رابطه امام کاظم علیه السّلام با نقاط مختلف شیعه‌نشین جهان اسلام چگونه بود؟
با توجه به اینکه دوران حیات ائمه علیهم السّلام بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام همیشه همراه با خفقان و فشار سیاسی از جانب خلافت های اموی و عباسی بود و ائمه علیهم السّلام را از ارتباط مستقیم با پیروان و شیعیان‌شان منع می‌کردند. ائمه علیهم السّلام هم سعی داشتند با استفاده از سیاست تقیّه و تربیت افراد مورد اطمینان برای ارتباط با یاران و پیروان جهت گسترش تشیّع و تعلیم و آموزش عقاید و احکام دینی به نقاط مختلف جهان اسلام اعزام می‌کردند. البته این سیاست در ابتدا به خاطر وضع نامساعد سیاسی و به خاطر انتقال خلافت از امویان به عباسیان چندان محسوس نبود، ولی بعد از اینکه خلافت عباسی استقرار یافت و همان روش امویان را ادامه داد و بر خلاف شعارهای داده شده عمل کردند ائمه هم دست به کار شده و اقدام به آگاهی مردم از حق و حقانیت خود نمودند. در این راستا از زمان امام موسی کاظم علیه السّلام سازمانی توسط آن حضرت برقرار می‌شود به عنوان سازمان وکالت که افرادی را تربیت می‌کردند و از شاگردان مخصوص و قابل اعتماد و آگاه به شرایع دین مبین اسلام و آئین تشیّع بودند و از طرف آن حضرت به نقاط مختلف جهان اسلام که تشیّع در آن حضور داشته می‌فرستادند تا مردم را با اسلام راستین و مکتب اهل بیت و همچنین ظلم و فساد دستگاه خلافت آگاه سازند. این نیرویی که امام و اصحاب و یاران حضرت سازماندهی کرده و دور از چشم حکومت در مناطق مختلف پراکنده شدند و گروه‌های مختلف مردم را به طرف اهل بیت و علویان جذب کرده و خلافت را با خطرات جدی مواجه نمودند و نتیجة آن در دوران امام رضا علیه السّلام مشخص شد و مأمون برای در امان ماندن از این خطر به فکر احضار امام به مرو و طرح ولایتعهدی آن حضرت افتاد و لذا با این سیاست توانست خلافت را از این نیرو حفظ کند.[1] یکی دیگر از راه‌هایی که امام با مناطق شیعه‌نشین ارتباط برقرار می‌کردند آمدن گروه‌های مختلف مردم و نمایندگان از مناطق دور بود، طوری که بعد از شهادت امام جعفر صادق علیه السّلام در مناطقی شیعیان سکونت داشتند و خبر شهادت امام صادق علیه السّلام را دریافت کرده بودند، برای شناخت امام بعدی و جانشین امام صادق علیه السّلام نمایندگان خود را به مدینه (یثرب) می‌فرستادند که این نمایندگان بعد از شناخت امام و ایمان به امامت و ولایت حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام و بیان دوستی و اطاعت به سوی سرزمین‌های خود می‌رفتند.[2] از جمله آن نمایندگان، محمّد بن علی نیشابوری است، که از طرف مردم نیشابور برای دیدار با امام به مدینه آمد. وی از ثقات شیعه بوده و از امام روایاتی هم نقل کرده است.[3] این ارتباط تا حدی بود که شیعیان از اقصی نقاط مملکت اسلامی خمس و وجوهات شرعیه خود و همچنین هدایا ونذورات را برای امام کاظم علیه السّلام توسط وکلا و نمایندگان می‌فرستادند و امام نیز آن وجوهات را به افراد مستحق می‌رساند.[4] از جمله عواملی که باعث حسد و کینه هارون نسبت به امام موسی بن جعفر علیه السّلام شد، همین مسأله ارتباط امام با مناطق مختلف و حکومت حضرت بر دلها بود و همچنین سرازیر شدن وجوهات به جانب بیت آن حضرت بود و لذا دستور انتقال آن حضرت را به بغداد داده و در آنجا حضرت را زندانی می‌کند تا تحت نظر باشد.[5] امام موسی کاظم(ع) مرکزیت این ارتباط بود، طوری که سازمان وکالت همان طور که گفته شد در اقصی نقاط جهان اسلام در ایران و آفریقا و جاهای دیگر در دوره امام کاظم علیه السّلام فعالیت داشت. البته این مطالب را نیز باید خاطر نشان ساخت که عده‌ای از این وکلا بعد از شهادت امام کاظم علیه السّلام گول مال دنیا را خورده و از پس وسوسه‌های شیطانی نیامدند و لذا از قبول امامت امام رضا علیه السّلام اِبا کردند که این هم خود مؤید ارتباط امام با مناطق مختلف و داشتن وکیل در جاهای مختلف بود. یونس بن عبد الرحمن می‌گوید: وقتی امام کاظم علیه السّلام از دنیا رفت نزد هر یک از نمایندگان و کارگزاران آن حضرت اموال زیادی جمع شده بود و همین امر باعث شد مرگ آن حضرت را انکار کنند و در امامت ایشان توقف کنند.[6] افرادی چون زیاد بن مروان قندی (قندهاری)،[7] عثمان بن عیسی رواسی و عده‌ای دیگر از این گروه محسوب می‌شود که فرقه واقفیه را به وجود آوردند.[8] فهرستی از افرادی از طرف امام کاظم - علیه السلام - وکالت داشتند عبارتند از: 1. مغضل بن عمر جعفی در کوفه، 2. عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، 3. عبدالله بن جندب در اهواز، 4. علی بن یقطین در کوفه، 5. اسامة بن حفص، 6. ابراهیم بن سلام نیشابوری در نیشابور، 7. یونس بن یعقوب در کوفه، 8. علی بن حمزه بطائنی، 9. زیاد بن مروان قندی (در قندهار)، 10. احمد بن بشر سرّاج، 11. عثمان بن عیسی رواسی در مصر، 12. منصور بن یونس بزرج، 13. حیّان سرّاح.[9] بنابراین، امام موسی بن جعفر علیه السّلام با تربیت افرادی عالم و مطمئن و دادن وکالت به آنها و فرستادن آنها به مناطق مختلف جهان اسلام؛ و نیز به وسیله نمایندگان مردم که به دیدار، حضرت می رفتند با شیعیان ارتباط داشتند و آنها را علیه ظلم و جور خلفا آگاه می‌ساختند و در مواقعی که فشار سیاسی از طرف خلفا شدت می‌گرفت و ارتباط مستقیم با مردم غیر ممکن می‌نمود با ارسال پیام و نوشتن نامه‌هائی البته با رعایت سیاست تقیّه این ارتباط را برقرار می‌کردند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 الارشاد، شیخ مفید، ج 2. 2 فصول المهم فی معرفة الائمه، مالکی، ج 2، مناقب الطاهرین= طبری، ج2. 3- زندگی امام کاظم - علیه السلام - سید کاظم ارفع. 4- سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه - علیه السلام - نوشته محمدرضا جباری. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ادیب، عادل، زندگانی تحلیلی ائمه دوازده‌گانه، ترجمه اسدالله مبشری، تهران، نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، 1366، ص 214. [2] . قرشی، باقر شریف، حیاة الامام موسی بن جعفر، نجف، مطبعة آداب، چاپ دوم، 1389 ه، ج 1، ص 418. [3] . همان. ج 2، ص 219. [4] . ابن شهر آشوب، مناقب الی ابی‌طالب، قم، مطبعة العلمیه، بیتا، ج 4، ص 2 291. [5] . اصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه رسول محلاتی، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، بیتا، ص 267. [6] . صدوق، پیشین، ص 225. [7] . مامقانی، پیشین، ج 1، ص 457. [8] . صدوق، پیشنین، ص 227. [9] . ر.ک: جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه - علیه السلام - قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره)، چاپ دوم، 1382، ص423-599.
عنوان سوال:

رابطه امام کاظم علیه السّلام با نقاط مختلف شیعه‌نشین جهان اسلام چگونه بود؟


پاسخ:

با توجه به اینکه دوران حیات ائمه علیهم السّلام بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام همیشه همراه با خفقان و فشار سیاسی از جانب خلافت های اموی و عباسی بود و ائمه علیهم السّلام را از ارتباط مستقیم با پیروان و شیعیان‌شان منع می‌کردند. ائمه علیهم السّلام هم سعی داشتند با استفاده از سیاست تقیّه و تربیت افراد مورد اطمینان برای ارتباط با یاران و پیروان جهت گسترش تشیّع و تعلیم و آموزش عقاید و احکام دینی به نقاط مختلف جهان اسلام اعزام می‌کردند.
البته این سیاست در ابتدا به خاطر وضع نامساعد سیاسی و به خاطر انتقال خلافت از امویان به عباسیان چندان محسوس نبود، ولی بعد از اینکه خلافت عباسی استقرار یافت و همان روش امویان را ادامه داد و بر خلاف شعارهای داده شده عمل کردند ائمه هم دست به کار شده و اقدام به آگاهی مردم از حق و حقانیت خود نمودند.
در این راستا از زمان امام موسی کاظم علیه السّلام سازمانی توسط آن حضرت برقرار می‌شود به عنوان سازمان وکالت که افرادی را تربیت می‌کردند و از شاگردان مخصوص و قابل اعتماد و آگاه به شرایع دین مبین اسلام و آئین تشیّع بودند و از طرف آن حضرت به نقاط مختلف جهان اسلام که تشیّع در آن حضور داشته می‌فرستادند تا مردم را با اسلام راستین و مکتب اهل بیت و همچنین ظلم و فساد دستگاه خلافت آگاه سازند.
این نیرویی که امام و اصحاب و یاران حضرت سازماندهی کرده و دور از چشم حکومت در مناطق مختلف پراکنده شدند و گروه‌های مختلف مردم را به طرف اهل بیت و علویان جذب کرده و خلافت را با خطرات جدی مواجه نمودند و نتیجة آن در دوران امام رضا علیه السّلام مشخص شد و مأمون برای در امان ماندن از این خطر به فکر احضار امام به مرو و طرح ولایتعهدی آن حضرت افتاد و لذا با این سیاست توانست خلافت را از این نیرو حفظ کند.[1]
یکی دیگر از راه‌هایی که امام با مناطق شیعه‌نشین ارتباط برقرار می‌کردند آمدن گروه‌های مختلف مردم و نمایندگان از مناطق دور بود، طوری که بعد از شهادت امام جعفر صادق علیه السّلام در مناطقی شیعیان سکونت داشتند و خبر شهادت امام صادق علیه السّلام را دریافت کرده بودند، برای شناخت امام بعدی و جانشین امام صادق علیه السّلام نمایندگان خود را به مدینه (یثرب) می‌فرستادند که این نمایندگان بعد از شناخت امام و ایمان به امامت و ولایت حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام و بیان دوستی و اطاعت به سوی سرزمین‌های خود می‌رفتند.[2]
از جمله آن نمایندگان، محمّد بن علی نیشابوری است، که از طرف مردم نیشابور برای دیدار با امام به مدینه آمد. وی از ثقات شیعه بوده و از امام روایاتی هم نقل کرده است.[3]
این ارتباط تا حدی بود که شیعیان از اقصی نقاط مملکت اسلامی خمس و وجوهات شرعیه خود و همچنین هدایا ونذورات را برای امام کاظم علیه السّلام توسط وکلا و نمایندگان می‌فرستادند و امام نیز آن وجوهات را به افراد مستحق می‌رساند.[4]
از جمله عواملی که باعث حسد و کینه هارون نسبت به امام موسی بن جعفر علیه السّلام شد، همین مسأله ارتباط امام با مناطق مختلف و حکومت حضرت بر دلها بود و همچنین سرازیر شدن وجوهات به جانب بیت آن حضرت بود و لذا دستور انتقال آن حضرت را به بغداد داده و در آنجا حضرت را زندانی می‌کند تا تحت نظر باشد.[5]
امام موسی کاظم(ع) مرکزیت این ارتباط بود، طوری که سازمان وکالت همان طور که گفته شد در اقصی نقاط جهان اسلام در ایران و آفریقا و جاهای دیگر در دوره امام کاظم علیه السّلام فعالیت داشت. البته این مطالب را نیز باید خاطر نشان ساخت که عده‌ای از این وکلا بعد از شهادت امام کاظم علیه السّلام گول مال دنیا را خورده و از پس وسوسه‌های شیطانی نیامدند و لذا از قبول امامت امام رضا علیه السّلام اِبا کردند که این هم خود مؤید ارتباط امام با مناطق مختلف و داشتن وکیل در جاهای مختلف بود. یونس بن عبد الرحمن می‌گوید: وقتی امام کاظم علیه السّلام از دنیا رفت نزد هر یک از نمایندگان و کارگزاران آن حضرت اموال زیادی جمع شده بود و همین امر باعث شد مرگ آن حضرت را انکار کنند و در امامت ایشان توقف کنند.[6]
افرادی چون زیاد بن مروان قندی (قندهاری)،[7] عثمان بن عیسی رواسی و عده‌ای دیگر از این گروه محسوب می‌شود که فرقه واقفیه را به وجود آوردند.[8]
فهرستی از افرادی از طرف امام کاظم - علیه السلام - وکالت داشتند عبارتند از:
1. مغضل بن عمر جعفی در کوفه، 2. عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، 3. عبدالله بن جندب در اهواز، 4. علی بن یقطین در کوفه، 5. اسامة بن حفص، 6. ابراهیم بن سلام نیشابوری در نیشابور، 7. یونس بن یعقوب در کوفه، 8. علی بن حمزه بطائنی، 9. زیاد بن مروان قندی (در قندهار)، 10. احمد بن بشر سرّاج، 11. عثمان بن عیسی رواسی در مصر، 12. منصور بن یونس بزرج، 13. حیّان سرّاح.[9]
بنابراین، امام موسی بن جعفر علیه السّلام با تربیت افرادی عالم و مطمئن و دادن وکالت به آنها و فرستادن آنها به مناطق مختلف جهان اسلام؛ و نیز به وسیله نمایندگان مردم که به دیدار، حضرت می رفتند با شیعیان ارتباط داشتند و آنها را علیه ظلم و جور خلفا آگاه می‌ساختند و در مواقعی که فشار سیاسی از طرف خلفا شدت می‌گرفت و ارتباط مستقیم با مردم غیر ممکن می‌نمود با ارسال پیام و نوشتن نامه‌هائی البته با رعایت سیاست تقیّه این ارتباط را برقرار می‌کردند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 الارشاد، شیخ مفید، ج 2.
2 فصول المهم فی معرفة الائمه، مالکی، ج 2، مناقب الطاهرین= طبری، ج2.
3- زندگی امام کاظم - علیه السلام - سید کاظم ارفع.
4- سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه - علیه السلام - نوشته محمدرضا جباری.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ادیب، عادل، زندگانی تحلیلی ائمه دوازده‌گانه، ترجمه اسدالله مبشری، تهران، نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، 1366، ص 214.
[2] . قرشی، باقر شریف، حیاة الامام موسی بن جعفر، نجف، مطبعة آداب، چاپ دوم، 1389 ه، ج 1، ص 418.
[3] . همان. ج 2، ص 219.
[4] . ابن شهر آشوب، مناقب الی ابی‌طالب، قم، مطبعة العلمیه، بیتا، ج 4، ص 2 291.
[5] . اصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه رسول محلاتی، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، بیتا، ص 267.
[6] . صدوق، پیشین، ص 225.
[7] . مامقانی، پیشین، ج 1، ص 457.
[8] . صدوق، پیشنین، ص 227.
[9] . ر.ک: جباری، محمد رضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه - علیه السلام - قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره)، چاپ دوم، 1382، ص423-599.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین