چرا امام حسین علیه السلام نگذاشت در جنگ با دشمن، جن ها کمکش کنند تا دشمنان را شکست بدهد؟
پاسخ سئوال مورد نظر در چند نکته نهفته است که به اختصار توضیح می دهیم: الف: سنّت قطعی و تغییر ناپذیر خداوند بر این استوار بوده که همان گونه که بشر را مختار و آزاد آفریده در انتخاب راه و پیمودن آن نیز مختار و آزاد قرار داده است. راه را به واسطه راهنمایان آسمانی به آنها نشان داده و انتخاب و پیمودن آن را به خودش واگذار فرموده است: (لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ)[1] کار دین به اجبار نیست، تحقیقاً راه هدایت و ضلالت بر هر کس روشن گردید. و :(انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفورا)[2] ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او (انسان) نمودیم. حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکرگزار باشد و خواهد آن نعمت را کفران کند: (و لو شاءَ ربک لآمن من فی الارض کلّهم جمیعاً، أفأنت تُکرهُ الناس حتی یکونوا مؤمنین)[3] (ای رسول ما) اگر خدای تو (در مشیّت ازلی) می خواست اهل زمین همه یکسره ایمان می آوردند (چون نخواستیم به اکراه و زور مؤمن بشوند) تو کی توانی تا به جبر و اکراه همه را مؤمن و خدا پرست گردانی. بنابر این انسانها به بیان صریح قرآن در انتخاب راه و پیمودن آن مختارند و اینجا است که زمینه مناسب برای سعادت و شقاوت اختیاری انسان به وجود می آید و هر دو گروه سعید و شقی بدون اینکه اجبار و تحمیلی در کار باشد، سهولت و صعوبت راهی را که اختیار کرده اند باید تحمّل نمایند و طبیعی است که در این راه، مؤمنین و انسان های متعّهد خصوصاً انبیاء و اولیاء الهی در راستای رسالتی که دارند و احساس وظیفه ای که بر اساس ایمان و تعهّدات الهی می کنند، برای رسیدن به اهداف بلند و ارزشمند شان و نیز پاداش هایی که خداوند به دوستانش در برابر هدایت انسانها و رنج و مشقّت هایی که متحمّل میگردند، دچار رنج ها و گرفتاری های فراوان خواهند شد. همان گونه که با عوامل و موانع درونی در راستای طاعت و بزرگی خدا باید مبارزه نمایند با عوامل و موانع و دشمنان بیرونی نیز باید مبارزه و جهاد نمایند و با اسباب و وسائل عادی و طبیعی البته با پشتوانه ایمان به خدا به رویارویی بپردازند. اولیاء الهی و امامان معصوم علیهم السلام از آنجا که مصداق اکمل آیه شریفه: (و ما تشاؤون اِلاّ اَن یشاء الله)[4] هستند، اراده ای جز آنچه که خدا اراده فرموده ندارند و چون خدای متعال، همان گونه که اشاره شد اراده فرموده که انسانها در انتخاب راه و پیمودن آن آزاد باشند، لذا هیچگاه نخواسته اند به اجبار و از راه های غیر طبیعی سعی در گسترش دین و مغلوب ساختن دشمنانشان نمایند. ب: گذشته از اینکه خدای متعال در قرآن کریم پیروزی حقیقی و نهائی را از آن مؤمنین شمرده و فرموده: (و من یتولّ الله و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون)[5] و هرکس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولیّ و فرمانروای خود داند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود. پیروزی تنها به مغلوب ساختن دشمن در ظاهر و تار و مار کردن سپاه او نیست بلکه ممکن است گاهی یک فرد و یا گروه و جمعی در جنگ با دشمن کشته بشوند و در عین حال به پیروزی هم دست یابند و مغلوب واقعی دشمن به ظاهر پیروز او باشد. اگر بخواهیم یک مثال زنده از زمان خودمان بزنیم عملیات های استشهادی رزمندگان اسلام در جبهه های جنگ علیه متجاوزان بعثی در دوران دفاع مقدس را می توانیم به عنوان نمونه ذکر کنیم انسانهای پاک و وارسته که بهترین سرمایه های یک کشور بودند از هستی شان گذشتند و برای مقابله با دشمن با یقین به اینکه کشته می شوند روی میدان های مین قدم نهادند و نارنجک به کمر بستند به پیشواز تانک های دشمن رفتند و شهید شدند، آیا هیچ عاقلی می تواند ادعا کند که اینها شکست خوردند؟! نه، بلکه دشمن هم به پیروزی آنها اذعان نموده است. آنها با شهادت شان و بی سرپرست شدن زنان و یتیم شدن فرزندان معصوم شان، پیروزی نهائی را برای ملت مسلمان در تاریخ پر افتخار، رقم زدند بنا بر این شهادت امام حسین علیه السلام و یاران او هرگز به معنای شکست او نخواهد بود. ج: و نکته آخر اینکه امام حسین علیه السلام که به فرموده پیامبر اکرم: (حسین از من است و من از حسینم)[6] نفس پاک پیامبر است و علوم و میراث جامع پیامبر (نزد او می باشد، آگاهانه و با علم به سرانجام حرکت و انقلاب خودش قدم به میدان مبارزه با دستگاه ستم و باطل اموی گذاشت و به خوبی میدانست که قیام خونین آن حضرت که منجر به کشته شدن خود و یارانش و یتیمی بچه ها و اسارت اهل بیت اش خواهد شد، باعث تجدید حیات اسلام در پیکر نیمه جان جامعه آشفته آن روز و بیداری مسلمانان می شود و در نهایت آنکه پیروز خواهد شد او و مکتب سرخ او خواهد بود و آنکه شکست خواهد خورد دشمن به ظاهر پیروزش می باشد و این از جواب آن بزرگوار به ابن حنفیه که هنگام حرکت آن حضرت به سوی عراق از امام خواست به سوی عراق نرود کاملاً پیداست که فرمود: (رسول خدا به من فرمود یا حسین خارج شو (به سوی عراق حرکت کن) که خدا اراده فرموده تو را شهید ببیند.)[7] و وقتی ابن حنفیه گفت حالا که چنین است پس چرا زنان و کودکان را همراه می بری؟ فرمود: (رسول خدا به من خبر داد که خدا اراده کرده است که آنان را اسیر ببیند.)[8] و همین پاسخ را به ابن عباس و عبد الله بن زبیر نیز فرمودند. پس با اطمینان می توان گفت که امام حسین علیه السلام با یک نقشه دقیق و برنامه ریزی شده حرکت خود را آغاز کرده و به سرانجام رسانید و پیروزی آن حضرت در شهادت خود و یاران و اهلبیت اش و اسارت زنان و فرزندان آن بزرگوار نهفته بود و لذا تعبیر به شکست و اینکه بگوئیم و یا فکر کنیم که امام حسین علیه السلام شکست خورده است غیر معقول و با واقعیات و تبعات شهادت آن بزرگوار که باعث تجدید اسلام و رسوایی بنی امیه گردید سازگار نیست و نتایج و ثمراتی که با شهادت آن حضرت و اسارت اهل بیت او به وجود آمد ممکن بود با کشتن دشمنان آن بزرگوار توسط ملائکه و یا سپاه جن بدست نیاید و لو در ظاهر و به طور موقت امام علیه السلام و اهل بیت و یارانش از کشته شدن و اسارت به دور می ماندند، علاوه بر اینکه همانگونه که در نکته اول بیان شد امام نمی خواست از راه های غیر عادی و غیر طبیعی اقدام به مبارزه و نابودی دشمن نماید و این سیره انبیاء و اولیاء الهی بوده است الا در موارد خاص که بر اساس دلائل و حکمت های خاص اقدام به معجزه و اظهار امور غیر عادی نموده اند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 حماسه حسینی، شهید مرتضی مطهری. 2 دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی. پاورقی ها: [1] . بقره / 255. [2] . انسان / 3. [3] . یونس / 99. [4] . [5] . المائده / 56. [6] . دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص 31. [7] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 364. [8] . بحارالانوار، ج44، ص364. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

چرا امام حسین علیه السلام نگذاشت در جنگ با دشمن، جن ها کمکش کنند تا دشمنان را شکست بدهد؟


پاسخ:

پاسخ سئوال مورد نظر در چند نکته نهفته است که به اختصار توضیح می دهیم:
الف: سنّت قطعی و تغییر ناپذیر خداوند بر این استوار بوده که همان گونه که بشر را مختار و آزاد آفریده در انتخاب راه و پیمودن آن نیز مختار و آزاد قرار داده است. راه را به واسطه راهنمایان آسمانی به آنها نشان داده و انتخاب و پیمودن آن را به خودش واگذار فرموده است: (لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرّشد من الغیّ)[1]
کار دین به اجبار نیست، تحقیقاً راه هدایت و ضلالت بر هر کس روشن گردید. و :(انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفورا)[2] ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او (انسان) نمودیم.
حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکرگزار باشد و خواهد آن نعمت را کفران کند: (و لو شاءَ ربک لآمن من فی الارض کلّهم جمیعاً، أفأنت تُکرهُ الناس حتی یکونوا مؤمنین)[3] (ای رسول ما) اگر خدای تو (در مشیّت ازلی) می خواست اهل زمین همه یکسره ایمان می آوردند (چون نخواستیم به اکراه و زور مؤمن بشوند) تو کی توانی تا به جبر و اکراه همه را مؤمن و خدا پرست گردانی.
بنابر این انسانها به بیان صریح قرآن در انتخاب راه و پیمودن آن مختارند و اینجا است که زمینه مناسب برای سعادت و شقاوت اختیاری انسان به وجود می آید و هر دو گروه سعید و شقی بدون اینکه اجبار و تحمیلی در کار باشد، سهولت و صعوبت راهی را که اختیار کرده اند باید تحمّل نمایند و طبیعی است که در این راه، مؤمنین و انسان های متعّهد خصوصاً انبیاء و اولیاء الهی در راستای رسالتی که دارند و احساس وظیفه ای که بر اساس ایمان و تعهّدات الهی می کنند، برای رسیدن به اهداف بلند و ارزشمند شان و نیز پاداش هایی که خداوند به دوستانش در برابر هدایت انسانها و رنج و مشقّت هایی که متحمّل میگردند، دچار رنج ها و گرفتاری های فراوان خواهند شد. همان گونه که با عوامل و موانع درونی در راستای طاعت و بزرگی خدا باید مبارزه نمایند با عوامل و موانع و دشمنان بیرونی نیز باید مبارزه و جهاد نمایند و با اسباب و وسائل عادی و طبیعی البته با پشتوانه ایمان به خدا به رویارویی بپردازند.
اولیاء الهی و امامان معصوم علیهم السلام از آنجا که مصداق اکمل آیه شریفه: (و ما تشاؤون اِلاّ اَن یشاء الله)[4] هستند، اراده ای جز آنچه که خدا اراده فرموده ندارند و چون خدای متعال، همان گونه که اشاره شد اراده فرموده که انسانها در انتخاب راه و پیمودن آن آزاد باشند، لذا هیچگاه نخواسته اند به اجبار و از راه های غیر طبیعی سعی در گسترش دین و مغلوب ساختن دشمنانشان نمایند.
ب: گذشته از اینکه خدای متعال در قرآن کریم پیروزی حقیقی و نهائی را از آن مؤمنین شمرده و فرموده: (و من یتولّ الله و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب الله هم الغالبون)[5] و هرکس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولیّ و فرمانروای خود داند (پیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود. پیروزی تنها به مغلوب ساختن دشمن در ظاهر و تار و مار کردن سپاه او نیست بلکه ممکن است گاهی یک فرد و یا گروه و جمعی در جنگ با دشمن کشته بشوند و در عین حال به پیروزی هم دست یابند و مغلوب واقعی دشمن به ظاهر پیروز او باشد.
اگر بخواهیم یک مثال زنده از زمان خودمان بزنیم عملیات های استشهادی رزمندگان اسلام در جبهه های جنگ علیه متجاوزان بعثی در دوران دفاع مقدس را می توانیم به عنوان نمونه ذکر کنیم انسانهای پاک و وارسته که بهترین سرمایه های یک کشور بودند از هستی شان گذشتند و برای مقابله با دشمن با یقین به اینکه کشته می شوند روی میدان های مین قدم نهادند و نارنجک به کمر بستند به پیشواز تانک های دشمن رفتند و شهید شدند، آیا هیچ عاقلی می تواند ادعا کند که اینها شکست خوردند؟! نه، بلکه دشمن هم به پیروزی آنها اذعان نموده است. آنها با شهادت شان و بی سرپرست شدن زنان و یتیم شدن فرزندان معصوم شان، پیروزی نهائی را برای ملت مسلمان در تاریخ پر افتخار، رقم زدند بنا بر این شهادت امام حسین علیه السلام و یاران او هرگز به معنای شکست او نخواهد بود.
ج: و نکته آخر اینکه امام حسین علیه السلام که به فرموده پیامبر اکرم: (حسین از من است و من از حسینم)[6] نفس پاک پیامبر است و علوم و میراث جامع پیامبر (نزد او می باشد، آگاهانه و با علم به سرانجام حرکت و انقلاب خودش قدم به میدان مبارزه با دستگاه ستم و باطل اموی گذاشت و به خوبی میدانست که قیام خونین آن حضرت که منجر به کشته شدن خود و یارانش و یتیمی بچه ها و اسارت اهل بیت اش خواهد شد، باعث تجدید حیات اسلام در پیکر نیمه جان جامعه آشفته آن روز و بیداری مسلمانان می شود و در نهایت آنکه پیروز خواهد شد او و مکتب سرخ او خواهد بود و آنکه شکست خواهد خورد دشمن به ظاهر پیروزش می باشد و این از جواب آن بزرگوار به ابن حنفیه که هنگام حرکت آن حضرت به سوی عراق از امام خواست به سوی عراق نرود کاملاً پیداست که فرمود: (رسول خدا به من فرمود یا حسین خارج شو (به سوی عراق حرکت کن) که خدا اراده فرموده تو را شهید ببیند.)[7] و وقتی ابن حنفیه گفت حالا که چنین است پس چرا زنان و کودکان را همراه می بری؟ فرمود: (رسول خدا به من خبر داد که خدا اراده کرده است که آنان را اسیر ببیند.)[8]
و همین پاسخ را به ابن عباس و عبد الله بن زبیر نیز فرمودند. پس با اطمینان می توان گفت که امام حسین علیه السلام با یک نقشه دقیق و برنامه ریزی شده حرکت خود را آغاز کرده و به سرانجام رسانید و پیروزی آن حضرت در شهادت خود و یاران و اهلبیت اش و اسارت زنان و فرزندان آن بزرگوار نهفته بود و لذا تعبیر به شکست و اینکه بگوئیم و یا فکر کنیم که امام حسین علیه السلام شکست خورده است غیر معقول و با واقعیات و تبعات شهادت آن بزرگوار که باعث تجدید اسلام و رسوایی بنی امیه گردید سازگار نیست و نتایج و ثمراتی که با شهادت آن حضرت و اسارت اهل بیت او به وجود آمد ممکن بود با کشتن دشمنان آن بزرگوار توسط ملائکه و یا سپاه جن بدست نیاید و لو در ظاهر و به طور موقت امام علیه السلام و اهل بیت و یارانش از کشته شدن و اسارت به دور می ماندند، علاوه بر اینکه همانگونه که در نکته اول بیان شد امام نمی خواست از راه های غیر عادی و غیر طبیعی اقدام به مبارزه و نابودی دشمن نماید و این سیره انبیاء و اولیاء الهی بوده است الا در موارد خاص که بر اساس دلائل و حکمت های خاص اقدام به معجزه و اظهار امور غیر عادی نموده اند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 حماسه حسینی، شهید مرتضی مطهری.
2 دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی.
پاورقی ها:
[1] . بقره / 255.
[2] . انسان / 3.
[3] . یونس / 99.
[4] .
[5] . المائده / 56.
[6] . دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص 31.
[7] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 364.
[8] . بحارالانوار، ج44، ص364.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین