اولین همسر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) حضرت خدیجه (سلام الله علیها) است و در بیست و پنج سالگی با او ازدواج کرد و مدت بیست سال با هم زندگی کردند. تا حضرت خدیجه (سلام الله علیها) زنده بود، آن حضرت با هیچ زنی ازدواج نکرد. از این که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در سن بیست و پنج سالگی ازدواج می کند و تا سن پنجاه و سه با هیچ دختر و زنی ازدواج نمی کند و به همان زن اول اکتفا می کند، به دست می آوریم که ان یانسان، مانند برخی از مردها، شهوتران و دنیاپرست نبوده است چون اگر کسی شهوتران باشد، باید در همان دوران جوانی و میانسالی با دختران و زنان متعددی ازدواج بکند وگرنه در سن بالا حوصله شهوترانی و توانایی عیاشی نخواهد داشت. اصولا تاریخ زندگی پیامبر نشان می دهد که آن حضرت از اول تا آخر عمر، مانند شهوترانان نبود و حتی در آن زمان هم که پیامبر پس از وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها) همسران متعددی گرفت، مورد اعتراض مردم نبود چون انان به خوبی می دانستند که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) انسان درست و پاکی است و هیچگونه شهوترانی در او نیست. بر این اساس، ما اگر به حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) به چشم یک انسان متعارف نگاه کنیم و او را پیامبر به حساب نیاوریم باز هم او را یک انسان درست خواهیم یافت و در زندگی او هیچگونه شهوترانی نخواهید دید. این نکته را هم به خاطر داشته باشیم که در آن عصر تعدد ازدواج قبحی نداشت و بسیاری از مردها دارای همسران متعدد بودند. ابوبکر، عمر بن خطاب و بسیاری دیگر دارای همسران متعدد بودند و تعدد همسر برای آنان عیب، قبح و زشتی نداشت. اگر پیامبر اسلام در دوره جوانی همسران متعددی اختیار می کرد در نظر مردم کار زشتی نکرده بود ولی با این حال آن حضرت در دوره جوانی به یک همسر اکتفا کرد. حضرت علی (علیه السلام) با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ازدواج کرد و تا آن حضرت (صلی الله علیه وآله) زنده بود با زن دیگری ازدواج نکرد ولی پس از وفات حضرت فاطمه با زنان متعددی ازدواج کرده است و این ازدواج ها قبحی نداشت. برخی از امامان ما دارای همسران متعدد بودند و این در آن زمان اشکالی نداشت. پیامبر اسلام پس از وفات حضرت خدیجه و پس از هجرت به مدینه، همسران متعدد اختیار کرد و این ازدواج ها هر کدام فلسفه خاصی داشت. برای نمونه به برخی از این فلسفه ها اشاره می کنیم: 1. ازدواج با زینب دختر جحش پیامبر، زینب دختر جحش را به همسری پسر خوانده اش زید بن حارثه در آورد. زید بن حارثه و زینب نتوانستند با هم زندگی کنند. زید بارها نزد پیامبر آمد و اجازه خواست تا زینب را طلاق بدهد و پیامبر راضی به طلاق نمی شد و آنان را به تفاهم توصیه می کرد و لکن آنان نتوانستند با هم به زندگی مشترک ادامه بدهند و زید زینب را طلاق داد. در آن زمان در میان مردم رسم این بود که پدر نمی تواند با زن طلاق داده شده پسر خوانده اش ازدواج کند همان طوری که نمی تواند با زن پسر خودش ازدواج کند. مردم عرب، زن پسر خوانده را مثل زن پسر واقعی به حساب می آوردند. اگر پسر خوانده می مرد، با زن او ازدواج نمی کردند همان طوری هک با زن پسر واقعی ازدواج نمی کردند. پس از آن که زید زینب را طلاق داد، خداوند به پیامبر دستور داد که خودت با زینب ازدواج کند تا مردم بفهمند که از نظر اسلام زن پسر خوانده مانند زن پسر واقعی نیست و پدر می تواند با زن پسر خوانده اش پس از طلاق او، ازدواج کند و حکم پسرخوانده با پسر واقعی یکسان نیست. بنابراین، ازدواج پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) با زینب که بیوه زید بود برای این بود که خداوند می خواست سنت و رسم باطل عرب را از بین ببرد و به مردم بفماند ه پدر می تواند با زن پسرخوانده اش پس از طلاق دادن او ازدواج کند. (المیزان، ج 4، ص 195، س 13، چاپ بیروت، چاپ سومع 1394 هجری قمری - 1974 میلادی) 2. ازدواج با ام سلمه نام ام سلمه هند است و همسر عبدالله ابن ابی سلمه بود. شوهرش در گذشت و ام سلمه پیر شده بود و چند یتیم هم داشت. ام سلمه بسیار زاهد و دارای فضل و کمال بود. پس از وفات شوهرش، پیامبر او را به همسری انتخاب کرد. (همان، ص 196) و هدف پیامبر از ازدواج با او، این بود که زندگی او را اداره کند و او را از درد و رنج نجات بدهد. (همان، ص 196، س 11) 3. ازدواج با سوده پیامبر اسلام پس از وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، اول با سوده ازدواج کرد. پس از آن که از هجرت حبشه برگشتند، شوهرش درگذشت و سده از زنان بسیار مؤمن بود و او به حبشه هجرت کرده بود. اگر پس از درگذشت شوهرش به میان قوم و قبیله خودش می رفت، او را ازار و اذیت و شکنجه می کردند چون قوم و قبیله آن کافر بودند. پیامبر اسلام، با او ازدواج کرد و به این وسیله او را از شر کافران حفظ کرد. (همان، ص 196، س 18) پس فلسفه ازدواج پیامبر با سوده این بود که می خواست او را از شر قوم و قبیله اش نجات بدهد. (همان، ص 196، س 11) 4. ازدواج با زینب دختر خزیمه شوهر این زینب عبدالله بن جحش بود و در جنگ احد کشته شد. این زن از زنان بزرگوار به حساب می آمد و در عصر جاهلیت او را ام المساکین می نامیدند (مادر مسکینان و فقراء) او نسبت به مساکین و فقراء، بسیار احسان می کرد، پیامبر پس از کشته شدن شوهر او، با او ازدواج کرد و به این وسیله آبروی او را حفظ کرد. (همان، ص 196، س 22) 5. ازدواج با جویریه نام این زن (برّه) بنت حارث است. حارث رئیس طائفه بنی مصطلق بود. بنی مصطلق با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان درگیر شدند و مسلمانان آنان را شکست دادند. رئیس طایفه، جویریه و بسیاری دیگر از این طایفه اسیر شدند. آنها را به مدینه آوردند. پیامبر با جویریه که شوهرش در همین جنگ کشته شده بود ازدواج کرد و این طایفه با پیامبر(صلی الله علیه وآله) خویشاوند شدند. مسلمانان وقتی دیدند که این طایفه با پیامبر خویشاوند شدند همه اسیران را آزاد کردند و همه این طایفه هم به خاطر اینعمل پیامبر و مسلمانان مسلمان شدند و مسلمان شدن این طایفه، در مسلمانی عرب آن زمان بسیار مؤثر واقع شد. بر این اساس، هدف پیامبر از این ازدواج این بود که آن همه عرب مسلان بشوند و آنها هم مسلمان شدند. (همان، ص 196ع س 11 و 6) 6. ازدواج با ام حبیبه سرسخت ترین دشمن پیامبر اسلام ابوسفیان بود و همه عرب را بر ضد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بسیج می کرد. دختر او ام حبیبه است. نام اصلی ام حبیبه، (رمله) است. شوهر ام حبیبه، عبیدالله بن جحش است. ام حبیبه و شوهرش مسلمان شدند با این که ابوسفیان دشمن شماره یک پیامبر بود. ام حبیبه و شوهرش به حبشه هجرت کردند تا از شر مردم مکه در امان بمانند. شوهر پیامبر اسلام با ام حبیبه ازدواج کرد و به این ترتیب، او را از خطرات حفظ کرد. (همان، ص 197، س 14) پیامبر(صلی الله علیه وآله) با این ازدواج با ابوسفیان فامیل شد و این فامیل شدن بسیار آثار خوبی دارد. ابوسفیان اکنون می بیند که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) داماد اوست و انسان به طور طبیعی نسبت به دامادش نظر خوبی دارد و به خاطر همین دامادی بود که ابوسفیان پس از صلح حدیبیه، به راحتی به مدینه آمد و با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دخترش دیدار کرد و کسی متعرض حال او نشد. ازدواج با حفصخ دختر عمر بن خطاب و ازدواج با عایشه دختر ابوبکر هر کدام فلسفه خاص خود را دارد. بنابراین می توان گفت که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) اهداف متعددی از این ازدواج ها داشت مانند: 1. کسب قدرت برای پیشرفت اسلام 2. زیاد کردن خویشان و فامیل ها 3. به دست آوردن دل ها 4. نجات دادن از شر و رنج و درد 5. اداره زندگی زنان از کار افتاده 6. از بین بردن رسم های باطل جاهلی 7. حفظ آبروی زنان آبرومند اینها و امثال این ها اهدافی است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در نظر داشته است. (همان، ص 196، س 10) برخی، اهداف ازدواج های پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به این صورت ذکر کرده اند: 1. محافظت از یتیمان، درماندگان و حفظ آبروی آنان مانند ازدواج با سوده. 2. وضع قانون و شکستن سنت غلط جاهلی مانند ازدواج با زینب دختر جحش 3. آزادسازی اسیران و بردگان مانند ازدواج با جویریه 4. بیان احکام دینی و شرعی از طریق همسران به زنان دیگر و پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و حفظ اسلام و مسلمین مانند ازدواج با عایشه، حفصه، ام حبیبه، صفیه و میمونه. (نگرشی کوتاه به زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) از انتشارات مؤسسه در راه حق، ص 31، چاپ سال 1361) برده داری در اسلام: اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر می‌داند و هیچ امتیازی برای رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و... قائل نمی‌شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا می‌شمرد و گرامی‌ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان می‌داند.حجرات (49)، آیه 14. اسلام، مردم را مانند دانه‌های شانه با هم برابر می‌داند؛ چنان که پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله فرمود: (الناس کلهم سواء کاسنان المشط)؛ (مردم مانند دانه‌های شانه برابرند).صدوق، من لایحضره الفقیه، (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق)، ج 4، ص 379. در نگاه اسلام، نابودی ملت‌ها و اقوام مختلف، ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که می‌خواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگی نزد عده‌ای فطری است و خداوند عده‌ای از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند!نگا: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، (تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355)، ص 415. اسلام، بردگی را فطری نمی‌داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکی، آزاد و دیگری غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان - مبنی بر اینکه آنان هیچ گونه حقوق اجتماعی ندارند - ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و برای آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزی دیده می‌شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینی در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روش‌های ظالمانه و غیرانسانی بسیاری از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پی‌ریزی کرد و در مجموع شرایطی برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند. حتی حکومت (ممالیک)، مدت‌ها بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان، آنان را از سراسر دنیا مشتاق پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادی، مبلغ و مروج دین اسلام شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادی بردگان را گشود. به یقین یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر می‌شدند و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می‌گشتند، با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامی زندگی می‌کردند. مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک می‌گردید. گفتنی است که مادر برخی از ائمه‌علیهم السلام کنیز بوده‌اند؛ حتی در تاریخ آمده است که مادر امام زمان (عج) نیز کنیزی رومی بوده است. اکنون این پرسش پدید می‌آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادی آنان، چرا یکباره بردگی را لغو نکرد و راه‌های برده‌داری را از بین نبرد؟ در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسی توجه کرد: یک. الغای بردگی‌ الغای یکباره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا: 1-1. نظم اقتصادی مردم آن روز به هم می‌خورد و زندگی از هم می‌پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگی به تدریج از بین می‌رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی، بی‌کاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راه‌های زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و به دور از عیاشی، عادت کنند. 1-2. برخی از اندیشمندان، آزادی دفعی بردگان را خطرآفرین می‌دانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان، چنین می‌نویسد: (آزاد کردن عده بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه می‌گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد. برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازی‌های لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نموده، و یا دوره غلامی را محدود کنند)منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355).. به این کار مکاتبه می‌گویند که قرن‌ها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامی وضع شده و جزئیات آن در کتاب‌های فقهی آمده است. 1-3. گوستاولوبون می‌گوید: (از آنجایی که بردگان از دیرزمان، تحت رقیت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی خود، بی‌تجربه و بی‌استعداد بار آمده‌اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگی آزاد می‌ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلی نیست و نابوده شده‌اند - از بین می‌رفتند).گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482. از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه برای خلاصی بردگان، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است. 1-4. امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه‌ای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندان‌ها، نگه‌داری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم می‌شدند. آنان بردگان را به خانه‌های خود می‌بردند تا هم امنیت جانی‌شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده می‌کردند. مارسل بوازار در این باره می‌نویسد: (اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم می‌کرده؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان، بهره‌مند می‌ساخته است)بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358)، ص 49.. 1-5. در جنگ‌هایی که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده می‌ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر می‌خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم برای نگه‌داری اسیران و جلوگیری از قیام و شورش آنان نداشت و نمی‌توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحی مسلمین و جنگ روانی کافران را فراهم می‌کرد. دو. پیشتازی اسلام در منع بردگی‌ اسلام تمام راه‌هایی که برای برده ساختن دیگران، در دوران‌های گذشته رواج داشت - به جز جنگ - نامشروع دانست. برخی از این راه‌ها عبارت بود از: 2-1. یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده. 2-2. در مواردی که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود می‌ساخت. 2-3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران. اسلام هیچ راهی برای برده‌سازی افراد را جایز نمی‌داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشوای مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست، می‌تواند وجهی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر. بنابراین تنها عاملی که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات برای کسانی که به خداوند رحمان کفر می‌ورزند و با دین حق مبارزه می‌کنند؛ جز از روی تفضل الهی است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادی چنین افرادی - که از آزادی خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته‌اند - به گونه‌ای محدود گردد. در عین حال آموزه‌های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان وجود دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.ایرجی، صادق، بردگی در اسلام. سه. حقوق بردگان‌ اسلام روابط برده و برده‌دار را به گونه‌ای کاملاً انسانی و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگری در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقی خود، چهره دیگری از اصول برده‌داری و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلام‌صلی الله علیه وآله روزی مردی را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفای او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: (غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تو).تاریخ بردگی، ص 74. چهار. راه‌های آزادی بردگان‌ اسلام راه‌های ابتکاری متعددی را برای آزادی تدریجی بردگان اعلام نمود؛ از جمله: 4-1. اسلام آزادی برده را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایی داشتند. به عنوان نمونه امام سجادعلیه السلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه‌علیه السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280. 4-2. کفاره واجب برخی از گناهان را آزادی برده قرار داد. 4-3. خرید و فروش ام ولدام ولد، کنیزی را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است. را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادی کنیزانی می‌شد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند می‌شدند. 4-4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهی به آزادسازی ام ولد می‌شد. 4-5. به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازی خویش بپردازند، یا مدت بردگی و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث می‌شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوی آزادی برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبی بهره گیرند. 4-6. در یکی از جنگ‌ها پیامبرصلی الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده‌های فرهنگی مناسبی نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا می‌شدند و زمینه برای اسلام آوردن آنها فراهم می‌شد. مارسل بوازار - ضمن بررسی امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگی - می‌نویسد: (دیگر از تعالیمی که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه‌ی خصلت انسان دوستی اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهای متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجرای هر چه بهتر این برنامه انسانی، اسلام کمک هزینه‌ای را از بیت‌المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهی را به منظور بهبود شرایط زندگی و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است‌بقره (2) آیه 177.. مهم‌تر از همه اینها، آزادی برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویی با کنیزانی است که به ازدواج موافقت داشته‌اند (جهت احتراز از زنا و کام‌جویی به اجبار) نور (24)، آیه 33.. پافشاری اسلام در آزادی برده و پرداخت سرمایه‌ای برای کار تولیدی به او، تنها آزادی ظاهری نباید تلقی شود. این عمل آزادی اقتصادی او را نیز تضمین می‌کرد و از بهره کشی آینده او به وسیله پولدار یا متنفذ دیگری، جلوگیری می‌نمود. قوانین آزادی بردگان در آمریکا، کوچک‌ترین کمک مادی به برده آزاد شده نمی‌کرد. غالباً به علت دشواری‌های اقتصادی و بیکاری، بردگان سیاه پوست چندان از آزادی خود استنقبال نکردند و پس از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی و تیره‌روزی به سوی ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالی که قرآن با روشن بینی، ضمن مبارزه با بهره کشی و بیگاری انسان‌ها، جلوگیری از عدم تعادل اقتصادی جامعه را نیز پس از آزادی بردگان، پیشی بینی کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکاری نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر می‌گیردنور (24)، آیه 39.. در صدر اسلام - به خصوص دوران حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم - بردگان نه تنها آزاد می‌شدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت‌هایی بهره‌مند می‌گردیدند. ذکر موارد، لازم به نظر نمی‌رسد؛ تنها به داستان (زید) اشاره می‌شود که برده‌ای آزاد شده است. وی به مقام صحابی پیامبرصلی الله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشی نیز به فرمانداری مدینه رسیده است. در ادوار بعد، قطب‌الدین آیبیک، برده‌ای بوده که امپراتوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد)بوازار، مارسل، همان، صص 48 - 49.. برای مطالعه بیشتر ر.ک: الف. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 6 (عربی و ج 12 (فارسی)، ذیل آیات 116 تا 120؛ ب. موسوی زنجانی، اسلام و مسئله آزادی، بردگی؛ پ. حجتی کرمانی، از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم؛ ت. مکارم شیرازی، ناصر، فرآورده‌های دینی؛ ث. بیدار فکر، برده‌داری در روم باستان؛ ج. مبشری، اسداللَّه، حقوق بشر؛ ح. گرامی، محمد علی، نگاهی به بردگی؛ خ. ایرجی، صادق، بردگی در اسلام؛ د. حسینی، مصطفی، بردگی از دیدگاه اسلام. porseman.org
در مورد همسران پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و کنیزداری در زمان ایشان توضیح دهید؟
اولین همسر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) حضرت خدیجه (سلام الله علیها) است و در بیست و پنج سالگی با او ازدواج کرد و مدت بیست سال با هم زندگی کردند. تا حضرت خدیجه (سلام الله علیها) زنده بود، آن حضرت با هیچ زنی ازدواج نکرد. از این که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) در سن بیست و پنج سالگی ازدواج می کند و تا سن پنجاه و سه با هیچ دختر و زنی ازدواج نمی کند و به همان زن اول اکتفا می کند، به دست می آوریم که ان یانسان، مانند برخی از مردها، شهوتران و دنیاپرست نبوده است چون اگر کسی شهوتران باشد، باید در همان دوران جوانی و میانسالی با دختران و زنان متعددی ازدواج بکند وگرنه در سن بالا حوصله شهوترانی و توانایی عیاشی نخواهد داشت. اصولا تاریخ زندگی پیامبر نشان می دهد که آن حضرت از اول تا آخر عمر، مانند شهوترانان نبود و حتی در آن زمان هم که پیامبر پس از وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها) همسران متعددی گرفت، مورد اعتراض مردم نبود چون انان به خوبی می دانستند که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) انسان درست و پاکی است و هیچگونه شهوترانی در او نیست. بر این اساس، ما اگر به حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) به چشم یک انسان متعارف نگاه کنیم و او را پیامبر به حساب نیاوریم باز هم او را یک انسان درست خواهیم یافت و در زندگی او هیچگونه شهوترانی نخواهید دید. این نکته را هم به خاطر داشته باشیم که در آن عصر تعدد ازدواج قبحی نداشت و بسیاری از مردها دارای همسران متعدد بودند. ابوبکر، عمر بن خطاب و بسیاری دیگر دارای همسران متعدد بودند و تعدد همسر برای آنان عیب، قبح و زشتی نداشت. اگر پیامبر اسلام در دوره جوانی همسران متعددی اختیار می کرد در نظر مردم کار زشتی نکرده بود ولی با این حال آن حضرت در دوره جوانی به یک همسر اکتفا کرد.
حضرت علی (علیه السلام) با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ازدواج کرد و تا آن حضرت (صلی الله علیه وآله) زنده بود با زن دیگری ازدواج نکرد ولی پس از وفات حضرت فاطمه با زنان متعددی ازدواج کرده است و این ازدواج ها قبحی نداشت.
برخی از امامان ما دارای همسران متعدد بودند و این در آن زمان اشکالی نداشت. پیامبر اسلام پس از وفات حضرت خدیجه و پس از هجرت به مدینه، همسران متعدد اختیار کرد و این ازدواج ها هر کدام فلسفه خاصی داشت. برای نمونه به برخی از این فلسفه ها اشاره می کنیم:
1. ازدواج با زینب دختر جحش
پیامبر، زینب دختر جحش را به همسری پسر خوانده اش زید بن حارثه در آورد. زید بن حارثه و زینب نتوانستند با هم زندگی کنند. زید بارها نزد پیامبر آمد و اجازه خواست تا زینب را طلاق بدهد و پیامبر راضی به طلاق نمی شد و آنان را به تفاهم توصیه می کرد و لکن آنان نتوانستند با هم به زندگی مشترک ادامه بدهند و زید زینب را طلاق داد. در آن زمان در میان مردم رسم این بود که پدر نمی تواند با زن طلاق داده شده پسر خوانده اش ازدواج کند همان طوری که نمی تواند با زن پسر خودش ازدواج کند. مردم عرب، زن پسر خوانده را مثل زن پسر واقعی به حساب می آوردند. اگر پسر خوانده می مرد، با زن او ازدواج نمی کردند همان طوری هک با زن پسر واقعی ازدواج نمی کردند. پس از آن که زید زینب را طلاق داد، خداوند به پیامبر دستور داد که خودت با زینب ازدواج کند تا مردم بفهمند که از نظر اسلام زن پسر خوانده مانند زن پسر واقعی نیست و پدر می تواند با زن پسر خوانده اش پس از طلاق او، ازدواج کند و حکم پسرخوانده با پسر واقعی یکسان نیست. بنابراین، ازدواج پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) با زینب که بیوه زید بود برای این بود که خداوند می خواست سنت و رسم باطل عرب را از بین ببرد و به مردم بفماند ه پدر می تواند با زن پسرخوانده اش پس از طلاق دادن او ازدواج کند. (المیزان، ج 4، ص 195، س 13، چاپ بیروت، چاپ سومع 1394 هجری قمری - 1974 میلادی)
2. ازدواج با ام سلمه
نام ام سلمه هند است و همسر عبدالله ابن ابی سلمه بود. شوهرش در گذشت و ام سلمه پیر شده بود و چند یتیم هم داشت. ام سلمه بسیار زاهد و دارای فضل و کمال بود. پس از وفات شوهرش، پیامبر او را به همسری انتخاب کرد. (همان، ص 196) و هدف پیامبر از ازدواج با او، این بود که زندگی او را اداره کند و او را از درد و رنج نجات بدهد. (همان، ص 196، س 11)
3. ازدواج با سوده
پیامبر اسلام پس از وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، اول با سوده ازدواج کرد. پس از آن که از هجرت حبشه برگشتند، شوهرش درگذشت و سده از زنان بسیار مؤمن بود و او به حبشه هجرت کرده بود. اگر پس از درگذشت شوهرش به میان قوم و قبیله خودش می رفت، او را ازار و اذیت و شکنجه می کردند چون قوم و قبیله آن کافر بودند. پیامبر اسلام، با او ازدواج کرد و به این وسیله او را از شر کافران حفظ کرد. (همان، ص 196، س 18) پس فلسفه ازدواج پیامبر با سوده این بود که می خواست او را از شر قوم و قبیله اش نجات بدهد. (همان، ص 196، س 11)
4. ازدواج با زینب دختر خزیمه
شوهر این زینب عبدالله بن جحش بود و در جنگ احد کشته شد. این زن از زنان بزرگوار به حساب می آمد و در عصر جاهلیت او را ام المساکین می نامیدند (مادر مسکینان و فقراء) او نسبت به مساکین و فقراء، بسیار احسان می کرد، پیامبر پس از کشته شدن شوهر او، با او ازدواج کرد و به این وسیله آبروی او را حفظ کرد. (همان، ص 196، س 22)
5. ازدواج با جویریه
نام این زن (برّه) بنت حارث است. حارث رئیس طائفه بنی مصطلق بود. بنی مصطلق با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان درگیر شدند و مسلمانان آنان را شکست دادند. رئیس طایفه، جویریه و بسیاری دیگر از این طایفه اسیر شدند. آنها را به مدینه آوردند. پیامبر با جویریه که شوهرش در همین جنگ کشته شده بود ازدواج کرد و این طایفه با پیامبر(صلی الله علیه وآله) خویشاوند شدند. مسلمانان وقتی دیدند که این طایفه با پیامبر خویشاوند شدند همه اسیران را آزاد کردند و همه این طایفه هم به خاطر اینعمل پیامبر و مسلمانان مسلمان شدند و مسلمان شدن این طایفه، در مسلمانی عرب آن زمان بسیار مؤثر واقع شد.
بر این اساس، هدف پیامبر از این ازدواج این بود که آن همه عرب مسلان بشوند و آنها هم مسلمان شدند. (همان، ص 196ع س 11 و 6)
6. ازدواج با ام حبیبه
سرسخت ترین دشمن پیامبر اسلام ابوسفیان بود و همه عرب را بر ضد پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بسیج می کرد. دختر او ام حبیبه است. نام اصلی ام حبیبه، (رمله) است. شوهر ام حبیبه، عبیدالله بن جحش است. ام حبیبه و شوهرش مسلمان شدند با این که ابوسفیان دشمن شماره یک پیامبر بود. ام حبیبه و شوهرش به حبشه هجرت کردند تا از شر مردم مکه در امان بمانند. شوهر پیامبر اسلام با ام حبیبه ازدواج کرد و به این ترتیب، او را از خطرات حفظ کرد. (همان، ص 197، س 14)
پیامبر(صلی الله علیه وآله) با این ازدواج با ابوسفیان فامیل شد و این فامیل شدن بسیار آثار خوبی دارد. ابوسفیان اکنون می بیند که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) داماد اوست و انسان به طور طبیعی نسبت به دامادش نظر خوبی دارد و به خاطر همین دامادی بود که ابوسفیان پس از صلح حدیبیه، به راحتی به مدینه آمد و با پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دخترش دیدار کرد و کسی متعرض حال او نشد.
ازدواج با حفصخ دختر عمر بن خطاب و ازدواج با عایشه دختر ابوبکر هر کدام فلسفه خاص خود را دارد. بنابراین می توان گفت که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) اهداف متعددی از این ازدواج ها داشت مانند:
1. کسب قدرت برای پیشرفت اسلام
2. زیاد کردن خویشان و فامیل ها
3. به دست آوردن دل ها
4. نجات دادن از شر و رنج و درد
5. اداره زندگی زنان از کار افتاده
6. از بین بردن رسم های باطل جاهلی
7. حفظ آبروی زنان آبرومند
اینها و امثال این ها اهدافی است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در نظر داشته است. (همان، ص 196، س 10)
برخی، اهداف ازدواج های پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به این صورت ذکر کرده اند:
1. محافظت از یتیمان، درماندگان و حفظ آبروی آنان مانند ازدواج با سوده.
2. وضع قانون و شکستن سنت غلط جاهلی مانند ازدواج با زینب دختر جحش
3. آزادسازی اسیران و بردگان مانند ازدواج با جویریه
4. بیان احکام دینی و شرعی از طریق همسران به زنان دیگر و پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و حفظ اسلام و مسلمین مانند ازدواج با عایشه، حفصه، ام حبیبه، صفیه و میمونه. (نگرشی کوتاه به زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) از انتشارات مؤسسه در راه حق، ص 31، چاپ سال 1361)
برده داری در اسلام:
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر میداند و هیچ امتیازی برای رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و... قائل نمیشود. اسلام تنها امتیاز را تقوا میشمرد و گرامیترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان میداند.حجرات (49)، آیه 14. اسلام، مردم را مانند دانههای شانه با هم برابر میداند؛ چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: (الناس کلهم سواء کاسنان المشط)؛ (مردم مانند دانههای شانه برابرند).صدوق، من لایحضره الفقیه، (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق)، ج 4، ص 379. در نگاه اسلام، نابودی ملتها و اقوام مختلف، ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که میخواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگی نزد عدهای فطری است و خداوند عدهای از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند!نگا: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، (تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355)، ص 415.
اسلام، بردگی را فطری نمیداند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکی، آزاد و دیگری غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان - مبنی بر اینکه آنان هیچ گونه حقوق اجتماعی ندارند - ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و برای آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزی دیده میشود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینی در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روشهای ظالمانه و غیرانسانی بسیاری از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پیریزی کرد و در مجموع شرایطی برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند. حتی حکومت (ممالیک)، مدتها بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان، آنان را از سراسر دنیا مشتاق پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادی، مبلغ و مروج دین اسلام شدند.
اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادی بردگان را گشود. به یقین یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر میشدند و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی میگشتند، با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامی زندگی میکردند. مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک میگردید. گفتنی است که مادر برخی از ائمهعلیهم السلام کنیز بودهاند؛ حتی در تاریخ آمده است که مادر امام زمان (عج) نیز کنیزی رومی بوده است.
اکنون این پرسش پدید میآید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادی آنان، چرا یکباره بردگی را لغو نکرد و راههای بردهداری را از بین نبرد؟ در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسی توجه کرد:
یک. الغای بردگی
الغای یکباره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:
1-1. نظم اقتصادی مردم آن روز به هم میخورد و زندگی از هم میپاشید. از این جهت، اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگی به تدریج از بین میرفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی، بیکاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راههای زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و به دور از عیاشی، عادت کنند.
1-2. برخی از اندیشمندان، آزادی دفعی بردگان را خطرآفرین میدانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان، چنین مینویسد: (آزاد کردن عده بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه میگردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد. برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازیهای لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نموده، و یا دوره غلامی را محدود کنند)منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355).. به این کار مکاتبه میگویند که قرنها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامی وضع شده و جزئیات آن در کتابهای فقهی آمده است.
1-3. گوستاولوبون میگوید: (از آنجایی که بردگان از دیرزمان، تحت رقیت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی خود، بیتجربه و بیاستعداد بار آمدهاند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگی آزاد میساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلی نیست و نابوده شدهاند - از بین میرفتند).گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.
از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه برای خلاصی بردگان، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
1-4. امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونهای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندانها، نگهداری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم میشدند. آنان بردگان را به خانههای خود میبردند تا هم امنیت جانیشان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده میکردند.
مارسل بوازار در این باره مینویسد: (اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم میکرده؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان، بهرهمند میساخته است)بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358)، ص 49..
1-5. در جنگهایی که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده میساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر میخواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم برای نگهداری اسیران و جلوگیری از قیام و شورش آنان نداشت و نمیتوانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحی مسلمین و جنگ روانی کافران را فراهم میکرد.
دو. پیشتازی اسلام در منع بردگی
اسلام تمام راههایی که برای برده ساختن دیگران، در دورانهای گذشته رواج داشت - به جز جنگ - نامشروع دانست. برخی از این راهها عبارت بود از:
2-1. یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده.
2-2. در مواردی که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود میساخت.
2-3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.
اسلام هیچ راهی برای بردهسازی افراد را جایز نمیداند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشوای مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست، میتواند وجهی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر.
بنابراین تنها عاملی که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات برای کسانی که به خداوند رحمان کفر میورزند و با دین حق مبارزه میکنند؛ جز از روی تفضل الهی است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادی چنین افرادی - که از آزادی خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جستهاند - به گونهای محدود گردد. در عین حال آموزههای بسیاری در اسلام برای رهایی آنان وجود دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.ایرجی، صادق، بردگی در اسلام.
سه. حقوق بردگان
اسلام روابط برده و بردهدار را به گونهای کاملاً انسانی و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگری در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقی خود، چهره دیگری از اصول بردهداری و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله روزی مردی را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفای او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: (غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تو).تاریخ بردگی، ص 74.
چهار. راههای آزادی بردگان
اسلام راههای ابتکاری متعددی را برای آزادی تدریجی بردگان اعلام نمود؛ از جمله:
4-1. اسلام آزادی برده را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایی داشتند. به عنوان نمونه امام سجادعلیه السلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت.جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعهعلیه السلام، (قم: انصاریان، چاپ اول، 1376)، ص 280.
4-2. کفاره واجب برخی از گناهان را آزادی برده قرار داد.
4-3. خرید و فروش ام ولدام ولد، کنیزی را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است. را منع کرد. این مسئله خود به خود، موجب آزادی کنیزانی میشد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند میشدند.
4-4. مالکیت فرزند بر پدر و مادر خویش را منع نمود. این مسئله نیز منتهی به آزادسازی ام ولد میشد.
4-5. به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازی خویش بپردازند، یا مدت بردگی و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث میشد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوی آزادی برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبی بهره گیرند.
4-6. در یکی از جنگها پیامبرصلی الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفادههای فرهنگی مناسبی نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا میشدند و زمینه برای اسلام آوردن آنها فراهم میشد.
مارسل بوازار - ضمن بررسی امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگی - مینویسد: (دیگر از تعالیمی که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانهی خصلت انسان دوستی اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهای متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجرای هر چه بهتر این برنامه انسانی، اسلام کمک هزینهای را از بیتالمال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهی را به منظور بهبود شرایط زندگی و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته استبقره (2) آیه 177.. مهمتر از همه اینها، آزادی برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویی با کنیزانی است که به ازدواج موافقت داشتهاند (جهت احتراز از زنا و کامجویی به اجبار) نور (24)، آیه 33.. پافشاری اسلام در آزادی برده و پرداخت سرمایهای برای کار تولیدی به او، تنها آزادی ظاهری نباید تلقی شود. این عمل آزادی اقتصادی او را نیز تضمین میکرد و از بهره کشی آینده او به وسیله پولدار یا متنفذ دیگری، جلوگیری مینمود. قوانین آزادی بردگان در آمریکا، کوچکترین کمک مادی به برده آزاد شده نمیکرد. غالباً به علت دشواریهای اقتصادی و بیکاری، بردگان سیاه پوست چندان از آزادی خود استنقبال نکردند و پس از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی و تیرهروزی به سوی ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالی که قرآن با روشن بینی، ضمن مبارزه با بهره کشی و بیگاری انسانها، جلوگیری از عدم تعادل اقتصادی جامعه را نیز پس از آزادی بردگان، پیشی بینی کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکاری نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر میگیردنور (24)، آیه 39.. در صدر اسلام - به خصوص دوران حیات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم - بردگان نه تنها آزاد میشدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبتهایی بهرهمند میگردیدند. ذکر موارد، لازم به نظر نمیرسد؛ تنها به داستان (زید) اشاره میشود که بردهای آزاد شده است. وی به مقام صحابی پیامبرصلی الله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشی نیز به فرمانداری مدینه رسیده است. در ادوار بعد، قطبالدین آیبیک، بردهای بوده که امپراتوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد)بوازار، مارسل، همان، صص 48 - 49..
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 6 (عربی و ج 12 (فارسی)، ذیل آیات 116 تا 120؛
ب. موسوی زنجانی، اسلام و مسئله آزادی، بردگی؛
پ. حجتی کرمانی، از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم؛
ت. مکارم شیرازی، ناصر، فرآوردههای دینی؛
ث. بیدار فکر، بردهداری در روم باستان؛
ج. مبشری، اسداللَّه، حقوق بشر؛
ح. گرامی، محمد علی، نگاهی به بردگی؛
خ. ایرجی، صادق، بردگی در اسلام؛
د. حسینی، مصطفی، بردگی از دیدگاه اسلام.
porseman.org
- [سایر] آیا همسران پیامبران(صلی الله وعلیه وآله) و ائمه(علیهمالسلام)، مادران معنوی در بهشتند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شخصی در حضور جمع، به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) ناسزا گفت، حکم آن چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا در زمان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) ، مسلمانان تقلید می کرده اند؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [سایر] چرا کسی نمی توانست با همسران پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج کند؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [سایر] پیامبر اکرم چگونه بین همسران عدالت را رعایت می کرد؟
- [سایر] پیامبر اکرم چگونه بین همسران عدالت را رعایت می کرد؟
- [سایر] چرا پیامبر اسلام(ص) همسران متعددی داشتند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شخصی از روی غیظ و عصبانیت به مقام مقدس پیغمبر (صلی الله علیه وآله) و ائمّه (علیهم السلام)توهین و جسارت کرده، و مدّعی است که به خاطر عصبانیت بوده است، آیا حکم سابَ النبی (صلی الله علیه وآله) و ائمّة (علیهم السلام) از او برداشته می شود؟
- [آیت الله سبحانی] اگر دروغی را که دیگری ساخته عمداً به خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و جانشینان پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت دهد روزه اش باطل می شود، ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته نقل کند اشکال ندارد. 5. رساندن غبار غلیظ به حلق
- [آیت الله سبحانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت دهد، یک کفاره بر او واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار نسبت دروغ به خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) دهد یک کفاره کافی است و کفاره جمع لازم نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و آل او(علیهم السلام) بعد از نماز، یا در حال نماز و همچنین در سایر حالات از مستحبات مؤکد است و نیز مستحب است هر موقع نام مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) خواه محمد باشد یا احمد و همچنین لقب و کنیه آن جناب را مانند مصطفی و ابوالقاسم بشنود صلوات بفرستد، حتی اگر در نماز باشد، همچنین اگر خودش این نامهای مقدس را بر زبان جاری کند صلوات بفرستد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر روزه دار دروغی را بخدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت دهد که بنابر احتیاط واجب کفاره دارد یک کفّاره بر او لازم است نه کفّاره جمع.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر خبری را به اعتقاد این که راست است به خدا یا پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم یا ایمه علیهم السلام نسبت بدهد و بعد بفهمد دروغ بوده روزه اش باطل نمی شود
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام عمدا نسبت دهد بنابر احتیاط کفاره جمع که تفصیل ان در مساله پیش گذشت بر او واجب می شود
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله)نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده روزه اش صحیح است، ولی بعکس اگر چیزی را دروغ می دانست و به خدا و پیغمبر نسبت داد و بعداً معلوم شد صحیح بوده، روزه اش اشکال دارد.