ابتدا یادآور می شویم که تنها ایشان از نژاد عرب نبودند، بلکه پیامبران دیگری نیز پیش از ایشان از همین نژاد بوده اند؛ مانند: هود، صالح، شعیب و اسماعیل(علیهم السلام). همان گونه که تعدادی از پیامبران سریانی بوده اند؛ مانند: آدم، شیث، ادریس، نوح و ابراهیم(علیهم السلام). و تعدادی نیز عبرانی بوده اند؛ مانند: اسحاق، یعقوب، موسی، داود و عیسی(علیهم السلام)[1]. پیامبران، هر یک در زمان و منطقه ی خاصی به دنیا آمده و در میان نژاد خاصی زندگی می کردند و از میان همان نژاد به پیامبری برانگیخته می شدند؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز در میان عرب ها به دنیا آمد و در خانواده های عرب زندگی کرد؛ از این رو طبیعی است که از میان نژاد خود (عرب) به پیامبری بر انگیخته شود. به بیان دیگر، سرزمین مکه و به ویژه کعبه مورد توجه همه ی پیامبران از آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه وآله) بوده است. همه ی آن ها به طواف خانه ی خدا و انجام مناسک حج مأمور بوده اند[2]. این سرزمین مقدس پیامبران بسیاری را به خود دیده است؛ البته در هر زمانی در این منطقه زبانی خاص رواج داشته؛ زمانی زبان سریانی و عبری و زمانی هم زبان عربی. در عصر ظهور پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)، عرب ها در این منطقه زندگی می کردند، در چنین شرایطی برانگیخته شدن پیامبر از خاستگاه نبوت، یعنی سرزمین مکه، ملازم با انتخاب وی از نژاد عرب ساکن در این منطقه است؛ چرا که خداوند حکیم هر پیامبری را به زبان قومش فرستاده است: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ)؛[3] و ما هیچ پیامبری را از جز به زبان قومش نفرستادیم تا -حقایق را- برای آنان بیان کند. در نتیجه می توان یکی از علت های انتخاب ایشان از نژاد عرب را اهمیت برانگیخته شدن ایشان از سرزمین وحی و نبوت، یعنی مکه، دانست؛ سرزمینی سوق الجیشی و مناسب برای پیدایش و گسترش اسلام در سراسر جهان. پاسخی دیگر بر اساس آنچه که در پاسخ به پرسش پیشین گذشت، زبان عربی کامل ترین زبانی است که می تواند فرهنگ ناب اسلام و معارف آسمانی را با شیوه ای معجزه آسا در هر عصر و مکان در اختیار همگان قرار دهد؛ از این رو باید زبان رسمی پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) که برترین پیامبران است باید برترین زبان ها، یعنی عربی، باشد و تحقق این هدف جز با مبعوث شدن ایشان از میان نژاد عرب معقول نیست؛ چرا که خداوند حکیم هر پیامبری را به زبان قومش برانگیخته است؛ از این رو خداوند سبحان دایره ی انتخاب خود را مرحله بر مرحله تنگ تر کرد تا عصاره ی جهان هستی و نقطه ی پرگار فیوضات الهی، یعنی حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه وآله)، به منصه ی ظهور برسد، آن گونه که از جمیع مخلوقات، آدم را و از فرزندان آدم، عرب را و از عرب قبیله ی قریش و از آنان، بنی هاشم و سرانجام از میان بنی هاشم پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را برگزید. یک نکته ی مهم با دقت و تأمل در آیات و روایات، استفاده می شود که (عرب) نژاد خاصی نبوده و به افرادی خاص از منطقه ی معینی اختصاص ندارد. توصیف (قرآن) در آیات متعدد به (عربی بودن) این کتاب آسمانی، به عربی بودن زبان آن اشاره ندارد؛ زیرا این موضوع آشکار و محسوس بوده و نیازی به تذکر و فرو فرستادن چندین آیه ندارد[4]؛ بنابراین، مراد از این وصف، استواری و آشکار بودن معانی و گویایی و رسا بودن کلمات و آیات قرآن است. در کتاب های لغت نیز به سخنانی که گویا و روشن باشد، عربی گفته می شود و در مقابل، به کسی که مبهم و نامفهوم سخن بگوید، عجم می گویند، گرچه به زبان عربی سخن بگوید[5]. در روایات معصومین(علیهم السلام) نیز دایره ی عرب بودن گسترده تر از نژاد و قبیله ی خاصی است. در برخی از روایات تصریح شده که هر که به زبان عربی سخن بگوید، عرب است. امام صادق(علیه السلام) در بیان اهمیت عمل صالح در قیامت و ملاک نبودن عربیت برای نجات انسان، از جد بزرگوارش پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت می کند: (ای مردم! به درستی که عربیت، پدری که شما را به وجود آورده باشد، نیست، بلکه آن زبان گویا است، پس هر کس که به آن سخن بگوید، عرب است.)[6] و یا در روایات دیگر آمده است: (هر مؤمنی عرب است؛ چرا که پیامبر او عرب است[7]) و نیز آمده است: (هر کس که مسلمان و در میان مسلمانان به دنیا بیاید، عرب است[8].) با توجه به این نکته، برتری نژاد عرب که در احادیث اسلامی آمده: (خلق الله الخلق و اختار العرب)[9] و یا (فلم یرجنس اشهر من جنس العرب)؛[10] برتری قوم و قبیله ی خاصی نیست، بلکه برتری کسانی است که به این لغت سخن می گویند (گرچه به مقدار نماز خواندن و تلاوت قرآن)، و دین آنان برترین و کامل ترین ادیان و پیامبر آنان اشرف مخلوقات است، و روشن است که برتری از آن پیروان فرهنگ های راستین و رهبران بزرگ الهی است، نه کسانی که پیرو فرهنگ ها و آیین های فاسد و یا ناقص و ابتدایی هستند. بنابراین، امتیاز و برتری از آن، نورانیت و شفافیت است، حال چه در ذات انسان و چه در مقام فعل و بیان حقایق و معارف الهی. (عربیت) نیز عنوان و نمایه ی فرهنگ برتر و استواری معانی و فصیح بودن سخن هر انسانی است. هر کس که به زبان عربی سخن بگوید (حداقل نماز بخواند و قرآن تلاوت کند) و پیامبر او حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله باشد عرب است، گرچه در هندوچین زندگی کند[11]؛ لذا این عنوان، بر خلاف برداشت و تصور ابتدایی، به قوم و قبیله ی خاصی اختصاص ندارد، و اساساً تاریخ پیدایش عرب ها بر روی زمین با استفاده از تاریخ و روایات به زمان حضرت اسماعیل و یا فرزندش حضرت قیدار بازمی گردد. علامه ی مجلسی از حضرت قیدار به (جد عرب ها) نام می برد[12]، و این در صورتی است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) که جد حضرت قیدار می باشد، سریانی است نه عرب، و یا حضرت اسحاق که برادر حضرت اسماعیل می باشد، عبرانی است. می بینیم که دو برادر، یکی عرب و دیگری عبرانی می باشد، و این شاهدی است بر این که عرب بودن، نژاد خاصی نمی خواهد و نیاز به قبیله و قوم خاصی ندارد، بلکه هر کس که به زبان عربی سخن بگوید، عرب است؛ از این رو بسیاری از اقوام، در مناطق مختلف جهان، مانند مصر (شمال آفریقا) و عراق و شامات و... به دلیل پذیرفتن زبان عربی و سخن گفتن به آن، به مرور زمان جزو عرب ها محسوب شده اند، گرچه در ابتدا به زبان دیگری سخن می گفتند و از عرب ها به شمار نمی رفتند و این ویژگی را می توان از امتیازهای (عربیت اصیل) دانست که بدون هیچ گونه تعصب و تنگ نظری، دامان خود را به سوی هر انسان حقیقت جویی گشوده، قابلیت گسترش و نفوذ در اعماق جان تمام انسان ها را، از هر قوم و ملتی، دارد؛ البته بر اساس تقسیم اقوام و نژادها در طول تاریخ، نژادی هم به نام نژاد عرب مطرح بوده و تنها به افراد و اقوام خاصی، عرب گفته اند؛ اما باید دانست که به هر حال نژاد عرب به صرف عرب بودن هیچ گونه برتری بر دیگران ندارند (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ)؛[13] برترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، گرچه آنان از بهترین زبان (عربی) برخوردارند؛ زیرا: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست *** در باغ، لاله روید و در شوره زار خس عرب ها از وسیله ی خوبی (زبان) برای ارتباط با دیگران برخوردارند؛ اما اگر این وسیله در راستای کمال به کار گرفته نشود، هیچ سودی برای آنان نخواهد داشت؛ البته بعید نیست که بگوییم نژاد عرب نیز، به ویژه در عصر ظهور اسلام، به طور کلی دارای امتیازهایی بوده اند که دیگر نژادها از آن برخوردار نبودند، و این موضوع، کاملا طبیعی است که در هر عصری، برخی از نژادها و اقوام نسبت به دیگران از امیتازاهایی برخوردار باشند؛ چرا که عامل های گوناگونی می تواند این تفاوت را میان نژادها به وجود آورد؛ از جمله: بروز و ظهور پیامبران، دانشمندان و تمدن ها در منطقه ی خاصی از جهان و عامل هایی دیگر؛ برای مثال در مقایسه میان عرب های زمان جاهلیت و مجوسی ها که از نژادهای مختلفی بودند امام صادق(علیه السلام)در روایتی می فرماید: (عرب ها نسبت به مجوسی ها به دین حنیف -و صحیح- نزدیک تر بودند؛ زیرا مجوسی ها تمام پیامبران و کتاب ها و دستورهای آنان را انکار کردند و یکی از پادشاهان مجوس سیصد پیامبر را کشت؛ عرب ها برخلاف مجوسی ها غسل جنابت انجام می دادند؛ مجوسی ها مرده های خود را بدون غسل و کفن در بیابان و صحرا رها می کردند؛[14] اما عرب ها، افزون بر غسل و کفن، مرده ها را در خاک پنهان کرده و لحد نیز بر روی آن ها می گذاشتند؛ مجوسی ها با مادر و دختر و خواهر خود ازدواج می کردند، در حالی که عرب ها چنین عملی را حرام می دانستند؛ مجوس، خانه خدا -کعبه- را خانه ی شیطان می نامیدند، اما عرب ها، افزون بر بزرگداشت آن، اعمال حج را نیز به جا می آوردند و آن را (خانه خدا) می نامیدند و تورات و انجیل را نیز قبول داشتند... و خلاصه این که: عرب ها در تمام مسائل از مجوسی ها به دین و آیین پیامبران نزدیک تر بودند[15]. ) ناگفته نماند که بسیاری از عرب های پیش از اسلام، یهودی و بسیاری دیگر، مسیحی بودند و قبایل دیگر نیز، همان گونه که در روایت آمده؛ به پیامبران الهی اعتراف داشتند. بنابراین، چنین نژادی به حتم از مجوسی ها که در آن زمان بخش عمده ای از کره ی زمین را فراگرفته بودند، بهترند؛ دیگر نژادها از چین و هندو و روم و غیره هم از مجوس بهتر نبودند؛ از این رو فرمودند: (لم نجد فی الخلق اشهر جنس من العرب؛[16] ما در میان بندگان، مشهورتر از جنس عرب نیافتیم) و بر همین اساس، خداوند آخرین پیامبر خود را از بهترین جامعه و نژاد آن دوران برگزید. حضرت فرمود: (جنس محمد هو جنس العرب)؛[17] جنس محمد(صلی الله علیه وآله) جنس عرب است.) اما همان گونه که گفتیم، عرب بودن نمی تواند به تنهایی عامل برتری و نجات انسان باشد، جز آن که از این وسیله بتوان برای رسیدن به کمال های انسانی که همانا پذیرفتن دین و آیین اسلام و عمل به آن است، بهره جست، در غیر این صورت عرب ها هیچ گونه امتیازی بر دیگران نخواهند داشت. منبعی برای آگاهی بیشتر: 1. درسنامه ی علوم قرآنی، حسین جوان آراسته. پی نوشتها: [1]. بحار الانوار، ج11، ص42، و ج12، ص385. [2]. ر.ک: الحج و العمرة فی الکتاب و السنة، ص277 (الانبیاء و حج البیت). [3]. ابراهیم، 4. [4]. تعبیر به (قرآن عربی) هفت مورد، تعبیر به (لسان عربی) سه مورد و تعبیر به (حکم عربی) یک مورد آمده است: (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا) رعد، 37. و بقیه ی آیات سوره های: یوسف، 2، زخرف، 3، نحل، 103، شعراء، 195، احقاف، 12، طه، 113، زمر، 28، فصلت، 3. [5]. ر.ک: مفردات راغب، واژه (عجم). [6]. بحار الانوار، ج7، ص239 و ج67، ص278 (... یا ایها الناس! ان العربیة لیست بأب والد، و إنما هو لسان ناطق، فمن تکلم به فهو عربی...). [7]. همان، ج67، ص172. [8]. همان، ص179. و نیز فرمودند: (نحن قریش و شیعتنا العرب) همان، ص176 و 61. [9]. همان، ج25، ص248. و نیز (اختار من ولد آدم العرب)، و همان، ج37، ص52. [10]. همان، ج48، ص200. [11]. علامه مجلسی نیز به این نکته تصریح می کند: (ان العربیة أیِ العربیة الممدوحة إنما هی باللسان، بأن یقر بالحق و یلحق بالرسول و اهل بیته و ان کان من العجم لا یکون آباؤه من العرب) بحارالانوار، ج64، ص175176. [12]. ر.ک: همان، ج15، ص208. گفتنی است که قبر حضرت قیدار (جد عرب ها) در یکی از شهرهای ایران (زنجان) می باشد. [13]. این حقیقت در بسیاری از روایات نیز آمده است؛ مانند (لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی)، بحار الانوار، ج767 ص350. [14]. ر.ک: موسوعة الادیان فی العالم، ج17 ص266. [15]. بحار الانوار، ج14، ص462. [16]. بحار الانوار، ج72، ص150. [17]. همان، ج25، ص143. منبع: پرسش ها و پاسخ هایی پیرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1383).
ابتدا یادآور می شویم که تنها ایشان از نژاد عرب نبودند، بلکه پیامبران دیگری نیز پیش از ایشان از همین نژاد بوده اند؛ مانند: هود، صالح، شعیب و اسماعیل(علیهم السلام). همان گونه که تعدادی از پیامبران سریانی بوده اند؛ مانند: آدم، شیث، ادریس، نوح و ابراهیم(علیهم السلام). و تعدادی نیز عبرانی بوده اند؛ مانند: اسحاق، یعقوب، موسی، داود و عیسی(علیهم السلام)[1].
پیامبران، هر یک در زمان و منطقه ی خاصی به دنیا آمده و در میان نژاد خاصی زندگی می کردند و از میان همان نژاد به پیامبری برانگیخته می شدند؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز در میان عرب ها به دنیا آمد و در خانواده های عرب زندگی کرد؛ از این رو طبیعی است که از میان نژاد خود (عرب) به پیامبری بر انگیخته شود.
به بیان دیگر، سرزمین مکه و به ویژه کعبه مورد توجه همه ی پیامبران از آدم(علیه السلام) تا خاتم(صلی الله علیه وآله) بوده است. همه ی آن ها به طواف خانه ی خدا و انجام مناسک حج مأمور بوده اند[2]. این سرزمین مقدس پیامبران بسیاری را به خود دیده است؛ البته در هر زمانی در این منطقه زبانی خاص رواج داشته؛ زمانی زبان سریانی و عبری و زمانی هم زبان عربی. در عصر ظهور پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)، عرب ها در این منطقه زندگی می کردند، در چنین شرایطی برانگیخته شدن پیامبر از خاستگاه نبوت، یعنی سرزمین مکه، ملازم با انتخاب وی از نژاد عرب ساکن در این منطقه است؛ چرا که خداوند حکیم هر پیامبری را به زبان قومش فرستاده است: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ)؛[3] و ما هیچ پیامبری را از جز به زبان قومش نفرستادیم تا -حقایق را- برای آنان بیان کند.
در نتیجه می توان یکی از علت های انتخاب ایشان از نژاد عرب را اهمیت برانگیخته شدن ایشان از سرزمین وحی و نبوت، یعنی مکه، دانست؛ سرزمینی سوق الجیشی و مناسب برای پیدایش و گسترش اسلام در سراسر جهان.
پاسخی دیگر
بر اساس آنچه که در پاسخ به پرسش پیشین گذشت، زبان عربی کامل ترین زبانی است که می تواند فرهنگ ناب اسلام و معارف آسمانی را با شیوه ای معجزه آسا در هر عصر و مکان در اختیار همگان قرار دهد؛ از این رو باید زبان رسمی پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله) که برترین پیامبران است باید برترین زبان ها، یعنی عربی، باشد و تحقق این هدف جز با مبعوث شدن ایشان از میان نژاد عرب معقول نیست؛ چرا که خداوند حکیم هر پیامبری را به زبان قومش برانگیخته است؛ از این رو خداوند سبحان دایره ی انتخاب خود را مرحله بر مرحله تنگ تر کرد تا عصاره ی جهان هستی و نقطه ی پرگار فیوضات الهی، یعنی حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه وآله)، به منصه ی ظهور برسد، آن گونه که از جمیع مخلوقات، آدم را و از فرزندان آدم، عرب را و از عرب قبیله ی قریش و از آنان، بنی هاشم و سرانجام از میان بنی هاشم پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را برگزید.
یک نکته ی مهم
با دقت و تأمل در آیات و روایات، استفاده می شود که (عرب) نژاد خاصی نبوده و به افرادی خاص از منطقه ی معینی اختصاص ندارد. توصیف (قرآن) در آیات متعدد به (عربی بودن) این کتاب آسمانی، به عربی بودن زبان آن اشاره ندارد؛ زیرا این موضوع آشکار و محسوس بوده و نیازی به تذکر و فرو فرستادن چندین آیه ندارد[4]؛ بنابراین، مراد از این وصف، استواری و آشکار بودن معانی و گویایی و رسا بودن کلمات و آیات قرآن است.
در کتاب های لغت نیز به سخنانی که گویا و روشن باشد، عربی گفته می شود و در مقابل، به کسی که مبهم و نامفهوم سخن بگوید، عجم می گویند، گرچه به زبان عربی سخن بگوید[5].
در روایات معصومین(علیهم السلام) نیز دایره ی عرب بودن گسترده تر از نژاد و قبیله ی خاصی است. در برخی از روایات تصریح شده که هر که به زبان عربی سخن بگوید، عرب است. امام صادق(علیه السلام) در بیان اهمیت عمل صالح در قیامت و ملاک نبودن عربیت برای نجات انسان، از جد بزرگوارش پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت می کند: (ای مردم! به درستی که عربیت، پدری که شما را به وجود آورده باشد، نیست، بلکه آن زبان گویا است، پس هر کس که به آن سخن بگوید، عرب است.)[6]
و یا در روایات دیگر آمده است: (هر مؤمنی عرب است؛ چرا که پیامبر او عرب است[7]) و نیز آمده است: (هر کس که مسلمان و در میان مسلمانان به دنیا بیاید، عرب است[8].)
با توجه به این نکته، برتری نژاد عرب که در احادیث اسلامی آمده: (خلق الله الخلق و اختار العرب)[9] و یا (فلم یرجنس اشهر من جنس العرب)؛[10] برتری قوم و قبیله ی خاصی نیست، بلکه برتری کسانی است که به این لغت سخن می گویند (گرچه به مقدار نماز خواندن و تلاوت قرآن)، و دین آنان برترین و کامل ترین ادیان و پیامبر آنان اشرف مخلوقات است، و روشن است که برتری از آن پیروان فرهنگ های راستین و رهبران بزرگ الهی است، نه کسانی که پیرو فرهنگ ها و آیین های فاسد و یا ناقص و ابتدایی هستند.
بنابراین، امتیاز و برتری از آن، نورانیت و شفافیت است، حال چه در ذات انسان و چه در مقام فعل و بیان حقایق و معارف الهی. (عربیت) نیز عنوان و نمایه ی فرهنگ برتر و استواری معانی و فصیح بودن سخن هر انسانی است. هر کس که به زبان عربی سخن بگوید (حداقل نماز بخواند و قرآن تلاوت کند) و پیامبر او حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله باشد عرب است، گرچه در هندوچین زندگی کند[11]؛ لذا این عنوان، بر خلاف برداشت و تصور ابتدایی، به قوم و قبیله ی خاصی اختصاص ندارد، و اساساً تاریخ پیدایش عرب ها بر روی زمین با استفاده از تاریخ و روایات به زمان حضرت اسماعیل و یا فرزندش حضرت قیدار بازمی گردد. علامه ی مجلسی از حضرت قیدار به (جد عرب ها) نام می برد[12]، و این در صورتی است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) که جد حضرت قیدار می باشد، سریانی است نه عرب، و یا حضرت اسحاق که برادر حضرت اسماعیل می باشد، عبرانی است.
می بینیم که دو برادر، یکی عرب و دیگری عبرانی می باشد، و این شاهدی است بر این که عرب بودن، نژاد خاصی نمی خواهد و نیاز به قبیله و قوم خاصی ندارد، بلکه هر کس که به زبان عربی سخن بگوید، عرب است؛ از این رو بسیاری از اقوام، در مناطق مختلف جهان، مانند مصر (شمال آفریقا) و عراق و شامات و... به دلیل پذیرفتن زبان عربی و سخن گفتن به آن، به مرور زمان جزو عرب ها محسوب شده اند، گرچه در ابتدا به زبان دیگری سخن می گفتند و از عرب ها به شمار نمی رفتند و این ویژگی را می توان از امتیازهای (عربیت اصیل) دانست که بدون هیچ گونه تعصب و تنگ نظری، دامان خود را به سوی هر انسان حقیقت جویی گشوده، قابلیت گسترش و نفوذ در اعماق جان تمام انسان ها را، از هر قوم و ملتی، دارد؛ البته بر اساس تقسیم اقوام و نژادها در طول تاریخ، نژادی هم به نام نژاد عرب مطرح بوده و تنها به افراد و اقوام خاصی، عرب گفته اند؛ اما باید دانست که به هر حال نژاد عرب به صرف عرب بودن هیچ گونه برتری بر دیگران ندارند (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ)؛[13] برترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، گرچه آنان از بهترین زبان (عربی) برخوردارند؛ زیرا:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست *** در باغ، لاله روید و در شوره زار خس
عرب ها از وسیله ی خوبی (زبان) برای ارتباط با دیگران برخوردارند؛ اما اگر این وسیله در راستای کمال به کار گرفته نشود، هیچ سودی برای آنان نخواهد داشت؛ البته بعید نیست که بگوییم نژاد عرب نیز، به ویژه در عصر ظهور اسلام، به طور کلی دارای امتیازهایی بوده اند که دیگر نژادها از آن برخوردار نبودند، و این موضوع، کاملا طبیعی است که در هر عصری، برخی از نژادها و اقوام نسبت به دیگران از امیتازاهایی برخوردار باشند؛ چرا که عامل های گوناگونی می تواند این تفاوت را میان نژادها به وجود آورد؛ از جمله: بروز و ظهور پیامبران، دانشمندان و تمدن ها در منطقه ی خاصی از جهان و عامل هایی دیگر؛ برای مثال در مقایسه میان عرب های زمان جاهلیت و مجوسی ها که از نژادهای مختلفی بودند امام صادق(علیه السلام)در روایتی می فرماید: (عرب ها نسبت به مجوسی ها به دین حنیف -و صحیح- نزدیک تر بودند؛ زیرا مجوسی ها تمام پیامبران و کتاب ها و دستورهای آنان را انکار کردند و یکی از پادشاهان مجوس سیصد پیامبر را کشت؛ عرب ها برخلاف مجوسی ها غسل جنابت انجام می دادند؛ مجوسی ها مرده های خود را بدون غسل و کفن در بیابان و صحرا رها می کردند؛[14] اما عرب ها، افزون بر غسل و کفن، مرده ها را در خاک پنهان کرده و لحد نیز بر روی آن ها می گذاشتند؛ مجوسی ها با مادر و دختر و خواهر خود ازدواج می کردند، در حالی که عرب ها چنین عملی را حرام می دانستند؛ مجوس، خانه خدا -کعبه- را خانه ی شیطان می نامیدند، اما عرب ها، افزون بر بزرگداشت آن، اعمال حج را نیز به جا می آوردند و آن را (خانه خدا) می نامیدند و تورات و انجیل را نیز قبول داشتند... و خلاصه این که: عرب ها در تمام مسائل از مجوسی ها به دین و آیین پیامبران نزدیک تر بودند[15]. )
ناگفته نماند که بسیاری از عرب های پیش از اسلام، یهودی و بسیاری دیگر، مسیحی بودند و قبایل دیگر نیز، همان گونه که در روایت آمده؛ به پیامبران الهی اعتراف داشتند.
بنابراین، چنین نژادی به حتم از مجوسی ها که در آن زمان بخش عمده ای از کره ی زمین را فراگرفته بودند، بهترند؛ دیگر نژادها از چین و هندو و روم و غیره هم از مجوس بهتر نبودند؛ از این رو فرمودند: (لم نجد فی الخلق اشهر جنس من العرب؛[16] ما در میان بندگان، مشهورتر از جنس عرب نیافتیم) و بر همین اساس، خداوند آخرین پیامبر خود را از بهترین جامعه و نژاد آن دوران برگزید. حضرت فرمود: (جنس محمد هو جنس العرب)؛[17] جنس محمد(صلی الله علیه وآله) جنس عرب است.)
اما همان گونه که گفتیم، عرب بودن نمی تواند به تنهایی عامل برتری و نجات انسان باشد، جز آن که از این وسیله بتوان برای رسیدن به کمال های انسانی که همانا پذیرفتن دین و آیین اسلام و عمل به آن است، بهره جست، در غیر این صورت عرب ها هیچ گونه امتیازی بر دیگران نخواهند داشت.
منبعی برای آگاهی بیشتر:
1. درسنامه ی علوم قرآنی، حسین جوان آراسته.
پی نوشتها:
[1]. بحار الانوار، ج11، ص42، و ج12، ص385.
[2]. ر.ک: الحج و العمرة فی الکتاب و السنة، ص277 (الانبیاء و حج البیت).
[3]. ابراهیم، 4.
[4]. تعبیر به (قرآن عربی) هفت مورد، تعبیر به (لسان عربی) سه مورد و تعبیر به (حکم عربی) یک مورد آمده است: (وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا) رعد، 37. و بقیه ی آیات سوره های:
یوسف، 2، زخرف، 3، نحل، 103، شعراء، 195، احقاف، 12، طه، 113، زمر، 28، فصلت، 3.
[5]. ر.ک: مفردات راغب، واژه (عجم).
[6]. بحار الانوار، ج7، ص239 و ج67، ص278 (... یا ایها الناس! ان العربیة لیست بأب والد، و إنما هو لسان ناطق، فمن تکلم به فهو عربی...).
[7]. همان، ج67، ص172.
[8]. همان، ص179. و نیز فرمودند: (نحن قریش و شیعتنا العرب) همان، ص176 و 61.
[9]. همان، ج25، ص248. و نیز (اختار من ولد آدم العرب)، و همان، ج37، ص52.
[10]. همان، ج48، ص200.
[11]. علامه مجلسی نیز به این نکته تصریح می کند: (ان العربیة أیِ العربیة الممدوحة إنما هی باللسان، بأن یقر بالحق و یلحق بالرسول و اهل بیته و ان کان من العجم لا یکون آباؤه من العرب) بحارالانوار، ج64، ص175176.
[12]. ر.ک: همان، ج15، ص208. گفتنی است که قبر حضرت قیدار (جد عرب ها) در یکی از شهرهای ایران (زنجان) می باشد.
[13]. این حقیقت در بسیاری از روایات نیز آمده است؛ مانند (لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی)، بحار الانوار، ج767 ص350.
[14]. ر.ک: موسوعة الادیان فی العالم، ج17 ص266.
[15]. بحار الانوار، ج14، ص462.
[16]. بحار الانوار، ج72، ص150.
[17]. همان، ج25، ص143.
منبع: پرسش ها و پاسخ هایی پیرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1383).
- [سایر] نژاد پیامبر اسلام چه بوده است؟
- [سایر] چرا خداوند شخصی به نام حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را پیامبر انتخاب کرده و دیگر انسان ها را انتخاب ننموده است؟
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] سر این که معجزه اصلی خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله و سلم) از نوع سخن انتخاب شده است چیست؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] هدف از بعثت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم ) چیست ؟
- [سایر] چرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله، مهدی موعود نباشد؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره محمد صلی الله علیه و آله ارایه نمایید.
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.