حجاب و عفاف کامل، دستور و توصیه ی خداوند مهربان به همه ی دختران و زنان باایمان است: یا أیها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلبیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما؛ [ احزاب (33)، 59. ] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های (روسری های بلند) خود را بر خویش فروافکنند. این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) و خداوند همواره آمرزنده ی رحیم است. دستور به حجاب و عفاف نه تنها یک ضرورت اجتماعی برای حفظ عفت جامعه است، بلکه مهم ترین راه کار حفظ عفت، کرامت و شخصیت انسانی زنان در عرصه های گوناگون می باشد. و پاره ی وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله کامل ترین اسوه و الگوی حیا، عفت و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه ای که پدرش کانون همه ی حوادث سیاسی- اجتماعی آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادری مهربان، در همه ی این صحنه ها حضوری مستمر داشت. آری فاطمه در تمام عمر در صحنه های گوناگون اجتماعی حضور داشت؛ چه در دوران کودکی در شرایط طاقت فرسای مکه و حصر اقتصادی در شعب ابی طالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدینه و کشاکش جنگ های پُرشمار و حوادث بی شمار، و چه در خانه ی علی علیه السلام که محل آمد و شد فراوان اصحاب و یاران خاص رسول بود. حضرت صدیقه ی طاهره در همه ی این صحنه ها حضور داشت؛ اما با همه ی این احوال، عفاف و حجاب او در اوج یگانگی و بی مثالی بود: • چادر عفتت از، بارقه ی نور خدا پاکی از پاکی تو آیه ی تطهیر تو بس عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم. • پرده ی عصمتت از، اقمشه ی شهر قدم عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم. عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم. [ شعر از مرحوم آقابزرگ قمی ( میرزا محمود شاطر). اختران ادب: ج 1، ص 81. ] جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه ی زهرا علیهاالسلام در عرصه ی حجاب و عفاف گزارش شده است که حقیقت هر یک از این رفتارها و گفتارها می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد: پرهیز از همه ی نامحرمان حضرت زهرا علیهاالسلام چنان حجب و عفاف، این فضیلت مورد خواست و رضایت خداوند، را سرلوحه ی رفتار خویش قرار داده بود که از همه ی نامحرمان حتی از مردان نابینا نیز خود را می پوشاند: مردی نابینا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام علی علیه السلام شد. پیامبر دیدند که حضرت زهرا علیهاالسلام برخاستند و فاصله گرفتند و خود را پوشاندند . پیامبر فرمودند: دخترم! این مرد نابیناست. حضرت فاطمه ی زهرا در پاسخ فرمودند: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم؛ وانگهی اگر چه او نمی بیند ولی بو را استشمام می کند. [ قالت فاطمه علیهاالسلام: ان لم یکن یرانی فانی أراه و هو یشم الریح. بحارالانوار: ج 43، ص 91 و ج 101، ص 38. ] در این هنگام رسول خدا به نشانه تصدیق یبان فاطمه فرمودند: شهادت می دهم که تو پاره ی تن منی. [ المناقب، ابن مغازلی: ص 380، حدیث 428. مستدرک الوسائل: ج 14، ص 289. احقاق الحق: ج 10، ص 258. ] بهترین سیره برای بانوان پیامبر صلی الله علیه و آله روزی از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند که ای شی ء خیر للنساء؛ چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ هر کس به فراخور معرفت خویش جوابی می داد؛ اما هیچ جوابی پیامبر را قانع نمی ساخت. در این هنگام سلمان فارسی که در آن روزگار پیرمردی باوقار و پُرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومی اندیشه ی مردان فراتر است. از این روی، در بحبوحه ی اظهارنظرهای گوناگون، خود را به خانه ی زهرا علیهاالسلام که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ سؤال پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ سؤال پدر فرمودند: خیر للنساء أن لایرین الرجال و لا یراهن الرجال؛ [ وسائل الشیعه: ج 14، ص 43 و ص 172. مکارم الاخلاق: ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص 54. ] برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند. سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روی پرسیدند: این جواب را از که آموختی؟ سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم. پیامبر در این هنگام فرمودند: جعلت فداها أبوها... ان فاطمه بضعه منی؛ پدرش به فدایش باد... به راستی که فاطمه پاره ای از وجود من است. این روایت معروف با عبارت های مختلفی، در منابع پرشماری از کتاب های حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و سنی موجود است. [ از آن جمله است: کشف الغمه: ج 2، ص 23، و ج 1، ص 466 (ط قدیم). مکارم الاخلاق: ص 267. بحارالانوار: ج 101، ص 36 و ج 100، ص 238 و ج 37، ص 69 و ج 43، ص 84. مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 341. کنزالعمال: ج 8، ص 315 و ج 16، ص 601. احقاق الحق: ج 10 ص 223 و 257. مجمع الزوائد: ج 4، ص 255 و ج 9، ص 202. فضائل الخمسه: ج 3 ص 153 و 154. کوکب الدری: ج 1 ص 149. وسائل الشیعه: ج 14، ص 43.کتاب الکبائر: ص 71. مناقب ابن مغازلی: ص 381. ] این روایت معتبر، که نمایانگر فرهنگ اخلاقی فاطمه علیهاالسلام و سیره ی عملی آن حضرت می باشد، دست مایه ی برخی از شبهه افکنی ها در روزگار ما شده است. [ برای نمونه، در این نمونه دقت نمایید. عبدالکریم سروش: به نظر من گفتار فاطمه که: بهترین زنان کسانی اند که (لا یرین احداً و لا یراهن) و رفتار او در پنهان شدن از مقابل فرد نابینا، نمی تواند الگوی رفتاری زنان ما باشد. مجله ی زنان: ش 59، دی ماه 78. ] برخی با استناد به این گونه روایات این پندار بی اساس را در سطح جامعه ترویج می کنند که سیره ی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام برای دختران و زنان روزگار ما نمی تواند اسوه و الگوی مناسبی باشد. از آن جا که ظاهر این روایت تا حدی سؤال انگیز و بحث برانگیز است، برای فهم حقیقت آن، دقت کامل در متن. حدیث و ژرف نگری در سیره ی عملی فاطمه علیهاالسلام ضروری است: دقت در متن حدیث استفاده ی حضرت فاطمه علیهاالسلام از کلمه ی (خیر)، خود گویای این حقیقت است که سیره ی مذکور یک رجحان و مزیت است. به دیگر سخن، حضرت فاطمه علیهاالسلام در مقام بیان یک امر ایده آلی و ترجیحی می باشند؛ امری که رعایت آن رجحان و برتری دارد و مادامی که ضرورتی پیش نیامده است، عمل به آن بهتر و مطلوبتر است. پیام و روح دو روایت نامبردار این است که در شرایط ایده آلی که حضور زنان در عرصه ی اجتماع و ارتباط ایشان با نامحرمان ضرورتی ندارد، مطلوب ترین سیره برای بانوان، حضور در منزل، تدبیر مسایل خانواده و پرهیز کامل از نامحرمان است. اگر زن احتیاجی به فعالیت اقتصادی نداشته باشد و در عرصه ی تعلیم و تعلم نیازی به استاد مرد یا شرکت در کلاس های مختلط نباشد؛ برای درمان بیماری های زنان، پزشک زن به قدر کفایت وجود داشته و رجوع به پزشک مرد هیچ ضرورتی نداشته باشد و... بهترین سیره ی زندگانی برای بانوان این خواهد بود که در منزل و محل سکونت و آرامش خویش قرار گیرند و به شؤون خانوادگی- اعم از تدبیر منزل، تربیت فرزند، همسرداری، کمک به خودکفایی خانواده و...- بپردازند و اگر هنری هم دارند، زمینه ی انجام و ظهور آن را در منزل فراهم آورند و اگر نیازی به تعلیم و تعلم دارند، آن را در ارتباط با دیگر خواهران دینی و در مراکز مخصوص خانم ها به سامان رسانند. در شرایطی که نیازی به ارتباط زنان با مردان نیست، بهتر آن است که زن با هیچ مرد نامحرمی تماس نداشته باشد و این هرگز به معنای ممنوعیت قانونی نیست.از دیدگاه اسلامی زنان می توانند در صورت نیاز، با رعایت ارزش های اسلامی و اخلاقی به عرصه های اجتماعی وارد شوند و هیچ منعی از آن نمی باشد. به عبارت دیگر، حکم بیان شده در روایت، یک توصیه ی اخلاقی ترجیحی است؛ نه یک حکم قانونی تکلیفی. توجه به مرز میان مسایل حقوقی و اخلاقی احکام و مسایل اسلامی در عرصه های مختلفی مطرح و ارائه می شوند: احکام شرعی و فقهی؛ احکام حقوقی و قانونی؛ احکام ارزشی و اخلاقی. توجه به تفاوت ها و مرزهای موجود میان هر دسته از این مسایل، بسیار ضروری است؛ چرا که عدم توجه به این مرزها می تواند ایجادگر اشکال ها و ابهام هایی در گستره ی معارف دینی گردد. احکام حقوقی و قانونی اسلام، آن دسته از مسایل فقهی و شرعی یی است که ناظر به رفتارها و ارتباطهای اجتماعی انسان می باشد؛ احکامی که الزام آورند و اگر از آن تخلف شود، دیگران حق دارند از متخلف، به مراجع قانونی شکایت کنند. اما احکام ارزشی و اخلاقی که از نظرگاه فقهی بیشتر حکم مستحبات را دارند، ناظر به جهات حسن و کمال رفتاری انسان در ارتباط با خود، خدا و خلق خدا می باشد؛ احکامی که هرچند تکلیف آور نیستند، اما رعایت آنها در تکامل روح آدمی بسیار مؤثر است. [ برای آگاهی بیشتر مراجعه فرمایید به حقوق و سیاست، آیت الله مصباح یزدی: ص 22 (تفاوت اخلاق با حقوق). ] مجموعه ی این مسایل و دستورات در قرآن و روایات به صورتی منسجم و هم آهنگ، بیان شده است و این روش، بهترین شیوه ی تربیتی می باشد؛ چرا که مخاطب را هم به وظیفه های واجب خود متوجه می گرداند و هم او را به سوی فضیلت های اخلاقی سوق می دهد که موجب کمال رفتارهای او و در نتیجه تکامل بیشتر روح او می شود. بیان نمونه هایی از مسایل حقوقی و اخلاقی، مسأله را روشن تر می کند: پرداخت مخارج ضروری زن از سوی مرد، یک واجب حقوقی است که در صورت تخلف مرد، زن می تواند از او به دادگاه شکایت کند؛ اما توسعه در وضعیت معاش خانواده و خرید هدیه برای اعضای آن، توصیه ای ارزشی و اخلاقی است. تمکین زن در مقابل مرد، یک واجب حقوقی است، اما زینت و خودآرایی زن برای شوهر، یک فضیلت اخلاقی است. حجاب و پوشش مناسب برای بانوان یک واجب شرعی است؛ اما حجاب با چادر، یک ارزش اخلاقی است. این که در روایات، یکی از بزرگ ترین عبادت های زن، اطاعت و انقیاد کامل او در مقابل شوهر معرفی می شود، به فضیلت و ارزش اخلاقی نظر دارد؛ نه به حکمی حقوقی و قانونی. مبادا برخی بپندارند که اسلام زورگویی و تضییع حقوق زن را در خانواده برای مردان مجاز دانسته است. فرموده ی حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در بیان سیره برای زنان، روشن کننده ی فضیلت و ارزشی اخلاقی است که در صورت عدم وجود رجحان و ضرورت، بهترین و مطلوب ترین سیره برای بانوان است؛ بدین معنا که قرار گرفتن زن در منزل و دوری او از همه ی نامحرمان- اگر ممکن باشد و مرجحی در کار نباشد- باعث ایجاد و دوام آرامش لازم برای انجام وظایف زنانه و مادرانه ی او در عرصه ی خانواده و در نتیجه، بهترین زمینه ساز کمال معنوی زن در راستای قرب به خدا خواهد بود. و همین است حکمت بیان دیگر آن حضرت که فرمود: نزدیک ترین حالت زن به پروردگارش، آن زمانی است که در خانه ی خویش می ماند (و به امور خانواده و تربیت فرزند می پردازد). [ روزی پیامبر گرامی اسلام از یاران خویش پرسید: در کدام لحظه، زن به خدا نزدیک تر است؟ پیامبر، هیچ پاسخی را نپسندیدند تا این که حضرت زهرا علیهاالسلام سؤال پدر را شنید و این گونه پاسخ فرمود: (أدنی ما تکون من ربها أن تلزم قعر بیتها). بحارالانوار: ج 43، ص 92 و ج 100، ص 250. مجمع الزوائد: ج 9، ص 202. مناقب ابن مغازلی: ص 381. ] ژرف نگری در سیره ی عملی فاطمه سیره ی رفتاری حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام نشان دهنده ی صحنه هایی از حضور فعال آن حضرت در عرصه ی اجتماع می باشد؛ برای نمونه ایشان هر هفته، روزهای شنبه به سوی مزار شهدای احد می شتافت و برای حمزه علیه السلام و دیگر شهدای احد طلب آمرزش و علو درجات می نمود. [ بحارالانوار: ج 43، ص 9. ] فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از هجران پدر، حمایت از امامت را وظیفه ی خویش دانست و در این راه از هیچ فداکاری و جان بازی دریغ نکرد و بارها و بارها در عرصه ی جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبه هایی بی نظیر ایراد فرمود؛ خطبه هایی در اوج فصاحت و بلاغت که فصیحان و بلیغان نام آور عرب را به شگفتی و شیفتگی واداشته است. [ [ از آن بانوی بزرگوار، آن فاتح قله های فصاحت و بلاغت، 3 خطبه و سخنرانی بعد از رحلت پیامبر، گزارش شده است: 1. سخنرانی عرش لرزان فاطمه در مسجد مدینه و در حضور جمع کثیری از مهاجران و انصار؛ 2. سخنرانی تهدیدآمیز فاطمه در جمع زنان مهاجر و انصار در روزهای سخت بیماری؛ 3. سخنرانی انتقادآمیز فاطمه در بین جمعی از مردم کوچه و بازار. ] ] همان زهرایی که می فرماید: برای زن بهتر است که نه او هیچ مردی را ببیند و نه هیچ مردی او را، آن گاه که مصالح کلی جامعه ی اسلامی را در خطر می بیند، به سوی مسجد می شتابد و در حضور جمع کثیری از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاکمه می کشاند. چنین صحنه هایی از سیره ی رفتاری آن حضرت، تأییدگر این حقیقت است که فرموده ی پیش گفته ی ایشان یک امر رجحانی است که در شرایط ایده آل و عدم وجود مرجح، مصداق می یابد. دقت در سیره ی دیگر زنان مورد تأیید پیامبر دقت در سیره ی زنان دیگری که مورد تأیید پیامبر بوده اند، می تواند ما را به حقیقت دیدگاه اسلام درباره ی روابط اجتماعی زنان نزدیکتر نماید. بررسی سیره ی زندگانی حضرت خدیجه علیهاالسلام در این زمینه بسیار جالب توجه است. حضرت خدیجه علیهاالسلام تاجر بسیار معتبری بود که پیامبر اکرم، کارگزار مضاربه ی ایشان بودند. پیامبر با سرمایه ی خدیجه و در صدر کاروان تجاری او به مسافرت و تجارت می پرداخت و آن گاه از سود تجارت، حق عمل خود را برمی داشت و باقیمانده ی سود و اصل سرمایه را به خدیجه بازمی گرداند. چنین سیره ای کاملاً مورد تأیید پیامبر بود و عاقبت سرمایه ی خدیجه، نقش عظیمی در بقا و گسترش اسلام ایفا کرد تا جایی که معروف شده است که پیشرفت اسلام وابسته به دو چیز بود: ثروت خدیجه و شمشیر علی. در همان دوران، بانوان دیگری نیز بودند که فعالیت های اقتصادی داشتند و کارشان مورد تأیید پیامبر بود. یکی از این زنان خانمی عطرفروش به نام زینب بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مقادیر زیادی عطر از او می خریدند. او که در تاریخ به زینب عطار معروف است، از راویان حدیث می باشد که اتفاقاً احادیث جالبی را روایت و گزارش کرده است. شغل زینب این بود که با جعبه ای از عطرهای مختلف به منزل مشتریان می رفت. برای شخص پیامبر عطر می آورد، و برای خرید و فروش عطر، به ضرورت شغلی خویش، با مردان نامحرم گفت و گو می کرد و از جانب پیامبر به او هیچ اعتراضی نمی شد و سیره ی او مورد تأیید پیامبر بود. در زمان خود رسول الله صلی الله علیه و آله زنانی به مسجد پیامبر می آمدند و در حضور مردان، مطالب و سؤالات خویش را طرح می کردند و از پیامبر راهنمایی و ارشاد می خواستند و حضرت نیز با کمال متانت و آرامش، جواب می دادند. در جنگ های صدر اسلام، بسیاری از کارها و امدادرسانی ها ویژه ی بانوان بود؛ خدمت هایی نظیر تهیه ی غذا و پوشاک و رساندن آن به جهادگران، پرستاری از زخمی ها، بستن زخم ها، جراحی، شکسته بندی و.... حتی در بعضی از جنگ های دفاعی،معدود زنانی که قدرت جنگاوری و مهارت شمشیرزنی داشتند به یاری جبهه ی اسلام می شتافتند و به دفاع از اسلام و پیامبر می پرداختند. سیره ی فاطمه و دیگر زنان مورد تأیید پیامبر، گویای این واقعیت است که در صورت ضرورت، فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی زنان هیچ منعی ندارد. کردار و گفتار حضرت زهرا علیهاالسلام برای هر عصر و زمانی اسوه و الگو است؛ اما باید توجه داشت که کلام آن حضرت، اشاره به امری رجحانی دارد. از دیدگاه اسلامی، اصل فعالیت های اجتماعی برای زنان، با رعایت شرایط اخلاقی،نه تنها مذموم نیست، بلکه در برخی موقعیت ها ممدوح و مطلوب است؛ در عرصه هایی چون تجمع های سیاسی- اجتماعی (بیعت با رهبر، نماز جمعه، انتخابات، راهپیمایی ها و...)، امر به معروف و نهی از منکر بانوان، تعلیم و تعلم بانوان، کسب تخصص های مورد نیاز زنان، مشاوره در امور بانوان، برنامه ریزی و اجرا و.... در اسلام آنچه در عرصه ی فعالیت های اجتماعی بانوان ممنوع شده، اصل حضور در اجتماع نیست؛ بلکه خودنمایی و بی مبالاتی در حفظ حجاب و عفاف است. خداوند متعال درباره ی هم صحبتی با مردان، خطاب به زنان می فرماید: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ [ احزاب (33): 32 و 33. ] پس به گونه ای هوس انگیز سخن مگویید که بیماردلان در شما طمع کنند.... این آیه نمی فرماید با مردان یا در محل حضور ایشان هرگز صحبت نکنید؛ بلکه به این ارزش اخلاقی اشاره دارد که هنگام صحبت با نامحرمان، عادی و ساده سخن بگویید و با نرمی و عشوه گری با آنان سخن مگویید تا مبادا آنان که مرضی در دل دارند،به طمع افتند. و نیز با مخاطب قرار دادن زنان پیامبر، می فرماید: و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجهلیه الأولی؛ [ احزاب (33): 32 و 33. ] در خانه هایتان قرار و آرام گیرید (و بی حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره ی جاهلیت پیشین، خودآرایی مکنید.... (تبرج) به معنای خودآرایی، خودنمایی و ظاهرسازی زیبایی ها و زینت هاست. قرآن نمی فرماید هیچ گاه در اجتماع و محل حضور نامحرمان شرکت نکنید؛ بلکه می فرماید: اگر برای حضور شما در اجتماع، وجه عقلایی وجود دارد، باید با رعایت حجاب و عفاف و به دور از خودآرایی و خودنمایی وارد جامعه شوید. خداوند از روی حکمت خویش برای استواری نظام آفرینش و بقای نسل انسان، لطافت ها و جاذبه هایی خاص در وجود زن نهاده است و همان خداوندی که طبق مصالح تکوینی عالم، در وجود زنان، زیبایی ها و جاذبه هایی ویژه قرار داده است، ایشان را به رعایت ارزش های اخلاقی فرامی خواند؛ چرا که جایگاه ظهور این جاذبه ها و زیبایی ها، عرصه ی خانواده و روابط خصوصی همسران است؛ نه گسترده ی اجتماع و روابط عمومی با نامحرمان. هر یک از مرد و زن می باید برای جذابیت و شیرینی هرچه بیشتر زندگی مشترکشان،از زیبایی های خدادادی خویش بهره گیرد و حتی بر زینت های خویش بیفزاید. چنین استفاده ای از زیبایی ها و زینت ها، نه تنها مذموم نیست، بلکه فضیلتی ممدوح است که ثواب عبادت ها را مضاعف می گرداند. در ممنوعیت خودآرایی زن برای مردان نامحرم دو حکمت نهفته است: 1. پایداری و استواری خانواده ها که محبوب ترین کانون ها نزد خداوند است و سلامت فرد و جامعه در گرو سلامت این کانون است؛ 2. برقراری و حفظ آرامش روانی در عرصه ی فعالیت های اجتماعی. مردی که روزانه با ده ها زن آرایش کرده و بی حجاب برخورد می کند و همصحبت می شود، چگونه خواهد توانست با آرامش فکری، مسؤولیت های اجتماعی خویش را به انجام رساند و چگونه می تواند به همسر و خانواده اش دل ببندد و مسؤولیت خویش را در قبال ایشان با طیب خاطر انجام دهد. در جوامع اروپا و آمریکا که زنان با خودآرایی و خودنمایی تمام، جاذبه های خدادادی خویش را در معرض دید همه ی مردم می گذارند، شیرازه ی خانواده به تدریج سست و ضعیف می گردد و عاقبت درهم می ریزد؛ چرا که دیگر جاذبه ای باقی نمی ماند تا بنای خانواده بر آن استوار بماند. روابط جنسی در این جامعه ها آن قدر آزاد و لجام گسیخته است که دیگر هیچ جاذبه و انگیزه ای برای تشکیل یا ادامه ی زندگی های مشترک باقی نمی ماند. این جاست که مردان به تدریج از جاذبه ها و زیبایی های زنان دل زده می شوند و به فسادهایی چون هم جنس بازی، تجاوز به کودکان و حیوانات و... روی می آورند زنان در یک مسابقه ی خودآرایی و خودنمایی سعی می کنند مردان بیشتری را به خود جذب نمایند. حتی زنان متأهل، مردان نامحرم را به ملاقات خصوصی دعوت می کنند در حالی که شوهرشان در اتاق مجاور است، با ایشان خلوت می نمایند. در جامعه ی آمریکایی، اگر زن تا نیمه شب به هرزگی و فساد مشغول باشد و آن گاه به خانه بیاید، همسرش از نظر قانونی حق هیچ گونه پی جویی و اعتراضی ندارد. در جامعه ی ما نیز برخی از غافلان شهوت پیشه که تحت تأثیر فرهنگ مبتذل غرب قرار گرفته اند، می گویند حقوق زنان وقتی ادا می شود که ایشان در خودآرایی و خودنمایی برای مردان نامحرم کاملا آزاد و رها باشند. اینان لجام گسیختگی و شهوت بارگی زنان غربی را آزادی می پندارند و حجاب و عفاف اسلامی را مخالف آزادی زن می انگارند. شهوت، چشم عقلشان را کور ساخته و توانایی دیدن حقیقت را از آنان گرفته است. ایشان یارای فهم این حقیقت را ندارند که بی حجابی و بی عفتی زنان بالاترین ظلم در حق انسانیت و در نهایت بالاترین ظلم در حق زن است. در جامعه ی غربی، زن بازیچه ی شهوت مرد است. در این جوامع زن تا وقتی که در اوج لطافت و زیبایی است، مورد توجه و بهره جویی واقع می شود؛ ولی به محض اینکه اندکی از لطافت و زیبایی جوانی او کاسته می شود، موجودی بی ارزش و بی مصرف خواهد شد. مردان او را رها می کنند و به دنبال دختران تازه به دوران رسیده، روان می شوند. در این جوامع، دختری که از دوره ی جوانی و اوج شادابی خود می گذرد، باید وازده و تنها در ذلت و نکبت بسوزد و بسازد. ما اگر دردها و نکبت های فرو باریده در جوامع غربی را می دانستیم، خدمت اسلام را به جامعه ی انسانیت بهتر درک می کردیم. این اسلام است که با دستورهای حکمت آمیزش، دختران و زنان را در اوج عزت، شرافت و کرامت می خواهد و کانون خانواده ها را به بهشتی در اوج محبت و صمیمیت مبدل می سازد. رعایت دستورهای اخلاقی اسلام، چنان موقعیت بهشت گونه ای برای زنان مسلمان فراهم می آورد که مورد حسرت و غبطه ی زنان سالم آمریکایی و اروپایی واقع می شوند. آن دسته از بانوان جامعه های آمریکا و اروپا که مقداری به خود می آیند و مجالی می یابند تا خود را از منجلاب فساد بیرون آورند، وقتی عزت و کرامت بانوان ایرانی را می نگرند، غرق در شور و اشتیاق می شوند و به حال ایشان غبطه می خورند. www.eporsesh.com
حجاب و عفاف کامل، دستور و توصیه ی خداوند مهربان به همه ی دختران و زنان باایمان است: یا أیها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلبیبهن ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما؛ [ احزاب (33)، 59. ] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب های (روسری های بلند) خود را بر خویش فروافکنند. این کار برای این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) و خداوند همواره آمرزنده ی رحیم است.
دستور به حجاب و عفاف نه تنها یک ضرورت اجتماعی برای حفظ عفت جامعه است، بلکه مهم ترین راه کار حفظ عفت، کرامت و شخصیت انسانی زنان در عرصه های گوناگون می باشد.
و پاره ی وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله کامل ترین اسوه و الگوی حیا، عفت و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه ای که پدرش کانون همه ی حوادث سیاسی- اجتماعی آن روزگار بود و او در کنار پدر، چون مادری مهربان، در همه ی این صحنه ها حضوری مستمر داشت. آری فاطمه در تمام عمر در صحنه های گوناگون اجتماعی حضور داشت؛ چه در دوران کودکی در شرایط طاقت فرسای مکه و حصر اقتصادی در شعب ابی طالب؛ چه در دوران بعد از هجرت به مدینه و کشاکش جنگ های پُرشمار و حوادث بی شمار، و چه در خانه ی علی علیه السلام که محل آمد و شد فراوان اصحاب و یاران خاص رسول بود.
حضرت صدیقه ی طاهره در همه ی این صحنه ها حضور داشت؛ اما با همه ی این احوال، عفاف و حجاب او در اوج یگانگی و بی مثالی بود:
• چادر عفتت از، بارقه ی نور خدا پاکی از پاکی تو آیه ی تطهیر تو بس عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم.
• پرده ی عصمتت از، اقمشه ی شهر قدم عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم. عصمت از عصمت تو دست و بنانش به قلم.
[ شعر از مرحوم آقابزرگ قمی ( میرزا محمود شاطر). اختران ادب: ج 1، ص 81. ]
جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه ی زهرا علیهاالسلام در عرصه ی حجاب و عفاف گزارش شده است که حقیقت هر یک از این رفتارها و گفتارها می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد:
پرهیز از همه ی نامحرمان
حضرت زهرا علیهاالسلام چنان حجب و عفاف، این فضیلت مورد خواست و رضایت خداوند، را سرلوحه ی رفتار خویش قرار داده بود که از همه ی نامحرمان حتی از مردان نابینا نیز خود را می پوشاند:
مردی نابینا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام علی علیه السلام شد. پیامبر دیدند که حضرت زهرا علیهاالسلام برخاستند و فاصله گرفتند و خود را پوشاندند .
پیامبر فرمودند: دخترم! این مرد نابیناست.
حضرت فاطمه ی زهرا در پاسخ فرمودند: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم؛ وانگهی اگر چه او نمی بیند ولی بو را استشمام می کند. [ قالت فاطمه علیهاالسلام: ان لم یکن یرانی فانی أراه و هو یشم الریح. بحارالانوار: ج 43، ص 91 و ج 101، ص 38. ]
در این هنگام رسول خدا به نشانه تصدیق یبان فاطمه فرمودند: شهادت می دهم که تو پاره ی تن منی. [ المناقب، ابن مغازلی: ص 380، حدیث 428. مستدرک الوسائل: ج 14، ص 289. احقاق الحق: ج 10، ص 258. ]
بهترین سیره برای بانوان
پیامبر صلی الله علیه و آله روزی از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند که ای شی ء خیر للنساء؛ چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟
هر کس به فراخور معرفت خویش جوابی می داد؛ اما هیچ جوابی پیامبر را قانع نمی ساخت. در این هنگام سلمان فارسی که در آن روزگار پیرمردی باوقار و پُرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومی اندیشه ی مردان فراتر است. از این روی، در بحبوحه ی اظهارنظرهای گوناگون، خود را به خانه ی زهرا علیهاالسلام که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ سؤال پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ سؤال پدر فرمودند: خیر للنساء أن لایرین الرجال و لا یراهن الرجال؛ [ وسائل الشیعه: ج 14، ص 43 و ص 172. مکارم الاخلاق: ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص 54. ] برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روی پرسیدند: این جواب را از که آموختی؟
سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
پیامبر در این هنگام فرمودند: جعلت فداها أبوها... ان فاطمه بضعه منی؛ پدرش به فدایش باد... به راستی که فاطمه پاره ای از وجود من است.
این روایت معروف با عبارت های مختلفی، در منابع پرشماری از کتاب های حدیثی، اخلاقی و تاریخی شیعه و سنی موجود است. [ از آن جمله است: کشف الغمه: ج 2، ص 23، و ج 1، ص 466 (ط قدیم). مکارم الاخلاق: ص 267. بحارالانوار: ج 101، ص 36 و ج 100، ص 238 و ج 37، ص 69 و ج 43، ص 84. مناقب ابن شهر آشوب: ج 3، ص 341. کنزالعمال: ج 8، ص 315 و ج 16، ص 601. احقاق الحق: ج 10 ص 223 و 257. مجمع الزوائد: ج 4، ص 255 و ج 9، ص 202. فضائل الخمسه: ج 3 ص 153 و 154. کوکب الدری: ج 1 ص 149. وسائل الشیعه: ج 14، ص 43.کتاب الکبائر: ص 71. مناقب ابن مغازلی: ص 381. ]
این روایت معتبر، که نمایانگر فرهنگ اخلاقی فاطمه علیهاالسلام و سیره ی عملی آن حضرت می باشد، دست مایه ی برخی از شبهه افکنی ها در روزگار ما شده است. [ برای نمونه، در این نمونه دقت نمایید. عبدالکریم سروش: به نظر من گفتار فاطمه که: بهترین زنان کسانی اند که (لا یرین احداً و لا یراهن) و رفتار او در پنهان شدن از مقابل فرد نابینا، نمی تواند الگوی رفتاری زنان ما باشد. مجله ی زنان: ش 59، دی ماه 78. ] برخی با استناد به این گونه روایات این پندار بی اساس را در سطح جامعه ترویج می کنند که سیره ی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام برای دختران و زنان روزگار ما نمی تواند اسوه و الگوی مناسبی باشد.
از آن جا که ظاهر این روایت تا حدی سؤال انگیز و بحث برانگیز است، برای فهم حقیقت آن، دقت کامل در متن. حدیث و ژرف نگری در سیره ی عملی فاطمه علیهاالسلام ضروری است:
دقت در متن حدیث
استفاده ی حضرت فاطمه علیهاالسلام از کلمه ی (خیر)، خود گویای این حقیقت است که سیره ی مذکور یک رجحان و مزیت است. به دیگر سخن، حضرت فاطمه علیهاالسلام در مقام بیان یک امر ایده آلی و ترجیحی می باشند؛ امری که رعایت آن رجحان و برتری دارد و مادامی که ضرورتی پیش نیامده است، عمل به آن بهتر و مطلوبتر است.
پیام و روح دو روایت نامبردار این است که در شرایط ایده آلی که حضور زنان در عرصه ی اجتماع و ارتباط ایشان با نامحرمان ضرورتی ندارد، مطلوب ترین سیره برای بانوان، حضور در منزل، تدبیر مسایل خانواده و پرهیز کامل از نامحرمان است.
اگر زن احتیاجی به فعالیت اقتصادی نداشته باشد و در عرصه ی تعلیم و تعلم نیازی به استاد مرد یا شرکت در کلاس های مختلط نباشد؛ برای درمان بیماری های زنان، پزشک زن به قدر کفایت وجود داشته و رجوع به پزشک مرد هیچ ضرورتی نداشته باشد و... بهترین سیره ی زندگانی برای بانوان این خواهد بود که در منزل و محل سکونت و آرامش خویش قرار گیرند و به شؤون خانوادگی- اعم از تدبیر منزل، تربیت فرزند، همسرداری، کمک به خودکفایی خانواده و...- بپردازند و اگر هنری هم دارند، زمینه ی انجام و ظهور آن را در منزل فراهم آورند و اگر نیازی به تعلیم و تعلم دارند، آن را در ارتباط با دیگر خواهران دینی و در مراکز مخصوص خانم ها به سامان رسانند.
در شرایطی که نیازی به ارتباط زنان با مردان نیست، بهتر آن است که زن با هیچ مرد نامحرمی تماس نداشته باشد و این هرگز به معنای ممنوعیت قانونی نیست.از دیدگاه اسلامی زنان می توانند در صورت نیاز، با رعایت ارزش های اسلامی و اخلاقی به عرصه های اجتماعی وارد شوند و هیچ منعی از آن نمی باشد. به عبارت دیگر، حکم بیان شده در روایت، یک توصیه ی اخلاقی ترجیحی است؛ نه یک حکم قانونی تکلیفی.
توجه به مرز میان مسایل حقوقی و اخلاقی
احکام و مسایل اسلامی در عرصه های مختلفی مطرح و ارائه می شوند: احکام شرعی و فقهی؛ احکام حقوقی و قانونی؛ احکام ارزشی و اخلاقی. توجه به تفاوت ها و مرزهای موجود میان هر دسته از این مسایل، بسیار ضروری است؛ چرا که عدم توجه به این مرزها می تواند ایجادگر اشکال ها و ابهام هایی در گستره ی معارف دینی گردد.
احکام حقوقی و قانونی اسلام، آن دسته از مسایل فقهی و شرعی یی است که ناظر به رفتارها و ارتباطهای اجتماعی انسان می باشد؛ احکامی که الزام آورند و اگر از آن تخلف شود، دیگران حق دارند از متخلف، به مراجع قانونی شکایت کنند.
اما احکام ارزشی و اخلاقی که از نظرگاه فقهی بیشتر حکم مستحبات را دارند، ناظر به جهات حسن و کمال رفتاری انسان در ارتباط با خود، خدا و خلق خدا می باشد؛ احکامی که هرچند تکلیف آور نیستند، اما رعایت آنها در تکامل روح آدمی بسیار مؤثر است. [ برای آگاهی بیشتر مراجعه فرمایید به حقوق و سیاست، آیت الله مصباح یزدی: ص 22 (تفاوت اخلاق با حقوق). ]
مجموعه ی این مسایل و دستورات در قرآن و روایات به صورتی منسجم و هم آهنگ، بیان شده است و این روش، بهترین شیوه ی تربیتی می باشد؛ چرا که مخاطب را هم به وظیفه های واجب خود متوجه می گرداند و هم او را به سوی فضیلت های اخلاقی سوق می دهد که موجب کمال رفتارهای او و در نتیجه تکامل بیشتر روح او می شود.
بیان نمونه هایی از مسایل حقوقی و اخلاقی، مسأله را روشن تر می کند:
پرداخت مخارج ضروری زن از سوی مرد، یک واجب حقوقی است که در صورت تخلف مرد، زن می تواند از او به دادگاه شکایت کند؛ اما توسعه در وضعیت معاش خانواده و خرید هدیه برای اعضای آن، توصیه ای ارزشی و اخلاقی است. تمکین زن در مقابل مرد، یک واجب حقوقی است، اما زینت و خودآرایی زن برای شوهر، یک فضیلت اخلاقی است. حجاب و پوشش مناسب برای بانوان یک واجب شرعی است؛ اما حجاب با چادر، یک ارزش اخلاقی است. این که در روایات، یکی از بزرگ ترین عبادت های زن، اطاعت و انقیاد کامل او در مقابل شوهر معرفی می شود، به فضیلت و ارزش اخلاقی نظر دارد؛ نه به حکمی حقوقی و قانونی. مبادا برخی بپندارند که اسلام زورگویی و تضییع حقوق زن را در خانواده برای مردان مجاز دانسته است.
فرموده ی حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در بیان سیره برای زنان، روشن کننده ی فضیلت و ارزشی اخلاقی است که در صورت عدم وجود رجحان و ضرورت، بهترین و مطلوب ترین سیره برای بانوان است؛ بدین معنا که قرار گرفتن زن در منزل و دوری او از همه ی نامحرمان- اگر ممکن باشد و مرجحی در کار نباشد- باعث ایجاد و دوام آرامش لازم برای انجام وظایف زنانه و مادرانه ی او در عرصه ی خانواده و در نتیجه، بهترین زمینه ساز کمال معنوی زن در راستای قرب به خدا خواهد بود.
و همین است حکمت بیان دیگر آن حضرت که فرمود: نزدیک ترین حالت زن به پروردگارش، آن زمانی است که در خانه ی خویش می ماند (و به امور خانواده و تربیت فرزند می پردازد). [ روزی پیامبر گرامی اسلام از یاران خویش پرسید: در کدام لحظه، زن به خدا نزدیک تر است؟ پیامبر، هیچ پاسخی را نپسندیدند تا این که حضرت زهرا علیهاالسلام سؤال پدر را شنید و این گونه پاسخ فرمود: (أدنی ما تکون من ربها أن تلزم قعر بیتها). بحارالانوار: ج 43، ص 92 و ج 100، ص 250. مجمع الزوائد: ج 9، ص 202. مناقب ابن مغازلی: ص 381. ]
ژرف نگری در سیره ی عملی فاطمه
سیره ی رفتاری حضرت صدیقه ی طاهره علیهاالسلام نشان دهنده ی صحنه هایی از حضور فعال آن حضرت در عرصه ی اجتماع می باشد؛ برای نمونه ایشان هر هفته، روزهای شنبه به سوی مزار شهدای احد می شتافت و برای حمزه علیه السلام و دیگر شهدای احد طلب آمرزش و علو درجات می نمود. [ بحارالانوار: ج 43، ص 9. ]
فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از هجران پدر، حمایت از امامت را وظیفه ی خویش دانست و در این راه از هیچ فداکاری و جان بازی دریغ نکرد و بارها و بارها در عرصه ی جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبه هایی بی نظیر ایراد فرمود؛ خطبه هایی در اوج فصاحت و بلاغت که فصیحان و بلیغان نام آور عرب را به شگفتی و شیفتگی واداشته است.
[ [ از آن بانوی بزرگوار، آن فاتح قله های فصاحت و بلاغت، 3 خطبه و سخنرانی بعد از رحلت پیامبر، گزارش شده است:
1. سخنرانی عرش لرزان فاطمه در مسجد مدینه و در حضور جمع کثیری از مهاجران و انصار؛
2. سخنرانی تهدیدآمیز فاطمه در جمع زنان مهاجر و انصار در روزهای سخت بیماری؛
3. سخنرانی انتقادآمیز فاطمه در بین جمعی از مردم کوچه و بازار. ] ]
همان زهرایی که می فرماید: برای زن بهتر است که نه او هیچ مردی را ببیند و نه هیچ مردی او را، آن گاه که مصالح کلی جامعه ی اسلامی را در خطر می بیند، به سوی مسجد می شتابد و در حضور جمع کثیری از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاکمه می کشاند. چنین صحنه هایی از سیره ی رفتاری آن حضرت، تأییدگر این حقیقت است که فرموده ی پیش گفته ی ایشان یک امر رجحانی است که در شرایط ایده آل و عدم وجود مرجح، مصداق می یابد.
دقت در سیره ی دیگر زنان مورد تأیید پیامبر
دقت در سیره ی زنان دیگری که مورد تأیید پیامبر بوده اند، می تواند ما را به حقیقت دیدگاه اسلام درباره ی روابط اجتماعی زنان نزدیکتر نماید. بررسی سیره ی زندگانی حضرت خدیجه علیهاالسلام در این زمینه بسیار جالب توجه است. حضرت خدیجه علیهاالسلام تاجر بسیار معتبری بود که پیامبر اکرم، کارگزار مضاربه ی ایشان بودند. پیامبر با سرمایه ی خدیجه و در صدر کاروان تجاری او به مسافرت و تجارت می پرداخت و آن گاه از سود تجارت، حق عمل خود را برمی داشت و باقیمانده ی سود و اصل سرمایه را به خدیجه بازمی گرداند. چنین سیره ای کاملاً مورد تأیید پیامبر بود و عاقبت سرمایه ی خدیجه، نقش عظیمی در بقا و گسترش اسلام ایفا کرد تا جایی که معروف شده است که پیشرفت اسلام وابسته به دو چیز بود: ثروت خدیجه و شمشیر علی. در همان دوران، بانوان دیگری نیز بودند که فعالیت های اقتصادی داشتند و کارشان مورد تأیید پیامبر بود. یکی از این زنان خانمی عطرفروش به نام زینب بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مقادیر زیادی عطر از او می خریدند. او که در تاریخ به زینب عطار معروف است، از راویان حدیث می باشد که اتفاقاً احادیث جالبی را روایت و گزارش کرده است.
شغل زینب این بود که با جعبه ای از عطرهای مختلف به منزل مشتریان می رفت. برای شخص پیامبر عطر می آورد، و برای خرید و فروش عطر، به ضرورت شغلی خویش، با مردان نامحرم گفت و گو می کرد و از جانب پیامبر به او هیچ اعتراضی نمی شد و سیره ی او مورد تأیید پیامبر بود.
در زمان خود رسول الله صلی الله علیه و آله زنانی به مسجد پیامبر می آمدند و در حضور مردان، مطالب و سؤالات خویش را طرح می کردند و از پیامبر راهنمایی و ارشاد می خواستند و حضرت نیز با کمال متانت و آرامش، جواب می دادند.
در جنگ های صدر اسلام، بسیاری از کارها و امدادرسانی ها ویژه ی بانوان بود؛ خدمت هایی نظیر تهیه ی غذا و پوشاک و رساندن آن به جهادگران، پرستاری از زخمی ها، بستن زخم ها، جراحی، شکسته بندی و.... حتی در بعضی از جنگ های دفاعی،معدود زنانی که قدرت جنگاوری و مهارت شمشیرزنی داشتند به یاری جبهه ی اسلام می شتافتند و به دفاع از اسلام و پیامبر می پرداختند.
سیره ی فاطمه و دیگر زنان مورد تأیید پیامبر، گویای این واقعیت است که در صورت ضرورت، فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی زنان هیچ منعی ندارد. کردار و گفتار حضرت زهرا علیهاالسلام برای هر عصر و زمانی اسوه و الگو است؛ اما باید توجه داشت که کلام آن حضرت، اشاره به امری رجحانی دارد. از دیدگاه اسلامی، اصل فعالیت های اجتماعی برای زنان، با رعایت شرایط اخلاقی،نه تنها مذموم نیست، بلکه در برخی موقعیت ها ممدوح و مطلوب است؛ در عرصه هایی چون تجمع های سیاسی- اجتماعی (بیعت با رهبر، نماز جمعه، انتخابات، راهپیمایی ها و...)، امر به معروف و نهی از منکر بانوان، تعلیم و تعلم بانوان، کسب تخصص های مورد نیاز زنان، مشاوره در امور بانوان، برنامه ریزی و اجرا و....
در اسلام آنچه در عرصه ی فعالیت های اجتماعی بانوان ممنوع شده، اصل حضور در اجتماع نیست؛ بلکه خودنمایی و بی مبالاتی در حفظ حجاب و عفاف است.
خداوند متعال درباره ی هم صحبتی با مردان، خطاب به زنان می فرماید: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض؛ [ احزاب (33): 32 و 33. ] پس به گونه ای هوس انگیز سخن مگویید که بیماردلان در شما طمع کنند.... این آیه نمی فرماید با مردان یا در محل حضور ایشان هرگز صحبت نکنید؛ بلکه به این ارزش اخلاقی اشاره دارد که هنگام صحبت با نامحرمان، عادی و ساده سخن بگویید و با نرمی و عشوه گری با آنان سخن مگویید تا مبادا آنان که مرضی در دل دارند،به طمع افتند.
و نیز با مخاطب قرار دادن زنان پیامبر، می فرماید: و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجهلیه الأولی؛ [ احزاب (33): 32 و 33. ] در خانه هایتان قرار و آرام گیرید (و بی حاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره ی جاهلیت پیشین، خودآرایی مکنید....
(تبرج) به معنای خودآرایی، خودنمایی و ظاهرسازی زیبایی ها و زینت هاست. قرآن نمی فرماید هیچ گاه در اجتماع و محل حضور نامحرمان شرکت نکنید؛ بلکه می فرماید: اگر برای حضور شما در اجتماع، وجه عقلایی وجود دارد، باید با رعایت حجاب و عفاف و به دور از خودآرایی و خودنمایی وارد جامعه شوید.
خداوند از روی حکمت خویش برای استواری نظام آفرینش و بقای نسل انسان، لطافت ها و جاذبه هایی خاص در وجود زن نهاده است و همان خداوندی که طبق مصالح تکوینی عالم، در وجود زنان، زیبایی ها و جاذبه هایی ویژه قرار داده است، ایشان را به رعایت ارزش های اخلاقی فرامی خواند؛ چرا که جایگاه ظهور این جاذبه ها و زیبایی ها، عرصه ی خانواده و روابط خصوصی همسران است؛ نه گسترده ی اجتماع و روابط عمومی با نامحرمان.
هر یک از مرد و زن می باید برای جذابیت و شیرینی هرچه بیشتر زندگی مشترکشان،از زیبایی های خدادادی خویش بهره گیرد و حتی بر زینت های خویش بیفزاید. چنین استفاده ای از زیبایی ها و زینت ها، نه تنها مذموم نیست، بلکه فضیلتی ممدوح است که ثواب عبادت ها را مضاعف می گرداند.
در ممنوعیت خودآرایی زن برای مردان نامحرم دو حکمت نهفته است:
1. پایداری و استواری خانواده ها که محبوب ترین کانون ها نزد خداوند است و سلامت فرد و جامعه در گرو سلامت این کانون است؛
2. برقراری و حفظ آرامش روانی در عرصه ی فعالیت های اجتماعی.
مردی که روزانه با ده ها زن آرایش کرده و بی حجاب برخورد می کند و همصحبت می شود، چگونه خواهد توانست با آرامش فکری، مسؤولیت های اجتماعی خویش را به انجام رساند و چگونه می تواند به همسر و خانواده اش دل ببندد و مسؤولیت خویش را در قبال ایشان با طیب خاطر انجام دهد.
در جوامع اروپا و آمریکا که زنان با خودآرایی و خودنمایی تمام، جاذبه های خدادادی خویش را در معرض دید همه ی مردم می گذارند، شیرازه ی خانواده به تدریج سست و ضعیف می گردد و عاقبت درهم می ریزد؛ چرا که دیگر جاذبه ای باقی نمی ماند تا بنای خانواده بر آن استوار بماند. روابط جنسی در این جامعه ها آن قدر آزاد و لجام گسیخته است که دیگر هیچ جاذبه و انگیزه ای برای تشکیل یا ادامه ی زندگی های مشترک باقی نمی ماند. این جاست که مردان به تدریج از جاذبه ها و زیبایی های زنان دل زده می شوند و به فسادهایی چون هم جنس بازی، تجاوز به کودکان و حیوانات و... روی می آورند
زنان در یک مسابقه ی خودآرایی و خودنمایی سعی می کنند مردان بیشتری را به خود جذب نمایند. حتی زنان متأهل، مردان نامحرم را به ملاقات خصوصی دعوت می کنند در حالی که شوهرشان در اتاق مجاور است، با ایشان خلوت می نمایند. در جامعه ی آمریکایی، اگر زن تا نیمه شب به هرزگی و فساد مشغول باشد و آن گاه به خانه بیاید، همسرش از نظر قانونی حق هیچ گونه پی جویی و اعتراضی ندارد.
در جامعه ی ما نیز برخی از غافلان شهوت پیشه که تحت تأثیر فرهنگ مبتذل غرب قرار گرفته اند، می گویند حقوق زنان وقتی ادا می شود که ایشان در خودآرایی و خودنمایی برای مردان نامحرم کاملا آزاد و رها باشند. اینان لجام گسیختگی و شهوت بارگی زنان غربی را آزادی می پندارند و حجاب و عفاف اسلامی را مخالف آزادی زن می انگارند. شهوت، چشم عقلشان را کور ساخته و توانایی دیدن حقیقت را از آنان گرفته است. ایشان یارای فهم این حقیقت را ندارند که بی حجابی و بی عفتی زنان بالاترین ظلم در حق انسانیت و در نهایت بالاترین ظلم در حق زن است. در جامعه ی غربی، زن بازیچه ی شهوت مرد است. در این جوامع زن تا وقتی که در اوج لطافت و زیبایی است، مورد توجه و بهره جویی واقع می شود؛ ولی به محض اینکه اندکی از لطافت و زیبایی جوانی او کاسته می شود، موجودی بی ارزش و بی مصرف خواهد شد. مردان او را رها می کنند و به دنبال دختران تازه به دوران رسیده، روان می شوند. در این جوامع، دختری که از دوره ی جوانی و اوج شادابی خود می گذرد، باید وازده و تنها در ذلت و نکبت بسوزد و بسازد.
ما اگر دردها و نکبت های فرو باریده در جوامع غربی را می دانستیم، خدمت اسلام را به جامعه ی انسانیت بهتر درک می کردیم. این اسلام است که با دستورهای حکمت آمیزش، دختران و زنان را در اوج عزت، شرافت و کرامت می خواهد و کانون خانواده ها را به بهشتی در اوج محبت و صمیمیت مبدل می سازد. رعایت دستورهای اخلاقی اسلام، چنان موقعیت بهشت گونه ای برای زنان مسلمان فراهم می آورد که مورد حسرت و غبطه ی زنان سالم آمریکایی و اروپایی واقع می شوند. آن دسته از بانوان جامعه های آمریکا و اروپا که مقداری به خود می آیند و مجالی می یابند تا خود را از منجلاب فساد بیرون آورند، وقتی عزت و کرامت بانوان ایرانی را می نگرند، غرق در شور و اشتیاق می شوند و به حال ایشان غبطه می خورند.
www.eporsesh.com
- [سایر] حجاب و عفاف فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چگونه بوده و سیره ایشان را بیان کنید؟
- [سایر] شیوه رفتار با همسر در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان کنید؟
- [سایر] سیره حضرت زهرا سلام الله علیها در رفتار با فرزندان را ذکر کنید؟
- [سایر] چگونگی برخورد با والدین در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان کنید؟
- [سایر] آراستگی در «سیره همسرداری »حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه بود؟
- [سایر] پوشش حضرت زهرا(س) چگونه بوده است؟
- [سایر] حجاب حضرت فاطمه(س) چگونه بوده است؟
- [سایر] آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در صدر اسلام جهت پوشش از چادر استفاده میکرد؟
- [سایر] آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در صدر اسلام جهت پوشش از چادر استفاده می کرد؟
- [سایر] آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در صدر اسلام جهت پوشش از چادر استفاده میکرد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).