در رابطه با سن پیامبر(ص) و خدیجه(س) در وقت ازدواج، اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این عقیده اند که پیامبر(ص) 25 ساله بود و خدیجه(س) 40 ساله. ولی برخی سن پیامبر(ص) را 21 و برخی 30 سال دانسته اند و سن خدیجه(س) را برخی 25، 28، 30، 35 و 45 سال گفته اند.[1] امّا آنچه در منابع معتبر تاریخی معروف و مشهور است این است که سن پامبر(ص) 25سال و سن خدیجه(س) 40سال بوده است. به برخی از منابع تاریخی که مطلب فوق را تأیید می کنند اشاره می کنم: پیغمبر بسن بیست و پنج سالگی با خدیجه دختر خویلد ازدواج نمود. سن خدیجه در آن هنگام چهل سال بود.[2] و تزوّج رسول الله صلی الله علیه و سلم خدیجة و هو ابن خمس و عشرین سنة، و هی ابنة أربعین سنة. و ذلک الثبت عند العلماء.[3] هشام گوید: وقتی پیمبر خدیجه را به زنی گرفت بیست و پنج سال داشت و خدیجه چهل ساله بود[4] حضرت به هنگام ازدواج با خدیجه، بیست و پنج ساله بود و خدیجه چهل ساله و حضرت تا او زنده بود همسری دیگر اختیار نکرد.[5] در مورد اینکه حضرت خدیجه تا چند سالگی بچه دار نشدند اظهار نظر قطعی بسیار مشکل است چرا که در منابع تاریخی فقط به نام فرزندان پیامبر(ص) از خدیجه اشاره شده و زمان دقیق تولد آنها ذکر نشده است. در ادامه به ذکر نام فرزندان پیامبر(ص)از آن بانوی بزرگوار با استفاده از منابع تاریخی اشاره می کنم: - به جز ابراهیم دیگر فرزندان پیامبر(ص)، زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه و قاسم و طیب و طاهر از خدیجه بودند و کنیه از قاسم گرفت و او را ابو القاسم گفتند.[6] - به جز ابراهیم دیگر فرزندان پیامبر(ص)، زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه و قاسم و طیب و طاهر از خدیجه بودند و کنیه از قاسم گرفت و او را ابو القاسم گفتند. همه پسران پیامبر(ص) در جاهلیت از دنیا رفتند و دختران به دوران اسلام رسیدند و مسلمان بودند و با پیامبر(ص) هجرت کردند.[7] - تمامی فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله بجز ابراهیم که مادرش ماریة قبطیه و از اهل (حفن) مصر بود- و مقوقس پادشاه اسکندریه او را برای آن حضرت هدیه فرستاده بود- ما بقی فرزندان آن حضرت از خدیجة بدنیا آمدند، و آنها بترتیب سن عبارت بودند از: قاسم- که بواسطه او حضرت مکنی بابو القاسم شد- طیّب، طاهر، رقیة ،زینب، ام کلثوم، و فاطمه علیهم السلام. پسران آن حضرت یعنی قاسم و طیب و طاهر هر سه قبل از بعثت از دنیا رفتند و اما دختران همگی تا زمان بعثت زنده ماندند و اسلام اختیار کرده با آن حضرت بمدینه مهاجرت کردند.[8] - همه فرزندان پیامبر(ص) از خدیجه بودند مگر ابراهیم بن ماریه را که از قبطیه زاده است. بزرگترین فرزندانش قاسم بود و از نام همین پسر کنیه ابو القاسم یافت، سپس طیب و طاهر و سپس رقیه و سپس زینب و سپس ام کلثوم و سپس فاطمه.[9] - و ولد له من الولد بناته کلهن، و أولاده الذکور کلهم من خدیجة إلا إبراهیم، فأما البنات فزینب و رقیة و أم کلثوم و فاطمة، رضی الله عنهن، و أما الذکور فالقاسم، و به کان رسول الله صلّی الله علیه و سلم یکنی، و الطاهر و الطیب و قیل: القاسم و الطاهر، و عبد الله و هو الطیب لأنه ولد فی الإسلام، و قیل: القاسم و عبد الله و هو الطاهر و الطیب، فمات القاسم بمکة و هو أول من مات من ولده،[10] در مورد سن آن بانوی گرانقدر در زمان تولد حضرت زهرا(س): از آنجایی که در مورد تاریخ تولد حضرت زهرا(س) دو قول وجود دارد که بنابر یک قول تولد ایشان دو سال بعد از بعثت بوده و بنابر قولی دیگر پنج سال بعد از بعثت متولد شدند. بنابراین با توجه به اینکه حضرت خدیجه در سال دهم بعثت و در سن 65سالگی از دنیا رفتند، بنابرقول اول در مورد تولد حضرت زهرا(س)،سن مادر ایشان در زمان تولد 57سال بوده و بنابر قول دوم 60 سال بوده است. در مورد زمان رحلت حضرت خدیجه(س) که طبق اتفاق موجود در منابع در سال دهم بعثت، در 65 سالگی، حدود دو ماه پس از خروج بنی هاشم از شعب ابیطالب، در ماه مبارک رمضان، در مکه رحلت کرد. مقبره حضرت خدیجه(س) در مکه، در محلی به نام (حجون)، مجاور قبر حضرت ابوطالب(ع) قرار دارد. [1]. اعیان الشیعه، ج 10، ص 82 - الصحیح من سیرةالنبی، ج 1، ص 126 - اسدالغابه، ج 6، ص 78. [2]. الکامل، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، ج7،ص:37. [3]. أنساب الأشراف،ج1،ص:99. [4]. تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج3، ص:834. [5]. البدأ والتاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج2، ص:648. [6]. تاریخ طبری؛ ج3 ص834. [7]. تاریخ طبری، ج3 ص834. [8]. السرة النبویّة، ترجمه سید هاشم رسولی، ج1، ص:123. [9]. البدأ والتاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج2، ص:648. [10]. أسدالغابة، ج1، ص:24.
حضرت خدیجه(س) در چه سنی به همسری پیامبر اکرم(ص) برگزیده شدند و چند سال بچه دار نشدند و در چند سالگی فاطمه(س) را به دنیا آوردند و در چه سنی رحلت نمودند؟
در رابطه با سن پیامبر(ص) و خدیجه(س) در وقت ازدواج، اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این عقیده اند که پیامبر(ص) 25 ساله بود و خدیجه(س) 40 ساله. ولی برخی سن پیامبر(ص) را 21 و برخی 30 سال دانسته اند و سن خدیجه(س) را برخی 25، 28، 30، 35 و 45 سال گفته اند.[1]
امّا آنچه در منابع معتبر تاریخی معروف و مشهور است این است که سن پامبر(ص) 25سال و سن خدیجه(س) 40سال بوده است.
به برخی از منابع تاریخی که مطلب فوق را تأیید می کنند اشاره می کنم:
پیغمبر بسن بیست و پنج سالگی با خدیجه دختر خویلد ازدواج نمود. سن خدیجه در آن هنگام چهل سال بود.[2]
و تزوّج رسول الله صلی الله علیه و سلم خدیجة و هو ابن خمس و عشرین سنة، و هی ابنة أربعین سنة. و ذلک الثبت عند العلماء.[3]
هشام گوید: وقتی پیمبر خدیجه را به زنی گرفت بیست و پنج سال داشت و خدیجه چهل ساله بود[4]
حضرت به هنگام ازدواج با خدیجه، بیست و پنج ساله بود و خدیجه چهل ساله و حضرت تا او زنده بود همسری دیگر اختیار نکرد.[5]
در مورد اینکه حضرت خدیجه تا چند سالگی بچه دار نشدند اظهار نظر قطعی بسیار مشکل است چرا که در منابع تاریخی فقط به نام فرزندان پیامبر(ص) از خدیجه اشاره شده و زمان دقیق تولد آنها ذکر نشده است. در ادامه به ذکر نام فرزندان پیامبر(ص)از آن بانوی بزرگوار با استفاده از منابع تاریخی اشاره می کنم:
- به جز ابراهیم دیگر فرزندان پیامبر(ص)، زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه و قاسم و طیب و طاهر از خدیجه بودند و کنیه از قاسم گرفت و او را ابو القاسم گفتند.[6]
- به جز ابراهیم دیگر فرزندان پیامبر(ص)، زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه و قاسم و طیب و طاهر از خدیجه بودند و کنیه از قاسم گرفت و او را ابو القاسم گفتند. همه پسران پیامبر(ص) در جاهلیت از دنیا رفتند و دختران به دوران اسلام رسیدند و مسلمان بودند و با پیامبر(ص) هجرت کردند.[7]
- تمامی فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله بجز ابراهیم که مادرش ماریة قبطیه و از اهل (حفن) مصر بود- و مقوقس پادشاه اسکندریه او را برای آن حضرت هدیه فرستاده بود- ما بقی فرزندان آن حضرت از خدیجة بدنیا آمدند، و آنها بترتیب سن عبارت بودند از:
قاسم- که بواسطه او حضرت مکنی بابو القاسم شد- طیّب، طاهر، رقیة ،زینب، ام کلثوم، و فاطمه علیهم السلام.
پسران آن حضرت یعنی قاسم و طیب و طاهر هر سه قبل از بعثت از دنیا رفتند و اما دختران همگی تا زمان بعثت زنده ماندند و اسلام اختیار کرده با آن حضرت بمدینه مهاجرت کردند.[8]
- همه فرزندان پیامبر(ص) از خدیجه بودند مگر ابراهیم بن ماریه را که از قبطیه زاده است.
بزرگترین فرزندانش قاسم بود و از نام همین پسر کنیه ابو القاسم یافت، سپس طیب و طاهر و سپس رقیه و سپس زینب و سپس ام کلثوم و سپس فاطمه.[9]
- و ولد له من الولد بناته کلهن، و أولاده الذکور کلهم من خدیجة إلا إبراهیم، فأما البنات فزینب و رقیة و أم کلثوم و فاطمة، رضی الله عنهن، و أما الذکور فالقاسم، و به کان رسول الله صلّی الله علیه و سلم یکنی، و الطاهر و الطیب و قیل: القاسم و الطاهر، و عبد الله و هو الطیب لأنه ولد فی الإسلام، و قیل:
القاسم و عبد الله و هو الطاهر و الطیب، فمات القاسم بمکة و هو أول من مات من ولده،[10]
در مورد سن آن بانوی گرانقدر در زمان تولد حضرت زهرا(س):
از آنجایی که در مورد تاریخ تولد حضرت زهرا(س) دو قول وجود دارد که بنابر یک قول تولد ایشان دو سال بعد از بعثت بوده و بنابر قولی دیگر پنج سال بعد از بعثت متولد شدند. بنابراین با توجه به اینکه حضرت خدیجه در سال دهم بعثت و در سن 65سالگی از دنیا رفتند، بنابرقول اول در مورد تولد حضرت زهرا(س)،سن مادر ایشان در زمان تولد 57سال بوده و بنابر قول دوم 60 سال بوده است.
در مورد زمان رحلت حضرت خدیجه(س) که طبق اتفاق موجود در منابع در سال دهم بعثت، در 65 سالگی، حدود دو ماه پس از خروج بنی هاشم از شعب ابیطالب، در ماه مبارک رمضان، در مکه رحلت کرد. مقبره حضرت خدیجه(س) در مکه، در محلی به نام (حجون)، مجاور قبر حضرت ابوطالب(ع) قرار دارد.
[1]. اعیان الشیعه، ج 10، ص 82 - الصحیح من سیرةالنبی، ج 1، ص 126 - اسدالغابه، ج 6، ص 78.
[2]. الکامل، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، ج7،ص:37.
[3]. أنساب الأشراف،ج1،ص:99.
[4]. تاریخ الطبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج3، ص:834.
[5]. البدأ والتاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج2، ص:648.
[6]. تاریخ طبری؛ ج3 ص834.
[7]. تاریخ طبری، ج3 ص834.
[8]. السرة النبویّة، ترجمه سید هاشم رسولی، ج1، ص:123.
[9]. البدأ والتاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج2، ص:648.
[10]. أسدالغابة، ج1، ص:24.
- [سایر] الف. از نظر تاریخی، آیا درست است که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اکرم (ص) ازدواج کرده بودند و از شوهر قبلی خود فرزندانی داشتند؟ ب. اختلاف سنّی بین پیامبر و حضرت خدیجه چقدر بوده است؟ ج. حضرت خدیجه(س) در حالی حضرت زهرا(س) را به دنیا آورد که عمرش 60 سال بود (5 سال بعد از بعثت)، چگونه زنی در سن یائسگی (بدون معجزه ) میتواند بچهای به دنیا آورد؟
- [سایر] سنّ حضرت زهرا(س) در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) چقدر بود؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] بانو خدیجه(س) از حضرت رسول اکرم(ص)مستقیم خواستگاری کردند یا با واسطه؟
- [سایر] سن حضرت خدیجه(س) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(ص) چقدربود؟
- [سایر] رسول خدا(ص) زمانی که یگانه همسر ایشان حضرت خدیجه(س) بودند چند کنیز داشتند؟
- [سایر] آیا در منابع اهل تسنن،برتری حضرت خدیجه بر دیگر زنان پیامبر اکرم، و شیعه بودن ام سلمه موجود است؟
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] بنابر احتیاط واجب باید صیغه طلاق به عربی صحیح خوانده شود و واجب است دو مرد عادل آن را بشنوند، اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است می گوید: (زوْجتی فاطمة طالقٌ) (یعنی همسرم فاطمه از همسری رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زوْجة موکلی فاطمة طالقٌ) یعنی همسر موکل من رهاست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغه طلاق را اینطور میخواند: عَنْ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّد لِیَخْلَعَهَا عَلَیْه پس از آن بدون فاصله میگوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِأةَ توُمَان
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وکیل ، صیغه طلاق را اینطور میخواند : (عَنْ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) پس از آن میگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد ، وکیل باید بجای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید (بَذَلَتْ مِأَةَ تُومانٍ) . طلاق مبارات
- [امام خمینی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر،همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه را این طور می خواند: "عن موکلتی فاطمة بذلت مهرها لموکلی محمد لیخلعها علیه" پس از آن بدون فاصله می گوید: "زوجة موکلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق" و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر ببخشد که او را طلاق دهد وکیل به جای کلمه " مهرها" آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: "بذلت ماة تومان".
- [آیت الله بروجردی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مَهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغهی طلاق را این طور میخواند:(عَنْ مُوَکِلتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلِعَها عَلَیهِ).پس از آن بدون فاصله میگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ) و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مَهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمة (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید:(بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ).طلاق مبارات
- [آیت الله بهجت] اگر زنی، شخصی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت میخواند: (عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّد، لَیَخْلَعَهَا عَلَیه)، پس از آن بلافاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید؛ مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: (بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ. طلاق مبارات
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخواند کافی است ولی بهتر است این دعا را بخواند اللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمه و اهل التقوی و المغفره اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد (ص) ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تدخلنی فی کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انی اسألک خیر ما سألک به عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون.
- [آیت الله بروجردی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است، ولی بهتر است این دعا را بخوانند:(اَلّلهُمَّ اَهْلَ الْکِبْریاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذا الْیومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ (ص) ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کُلِّ خَیرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمّداً و آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئلُکَ خَیرَ ما سَئلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحوُنَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصُونَ).