شبهه: علت طلاق‌ها و ازدواج‌های متعدد امام حسن علیه السّلام چه بود؟
دشمنان اهل بیت علیهم السّلام برای خدشه‌دار کردن شخصیت آنان از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند، آنان ائمه اطهار علیهم السّلام را بزرگترین مانع در مسیر اهداف شوم خود می‌دانستند، از این رو می‌کوشیدند تا به هر وسیله ممکن آن مردان الهی را از چشم مردم بیندازند؛ اتهام طلاق‌های زیاد به امام حسن مجتبی علیه السّلام بخشی از همین مقوله به شمار می‌رود. جهت روشن شدن موضوع را در بخش‌های زیر پی می‌گیریم: بخش اول: نکوهش طلاق از دیدگاه اسلام و جواز آن در مواقع ضرورت. بخش دوم: بررسی نسبت طلاق‌های زیاد به امام مجتبی علیه السّلام . بخش سوم: ریشه‌یابی این نسبت. بخش اول: در آیین مقدس اسلام طلاق از محرمات به شمار نیامده ولی امری خوشایند نیز شمرده نشده است. از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: در میان کارهایی که حلال شمرده شده چیزی ناپسندتر از طلاق نیست، همانا خداوند کسانی را که زود طلاق می‌دهند دشمن می‌دارد.[1] امام امیر المؤمنین علیه السّلام از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت کرده فرمود: ازدواج کنید و طلاق ندهید، همانا عرش الهی از طلاق به لرزه در می‌آید.[2] مذمّت طلاق در آیین اسلام امری واضح است ولی عوامل مختلفی سبب بروز طلاق می‌شوند که در برخی از موارد، طلاق امری اجتناب ناپذیر می‌شود؛ گاهی ممکن است به وسیله‌ی قانون دو نفر را وادار کرد تا با یکدیگر همراهی و همکاری کنند و لکن نمی‌توان دو نفر را مجبور کرد تا هم دیگر را دوست بدارند و برای هم فداکاری کنند و شریک غم و شادی یکدیگر باشند. بر این اساس دین اسلام به جهت مصالح جامعه و خانواده در موارد ضرورت طلاق را جایز دانسته است. با توجه به دیدگاه اسلام نسبت به طلاق به یقین می‌توان ادعا کرد: امامان معصوم علیهم السّلام که نمونه‌های کاملی از اسلام مجسم بوده‌اند به همه احکام در نهایی‌ترین مرحله آن پای‌بند بوده و به آن عمل می‌کرده‌اند؛ طلاق هم یکی از آن احکام است، آن بزرگواران زندگی خانوادگی را بر اساس استمرار و دوام پایه‌گذاری کرده بودند و همواره سعی داشتند به هنگام بروز اختلاف با تفاهم و استدلال منطقی به محیط خانواده گرمی بخشیده و از طلاق پرهیز کنند، ولی در صورتی که اختلاف عمیق بود، در نهایت بی‌میلی اقدام به جدایی می‌کردند؛ طلاق‌هایی که در زندگی امام مجتبی علیه السّلام آمده از این قبیل است. در این قسمت به نقل نمونه‌ای بسنده می‌کنیم: اختلاف عقیده سبب شد که آن حضرت یکی از همسران خود که از طایفه‌ بنی شیبان بود طلاق دهد؛ به امام علیه السّلام خبر دادند که او نظر خوارج را دارد؛ امام حسن علیه السّلام او را طلاق داد و فرمود: خوش ندارم که قطعه آتشی از آتش‌های جهنم را درکنار خود ببینم.[3] بخش دوم: یکی از مسائل بی‌پایه‌ای که قرن‌ها مورخان اسلامی در کتاب‌های خود آورده‌اند، نسبت طلاق‌های زیاد به سبط اکبر امام مجتبی علیه السّلام است، آنان بدون توجه به صحت و سقم این موضوع مطالبی را نقل کرده‌اند که دشمنان اسلام جهت ضربه زدن به شخصیت آن حضرت از این مطالب سوء استفاده کرده و آن بزرگوار را فردی شهوت ران و خوش‌گذران معرفی کرده‌اند. در کتب شیعه و سنی روایت‌های متعددی وارد شده که با تعبیرهای گوناگون حکایت از آن داردکه امام مجتبی علیه السّلام (مطلاق) بوده یعنی زیاد طلاق می‌داده است؛ و امام امیر المؤمنین علیه السّلام از این جهت از وی گلایه داشته است. الف: بیان احادیث شیعه 1. عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السّلام نقل می‌کند: علی علیه السّلام بر فراز منبر فرمود: به فرزندم زن ندهید، همانا او زنان را زیاد طلاق می‌دهد؛ در آن هنگام مردی از طایفه (همدان) به پا خواست و گفت: به خدا سوگند به او زن می‌دهیم، چون او فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السّلام است، اگر خواست آنان را نگه دارد، و اگر خواست طلاق دهد.[4] 2. یحیی بن ابی العلاء از امام صادق علیه السّلام نقل کرده است: حسن بن علی علیهم السّلام پنجاه زن را طلاق داد؛ و در ادامه مطالبی به مضمون روایت سابق آمده است.[5] 3. عبدالله بن سنان به نقل از امام صادق علیه السّلام می‌گوید: مردی به حضور امیر مؤمنان علیه السّلام رسید و عرض کرد: برای مشورت آمده‌ام، حسن و حسین علیهم السّلام و عبدالله جعفر به خواستگاری دخترم آمده‌اند، امام علیه السّلام فرمود: کسی که با او مشورت می‌شود باید امین باشد، امام حسن زنان را طلاق می‌دهد، او را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.[6] عمده روایاتی که از طریق شیعه در موضوع (مطلاق) بودن امام مجتبی علیه السّلام وارد شده همین سه روایت است که باید از جهت سند و مضمون، نقد و بررسی شود. 1. بررسی سند احادیث حدیث اول: در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند.[7] اردبیلی درباره روایات حمید بن زیاد می‌گوید: به نظر من احادیث حُمید بن زیاد پذیرفتنی است به شرط این که خالی از معارض باشد؛[8] می‌دانیم روایات متعددی که بر نکوهش طلاق دلالت دارند همگی معارض با این روایت است. حدیث دوم: راوی آن یحیی بن أبی العلاء رازی است که توثیق نشده و مجهول است.[9] نکته دیگر این که: به احتمال قوی حدیث اول و دوم بیان‌گر یک واقعه هستند که با دو سند ذکر شده و مرد به پا خاسته در حدیث دوم همان رجل (همدانی) است. حدیث سوم: مأخذ این حدیث محاسن برقی است، نجاشی درباره برقی چنین آورده است: احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقی، اهل کوفه وثقه است ولی از ضعفا روایت می‌کند و احادیث مرسله زیادی دارد.[10] از این رو اعتماد به روایت برقی با توجه به تعارض آن با احادیثی که در مذمت طلاق وارد شده، مشکل است. 2. بررسی مضمون احادیث در این روایات امام مجتبی علیه السّلام با واژه (مطلاق) زیاد طلاق دهنده توصیف شده است. در این باره توجه به چند نکته ضروری است: الف. به یقین طلاق‌های زیاد لازمه ازدواج‌های زیاد است، مورخان در این زمینه هم نسبت‌هایی به آن حضرت داده‌اند، برخی تعداد همسران آن حضرت را هفتاد[11] و برخی نود[12] و بعضی دیگر تا سیصد[13] همسر برای امام مجتبی علیه السّلام گفته‌اند، نقل‌های دیگری هم در کتب تاریخی و روایی آمده که طرح آن‌ها ضرورتی ندارد. در اینجا توجه به چند مطلب لازم است: 1. تضاد فاحش در نقل‌های متفاوت خود دلالت بر کذب آن‌ها و سیاسی بودن ماجرا دارد و می‌توان ادعا کرد که این تهمت‌ها در راستای از بین بردن شخصیت آن امام همام علیه السّلام بوده است. 2. ابن ابی الحدید در جایی می‌گوید: امام حسن علیه السّلام زیاد ازدواج می‌کرد و در جای دیگر می‌گوید: وقتی همسران آن حضرت را شمردند به هفتاد تن رسید؛[14] ولی در هنگام بیان اسامی همسران آن امام تنها نام یازده نفر را می‌برد و در معرفی برخی از این یازده تن نیز تنها نام قبیله آنان را می‌برد.[15] بله در جمع‌بندی بعضی از محققان تعداد همسران امام علیه السّلام به هیجده تن رسیده است.[16] به راستی اگر همسران آن حضرت زیادتر از این اندازه بوده‌اند، چرا نامی از آنان در کتاب‌ها دیده نمی‌شود؟ 3. اسناد همه این روایات در جای خود قابل بحث است که در این مختصر نمی‌گنجد. ب: کسی که در زندگی با ازدواج‌ها و طلاق‌های زیادی سرگرم باشد باید دارای فرزندان زیادی باشد، درحالی که آمار فرزندان آن حضرت را حداکثر بیست و دو پسر و دختر ذکر کرده‌اند؛[17] و همین طور باید دامادهای زیادی داشته باشد در حالی که تنها از سه نفر به عنوان داماد آن حضرت نام برده شده است: 1. حضرت زین العابدین شوهر أمّ عبدالله؛ 2. عبدالله بن زبیر شوهر أمّ الحسن؛ 3. عمرو بن منذر شوهر أمّ سلمه.[18] ج. در حالات آن حضرت می‌خوانیم: امام مجتبی علیه السّلام هر روز بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب در محراب عبادت می‌نشست و از طلوع آفتاب تا ظهر جواب‌گوی گرفتاری‌های مردم بود.[19] آیا برای کسی که با خدای خود آن گونه ارتباط دارد و رسیدگی به امور مردمی را سرلوحه‌ی اعمال خود قرار می‌دهد ممکن است به نحوی که در بعضی از نقل‌های تاریخی آمده به زندگی شهوانی مشغول باشد؟ روشن است که این نسبت‌ها چیزی بهتان و کذب محض نیست که در راستای تخریب شخصیت آن حضرت جعل شده است. بیان احادیث اهل سنت: 1. بلاذری می‌نویسد: علی علیه السّلام فرمود: آن قدر حسن ازدواج کرد و طلاق داد که ترسیدم به خاطر آن برخی از طوایف با ما به دشمنی برخیزند.[20] 2. امیر المؤمنین علیه السّلام خطاب به مردم کوفه فرمود: به فرزندم حسن علیه السّلام زن ندهید، چون که او زیاد طلاق می‌دهد.[21] این روایات نیز، هم از نظر محتوا و هم از نظر سند دارای اشکال است؛ جواب از اشکال محتوایی حدیث، همان جوابی است که در بررسی احادیث شیعه بیان شد. بررسی سند احادیث اهل سنت: الف: آنچه را که بلاذری در کتاب خود آورده، سند آن در نهایت به (ابو صالح) می‌رسد که نام وی (باذام) است، و در کتب رجالی اهل سنت تضعیف شده است.[22] ب: ابو طالب مکی صاحب قوت القلوب نیز، در میان اهل سنت فاقد اعتبار است، درباره‌ کتاب قوت القلوب او گفته‌اند: در این کتاب مطالب ناشناخته و منکری را آورده است.[23] نتیجه: با بررسی محتوی و اسناد احادیث فریقین به این نتیجه می‌رسیم: (مطلاق)بودن حضرت مجتبی علیه السّلام چیزی جز بهتان نیست که در راستای ضربه زدن به شخصیت فرهنگی آن حضرت از سوی دشمنان جعل شده است. بخش سوم: ریشه یابی این نسبت اکنون این سؤال مطرح است که منشأ این نسبت ناروا آن هم در سطحی به این گستردگی از کجاست؟ بررسی‌ها نشان می‌دهد که این اتهام ناروا در آغاز خلافت بنی‌عباس نمودار شده است، منصور عباسی بعد از تکیه بر مسند خلافت سیاست‌های عجیبی نسبت به مسلمانان به ویژه اهل بیت علیهم السّلام در پیش گرفت، او برای مقابله با قیام سادات حسنی از هیچ گونه دشمنی و اتهام علیه آنان دست نکشید، پس از اوج گیری نهضت سادات حسنی به رهبری محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن علیه السّلام که تا مرز فروپاشی حکومت منصور پیش رفت، منصور دستور داد عبدالله پدر محمد وعده‌ای از همراهان او را زندانی کردند؛ سپس در (هاشمیه)[24] برای مردم خطبه‌ای ایراد کرد؛ در بخشی از آن خطبه آمده است: شما از پیروان و یاوران ما هستید که دعوت ما را پذیرفتید، اگر با غیر ما بیعت می‌کردید بهتر از ما نبودند، ما خلافت را برای فرزندان ابوطالب گذاشتیم و نسبت به خلافت آنان کمترین مخالفتی نکردیم؛ علی علیه السّلام بر مسند خلافت نشست و چندان پیش نبرد و سرانجام به حکمیت تن داد که موجب اختلاف امت شد، سپس شیعیان و یاران و معتمدانش بر وی هجوم برده و او را کشتند، بعد از او حسن علیه السّلام خلیفه شد ولی مرد این کار نبود!! خلافت را در برابر اموال پیشنهادی رها کرد... و به زنان روی آورد. امروز با یکی ازدواج می‌کرد و فردا دیگری را طلاق می‌داد و همواره چنین بود تا از دنیا رفت.[25] روشن است که منصور عباسی این همه دشمنی و شخصیت شکنی را در راستای رسیدن به اهداف شوم خود انجام داده است؛ علت آن هم جایگاه ویژه اهل بیت علیهم السّلام در میان اقشار مختلف مردم بوده است، او برای قلع و قمع همه مشکلات در جهت استحکام ریشه‌های حکومت نوپای بنی عباس این اتهام را نسبت به سبط اکبر امام مجتبی علیه السّلام روا دانست. [1] . کلینی، کافی، متوفای 329 ه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چ سوم، 1367، ج 6، ص 54، ح 2. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، متوفای قرن 6، مکتبه الاسلامیه، تهران، جزء 9، ص 304. [3] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، متوفای 656 ه ، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ دوم، 1387 ه .ق، ج 16، ص 21. [4] . کلینی، همان، ص 56. [5] . کلینی، همان، ص 56. [6] . البرقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، متوفای قرن 3، المجمع العالمی لأهل البیت علیه السّلام ، چ دوم، 1416 ه .ق، ج 2، ص 436، ح 2514. [7] . موسوی، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات مدینه العلم، ج 5، ص 116 و ج 6، ص 287، به نقل از نجاشی. [8] . اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواه، مکتبه‌المحمدی، ج 1، ص 284. [9] . موسوی خویی، همان، ج 20، ص 25. [10] . النجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، متوفای 450 ه، دار الاضواء، بیروت، چ اول، 1408 ه، ج 1، صص 204 205. [11] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، متوفاق 656 ه، دار احیاء التراث العربی بیروت، چ دوم، 1387 ه .ق، ج 16، ص 22. [12] . بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، متوفای 279 ه، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چ اول، 1417 ه، ج 3، ص 277. [13] . ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، متوفای 588 ه، ‌انتشارات علامه، قم، ج 4، ص 30. [14] . ابن ابی الحدید، همان، ص 22. [15] . ابن ابی الحدید، همان، ص 21. [16] . زمانی، احمد، حقایق پنهان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ اول، زمستان 1375، صص 338 340. [17] . القرشی، باقر شریف، حیاه الامام الحسن بن علی، دار البلاغه، بیروت، چ اول، 1413 ه، ج 2، ص 449. [18] . القرشی، باقر شریف، همان، صص 449 450. [19] . بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، متوفای 279 ه، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چ اول، 1417 ه، ج 3، ص 274. [20] . بلاذری، همان، ص 277؛ ابن ابی الحدید، همان، ص 12. [21] . ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمش لابن عساکر، متوفای 711 ه، دار الفکر، دمشق، چ اول، 1405 ه، ج 7، ص 28؛ ابن شهر آشوب، همان، ص 30، به نقل از ابوطالب مکی ‌در قوت القلوب. [22] . ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، متوفای 748 ه، دار الکتب العلمیه، بیروت، چ اول، 1416 ه، ج 2، صص 3 4، ش 1123. [23] . خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، متوفای 463 ه، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 3، ص 89. [24] . شهری درعراق در نزدیکی انبار است. المنجد بخش اعلام، واژه هاشمیه. [25] . مسعودی علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب، متوفای 346 ه، دار المعرفه، بیروت، ج 3، ص 311. www.andisheqom.com
عنوان سوال:

شبهه: علت طلاق‌ها و ازدواج‌های متعدد امام حسن علیه السّلام چه بود؟


پاسخ:

دشمنان اهل بیت علیهم السّلام برای خدشه‌دار کردن شخصیت آنان از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌اند، آنان ائمه اطهار علیهم السّلام را بزرگترین مانع در مسیر اهداف شوم خود می‌دانستند، از این رو می‌کوشیدند تا به هر وسیله ممکن آن مردان الهی را از چشم مردم بیندازند؛ اتهام طلاق‌های زیاد به امام حسن مجتبی علیه السّلام بخشی از همین مقوله به شمار می‌رود.
جهت روشن شدن موضوع را در بخش‌های زیر پی می‌گیریم:
بخش اول: نکوهش طلاق از دیدگاه اسلام و جواز آن در مواقع ضرورت.
بخش دوم: بررسی نسبت طلاق‌های زیاد به امام مجتبی علیه السّلام .
بخش سوم: ریشه‌یابی این نسبت.
بخش اول: در آیین مقدس اسلام طلاق از محرمات به شمار نیامده ولی امری خوشایند نیز شمرده نشده است.
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: در میان کارهایی که حلال شمرده شده چیزی ناپسندتر از طلاق نیست، همانا خداوند کسانی را که زود طلاق می‌دهند دشمن می‌دارد.[1] امام امیر المؤمنین علیه السّلام از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت کرده فرمود: ازدواج کنید و طلاق ندهید، همانا عرش الهی از طلاق به لرزه در می‌آید.[2]
مذمّت طلاق در آیین اسلام امری واضح است ولی عوامل مختلفی سبب بروز طلاق می‌شوند که در برخی از موارد، طلاق امری اجتناب ناپذیر می‌شود؛ گاهی ممکن است به وسیله‌ی قانون دو نفر را وادار کرد تا با یکدیگر همراهی و همکاری کنند و لکن نمی‌توان دو نفر را مجبور کرد تا هم دیگر را دوست بدارند و برای هم فداکاری کنند و شریک غم و شادی یکدیگر باشند. بر این اساس دین اسلام به جهت مصالح جامعه و خانواده در موارد ضرورت طلاق را جایز دانسته است.
با توجه به دیدگاه اسلام نسبت به طلاق به یقین می‌توان ادعا کرد: امامان معصوم علیهم السّلام که نمونه‌های کاملی از اسلام مجسم بوده‌اند به همه احکام در نهایی‌ترین مرحله آن پای‌بند بوده و به آن عمل می‌کرده‌اند؛ طلاق هم یکی از آن احکام است، آن بزرگواران زندگی خانوادگی را بر اساس استمرار و دوام پایه‌گذاری کرده بودند و همواره سعی داشتند به هنگام بروز اختلاف با تفاهم و استدلال منطقی به محیط خانواده گرمی بخشیده و از طلاق پرهیز کنند، ولی در صورتی که اختلاف عمیق بود، در نهایت بی‌میلی اقدام به جدایی می‌کردند؛ طلاق‌هایی که در زندگی امام مجتبی علیه السّلام آمده از این قبیل است. در این قسمت به نقل نمونه‌ای بسنده می‌کنیم:
اختلاف عقیده سبب شد که آن حضرت یکی از همسران خود که از طایفه‌ بنی شیبان بود طلاق دهد؛ به امام علیه السّلام خبر دادند که او نظر خوارج را دارد؛ امام حسن علیه السّلام او را طلاق داد و فرمود: خوش ندارم که قطعه آتشی از آتش‌های جهنم را درکنار خود ببینم.[3]
بخش دوم: یکی از مسائل بی‌پایه‌ای که قرن‌ها مورخان اسلامی در کتاب‌های خود آورده‌اند، نسبت طلاق‌های زیاد به سبط اکبر امام مجتبی علیه السّلام است، آنان بدون توجه به صحت و سقم این موضوع مطالبی را نقل کرده‌اند که دشمنان اسلام جهت ضربه زدن به شخصیت آن حضرت از این مطالب سوء استفاده کرده و آن بزرگوار را فردی شهوت ران و خوش‌گذران معرفی کرده‌اند.
در کتب شیعه و سنی روایت‌های متعددی وارد شده که با تعبیرهای گوناگون حکایت از آن داردکه امام مجتبی علیه السّلام (مطلاق) بوده یعنی زیاد طلاق می‌داده است؛ و امام امیر المؤمنین علیه السّلام از این جهت از وی گلایه داشته است.
الف: بیان احادیث شیعه
1. عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السّلام نقل می‌کند: علی علیه السّلام بر فراز منبر فرمود: به فرزندم زن ندهید، همانا او زنان را زیاد طلاق می‌دهد؛ در آن هنگام مردی از طایفه (همدان) به پا خواست و گفت: به خدا سوگند به او زن می‌دهیم، چون او فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السّلام است، اگر خواست آنان را نگه دارد، و اگر خواست طلاق دهد.[4]
2. یحیی بن ابی العلاء از امام صادق علیه السّلام نقل کرده است: حسن بن علی علیهم السّلام پنجاه زن را طلاق داد؛ و در ادامه مطالبی به مضمون روایت سابق آمده است.[5]
3. عبدالله بن سنان به نقل از امام صادق علیه السّلام می‌گوید: مردی به حضور امیر مؤمنان علیه السّلام رسید و عرض کرد: برای مشورت آمده‌ام، حسن و حسین علیهم السّلام و عبدالله جعفر به خواستگاری دخترم آمده‌اند، امام علیه السّلام فرمود: کسی که با او مشورت می‌شود باید امین باشد، امام حسن زنان را طلاق می‌دهد، او را به ازدواج حسین درآور که برای دخترت بهتر است.[6]
عمده روایاتی که از طریق شیعه در موضوع (مطلاق) بودن امام مجتبی علیه السّلام وارد شده همین سه روایت است که باید از جهت سند و مضمون، نقد و بررسی شود.
1. بررسی سند احادیث
حدیث اول: در سلسله رجال سند این حدیث دو نفر به نام‌های حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقع شده‌اند که هر دو واقفی مذهب هستند.[7]
اردبیلی درباره روایات حمید بن زیاد می‌گوید: به نظر من احادیث حُمید بن زیاد پذیرفتنی است به شرط این که خالی از معارض باشد؛[8] می‌دانیم روایات متعددی که بر نکوهش طلاق دلالت دارند همگی معارض با این روایت است.
حدیث دوم: راوی آن یحیی بن أبی العلاء رازی است که توثیق نشده و مجهول است.[9]
نکته دیگر این که: به احتمال قوی حدیث اول و دوم بیان‌گر یک واقعه هستند که با دو سند ذکر شده و مرد به پا خاسته در حدیث دوم همان رجل (همدانی) است.
حدیث سوم: مأخذ این حدیث محاسن برقی است، نجاشی درباره برقی چنین آورده است: احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان برقی، اهل کوفه وثقه است ولی از ضعفا روایت می‌کند و احادیث مرسله زیادی دارد.[10]
از این رو اعتماد به روایت برقی با توجه به تعارض آن با احادیثی که در مذمت طلاق وارد شده، مشکل است.
2. بررسی مضمون احادیث
در این روایات امام مجتبی علیه السّلام با واژه (مطلاق) زیاد طلاق دهنده توصیف شده است. در این باره توجه به چند نکته ضروری است:
الف. به یقین طلاق‌های زیاد لازمه ازدواج‌های زیاد است، مورخان در این زمینه هم نسبت‌هایی به آن حضرت داده‌اند، برخی تعداد همسران آن حضرت را هفتاد[11] و برخی نود[12] و بعضی دیگر تا سیصد[13] همسر برای امام مجتبی علیه السّلام گفته‌اند، نقل‌های دیگری هم در کتب تاریخی و روایی آمده که طرح آن‌ها ضرورتی ندارد.
در اینجا توجه به چند مطلب لازم است:
1. تضاد فاحش در نقل‌های متفاوت خود دلالت بر کذب آن‌ها و سیاسی بودن ماجرا دارد و می‌توان ادعا کرد که این تهمت‌ها در راستای از بین بردن شخصیت آن امام همام علیه السّلام بوده است.
2. ابن ابی الحدید در جایی می‌گوید: امام حسن علیه السّلام زیاد ازدواج می‌کرد و در جای دیگر می‌گوید: وقتی همسران آن حضرت را شمردند به هفتاد تن رسید؛[14] ولی در هنگام بیان اسامی همسران آن امام تنها نام یازده نفر را می‌برد و در معرفی برخی از این یازده تن نیز تنها نام قبیله آنان را می‌برد.[15] بله در جمع‌بندی بعضی از محققان تعداد همسران امام علیه السّلام به هیجده تن رسیده است.[16] به راستی اگر همسران آن حضرت زیادتر از این اندازه بوده‌اند، چرا نامی از آنان در کتاب‌ها دیده نمی‌شود؟
3. اسناد همه این روایات در جای خود قابل بحث است که در این مختصر نمی‌گنجد.
ب: کسی که در زندگی با ازدواج‌ها و طلاق‌های زیادی سرگرم باشد باید دارای فرزندان زیادی باشد، درحالی که آمار فرزندان آن حضرت را حداکثر بیست و دو پسر و دختر ذکر کرده‌اند؛[17] و همین طور باید دامادهای زیادی داشته باشد در حالی که تنها از سه نفر به عنوان داماد آن حضرت نام برده شده است:
1. حضرت زین العابدین شوهر أمّ عبدالله؛ 2. عبدالله بن زبیر شوهر أمّ الحسن؛ 3. عمرو بن منذر شوهر أمّ سلمه.[18]
ج. در حالات آن حضرت می‌خوانیم: امام مجتبی علیه السّلام هر روز بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب در محراب عبادت می‌نشست و از طلوع آفتاب تا ظهر جواب‌گوی گرفتاری‌های مردم بود.[19]
آیا برای کسی که با خدای خود آن گونه ارتباط دارد و رسیدگی به امور مردمی را سرلوحه‌ی اعمال خود قرار می‌دهد ممکن است به نحوی که در بعضی از نقل‌های تاریخی آمده به زندگی شهوانی مشغول باشد؟ روشن است که این نسبت‌ها چیزی بهتان و کذب محض نیست که در راستای تخریب شخصیت آن حضرت جعل شده است.
بیان احادیث اهل سنت:
1. بلاذری می‌نویسد: علی علیه السّلام فرمود: آن قدر حسن ازدواج کرد و طلاق داد که ترسیدم به خاطر آن برخی از طوایف با ما به دشمنی برخیزند.[20]
2. امیر المؤمنین علیه السّلام خطاب به مردم کوفه فرمود: به فرزندم حسن علیه السّلام زن ندهید، چون که او زیاد طلاق می‌دهد.[21]
این روایات نیز، هم از نظر محتوا و هم از نظر سند دارای اشکال است؛ جواب از اشکال محتوایی حدیث، همان جوابی است که در بررسی احادیث شیعه بیان شد.
بررسی سند احادیث اهل سنت:
الف: آنچه را که بلاذری در کتاب خود آورده، سند آن در نهایت به (ابو صالح) می‌رسد که نام وی (باذام) است، و در کتب رجالی اهل سنت تضعیف شده است.[22]
ب: ابو طالب مکی صاحب قوت القلوب نیز، در میان اهل سنت فاقد اعتبار است، درباره‌ کتاب قوت القلوب او گفته‌اند: در این کتاب مطالب ناشناخته و منکری را آورده است.[23]
نتیجه: با بررسی محتوی و اسناد احادیث فریقین به این نتیجه می‌رسیم: (مطلاق)بودن حضرت مجتبی علیه السّلام چیزی جز بهتان نیست که در راستای ضربه زدن به شخصیت فرهنگی آن حضرت از سوی دشمنان جعل شده است.
بخش سوم: ریشه یابی این نسبت
اکنون این سؤال مطرح است که منشأ این نسبت ناروا آن هم در سطحی به این گستردگی از کجاست؟
بررسی‌ها نشان می‌دهد که این اتهام ناروا در آغاز خلافت بنی‌عباس نمودار شده است، منصور عباسی بعد از تکیه بر مسند خلافت سیاست‌های عجیبی نسبت به مسلمانان به ویژه اهل بیت علیهم السّلام در پیش گرفت، او برای مقابله با قیام سادات حسنی از هیچ گونه دشمنی و اتهام علیه آنان دست نکشید، پس از اوج گیری نهضت سادات حسنی به رهبری محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن علیه السّلام که تا مرز فروپاشی حکومت منصور پیش رفت، منصور دستور داد عبدالله پدر محمد وعده‌ای از همراهان او را زندانی کردند؛ سپس در (هاشمیه)[24] برای مردم خطبه‌ای ایراد کرد؛ در بخشی از آن خطبه آمده است: شما از پیروان و یاوران ما هستید که دعوت ما را پذیرفتید، اگر با غیر ما بیعت می‌کردید بهتر از ما نبودند، ما خلافت را برای فرزندان ابوطالب گذاشتیم و نسبت به خلافت آنان کمترین مخالفتی نکردیم؛ علی علیه السّلام بر مسند خلافت نشست و چندان پیش نبرد و سرانجام به حکمیت تن داد که موجب اختلاف امت شد، سپس شیعیان و یاران و معتمدانش بر وی هجوم برده و او را کشتند، بعد از او حسن علیه السّلام خلیفه شد ولی مرد این کار نبود!! خلافت را در برابر اموال پیشنهادی رها کرد... و به زنان روی آورد. امروز با یکی ازدواج می‌کرد و فردا دیگری را طلاق می‌داد و همواره چنین بود تا از دنیا رفت.[25]
روشن است که منصور عباسی این همه دشمنی و شخصیت شکنی را در راستای رسیدن به اهداف شوم خود انجام داده است؛ علت آن هم جایگاه ویژه اهل بیت علیهم السّلام در میان اقشار مختلف مردم بوده است، او برای قلع و قمع همه مشکلات در جهت استحکام ریشه‌های حکومت نوپای بنی عباس این اتهام را نسبت به سبط اکبر امام مجتبی علیه السّلام روا دانست.
[1] . کلینی، کافی، متوفای 329 ه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چ سوم، 1367، ج 6، ص 54، ح 2.
[2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، متوفای قرن 6، مکتبه الاسلامیه، تهران، جزء 9، ص 304.
[3] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، متوفای 656 ه ، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ دوم، 1387 ه .ق، ج 16، ص 21.
[4] . کلینی، همان، ص 56.
[5] . کلینی، همان، ص 56.
[6] . البرقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، متوفای قرن 3، المجمع العالمی لأهل البیت علیه السّلام ، چ دوم، 1416 ه .ق، ج 2، ص 436، ح 2514.
[7] . موسوی، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات مدینه العلم، ج 5، ص 116 و ج 6، ص 287، به نقل از نجاشی.
[8] . اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواه، مکتبه‌المحمدی، ج 1، ص 284.
[9] . موسوی خویی، همان، ج 20، ص 25.
[10] . النجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، متوفای 450 ه، دار الاضواء، بیروت، چ اول، 1408 ه، ج 1، صص 204 205.
[11] . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، متوفاق 656 ه، دار احیاء التراث العربی بیروت، چ دوم، 1387 ه .ق، ج 16، ص 22.
[12] . بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، متوفای 279 ه، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چ اول، 1417 ه، ج 3، ص 277.
[13] . ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، متوفای 588 ه، ‌انتشارات علامه، قم، ج 4، ص 30.
[14] . ابن ابی الحدید، همان، ص 22.
[15] . ابن ابی الحدید، همان، ص 21.
[16] . زمانی، احمد، حقایق پنهان، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ اول، زمستان 1375، صص 338 340.
[17] . القرشی، باقر شریف، حیاه الامام الحسن بن علی، دار البلاغه، بیروت، چ اول، 1413 ه، ج 2، ص 449.
[18] . القرشی، باقر شریف، همان، صص 449 450.
[19] . بلاذری، احمد بن یحیی، کتاب جمل من انساب الاشراف، متوفای 279 ه، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چ اول، 1417 ه، ج 3، ص 274.
[20] . بلاذری، همان، ص 277؛ ابن ابی الحدید، همان، ص 12.
[21] . ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمش لابن عساکر، متوفای 711 ه، دار الفکر، دمشق، چ اول، 1405 ه، ج 7، ص 28؛ ابن شهر آشوب، همان، ص 30، به نقل از ابوطالب مکی ‌در قوت القلوب.
[22] . ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، متوفای 748 ه، دار الکتب العلمیه، بیروت، چ اول، 1416 ه، ج 2، صص 3 4، ش 1123.
[23] . خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، متوفای 463 ه، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 3، ص 89.
[24] . شهری درعراق در نزدیکی انبار است. المنجد بخش اعلام، واژه هاشمیه.
[25] . مسعودی علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب، متوفای 346 ه، دار المعرفه، بیروت، ج 3، ص 311.
www.andisheqom.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین