اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عصاره خلقت و لطف خداوند سبحان برای بشر هستند. آنان که متوجّه این لطف الهی شده و از آن ها اطاعت کرده اند به سعادت رسیده اند و آنان که غافل شده اند به شقاوت و نگون بختی رسیده اند. برای این که بتوان به سوال پاسخ کامل داد لازم است مقدماتی را بیان کنیم: (تعریف و لوازم امامت از طرف چه کسی باید نصب شوند؟). (امامت در اصطلاح و عقیده تشیع عبارت است از پیشوایی و ریاست عامه دینی امت مسلمان در امور دینی و دنیوی که به جانشینی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم منصوب شده اند و حافظ شریعت و تداوم گر هدایت الهی است).[1] و از دیدگاه شهید مرتضی مطهری امامت دارای سه مرتبه می باشد که عبارتند از: (1. ریاست عامّه و زعامت جامعه. 2. مرجعیّت دینی که مجتهد و کارشناس از جانب خداوند هستند. 3. اوج مفهوم و مرتبه امامت که همان ولایت است).[2] (همان طوری که مقام نبوّت یک منصب الهی است و با تعیین مردم نیست، خلافت و امامت هم با اختیار مردم و حتی به اختیار پیغمبر نیست. بلکه یک مقام الهی و آسمانی است، پس باید با تعیین خدا عملی شود و ایشان باید معصوم بوده و به تمامی احتیاجات بشر دانا و بصیر باشد).[3] چنانچه برای هر مقام و پستی که یک مدیر انتخاب می شود، انتخاب شونده باید متصف به یک عدّه صفات و خصوصیاتی باشد که بتواند از عهده آن مسئولیت بر آید و کسی که به مقام شامخ امامت تعیین می شود هم باید دارای شرایط و لوازم مربوطه باشد. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز چون از طرف خداوند منصوب نشده است نمی توان ایشان را امام دانست هر چند دارای برخی از صفات بودند ولی چون شرط اصلی همان انتصاب من جانب الله را نداشتند دیگر به عنوان امام نمی توان معرفی کرد. از جمله دلایلی که در این راه می توان اشاره کرد عبارتند از: الف چون مقام امامت هم چون نبوّت دارای وظایف خاصّ خودش است که مهم ترین آن ها مسئولیت اجتماعی و رهبری جامعه است و اسلام از نظر مدیریت اجرائی و رهبری اجتماعی (نبّوت و امامت) بین زن و مرد تفاوت قائل شده است و این موقعیت و تکلیف بر عهده مردان است و در طول تاریخ مشاهده نشده است که از طرف خداوند زنی به مقام نبوّت و یا امامت منصوب گردد، چرا که مدیریت اجتماعی مستلزم حضور همیشگی در جامعه و متن جریانات تلخ و شیرین جامعه و ارتباط تنگاتنگ با افراد جامعه که بخش عمده آن را مردان تشکیل داده اند است و حال آن که از نظر اسلام رابطه زن با مردان اجنبی امری ناپسند است بر این اساس حضرت زهرا علیرغم برخورداری از شایستگی های لازم برای این مقام به دلیل پیش گفته به مقام امامت منصوب نشد. ب با استفاده از اصل قبح تقدیم مفضول بر فاضل و این که اجتماع دو حجّت (امام) در زمان واحد با مسئولیت عمومی و اجتماعی بعید و محال است و با این که دوران حضرت زهرا با زمان امامت حضرت علی که امامت ایشان منصوص و منصوب از طرف خداوند و معرفی ایشان توسط پیامبر یکی است پس حضرت زهرا سلام الله علیها نمی توانست امام باشد چون بر خلاف اصل مذکور می باشد. نتیجه گیری: بنابر این به خاطر تفاوت های موجود در خلقت زنان و مردان، زنان نمی توانند مسئولیت های اجرائی و مدیریتی کلان جامعه را به عهده گیرند و امامت نیز چون مدیریت و رهبری جامعه اسلامی است باید امام مرد باشد و شرط اصلی امامت انتصاب از طرف خداوند می باشد و حضرت زهرا سلام الله علیها که یک زن بودند از طرف خداوند به عنوان امام نصب نشده اند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 نظام حقوق زن در اسلام، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا. 2 زن در آینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی، انتشارات اسراء. 3 امامت پژوهی، محمود یزدی مطلق فاضل، نشر دانشگاه رضوی. 4 روان شناسی اجتماعی، اتو کلاین برگ، ترجمه علی محمد کاردان، نشر اندیشه. 5 امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا. پاورقی ها: [1] . یزدی، محمود، امامت پژوهی، چاپ اول، 1381، دانشگاه رضوی. [2] . مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 4، ص 848 الی 850، صدرا، تهران. [3] . علامه طباطبایی، شیعه، انتشارات رسالت، ص308.
حضرت فاطمه (س) دارای شرائط امامت مانند علم کامل و الهی، عصمت و عقل کامل و ... است ولی چرا باز هم امام نیست؟
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عصاره خلقت و لطف خداوند سبحان برای بشر هستند. آنان که متوجّه این لطف الهی شده و از آن ها اطاعت کرده اند به سعادت رسیده اند و آنان که غافل شده اند به شقاوت و نگون بختی رسیده اند.
برای این که بتوان به سوال پاسخ کامل داد لازم است مقدماتی را بیان کنیم: (تعریف و لوازم امامت از طرف چه کسی باید نصب شوند؟).
(امامت در اصطلاح و عقیده تشیع عبارت است از پیشوایی و ریاست عامه دینی امت مسلمان در امور دینی و دنیوی که به جانشینی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم منصوب شده اند و حافظ شریعت و تداوم گر هدایت الهی است).[1]
و از دیدگاه شهید مرتضی مطهری امامت دارای سه مرتبه می باشد که عبارتند از: (1. ریاست عامّه و زعامت جامعه. 2. مرجعیّت دینی که مجتهد و کارشناس از جانب خداوند هستند. 3. اوج مفهوم و مرتبه امامت که همان ولایت است).[2]
(همان طوری که مقام نبوّت یک منصب الهی است و با تعیین مردم نیست، خلافت و امامت هم با اختیار مردم و حتی به اختیار پیغمبر نیست. بلکه یک مقام الهی و آسمانی است، پس باید با تعیین خدا عملی شود و ایشان باید معصوم بوده و به تمامی احتیاجات بشر دانا و بصیر باشد).[3]
چنانچه برای هر مقام و پستی که یک مدیر انتخاب می شود، انتخاب شونده باید متصف به یک عدّه صفات و خصوصیاتی باشد که بتواند از عهده آن مسئولیت بر آید و کسی که به مقام شامخ امامت تعیین می شود هم باید دارای شرایط و لوازم مربوطه باشد.
حضرت زهرا سلام الله علیها نیز چون از طرف خداوند منصوب نشده است نمی توان ایشان را امام دانست هر چند دارای برخی از صفات بودند ولی چون شرط اصلی همان انتصاب من جانب الله را نداشتند دیگر به عنوان امام نمی توان معرفی کرد.
از جمله دلایلی که در این راه می توان اشاره کرد عبارتند از:
الف چون مقام امامت هم چون نبوّت دارای وظایف خاصّ خودش است که مهم ترین آن ها مسئولیت اجتماعی و رهبری جامعه است و اسلام از نظر مدیریت اجرائی و رهبری اجتماعی (نبّوت و امامت) بین زن و مرد تفاوت قائل شده است و این موقعیت و تکلیف بر عهده مردان است و در طول تاریخ مشاهده نشده است که از طرف خداوند زنی به مقام نبوّت و یا امامت منصوب گردد، چرا که مدیریت اجتماعی مستلزم حضور همیشگی در جامعه و متن جریانات تلخ و شیرین جامعه و ارتباط تنگاتنگ با افراد جامعه که بخش عمده آن را مردان تشکیل داده اند است و حال آن که از نظر اسلام رابطه زن با مردان اجنبی امری ناپسند است بر این اساس حضرت زهرا علیرغم برخورداری از شایستگی های لازم برای این مقام به دلیل پیش گفته به مقام امامت منصوب نشد.
ب با استفاده از اصل قبح تقدیم مفضول بر فاضل و این که اجتماع دو حجّت (امام) در زمان واحد با مسئولیت عمومی و اجتماعی بعید و محال است و با این که دوران حضرت زهرا با زمان امامت حضرت علی که امامت ایشان منصوص و منصوب از طرف خداوند و معرفی ایشان توسط پیامبر یکی است پس حضرت زهرا سلام الله علیها نمی توانست امام باشد چون بر خلاف اصل مذکور می باشد.
نتیجه گیری:
بنابر این به خاطر تفاوت های موجود در خلقت زنان و مردان، زنان نمی توانند مسئولیت های اجرائی و مدیریتی کلان جامعه را به عهده گیرند و امامت نیز چون مدیریت و رهبری جامعه اسلامی است باید امام مرد باشد و شرط اصلی امامت انتصاب از طرف خداوند می باشد و حضرت زهرا سلام الله علیها که یک زن بودند از طرف خداوند به عنوان امام نصب نشده اند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 نظام حقوق زن در اسلام، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2 زن در آینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی، انتشارات اسراء.
3 امامت پژوهی، محمود یزدی مطلق فاضل، نشر دانشگاه رضوی.
4 روان شناسی اجتماعی، اتو کلاین برگ، ترجمه علی محمد کاردان، نشر اندیشه.
5 امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
پاورقی ها:
[1] . یزدی، محمود، امامت پژوهی، چاپ اول، 1381، دانشگاه رضوی.
[2] . مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 4، ص 848 الی 850، صدرا، تهران.
[3] . علامه طباطبایی، شیعه، انتشارات رسالت، ص308.
- [سایر] حضرت فاطمه (س) دارای شرائط امامت مانند علم کامل و الهی، عصمت و عقل کامل و ... است ولی چرا باز هم امام نیست؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا س دارای مقام عصمت هستند؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا(س) دارای موقوفاتی بودند؟
- [سایر] چرا حضرت زهرا(س) دارای کنیز بودند؟
- [سایر] دلیل بر عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] دلائل عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [سایر] دلیل بر عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا(س) مقام امامت دارند؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] منزل حضرت زهرا(س) دارای چه ویژگیهایی بود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).