اعراب نژاد سامی بازماندگان (سام) پسر حضرت نوح پیغمبر بودند و زبان آن ها را شاخه ای از زبان سامی میدانند که بهترین زبان نژاد سامی است. مورخان، قوم عرب را به دو دسته تقسیم کرده اند: عرب خالص که ساکن یمن بوده اند و به عرب قحطانی شهرت داشتند. تیره دیگر، عرب عدنانی بودند که در سرزمین تهامه، نجد، یمامه، حجاز، شام و عراق پراکنده شدند. (1) عدنان نیای اعلای اینان که جد بیستم پیغمبر اسلام است، نواده حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم خلیل است. علت سکونت آن ها در سرزمین حجاز این بود که به واسطه مصالحی، خداوند به ابراهیم وحی نمود که فرزند خردسالش (اسماعیل) و مادرش (هاجر) را به وسیله (براق) از فلسطین به نقطه ای در حجاز که بعدها شهر مقدس مکه در آن جا بنا شد، بیاورد و در آن جا ساکن گرداند، و ابراهیم نیز چنین کرد). با پدید آمدن آب زمزم در زیر پای اسماعیل شیرخوار که به طرز معجزه آسا تحقق یافت، و آگاهی قبیله جرهم از وجود آب در آن نقطه و آمدن بدان جا، اسماعیل در میان قبیله مزبور پرورش یافت، و زبان آن ها یعنی عربی را فرا گرفت. حضرت اسماعیل در جوانی، با دختری از عرب اصیل قحطانی از قبیله (جرهم) ازدواج کرد.(2) معد فرزند عدنان چهار پسر به نام های: نزار، قضاعه، قنص و ایاد، داشت. قبائل مضر، ربیعه، انمار، خثعم، ثقیف، بجیله، قضاعه، تمیم، مزینه، خزاعه، اسلم، هذیل، طی، کلب، کنانه، خزیمه، و تیرههائی که از اینان منشعب گردیدند، به آنان میرسند. به اینان عرب مستعرب یا عرب اسماعیلی میگفتند. قبیله مشهور و محترم (قریش) نیز به آن ها می پیوستند. به تقسیم دیگر به موازات ظهور اسلام، عرب سه دسته بودند: عرب شمال که در نجد و حجاز و اواسط سرزمین عرب یعنی شبه جزیره می زیستند، و به زبانی که قرآن مجید بر اساس آن نازل گردید، سخن می گفتند. دیگر عرب قحطانی مقیم جنوب بودند که در یمن موطن اصلی خود و حضر موت سکونت داشتند، و زبان آن ها لغت سبای یا حمیری بود. عرب قحطانی به مرور ایام در حجاز پراکنده شدند که از جمله دو قبیله معروف اوس و خزرج بودند، که در سرزمین یثرب و شهر (مدینه) به سر می بردند. دسته دیگر عرب (نبطی) بود که در اصل عرب نبودند، ولی با عرب آمیزش پیدا کردند و در سرزمین آن ها سکونت ورزیدند، و با آنان وصلت نمودند. از این رو، زبان آن ها عربی خالص نبود، بلکه ترکیبی از عربی و غیر عربی بود. قرن ها پیش از ظهور اسلام در نقطه شرقی و شمالی شبه جزیره عربستان، سه تیره از عرب وجود داشته اند; بدین شرح: 1- اعراب بائده پیش از همه در عربستان می زیسته، برای خود دوران و سرگذشتی داشته اند، ولی طی حوادث شومی نابود شدند. به همین جهت نیز به آن ها (بائده) می گویند، یعنی نابود شده و از میان رفته. گویا اینان همان قوم عاد و ثمود و غیره بوده اند که در سرزمین (احقاف) یعنی جائی که امروز کشور مسقط و عمان است، می زیسته اند، و در نقاط دیگر شبه جزیره هم پراکنده بودند. در روزگار طلوع اسلام، الواح و قبوری باقی مانده بود که مردم آن ها را به همان عرب بائده نسبت می دادند. (3) 2- اعراب نجد اینان که در شرق شبه جزیره به صورت قبائل مختلف می زیستند، روزگار خود را حتی در یک قرن پیش با چادرنشینی و جنگ و گریزها می گذرانیدند. از نیم قرن به این طرف خاندان سعودی در این منطقه حکومت خود را تشکیل داده و امروز پایتخت آن ها (ریاض) در منطقه نجد واقع است. 3- اعراب حجاز عرب اصیل شبه جزیره که قرنها به واسطه وجود خانه خدا (کعبه) در میان آن ها، محترم ترین مردم به شمار می رفتند، در قسمت شمال و غرب جزیره به سر می بردند. شهرهای حجاز هنگام ظهور اسلام مکه و مدینه و طائف بود. در کنار دریای سرخ و سی و دو فرسخی شهر مدینه هم (ینبع) قرار داشت، که خود بندری بوده است، و رابط میان حجاز و آفریقا به شمار می رفت. قریش نجیب ترین مردم حجاز بودند که در شهر مکه سکونت داشتند. نجابت و احترامی که قریش در میان سایر قبایل مختلف عرب کسب کرده بودند، به خاطر (کعبه) خانه خدا و یادگار حضرت ابراهیم و اسماعیل بود که قریش خود از اولاد حضرت اسماعیل به شمار میرفتند. به طوری که عموم قبایل عرب در یمن و حجاز و نجد و دیگر نقاط کعبه و شهر مکه را محترم شمرده و آن مکان مقدس را رمز اعتبار خود می دانستند. هر ساله اعراب از بادیه ها و شهرها در ماه رجب و ذی حجه برای زیارت کعبه و انجام مراسم، و زیارت بتهای مشهور خود به مکه و منا می آمدند. از میان عرب عدنانی و قریش قبائلی که شهرت داشتند عبارت بودند از: بنی هاشم، بنی امیه، بنی مخزوم، بنی اسد، بنی نوفل، بنی جمح، بنی عدی، بنی سهم، بنی عبدالدار، بنی زهره، و غیره. از اینان نیز تیره هائی به وجود آمدند که در تاریخ اسلام از ایشان یاد می شود. از این قبائل چهار قبیله بیش از بقیه شهرت داشتند، و محل اعتبار و مورد توجه بودند: بنی هاشم، بنی امیه، بنی مخزوم، بنی عبدالدار. هنگام بالا گرفتن کار پیغمبر در مکه و مدینه، بزرگ بنی هاشم پیغمبر اسلام، و بزرگ بنی امیه ابوسفیان، و بزرگ بنی مخزوم ابوالحکم بود که بعدها بواسطه خودسری و جهالتش در مقابل اسلام و پیغمبر (ابوجهل) خوانده شد. نیاکان پیغمبر تا بیست و یک پشت شناخته شده اند. بدین گونه: عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبد مناف، قصی، کلاب، مره، کعب، لؤی، غالب، فهر، مالک، نضر، کنانه، خزیمه، مدرکه، الیاس، مضر، نزار، معد، عدنان.(4) پی نوشت ها: 1.العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی،ج1،ص 15 مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ اول، 1363ش 2. الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، خیر الدین الزرکلی،ج1،ص:307، بیروت، دار العلم للملایین، چ الثامنة، 1989، 3. الفتوح، ابن اعثم کوفی (م 314)، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی ص954، تحقیق غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372ش. 4. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت،علی دوانی.
اعراب نژاد سامی بازماندگان (سام) پسر حضرت نوح پیغمبر بودند و زبان آن ها را شاخه ای از زبان سامی میدانند که بهترین زبان نژاد سامی است.
مورخان، قوم عرب را به دو دسته تقسیم کرده اند: عرب خالص که ساکن یمن بوده اند و به عرب قحطانی شهرت داشتند. تیره دیگر، عرب عدنانی بودند که در سرزمین تهامه، نجد، یمامه، حجاز، شام و عراق پراکنده شدند. (1)
عدنان نیای اعلای اینان که جد بیستم پیغمبر اسلام است، نواده حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم خلیل است. علت سکونت آن ها در سرزمین حجاز این بود که به واسطه مصالحی، خداوند به ابراهیم وحی نمود که فرزند خردسالش (اسماعیل) و مادرش (هاجر) را به وسیله (براق) از فلسطین به نقطه ای در حجاز که بعدها شهر مقدس مکه در آن جا بنا شد، بیاورد و در آن جا ساکن گرداند، و ابراهیم نیز چنین کرد).
با پدید آمدن آب زمزم در زیر پای اسماعیل شیرخوار که به طرز معجزه آسا تحقق یافت، و آگاهی قبیله جرهم از وجود آب در آن نقطه و آمدن بدان جا، اسماعیل در میان قبیله مزبور پرورش یافت، و زبان آن ها یعنی عربی را فرا گرفت.
حضرت اسماعیل در جوانی، با دختری از عرب اصیل قحطانی از قبیله (جرهم) ازدواج کرد.(2) معد فرزند عدنان چهار پسر به نام های: نزار، قضاعه، قنص و ایاد، داشت. قبائل مضر، ربیعه، انمار، خثعم، ثقیف، بجیله، قضاعه، تمیم، مزینه، خزاعه، اسلم، هذیل، طی، کلب، کنانه، خزیمه، و تیرههائی که از اینان منشعب گردیدند، به آنان میرسند. به اینان عرب مستعرب یا عرب اسماعیلی میگفتند. قبیله مشهور و محترم (قریش) نیز به آن ها می پیوستند.
به تقسیم دیگر به موازات ظهور اسلام، عرب سه دسته بودند:
عرب شمال که در نجد و حجاز و اواسط سرزمین عرب یعنی شبه جزیره می زیستند، و به زبانی که قرآن مجید بر اساس آن نازل گردید، سخن می گفتند.
دیگر عرب قحطانی مقیم جنوب بودند که در یمن موطن اصلی خود و حضر موت سکونت داشتند، و زبان آن ها لغت سبای یا حمیری بود.
عرب قحطانی به مرور ایام در حجاز پراکنده شدند که از جمله دو قبیله معروف اوس و خزرج بودند، که در سرزمین یثرب و شهر (مدینه) به سر می بردند.
دسته دیگر عرب (نبطی) بود که در اصل عرب نبودند، ولی با عرب آمیزش پیدا کردند و در سرزمین آن ها سکونت ورزیدند، و با آنان وصلت نمودند. از این رو، زبان آن ها عربی خالص نبود، بلکه ترکیبی از عربی و غیر عربی بود.
قرن ها پیش از ظهور اسلام در نقطه شرقی و شمالی شبه جزیره عربستان، سه تیره از عرب وجود داشته اند; بدین شرح:
1- اعراب بائده
پیش از همه در عربستان می زیسته، برای خود دوران و سرگذشتی داشته اند، ولی طی حوادث شومی نابود شدند. به همین جهت نیز به آن ها (بائده) می گویند، یعنی نابود شده و از میان رفته.
گویا اینان همان قوم عاد و ثمود و غیره بوده اند که در سرزمین (احقاف) یعنی جائی که امروز کشور مسقط و عمان است، می زیسته اند، و در نقاط دیگر شبه جزیره هم پراکنده بودند. در روزگار طلوع اسلام، الواح و قبوری باقی مانده بود که مردم آن ها را به همان عرب بائده نسبت می دادند. (3)
2- اعراب نجد
اینان که در شرق شبه جزیره به صورت قبائل مختلف می زیستند، روزگار خود را حتی در یک قرن پیش با چادرنشینی و جنگ و گریزها می گذرانیدند. از نیم قرن به این طرف خاندان سعودی در این منطقه حکومت خود را تشکیل داده و امروز پایتخت آن ها (ریاض) در منطقه نجد واقع است.
3- اعراب حجاز
عرب اصیل شبه جزیره که قرنها به واسطه وجود خانه خدا (کعبه) در میان آن ها، محترم ترین مردم به شمار می رفتند، در قسمت شمال و غرب جزیره به سر می بردند. شهرهای حجاز هنگام ظهور اسلام مکه و مدینه و طائف بود. در کنار دریای سرخ و سی و دو فرسخی شهر مدینه هم (ینبع) قرار داشت، که خود بندری بوده است، و رابط میان حجاز و آفریقا به شمار می رفت.
قریش نجیب ترین مردم حجاز بودند که در شهر مکه سکونت داشتند. نجابت و احترامی که قریش در میان سایر قبایل مختلف عرب کسب کرده بودند، به خاطر (کعبه) خانه خدا و یادگار حضرت ابراهیم و اسماعیل بود که قریش خود از اولاد حضرت اسماعیل به شمار میرفتند. به طوری که عموم قبایل عرب در یمن و حجاز و نجد و دیگر نقاط کعبه و شهر مکه را محترم شمرده و آن مکان مقدس را رمز اعتبار خود می دانستند.
هر ساله اعراب از بادیه ها و شهرها در ماه رجب و ذی حجه برای زیارت کعبه و انجام مراسم، و زیارت بتهای مشهور خود به مکه و منا می آمدند. از میان عرب عدنانی و قریش قبائلی که شهرت داشتند عبارت بودند از: بنی هاشم، بنی امیه، بنی مخزوم، بنی اسد، بنی نوفل، بنی جمح، بنی عدی، بنی سهم، بنی عبدالدار، بنی زهره، و غیره.
از اینان نیز تیره هائی به وجود آمدند که در تاریخ اسلام از ایشان یاد می شود.
از این قبائل چهار قبیله بیش از بقیه شهرت داشتند، و محل اعتبار و مورد توجه بودند: بنی هاشم، بنی امیه، بنی مخزوم، بنی عبدالدار. هنگام بالا گرفتن کار پیغمبر در مکه و مدینه، بزرگ بنی هاشم پیغمبر اسلام، و بزرگ بنی امیه ابوسفیان، و بزرگ بنی مخزوم ابوالحکم بود که بعدها بواسطه خودسری و جهالتش در مقابل اسلام و پیغمبر (ابوجهل) خوانده شد.
نیاکان پیغمبر تا بیست و یک پشت شناخته شده اند. بدین گونه: عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبد مناف، قصی، کلاب، مره، کعب، لؤی، غالب، فهر، مالک، نضر، کنانه، خزیمه، مدرکه، الیاس، مضر، نزار، معد، عدنان.(4)
پی نوشت ها:
1.العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی،ج1،ص 15 مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چ اول، 1363ش
2. الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، خیر الدین الزرکلی،ج1،ص:307، بیروت، دار العلم للملایین، چ الثامنة، 1989،
3. الفتوح، ابن اعثم کوفی (م 314)، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی ص954، تحقیق غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372ش.
4. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت،علی دوانی.
- [سایر] چرا پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از نژاد عرب انتخاب شد؟
- [سایر] معنای این صلوات شریفه چیست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمد و آل محمد فی الآخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملأ الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسلین؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در اذان و اقامه شان ذکر اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله را می گفتند؟
- [سایر] چرا زنان پیامبر اسلام (ص ) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص ), نمی توانستند ازدواج کنند؟
- [سایر] بهترین جملهای که محمد رسول الله(ص) به انسان فرمود، چیست؟
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب چه توهینی به قبر مطهر رسول خدا ص کرد؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] برای اولین بار چه کسی حضرت محمد (ص) را یا رسول الله خطاب کرد؟
- [سایر] «رب صل علی محمد و آل محمد» بعد از ذکر سجده یا رکوع نماز، به چه معنا است؟
- [سایر] شأن نزول آیه: "مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ"، (احزاب40)، چه بوده است؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)