دلیل اول: جبرئیل از پیامبر نخواست از روی نوشته بخواند. جز در یک حدیث که آن هم قابل اهمیت نیست. بیشتر می ‌گویند منظور جبرئیل این بوده که هر چه او می‌ گوید پیامبر هم آن را تکرار کند. در این صورت باید از ناقلین این احادیث پرسید: آیا پیامبر عرب زبان در سن چهل سالگی قادر نبود پنج آیه کوتاه اول سوره علق یعنی; (اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم‌) را همان طور که جبرئیل آیه آیه می‌ خوانده او هم تکرار کند؟ این کار برای یک کودک پنج ‌ساله آسان است تا چه رسد به دانای قریش! از این گذشته (وحی‌) به معنای صدای آهسته است. وقتی جبرئیل امین آیات قرآنی را بر پیامبر نازل کرده است آن را آهسته تلفظ می ‌نموده و همان دم در سینه پیامبر نقش می ‌بسته است. بنابر این هیچ لزومی نداشته که هر چه را جبرئیل می ‌گفته است پیامبر مانند بچه مکتبی تکرار کند تا آن را از حفظ نماید، و فراموش نکند! دلیل دوم: کسانی که بعثت را بدین گونه نقل کرده ‌اند هیچ کدام از نظر شیعیان قابل اعتماد نیستند. عایشه همسر پیامبر هم که شیعه و سنی ماجرای بعثت را در کلیه منابع تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامی بیشتر از وی نقل کرده ‌اند، مشکل گزارش عایشه آن است که وی نمیگوید من ماجرای بعثت را از فلان شخص نقل می ‌کنم، بلکه می گوید ماجرای بعثت چنین اتفاق افتاد ... گویا که خودش حاضر بوده و شنیده در حالی که وی پنج‌سال بعد از بعثت متولد شده است. دلیل سوم: معلوم نیست جمله (بخوان به نام خدایت‌) که در ترجمه آیه اول در همه تفسیرهای اسلامی اعم از سنی و شیعی آمده است‌ یعنی چه؟ از حفظ بخواند، یا از رو بخواند؟ دلیل چهارم: مگر خدا و جبرئیل نمی‌ دانستند پیامبر درس نخوانده بود و چیزی نمی ‌نوشته، که دو بار از وی می ‌خواهند بخواند؟ و چون پیامبر می‌ گوید: نمی ‌توانم بخوانم، گرفتن آن حضرت و فشار دادن وی را چگونه می ‌توان توجیه کرد؟ آیا اگر کسی را فشار دادند باسواد می‌ شود؟ این گونه مطالب درباره وقایع هنگام نزول وحی بر پیامبران پیشین نیز نقل نشده است تا چه رسد به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله! دلیل پنجم هیچ کدام از مفسران اسلامی نگفته ‌اند چرا اولین سوره قرآنی (بسم الله الرحمن الرحیم‌) نداشته است! بلکه همگی گفته ‌اند آنچه روز بعثت نازل شد پنج آیه اوایل سوره علق بوده است از (اقرا باسم ربک الذی خلق‌) تا (ما لم یعلم‌). دلیل ششم دنباله حدیث عایشه و دیگران که می ‌گوید: (وقتی پیامبر از کوه حراء برگشت ‌سخت مضطرب بود! و چون به نزد خدیجه آمد گفت: (زملونی زملونی‌) مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. و او را پوشانیدند، و پس از آن ماجرا را برای خدیجه نقل کرد و گفت: (از سرنوشت ‌خود هراسانم‌) و (خدیجه او را نزد پسر عمویش ورقة بن نوفل برد وی فردی نصرانی بود، و تورات و انجیل را می ‌نوشت. وی از لحاظ سنی نیز کهنسال و نابینا شده بود. او گفت: ای خدیجه! آنچه او دیده است همان پیک مقدسی است که بر موسی نازل شده است‌)[1] همگی برخلاف اعتقاد ما درباره پیامبر و ظواهر امر است.[2] پی نوشت: [1] . حدیث عایشه درباره آغاز وحی که مستند همگی دانشمندان سنی و شیعی است در جزء اول (صحیح بخاری‌) و تفسیر سوره اقرا جزء سوم آن، و باب ایمان (صحیح مسلم نیشابوری‌) و تفسیر سوره اقرا در (صحیح ترمذی‌) و سنن نسائی آمده است. [2] . تاریخ اسلام ازآغاز تاهجرت علی دوانی ص98 منبع:سایت انوار طاها
دلیل اول:
جبرئیل از پیامبر نخواست از روی نوشته بخواند. جز در یک حدیث که آن هم قابل اهمیت نیست. بیشتر می گویند منظور جبرئیل این بوده که هر چه او می گوید پیامبر هم آن را تکرار کند. در این صورت باید از ناقلین این احادیث پرسید: آیا پیامبر عرب زبان در سن چهل سالگی قادر نبود پنج آیه کوتاه اول سوره علق یعنی; (اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم) را همان طور که جبرئیل آیه آیه می خوانده او هم تکرار کند؟ این کار برای یک کودک پنج ساله آسان است تا چه رسد به دانای قریش!
از این گذشته (وحی) به معنای صدای آهسته است. وقتی جبرئیل امین آیات قرآنی را بر پیامبر نازل کرده است آن را آهسته تلفظ می نموده و همان دم در سینه پیامبر نقش می بسته است. بنابر این هیچ لزومی نداشته که هر چه را جبرئیل می گفته است پیامبر مانند بچه مکتبی تکرار کند تا آن را از حفظ نماید، و فراموش نکند!
دلیل دوم:
کسانی که بعثت را بدین گونه نقل کرده اند هیچ کدام از نظر شیعیان قابل اعتماد نیستند. عایشه همسر پیامبر هم که شیعه و سنی ماجرای بعثت را در کلیه منابع تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامی بیشتر از وی نقل کرده اند، مشکل گزارش عایشه آن است که وی نمیگوید من ماجرای بعثت را از فلان شخص نقل می کنم، بلکه می گوید ماجرای بعثت چنین اتفاق افتاد ... گویا که خودش حاضر بوده و شنیده در حالی که وی پنجسال بعد از بعثت متولد شده است.
دلیل سوم:
معلوم نیست جمله (بخوان به نام خدایت) که در ترجمه آیه اول در همه تفسیرهای اسلامی اعم از سنی و شیعی آمده است یعنی چه؟ از حفظ بخواند، یا از رو بخواند؟
دلیل چهارم:
مگر خدا و جبرئیل نمی دانستند پیامبر درس نخوانده بود و چیزی نمی نوشته، که دو بار از وی می خواهند بخواند؟ و چون پیامبر می گوید: نمی توانم بخوانم، گرفتن آن حضرت و فشار دادن وی را چگونه می توان توجیه کرد؟ آیا اگر کسی را فشار دادند باسواد می شود؟ این گونه مطالب درباره وقایع هنگام نزول وحی بر پیامبران پیشین نیز نقل نشده است تا چه رسد به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله!
دلیل پنجم
هیچ کدام از مفسران اسلامی نگفته اند چرا اولین سوره قرآنی (بسم الله الرحمن الرحیم) نداشته است! بلکه همگی گفته اند آنچه روز بعثت نازل شد پنج آیه اوایل سوره علق بوده است از (اقرا باسم ربک الذی خلق) تا (ما لم یعلم).
دلیل ششم
دنباله حدیث عایشه و دیگران که می گوید: (وقتی پیامبر از کوه حراء برگشت سخت مضطرب بود! و چون به نزد خدیجه آمد گفت: (زملونی زملونی) مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. و او را پوشانیدند، و پس از آن ماجرا را برای خدیجه نقل کرد و گفت: (از سرنوشت خود هراسانم) و (خدیجه او را نزد پسر عمویش ورقة بن نوفل برد وی فردی نصرانی بود، و تورات و انجیل را می نوشت. وی از لحاظ سنی نیز کهنسال و نابینا شده بود. او گفت: ای خدیجه! آنچه او دیده است همان پیک مقدسی است که بر موسی نازل شده است)[1] همگی برخلاف اعتقاد ما درباره پیامبر و ظواهر امر است.[2]
پی نوشت:
[1] . حدیث عایشه درباره آغاز وحی که مستند همگی دانشمندان سنی و شیعی است در جزء اول (صحیح بخاری) و تفسیر سوره اقرا جزء سوم آن، و باب ایمان (صحیح مسلم نیشابوری) و تفسیر سوره اقرا در (صحیح ترمذی) و سنن نسائی آمده است.
[2] . تاریخ اسلام ازآغاز تاهجرت علی دوانی ص98
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] ماجرای تحریف شده درباره پیامبر مربوط به لحظات بعد از بعثت چیست؟ چگونه نادرستی آن ثابت می شود؟
- [سایر] از دیدگاه شیعه ماجرای بعثت چگونه رخ داده است؟
- [سایر] کتب اهل سنت چه کراماتی برای عمر نقل کرده است؟
- [سایر] روش قرآن و نهج البلاغه در نقل و تحلیل حوادث تاریخی چگونه است؟
- [سایر] در ماجرای نبرد امام علی(ع) با عمرو بن عبدود میگویند علی(ع) به عمرو گفت: به پشت سرت نگاه کن. اینها چه کسانی هستند که به دنبالت میآیند؟ و وقتی عمرو برگشت، ناگهان علی او را غافلگیر کرده و یک پایش را قطع نموده و او را میکشد. لطفاً ماجرای واقعی این جنگ تن به تن را با نقل از منابع معتبر تاریخی بیان کنید.
- [سایر] ماجرای یوم الدار یا همان یوم الانذار چیست و منابع اهل سنت چگونه آن را نقل کرده اند؟
- [سایر] آیا وجود امام زمان(عج) از لحاظ تاریخی ثابت می شود؟
- [سایر] در مورد سال تولّد حضرت زهرا سلام الله علیها ظاهراً بین علماء و مورّخین اختلاف زیادی است که باعث حیرت بنده شده و میخواهم بدانم قویترین احتمال کدام است؟ الف. ظاهراً روایتی از امام صادق علیه السّلام هست که حضرت زهرا هنگام وفات 18 سال داشتند، و در نتیجه در سال 5 بعثت متولّد شدهاند. این روایت از نظر سند و وثاقت در چه حدّ است؟ ب. شیخ طوسی در مصباح المتهجّد آورده که حضرت زهرا در سال 2 بعثت متولّد شدهاند، امّا روایت سال 5 بعد از بعثت را نیز نقل کرده (چ بیروت 1411، ص 793). ج. اختلاف بین مورّخین شیعه و سنّی و اینکه اکثر اهل سنّت سال تولّد ایشان را سال 5 قبل از بعثت نقل کردهاند از چه روست و از نظر تاریخی چگونه بین این دو قول قضاوت کنیم؟
- [سایر] چه آیاتی را امام مهدی(عج) تفسیر کردهاند و از ایشان در منابع حدیثی یا تاریخی نقل شده است؟
- [سایر] ثابت کنید واقعه ای به نام کربلا وجود دارد؟ ثابت کنید وقایع تاریخی که وجود داره راست است چرا هر دلیلی میاریم از تاریخ است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بالغ عاقل به مرد یا زن مسلمان بالغ عاقل عفیفی، نسبت زنا یا لواط یا سحق بدهد و شرعاً نتواند آن را ثابت کند، باید هشتاد تازیانه از روی لباس به او بزنند، تازیانه به طور متوسط زده میشود و به جز عبا سایر لباسهای وی را نباید کند. چند مورد از این حدّ استثنا شده است: اوّل: اگر دو نفر هم دیگر را به زنا یا لواط یا سحق نسبت دهند حدّ جاری نمیشود، بلکه آن دو به حکم حاکم شرع تعزیر میگردند. دوم: اگر پدری به فرزند خود چنین نسبتی بدهد حدّ جاری نمیشود، بلکه تعزیر میگردد. سوم: اگر شوهر به زن خود چنین نسبتی بدهد، حکم خاصّی دارد که در کتب فقهی در فصل (لعان) آمده است. اگر کسی به دیگری ولد الزنا بگوید، چنانچه با این جمله نسبت زنا به پدر و مادر وی بدهد، حدّ فوق درباره او ثابت است، ولی اگر تنها از باب فحّاشی باشد و نسبت زنا به طور جدّی مطرح نباشد، کار گناهی انجام داده است ولی حدّ فوق دربارهاش نیست. گفتنیست که این حدّ، حقّ کسیست که به او چنین توهینی شده است و اگر او ببخشد حدّ جاری نمیگردد.
- [آیت الله سیستانی] فقهاء در بیان اغسال مستحبّه اغسال زیادی نقل فرمودهاند که از جمله آنها این چند غسل است : 1 غسل تمام شبهای طاق ماه رمضان ، و غسل تمام شبهای دهه آخر آن ، و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن . 2 غسل روز بیست و چهارم ذی الحجّه . 3 غسل روز عید نوروز ، و پانزدهم شعبان ، و نهم و هفدهم ربیع الاول ، و روز بیست و پنجم ذی القعده . 4 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است . 5 غسل کسی که در حال مستی خوابیده . 6 غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ، ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد ، یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد ، غسل مستحب نیست . 7 غسل برای زیارت معصومین علیهمالسلام از دور یا نزدیک . استحباب این غسلها ثابت نیست و کسی که میخواهد انجام دهد باید به قصد رجاء باشد .
- [آیت الله سیستانی] شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست : اول : آنکه میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند ، و نبش هم موجب حرج نباشد . و گرنه لازم نیست مگر بر خود غاصب ، و اگر نبش محذور مهمتری داشته باشد لازم نیست ، بلکه جایز نیست ، مانند این که موجب قطعه قطعه شدن بدن میت باشد ، بلکه اگر موجب هتک باشد بنابر احتیاط واجب جایز نیست ، مگر این که خود میت آن زمین را غصب کرده باشد . دوم : آنکه کفن یا چیز دیگری که با میّت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند ، و همچنین است اگر چیزی از مال خود میّت که به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه او راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند ، ولی اگر میّت و صیّت کرده باشد که دعا یا قرآن یا انگشتری را با او دفن کنند ، و وصیّت او نافذ باشد ، برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند . و در این مورد نیز استثنائی که در مورد قبل ذکر شد جاری است . سوم : آنکه شکافتن قبر موجب هتک حرمت نباشد و میّت بی غسل یا بی کفن دفن شده باشد ، یا بفهمند غسلش باطل بوده ، یا به غیر از دستور شرع کفن شده ، یا در قبر او را روبه قبله نگذاشتهاند . چهارم : آنکه برای ثابت شدن حقّی که مهمتر از نبش قبر باشد بخواهند بدن میّت را ببینند . پنجم : آنکه میّت را در جائی که بی احترامی به اوست مثل قبرستان کفّار ، یا جائی که کثافت و خاکروبه میریزند دفن کرده باشند . ششم : برای یک مطلب شرعی که اهمیّت آن از شکافتن قبر بیشتر است ، قبر را بشکافند ، مثلاً بخواهند بچه زنده را از شکم زن حاملهای که دفنش کردهاند بیرون آورند . هفتم : آنکه بترسند درندهای بدن میّت را پاره کند ، یا سیل او را ببرد ، یا دشمن بیرون آورد . هشتم : آنکه میّت و صیّت کرده باشد که او را به مشاهد مشرّفه نقل نمایند ، چنانچه نقل دادن او محذوری نداشته باشد ، ولی عمداً یا از روی جهل یا فراموشی در جائی دیگر دفن شده باشد میتوانند در صورتی که موجب هتک حرمتش نشود ، و محذور دیگری نداشته باشد ، قبر او را نبش کرده و بدنش را به مشاهد مشرّفه نقل دهند . بلکه در این فرض نبش و نقل واجب است .
- [آیت الله شبیری زنجانی] فقها در بیان غسلهای مستحب، غسلهای زیادی نقل فرمودهاند که از جمله آنها این چند غسل است: 1 - غسل تمام شبهای فرد ماه رمضان و غسل تمام شبهای دهه آخر آن و غسل شبهای پانزدهم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم آن. 2 - غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه. 3 - غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الاول و اول و وسط و آخر رجب و روز بیست و پنجم ذی قعده و عید پربرکت غدیر. 4 - غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 5 - غسل کسی که در حال مستی خوابیده. 6 - غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد؛ ولی اگر اتّفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نیست. 7 - غسل کسی که وزغی کشته است. 8 - غسل به جهت نماز برای رفع اندوه. 9 - غسل برای زیارت حضرات معصومین علیهمالسلام از دور یا نزدیک. استحباب این غسلها ثابت نیست و آنها را به قصد رجاء میتوان انجام داد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . شکافتن قبر در نه مورد حرام نیست بلکه در بعضی از آنها واجب است: اول آن که میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند. دوم آن که کفن یا چیز دیگری که با میت دفن شده، غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند و هم چنین است اگر چیزی از مال خود میِّت، که به ورثه او رسیده، با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند، ولی اگر وصیت کرده باشد که دعا یا قرآن یا انگشتری را با او دفن کنند، برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند مگر آن که زیادتر از ثلث باشد و ورثه امضا نکرده باشند. سوم آن که میت بی غسل یا بی کفن دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا بغیر دستور شرع کفن شده، یا در قبر او را رو به قبله نگذاشته اند ولی اگر نبش در این صورت باعث هتک میت و اذیت مردم شود جایز نیست. چهارم آن که برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن میت را ببینند. پنجم آن که میت را درجایی که بی احترامی به او است مثل قبرستان کفار، یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند. ششم آن که برای یک مطلب شرعی که اهمیت آن از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند، مثلاً بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند. هفتم آن که بترسند درنده ای بدن میت را پاره کند، یا سیل او را ببرد، یا دشمن بیرون آورد. هشتم آن که قسمتی از بدن میت با او دفن نشده باشد، احتیاط لازم آن است که آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میت دیده نشود. نهم آن که میت را بخواهند به یکی از مشاهد مشرفه نقل کنند که جواز در این صورت نیز مشروط به این است که نبش باعث هتک میت نشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست: اول: آن که میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند. دوم: آن که کفن یا چیزی دیگری که با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند و همچنین است اگر چیزی از مال خود میت که به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند؛ ولی اگر وصیت کرده باشد که دعا یا قرآن یا انگشتری یا غیر آن را با او دفن کنند، در مواردی که وصیت نافذ است برای بیرون آوردن اینها نمیتوانند قبر را بشکافند. سوم: آن که میت بیغسل یا بیکفن یا بیحنوط دفن شده باشد، یا بفهمند غسل یا تیممش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع کفن شده، یا در قبر او را رو به قبله نگذاشتهاند. در همه این موارد نیز شکافتن قبر در صورتی جایز است که موجب هتک حرمت میت نباشد. چهارم: آن که ثابت شدن حقی متوقّف بر دیدن بدن میت باشد. پنجم: آن که میت را در جایی که بیاحترامی به اوست؛ مثل قبرستان کفار یا جایی که کثافت و خاکروبه میریزند، دفن کرده باشند. ششم: آن که برای یک غرض شرعی که اهمیت آن از شکافتن قبر کمتر نیست قبر را بشکافند، مثلاً بخواهند بچه زنده را از شکم زن حاملهای که دفنش کردهاند بیرون آورند. هفتم: آن که بترسند درندهای بدن میت را پاره کند، یا سیل آن را ببرد، یا دشمن بیرون آورد. هشتم: آن که قسمتی از بدن میت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند، ولی احتیاط مستحب آن است که آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میت دیده نشود. نهم: آن که میت را بخواهند به مشاهد مشرّفه نقل نمایند، به خصوص اگر وصیت کرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.