آیا شامیان با خیال راحت و بدون درگیری با گروهی، توانستند سرهای مقدس 40 شهید کربلا را به شام برسانند؟
پس از شهادت امام حسین ( علیه السلام ) به دستور عمرسعد، سر همه ی شهدا را از بدن جدا کردند، به جز دو سر؛ یکی سر حضرت علی اصغر؛ زیرا امام حسین علیه السلام او را دفن کرد ، و دوم سر حرّ بن یزید ریاحی که خویشان او مانع از بریدن سر او شدند. از اهل شام در سپاه مقابل امام حسین علیه السلام ظاهرا کسی نبود، همه یا غالب افراد سپاه از کوفیان بودند. کوفیان سرها را به طرف کوفه و بعد شام حرکت دادند. به گزارش برخی از منابع، سرهای شهدا را بین طوایف مختلف تقسیم کردند تا به کوفه و شام برده، جایزه بگیرند. پس از ورود به کوفه، ابن زیاد (طبق فرمان یزید) اسرا را به مخفر بن ثعلبة و شمر بن ذی الجوشن سپرد و با وضعی دلخراش به سوی شام روانه کرد و بر اساس برخی روایات، چهل نفر از مأموران، اسیران را با سرها حرکت دادند و راه طولانی کوفه تا شام را که پانزده منزل بود، پیمودند تا به دارالاماره شام رسیدند.[1] در مسیری که کاروان اسیران حرکت داده شد، واکنش مردم شهرها دوگونه بود: 1. استقبال کرده و از سپاه یزید پذیرایی و به آنها بزم و جشن شادی برگزار کردند. 2. مردم برخی از شهرها استقبال نکرده و از کار آنان اظهار تنفر کردند و گاهی با آنان درگیر شدند و مانع ورود آنها (سپاه یزید به شهر خود) شدند. از اهل بیت کسی نبود که در مقابل آنان مقاومت کند، در مسیر از این سرهای نورانی کراماتی برای برخی ظاهر شد، از طرف بعضی درخواست شد سر مبارک را به او بدهند که با امتناع مأمورین مواجه شدند. همسر خولی از جمله افرادی بود که مشاهده کرد نوری از سر مبارک به طرف آسمان ساطع است او همسرش را سرزنش کرد...[2] و راهبی مسیحی نیز کرامتی دیده و مسلمان و پیرو اهل بیت علیهم السلام شد. گزارش شده در شهر لبا در مسیر بین کوفه و شام مردم اعتراض کردند و اظهار نفرت کردند. در موصل وقتی مطلع شدند حاکم موصل به استقبال رفت، مردم گفتند چه خبر شده؟ گفتند سر شورشیان را می آورند. مردی گفت: شورشی نیست بلکه سر حسین علیه السلام است، چهار هزار نفر از اوس و خزرج آماده جنگ شدند. سپاه یزید مطلع شده و از ورود به شهر امتناع کردند. در شهر رحبه برخی اعتراض و عزاداری کردند، اهل قنسرین ، یزیدیان را به شهر راه نداده و سپاه دشمن را سنگباران کردند، اهل شیزر، و کفرتاب به آنها آب نداده، و به شهر راهشان ندادند. در شهر سیبور با آنها درگیر شدند و جنگ کردند، اهل حماه نیز دوستار اهل بیت علیهم السلام بوده و دروازه بر روی آنان بسته و به کارشان اعتراض کردند. علاوه بر این در شهر حران ، مردی یهودی در میان مردم به تماشای اسرا آمده بود، مشاهده کرد لب های سر مقدس حرکت می کند نزدیک شد این صدا را شنید: (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلبون ینقلبون). با تعجب از قضیه سوال کرد، و پس از آگاهی از حقانیت اسرا و شهدا، به وضع دردناک آنان غمگین شده و عمامه اش را بین اهل بیت تقسیم کرد تا به عنوان جامه استفاده کنند . جامه خزی گران قیمت به امام سجاد علیه السلام هدیه کرد، مامورین او را منع کردند، او شمشیر کشید و با آنان جنگید و پنج نفر از آنان را کشت و خود پس از مسلمان شدن در درگیری شهید شد و اکنون قبر او به نام قبر یحیی شهید، زیارتگاه است. در عسقلان نیز چنین درگیری گزارش شده است.[3] شاید درگیری و اعتراض های دیگری نیز بوده که در منابع دیگر دقیق تر بیان شده و احتمالا بسیاری از این وقایع نیز در تاریخ ثبت نشده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 مقتل ابی مخنف. 2 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی. 3 در کربلا چه گذشت؟ 4 نفس المهموم، ترجمه علامه شعرانی (کتاب خوب و مفید). پاورقی ها: [1]. ابو مخنف، وقعة الطف، مترجم جواد سلیمانی، تحقیق استاد یوسفی غروی، قم، نشر مؤسسه امام خمینی(ره)، ص192199. [2]. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج1، ص740. [3]. همان، ص771780. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

آیا شامیان با خیال راحت و بدون درگیری با گروهی، توانستند سرهای مقدس 40 شهید کربلا را به شام برسانند؟


پاسخ:

پس از شهادت امام حسین ( علیه السلام ) به دستور عمرسعد، سر همه ی شهدا را از بدن جدا کردند، به جز دو سر؛ یکی سر حضرت علی اصغر؛ زیرا امام حسین علیه السلام او را دفن کرد ، و دوم سر حرّ بن یزید ریاحی که خویشان او مانع از بریدن سر او شدند.
از اهل شام در سپاه مقابل امام حسین علیه السلام ظاهرا کسی نبود، همه یا غالب افراد سپاه از کوفیان بودند. کوفیان سرها را به طرف کوفه و بعد شام حرکت دادند.
به گزارش برخی از منابع، سرهای شهدا را بین طوایف مختلف تقسیم کردند تا به کوفه و شام برده، جایزه بگیرند. پس از ورود به کوفه، ابن زیاد (طبق فرمان یزید) اسرا را به مخفر بن ثعلبة و شمر بن ذی الجوشن سپرد و با وضعی دلخراش به سوی شام روانه کرد و بر اساس برخی روایات، چهل نفر از مأموران، اسیران را با سرها حرکت دادند و راه طولانی کوفه تا شام را که پانزده منزل بود، پیمودند تا به دارالاماره شام رسیدند.[1]
در مسیری که کاروان اسیران حرکت داده شد، واکنش مردم شهرها دوگونه بود:
1. استقبال کرده و از سپاه یزید پذیرایی و به آنها بزم و جشن شادی برگزار کردند.
2. مردم برخی از شهرها استقبال نکرده و از کار آنان اظهار تنفر کردند و گاهی با آنان درگیر شدند و مانع ورود آنها (سپاه یزید به شهر خود) شدند.
از اهل بیت کسی نبود که در مقابل آنان مقاومت کند، در مسیر از این سرهای نورانی کراماتی برای برخی ظاهر شد، از طرف بعضی درخواست شد سر مبارک را به او بدهند که با امتناع مأمورین مواجه شدند. همسر خولی از جمله افرادی بود که مشاهده کرد نوری از سر مبارک به طرف آسمان ساطع است او همسرش را سرزنش کرد...[2] و راهبی مسیحی نیز کرامتی دیده و مسلمان و پیرو اهل بیت علیهم السلام شد.
گزارش شده در شهر لبا در مسیر بین کوفه و شام مردم اعتراض کردند و اظهار نفرت کردند. در موصل وقتی مطلع شدند حاکم موصل به استقبال رفت، مردم گفتند چه خبر شده؟ گفتند سر شورشیان را می آورند. مردی گفت: شورشی نیست بلکه سر حسین علیه السلام است، چهار هزار نفر از اوس و خزرج آماده جنگ شدند. سپاه یزید مطلع شده و از ورود به شهر امتناع کردند. در شهر رحبه برخی اعتراض و عزاداری کردند، اهل قنسرین ، یزیدیان را به شهر راه نداده و سپاه دشمن را سنگباران کردند، اهل شیزر، و کفرتاب به آنها آب نداده، و به شهر راهشان ندادند. در شهر سیبور با آنها درگیر شدند و جنگ کردند، اهل حماه نیز دوستار اهل بیت علیهم السلام بوده و دروازه بر روی آنان بسته و به کارشان اعتراض کردند.
علاوه بر این در شهر حران ، مردی یهودی در میان مردم به تماشای اسرا آمده بود، مشاهده کرد لب های سر مقدس حرکت می کند نزدیک شد این صدا را شنید: (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلبون ینقلبون). با تعجب از قضیه سوال کرد، و پس از آگاهی از حقانیت اسرا و شهدا، به وضع دردناک آنان غمگین شده و عمامه اش را بین اهل بیت تقسیم کرد تا به عنوان جامه استفاده کنند . جامه خزی گران قیمت به امام سجاد علیه السلام هدیه کرد، مامورین او را منع کردند، او شمشیر کشید و با آنان جنگید و پنج نفر از آنان را کشت و خود پس از مسلمان شدن در درگیری شهید شد و اکنون قبر او به نام قبر یحیی شهید، زیارتگاه است. در عسقلان نیز چنین درگیری گزارش شده است.[3] شاید درگیری و اعتراض های دیگری نیز بوده که در منابع دیگر دقیق تر بیان شده و احتمالا بسیاری از این وقایع نیز در تاریخ ثبت نشده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 مقتل ابی مخنف.
2 منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
3 در کربلا چه گذشت؟
4 نفس المهموم، ترجمه علامه شعرانی (کتاب خوب و مفید).
پاورقی ها:
[1]. ابو مخنف، وقعة الطف، مترجم جواد سلیمانی، تحقیق استاد یوسفی غروی، قم، نشر مؤسسه امام خمینی(ره)، ص192199.
[2]. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج1، ص740.
[3]. همان، ص771780.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین