مهم ترین علمی که در مقدمه علم فقه ضروری است آموخته شود، علم اصول فقه است که از علوم ابتکاری مسلمانان است. علم اصول در حقیقت "علم دستور استنباط" است. این علم روش صحیح استنباط از منابع فقه را به ما می آموزد. از این رو علم اصول مانند علم منطق یک علم "دستوری" است و به "فنّ" نزدیک تر است تا علم، یعنی در این علم درباره یک سلسله "بایدها" سخن می شود، نه دربارة "استها". نظر به این که رجوع به منابع و مدارک فقه به گونه های خاص ممکن است صورت گیرد و احیاناً منجرّ به استنباط های غلط گردد که بر خلاف نظر شارع اسلام است، ضرورت دارد در یک علم خاص از روی ادلّة عقلی و نقلی تحقیق شود که راه استنباط صحیح احکام را به ما بیآموزد. در مورد آغاز پیدایش علم اصول و سیر تحوّل آن در طول قرون و شخصیت های معروف یان علم و کتاب های مشهوری که دربارة این علم نوشته شده، سخن بسیار است و آشنایی با آن ها به صورت کلی لازم است. ابن خلدون در مقدمة خود گفته است: اوّلین کسی که در علم اصول کتاب نوشت، شافعی (احمد بن ادریس، متوفای 204) بود که کتاب معروف خود به نام "الرساله" را نوشت و در آن دربارة اوامر و نواهی و بیان و خبر و نسخ و قیاس منصوص العله بحث کرد. پس از او علمای حنفیه در این باره کتاب نوشتند، ولی مرحوم سید حسن صدر(ره) در کتاب "تأسیس الشیعه لعلوم الشریعه" نوشته است: قبل از شافعی، مسائل اصول از قبیل اوامر و نواهی و عام و خاص و غیره مطرح بود و دربارة هر یک از آن ها علمای شیعه رساله نوشته بودند. می توان گفت عناوینی از قبیل عام و خاص، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین و ... در کلمات امیرالمؤمنین و دیگر ائمه وجود داشته و نطفة علم اصول توسط آنان بسته شده است. در خطبة اوّل نهج البلاغه آمده است: "اکنون کتاب پروردگار شما میان شما است. حلال و حرامش آشکار و فریضه ها و مستحبات و ناسخ و منسوخ و مباح و ممنوع و خاص و عام و مطلقات و متشابهات در آن آمده است". در خطبة 208 شبیه این مطالب آمده، از ائمة اطهار(ع) روایت شده است: "علینا إلقاءالأصول و علیکم أن تفرّعوا بر ما است که قواعد و کلیّات را بیان کنیم و بر شما است که آن قواعد و کلیات رابر فروع وجز??ات تألیف کتاب اصولی برای اولین مرتبه بنابر قول ابن خلدون توسط محمد بن ادریس شافعی بوده است، گرچه برخی اولین کتاب اصولی را به قبل از ایشان یعنی به قاضی ابو یوسف، شاگرد ابوحنیفه نسبت داده اند. ابن خلکان گفته است: اوّلین کسی که در اصول فقه کتاب نوشت، ابویوسف بود که طبق مذهب استادش ابوحنیفه آن را تألیف کرد. امّا در خصوص تدوین کتاب اصولی توسط عالمان شیعی می توان گفت: اولین کسی که در این زمینه نگاشت، حسن بن علی بن ابی عقیل، صاحب کتاب "التمسک بحبل آل الرسول" استکه در ابتدای غیبت کبری آن را نوشت. پس از او "ابوعلی محمد بن احمد بن جنید اسکافی" که از بزرگان و افاضل امامیه بود، در فقه و اصول و کلام تصنیفاتی داشت. ایشان استاد شیخ مفید و معاصر شیخ کلینی بود که در سنه 381 در ری درگذشت. پس از وی شیخ مفید و بعد از او سید مرتضی، ملقب به علم الهدی (متوفای 336) و پس از او شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسین بن علی الطوسی(متوفای 460) و سلاّربن عبدالعزیز دیلمی،صاحب کتاب "التقریب فی اصول الفقه" (متوفای 436) کتابهای پرارزشی در علم اصول نوشته اند. البته علم اصول که در ان زمان مطرح بود،مانند این زمان گسترده و مشروح نبود. فایدة علم اصول فایده و ضرورت علم اصول بر کسی مخفی نیست، زیرا استنباط احکام شرعی و فقهی منوط به فهم آیات و روایات و اجماع و عقل و قیاس و استحسان و ... مطالبی از این قبیل است. فقیه باید مطالبی دربارة محکم و متشابه، مجمل و مبین، ظاهر و نص، تخصیص و تخصّص، انواع اجماع و شهرت، ادلة عقلیه و انواع روایات بداند تا بتواند از لابه لای آیات و روایات احکام شرعی و وظایف بندگان بفهمد و استنباط کند. بنابراین دانستن علم اصول از باب مقدّمه و مبنای استنباط لازم و ضروری است. www.eporsesh.com
مهم ترین علمی که در مقدمه علم فقه ضروری است آموخته شود، علم اصول فقه است که از علوم ابتکاری مسلمانان است. علم اصول در حقیقت "علم دستور استنباط" است. این علم روش صحیح استنباط از منابع فقه را به ما می آموزد. از این رو علم اصول مانند علم منطق یک علم "دستوری" است و به "فنّ" نزدیک تر است تا علم، یعنی در این علم درباره یک سلسله "بایدها" سخن می شود، نه دربارة "استها".
نظر به این که رجوع به منابع و مدارک فقه به گونه های خاص ممکن است صورت گیرد و احیاناً منجرّ به استنباط های غلط گردد که بر خلاف نظر شارع اسلام است، ضرورت دارد در یک علم خاص از روی ادلّة عقلی و نقلی تحقیق شود که راه استنباط صحیح احکام را به ما بیآموزد.
در مورد آغاز پیدایش علم اصول و سیر تحوّل آن در طول قرون و شخصیت های معروف یان علم و کتاب های مشهوری که دربارة این علم نوشته شده، سخن بسیار است و آشنایی با آن ها به صورت کلی لازم است.
ابن خلدون در مقدمة خود گفته است: اوّلین کسی که در علم اصول کتاب نوشت، شافعی (احمد بن ادریس، متوفای 204) بود که کتاب معروف خود به نام "الرساله" را نوشت و در آن دربارة اوامر و نواهی و بیان و خبر و نسخ و قیاس منصوص العله بحث کرد. پس از او علمای حنفیه در این باره کتاب نوشتند، ولی مرحوم سید حسن صدر(ره) در کتاب "تأسیس الشیعه لعلوم الشریعه" نوشته است: قبل از شافعی، مسائل اصول از قبیل اوامر و نواهی و عام و خاص و غیره مطرح بود و دربارة هر یک از آن ها علمای شیعه رساله نوشته بودند.
می توان گفت عناوینی از قبیل عام و خاص، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین و ... در کلمات امیرالمؤمنین و دیگر ائمه وجود داشته و نطفة علم اصول توسط آنان بسته شده است.
در خطبة اوّل نهج البلاغه آمده است: "اکنون کتاب پروردگار شما میان شما است. حلال و حرامش آشکار و فریضه ها و مستحبات و ناسخ و منسوخ و مباح و ممنوع و خاص و عام و مطلقات و متشابهات در آن آمده است".
در خطبة 208 شبیه این مطالب آمده، از ائمة اطهار(ع) روایت شده است: "علینا إلقاءالأصول و علیکم أن تفرّعوا بر ما است که قواعد و کلیّات را بیان کنیم و بر شما است که آن قواعد و کلیات رابر فروع وجز??ات
تألیف کتاب اصولی برای اولین مرتبه بنابر قول ابن خلدون توسط محمد بن ادریس شافعی بوده است، گرچه برخی اولین کتاب اصولی را به قبل از ایشان یعنی به قاضی ابو یوسف، شاگرد ابوحنیفه نسبت داده اند. ابن خلکان گفته است: اوّلین کسی که در اصول فقه کتاب نوشت، ابویوسف بود که طبق مذهب استادش ابوحنیفه آن را تألیف کرد.
امّا در خصوص تدوین کتاب اصولی توسط عالمان شیعی می توان گفت: اولین کسی که در این زمینه نگاشت، حسن بن علی بن ابی عقیل، صاحب کتاب "التمسک بحبل آل الرسول" استکه در ابتدای غیبت کبری آن را نوشت. پس از او "ابوعلی محمد بن احمد بن جنید اسکافی" که از بزرگان و افاضل امامیه بود، در فقه و اصول و کلام تصنیفاتی داشت. ایشان استاد شیخ مفید و معاصر شیخ کلینی بود که در سنه 381 در ری درگذشت.
پس از وی شیخ مفید و بعد از او سید مرتضی، ملقب به علم الهدی (متوفای 336) و پس از او شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسین بن علی الطوسی(متوفای 460) و سلاّربن عبدالعزیز دیلمی،صاحب کتاب "التقریب فی اصول الفقه" (متوفای 436) کتابهای پرارزشی در علم اصول نوشته اند.
البته علم اصول که در ان زمان مطرح بود،مانند این زمان گسترده و مشروح نبود.
فایدة علم اصول
فایده و ضرورت علم اصول بر کسی مخفی نیست، زیرا استنباط احکام شرعی و فقهی منوط به فهم آیات و روایات و اجماع و عقل و قیاس و استحسان و ... مطالبی از این قبیل است. فقیه باید مطالبی دربارة محکم و متشابه، مجمل و مبین، ظاهر و نص، تخصیص و تخصّص، انواع اجماع و شهرت، ادلة عقلیه و انواع روایات بداند تا بتواند از لابه لای آیات و روایات احکام شرعی و وظایف بندگان بفهمد و استنباط کند. بنابراین دانستن علم اصول از باب مقدّمه و مبنای استنباط لازم و ضروری است.
www.eporsesh.com
- [سایر] بنیان گذاران دروزیه را معرفی نموده و عوامل ایجاد این فرقه را بیان نمائید؟
- [آیت الله بهجت] برخی از طلاّب در رشته تخصّصی کلام حوزه علمیّه مشغول تحصیل هستند، آن ها درس فقه و اصول نمی خوانند، آیا مجاز به دریافت شهریه می باشند؟
- [سایر] لطفاً بفرمایید اجتهاد و علوم رجال و درایه و اصول چگونه و از چه زمانی متولد شده اند؟
- [سایر] آیا فرقی بین یقین در علم کلام و یقین در علم اصول وجود دارد؟ دیدگاه امام خمینی در مورد حجیت قطع چیست؟
- [سایر] تفاوت اصول عملیه با اصول لفظیه در چیست؟ چگونه میتوان اصول عملیه را با مسائل مبتلابه تطبیق نمود؟
- [سایر] لطفاً بفرمایید اجتهاد و علوم رجال و درایه و اصول چگونه و از چه زمانی متولد شده اند؟
- [سایر] مراد از تقلیدی نبودن اصول دین چیست و چگونه میتوان با تحقیق به این اصول رسید؟
- [سایر] اصول دین با اصول مذهب چه تفاوتی دارد و ترتیب صحیح آن کدام است؟
- [آیت الله بهجت] آیا اصول اسلام و اصول ایمان با هم فرق می کند؟
- [آیت الله بهجت] در این عصر مستضعف اعتقادی (در اصول اسلام و در اصول ایمان) به چه کسی اطلاق می شود؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله سیستانی] زکات طلا و نقره در صورتی واجب میشود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد ، و اگر سکّه آن از بین هم رفته باشد ولی معامله با آن رواج داشته باشد ، باید زکات آن را بدهند ، ولی اگر از رواج افتاده باشد زکات ندارد هر چند سکه آن باقی باشد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] یکی دیگر از شرایط واجب شدن زکات طلا و نقره این است که (دارای سکه) باشد و معامله با آن رواج داشته باشد، بنابر این سکه هایی که رواج معامله ندارد زکات به آن تعلق نمی گیرد.
- [امام خمینی] طلا و نقره سکه داری که زنها برای زینت به کار می برند، زکات ندارد اگرچه رواج باشد.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] طلا و نقره سکه داری که زنها برای زینت بکار می برند؛ اگرچه رواج معامله با آن باقی باشد زکاه واجب نیست.