یک. اجتهاد: در لغت به معنای نهایت سعی و تلاش در کاری است، اما در اصطلاح فقه، عبارت است از: به کار بردن توانایی های علمی و تلاش و کوشش فکری برای استنباط احکام شرعی از منابع آن (قرآن، سنت، عقل و اجماع). اجتهاد به این معنا، کار بسیار مهم و مقدسی است که خداوند در قرآن مجید آن را بر گروهی از مسلمانان واجب کرده است و میفرماید: "همۀ مؤمنان نمیتوانند (برای جهاد و جنگ در راه خدا) به سفر بروند، و باید گروهی از مؤمنان سفر کرده تا در دین خدا تفقّه کنند و چون بازگشتند، مردم خود را هشدار دهند، باشد که (از زشتکاری) حذر کنند". در مکتب اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و با سابقه است. از دیدگاه شیعه، اجتهاد از عصر معصومین (ع) تا به امروز در میان اصحاب ایشان رواج داشته است و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفت های زیادی داشته است. رسول اکرم (ص) برخی از صحابه مانند مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل را برای تبلیغ و تعلیم احکام دین، به سرزمین های اطراف می فرستاد. آن حضرت می فرمود: (از افتای بدون علم خودداری کنید که لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت). این امر نشانگر آن است که فتوا دادن از سوی مفتی و فقیه و تقلید و پیروی کردن از طرف مردم، در عصر پیامبر (ص) مطرح بوده است و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق (ع)، فزونی گرفت. فقیهان بی شماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند، که از آن جمله اند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب در دوره معصومین (ع) به دلیل دست رسی به امام معصوم (ع) و محدود بودن مسائل مورد نیاز، مردم مسائل و مشکلات خود را از ایشان سؤال می کردند و در حقیقت قبل از این که مجتهدی به درجۀ اجتهاد رسیده باشد همه از امام معصوم (ع) تقلید می کردند، ولی در همان زمان ها هم معصومین (ع) به بعضی از افراد عالم اذن اجتهاد و فتوا داده اند. حضرت مهدی (عج) در توقیع شریف و معروف خود به اسحاق بن یعقوب، به عنوان یک قاعده کلی، این چنین می نگارد: (در پیشامدهایی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان هستم). براساس این توقیع و دیگر روایات، مسئلۀ رجوع به فقیه در عصر غیبت کبرا، شکل دیگری به خود گرفت و دو راه (اجتهاد) و (تقلید) مصطلح به وجود آمد و فقیهان و مجتهدان جامع شرایط مسئولیت افتا و پاسخ گویی را به عهده گرفتند و خلأ و مشکل عدم دست رسی به امام معصوم را با حضور خود در عرصۀ اجتماع پر کردند. این امر تاکنون ادامه داشته و هم چنان خواهد داشت؛ چنان که شیخ طوسی می گوید: (من شیعه امامی (اثنی عشری) را از زمان حضرت علی (ع) تاکنون (قرن پنجم هجری) این گونه یافتم که پیوسته سراغ فقیهان خود رفته و در احکام و عبادات خود، از آنان استفتا می کردند و بزرگان آنان نیز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان می دادند). [1] دو. علم اصول: بنیان گذار این علم پیامبر اعظم (ص) بوده و بعد از آن، اهل بیت (ع) آن حضرت تا زمان امام صادق (ع) که ایشان به صورت رسمی شاگردانی را تربیت کردند و این قواعد و مسائل را به آنان تعلیم دادند که بعضی از متأخرین آن قواعد را به صورت کتاب درآوردند؛ مانند کتاب (اصول آل الرسول) و ( الفصول المهمة فی اصول الأئمة) و همچنین کتاب (الاصول الأصلیة). البته اولین کسی که کتاب جداگانه ای در علم اصول نوشت؛ هشام بن حکم از شاگردان امام صادق (ع) است. وی کتاب (الفاظ) را که مباحث آن مهم ترین مباحث علم اصول است، به رشته تحریر در آورد. سپس یونس بن عبدالرحمن شاگرد امام موسی کاظم (ع) کتاب (اختلاف الحدیث و مسائله) را نوشت که مبحث تعارض دو حدیث و مسائل تعادل و تراجیح در دو حدیث را از امام کاظم (ع) بیان می کند که این مطلب را نجاشی نقل می کند.[2] بعد از این دو بزرگوار کتاب های زیادی در این علم از طریق اهل سنت و علمای شیعه به چاپ رسید.[3] سه. علم رجال: یکی از مهم ترین علوم اسلامی که برای رسیدن به سنت نبوی (ص) و سخنان معصومین (ع) نقش کلیدی دارد، علم رجال است. فقیه و محدث و هر عالم دینی با تمسک به اطلاعات موجود در کتاب های رجال و نقد و تحلیل آنها، پیرامون صحت و اعتبار تک تک روایات نظر می‌دهد. به جهت اهمیت فراوان علم رجال، علمای شیعه از صدر اسلام تاکنون توجهی خاص به این علم داشته‌اند، به طوری که تنها شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب (مصفی المقال) بیش از 500 عنوان کتاب در این موضوع شمرده است. اولین کسانی که در معرفی و شرح حال راویان حدیث کتاب نوشتند اصحاب امامان (ع) بودند، کسانی؛ مانند (عبید الله بن ابی رافع) کاتب امیر المؤمنین (ع) و (عبد الله بن جبله کنانی) و (ابو فضال) و... البته آثار متقدمین در این علم، بر اثر حوادث تاریخی از بین رفته و اولین کتاب هایی که به ما رسیده عبارت اند از: 1. رجال کشی‌ 2. فهرست نجاشی‌ 3. رجال شیخ طوسی‌ 4. فهرست شیخ طوسی‌ 5. رجال برقی‌ این کتاب ها به اصول خمسه رجال معروف اند و بعد از آنان هر کس در این موضوع دست به قلم برده در جای جای کتاب خود، نظریات این کتاب ها را نقل کرده است. پس از اصول رجال که تعدادی نیز در قرن های بعد به آنها اضافه شد - نوبت به تألیف جوامع رجالی می‌رسد. جوامع رجالی کتاب هایی است که مطالب یک یا چند کتاب رجال را به طور کامل یا گزینشی کنار یکدیگر چیده و کتابی جامع نظریات پدید آورده‌اند. از این دسته می‌توان به (مجمع الرجال) قهپایی و (جامع الرواة) اردبیلی اشاره نمود. این کتاب ها برای تسریع کار محقق در به دست آوردن نظریات مختلف پیرامون ‌یک راوی بسیار سودمند هستند. بعضی دیگر از کتب رجال، به جمع‌آوری اکتفا نکرده و علاوه بر جمع‌آوری مطالب، به تحلیل و نقد آنها پرداخته و استدلال های مختلفی پیرامون خصوصیات مختلف یک راوی از لابلای منقولات به دست می‌دهند. از این نمونه می‌توان رجال علامه بحر العلوم و قاموس الرجال محقق شوشتری را نام برد.[4] چهار. علم درایه: تعریف های متعددی از این علم ارائه شده است که غالب محدثان، جامع ترین و مختصرترین تعریف را چنین پذیرفته اند: درایه علمی است که در آن از سند و متن حدیث و چگونگی فراگیری و انتقال (تحمل و ادای) حدیث و آداب نقل آن بحث می شود. هدف از پایه گذاری این دانش شناسایی احادیث مقبول از مردود است. سابقه این علم به همان سال های نخست ظهور عالمان، محدثان و فقیهان می رسد، آنان در موارد مختلفی در لابه لای مباحث فقهی، اصولی و حدیثی از اصطلاحات و ضوابط حدیثی استفاده کرده اند، اما اولین تألیف مستقل در این موضوع در قرن چهارم هجری توسط اهل سنت انجام شد و کتاب ( المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی) توسط اهل سنت انجام شد و در میان شیعیان کتاب( الدرایة) و شرح آن ( الرعایة فی علم الدرایة) به قلم شهید ثانی به رشته تحریر درآمد، علت تأخیر تألیف عالمان شیعی نسبت به اهل سنت در این موضوع با توجه به وجود قرائن تا قرن هشتم هجری امکان اعتباریابی احادیث بوده است؛ زیرا محدثان قدیم تا نیمۀ قرن چهارم هجری به جهت امکان ارتباط با امامان معصوم (ع) و اصحاب ایشان راه های مناسبی برای ارزیابی صدور احادیث در اختیار داشتند و تا چند قرن بعد نیز تألیفات اصحاب امامان معصوم (ع) در دست رس بود و البته مورد تأیید نیز قرار گرفته بود. از این رو شیعیان تا قرن ها بعد، ضرورتی نسبت به وجود این دانش و تألیف مستقل در موضوع آن احساس نمی کردند، البته کاربرد برخی از اصطلاحات حدیثی در میان شیعیان سابقه ای طولانی دارد. گفتنی است که در چند دهه اخیر از این دانش به مصطلحات نیز نام برده اند، دلیل این اختلاف تعبیر را تناسب بیشتر این تعبیر با محتوای این دانش و تناسب واژه درایه با دانش فقه الحدیث دانسته اند، همچنین لازم به یادآوری است که درایه در اصطلاح اهل سنت دایره ای وسیع تر و دانش های رجال، جرح و تعدیل، فقه الحدیث و مصطلاحات جزو علوم حدیث درایی به شمار می رود.[5] برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب "تاریخ علم اصول"، درسهای استاد آیت الله هادوی تهرانی مراجعه کنید. پی نوشتها: [1] . اقتباس از سؤال 796 (سایت: 855). [2] نقل از شهید ثانی، تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8، ناشر دفترتبلیغات اسلامی، 1416ق. [3] . تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8. [4] . سبحانی، جعفر، مقدمه رجال نجاشی؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ص1، ناشرآثار شیعه، قم، 1369ش. [5] . غفاری صفت، علی اکبر، دراسات فی علم الدرایة (تلخیص مقباس الدرایة)، ص3، انتشارات سمت، تهران، 1384ش. www.islamquest.net
یک. اجتهاد: در لغت به معنای نهایت سعی و تلاش در کاری است، اما در اصطلاح فقه، عبارت است از: به کار بردن توانایی های علمی و تلاش و کوشش فکری برای استنباط احکام شرعی از منابع آن (قرآن، سنت، عقل و اجماع). اجتهاد به این معنا، کار بسیار مهم و مقدسی است که خداوند در قرآن مجید آن را بر گروهی از مسلمانان واجب کرده است و میفرماید: "همۀ مؤمنان نمیتوانند (برای جهاد و جنگ در راه خدا) به سفر بروند، و باید گروهی از مؤمنان سفر کرده تا در دین خدا تفقّه کنند و چون بازگشتند، مردم خود را هشدار دهند، باشد که (از زشتکاری) حذر کنند".
در مکتب اسلام اجتهاد یک موضوع مهم و با سابقه است. از دیدگاه شیعه، اجتهاد از عصر معصومین (ع) تا به امروز در میان اصحاب ایشان رواج داشته است و دستخوش تحولات فراوانی گردیده و پیشرفت های زیادی داشته است. رسول اکرم (ص) برخی از صحابه مانند مصعب بن عمیر و معاذ بن جبل را برای تبلیغ و تعلیم احکام دین، به سرزمین های اطراف می فرستاد. آن حضرت می فرمود: (از افتای بدون علم خودداری کنید که لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت). این امر نشانگر آن است که فتوا دادن از سوی مفتی و فقیه و تقلید و پیروی کردن از طرف مردم، در عصر پیامبر (ص) مطرح بوده است و رجوع به فقیه پس از رحلت آن حضرت نیز همانند گذشته، ادامه داشت تا آن که در دوران امام باقر و امام صادق (ع)، فزونی گرفت. فقیهان بی شماری در مکتب آن دو بزرگوار، تربیت و پرورش یافتند، که از آن جمله اند: ابوبصیر، یونس بن عبدالرحمان و ابان بن تغلب
در دوره معصومین (ع) به دلیل دست رسی به امام معصوم (ع) و محدود بودن مسائل مورد نیاز، مردم مسائل و مشکلات خود را از ایشان سؤال می کردند و در حقیقت قبل از این که مجتهدی به درجۀ اجتهاد رسیده باشد همه از امام معصوم (ع) تقلید می کردند، ولی در همان زمان ها هم معصومین (ع) به بعضی از افراد عالم اذن اجتهاد و فتوا داده اند.
حضرت مهدی (عج) در توقیع شریف و معروف خود به اسحاق بن یعقوب، به عنوان یک قاعده کلی، این چنین می نگارد: (در پیشامدهایی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید که آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشان هستم). براساس این توقیع و دیگر روایات، مسئلۀ رجوع به فقیه در عصر غیبت کبرا، شکل دیگری به خود گرفت و دو راه (اجتهاد) و (تقلید) مصطلح به وجود آمد و فقیهان و مجتهدان جامع شرایط مسئولیت افتا و پاسخ گویی را به عهده گرفتند و خلأ و مشکل عدم دست رسی به امام معصوم را با حضور خود در عرصۀ اجتماع پر کردند. این امر تاکنون ادامه داشته و هم چنان خواهد داشت؛ چنان که شیخ طوسی می گوید: (من شیعه امامی (اثنی عشری) را از زمان حضرت علی (ع) تاکنون (قرن پنجم هجری) این گونه یافتم که پیوسته سراغ فقیهان خود رفته و در احکام و عبادات خود، از آنان استفتا می کردند و بزرگان آنان نیز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان می دادند). [1]
دو. علم اصول: بنیان گذار این علم پیامبر اعظم (ص) بوده و بعد از آن، اهل بیت (ع) آن حضرت تا زمان امام صادق (ع) که ایشان به صورت رسمی شاگردانی را تربیت کردند و این قواعد و مسائل را به آنان تعلیم دادند که بعضی از متأخرین آن قواعد را به صورت کتاب درآوردند؛ مانند کتاب (اصول آل الرسول) و ( الفصول المهمة فی اصول الأئمة) و همچنین کتاب (الاصول الأصلیة).
البته اولین کسی که کتاب جداگانه ای در علم اصول نوشت؛ هشام بن حکم از شاگردان امام صادق (ع) است. وی کتاب (الفاظ) را که مباحث آن مهم ترین مباحث علم اصول است، به رشته تحریر در آورد. سپس یونس بن عبدالرحمن شاگرد امام موسی کاظم (ع) کتاب (اختلاف الحدیث و مسائله) را نوشت که مبحث تعارض دو حدیث و مسائل تعادل و تراجیح در دو حدیث را از امام کاظم (ع) بیان می کند که این مطلب را نجاشی نقل می کند.[2] بعد از این دو بزرگوار کتاب های زیادی در این علم از طریق اهل سنت و علمای شیعه به چاپ رسید.[3]
سه. علم رجال: یکی از مهم ترین علوم اسلامی که برای رسیدن به سنت نبوی (ص) و سخنان معصومین (ع) نقش کلیدی دارد، علم رجال است. فقیه و محدث و هر عالم دینی با تمسک به اطلاعات موجود در کتاب های رجال و نقد و تحلیل آنها، پیرامون صحت و اعتبار تک تک روایات نظر میدهد. به جهت اهمیت فراوان علم رجال، علمای شیعه از صدر اسلام تاکنون توجهی خاص به این علم داشتهاند، به طوری که تنها شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب (مصفی المقال) بیش از 500 عنوان کتاب در این موضوع شمرده است.
اولین کسانی که در معرفی و شرح حال راویان حدیث کتاب نوشتند اصحاب امامان (ع) بودند، کسانی؛ مانند (عبید الله بن ابی رافع) کاتب امیر المؤمنین (ع) و (عبد الله بن جبله کنانی) و (ابو فضال) و... البته آثار متقدمین در این علم، بر اثر حوادث تاریخی از بین رفته و اولین کتاب هایی که به ما رسیده عبارت اند از:
1. رجال کشی
2. فهرست نجاشی
3. رجال شیخ طوسی
4. فهرست شیخ طوسی
5. رجال برقی
این کتاب ها به اصول خمسه رجال معروف اند و بعد از آنان هر کس در این موضوع دست به قلم برده در جای جای کتاب خود، نظریات این کتاب ها را نقل کرده است. پس از اصول رجال که تعدادی نیز در قرن های بعد به آنها اضافه شد - نوبت به تألیف جوامع رجالی میرسد.
جوامع رجالی کتاب هایی است که مطالب یک یا چند کتاب رجال را به طور کامل یا گزینشی کنار یکدیگر چیده و کتابی جامع نظریات پدید آوردهاند. از این دسته میتوان به (مجمع الرجال) قهپایی و (جامع الرواة) اردبیلی اشاره نمود. این کتاب ها برای تسریع کار محقق در به دست آوردن نظریات مختلف پیرامون یک راوی بسیار سودمند هستند.
بعضی دیگر از کتب رجال، به جمعآوری اکتفا نکرده و علاوه بر جمعآوری مطالب، به تحلیل و نقد آنها پرداخته و استدلال های مختلفی پیرامون خصوصیات مختلف یک راوی از لابلای منقولات به دست میدهند. از این نمونه میتوان رجال علامه بحر العلوم و قاموس الرجال محقق شوشتری را نام برد.[4]
چهار. علم درایه: تعریف های متعددی از این علم ارائه شده است که غالب محدثان، جامع ترین و مختصرترین تعریف را چنین پذیرفته اند: درایه علمی است که در آن از سند و متن حدیث و چگونگی فراگیری و انتقال (تحمل و ادای) حدیث و آداب نقل آن بحث می شود. هدف از پایه گذاری این دانش شناسایی احادیث مقبول از مردود است.
سابقه این علم به همان سال های نخست ظهور عالمان، محدثان و فقیهان می رسد، آنان در موارد مختلفی در لابه لای مباحث فقهی، اصولی و حدیثی از اصطلاحات و ضوابط حدیثی استفاده کرده اند، اما اولین تألیف مستقل در این موضوع در قرن چهارم هجری توسط اهل سنت انجام شد و کتاب ( المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی) توسط اهل سنت انجام شد و در میان شیعیان کتاب( الدرایة) و شرح آن ( الرعایة فی علم الدرایة) به قلم شهید ثانی به رشته تحریر درآمد، علت تأخیر تألیف عالمان شیعی نسبت به اهل سنت در این موضوع با توجه به وجود قرائن تا قرن هشتم هجری امکان اعتباریابی احادیث بوده است؛ زیرا محدثان قدیم تا نیمۀ قرن چهارم هجری به جهت امکان ارتباط با امامان معصوم (ع) و اصحاب ایشان راه های مناسبی برای ارزیابی صدور احادیث در اختیار داشتند و تا چند قرن بعد نیز تألیفات اصحاب امامان معصوم (ع) در دست رس بود و البته مورد تأیید نیز قرار گرفته بود. از این رو شیعیان تا قرن ها بعد، ضرورتی نسبت به وجود این دانش و تألیف مستقل در موضوع آن احساس نمی کردند، البته کاربرد برخی از اصطلاحات حدیثی در میان شیعیان سابقه ای طولانی دارد. گفتنی است که در چند دهه اخیر از این دانش به مصطلحات نیز نام برده اند، دلیل این اختلاف تعبیر را تناسب بیشتر این تعبیر با محتوای این دانش و تناسب واژه درایه با دانش فقه الحدیث دانسته اند، همچنین لازم به یادآوری است که درایه در اصطلاح اهل سنت دایره ای وسیع تر و دانش های رجال، جرح و تعدیل، فقه الحدیث و مصطلاحات جزو علوم حدیث درایی به شمار می رود.[5]
برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب "تاریخ علم اصول"، درسهای استاد آیت الله هادوی تهرانی مراجعه کنید.
پی نوشتها:
[1] . اقتباس از سؤال 796 (سایت: 855).
[2] نقل از شهید ثانی، تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8، ناشر دفترتبلیغات اسلامی، 1416ق.
[3] . تمهیدالقواعد، مقدمة التحقیق، ص8.
[4] . سبحانی، جعفر، مقدمه رجال نجاشی؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ص1، ناشرآثار شیعه، قم، 1369ش.
[5] . غفاری صفت، علی اکبر، دراسات فی علم الدرایة (تلخیص مقباس الدرایة)، ص3، انتشارات سمت، تهران، 1384ش.
www.islamquest.net
- [سایر] لطفاً بفرمایید اجتهاد و علوم رجال و درایه و اصول چگونه و از چه زمانی متولد شده اند؟
- [سایر] متن حدیث غدیر را آنگونه که شیعیان نقل میکنند، چگونه میتوان از نظر علم درایه و رجال اثبات نمود؟
- [سایر] متن حدیث غدیر را آنگونه که شیعیان نقل میکنند، چگونه میتوان از نظر علم درآیه و رجال اثبات نمود؟
- [سایر] شبهه: حدیث ثقلین در بین شیعیان فقط جنبه شهرت پیدا کرده و مشهور شده است و از جهت علم رجال و درایه اعتباری ندارد!
- [سایر] شبهه: حدیث ثقلین در بین شیعیان فقط جنبه شهرت پیدا کرده و مشهور شده است و از جهت علم رجال و درایه اعتباری ندارد!
- [سایر] : سلام علیکم؛ آیا قبل از اجتهاد فقهی و اصولی میتوان به تحصیل علوم تخصصی پرداخت؟ و آیا ملکه اجتهاد بدون اصول فقه قابل کسب میباشد و یا خیر؟
- [آیت الله بهجت] اگر فقیهی در علومی مانند رجال، هیأت، فلسفه و اصول و... از دیگر مجتهدین مقدم باشد، آیا این تسلط می تواند وجه ترجیح او بر مجتهدین دیگر باشد؟
- [سایر] آیا مجتهد شدن در ابواب فقه حکومتی، در جهت رفع نیازهای نرم افزاری حکومت شیعی کاملا از مسیر مجتهد شدن در ابواب فقه فردی می گذرد؟ مثلا (فقه مدیریت) را کسی باید تحصیل و تولید کند که در نماز و روزه نیز مجتهد است؟ یا این که مجهز شدن به ابزارهای عقلی و قلبی اجتهاد (مثل دانش اصول و علم الحدیث و تسلط بر قرآن و ...) فرد را از اجتهاد در ابواب رساله های عملیه، بی نیاز می کند؟ و حضور او در حوزه فقه فردی، صرفاً به منظور تمرین و کسب مهارت در استفاده از قواعدی است که در اجتهاد ابواب حکومتی به کار گرفته می شوند؟
- [سایر] اولاً آیا نیازی به بررسی سندی احادیث اعتقادی هست؟ بررسی سند کتاب های اصول کافی کتب شیخ طوسی و صدوق چطور؟ علم رجال و مبانی آن در این اواخر کمیاب و مختلف است از شما یزرگواران می خواهم درس رجالی از آیت الله هادوی طلب کنید، یا اگر هست به ما هم اطلاع دهید، یا تقریرات فارسی برایم بفرستید.
- [سایر] تحقیق در علوم مختلف چه روش ها و اصولی دارد؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله سیستانی] شخص مسلمان باید عقیدهاش به اصول دین از روی بصیرت باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی گفته کسی را که علم به آنها دارد بهصرف اینکه او گفته است قبول کند. ولی چنانچه شخص به عقاید حقّه اسلام یقین داشته باشد، و آنها را اظهار نماید هرچند از روی بصیرت نباشد آن شخص مسلمان و مؤمن است، و همه احکام اسلام و ایمان بر او جاری میشود. و اما در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید شخص یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است. مثلاً: اگر گروهی از مجتهدین عملی را حرام میدانند، و گروه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد. و اگر عملی را بعضی واجب، و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند، و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.