مفسران در این باره نظریات گوناگونی دارند؛ از جمله: 1. آموزش نام همه ی موجودات؛ یعنی در جهان موجودی باقی نماند مگر این که حضرت آدم(علیه السلام) نام او را فرا گرفت و به نسل خویش منتقل کرد؛ 2. آموزش اسرار هستی و آثار موجودات؛[1] 3. مقصود از این اسماء، حقایق است نه الفاظ و مفاهیم،[2] و آموزش اصطلاحی و تعلیم اسم ها نبوده، بلکه توان فکری بوده است؛ یعنی نهاد قوّه فکری و ماهیت آن به گونه ای بوده که می توانسته با تأمل و تفکر به ماهیّت اشیا پی ببرد. این نظریّه بر دو نظریه پیشین برتری دارد؛ زیرا بنابر دو نظریه گذشته، ملائکه می توانستند بگویند که اگر به آن ها نیز اسما را تعلیم می دادند، می آموختند، ولی طبق این نظریه، دیگر چنین مجالی برای آن ها نیست. پی نوشتها: [1]. منشور جاوید، ج11، ص50 52 ؛ تفسیر نمونه، ج1، ص176. [2]. تسنیم، ج 3، ص 215. منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
مراد از «اسماء» که به آدم (علیه السلام) آموخته شد چیست؟
مفسران در این باره نظریات گوناگونی دارند؛ از جمله:
1. آموزش نام همه ی موجودات؛ یعنی در جهان موجودی باقی نماند مگر این که حضرت آدم(علیه السلام) نام او را فرا گرفت و به نسل خویش منتقل کرد؛
2. آموزش اسرار هستی و آثار موجودات؛[1]
3. مقصود از این اسماء، حقایق است نه الفاظ و مفاهیم،[2] و آموزش اصطلاحی و تعلیم اسم ها نبوده، بلکه توان فکری بوده است؛ یعنی نهاد قوّه فکری و ماهیت آن به گونه ای بوده که می توانسته با تأمل و تفکر به ماهیّت اشیا پی ببرد. این نظریّه بر دو نظریه پیشین برتری دارد؛ زیرا بنابر دو نظریه گذشته، ملائکه می توانستند بگویند که اگر به آن ها نیز اسما را تعلیم می دادند، می آموختند، ولی طبق این نظریه، دیگر چنین مجالی برای آن ها نیست.
پی نوشتها:
[1]. منشور جاوید، ج11، ص50 52 ؛ تفسیر نمونه، ج1، ص176.
[2]. تسنیم، ج 3، ص 215.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] منظور از اسماء در آیهی «سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت»، چیست؟
- [سایر] منظور از «واقع شدنی» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «تردید ناپذیر» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «ساعت» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «میعاد» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «وقت معلوم» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «خبر بزرگ» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «منتهی» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «زلزله» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [سایر] منظور از «انشقاق» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] مس نمودن خط قران یعنی رساندن جایی از بدن به خط قران برای کسی که وضو ندارد حرام است و رساندن موی بدن به قران مانعی ندارد در صورتی که از توابع بشره شمرده نشود و اگر قران را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس ان در غیر اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال اشکال ندارد
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن (فاطمه) باشد، باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زن موکّلم فاطمه را در برابر مهر او، پس او رهاست) و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَهْرِها)، (بِمَهرِها) بگوید، اشکال ندارد و اگر مالی را که زن بخشیده مقداری از مهر باشد، باید به جای (مَهرِها) بگوید: (عَلی هَذَا الْمِقْدارِ مِنْ مَهْرِها) و اگر مالی که زن بخشیده از مهر نباشد باید به جای آن بگوید: (عَلی ما بَذَلَتْ).
- [آیت الله مکارم شیرازی] احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق مبارات را به طریق زیر بخوانند، اگر خود شوهر صیغه را می خواند و مثلاً اسم زن (فاطمه) است می گوید: (بارأْت زوْجتی فاطمة علی ما بذلتْ فهی طالقٌ) یعنی مبارات کردم(1) زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چیزی غیر مهر را می دهد باید آن را نام ببرد) و در صورتی که وکیل مرد بخواهد صیغه را بخواند می گوید: (بارأْت زوْجة موکلی فاطمة علی ما بذلتْ فهی طالقٌ) البته قبلاً باید زن مهر خود بلکه چیزی کمتر از آن را به شوهر در برابر طلاق مبارات بخشیده باشد. 1. یعنی از هم جدا شدیم.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای خواندن صیغه عقد موقت کافی است بعد از آن که مدت و مهر معین شد، زن بگوید: (زوجْتک نفْسی فی الْمدة الْمعْلومة علی الْمهْر الْمعْلوم) (من خودم را به همسری تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) مرد نیز بگوید: (قبلْت) (قبول کردم) یا این که وکیل زن بگوید: (متعْت موکلتی موکلک فی الْمدة الْمعْلومة علی الْمهْر الْمعْلوم) (موکله خودم را به ازدواج موکل تو در مدت معین با مهر معین درآوردم) وکیل مرد نیز بگوید: (قبلْت لموکلی هکذا) (قبول کردم برای موکل خودم همین طور).
- [آیت الله مظاهری] هر چیزی را که مالیّت داشته باشد میتوان مهر قرار داد، کم باشد یا زیاد، عین باشد یا منفعت، حتّی تعلیم قرآن و یا صنعت دیگری را هم میتوان مهر قرار داد، و در عقد دائم خوب است بیشتر از مهر السّنه حضرت زهرا علیها السلام (پانصد درهم) نباشد که تقریباً دویست و شصت مثقال نقره میشود.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغ? مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: ب?ارَأتُ زَوْجَتِی ف?اطِمَةَ عَلی? مَهْرِه?ا فَهِیَ ط?الِقٌ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیلباید بگوید: ب?ارَأتُ زَوْجَةَ مُوکِّلی ف?اطِمَةَ عَلی? مَهْرِه?ا فَهِیَ ط?الِقٌ و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی? مَهْرِه?ا) (بِمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.