جریان غدیر را شرح دهید و توضیح دهید که تا چه اندازه قطعیت دارد؟
جریان غدیر خم رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال دهم بعثت، تصمیم گرفت عمل حج به جای آورد و آن را به مسلمانان اعلام فرمود. عده زیادی به مدینه آمدند تا در رکاب آن حضرت حج به جای آورند و به او تأسی کنند. آن حج را حجه الوداع، حجه الاسلام، حجه البلاغ و حجه الکمال نامیده اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله از هجرت تا رحلت جز آن حج، حج دیگری نیاورده است. پیامبر صلی الله علیه و آله پنج یا شش روز به ماه ذی حجه مانده، از مدینه خارج شد ... . آن گاه اعمال حج و عمره به هدایت خود ایشان انجام گردید و عملی را که تا قیامت باید به جای آورده شود، عملاً به مردم نشان داد. پس از پایان حج، از مکه به طرف مدینه خارج شد؛ در حالی که جماعت یاد شده در محضرش بودند. روز پنج شنبه هجدهم ماه ذی حجه با آن جمعیت انبوه به (غدیر خم) در جحفه رسید. در آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللّهَ لا یَهدِیَ القَومَ الکافِرینَ)1. بدین طریق خدا به پیامبرش امر کرد تا علی علیه السلام را به جای خویش نصب کند و ولایت و لزوم طاعت او را ابلاغ نماید. در آن وقت طلیعه کاروان به جحفه نزدیک شده بود، حضرت فرمان داد تا آنهایی که از محل گذشته بودند، برگردند و آنانی که در محل بودند، توقف کنند. در آنجا پنج درخت کنار هم بود، فرمان داد کسی زیر سایه آنها ننشیند. جمعیت همه در جای خود قرار گرفتند، زیر آن درخت ها را پاک کردند، آن گاه اذان نماز ظهر گفته شد. حضرت رسول زیر آن درختان ایستاد و نماز ظهر را با جماعت خواند. هوا به قدری گرم بود و آفتاب چنان آتش می ریخت که مردم از شدت گرما، گوشه ای از عبا را سر کشیده و گوشه ای را از حرارت سنگریزه ها زیر پا گذاشته بودند، پارچه ای بر یکی از درخت ها کشیده و برای آن حضرت سایبان درست کردند. چون از نماز فارغ شد، بالای جهازهای شتر رفت که روی هم چیده بودند. صدایش را بلند کرد، به طوری که همه شنیدند و فرمود: (الحمدللّه، از خدا مدد می جوییم، به او ایمان می آوریم، بر او توکل می کنیم و به خدا پناه می بریم از شر نَفْسْ های خود از سیئات اعمال خویش ... . شهادت می دهم که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است ... احتمال می رود که خدا مرا به طرف خود ببرد و عمر من سر آید؛ من پیش خدا مسئولم و شما مسئولید، چه می گویید؟ گفتند: گواهی می دهیم که پیغام خدا را رساندی و در رساندن آن تلاش کردی و خیرخواه بودی، خدا تو را جزای خیر دهد! فرمود: آیا شهادت نمی دهید که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است و بهشت و آتش خدا و مرگ حق است و قیامت خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد کرد؟ گفتند: آری شهادت می دهیم. عرض کرد: خدایا! شاهد باش. سپس فرمود: ای مردم! آیا سخن مرا نمی شنوید؟ گفتند: آری می شنویم. فرمود: من پیش از شما به کنار حوض کوثر خواهم رفت، شما در آنجا پیش من خواهید آمد. عرض آن به فاصله صنعاء (پایتخت یمن) و بُصری (قصبه ای است از توابع دمشق) است. در کنار آن کاسه هایی به عدد ستارگان از نقره است؛ بنگرید در حفظ (ثقلین) که چطور جانشین من خواهید بود؟ گفتند: ای رسول خدا! ثقلین چیست؟ فرمود: ثقل بزرگ تر کتاب خدا است. یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شما است. به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک عترت (اهل بیت) من است. خدای لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو، از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر پیش من آیند. من از خدا چنین خواسته ام، از قرآن و اهل بیت جلو نیفتید؛ وگرنه هلاک می شوید و از آن دو کنار نمانید؛ وگرنه نابود می گردید. آن گاه دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو دیده شد و همه علی علیه السلام را شناختند، بعد از آن فرمود: مردم، کیست که بر مؤمنان از خودشان مقدم تر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: (ان اللّه مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه)2. این سخن را سه بار تکرار کرد. سپس گفت: (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار)3. آن گاه فرمود: هر که در اینجا حاضر است به غایبان برساند. هنوز از آنجا حرکت نکرده بودند که جبرئیل این آیه را آورد: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِیناً) ؛ (امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان اسلام راضی شدم). رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اللّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضای خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من. سپس جمعیت به امیر مؤمنان علی علیه السلام تهنیت گفتند؛ از جمله ابوبکر و عمر گفتند: (بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة)4؛ (به به بر تو ای پسر ابی طالب! صبح و شام کردی در حالی که سرپرست من و سرپرست هر مؤمن و زن مؤمنی). حسان بن ثابت شاعر که در آنجا بود گفت: ای رسول خدا! اجازه دهید درباره علی ابیاتی بگویم تا بشنوید؟ فرمود: بگو با برکت خدا. حسان گفت: ای شیوخ قریش! سخن من، پیرو سخن رسول خدا درباره ولایت و سرپرستی است. آن گاه گفت: ینادیهم یوم الغدیرنبیّهم بخم واسمع بالرسول منادیاً فقال: فمن مولاکم و ولیکم؟ فقالوا و لم یبدوا هناک التعادیا الهک مولانا و انت ولینا و لن تجدن منّا لک الیوم عاصیاً فقال له قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً فمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیاً هناک دعا اللهم و ال ولیه و کن للذی عادی علیّاً معادیا5 این خلاصه ای از جریان غدیر و تعیین حضرت علی علیه السلام برای خلافت و امامت بود.6 شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژه ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کرده اند و طبقات راوی آن، به 360 تن رسیده است. شاعران بسیاری این جریان را به نظم درآورده اند؛ از جمله: در قرن اول: حسان بن ثابت انصاری، قیس بن سعدبن عباده انصاری، عمرو بن عاص بن وائل و محمدبن عبداللّه حمیری. در قرن دوم: کمیت بن زیاد، سیداسماعیل بن محمد حمیری، شعیان مصعب کوفی. در قرن سوم: ابوتمام حبیب بن اوس طایی و دعبل بن علی بن رزینالخزاعی و در قرون بعد ده ها نفر دیگر. علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره این حادثه به نگارش درآورده است. پی نوشت: 1. مائده5، آیه 67. 2. (همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم و بر آنان از خودشان اولی می باشم. پس هر که را مولا منم علی مولای اوست). 3. (خدایا! دوستی گزین با هر که او [ علی] را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد؛ دوستش دار آنکه با او دوستی ورزد و خشمگین باش از آنکه به او خشم می ورزد؛ یاری کن آنکه او را یاری کند و خوار گردان آنکه او را تنها گذارد و به او پشت کند؛ و حق را همپای او بپادار). 4. الغدیر، ج 1، ص 272. 5. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الغدیر، ج 2، صص 34 - 39.ترجمه:در غدیر خم پیامبر مسلمانان را ندا می کرد؛ پس بشنو آوای پیغمبر را!حضرتش گفتا:مولا و ولی شما کیست؟ به اتفاق گفتند: خدایت مولای ما و تو خود ولی مایی و کسی از آن نمی پیچد.آنگاه به علیع فرمود:ای علی برخیز! همانا می خواهم که پس از من تو امام و راهنمای امت باشی!سپس به مردم گفت:هر که را مولا منم این علی مولای اوست؛ بر شماست که او را پیروانی راستین باشید.و در آخر دعا کرد:خدایا! دوست دار آنکه علی را دوست دارد و دشمن بدار آنکه با او دشمنی ورزد. 6. علی اکبر قرشی، خاندان وحی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول 1368، ص 152 157. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

جریان غدیر را شرح دهید و توضیح دهید که تا چه اندازه قطعیت دارد؟


پاسخ:

جریان غدیر خم
رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال دهم بعثت، تصمیم گرفت عمل حج به جای آورد و آن را به مسلمانان اعلام فرمود. عده زیادی به مدینه آمدند تا در رکاب آن حضرت حج به جای آورند و به او تأسی کنند. آن حج را حجه الوداع، حجه الاسلام، حجه البلاغ و حجه الکمال نامیده اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله از هجرت تا رحلت جز آن حج، حج دیگری نیاورده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله پنج یا شش روز به ماه ذی حجه مانده، از مدینه خارج شد ... . آن گاه اعمال حج و عمره به هدایت خود ایشان انجام گردید و عملی را که تا قیامت باید به جای آورده شود، عملاً به مردم نشان داد. پس از پایان حج، از مکه به طرف مدینه خارج شد؛ در حالی که جماعت یاد شده در محضرش بودند.
روز پنج شنبه هجدهم ماه ذی حجه با آن جمعیت انبوه به (غدیر خم) در جحفه رسید. در آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللّهَ لا یَهدِیَ القَومَ الکافِرینَ)1.
بدین طریق خدا به پیامبرش امر کرد تا علی علیه السلام را به جای خویش نصب کند و ولایت و لزوم طاعت او را ابلاغ نماید. در آن وقت طلیعه کاروان به جحفه نزدیک شده بود، حضرت فرمان داد تا آنهایی که از محل گذشته بودند، برگردند و آنانی که در محل بودند، توقف کنند. در آنجا پنج درخت کنار هم بود، فرمان داد کسی زیر سایه آنها ننشیند. جمعیت همه در جای خود قرار گرفتند، زیر آن درخت ها را پاک کردند، آن گاه اذان نماز ظهر گفته شد.
حضرت رسول زیر آن درختان ایستاد و نماز ظهر را با جماعت خواند. هوا به قدری گرم بود و آفتاب چنان آتش می ریخت که مردم از شدت گرما، گوشه ای از عبا را سر کشیده و گوشه ای را از حرارت سنگریزه ها زیر پا گذاشته بودند، پارچه ای بر یکی از درخت ها کشیده و برای آن حضرت سایبان درست کردند.
چون از نماز فارغ شد، بالای جهازهای شتر رفت که روی هم چیده بودند. صدایش را بلند کرد، به طوری که همه شنیدند و فرمود: (الحمدللّه، از خدا مدد می جوییم، به او ایمان می آوریم، بر او توکل می کنیم و به خدا پناه می بریم از شر نَفْسْ های خود از سیئات اعمال خویش ... .
شهادت می دهم که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است ... احتمال می رود که خدا مرا به طرف خود ببرد و عمر من سر آید؛ من پیش خدا مسئولم و شما مسئولید، چه می گویید؟
گفتند: گواهی می دهیم که پیغام خدا را رساندی و در رساندن آن تلاش کردی و خیرخواه بودی، خدا تو را جزای خیر دهد! فرمود: آیا شهادت نمی دهید که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است و بهشت و آتش خدا و مرگ حق است و قیامت خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد کرد؟ گفتند: آری شهادت می دهیم. عرض کرد: خدایا! شاهد باش.
سپس فرمود: ای مردم! آیا سخن مرا نمی شنوید؟ گفتند: آری می شنویم. فرمود: من پیش از شما به کنار حوض کوثر خواهم رفت، شما در آنجا پیش من خواهید آمد. عرض آن به فاصله صنعاء (پایتخت یمن) و بُصری (قصبه ای است از توابع دمشق) است. در کنار آن کاسه هایی به عدد ستارگان از نقره است؛ بنگرید در حفظ (ثقلین) که چطور جانشین من خواهید بود؟
گفتند: ای رسول خدا! ثقلین چیست؟ فرمود: ثقل بزرگ تر کتاب خدا است. یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شما است. به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک عترت (اهل بیت) من است. خدای لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو، از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر پیش من آیند. من از خدا چنین خواسته ام، از قرآن و اهل بیت جلو نیفتید؛ وگرنه هلاک می شوید و از آن دو کنار نمانید؛ وگرنه نابود می گردید.
آن گاه دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو دیده شد و همه علی علیه السلام را شناختند، بعد از آن فرمود: مردم، کیست که بر مؤمنان از خودشان مقدم تر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: (ان اللّه مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه)2. این سخن را سه بار تکرار کرد. سپس گفت: (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار)3. آن گاه فرمود: هر که در اینجا حاضر است به غایبان برساند.
هنوز از آنجا حرکت نکرده بودند که جبرئیل این آیه را آورد: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِیناً) ؛ (امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان اسلام راضی شدم).
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اللّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضای خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من. سپس جمعیت به امیر مؤمنان علی علیه السلام تهنیت گفتند؛ از جمله ابوبکر و عمر گفتند: (بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة)4؛ (به به بر تو ای پسر ابی طالب! صبح و شام کردی در حالی که سرپرست من و سرپرست هر مؤمن و زن مؤمنی).
حسان بن ثابت شاعر که در آنجا بود گفت: ای رسول خدا! اجازه دهید درباره علی ابیاتی بگویم تا بشنوید؟ فرمود: بگو با برکت خدا. حسان گفت: ای شیوخ قریش! سخن من، پیرو سخن رسول خدا درباره ولایت و سرپرستی است. آن گاه گفت:
ینادیهم یوم الغدیرنبیّهم
بخم واسمع بالرسول منادیاً
فقال: فمن مولاکم و ولیکم؟
فقالوا و لم یبدوا هناک التعادیا
الهک مولانا و انت ولینا
و لن تجدن منّا لک الیوم عاصیاً
فقال له قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له اتباع صدق موالیاً
هناک دعا اللهم و ال ولیه
و کن للذی عادی علیّاً معادیا5
این خلاصه ای از جریان غدیر و تعیین حضرت علی علیه السلام برای خلافت و امامت بود.6
شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژه ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کرده اند و طبقات راوی آن، به 360 تن رسیده است.
شاعران بسیاری این جریان را به نظم درآورده اند؛ از جمله:
در قرن اول: حسان بن ثابت انصاری، قیس بن سعدبن عباده انصاری، عمرو بن عاص بن وائل و محمدبن عبداللّه حمیری.
در قرن دوم: کمیت بن زیاد، سیداسماعیل بن محمد حمیری، شعیان مصعب کوفی.
در قرن سوم: ابوتمام حبیب بن اوس طایی و دعبل بن علی بن رزینالخزاعی و در قرون بعد ده ها نفر دیگر.
علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره این حادثه به نگارش درآورده است.
پی نوشت:
1. مائده5، آیه 67.
2. (همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم و بر آنان از خودشان اولی می باشم. پس هر که را مولا منم علی مولای اوست).
3. (خدایا! دوستی گزین با هر که او [ علی] را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد؛ دوستش دار آنکه با او دوستی ورزد و خشمگین باش از آنکه به او خشم می ورزد؛ یاری کن آنکه او را یاری کند و خوار گردان آنکه او را تنها گذارد و به او پشت کند؛ و حق را همپای او بپادار).
4. الغدیر، ج 1، ص 272.
5. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الغدیر، ج 2، صص 34 - 39.ترجمه:در غدیر خم پیامبر مسلمانان را ندا می کرد؛ پس بشنو آوای پیغمبر را!حضرتش گفتا:مولا و ولی شما کیست؟ به اتفاق گفتند: خدایت مولای ما و تو خود ولی مایی و کسی از آن نمی پیچد.آنگاه به علیع فرمود:ای علی برخیز! همانا می خواهم که پس از من تو امام و راهنمای امت باشی!سپس به مردم گفت:هر که را مولا منم این علی مولای اوست؛ بر شماست که او را پیروانی راستین باشید.و در آخر دعا کرد:خدایا! دوست دار آنکه علی را دوست دارد و دشمن بدار آنکه با او دشمنی ورزد.
6. علی اکبر قرشی، خاندان وحی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول 1368، ص 152 157.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین