بدون شک، دغدغهی کسانی که در شهادت حضرت فاطمهی زهراء علیهاالسلام تشکیک میکنند، چگونگی رحلت ایشان نیست و برای آنها فرقی ندارد که وفات ایشان به چه نحوی بوده است. بلکه دغدغه این است که اگر از واژهی (شهادت) استفاده شود، اولاً دال بر قرار گرفتن بر موضع حق و کشته شدن در راه خداست و ثانیاً دال بر قرار گرفتن بر موضع باطل و دشمن خدا بودن قاتل یا قاتلین است. لذا اثبات قرار داشتن آن بانوی بزرگوار بر صراط مستقیم و موضع حق، اهمیت بیشتری نسبت به اثبات چگونگی رحلت یا شهادت دارد. چرا که در این صورت فرقی نمیکند که به محقق ثابت شود ایشان به صورت طبیعی رحلت نموده است و یا به شهادت رسیده است، در هر دو حال دشمن او، بر مواضع ناحق و دشمن خدا محسوب میگردد. در این خصوص شیعه و سنی روایات بسیار محکمی نقل کردهاند که بیان همه یا اکثر آنها میسور نمیباشد، لذا فقط به ذکر سه نمونهی گویا به سند اهل سنت بسنده میشود: الف – رسول خدا فرمود: (یا فاطمه انّ الله یَغضِبُ لِغَضَبَکِ وَ یَرضیٰ لِرضاک) - این فاطمه، همانا خداوند به خاطر خشم تو خشم میگیرد و از خشنودی تو خشنود میگردد. مدارک: مستدرک حاکم، ج3/154 – مجمع الزواید، ج 9/203 ب – فاطمه پاره ی تن من است و هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است. مدرک: فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 7/84 و نیز صحیح بخاری ج4/210 چاپ دارالفکر بیروت. ج – فاطمه دختر رسول خدا (ص) [در ماجرای فدک] خشمگین شد و از ابوبکر کنارهگیری کرد و تا هنگام وفات و رحلتش این قهر و کنارهگیری ادامه داشت. مدرک: صحیح بخاری، ج4 ص 96 و 42 – چاپ دارالفکر بیروت با توجه به جایگاه و مقام آن حضرت نزد خداوند متعال و رسول او (ص) که شیعه و سنی بر آن معترفتند و مواضع، خشم و قهر ایشان تا آخر عمر با شیخین، نفی و تکذیب شهادت، هیچ مسئلهای را مرتفع نمینماید. اما در خصوص حمله با خانه ایشان، ضرب و جرح و آتش زدن درب خانه و باز کردن در با لگد و سقط محسن و وفات بر اثر جراحات وارده (که همان شهادت است)، مستندات ذیل ایفاد میگردد: 1- احمد بن جابر بلاذری، نویسندهی بزرگ اهل تسنن و صاحب کتاب (التاریخ الکبیر) که علمای اهل تسنن امثال (ذهبی) در کتاب (تذکره الحفاظ) و (ابن کثیر) در کتاب (البدایه و النهایه) به نقل از (ابن عساکر) او را بیبدیل میشمرند، در شرح ماجراهای سقیفه مینویسد: ابوبکر به دنبال علی فرستاد تا بیعت نماید، اما او بیعت نکرد. پس عمر در حالی که ابزار آتش افروزی به همراه داشت بدانجا آمد. فاطمه او را در کنار در خانه دید و گفت: پس خطاب! آیا میخواهی در خانهام را بر روی من آتش بزنی؟! عمر گفت: بلی، و آتش زدن در خانهی تو برای تقویت رسالت پدرت است. مدرک: انساب الاشراف، ج1/586 – چاپ دار المعارف قاهره 2- صلاح الدین خلیل ایبک صفدی کتابی را به نام (الوافی بالوفیات) که مستدرک (وفیات الاعیان) ابن خلکان است، تألیف نمود. او در این کتاب مینویسد: (روز بیعت، عمر، ضربتی به شکم فاطمه کوفت، به گونهای که محسن (همان جنینی که در شکم داشت) را سقط نمود. مدرک دیگر: نزدیک به همین تعریف در کتاب (اثبات الوصیه) مسعودی، صحفه 143 آمده است. 3- سبب و علت درگذشت حضرت آن بود که (قنفذ) غلام آن مرد، به دستور وی، با غلاف شمشیر بر آن حضرت کوبید. ایشان بر اثر آن ضربات محسن را سقط کرد و بدین جهت به سختی بیمار شد و به هیچ وجه به کسانی که در آزار وی دسته داشتند، اجازهی عیادت نداد. مدرک: طبری، دلایل الامامه، ص 45 www.aviny.com
بدون شک، دغدغهی کسانی که در شهادت حضرت فاطمهی زهراء علیهاالسلام تشکیک میکنند، چگونگی رحلت ایشان نیست و برای آنها فرقی ندارد که وفات ایشان به چه نحوی بوده است. بلکه دغدغه این است که اگر از واژهی (شهادت) استفاده شود، اولاً دال بر قرار گرفتن بر موضع حق و کشته شدن در راه خداست و ثانیاً دال بر قرار گرفتن بر موضع باطل و دشمن خدا بودن قاتل یا قاتلین است. لذا اثبات قرار داشتن آن بانوی بزرگوار بر صراط مستقیم و موضع حق، اهمیت بیشتری نسبت به اثبات چگونگی رحلت یا شهادت دارد. چرا که در این صورت فرقی نمیکند که به محقق ثابت شود ایشان به صورت طبیعی رحلت نموده است و یا به شهادت رسیده است، در هر دو حال دشمن او، بر مواضع ناحق و دشمن خدا محسوب میگردد.
در این خصوص شیعه و سنی روایات بسیار محکمی نقل کردهاند که بیان همه یا اکثر آنها میسور نمیباشد، لذا فقط به ذکر سه نمونهی گویا به سند اهل سنت بسنده میشود:
الف – رسول خدا فرمود: (یا فاطمه انّ الله یَغضِبُ لِغَضَبَکِ وَ یَرضیٰ لِرضاک) - این فاطمه، همانا خداوند به خاطر خشم تو خشم میگیرد و از خشنودی تو خشنود میگردد.
مدارک: مستدرک حاکم، ج3/154 – مجمع الزواید، ج 9/203
ب – فاطمه پاره ی تن من است و هر کس او را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است.
مدرک: فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 7/84 و نیز صحیح بخاری ج4/210 چاپ دارالفکر بیروت.
ج – فاطمه دختر رسول خدا (ص) [در ماجرای فدک] خشمگین شد و از ابوبکر کنارهگیری کرد و تا هنگام وفات و رحلتش این قهر و کنارهگیری ادامه داشت.
مدرک: صحیح بخاری، ج4 ص 96 و 42 – چاپ دارالفکر بیروت
با توجه به جایگاه و مقام آن حضرت نزد خداوند متعال و رسول او (ص) که شیعه و سنی بر آن معترفتند و مواضع، خشم و قهر ایشان تا آخر عمر با شیخین، نفی و تکذیب شهادت، هیچ مسئلهای را مرتفع نمینماید. اما در خصوص حمله با خانه ایشان، ضرب و جرح و آتش زدن درب خانه و باز کردن در با لگد و سقط محسن و وفات بر اثر جراحات وارده (که همان شهادت است)، مستندات ذیل ایفاد میگردد:
1- احمد بن جابر بلاذری، نویسندهی بزرگ اهل تسنن و صاحب کتاب (التاریخ الکبیر) که علمای اهل تسنن امثال (ذهبی) در کتاب (تذکره الحفاظ) و (ابن کثیر) در کتاب (البدایه و النهایه) به نقل از (ابن عساکر) او را بیبدیل میشمرند، در شرح ماجراهای سقیفه مینویسد:
ابوبکر به دنبال علی فرستاد تا بیعت نماید، اما او بیعت نکرد. پس عمر در حالی که ابزار آتش افروزی به همراه داشت بدانجا آمد. فاطمه او را در کنار در خانه دید و گفت: پس خطاب! آیا میخواهی در خانهام را بر روی من آتش بزنی؟! عمر گفت: بلی، و آتش زدن در خانهی تو برای تقویت رسالت پدرت است.
مدرک: انساب الاشراف، ج1/586 – چاپ دار المعارف قاهره
2- صلاح الدین خلیل ایبک صفدی کتابی را به نام (الوافی بالوفیات) که مستدرک (وفیات الاعیان) ابن خلکان است، تألیف نمود. او در این کتاب مینویسد:
(روز بیعت، عمر، ضربتی به شکم فاطمه کوفت، به گونهای که محسن (همان جنینی که در شکم داشت) را سقط نمود.
مدرک دیگر: نزدیک به همین تعریف در کتاب (اثبات الوصیه) مسعودی، صحفه 143 آمده است.
3- سبب و علت درگذشت حضرت آن بود که (قنفذ) غلام آن مرد، به دستور وی، با غلاف شمشیر بر آن حضرت کوبید. ایشان بر اثر آن ضربات محسن را سقط کرد و بدین جهت به سختی بیمار شد و به هیچ وجه به کسانی که در آزار وی دسته داشتند، اجازهی عیادت نداد.
مدرک: طبری، دلایل الامامه، ص 45
www.aviny.com
- [سایر] شهادت حضرت زهرا (س) طبق منابع اهل سنت چگونه بوده است؟
- [سایر] شهادت حضرت زهرا (س) طبق منابع اهل سنت چگونه بوده است؟
- [سایر] چگونگی شهادت خانم فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت رابیان کنید.
- [سایر] از علت شهادت حضرت فاطمه(س) در کتابهای اهل تسنن چیزی بیان شده است؟
- [سایر] در منابع اهل سنت شهادت حضرت زهرا س چگونه نقل شده است؟
- [سایر] سنی ها چقدر به اهل بیت (علیهم السلام)و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و هم چنین وجود مصلح آخرالزمان اعتقاد دارند؟
- [سایر] آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها شهید شد؟ علت مرگ ایشان و ماجرای سقط حضرت محسن چه بود؟
- [سایر] آیا در کتابهای اهلسنّت درباره یورش به خانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اشارهای شده است؟
- [سایر] دیدگاه و اعتقاد اهل سنت پیرامون شخصیت حضرت زهرا(س) چیست؟
- [سایر] کتب اهل سنت در مورد مقام و منزلت حضرت زهرا س چه نقلی دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.