علت اصلی سقوط شاه چیست؟
عوامل متعددی در سقوط شاه دخیل بودند که برخی از آنها عبارتند از : 1. بی عدالتی رژیم شاهنشاهی دیدگاه مارکسیستی بر این نکته اصرار دارد که تمام انقلاب های دنیا در واقع انقلاب طبقه محرومان است علیه برخوردارها (طبقه ثروتمند) و ریشة همة انقلابها در آخر به محرومیت بر می گردد1 این دیدگاه انقلاب ایران را از این زاویه بررسی کرده و معتقد است آنچه باعث وقوع انقلاب شد نزاع و اعتراض یک توده وسیع محروم علیه یک طبقه برخوردار ثروتمند بود. البته گرچه نمی توان تأثیر محرومیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در حرکت های انقلابی نادیده گرفت ولی آیا در مورد انقلاب ایران آنچه باعث وقوع آن شد فقط یک نزاع طبقاتی بین دو طبقه فقیر و غنی بود که در نهایت منجر به پیروزی توده فقیر و زحمتکش شد؟ جهت نقض این ادعا فقط به دو مطلب اشاره می شود: الف) انقلاب اسلامی ایران گرچه از اهداف خود رفع محرومیت و فقر را می دید ولی این بدان معنی نبود که انقلاب فقط توسط توده فقیر و مردم محروم صورت گرفته باشد چرا که در این انقلاب از تمام قشرها و اصناف چه طبقه فقیر و چه طبقه متوسط و حتی متوسط به بالا چه طبقه روشنفکر و بازاری و چه طبقه دانشجو و روحانی و... نقش داشتند. ب) اسناد و مدارک نشان می دهد که در سال های آخر حکومت شاه به خاطر رشد چندین برابری قیمت نفت و وارد شدن کالاهای لوکس و مصرفی از خارج به ایران، نسبت به قبل ،اقتصاد از رونق بهتری برخوردار بوده است و مقایسه ای بین آمار کالاهای وارد شده به کشور در اواخر حکومت شاه نسبت به سال های قبل از آن گواه بر مدعاست. امّا در عین حال فساد اقتصادی و تبعیض اجتماعی و بی عدالتی از سوی رژیم بدون تردید از عوامل نارضایتی مردم به حساب می آمد. بنابر این گر چه گسترده بودن فقر ومحرومیت و بی عدالتی فراوان یکی از دلایل انقلاب اسلامی به شمار می آید اما نمی توان آن را تنها عامل دانسته و افراد دخیل در انقلاب را نیز صرفا محرومینی دانست که به مصاف طبقه برخوردار رفته بودند . 2. خفقان و استبداد بدون شک انقلاب ها می توانند به خاطر مسائل ارزشی و انسانی رخ دهند و مسائلی چون نبود آزادی های فردی و حرّیت و حیثیت انسانی و آزادی های سیاسی عامل انقلاب باشند ، برخی با یک نگاه تک بُعدی بر این باورند که انقلاب ایران در جهت رسیدن به آزادی های سیاسی و فردی رخ داد و از آنجایی که شاه مانع کسب این آزادی ها بود لذا مردم چاره ای جز حذف او نداشتند. به هر حال با نگاهی به شعارهای طرح شده می توان گفت در واقع آزادی تنها چیزی نبود که مردم انقلابی ایران آن را می طلبیدند. به عبارتی گرچه مردم مُصرانه و مُجدانه رهایی از استبداد رژیم پهلوی را می خواستند لکن به هر حال خفقان رژیم و نبود آزادی های سیاسی تنها عامل سرنگونی شاه نبود. 3. اسلام ستیزی شاه آنچه را که مردم در اعتراضات و تجمعات خود ابراز می کردند و رژیم شاه هم کمتر به آن توجه داشت و سرانجام نیز همان ، نقش اساسی را در سقوط رژیم رقم زد ، همان رویه اسلام زدایی و تقابل رژیم با اسلام و ارزش های آن بود که سقوط و سرنگونی حکومت پهلوی را در پی داشت . بنابراین می توان گفت نه منافع اقتصادی و آرمان های کمونیستی در انقلاب ایران نقش چندانی داشت و نه آرمان های حکومت های لیبرال دموکراسی، برای اثبات این ادعا می توان به صورت اختصار به ذکر چند دلیل پرداخت: 1)رهبری انقلاب یک رهبر مذهبی بود. 2) شعارهای برجستة انقلاب شعارهایی بود که از متن مکتب اسلام برخاسته بود، با نگاهی به شعارهای انقلاب می توان گفت که شعارهای انقلاب عصاره خواسته های مردم بود که همچون پیکانی به شخص شاه اشاره می رفت و آن چیزی جز اسلام و التزام به آن نبود که البته شاه فاقد آن بود. 3) نقش مناسبت های مذهبی همچون ایام عاشورا و تاسوعا و محرم و صفر از عناوین برجسته در انقلاب است. 4) مکان های مذهبی یکی از پایگاه های مهم مردمی بود از قبیل مساجد، تکایا و حسینیه ها و... از همه مهمتر اینکه نظریه پرداز انقلاب، رهبر انقلاب و بعد از انقلاب رهبر حکومت انقلابی هر سه در یک نفر جمع شده بود و این امری است که در کمتر انقلابی رخ می دهد. نظریه پرداز انقلاب یک روحانی برخاسته از حوزه های مکتب تشیع بود که از دیدگاه مردم اسلام مجسم بود و خواسته ای جز تحقق اسلام و آرمان های اسلامی نداشت،رهبر این انقلاب با صداقتی تمام خود را وقف این اسلام کرده بود از این رو وقتی مردم شاه را درست در نقطه مقابل ایشان می دیدند به چیزی جز حذف شاه راضی نشدند،لذا اگر ما به جستجوی علل و عوامل بپردازیم تنها عاملی که به عنوان علت اصلی و عامل اول می توان استنباط نمود اعمال سیاست اسلام زدایی توسط شاه بود.2 علت اساسی قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزش های مسلط جامعه که از مذهب و آیین مردم سرچشمه گرفته بود اقدام کرده بود و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبی مردم مسلمان ایران ، دیگر مجالی برای صبر و شکیبایی در مقابل سایر ناملایمات اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت.3 حضرت امام هم با شناخت خاص خود از اسلام گام در راه مبارزه ای نهاد که شکاف عمیق بین حکومت شاه و اسلام را ظاهر نمود . امام خمینی(ره) به مردم اسلامی را عرضه کرد که در خود هم حکومت داشت و هم سیاست، هم اقتصاد و هم آیین کشورداری ، اسلامی که به دیکتاتوری و استبداد پایان می داد و سلطه ابرقدرتها را ردّ می کرد، فساد مالی و حکومتی رژیم را محکوم می کرد و به جای آن نظامی امین، مردمی با کارگزارانی صدیق و مؤمن برپا می نمود. 4 و همین امر در قالب خواسته مردم منجر به سقوط شاه شد. 4) ویژگی های شاه و رژیم پهلوی و همینطور ضعف شخص شاه را هم نباید در تسریع سقوط او نادیده گرفت، به قول دست اندرکاران رژیم، وی در مواقع بحران مرد عمل نبود و در مواقع عادی همان کاری را می کرد که دیگران نیز قادر به انجام آن بودند و به قول تحلیل گران غربی شاه در اواخر حکومت خود از یک نوع سرگشتگی و تحیّر رنج می برد و ساعت ها به فکر فرو می رفت بدون اینکه به نتیجه ای برسد و این حالت حتماً در جلسات مشاوره با او مشهود بود. فساد مالی، اختناق توسط ساواک، فساد اخلاقی شاه و غیره نیز هر کدام سرفصل هایی هستند که می توان راجع به آن نظرات تحلیگران را ذکر نمود. پاورقی ها: 1 . جهت اطلاع بیشتر ر. ک: پیرامون جمهوری اسلامی، شهید مطهری (ره) 2 . عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 572. 3 . تحلیلی بر انقلاب اسلامی، محمدی، ص 58. 4 . مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، صادق زیبا کلام، ص 116.
عنوان سوال:

علت اصلی سقوط شاه چیست؟


پاسخ:

عوامل متعددی در سقوط شاه دخیل بودند که برخی از آنها عبارتند از :
1. بی عدالتی رژیم شاهنشاهی
دیدگاه مارکسیستی بر این نکته اصرار دارد که تمام انقلاب های دنیا در واقع انقلاب طبقه محرومان است علیه برخوردارها (طبقه ثروتمند) و ریشة همة انقلابها در آخر به محرومیت بر می گردد1 این دیدگاه انقلاب ایران را از این زاویه بررسی کرده و معتقد است آنچه باعث وقوع انقلاب شد نزاع و اعتراض یک توده وسیع محروم علیه یک طبقه برخوردار ثروتمند بود. البته گرچه نمی توان تأثیر محرومیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در حرکت های انقلابی نادیده گرفت ولی آیا در مورد انقلاب ایران آنچه باعث وقوع آن شد فقط یک نزاع طبقاتی بین دو طبقه فقیر و غنی بود که در نهایت منجر به پیروزی توده فقیر و زحمتکش شد؟ جهت نقض این ادعا فقط به دو مطلب اشاره می شود:
الف) انقلاب اسلامی ایران گرچه از اهداف خود رفع محرومیت و فقر را می دید ولی این بدان معنی نبود که انقلاب فقط توسط توده فقیر و مردم محروم صورت گرفته باشد چرا که در این انقلاب از تمام قشرها و اصناف چه طبقه فقیر و چه طبقه متوسط و حتی متوسط به بالا چه طبقه روشنفکر و بازاری و چه طبقه دانشجو و روحانی و... نقش داشتند.
ب) اسناد و مدارک نشان می دهد که در سال های آخر حکومت شاه به خاطر رشد چندین برابری قیمت نفت و وارد شدن کالاهای لوکس و مصرفی از خارج به ایران، نسبت به قبل ،اقتصاد از رونق بهتری برخوردار بوده است و مقایسه ای بین آمار کالاهای وارد شده به کشور در اواخر حکومت شاه نسبت به سال های قبل از آن گواه بر مدعاست. امّا در عین حال فساد اقتصادی و تبعیض اجتماعی و بی عدالتی از سوی رژیم بدون تردید از عوامل نارضایتی مردم به حساب می آمد.
بنابر این گر چه گسترده بودن فقر ومحرومیت و بی عدالتی فراوان یکی از دلایل انقلاب اسلامی به شمار می آید اما نمی توان آن را تنها عامل دانسته و افراد دخیل در انقلاب را نیز صرفا محرومینی دانست که به مصاف طبقه برخوردار رفته بودند .
2. خفقان و استبداد
بدون شک انقلاب ها می توانند به خاطر مسائل ارزشی و انسانی رخ دهند و مسائلی چون نبود آزادی های فردی و حرّیت و حیثیت انسانی و آزادی های سیاسی عامل انقلاب باشند ، برخی با یک نگاه تک بُعدی بر این باورند که انقلاب ایران در جهت رسیدن به آزادی های سیاسی و فردی رخ داد و از آنجایی که شاه مانع کسب این آزادی ها بود لذا مردم چاره ای جز حذف او نداشتند.
به هر حال با نگاهی به شعارهای طرح شده می توان گفت در واقع آزادی تنها چیزی نبود که مردم انقلابی ایران آن را می طلبیدند. به عبارتی گرچه مردم مُصرانه و مُجدانه رهایی از استبداد رژیم پهلوی را می خواستند لکن به هر حال خفقان رژیم و نبود آزادی های سیاسی تنها عامل سرنگونی شاه نبود.
3. اسلام ستیزی شاه
آنچه را که مردم در اعتراضات و تجمعات خود ابراز می کردند و رژیم شاه هم کمتر به آن توجه داشت و سرانجام نیز همان ، نقش اساسی را در سقوط رژیم رقم زد ، همان رویه اسلام زدایی و تقابل رژیم با اسلام و ارزش های آن بود که سقوط و سرنگونی حکومت پهلوی را در پی داشت .
بنابراین می توان گفت نه منافع اقتصادی و آرمان های کمونیستی در انقلاب ایران نقش چندانی داشت و نه آرمان های حکومت های لیبرال دموکراسی، برای اثبات این ادعا می توان به صورت اختصار به ذکر چند دلیل پرداخت:
1)رهبری انقلاب یک رهبر مذهبی بود. 2) شعارهای برجستة انقلاب شعارهایی بود که از متن مکتب اسلام برخاسته بود، با نگاهی به شعارهای انقلاب می توان گفت که شعارهای انقلاب عصاره خواسته های مردم بود که همچون پیکانی به شخص شاه اشاره می رفت و آن چیزی جز اسلام و التزام به آن نبود که البته شاه فاقد آن بود. 3) نقش مناسبت های مذهبی همچون ایام عاشورا و تاسوعا و محرم و صفر از عناوین برجسته در انقلاب است. 4) مکان های مذهبی یکی از پایگاه های مهم مردمی بود از قبیل مساجد، تکایا و حسینیه ها و... از همه مهمتر اینکه نظریه پرداز انقلاب، رهبر انقلاب و بعد از انقلاب رهبر حکومت انقلابی هر سه در یک نفر جمع شده بود و این امری است که در کمتر انقلابی رخ می دهد. نظریه پرداز انقلاب یک روحانی برخاسته از حوزه های مکتب تشیع بود که از دیدگاه مردم اسلام مجسم بود و خواسته ای جز تحقق اسلام و آرمان های اسلامی نداشت،رهبر این انقلاب با صداقتی تمام خود را وقف این اسلام کرده بود از این رو وقتی مردم شاه را درست در نقطه مقابل ایشان می دیدند به چیزی جز حذف شاه راضی نشدند،لذا اگر ما به جستجوی علل و عوامل بپردازیم تنها عاملی که به عنوان علت اصلی و عامل اول می توان استنباط نمود اعمال سیاست اسلام زدایی توسط شاه بود.2
علت اساسی قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزش های مسلط جامعه که از مذهب و آیین مردم سرچشمه گرفته بود اقدام کرده بود و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبی مردم مسلمان ایران ، دیگر مجالی برای صبر و شکیبایی در مقابل سایر ناملایمات اجتماعی و اقتصادی وجود نداشت.3 حضرت امام هم با شناخت خاص خود از اسلام گام در راه مبارزه ای نهاد که شکاف عمیق بین حکومت شاه و اسلام را ظاهر نمود .
امام خمینی(ره) به مردم اسلامی را عرضه کرد که در خود هم حکومت داشت و هم سیاست، هم اقتصاد و هم آیین کشورداری ، اسلامی که به دیکتاتوری و استبداد پایان می داد و سلطه ابرقدرتها را ردّ می کرد، فساد مالی و حکومتی رژیم را محکوم می کرد و به جای آن نظامی امین، مردمی با کارگزارانی صدیق و مؤمن برپا می نمود. 4 و همین امر در قالب خواسته مردم منجر به سقوط شاه شد.
4) ویژگی های شاه و رژیم پهلوی و همینطور ضعف شخص شاه را هم نباید در تسریع سقوط او نادیده گرفت، به قول دست اندرکاران رژیم، وی در مواقع بحران مرد عمل نبود و در مواقع عادی همان کاری را می کرد که دیگران نیز قادر به انجام آن بودند و به قول تحلیل گران غربی شاه در اواخر حکومت خود از یک نوع سرگشتگی و تحیّر رنج می برد و ساعت ها به فکر فرو می رفت بدون اینکه به نتیجه ای برسد و این حالت حتماً در جلسات مشاوره با او مشهود بود. فساد مالی، اختناق توسط ساواک، فساد اخلاقی شاه و غیره نیز هر کدام سرفصل هایی هستند که می توان راجع به آن نظرات تحلیگران را ذکر نمود.
پاورقی ها:
1 . جهت اطلاع بیشتر ر. ک: پیرامون جمهوری اسلامی، شهید مطهری (ره)
2 . عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 572.
3 . تحلیلی بر انقلاب اسلامی، محمدی، ص 58.
4 . مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، صادق زیبا کلام، ص 116.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین