با توجه به تواتر احادیث مرتبط به غدیر و نقل بسیار فراوان آن در منابع روایی، تاریخی، تفسیری و حتی ادبی فرق و مذاهب مختلف اسلامی جای هیچ گونه تردید در آن وجود ندارد. از همین رو غالب قریب به اتفاق اهل سنت نسبت به واقعه غدیر دیدگاه مثبتی داشته و به انکار آن نمی پردازند. آنچه آنان را گرفتار دشواری کرده است چگونگی توجیه و تفسیر آن براساس مبانی و پیش انگاره هایشان در باب امامت است. این مسأله باعث شده است که آنان به تکاپوهای سختی افتند و دست به دامان توجیهات گوناگون و متنوعی گردند. علیرغم همه این تکاپوها هنوز نتوانسته اند در برابر دلالت صریح و آشکار سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام توجیه خردپذیر و معقول دیگری ارائه کنند. این مسأله باعث شده است که بسیاری از عالمان سنی دلالت سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله بر امامت و خلافت حضرت علی علیه السلام و یا معنایی نزدیک آن را بپذیرند. برخی از این گروه عبارتند از: 1. شمس الدین سبط ابن الجوزی در تذکره الخواص ص 18 2. کمال الدین ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول ص 16. 3. ابوعبدالله الشافعی در کفایه الطالب ص 658 و... در عین حال برخی از ایشان کوشیده اند در عین پذیرش چنین حالتی توجیهاتی ارائه کنند که با خلافت و پیشوایی دیگر خلفا نیز سازگار افتد. اینک به بیان پاره ای از مهم ترین و رایج ترین این توجیهات می پردازیم: یک. بیان افضلیت و برتری امام علی علیه السلام برخی از معتزله مانند شیخ ابوالقاسم بلخی و ابن ابی الحدید بر آنند که مقصود پیامبر صرفا بیان احق، افضل و سزاوارتر بودن حضرت علی علیه السلام برای حکومت است، نه نصب آن حضرت بر این منصب1. نقد: 1. تعابیری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم و در جاهای دیگر به کار برده اند به صراحت بر نصب آن حضرت بر امامت دلالت دارد. مثلاً: (من کنت مولاه فعلی مولاه؛ ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا)2؛ (..همانا این شخص علیه السلام برادر و وصی و جانشین من در میان شماست، پس به او گوش فرا دهید و فرمانش را اجابت کنید). (یا علی انت الامام و الخلیفه بعدی)3؛ (ای علی! تو امام و جانشین پس از من هستی). (ان علیا امام اولیائی)4؛ (علی امام دوستان من است). (امام من آمن بی)؛ (همانا تو پیشوای کسانی هستی که به من ایمان آورده اند). امثال این عبارات هرگز با چنین توجیهی سازگار نیست. جالب آن که ابن ابی الحدید خود به چنین مشکلی اشاره نموده و سرانجام می نویسد: (اصل نصوص بر ادعای شیعه ظاهر است)5. 2. استناد امیرمؤمنان و دیگر ائمه و حضرت صدیقه طاهره و بزرگانی از صحابه چون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و... به حادثه غدیر در مورد اثبات امامت و خلافت امام علی علیه السلام با برتری صرف و بدون نصب بر امامت سازگاری ندارد. 3. امیرمؤمنان بارها از حق مسلم خویش در خلافت سخن گفته و از غصب آن توسط دیگران به درگاه الهی شکایت برده است.6 چنین چیزی در صورتی صحیح می نماید که آن حضرت بر خلافت نصب گردیده باشند. 4. امامت مرجعیت دینی است، نه صرف رهبری سیاسی که بتوان آن را به هر کسی واگذار نمود، بلکه نیاز به ویژگی ها و شرایط خاص خود دارد که تشخیص و تعیین آن جز از جانب مرجعی الهی امکان پذیر نیست. این ویژگی امامت با صرف بیان برتری بدون تعیین سازگاری ندارد. 5. اسلام و شایسته سالاری؛ یکی از ارکان مهم در اندیشه اسلامی شایسته سالاری است. روایات شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: (کسی که کاری از امور مسلمانان را بر عهده گیرد...)7 یا (کسی که کاری از امور مسلمانان را بر عهده کسی گذارد در صورتی که می داند فرد مناسب تری برای آن وجود دارد، که به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، به خدا و رسول او و همه مسلمانان خیانت کرده است)8. بنابراین حتی اگر حدیث غدیر صرفا به برتری امیرمؤمنان دلالت داشته باشد، به استناد این حدیث پیشگامی دیگران در امامت و خلافت و هم سپردن امر امامت به دیگران خیانت به خدا و رسول و امت اسلامی است. 6. احادیث تفسیرکننده؛ چنان که گذشت پیامبر خود به توضیح مراد خویش از چگونگی ولایت امیرمؤمنان پرداخته اند با وجود آن هر گونه تفسیر و تاویل دیگری از کلام پیامبر ناموجه و در اصطلاح اجتهاد در مقابل نص است، نه فهم و استنباط از آن. دو. کاندیداتوری خلافت گمانه دیگر آن است که مقصود پیامبر در واقعه غدیر خم معرفی امیرمؤمنان به عنوان کاندیدای مورد حمایت و علاقه آن حضرت است و لاجرم مسأله بار حقوقی و الزام شرعی ندارد. بنابراین دست دیگران برای کاندیدا شدن باز است و مردم نیز در گزینش یا عدم گزینش امام علی علیه السلام برای خلافت آزادند و کنار گذاشتن ایشان هیچ منع شرعی ندارد.9 نقد: 1. اشکالاتی که بر انگاره پیشین وارد بود بر این گمانه نیز وارد است و هرگز نمی توان ظهور قاطع کلام پیامبر را بر صرف کاندیداتوریِ فاقد الزام شرعی تفسیر کرد. اگر مقصود پیامبر صرف اعلام کاندیدای مورد علاقه خود بود، استناد به اولویت شرعی خود و تقدم شرعی حکم خویش بر تصمیمات اشخاص در امور خود، و قرین سازی ولایت امیرمؤمنان بر چنین ولایت و اولویتی که از ولایت الهی مایه گرفته است بی جا بود. 2. حوادثی که در حاشیه واقعه غدیر رخ داده است با کاندیداتوری صرف سازگار نیست، از جمله این حوادث مسأله حارث بن نعمان فهری است. آیا معرفی یک کاندیدا بدون نصب بر امامت و ولایت به معنای سروری بخشیدن و موجب طلب مرگ می شود؟ در چنین صورتی شخص می تواند به دیگری رأی دهد و از کاندیدای دیگر حمایتکنند. این مسأله و تصریح فرد یاد شده در گفتگو با پیامبر که پسر عموی خود را بر ما سروری و برتری دادی به خوبی نشان می دهد که فهم عمومی از این جریان نصب به امامت بوده است. افزون بر آن در هیچ موردی پیامبر چنین فهمی را تخطئه نکرده، بلکه آن را تقریر و تثبیت کرده اند. 3. به فرض ابتدا پیامبر امیرمؤمنان را به عنوان کاندیدای خلافت معرفی کرده باشند، لیکن در پی این رخداد بیعت با آن حضرت انجام گرفت و از جمله کسانی که در این بیعت شرکت آشکار نمودند ابوبکر و عمربن الخطاب بودند که ضمن بیعت به آن حضرت تبریک گفتند. بنابراین با وجود بیعت عمومی کاندیداتوری به انتخاب رسمی تبدیل شده و دارای الزام شرعی و اجتماعی شده است. لاجرم جانشینی بلافصل امام علی به این وسیله تثبیت گردیده و هر حرکتی در جهت خلافت آن باشد نقض بیعت با ولیّ و امام مشروع است و در منطق قرآن بَغی تلقی می شود.10 پی نوشت: 1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 297-296، بیروت، داراحیاء التراث العربی ؛ محمدحسن قدردان قراملکی، امامت علی و توجیه های مخالفان، مقاله فصلنامه قبسات، ش 45، پائیز 1386. 2. الغدیر، ج 2، ص 279. 3. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 42 و 43، بیروت: دارالفکر، 1421ق. 4. السید ابن طاووس الحسنی، التحصین، ص 563 ؛ الغدیر، ج 3، ص 118 و 119. 5. همان، ج 9، ص 307. 6. بنگرید: نهج البلاغه، خ 3 و 74؛ نیز: شرح ابن ابی الحدید، ج 9، ص 306. 7. (من تقدم علی قوم من المسلمین و هو یری ان فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین) ؛ (الغدیر، ج 8، ص 291، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ شش، 1374، نیز: شهید الباقلانی، ص 190). 8. (من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنته نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین). همان. 9. احمد قبانچی، خلافه الامام علی بالنص ام بالنصب، ص 11، 13، 14، 40، 136، قم، منشور سیدی، 2004 م. 10. در این زمینه جهات دیگری نیز نقل شده است که در پرسش های بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. منبع: www.porseman.org
آیا اهل سنت مسأله غدیر را قبول دارند؟ اگر قبول دارند آن را چگونه توجیه می کنند و چه پاسخی برای آن وجود دارد؟
با توجه به تواتر احادیث مرتبط به غدیر و نقل بسیار فراوان آن در منابع روایی، تاریخی، تفسیری و حتی ادبی فرق و مذاهب مختلف اسلامی جای هیچ گونه تردید در آن وجود ندارد. از همین رو غالب قریب به اتفاق اهل سنت نسبت به واقعه غدیر دیدگاه مثبتی داشته و به انکار آن نمی پردازند. آنچه آنان را گرفتار دشواری کرده است چگونگی توجیه و تفسیر آن براساس مبانی و پیش انگاره هایشان در باب امامت است. این مسأله باعث شده است که آنان به تکاپوهای سختی افتند و دست به دامان توجیهات گوناگون و متنوعی گردند. علیرغم همه این تکاپوها هنوز نتوانسته اند در برابر دلالت صریح و آشکار سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام توجیه خردپذیر و معقول دیگری ارائه کنند. این مسأله باعث شده است که بسیاری از عالمان سنی دلالت سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله بر امامت و خلافت حضرت علی علیه السلام و یا معنایی نزدیک آن را بپذیرند. برخی از این گروه عبارتند از:
1. شمس الدین سبط ابن الجوزی در تذکره الخواص ص 18
2. کمال الدین ابن طلحه شافعی در مطالب السؤول ص 16.
3. ابوعبدالله الشافعی در کفایه الطالب ص 658 و...
در عین حال برخی از ایشان کوشیده اند در عین پذیرش چنین حالتی توجیهاتی ارائه کنند که با خلافت و پیشوایی دیگر خلفا نیز سازگار افتد.
اینک به بیان پاره ای از مهم ترین و رایج ترین این توجیهات می پردازیم:
یک. بیان افضلیت و برتری امام علی علیه السلام
برخی از معتزله مانند شیخ ابوالقاسم بلخی و ابن ابی الحدید بر آنند که مقصود پیامبر صرفا بیان احق، افضل و سزاوارتر بودن حضرت علی علیه السلام برای حکومت است، نه نصب آن حضرت بر این منصب1.
نقد:
1. تعابیری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم و در جاهای دیگر به کار برده اند به صراحت بر نصب آن حضرت بر امامت دلالت دارد. مثلاً:
(من کنت مولاه فعلی مولاه؛ ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا)2؛ (..همانا این شخص علیه السلام برادر و وصی و جانشین من در میان شماست، پس به او گوش فرا دهید و فرمانش را اجابت کنید).
(یا علی انت الامام و الخلیفه بعدی)3؛ (ای علی! تو امام و جانشین پس از من هستی).
(ان علیا امام اولیائی)4؛ (علی امام دوستان من است).
(امام من آمن بی)؛ (همانا تو پیشوای کسانی هستی که به من ایمان آورده اند).
امثال این عبارات هرگز با چنین توجیهی سازگار نیست. جالب آن که ابن ابی الحدید خود به چنین مشکلی اشاره نموده و سرانجام می نویسد: (اصل نصوص بر ادعای شیعه ظاهر است)5.
2. استناد امیرمؤمنان و دیگر ائمه و حضرت صدیقه طاهره و بزرگانی از صحابه چون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و... به حادثه غدیر در مورد اثبات امامت و خلافت امام علی علیه السلام با برتری صرف و بدون نصب بر امامت سازگاری ندارد.
3. امیرمؤمنان بارها از حق مسلم خویش در خلافت سخن گفته و از غصب آن توسط دیگران به درگاه الهی شکایت برده است.6
چنین چیزی در صورتی صحیح می نماید که آن حضرت بر خلافت نصب گردیده باشند.
4. امامت مرجعیت دینی است، نه صرف رهبری سیاسی که بتوان آن را به هر کسی واگذار نمود، بلکه نیاز به ویژگی ها و شرایط خاص خود دارد که تشخیص و تعیین آن جز از جانب مرجعی الهی امکان پذیر نیست. این ویژگی امامت با صرف بیان برتری بدون تعیین سازگاری ندارد.
5. اسلام و شایسته سالاری؛ یکی از ارکان مهم در اندیشه اسلامی شایسته سالاری است. روایات شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است:
(کسی که کاری از امور مسلمانان را بر عهده گیرد...)7 یا (کسی که کاری از امور مسلمانان را بر عهده کسی گذارد در صورتی که می داند فرد مناسب تری برای آن وجود دارد، که به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، به خدا و رسول او و همه مسلمانان خیانت کرده است)8.
بنابراین حتی اگر حدیث غدیر صرفا به برتری امیرمؤمنان دلالت داشته باشد، به استناد این حدیث پیشگامی دیگران در امامت و خلافت و هم سپردن امر امامت به دیگران خیانت به خدا و رسول و امت اسلامی است.
6. احادیث تفسیرکننده؛ چنان که گذشت پیامبر خود به توضیح مراد خویش از چگونگی ولایت امیرمؤمنان پرداخته اند با وجود آن هر گونه تفسیر و تاویل دیگری از کلام پیامبر ناموجه و در اصطلاح اجتهاد در مقابل نص است، نه فهم و استنباط از آن.
دو. کاندیداتوری خلافت
گمانه دیگر آن است که مقصود پیامبر در واقعه غدیر خم معرفی امیرمؤمنان به عنوان کاندیدای مورد حمایت و علاقه آن حضرت است و لاجرم مسأله بار حقوقی و الزام شرعی ندارد. بنابراین دست دیگران برای کاندیدا شدن باز است و مردم نیز در گزینش یا عدم گزینش امام علی علیه السلام برای خلافت آزادند و کنار گذاشتن ایشان هیچ منع شرعی ندارد.9
نقد:
1. اشکالاتی که بر انگاره پیشین وارد بود بر این گمانه نیز وارد است و هرگز نمی توان ظهور قاطع کلام پیامبر را بر صرف کاندیداتوریِ فاقد الزام شرعی تفسیر کرد. اگر مقصود پیامبر صرف اعلام کاندیدای مورد علاقه خود بود، استناد به اولویت شرعی خود و تقدم شرعی حکم خویش بر تصمیمات اشخاص در امور خود، و قرین سازی ولایت امیرمؤمنان بر چنین ولایت و اولویتی که از ولایت الهی مایه گرفته است بی جا بود.
2. حوادثی که در حاشیه واقعه غدیر رخ داده است با کاندیداتوری صرف سازگار نیست، از جمله این حوادث مسأله حارث بن نعمان فهری است. آیا معرفی یک کاندیدا بدون نصب بر امامت و ولایت به معنای سروری بخشیدن و موجب طلب مرگ می شود؟ در چنین صورتی شخص می تواند به دیگری رأی دهد و از کاندیدای دیگر حمایتکنند. این مسأله و تصریح فرد یاد شده در گفتگو با پیامبر که پسر عموی خود را بر ما سروری و برتری دادی به خوبی نشان می دهد که فهم عمومی از این جریان نصب به امامت بوده است. افزون بر آن در هیچ موردی پیامبر چنین فهمی را تخطئه نکرده، بلکه آن را تقریر و تثبیت کرده اند.
3. به فرض ابتدا پیامبر امیرمؤمنان را به عنوان کاندیدای خلافت معرفی کرده باشند، لیکن در پی این رخداد بیعت با آن حضرت انجام گرفت و از جمله کسانی که در این بیعت شرکت آشکار نمودند ابوبکر و عمربن الخطاب بودند که ضمن بیعت به آن حضرت تبریک گفتند. بنابراین با وجود بیعت عمومی کاندیداتوری به انتخاب رسمی تبدیل شده و دارای الزام شرعی و اجتماعی شده است. لاجرم جانشینی بلافصل امام علی به این وسیله تثبیت گردیده و هر حرکتی در جهت خلافت آن باشد نقض بیعت با ولیّ و امام مشروع است و در منطق قرآن بَغی تلقی می شود.10
پی نوشت:
1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 297-296، بیروت، داراحیاء التراث العربی ؛ محمدحسن قدردان قراملکی، امامت علی و توجیه های مخالفان، مقاله فصلنامه قبسات، ش 45، پائیز 1386.
2. الغدیر، ج 2، ص 279.
3. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 42 و 43، بیروت: دارالفکر، 1421ق.
4. السید ابن طاووس الحسنی، التحصین، ص 563 ؛ الغدیر، ج 3، ص 118 و 119.
5. همان، ج 9، ص 307.
6. بنگرید: نهج البلاغه، خ 3 و 74؛ نیز: شرح ابن ابی الحدید، ج 9، ص 306.
7. (من تقدم علی قوم من المسلمین و هو یری ان فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمین) ؛ (الغدیر، ج 8، ص 291، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ شش، 1374، نیز: شهید الباقلانی، ص 190).
8. (من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنته نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین). همان.
9. احمد قبانچی، خلافه الامام علی بالنص ام بالنصب، ص 11، 13، 14، 40، 136، قم، منشور سیدی، 2004 م.
10. در این زمینه جهات دیگری نیز نقل شده است که در پرسش های بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] اهمیت عید غدیر از دیدگاه اهل سنت را توضیح دهید؟
- [سایر] اهمیت عید غدیر از دیدگاه اهل سنت را توضیح دهید؟
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت واقعه غدیر آمده است؟
- [سایر] دلایل اهل سنت در عدم پذیرش غدیر چیست؟
- [سایر] آیا از دیدگاه اهل سنت حدیث غدیر متواتر است؟
- [سایر] برخی معتقدند که آیات مربوط به غدیر خُم، توسط اهل تسنن جا به جا شده، تا هدف آیه مورد نظر، مبنی بر خلافت علی(ع) آشکار نشود؟! نظرتان را درباره تحریف آیه غدیر بیان کنید.
- [سایر] به عقیده اهل سنت آیه سوم سوره مائده (الیوم اکملت لکم دینکم) نمی تواند در ارتباط با حادثه غدیر باشد! نظر شما در این باره چیست؟
- [سایر] آیا حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت یا صحاح سته ایشان نیز آمده است؟
- [سایر] آیا حدیث غدیر در کتب معتبر اهل سنت یا صحاح سته ایشان نیز آمده است؟
- [سایر] کدامیک از منابع اهل سنت، حدیث غدیر را نقل کرده است؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله بهجت] نمازهای مستحبی را نمی شود به جماعت خواند، ولی خواندن نماز عید فطر و قربان در زمان غیبت امام علیه السلام به جماعت مستحب است در صورتی که شروط وجوب موجود نباشد، همچنین خواندن نماز استسقاء که برای طلب باران می خوانند به جماعت مستحب است و بعید نیست استحباب جماعت در نماز غدیر که به امید مطلوبیت خوانده شود.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.