مراکز فرهنگی نوین ایران از چه زمانی تأسیس گردید و چه ارتباطی با انقلاب مشروطه داشت؟
یکی از راه کارهای روشن فکران غرب زده برای نهادینه کردن فرهنگ مشروطه خواهی و دین زدایی، نفوذ در مراکز فرهنگی جدید و نظام آموزشی نوین بود. آنها تلاش می کردند با تخدیر افکار دانش آموختگان مدارس جدید و ترویج تمدن غرب، خودباوریِ جوانان ایران را از بین ببرند و کسانی را که برای خدمت ایران وارد این مدارس می شوند به افرادی خودباخته و منتقد و دشمن فرهنگ خودی تبدیل کنند. نخستین مدرسه ی عالی جدید، مدرسه ی دارالفنون بود که توسط امیرکبیر تأسیس گردید. فلسفه ی تأسیس این مدرسه، تربیت متخصص در داخل کشور و پاس داری از اصالت های دانش آموختگان بود، ولی با قتل امیرکبیر این سیاست پی گیری نشد. او تعدادی معلم خارجی، به خصوص معلمان اتریشی را برای تدریس در این مدرسه دعوت نمود. آنها زبان فارسی را نمی دانستند و دانش آموزان ایرانی نیز با زبان فرنگی آشنایی نداشتند. در همین گیرودار امیرکبیر به قتل رسید و مسئولین جدید مدرسه از میرزا ملکم خان که با هر دو زبان فارسی و فرنگی آشنایی داشت خواستند به عنوان مترجم وارد مدرسه شود. میرزا ملکم خان که خود فراماسون و از چهره های خودباخته و مشروطه خواه بود، ابتدا به عنوان مترجم وارد مدرسه شد و بعد از مدتی تدریس جغرافیا و علوم طبیعی را به عهده گرفت و به این ترتیب به چهره ی شاخص مدرسه مبدّل شد.[1] هدف ملکم خان در این مدرسه، تربیت روشن فکرانی بود که پس از چند سال اندیشه های او را در میان اقشار جامعه ترویج و آزادی مطلوب او را تثبیت نمایند. حامد الگار در این مورد می گوید: خود ملکم نیز از این کار صرفاً قصد تعلیم نداشته است؛ زیرا چند سال بعد بسیاری از شاگردان و فارغ التحصیلان دارالفنون به فراموش خانه-ای- که به وسیله ی او تأسیس شده بود پیوستند و می توان تصور کرد که وی از همان ابتدا در نظر داشت که بدین وسیله جلب توجه کرده پیروانی به دست آورد.[2] مدرسه ی دیگری که در راستای ترویج نوگرایی و غربی کردن ایران عمل نمود، مدرسه ی علوم سیاسی بود. مدرسه مزبور به منظور تربیت نخبگان سیاسی برای اداره ی کشور تأسیس شد. امین الدوله در تأسیس مدرسه ی علوم سیاسی همکاری داشت ولی در کنار او میرزا نصرالله خان مشیرالدوله که یک فراماسون بود و پسرش حسن خان مشیرالملک حضور داشتند و دست اندرکاران و گردانندگان و استادان آن غالباً فراماسون بودند.[3] پرورش یافتگان مدارس جدید که غالباً توسط روشن فکران غرب گرا و فراماسون رشد کرده بودند، به طور طبیعی، پس از چند سال، به آزادی خواهان مشروطه خواه مبدّل گردیدند که حکومت منهای دیانت و روحانیت را می خواستند. آنها در خلال انقلاب مشروطه سعی بلیغی را در تبدیل نهضت عدالت خانه به مشروطه ی غربی نمودند، به طوری که در خلال مهاجرت کبرای علما به قم توجه مردم را از بیت علما به سفارت انگلیس جلب، و در روزهای تحصن در چادرهای مردم حضور پیدا کردند و راه نجات کشور را مشروطه خواهی می دانستند. آنها در سخن رانی های خود در سفارت ایران اولین بار به صورت علنی و جدی و گسترده اندیشه ی مشروطه خواهی را در جامعه نهادینه کردند و طوری از مشروطه سخن می گفتند که تهافتی بین آنها و دین وجود نداشته باشد. اگر چه آن روزها توده ی ملّت گمان می کرد مشروطه ی مورد نظر آنها همان مشروطه ی مشروعه است، پس از تشکیل مجلس و هنگام تدوین قانون اساسی معلوم شد مشروطه ی مورد نظر آنها با دین سازگاری ندارد. در کتاب رهبران مشروطه در مورد نقش فارغ التحصیلان مدارس جدید در مشروطه آمده است: سال های بعد شماری از آزادی خواهان از همین دانش آموختگان مدارس جدید، از جمله دارالفنون بودند. حتی بخشی از شاگردان دارالفنون و دیگر مدارس، جزء متحصّنان در سفارت انگلیس بودند و در سفارت برای آنها چادر مخصوصی برپا شد.[4] مرتضی قلی خان صنیع الدوله که خود از دانش آموختگان دارالفنون بود و بعد تحصیلات خود را در آلمان به اتمام رسانده بود نیز، پس از بازگشت به ایران در صحنه ی تغییر اوضاع عدالت خانه به مشروطه نقش مهمّی ایفا کرد.[5] به هر حال با نفوذ روشن فکران غرب گرا از چند دهه قبل از انقلاب مشروطه و ترویج فکر مشروطه ی غربی، به طور خودکار، پس از چند سال، فرهنگ مشروطه خواهی، آن هم مشروطه ی غربی، در نخبگان سیاسی - فرهنگی کشور نهادینه شد و با کمک این گروه، این فکر به صورت تلطیف شده به برخی از روحانیون و سایر اقشار تلقین گردید و بدین ترتیب بستر مناسبی برای تغییر مسیر نهضت فراهم آمد. مطبوعات و شب نامه ها پرسش : وضعیت مطبوعات در آستانه ی انقلاب مشروطیت چگونه بود؟ در آستانه ی انقلاب مشروطیت، از میان رسانه های کنونی، فقط روزنامه در ایران وجود داشت نه رادیو بود و نه تلویزیون؛ البته تلگراف نیز به عنوان یک وسیله ی ارتباط جمعی نقش مهمی در اطلاع رسانی ایفا می کرد؛ به طور نمونه، یکی از عواملی که موجب پیروزی نهضت تنباکو گردید، ارتباط مردم با علمای نجف به وسیله ی تلگراف خانه ها بود. در اواخر قرن نوزدهم میلادی، روزنامه در ایران در خدمت تحولات سیاسی اجتماعی قرار گرفت و منشأ کنش های اجتماعی و هدایت افکار عمومی گردید.[6]همه ی روزنامه ها در آن زمان به صورت روزانه به چاپ نمی رسیدند، بلکه بعضاً با فاصله ی زمانی بیشتری منتشر می شدند. بسیاری از این روزنامه ها در بیرون ایران به چاپ می رسید و شماری از آنها در داخل کشور منتشر می شد. در مورد علت نشر برخی از روزنامه ها در خارج کشور، برخی معتقدند (در زمان ناصر الدین شاه بی اعتنایی این پادشاه به اصلاحات اساسی، روشن فکران و آزادی خواهان ایران را ناراحت کرده بود، به طوری که در اواخر سلطنت این پادشاه عده ی قابل توجهی از نویسندگان و آزادی خواهان ایران به کشورهای اروپا و نیز به هندوستان و مصر و عثمانی مهاجرت کردند).[7] ولی این سخن را به طور کلّی نمی توان پذیرفت؛ چرا که برخی از این روزنامه نگاران، مانند میرزا ملکم خان، به خاطر سرقت های کلان از دوایر دولتی و ارتکاب تخلفات اداری، زمینه ی فعالیت در داخل ایران را از دست دادند و در خارج از کشور به مخالفت با دولت پرداختند. نکته ی دیگر این که بسیاری از آنها به دلیل بی مبالاتی به مسائل دینی در جامعه ی دینی ایران نفوذ مردمی نداشتند؛ از این رو از نگارش و نشر مطالب ضد دین و دولت در ایران احساس خطر می کردند و در کشورهای خارجی چنین ممانعتی برای آنان نبود و حتی زمینه ی همکاری فراوانی بین دولت های خارجی با آنان وجود داشت؛ از این رو، افرادی مانند میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و غیره در خارج به فعالیت می پرداختند. در آستانه ی انقلاب مشروطه در اواخر قرن نوزدهم میلادی مجموعاً حدود 22 روزنامه ی فارسی به وسیله ی ایرانیانی که گرایش های آزادی خواهی و غرب گرایی داشتند، در کشورهای مختلف، از لندن گرفته تا قاهره و هندوستان، به چاپ می رسید.[8] رفته رفته تیراژ این روزنامه ها بالا رفت و روزنامه های داخلی را تحت الشعاع خود قرارداد، به طوری که در زمان مظفرالدین شاه، قبل از صدور فرمان مشروطیت، در ازای هر روزنامه ی دولتی داخلی، شش روزنامه ی خارجی در مورد ایران و حوادث آن منتشر و از طرق مختلف به ایران فرستاده می شد.[9] حجم کثیر مطالب این روزنامه ها قابل مقایسه با مطالبی که بر سر منابر توسط روحانیت در مورد عدالت خانه و عدالت خواهی مطرح می شد، نبود؛ چرا که این روزنامه ها به طور منظم و پی درپی در طول سال منتشر می شد، ولی آنچه در منابر گفته می شد منحصر به ایّام خاص بود. در مجموع در آستانه ی انقلاب مشروطه، یعنی بین سال های 1318 ق تا 1324 ق (1900 م تا 1906 م)، تقریباً چهل روزنامه ی ملی و غیردولتی، که عموماً مشروطه خواهی و آزادی خواهی را ترویج می کردند، منتشر می شد. طی این سال ها به قدری آنها در افکار عمومی جلوه کردند که شاید برای نخستین بار شأن و اعتبار روزنامه نگاران، هم از جنبه ی اجتماعی و هم از نظر سیاسی، در ایران بالا رفت و روزنامه نگاران، اصلاح طلبان و تلاشگران علمی و سیاسی برای ساماندهی اوضاع کشور معرفی شدند.[10] هدف اصلی نویسندگان مطبوعات خارجیِ مشروطه خواه و آزادی طلب، زوال حکومت استبدادی قاجاریه بود، ولی با هدف نیروهای مذهبی که خواهان محدود شدن استبداد در ایران بودند متفاوت بود؛ چرا که انگیزه ی روحانیت و علما این بود که به جای استبداد، عدالت اسلامی جای گزین گردد، ولی روزنامه های خارجی در صدد بودند به جای استبداد، سیستمی شبیه سیستم اجتماعی و سیاسی اروپا را جای گزین کنند؛ از این رو در نوشته های خود، الگوها و نظام اداری و حکومتی کشورهایی چون انگلستان و بلژیک و فرانسه و سوئیس را، که در آن روزگار به صورت دموکراتیک اداره می شدند، ترویج می کردند.[11] البته آنها می دانستند علایق مذهبی ملّت ایران، حکومت های غیردینی را برنمی تابد؛ از این رو مشروطه را به گونه ای تعریف می کردند که تهافت آن با دین فاش نشود. یکی از روش های آنان این بود که واژه های مشترک و مقبول بین اسلام و مشروطه ی غربی را به عنوان اهداف خویش مطرح می کردند. واژه هایی چون آزادی، مساوات و برادری از عناوینی بود که در صدر برخی از روزنامه ها چاپ شده بود. البته مقصود آنان از آزادی و مساوات و برادری و اُخوّت، با نظر اسلام در مورد این مقوله ها متفاوت بود، ولی آنها از شفاف کردن مقصود خویش که در اموری چون آزادی در تجاوز از حدود شرعی و برابری حق زن و مرد و غیره خود را نشان می داد، خودداری می کردند. حتّی برخی از آنان سعی می کردند بین مشروطه و حکومت مورد نظر اسلام تلائم برقرار کنند و این دو را یکی بدانند. پی نوشتها: [1]. ر.ک: حامد الگار، میرزا ملکم خان، ص 21 - 22. [2]. همان، ص 22. [3]. ر.ک: نجفی و حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص 576. [4]. ر.ک: ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ج 1، ص 126. [5]. ر.ک: همان، ص 362 372. [6]. ر.ک: ذاکر حسین، مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ص 41. [7]. همان. [8]. ر.ک: همان، ص 44. [9]. ر.ک: همان. [10]. ر.ک: همان، ص 52. [11]. ر.ک: همان، ص 45. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
عنوان سوال:

مراکز فرهنگی نوین ایران از چه زمانی تأسیس گردید و چه ارتباطی با انقلاب مشروطه داشت؟


پاسخ:

یکی از راه کارهای روشن فکران غرب زده برای نهادینه کردن فرهنگ مشروطه خواهی و دین زدایی، نفوذ در مراکز فرهنگی جدید و نظام آموزشی نوین بود. آنها تلاش می کردند با تخدیر افکار دانش آموختگان مدارس جدید و ترویج تمدن غرب، خودباوریِ جوانان ایران را از بین ببرند و کسانی را که برای خدمت ایران وارد این مدارس می شوند به افرادی خودباخته و منتقد و دشمن فرهنگ خودی تبدیل کنند.
نخستین مدرسه ی عالی جدید، مدرسه ی دارالفنون بود که توسط امیرکبیر تأسیس گردید. فلسفه ی تأسیس این مدرسه، تربیت متخصص در داخل کشور و پاس داری از اصالت های دانش آموختگان بود، ولی با قتل امیرکبیر این سیاست پی گیری نشد. او تعدادی معلم خارجی، به خصوص معلمان اتریشی را برای تدریس در این مدرسه دعوت نمود. آنها زبان فارسی را نمی دانستند و دانش آموزان ایرانی نیز با زبان فرنگی آشنایی نداشتند. در همین گیرودار امیرکبیر به قتل رسید و مسئولین جدید مدرسه از میرزا ملکم خان که با هر دو زبان فارسی و فرنگی آشنایی داشت خواستند به عنوان مترجم وارد مدرسه شود. میرزا ملکم خان که خود فراماسون و از چهره های خودباخته و مشروطه خواه بود، ابتدا به عنوان مترجم وارد مدرسه شد و بعد از مدتی تدریس جغرافیا و علوم طبیعی را به عهده گرفت و به این ترتیب به چهره ی شاخص مدرسه مبدّل شد.[1]
هدف ملکم خان در این مدرسه، تربیت روشن فکرانی بود که پس از چند سال اندیشه های او را در میان اقشار جامعه ترویج و آزادی مطلوب او را تثبیت نمایند. حامد الگار در این مورد می گوید:
خود ملکم نیز از این کار صرفاً قصد تعلیم نداشته است؛ زیرا چند سال بعد بسیاری از شاگردان و فارغ التحصیلان دارالفنون به فراموش خانه-ای- که به وسیله ی او تأسیس شده بود پیوستند و می توان تصور کرد که وی از همان ابتدا در نظر داشت که بدین وسیله جلب توجه کرده پیروانی به دست آورد.[2]
مدرسه ی دیگری که در راستای ترویج نوگرایی و غربی کردن ایران عمل نمود، مدرسه ی علوم سیاسی بود. مدرسه مزبور به منظور تربیت نخبگان سیاسی برای اداره ی کشور تأسیس شد. امین الدوله در تأسیس مدرسه ی علوم سیاسی همکاری داشت ولی در کنار او میرزا نصرالله خان مشیرالدوله که یک فراماسون بود و پسرش حسن خان مشیرالملک حضور داشتند و دست اندرکاران و گردانندگان و استادان آن غالباً فراماسون بودند.[3]
پرورش یافتگان مدارس جدید که غالباً توسط روشن فکران غرب گرا و فراماسون رشد کرده بودند، به طور طبیعی، پس از چند سال، به آزادی خواهان مشروطه خواه مبدّل گردیدند که حکومت منهای دیانت و روحانیت را می خواستند. آنها در خلال انقلاب مشروطه سعی بلیغی را در تبدیل نهضت عدالت خانه به مشروطه ی غربی نمودند، به طوری که در خلال مهاجرت کبرای علما به قم توجه مردم را از بیت علما به سفارت انگلیس جلب، و در روزهای تحصن در چادرهای مردم حضور پیدا کردند و راه نجات کشور را مشروطه خواهی می دانستند. آنها در سخن رانی های خود در سفارت ایران اولین بار به صورت علنی و جدی و گسترده اندیشه ی مشروطه خواهی را در جامعه نهادینه کردند و طوری از مشروطه سخن می گفتند که تهافتی بین آنها و دین وجود نداشته باشد. اگر چه آن روزها توده ی ملّت گمان می کرد مشروطه ی مورد نظر آنها همان مشروطه ی مشروعه است، پس از تشکیل مجلس و هنگام تدوین قانون اساسی معلوم شد مشروطه ی مورد نظر آنها با دین سازگاری ندارد. در کتاب رهبران مشروطه در مورد نقش فارغ التحصیلان مدارس جدید در مشروطه آمده است:
سال های بعد شماری از آزادی خواهان از همین دانش آموختگان مدارس جدید، از جمله دارالفنون بودند. حتی بخشی از شاگردان دارالفنون و دیگر مدارس، جزء متحصّنان در سفارت انگلیس بودند و در سفارت برای آنها چادر مخصوصی برپا شد.[4]
مرتضی قلی خان صنیع الدوله که خود از دانش آموختگان دارالفنون بود و بعد تحصیلات خود را در آلمان به اتمام رسانده بود نیز، پس از بازگشت به ایران در صحنه ی تغییر اوضاع عدالت خانه به مشروطه نقش مهمّی ایفا کرد.[5]
به هر حال با نفوذ روشن فکران غرب گرا از چند دهه قبل از انقلاب مشروطه و ترویج فکر مشروطه ی غربی، به طور خودکار، پس از چند سال، فرهنگ مشروطه خواهی، آن هم مشروطه ی غربی، در نخبگان سیاسی - فرهنگی کشور نهادینه شد و با کمک این گروه، این فکر به صورت تلطیف شده به برخی از روحانیون و سایر اقشار تلقین گردید و بدین ترتیب بستر مناسبی برای تغییر مسیر نهضت فراهم آمد.
مطبوعات و شب نامه ها
پرسش : وضعیت مطبوعات در آستانه ی انقلاب مشروطیت چگونه بود؟
در آستانه ی انقلاب مشروطیت، از میان رسانه های کنونی، فقط روزنامه در ایران وجود داشت نه رادیو بود و نه تلویزیون؛ البته تلگراف نیز به عنوان یک وسیله ی ارتباط جمعی نقش مهمی در اطلاع رسانی ایفا می کرد؛ به طور نمونه، یکی از عواملی که موجب پیروزی نهضت تنباکو گردید، ارتباط مردم با علمای نجف به وسیله ی تلگراف خانه ها بود.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، روزنامه در ایران در خدمت تحولات سیاسی اجتماعی قرار گرفت و منشأ کنش های اجتماعی و هدایت افکار عمومی گردید.[6]همه ی روزنامه ها در آن زمان به صورت روزانه به چاپ نمی رسیدند، بلکه بعضاً با فاصله ی زمانی بیشتری منتشر می شدند. بسیاری از این روزنامه ها در بیرون ایران به چاپ می رسید و شماری از آنها در داخل کشور منتشر می شد. در مورد علت نشر برخی از روزنامه ها در خارج کشور، برخی معتقدند (در زمان ناصر الدین شاه بی اعتنایی این پادشاه به اصلاحات اساسی، روشن فکران و آزادی خواهان ایران را ناراحت کرده بود، به طوری که در اواخر سلطنت این پادشاه عده ی قابل توجهی از نویسندگان و آزادی خواهان ایران به کشورهای اروپا و نیز به هندوستان و مصر و عثمانی مهاجرت کردند).[7]
ولی این سخن را به طور کلّی نمی توان پذیرفت؛ چرا که برخی از این روزنامه نگاران، مانند میرزا ملکم خان، به خاطر سرقت های کلان از دوایر دولتی و ارتکاب تخلفات اداری، زمینه ی فعالیت در داخل ایران را از دست دادند و در خارج از کشور به مخالفت با دولت پرداختند. نکته ی دیگر این که بسیاری از آنها به دلیل بی مبالاتی به مسائل دینی در جامعه ی دینی ایران نفوذ مردمی نداشتند؛ از این رو از نگارش و نشر مطالب ضد دین و دولت در ایران احساس خطر می کردند و در کشورهای خارجی چنین ممانعتی برای آنان نبود و حتی زمینه ی همکاری فراوانی بین دولت های خارجی با آنان وجود داشت؛ از این رو، افرادی مانند میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و غیره در خارج به فعالیت می پرداختند.
در آستانه ی انقلاب مشروطه در اواخر قرن نوزدهم میلادی مجموعاً حدود 22 روزنامه ی فارسی به وسیله ی ایرانیانی که گرایش های آزادی خواهی و غرب گرایی داشتند، در کشورهای مختلف، از لندن گرفته تا قاهره و هندوستان، به چاپ می رسید.[8]
رفته رفته تیراژ این روزنامه ها بالا رفت و روزنامه های داخلی را تحت الشعاع خود قرارداد، به طوری که در زمان مظفرالدین شاه، قبل از صدور فرمان مشروطیت، در ازای هر روزنامه ی دولتی داخلی، شش روزنامه ی خارجی در مورد ایران و حوادث آن منتشر و از طرق مختلف به ایران فرستاده می شد.[9]
حجم کثیر مطالب این روزنامه ها قابل مقایسه با مطالبی که بر سر منابر توسط روحانیت در مورد عدالت خانه و عدالت خواهی مطرح می شد، نبود؛ چرا که این روزنامه ها به طور منظم و پی درپی در طول سال منتشر می شد، ولی آنچه در منابر گفته می شد منحصر به ایّام خاص بود.
در مجموع در آستانه ی انقلاب مشروطه، یعنی بین سال های 1318 ق تا 1324 ق (1900 م تا 1906 م)، تقریباً چهل روزنامه ی ملی و غیردولتی، که عموماً مشروطه خواهی و آزادی خواهی را ترویج می کردند، منتشر می شد. طی این سال ها به قدری آنها در افکار عمومی جلوه کردند که شاید برای نخستین بار شأن و اعتبار روزنامه نگاران، هم از جنبه ی اجتماعی و هم از نظر سیاسی، در ایران بالا رفت و روزنامه نگاران، اصلاح طلبان و تلاشگران علمی و سیاسی برای ساماندهی اوضاع کشور معرفی شدند.[10]
هدف اصلی نویسندگان مطبوعات خارجیِ مشروطه خواه و آزادی طلب، زوال حکومت استبدادی قاجاریه بود، ولی با هدف نیروهای مذهبی که خواهان محدود شدن استبداد در ایران بودند متفاوت بود؛ چرا که انگیزه ی روحانیت و علما این بود که به جای استبداد، عدالت اسلامی جای گزین گردد، ولی روزنامه های خارجی در صدد بودند به جای استبداد، سیستمی شبیه سیستم اجتماعی و سیاسی اروپا را جای گزین کنند؛ از این رو در نوشته های خود، الگوها و نظام اداری و حکومتی کشورهایی چون انگلستان و بلژیک و فرانسه و سوئیس را، که در آن روزگار به صورت دموکراتیک اداره می شدند، ترویج می کردند.[11]
البته آنها می دانستند علایق مذهبی ملّت ایران، حکومت های غیردینی را برنمی تابد؛ از این رو مشروطه را به گونه ای تعریف می کردند که تهافت آن با دین فاش نشود. یکی از روش های آنان این بود که واژه های مشترک و مقبول بین اسلام و مشروطه ی غربی را به عنوان اهداف خویش مطرح می کردند.
واژه هایی چون آزادی، مساوات و برادری از عناوینی بود که در صدر برخی از روزنامه ها چاپ شده بود. البته مقصود آنان از آزادی و مساوات و برادری و اُخوّت، با نظر اسلام در مورد این مقوله ها متفاوت بود، ولی آنها از شفاف کردن مقصود خویش که در اموری چون آزادی در تجاوز از حدود شرعی و برابری حق زن و مرد و غیره خود را نشان می داد، خودداری می کردند. حتّی برخی از آنان سعی می کردند بین مشروطه و حکومت مورد نظر اسلام تلائم برقرار کنند و این دو را یکی بدانند.
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: حامد الگار، میرزا ملکم خان، ص 21 - 22.
[2]. همان، ص 22.
[3]. ر.ک: نجفی و حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، ص 576.
[4]. ر.ک: ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ج 1، ص 126.
[5]. ر.ک: همان، ص 362 372.
[6]. ر.ک: ذاکر حسین، مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ص 41.
[7]. همان.
[8]. ر.ک: همان، ص 44.
[9]. ر.ک: همان.
[10]. ر.ک: همان، ص 52.
[11]. ر.ک: همان، ص 45.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین