نخستین بار جریان فراماسونری از طریق جذب سفرا و یا تحصیل کرده های غرب، مانند عسکرخان ارومی و ابوالحسن خان ایلچی و میرزا صالح شیرازی وارد ایران گردید و اولین لژ فراماسونری در عصر ناصرالدین شاه به سال 1277 ق. در ایران تأسیس گردید و مؤسس آن میرزا ملکم خان ناظم الدوله بود که بیوگرافی آن گذشت. فراموش خانه ی ملکم پس از مدتی از عناصر متنفذ و حساس جامعه عضوگیری کرد، تا جایی که، اندک اندک گروهی از اعضای دربار و شاه زادگان را جذب کرد، به گونه ای که نوشته اند: کانون عقاید فرنگ رفته ها و تمدن خارجی که به وسیله ی فراماسون ها ایجاد شده بود، به وسیله ی اعضای فراموش خانه به دربار ناصرالدین شاه نیز رسوخ کرد و حتی مرکزی به وجود آورد. در این مرکز، جمعی از شاه زادگان، درباریان و خدمه ی نزدیک شاه وارد شدند. در کانون مزبور مأمورین دولت و اروپارفته ها، که اکثراً در لژهای ماسنی انگلیس و فرانسه و حتی عده ای که در بلژیک فراماسون شده بودند، شرکت داشتند.[1] آنها رفته رفته دست به انتقادهای بی پرده زدند و نیّت سوئشان مبنی بر براندازی سلطنت قاجار و روی کار آوردن یک حکومت غیردینی روشن گردید؛ از این رو با اشاره ی حاج ملاعلی کنی و به فرمان ناصرالدین شاه، در تاریخ 12 ربیع الثانی 1278 ق. منحل گردید. متن بندی از اعلامیه ی شاه چنین است: اگر بعد از این، عبارت و لفظ فراموش خانه از دهن کسی بیرون آید تا چه رسد به ترتیب آن مورد کمال سیاست و عقوبت دولت خواهد شد....[2] اکثر چهره های سرشناس منوّرالفکر غرب گرا، که پیش تر از آنها نام برده ایم، از آخوندزاده گرفته تا تقی زاده، جزء اعضای شبکه ی فراماسونری، و به شدت در صدد ساقط کردن نظام قاجار و روی کار آوردن یک دولت آزاد و انسان مدار و دنیاگرا به وسیله ی گسترش فراماسونری بوده اند، به گونه ای که فردی مثل آخوندزاده که بیست سال قبل از نهضت مشروطه از دنیا رفته بود، در اولین نسخه ای که از قفقاز برای ایرانیان نوشت آنها را به تشکیل فراماسونری در ایران دعوت نمود. وی در نامه ی خود چنین می نویسد: ای اهل ایران، اگر تو از نشئه ی آزادیّت و حقوق انسانیّت خبردار می بودی، به این گونه عبودیت و به این گونه رذالت متحمّل نمی گشتی، طالب علم شده فراموشخانه گشادی، مجمع ها بنا می نمودی... دوام سلطنت و بقای سلسله موقوف است به علم و آزاد شدن ملت، بعد از این شرایط پادشاه باید فراموش خانه بگشاید.[3] از راست به چپ: ارباب کیخسرو شاهرخ همایون سیاح عباسعلی خان تربیت محمد علی خان فروغی شیخ ابراهیم زنجانی سید نصرالله تقوی شیخ مرتضی نجم آبادی دبیر الملک بدر عزت الله خان عزالملک وقارالسلطنه وصال میرزا ابوالحسن فروغی محمد خان غفاری (نفر وسط) فراماسون ها همواره سعی می کردند خود را مدافع آزادی و پیشرفت و ترقی نشان دهند و از توسعه ی تمدن و حکومت قانون دم بزنند و قشر باسواد و فرهنگی جامعه را به مشروطه خواهی و تجددطلبی دعوت کنند. در همین راستا، میرزا صالح شیرازی، سومین فراماسون ایرانی، در سفرنامه اش درباره ی حکومت پارلمانی و حکومت انتخابی و مشروطه مطالبی نوشته و آرزو کرده است ترقیات جدید رواج یابد.[4] ملک زاده در مورد فراماسونری در ایران چنین می نویسد: تا قبل از پیدایش حزب فراماسون در ایران، ایرانیان از افکار نوین و فلسفه ی جدید و عقاید احزاب مترقی اروپا و علل اختلافات فکری و انقلابات اجتماعی اطلاع نداشتند و اگر هم کم و بیش از طرقی که در فصل پیش بدان اشاره کردیم اطلاعاتی پیدا کرده بودند خیلی سطحی و کم عمق بود و مسموعاتی بیشتر نبود، ولی پیدایش حزب فراماسون در ایران و شرکت عده ای از مردان روشن فکر و آرزومند تغییرات اجتماعی در این جمعیت، جمعی از ایرانیان را به فلسفه ی نوین دنیای مترقی آشنا کرد.[5] پس از انحلال فراموش خانه ی میرزا ملکم خان، شاگردان ملکم دو لژ دیگر به نام های (مجمع آدمیت) و (جامع آدمیت) تأسیس کردند که این دو لژ در جریان انقلاب مشروطیت و حوادث بعد از آن نقش فعّالی داشتند. در مورد دخالت فراماسون ها در انقلاب مشروطیت نظرهای مختلفی ارائه گردید که در میزان دخالت، با یکدیگر تفاوت دارند و در اصل دخالت با یکدیگر مشترک اند. به طور نمونه محیط طباطبائی در مقاله ی (مشروطه ی ستمدیده) می نویسد: در میان مشروطه طلبانِ اول افراد سرشناسی بوده اند که پیش یا پس از اعلام مشروطیت، کم و بیش، با مبانی فراماسونی آشنایی یافته بودند.[6] و یا میس طبتن گوید: یکی از مجامع دسته ی مخفی، فراماسون ها بودند که لژ آنها اصطلاحاً فراموش خانه نامیده می شد. عده ای از اشخاص که بعداً رهبری انقلاب مشروطیت را عهده دار شدند جزو دسته ی فراماسون ها بودند.[7] اسماعیل رائین از گزارشگران، که تقریباً به طور مفصل به نقش فراماسون ها در انقلاب مشروطه پرداخته، معتقد است اساساً قتل ناصرالدین شاه به دست فراماسون ها بوده و شاهد این ماجرا خوشحالی ماسون ها از قتل ناصرالدین شاه و ترتیب مجلس سوگواری برای میرزا رضا کرمانی است. ماسون ها که ارتباط مستقیم با استعمار انگلیس داشته اند و اساساً یکی از اهداف آنها تأمین منافع استعمار در ممالک تحت نفوذ بوده، به این نتیجه رسیدند که نظام قاجار تأمین کننده ی همه ی منافع آنان نیست؛ از این رو به این فکر افتادند تا با برکناری ناصرالدین شاه، زمینه ی روی کار آمدن یک حکومت دست نشانده را فراهم نمایند. در زمان ناصرالدین شاه، به علت اقتدار نظام قاجار، ماسون ها نمی توانستند فعالیت چشم گیری داشته باشند ولی با قتل ناصرالدین شاه زمینه برای فعالیت آنها آماده شد و اندک اندک زمزمه ی مشروطه خواهی برسر زبان های اقشار فرهنگی جامعه افتاد. رائین در این مورد می نویسد: فکر ایجاد مشروطیت که ابتدا خواست مردم آزادیخواه بود ناگهان از درون لژهای فراماسونی به محافل سرّی و انجمن های علنی و حتی مردم کوچه و بازار کشیده شد.[8] ماسون ها برای تبدیل نهضت عدالت خانه به مشروطیت و نهادینه کردن فکر مشروطه خواهی به جای عدالت خواهی در میان مردم، از ابزارها و ترفندهای ویژه ای چون تأسیس انجمن های سرّی و روزنامه ها و شب نامه ها، استفاده ی ابزاری از روحانی نمایان و غیره بهره می بردند که در بخش های آینده بدان می پردازیم. پی نوشتها: [1]. همان، ص 159. [2]. ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ص 44 - 47. [3]. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 1، ص 459 460. [4]. ر.ک: همان، ج 2، ص 156 157. [5]. مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 1 3، ص 88 - 89. [6]. مجله تهران مصور، ش 963، به نقل از: اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 148. [7]. رساله انجمن های مخفی در انقلاب مشروطیت، به نقل از: اسماعیل رائین، همان، ص 170. [8]. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 170. منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
نخستین بار جریان فراماسونری از طریق جذب سفرا و یا تحصیل کرده های غرب، مانند عسکرخان ارومی و ابوالحسن خان ایلچی و میرزا صالح شیرازی وارد ایران گردید و اولین لژ فراماسونری در عصر ناصرالدین شاه به سال 1277 ق. در ایران تأسیس گردید و مؤسس آن میرزا ملکم خان ناظم الدوله بود که بیوگرافی آن گذشت. فراموش خانه ی ملکم پس از مدتی از عناصر متنفذ و حساس جامعه عضوگیری کرد، تا جایی که، اندک اندک گروهی از اعضای دربار و شاه زادگان را جذب کرد، به گونه ای که نوشته اند:
کانون عقاید فرنگ رفته ها و تمدن خارجی که به وسیله ی فراماسون ها ایجاد شده بود، به وسیله ی اعضای فراموش خانه به دربار ناصرالدین شاه نیز رسوخ کرد و حتی مرکزی به وجود آورد. در این مرکز، جمعی از شاه زادگان، درباریان و خدمه ی نزدیک شاه وارد شدند. در کانون مزبور مأمورین دولت و اروپارفته ها، که اکثراً در لژهای ماسنی انگلیس و فرانسه و حتی عده ای که در بلژیک فراماسون شده بودند، شرکت داشتند.[1]
آنها رفته رفته دست به انتقادهای بی پرده زدند و نیّت سوئشان مبنی بر براندازی سلطنت قاجار و روی کار آوردن یک حکومت غیردینی روشن گردید؛ از این رو با اشاره ی حاج ملاعلی کنی و به فرمان ناصرالدین شاه، در تاریخ 12 ربیع الثانی 1278 ق. منحل گردید. متن بندی از اعلامیه ی شاه چنین است:
اگر بعد از این، عبارت و لفظ فراموش خانه از دهن کسی بیرون آید تا چه رسد به ترتیب آن مورد کمال سیاست و عقوبت دولت خواهد شد....[2]
اکثر چهره های سرشناس منوّرالفکر غرب گرا، که پیش تر از آنها نام برده ایم، از آخوندزاده گرفته تا تقی زاده، جزء اعضای شبکه ی فراماسونری، و به شدت در صدد ساقط کردن نظام قاجار و روی کار آوردن یک دولت آزاد و انسان مدار و دنیاگرا به وسیله ی گسترش فراماسونری بوده اند، به گونه ای که فردی مثل آخوندزاده که بیست سال قبل از نهضت مشروطه از دنیا رفته بود، در اولین نسخه ای که از قفقاز برای ایرانیان نوشت آنها را به تشکیل فراماسونری در ایران دعوت نمود. وی در نامه ی خود چنین می نویسد:
ای اهل ایران، اگر تو از نشئه ی آزادیّت و حقوق انسانیّت خبردار می بودی، به این گونه عبودیت و به این گونه رذالت متحمّل نمی گشتی، طالب علم شده فراموشخانه گشادی، مجمع ها بنا می نمودی... دوام سلطنت و بقای سلسله موقوف است به علم و آزاد شدن ملت، بعد از این شرایط پادشاه باید فراموش خانه بگشاید.[3]
از راست به چپ: ارباب کیخسرو شاهرخ همایون سیاح عباسعلی خان تربیت محمد علی خان فروغی شیخ ابراهیم زنجانی سید نصرالله تقوی شیخ مرتضی نجم آبادی دبیر الملک بدر عزت الله خان عزالملک وقارالسلطنه وصال میرزا ابوالحسن فروغی محمد خان غفاری (نفر وسط)
فراماسون ها همواره سعی می کردند خود را مدافع آزادی و پیشرفت و ترقی نشان دهند و از توسعه ی تمدن و حکومت قانون دم بزنند و قشر باسواد و فرهنگی جامعه را به مشروطه خواهی و تجددطلبی دعوت کنند. در همین راستا، میرزا صالح شیرازی، سومین فراماسون ایرانی، در سفرنامه اش درباره ی حکومت پارلمانی و حکومت انتخابی و مشروطه مطالبی نوشته و آرزو کرده است ترقیات جدید رواج یابد.[4]
ملک زاده در مورد فراماسونری در ایران چنین می نویسد:
تا قبل از پیدایش حزب فراماسون در ایران، ایرانیان از افکار نوین و فلسفه ی جدید و عقاید احزاب مترقی اروپا و علل اختلافات فکری و انقلابات اجتماعی اطلاع نداشتند و اگر هم کم و بیش از طرقی که در فصل پیش بدان اشاره کردیم اطلاعاتی پیدا کرده بودند خیلی سطحی و کم عمق بود و مسموعاتی بیشتر نبود، ولی پیدایش حزب فراماسون در ایران و شرکت عده ای از مردان روشن فکر و آرزومند تغییرات اجتماعی در این جمعیت، جمعی از ایرانیان را به فلسفه ی نوین دنیای مترقی آشنا کرد.[5]
پس از انحلال فراموش خانه ی میرزا ملکم خان، شاگردان ملکم دو لژ دیگر به نام های (مجمع آدمیت) و (جامع آدمیت) تأسیس کردند که این دو لژ در جریان انقلاب مشروطیت و حوادث بعد از آن نقش فعّالی داشتند.
در مورد دخالت فراماسون ها در انقلاب مشروطیت نظرهای مختلفی ارائه گردید که در میزان دخالت، با یکدیگر تفاوت دارند و در اصل دخالت با یکدیگر مشترک اند.
به طور نمونه محیط طباطبائی در مقاله ی (مشروطه ی ستمدیده) می نویسد:
در میان مشروطه طلبانِ اول افراد سرشناسی بوده اند که پیش یا پس از اعلام مشروطیت، کم و بیش، با مبانی فراماسونی آشنایی یافته بودند.[6]
و یا میس طبتن گوید:
یکی از مجامع دسته ی مخفی، فراماسون ها بودند که لژ آنها اصطلاحاً فراموش خانه نامیده می شد. عده ای از اشخاص که بعداً رهبری انقلاب مشروطیت را عهده دار شدند جزو دسته ی فراماسون ها بودند.[7]
اسماعیل رائین از گزارشگران، که تقریباً به طور مفصل به نقش فراماسون ها در انقلاب مشروطه پرداخته، معتقد است اساساً قتل ناصرالدین شاه به دست فراماسون ها بوده و شاهد این ماجرا خوشحالی ماسون ها از قتل ناصرالدین شاه و ترتیب مجلس سوگواری برای میرزا رضا کرمانی است.
ماسون ها که ارتباط مستقیم با استعمار انگلیس داشته اند و اساساً یکی از اهداف آنها تأمین منافع استعمار در ممالک تحت نفوذ بوده، به این نتیجه رسیدند که نظام قاجار تأمین کننده ی همه ی منافع آنان نیست؛ از این رو به این فکر افتادند تا با برکناری ناصرالدین شاه، زمینه ی روی کار آمدن یک حکومت دست نشانده را فراهم نمایند. در زمان ناصرالدین شاه، به علت اقتدار نظام قاجار، ماسون ها نمی توانستند فعالیت چشم گیری داشته باشند ولی با قتل ناصرالدین شاه زمینه برای فعالیت آنها آماده شد و اندک اندک زمزمه ی مشروطه خواهی برسر زبان های اقشار فرهنگی جامعه افتاد. رائین در این مورد می نویسد:
فکر ایجاد مشروطیت که ابتدا خواست مردم آزادیخواه بود ناگهان از درون لژهای فراماسونی به محافل سرّی و انجمن های علنی و حتی مردم کوچه و بازار کشیده شد.[8]
ماسون ها برای تبدیل نهضت عدالت خانه به مشروطیت و نهادینه کردن فکر مشروطه خواهی به جای عدالت خواهی در میان مردم، از ابزارها و ترفندهای ویژه ای چون تأسیس انجمن های سرّی و روزنامه ها و شب نامه ها، استفاده ی ابزاری از روحانی نمایان و غیره بهره می بردند که در بخش های آینده بدان می پردازیم.
پی نوشتها:
[1]. همان، ص 159.
[2]. ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، ص 44 - 47.
[3]. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 1، ص 459 460.
[4]. ر.ک: همان، ج 2، ص 156 157.
[5]. مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 1 3، ص 88 - 89.
[6]. مجله تهران مصور، ش 963، به نقل از: اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 148.
[7]. رساله انجمن های مخفی در انقلاب مشروطیت، به نقل از: اسماعیل رائین، همان، ص 170.
[8]. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 2، ص 170.
منبع: از عدالت خانه تا مشروطه ی غربی، جواد سلیمانی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1384).
- [سایر] به نظر شما جنبش دانشجویی در ایجاد و تداوم انقلاب اسلامی چه نقشی ایفا کرده است؟
- [سایر] انجمن های مخفی چه ماهیتی داشتند و چه نقشی در انقلاب مشروطیت ایفا می کردند؟
- [سایر] نهاد روحانیت چگونه برای مبارزه احیا شد؟ساختار و عملکرد نهاد روحانیت از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی چگونه است؟
- [سایر] روحانیت در شکل گیری انقلاب اسلامی چه نقشی داشته است؟
- [سایر] روحانیت در شکل گیری انقلاب اسلامی چه نقشی داشته است؟
- [سایر] اسلام در تکوین و پیروزی انقلاب اسلامی چه نقشی دارد؟
- [سایر] مراکز فرهنگی نوین ایران از چه زمانی تأسیس گردید و چه ارتباطی با انقلاب مشروطه داشت؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه نقشی در تثبیت تمامیت ارضی و هویت سرزمینی ایران داشت؟
- [سایر] انقلاب اسلامی در گشودن راه رهایی از عقبماندگی چه نقشی داشته و در آینده چه نقشی میتواند داشته باشد؟
- [سایر] انقلاب اسلامی در گشودن راه برای احیای تمدن اسلامی چه نقشی داشته و در آینده چه نقشی میتواند داشته باشد؟
- [آیت الله نوری همدانی] در صورتی که قبل از انجام مسمّای واجب در خطبه ( یعنی حدّاَقَلّی از واجبات خطبه ها که بتوان آنها را خطبه نامید ) عدّه ای از مأمومین متفرّق شوند وکمتر از –4 نفر- بماند وپس از مدّت کوتاهی برگردند ( بطوریکه عدد لازم –5نفر- کامل شود ) اگرامام در این فاصله سکوت کرده باشد ، پس ازمراجعت مأمومین باید از نقطه ای که خطبه ها را قطع نموده ، ادامه دهد ولی اگر ( با وجود تقلیل مأمومین از حدّ نصاب لازم ) خطبه را ادامه داده وجریان امر بصورتی بوده که افراد پراکنده صدای او را نشنیده اند ، باید پس از مراجعت آنها وتکمیل عددلازم ، آن قسمت را که در غیاب آنها خوانده ، اعاده کند . واگر زمان بازگشت مأمومین طولانی باشد بطوری که عرفاً به یک پارچگی خطبه لَطْمه بزندباید امام خطبه را اعاده کند . چنانچه اگربا ورود مأمومین جدید هم عدد لازم –5نفر – کامل بشود ، اعادة خطبه ضروری است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صورتی که قبل از انجام مسمّای واجب در خطبه (یعنی حداقلی از واجبات خطبه ها که بتوان آنها را خطبه نامید) عده ای از مأمومین متفرق شوند و کمتر از 4 نفر بمانند و پس از مدت کوتاهی برگردند (به طوری که عدد لازم 5 نفر کامل شود) اگر امام در این فاصله سکوت کرده باشد، پس از مراجعت مأمومین باید از نقطه ای که خطبه را قطع نموده ادامه دهد ولی اگر (با وجود تقلیل مأمومین از حد نصاب لازم) قسمت های واجب خطبه را ادامه داده و جریان امر به صورتی بوده که افراد پراکنده صدای او را نشنیده اند باید پس از مراجعت آنها و تکمیل عدد قسمت های واجب را که در غیاب آنها خوانده اعاده کند و اگر زمان بازگشت مأمومین طولانی باشد به طوری که عرفاً به یکپارچگی خطبه لطمه بزند باید امام خطبه را اعاده کند. چنانچه اگر با ورود مأمومین جدید هم عدد لازم 5 نفر کامل بشود اعاده خطبه ضروری است.