بنابر آن چه از تاریخ بر می آید, ماجرای حمله به خانهء علی قبل از ماجرای غصب فدک بود. ابن ابی الحدید می گوید:(1) چون ابوبکر بر منبر خلافت نشست , علی و زبیر و جماعتی از بنی هاشم در خانه ءفاطمه بودند. عمر به نزد ایشان آمد و گفت : قسم به آن کسی که جانم در دست او است ! اگر بیرون نیایی و با ابوبکربیعت نکنی , خانه را بر شما آتش می زنم . زبیر با شمشیر کشیده از خانه بیرون آمد. مردی از انصار او را گرفت وشمشیر از دستش افتاد. عمر بر سر زبیر فریاد کرد و شمشیر را بر سنگ زد و آن را شکست . او با بسیاری از اطرافیان خود در خانهء زهرا3جمع شد. فاطمه پشت در آمد و عمر گفت : برای بیعت با ابی بکر از خانه خارج شوید وگرنه خانه را آتش می زنم . فاطمه اجازه نداد وارد خانه شوند. عمر دستور داد هیزم بیاورید و فریاد زد: یا علی ! از خانه بیرون آی . پس از گفت و شنود آتش افروختند و درِ خانهء نیم سوخته شد. در را شکستند و علی 7را به اجبار به مسجد برای بیعت با ابوبکر بردند. در بین راه ضربتی بر بازوی زهرا3زد.(2) جریان بیعت با ابی بکر در سقیفهء بنی ساعده در روز وفات پیامبر6در دوشنبه واقع شد.(3) اما در مورد فدک : چون سقیفهء بنی ساعده تشکیل شد و زمام خلافت را به دست ابوبکر دادند, مسلمانان اختلاف کردند و چند فرقه شدند. یک دسته که حاضر به خدمت ابوبکر نبودند, زکات نمی دادند. ابوبکر پس از تسلط بر اوضاع دید درآمد اوکفاف مخارج ادارهء مسلمانان را نمی دهد و گروهی هم از فرمان او سرپیچی کرده اند و درآمد فدک بد نیست . از این روبر آن شد که فدک را از فاطمه 3بگیرد. لذا دستور داد کارگران , دختر پیامبر6را از فدک بیرون کردند و آن جا راغصب کرد و جزو بیت المال مسلمانان نمود. وی از طرفی می خواست دست علی 7از اموال فدک کوتاه باشد تاطرفداران ایشان از دور او پراکنده شوند و در مقام مخالفت با ابوبکر برنیایند. سپهر در ناسخ التواریخ می نویسد: چون عمر در حمایت از ابوبکر زمینهء خلافت را برای خود استوار می ساخت , به ابوبکر گفت : جز از طرفداران علی کسی درکار تو خللی نتواند کرد. این مردم هم بندهء پول و مال دنیا هستند. باید علی و خاندانش را تهی دست نگه داشت , تا مردم دنیا از دور او متواری شوند و تا فدک در دست آنان است و درآمدی همیشگی دارند, مردم اطراف آنان جمع می شوند و شاید روزی بر حکومت تو قیام کنند. بهتر است خمس و فدک را از آنان به بیت المال برگردانی . لذا ابوبکر این پیشنهاد را به اجرا گذاشت و عمّال فاطمه را از فدک بیرون کرد. چنان که بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می کند: فاطمه چند نفر را نزد ابوبکر فرستاد و پیغام داد:فدک میراث من است و آن چه از خمس خیبر باقی مانده , بهرهء ما است . ابوبکر در جواب گفت : من از پیامبر6شنیدم که فرمود: نحن معاشر الانبیاء لا نورّث ; ما گروه پیامبران ارث نمی گزاریم . این خبر را به فاطمه دادند. فاطمه 3زنان بنی هاشم را خبر کرد و خویشان و نزدیکان را طلبید و با آنان به مسجد رفت . آن گاه خطبهء غرّایی ایراد کرد و ابوبکر تسلیم شد و دست خطی نوشت و فدک را به فاطمه داد, تا تصرف نماید. فاطمه به طرف منزل به راه افتاد. در بین راه عمر به او رسید و گفت : یا زهرا! چه کردی گفت : فرمان فدک راگرفتم . عمر گفت : ببینم . گرفت و پاره کرد. زهرا3بسیار غضبناک شد و گفت : واللّه ! دیگر با تو سخن نخواهم گفت .واللّه ! تو را نفرین خواهم کرد. از آن تاریخ به بعد و تا آخر عمر گریهء فاطمه قطع نمی شد, تا از دنیا رحلت فرمود.(4) پی نوشتها: 1.شرح نهج البلاغة, ج 2 ص 21 2.الامامه و السیاسة, ج 1 ص 19; حسین عمادزاده , چهارده معصوم , ج 1 ص 276 3.مسعودی , مروج الذهب , ج 2 ص 304 4.حسین عمادزاده , چهارده معصوم , ج 1 ص 279تا 299 با تلخیص . www.eporsesh.com
در بحث شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) آیا اوّل ماجرای قبالهء فدک و سیلی خوردن پیش آمد یا حمله به خانه ایشان ؟
بنابر آن چه از تاریخ بر می آید, ماجرای حمله به خانهء علی قبل از ماجرای غصب فدک بود.
ابن ابی الحدید می گوید:(1) چون ابوبکر بر منبر خلافت نشست , علی و زبیر و جماعتی از بنی هاشم در خانه ءفاطمه بودند. عمر به نزد ایشان آمد و گفت : قسم به آن کسی که جانم در دست او است ! اگر بیرون نیایی و با ابوبکربیعت نکنی , خانه را بر شما آتش می زنم . زبیر با شمشیر کشیده از خانه بیرون آمد. مردی از انصار او را گرفت وشمشیر از دستش افتاد. عمر بر سر زبیر فریاد کرد و شمشیر را بر سنگ زد و آن را شکست . او با بسیاری از اطرافیان خود در خانهء زهرا3جمع شد. فاطمه پشت در آمد و عمر گفت : برای بیعت با ابی بکر از خانه خارج شوید وگرنه خانه را آتش می زنم . فاطمه اجازه نداد وارد خانه شوند. عمر دستور داد هیزم بیاورید و فریاد زد: یا علی ! از خانه بیرون آی . پس از گفت و شنود آتش افروختند و درِ خانهء نیم سوخته شد. در را شکستند و علی 7را به اجبار به مسجد برای بیعت با ابوبکر بردند. در بین راه ضربتی بر بازوی زهرا3زد.(2)
جریان بیعت با ابی بکر در سقیفهء بنی ساعده در روز وفات پیامبر6در دوشنبه واقع شد.(3)
اما در مورد فدک :
چون سقیفهء بنی ساعده تشکیل شد و زمام خلافت را به دست ابوبکر دادند, مسلمانان اختلاف کردند و چند فرقه شدند. یک دسته که حاضر به خدمت ابوبکر نبودند, زکات نمی دادند. ابوبکر پس از تسلط بر اوضاع دید درآمد اوکفاف مخارج ادارهء مسلمانان را نمی دهد و گروهی هم از فرمان او سرپیچی کرده اند و درآمد فدک بد نیست . از این روبر آن شد که فدک را از فاطمه 3بگیرد. لذا دستور داد کارگران , دختر پیامبر6را از فدک بیرون کردند و آن جا راغصب کرد و جزو بیت المال مسلمانان نمود. وی از طرفی می خواست دست علی 7از اموال فدک کوتاه باشد تاطرفداران ایشان از دور او پراکنده شوند و در مقام مخالفت با ابوبکر برنیایند. سپهر در ناسخ التواریخ می نویسد: چون عمر در حمایت از ابوبکر زمینهء خلافت را برای خود استوار می ساخت , به ابوبکر گفت : جز از طرفداران علی کسی درکار تو خللی نتواند کرد. این مردم هم بندهء پول و مال دنیا هستند.
باید علی و خاندانش را تهی دست نگه داشت , تا مردم دنیا از دور او متواری شوند و تا فدک در دست آنان است و درآمدی همیشگی دارند, مردم اطراف آنان جمع می شوند و شاید روزی بر حکومت تو قیام کنند. بهتر است خمس و فدک را از آنان به بیت المال برگردانی . لذا ابوبکر این پیشنهاد را به اجرا گذاشت و عمّال فاطمه را از فدک بیرون کرد. چنان که بخاری در صحیح خود از عایشه نقل می کند: فاطمه چند نفر را نزد ابوبکر فرستاد و پیغام داد:فدک میراث من است و آن چه از خمس خیبر باقی مانده , بهرهء ما است . ابوبکر در جواب گفت : من از پیامبر6شنیدم که فرمود: نحن معاشر الانبیاء لا نورّث ; ما گروه پیامبران ارث نمی گزاریم .
این خبر را به فاطمه دادند. فاطمه 3زنان بنی هاشم را خبر کرد و خویشان و نزدیکان را طلبید و با آنان به مسجد رفت . آن گاه خطبهء غرّایی ایراد کرد و ابوبکر تسلیم شد و دست خطی نوشت و فدک را به فاطمه داد, تا تصرف نماید. فاطمه به طرف منزل به راه افتاد. در بین راه عمر به او رسید و گفت : یا زهرا! چه کردی گفت : فرمان فدک راگرفتم . عمر گفت : ببینم . گرفت و پاره کرد. زهرا3بسیار غضبناک شد و گفت : واللّه ! دیگر با تو سخن نخواهم گفت .واللّه ! تو را نفرین خواهم کرد. از آن تاریخ به بعد و تا آخر عمر گریهء فاطمه قطع نمی شد, تا از دنیا رحلت فرمود.(4)
پی نوشتها:
1.شرح نهج البلاغة, ج 2 ص 21
2.الامامه و السیاسة, ج 1 ص 19; حسین عمادزاده , چهارده معصوم , ج 1 ص 276
3.مسعودی , مروج الذهب , ج 2 ص 304
4.حسین عمادزاده , چهارده معصوم , ج 1 ص 279تا 299 با تلخیص .
www.eporsesh.com
- [سایر] قضیه فدک چه بود و عمر چگونه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخورد کرد؟
- [سایر] منبع دقیق این روضه که مداحان در مجالس میخوانند کجا است؛ ماجرای کوچه بنیهاشم و حضرت زهرا(س) و اینکه عمر نوشتهای درباره فدک را میگیرد و پاره میکند و سیلی به صورت حضرت فاطمه(س) میزنند و....
- [سایر] آیا در قضیه سیلی خوردن، حضرت زهرا (س) همراه امام حسن (ع) بوده یا حضرت زینب؟
- [سایر] آیا در قضیه سیلی خوردن، حضرت زهرا (س) همراه امام حسن (ع) بوده یا حضرت زینب؟
- [سایر] چه کسانی در حمله به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها شرکت داشتند؟
- [سایر] آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها شهید شد؟ علت مرگ ایشان و ماجرای سقط حضرت محسن چه بود؟
- [سایر] چه مدرک معتبر سنی پسندی برای ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) وجود دارد؟
- [سایر] آیا شکستن پهلوی حضرت فاطمه و سیلی خوردن آن حضرت از خلیفه دوم صحت دارد؟
- [سایر] حکمت بخشش فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).