سوره ی کوثر در عین کمی آیات و کلماتش، در بر دارنده ی اسرار و رموزی است که حتی بزرگان و مفاخر ما نیز از دستیابی به ژرفنای آن عاجز مانده، به عجز و ناتوانی خویش معترف گردیده اند. یکی از نام های مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام (کوثر) است. در وجه تسمیه ی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام به (کوثر) وجوه مختلفی بیان شده و هر کسی به مقدار پایه ی معرفتی خویش، سخنی بیان کرده است؛ اما گوییا ژرف نگرترین اندیشه های بشری نیز در غواصی به ژرفنای اقیانوس ناکرانمند کوثر چاره ای جز حیرانی، واله گی و سرگردانی ندارند: • دامن کبریای او دسترس خیال نی پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پاکند. • پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پاکند. پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پاکند. [ آیةالله محمدحسین غروی اصفهانی، دیوان: ص 39. ] (کوثر) بر وزن (فوعل) وصفی اخذ شده از (کثرت) و به معنای (خیر کثیر و فراوان) می باشد. [ تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 548. ] گستره ی معنایی این واژه چنان وسیع و جامع است که مصادیق بی شماری از جمله (خیربی نهایت) را نیز می تواند شامل شود. در تفاسیر شیعه و سنی معانی بسیاری برای (کوثر) ذکر شده است که جملگی، از مصادیق همین (خیرکثیر) می باشند؛ مصادیقی چون: 1 - حوض و نهر کوثر در جنت که تعلق به پیامبر دارد و مؤمنان به هنگامه ی ورود به بهشت، از آن سیراب می شوند. [ مجمع الابیان: ج 5، ص 548. ] 2 - مقام شفاعت کبری در روز قیامت 3- نبوت 4- حکمت و علم به حقایق اشیا. 5- قرآن 6- کثرت اصحاب و پیروان 7- کثرت معجزات 8- کثرت علم و عمل 9- کثرت معرفت در توحید 10- کثرت نعمت های دنیا و آخرت 11- نسل کثیر و ذریه ی فراوان که در گذر زمان باقی مانند و بی تردید این فراوانی ذریه و باقی ماندن نسل از وجود دختر والا گهر پیامبر، فاطمه ی زهرا علیهاالسلام نشأت گرفته است. [ ترجمه ی تفسیر مجمع البیان: ج 27، ص 309. ] آری، خداوند متعال به حبیب خویش، (خیر کثیر) و (فضل عظیم) و فضایل بیرون از حد و حصر عطا فرموده است که مصادیق آن، حتی از حطیه ی شمار نیز خارج است: • کتاب فضل پیمبر تمام نتوان کرد کسی که دم زند از فضل بی نهایت او چو مرغکی است که از بحر، ترکند منقار. • اگر دوات شود ابحر و قلم اشجار چو مرغکی است که از بحر، ترکند منقار. چو مرغکی است که از بحر، ترکند منقار. [ شعر از سید عباس حسینی، متخلص به حیران. مناقب فاطمی در شعر فارسی: ص 92. ] اما بنابر عقیده ی بسیاری از علمای شیعه و پاره ای از علمای اهل سنت، بارزترین مصداق (کوثر) وجود نازنین حضرت زهرا علیهاالسلام می باشد. برهان این حقیقت و شاهد این واقعیت، علاوه بر روایات متعددی که از ائمه ی اطهار علیهم السلام وارد شده است، شأن نزول و سیاق آیات سوره ی کوثر می باشد؛ چرا که در شأن نزول سوره ی کوثر، اتفاق مفسران بر این است: آن هنگام که تنها پسران پیامبر، قاسم و عبدالله، در فاصله ی زمانی اندکی از این دنیای فانی پرکشیدند و به سوی ملک باقی شتافتند، دشمنان و مخالفان پیامبر به اظهار شادی و مسرت پرداختند و دهان به شماتت، طعنه و زخم زبان نسبت به پیامبر گشودند؛ از جمله عاص بن وائل سهمی حضرت را ابتر (: بی دنباله، بی اثر، بی سرانجام و مقطوع النسل) خواند. چنین شماتت هایی قلب لطیف پیامبر را سخت آزرده می ساخت؛ از این روی خداوند متعال برای دلجویی از حبیب خویش و پاسخ به طعنه های مشرکان، سه آیه ی نورانی کوثر را فروفرستاد: انا اعطینک الکوثر؛ مامحققا به تو خیر فراوان بخشیده ایم. فصل لربک و انحر؛ پس به شکرانه اش نماز بخوان و قربانی کن. ان شانئک هو الابتر؛ و بدان که دشمن شماتت گوی تو، خود بی سرانجام و بلا عقب است. • عطا بر تو کوثر نمودیم ز احسان به نهر بهشت و به خیر کوثرت به تکثیر نسلت ز زهرای اطهر. • که ناید به دل، گرد غم بار دیگر به تکثیر نسلت ز زهرای اطهر. به تکثیر نسلت ز زهرای اطهر. [ همان. ] با توجه به سیاق فرجامین آیه ی این سوره، منظور از کوثر، فراوانی ذریه و ماندگاری نسل پیامبر می باشد که فقط از طریق وجود پر برکت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام تحقق یافته است؛ چرا که مشرکان، پیامبر را طعنه ی بی سرانجامی می زدند و این آیات را در مقام پاسخ و رد طعنه ها و شماتت های ایشان نازل شد که نه تنها حبیب خود را بی سرانجام و بی دنباله قرار ندادیم، بلکه او را به برکت وجود یگانه دخترش، نسلی بی نظیر و ماندگار در طول تاریخ عطا کردیم و دشمن طعنه گوی او را بی دنباله و ابتر قرار دادیم. از این روی روشن ترین مصداق کوثر، وجود دختر والا گهر پیامبر و ماندگاری نسل او از این طریق می باشد این تفسیر از سوره ی کوثر، از آن جهت که دارای هماهنگی کامل با شأن نزول سوره و واجد مناسبتی تام با متن و سیاق آیات می باشد و نیز بنابر تفاسیر متعددی که از ائمه ی اطهار بدین مضمون وارد شده است، بیانگر بارزترین و آشکارترین مصداق کوثر (وجود فاطمه ی زهرا علیهاالسلام) می باشد. آری، وجود فاطمه علیهاالسلام، منبع خیر کثیر است که هم باعث ماندگاری رسالت پیامبر شده است و هم عامل جاودانگی نسل پاک او: • چه زهرا که شد علت مبقی دین دل آسوده می باش اندر زمانه زمین گردد از نسل پاکت گلستان زمان گردد از آل طه منوّر. • چه زهرا که از عالمی گشته مهتر که نسل تو برپاست زین یکه دختر زمان گردد از آل طه منوّر. زمان گردد از آل طه منوّر. [ شعر از سید عباس حسینی، متخلص به حیران. مناقب فاطمی در شعر فارسی: ص 92. ] 10. (کوثر بهشتی) چه نسبتی با وجود فاطمه ی زهرا علیهاالسلام که همان (کوثر محمدی) است، دارد؟ یکی از مصادیق شناخته شده ی (کوثر) که در تفاسیر شیعه و سنی وارد و در بین همه مسلمین شایع گردیده است، حوض و نهر کوثر در بهشت می باشد؛ حوضی که مؤمنان می بایست برای لیاقت یابی حضور در بهشت، از آب پاک و پاک کننده ی آن بنوشند تا ظرفیت و لیاقت ورود به حرم کبریایی را بیابند. این چه آبی است که می بایست از سرچشمه ی طهارت کوثر به کام تشنه ی مؤمنان نوشانیده شود تا لیاقت ورود به بهشت برین حاصل آید؟ این سؤالی است که که عقل و تصور ما از درکش عاجز است، شاید بتوان تنها به همین اندازه فهمید که کوثر، سرچشمه ای است در بهشت که صاحب آن، پیامبرو ساقی آن، امیرمؤمنان و حقیقت آن باطن فاطمه ی زهرا علیهاالسلام است. عظمت بی همانند کوثر، آنگاه رخ می نماید که علاوه بر سوره ی کوثر، در حدیث تاریخی ثقلین نیز به دیده ی دقت و حکمت بنگریم: دو میراث گران سنگ در میان شما بر جای می نهیم: کتاب خدا و عترتم. این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض، بر من وارد آیند. [ انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی... و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. برخی از منابع اهل سنت که حدیث فوق را نقل کرده اند عبارتند از: صحیح ترمذی، محمد بن عیسی ترمذی (متوفای 279 هجری): ج 5، ص 238 و ص 199. ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ص 33 و 45. تفسیر ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (متوفای 774)، ج 4، ص 113. المعجم الکبیر، طبرانی (متوفای 360 هجری)؛ ص 137. ] حوض نامبردار در حدیث شریف ثقلین، همان سرچشمه ی بی همانند کوثر است. بنابراین حدیث متواتر، حوض کوثر، تلاقی گاه قرآن و عترت است؛ جایگاهی که قرآن و همه ائمه ی اطهار علیهم السلام بایستی به آنجا وارد آیند. در آن جا است که قرآن و عترت، اتحاد می یابند؛ به بیانی بهتر، در این میعادگاه است که اتحاد و یگانگی قرآن و عترت آشکار می شود؛ چرا که حقیقت قرآن، امری جدا از حقیقت اهل بیت علیهم السلام نیست. آری، تجلی باطن و حقیقت فاطمه ی زهرا در بهشت برین، سرچشمه ی کوثر است؛ سرچشمه ی بی کرانه ای که زلال بی همانندش، طهارت بخش بهشتیان برای فیض حضورالهی می باشد و لیاقت بخش ایشان برای ورود به حریم کبریایی؛ حقیقت یگانه ای که تلاقی گاه قرآن و عترت است و میعادگاه این دو با نبوت. www.eporsesh.com
سوره ی کوثر در عین کمی آیات و کلماتش، در بر دارنده ی اسرار و رموزی است که حتی بزرگان و مفاخر ما نیز از دستیابی به ژرفنای آن عاجز مانده، به عجز و ناتوانی خویش معترف گردیده اند.
یکی از نام های مبارک فاطمه زهرا علیهاالسلام (کوثر) است. در وجه تسمیه ی فاطمه ی زهرا علیهاالسلام به (کوثر) وجوه مختلفی بیان شده و هر کسی به مقدار پایه ی معرفتی خویش، سخنی بیان کرده است؛ اما گوییا ژرف نگرترین اندیشه های بشری نیز در غواصی به ژرفنای اقیانوس ناکرانمند کوثر چاره ای جز حیرانی، واله گی و سرگردانی ندارند:
• دامن کبریای او دسترس خیال نی پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پاکند.
• پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پاکند. پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پاکند.
[ آیةالله محمدحسین غروی اصفهانی، دیوان: ص 39. ]
(کوثر) بر وزن (فوعل) وصفی اخذ شده از (کثرت) و به معنای (خیر کثیر و فراوان) می باشد. [ تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 548. ] گستره ی معنایی این واژه چنان وسیع و جامع است که مصادیق بی شماری از جمله (خیربی نهایت) را نیز می تواند شامل شود. در تفاسیر شیعه و سنی معانی بسیاری برای (کوثر) ذکر شده است که جملگی، از مصادیق همین (خیرکثیر) می باشند؛ مصادیقی چون:
1 - حوض و نهر کوثر در جنت که تعلق به پیامبر دارد و مؤمنان به هنگامه ی ورود به بهشت، از آن سیراب می شوند. [ مجمع الابیان: ج 5، ص 548. ]
2 - مقام شفاعت کبری در روز قیامت
3- نبوت
4- حکمت و علم به حقایق اشیا.
5- قرآن
6- کثرت اصحاب و پیروان
7- کثرت معجزات
8- کثرت علم و عمل
9- کثرت معرفت در توحید
10- کثرت نعمت های دنیا و آخرت
11- نسل کثیر و ذریه ی فراوان که در گذر زمان باقی مانند و بی تردید این فراوانی ذریه و باقی ماندن نسل از وجود دختر والا گهر پیامبر، فاطمه ی زهرا علیهاالسلام نشأت گرفته است. [ ترجمه ی تفسیر مجمع البیان: ج 27، ص 309. ]
آری، خداوند متعال به حبیب خویش، (خیر کثیر) و (فضل عظیم) و فضایل بیرون از حد و حصر عطا فرموده است که مصادیق آن، حتی از حطیه ی شمار نیز خارج است:
• کتاب فضل پیمبر تمام نتوان کرد کسی که دم زند از فضل بی نهایت او چو مرغکی است که از بحر، ترکند منقار.
• اگر دوات شود ابحر و قلم اشجار چو مرغکی است که از بحر، ترکند منقار. چو مرغکی است که از بحر، ترکند منقار.
[ شعر از سید عباس حسینی، متخلص به حیران. مناقب فاطمی در شعر فارسی: ص 92. ]
اما بنابر عقیده ی بسیاری از علمای شیعه و پاره ای از علمای اهل سنت، بارزترین مصداق (کوثر) وجود نازنین حضرت زهرا علیهاالسلام می باشد.
برهان این حقیقت و شاهد این واقعیت، علاوه بر روایات متعددی که از ائمه ی اطهار علیهم السلام وارد شده است، شأن نزول و سیاق آیات سوره ی کوثر می باشد؛ چرا که در شأن نزول سوره ی کوثر، اتفاق مفسران بر این است:
آن هنگام که تنها پسران پیامبر، قاسم و عبدالله، در فاصله ی زمانی اندکی از این دنیای فانی پرکشیدند و به سوی ملک باقی شتافتند، دشمنان و مخالفان پیامبر به اظهار شادی و مسرت پرداختند و دهان به شماتت، طعنه و زخم زبان نسبت به پیامبر گشودند؛ از جمله عاص بن وائل سهمی حضرت را ابتر (: بی دنباله، بی اثر، بی سرانجام و مقطوع النسل) خواند.
چنین شماتت هایی قلب لطیف پیامبر را سخت آزرده می ساخت؛ از این روی خداوند متعال برای دلجویی از حبیب خویش و پاسخ به طعنه های مشرکان، سه آیه ی نورانی کوثر را فروفرستاد:
انا اعطینک الکوثر؛ مامحققا به تو خیر فراوان بخشیده ایم.
فصل لربک و انحر؛ پس به شکرانه اش نماز بخوان و قربانی کن.
ان شانئک هو الابتر؛ و بدان که دشمن شماتت گوی تو، خود بی سرانجام و بلا عقب است.
• عطا بر تو کوثر نمودیم ز احسان به نهر بهشت و به خیر کوثرت به تکثیر نسلت ز زهرای اطهر.
• که ناید به دل، گرد غم بار دیگر به تکثیر نسلت ز زهرای اطهر. به تکثیر نسلت ز زهرای اطهر.
[ همان. ]
با توجه به سیاق فرجامین آیه ی این سوره، منظور از کوثر، فراوانی ذریه و ماندگاری نسل پیامبر می باشد که فقط از طریق وجود پر برکت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام تحقق یافته است؛ چرا که مشرکان، پیامبر را طعنه ی بی سرانجامی می زدند و این آیات را در مقام پاسخ و رد طعنه ها و شماتت های ایشان نازل شد که نه تنها حبیب خود را بی سرانجام و بی دنباله قرار ندادیم، بلکه او را به برکت وجود یگانه دخترش، نسلی بی نظیر و ماندگار در طول تاریخ عطا کردیم و دشمن طعنه گوی او را بی دنباله و ابتر قرار دادیم. از این روی روشن ترین مصداق کوثر، وجود دختر والا گهر پیامبر و ماندگاری نسل او از این طریق می باشد
این تفسیر از سوره ی کوثر، از آن جهت که دارای هماهنگی کامل با شأن نزول سوره و واجد مناسبتی تام با متن و سیاق آیات می باشد و نیز بنابر تفاسیر متعددی که از ائمه ی اطهار بدین مضمون وارد شده است، بیانگر بارزترین و آشکارترین مصداق کوثر (وجود فاطمه ی زهرا علیهاالسلام) می باشد.
آری، وجود فاطمه علیهاالسلام، منبع خیر کثیر است که هم باعث ماندگاری رسالت پیامبر شده است و هم عامل جاودانگی نسل پاک او:
• چه زهرا که شد علت مبقی دین دل آسوده می باش اندر زمانه زمین گردد از نسل پاکت گلستان زمان گردد از آل طه منوّر.
• چه زهرا که از عالمی گشته مهتر که نسل تو برپاست زین یکه دختر زمان گردد از آل طه منوّر. زمان گردد از آل طه منوّر.
[ شعر از سید عباس حسینی، متخلص به حیران. مناقب فاطمی در شعر فارسی: ص 92. ]
10. (کوثر بهشتی) چه نسبتی با وجود فاطمه ی زهرا علیهاالسلام که همان (کوثر محمدی) است، دارد؟
یکی از مصادیق شناخته شده ی (کوثر) که در تفاسیر شیعه و سنی وارد و در بین همه مسلمین شایع گردیده است، حوض و نهر کوثر در بهشت می باشد؛ حوضی که مؤمنان می بایست برای لیاقت یابی حضور در بهشت، از آب پاک و پاک کننده ی آن بنوشند تا ظرفیت و لیاقت ورود به حرم کبریایی را بیابند.
این چه آبی است که می بایست از سرچشمه ی طهارت کوثر به کام تشنه ی مؤمنان نوشانیده شود تا لیاقت ورود به بهشت برین حاصل آید؟
این سؤالی است که که عقل و تصور ما از درکش عاجز است، شاید بتوان تنها به همین اندازه فهمید که کوثر، سرچشمه ای است در بهشت که صاحب آن، پیامبرو ساقی آن، امیرمؤمنان و حقیقت آن باطن فاطمه ی زهرا علیهاالسلام است.
عظمت بی همانند کوثر، آنگاه رخ می نماید که علاوه بر سوره ی کوثر، در حدیث تاریخی ثقلین نیز به دیده ی دقت و حکمت بنگریم: دو میراث گران سنگ در میان شما بر جای می نهیم: کتاب خدا و عترتم. این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض، بر من وارد آیند. [ انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی... و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. برخی از منابع اهل سنت که حدیث فوق را نقل کرده اند عبارتند از: صحیح ترمذی، محمد بن عیسی ترمذی (متوفای 279 هجری): ج 5، ص 238 و ص 199. ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ص 33 و 45. تفسیر ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (متوفای 774)، ج 4، ص 113. المعجم الکبیر، طبرانی (متوفای 360 هجری)؛ ص 137. ]
حوض نامبردار در حدیث شریف ثقلین، همان سرچشمه ی بی همانند کوثر است.
بنابراین حدیث متواتر، حوض کوثر، تلاقی گاه قرآن و عترت است؛ جایگاهی که قرآن و همه ائمه ی اطهار علیهم السلام بایستی به آنجا وارد آیند. در آن جا است که قرآن و عترت، اتحاد می یابند؛ به بیانی بهتر، در این میعادگاه است که اتحاد و یگانگی قرآن و عترت آشکار می شود؛ چرا که حقیقت قرآن، امری جدا از حقیقت اهل بیت علیهم السلام نیست.
آری، تجلی باطن و حقیقت فاطمه ی زهرا در بهشت برین، سرچشمه ی کوثر است؛ سرچشمه ی بی کرانه ای که زلال بی همانندش، طهارت بخش بهشتیان برای فیض حضورالهی می باشد و لیاقت بخش ایشان برای ورود به حریم کبریایی؛ حقیقت یگانه ای که تلاقی گاه قرآن و عترت است و میعادگاه این دو با نبوت.
www.eporsesh.com
- [سایر] وجه تسمیه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به انسیه حوراء چیست؟
- [سایر] وجه تسمیه القاب حضرت زهرا علیها السلام چیست؟
- [سایر] وجه تسمیه القاب حضرت زهرا علیها السلام چیست؟
- [سایر] با توجه به اینکه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مصداق بارز کوثر است * مراد از اینکه حضرت علی (علیه السلام) ساقی کوثر است , چیست ؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] با توجه به اینکه فاطمه زهرا(س ) مصداق بارز کوثر است، مراد از اینکه حضرت علی (ع ) ساقی کوثر است , چیست ؟
- [سایر] وجه تسمیه تأدیبات صلاحیه در منطق چیست؟
- [سایر] قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) کیست؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه معصومه(س) ازدواج نکردند؟
- [آیت الله سبحانی] اگر عاقد بگوید انکحت موکلاتی فاطمه، زهرا، زینب لموکِلی احمد، علی، حسین یعنی قصد دارد فاطمه را به عقد احمد و زهرا به عقد علی و زینب را به عقد حسین درآورد آیا چنین عقدی صحیح است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).