حضرت امام رضا علیه السّلام در سال 148 ه .ق در شهر مدینه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 ه .ق در سن 55 سالگی در شهر طوس خراسان به شهادت رسید. در باب شهادت ایشان تقریباً تمام علمای شیعه و عده زیادی از علمای اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهید شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالی وجود دارد که به آنها اشاره خواهیم کرد. قول مشهور این است که آن حضرت توسط مأمون خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیده اند. برخی از علمای اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا علیه السّلام را مسموم نکرده است. و برای این گفته خود دلائلی هم ذکر می کنند. از جمله آن دلائل این است که مأمون دختر خود را به همسری امام جواد علیه السّلام درآورد. مأمون به برتری امام رضا علیه السّلام در برابر علما استدلال می کرد. بعد از درگذشت امام رضا علیه السّلام مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و... در ادامه خواهیم گفت که به هیچ یک از دلائل در این رابطه نمی توان استناد کرد. عده ای از علمای اهل سنت قائلند که ایشان مسموم شده اند و عامل جنایت، عباسیان (غیر از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزی می گوید: (وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایتعهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا علیه السّلام را مسموم کردند.[2]) این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی رسد چرا که (بیشتر مورخین و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام علیه السّلام داده نه غیر او)[3]. علاوه بر اینکه مأمون برای این کار انگیزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد. روایاتی از امام رضا علیه السّلام وارد شده است که در این روایات آن حضرت شهادت خویش را پیشگویی کرده اند و عامل این جنایت را مأمون دانسته اند. امام رضا علیه السّلام به هرثمه بن اعین می گوید: (موقع مرگ من فرا رسیده است این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم کند...)[4]. شهید مطهری می نویسد: (قرائن نشان می دهد که امام رضا علیه السّلام را مسموم کردند و یک علت اساسی همان قیام بنی العباس در بغداد (بر علیه مأمون) بود. مأمون در حالی حضرت رضا علیه السّلام را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می دادند. به او گزارش دادند که بغداد قیام کرده او دید که حضرت رضا علیه السلام را نمی تواند عزل کند و اگر با این وضع بخواهد برود آنجا کار بسیار مشکل است. برای اینکه زمینه رفتن آنجا را فراهم کند و به بنی العباس بگوید کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسی که می گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ وفق دارد همین جهت است)[5]. به نظر می رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا علیه السّلام همین مطلبی باشد که ذکر شد. چرا که قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی کار آمدن علویان نبوده است. طبری می نویسد: (مأمون نامه ای به بنی عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی علیه السّلام را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآیند زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی علیه السّلام نبوده است.[6] از دیگر موجباتی که مورخان در قتل امام رضا علیه السّلام ذکر کرده اند، کینه ای می دانند که مأمون از امام رضا علیه السّلام به دل گرفته بود. طبرسی می نویسد: علتی که موجب شد مأمون امام رضا علیه السّلام را به شهادت برساند این بود که آن حضرت بی محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد...)[7]. همانگونه که بیان شد از نظر روایات شیعی شکی نیست که مأمون حضرت رضا علیه السّلام را مسموم کرد.[8] امّا اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است؟ روایات چندی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم. روایتی را شیخ مفید از عبدا... بن بشیر نقل کرده که عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد که ناخنهای خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا علیه السّلام رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بیشتر زنده نماند)[9]. روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می گوید: (حضرت رضا علیه السّلام انگور دوست می داشت پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند. در حبه های آن به مدت چند روز سوزنهای زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشیده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد).[10] روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده که می گوید: مأمون امام رضا علیه السّلام را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.[11]) بنابراین، ادله ای که اهل سنت ذکر کرده اند که مأمون امام رضا علیه السّلام را به شهادت نرسانده بی اساس می باشد. چرا که مأمون فردی بود که به خاطر حکومت، برادر خویش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا علیه السّلام در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام علیه السّلام به جهت منحرف کردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا علیه السّلام بوده است. (بعد از شهادت امام رضا علیه السّلام شیعیان بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع کردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود که تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود، همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند)[12]. امام رضا علیه السّلام در سال 203 ه.ق در شهر طوس به خاک سپرده شد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 زندگی سیاسی هشتمین امام:جعفر مرتضی حسینی. 2 پیشوایان، سید کاظم ارفع. 3 حضرت رضا(ع)، فضل الله کمپانی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بی تا، ج 2، ص 261. [2] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا(ع)، قم، نشر سعید بن جبیر، 1372ش، ج 2، ص 371. [3] . همان. [4] . محمد بن جریر بن رستم طبری، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضی، 1363، ص 178. [5] . مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، چاپ بیست و هفتم، 1384، ص 210. [6] . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1364، ج 13، ص 5676. [7] . فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417، ج 2، ص 80؛ شیخ مفید، همان، ج 2، ص 260. [8] . مطهری، مرتضی، همان، ص 211. [9] . شیخ مفید، همان، ج 2، ص 262261. [10] . همان، ص 262. [11] . فضل بن حسن طبرسی، همان، ص 8382. [12] . باقر شریف القرشی، همان، ص 375.
حضرت امام رضا علیه السّلام در سال 148 ه .ق در شهر مدینه متولد شد،[1] و در ماه صفر سال 203 ه .ق در سن 55 سالگی در شهر طوس خراسان به شهادت رسید.
در باب شهادت ایشان تقریباً تمام علمای شیعه و عده زیادی از علمای اهل سنت قائلند که آن حضرت مسموم و شهید شده اند. درباره عامل شهادت اختلاف نظر و اقوالی وجود دارد که به آنها اشاره خواهیم کرد.
قول مشهور این است که آن حضرت توسط مأمون خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیده اند.
برخی از علمای اهل سنت قائلند که مأمون، امام رضا علیه السّلام را مسموم نکرده است. و برای این گفته خود دلائلی هم ذکر می کنند. از جمله آن دلائل این است که مأمون دختر خود را به همسری امام جواد علیه السّلام درآورد. مأمون به برتری امام رضا علیه السّلام در برابر علما استدلال می کرد. بعد از درگذشت امام رضا علیه السّلام مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و... در ادامه خواهیم گفت که به هیچ یک از دلائل در این رابطه نمی توان استناد کرد. عده ای از علمای اهل سنت قائلند که ایشان مسموم شده اند و عامل جنایت، عباسیان (غیر از مأمون) بوده اند. به عنوان نمونه ابن جوزی می گوید: (وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایتعهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا علیه السّلام را مسموم کردند.[2]) این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی رسد چرا که (بیشتر مورخین و روات اجماع دارند که مأمون سم را به امام علیه السّلام داده نه غیر او)[3]. علاوه بر اینکه مأمون برای این کار انگیزه هم داشته که به آن اشاره خواهد شد. روایاتی از امام رضا علیه السّلام وارد شده است که در این روایات آن حضرت شهادت خویش را پیشگویی کرده اند و عامل این جنایت را مأمون دانسته اند. امام رضا علیه السّلام به هرثمه بن اعین می گوید: (موقع مرگ من فرا رسیده است این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم کند...)[4].
شهید مطهری می نویسد: (قرائن نشان می دهد که امام رضا علیه السّلام را مسموم کردند و یک علت اساسی همان قیام بنی العباس در بغداد (بر علیه مأمون) بود. مأمون در حالی حضرت رضا علیه السّلام را مسموم کرد که از خراسان به طرف بغداد می رفت و مرتب اوضاع بغداد را به او گزارش می دادند. به او گزارش دادند که بغداد قیام کرده او دید که حضرت رضا علیه السلام را نمی تواند عزل کند و اگر با این وضع بخواهد برود آنجا کار بسیار مشکل است. برای اینکه زمینه رفتن آنجا را فراهم کند و به بنی العباس بگوید کار تمام شد حضرت را مسموم کرد و آن علت اساسی که می گویند و قابل قبول هم هست و با تاریخ وفق دارد همین جهت است)[5].
به نظر می رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا علیه السّلام همین مطلبی باشد که ذکر شد. چرا که قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی کار آمدن علویان نبوده است.
طبری می نویسد: (مأمون نامه ای به بنی عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی علیه السّلام را به آنان اعلام کرد و از آنان خواست که به اطاعت او درآیند زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی علیه السّلام نبوده است.[6] از دیگر موجباتی که مورخان در قتل امام رضا علیه السّلام ذکر کرده اند، کینه ای می دانند که مأمون از امام رضا علیه السّلام به دل گرفته بود. طبرسی می نویسد: علتی که موجب شد مأمون امام رضا علیه السّلام را به شهادت برساند این بود که آن حضرت بی محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می کرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می گرفت که موجب عصبانیت و کینه او می شد...)[7]. همانگونه که بیان شد از نظر روایات شیعی شکی نیست که مأمون حضرت رضا علیه السّلام را مسموم کرد.[8] امّا اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است؟ روایات چندی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم. روایتی را شیخ مفید از عبدا... بن بشیر نقل کرده که عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد که ناخنهای خود را بلند کنم... سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا علیه السّلام رفت و به من دستور داد که انار برای ما بیاور من اناری چند حاضر کردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بیشتر زنده نماند)[9]. روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذکر کرده که می گوید: (حضرت رضا علیه السّلام انگور دوست می داشت پس قدری انگور برای حضرت تهیه کردند. در حبه های آن به مدت چند روز سوزنهای زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را کشیده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد).[10]
روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده که می گوید: مأمون امام رضا علیه السّلام را فراخواند و آن حضرت را مجبور کرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.[11])
بنابراین، ادله ای که اهل سنت ذکر کرده اند که مأمون امام رضا علیه السّلام را به شهادت نرسانده بی اساس می باشد. چرا که مأمون فردی بود که به خاطر حکومت، برادر خویش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا علیه السّلام در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام علیه السّلام به جهت منحرف کردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا علیه السّلام بوده است.
(بعد از شهادت امام رضا علیه السّلام شیعیان بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع کردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود که تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود، همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند)[12]. امام رضا علیه السّلام در سال 203 ه.ق در شهر طوس به خاک سپرده شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 زندگی سیاسی هشتمین امام:جعفر مرتضی حسینی.
2 پیشوایان، سید کاظم ارفع.
3 حضرت رضا(ع)، فضل الله کمپانی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بی تا، ج 2، ص 261.
[2] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا(ع)، قم، نشر سعید بن جبیر، 1372ش، ج 2، ص 371.
[3] . همان.
[4] . محمد بن جریر بن رستم طبری، دلائل الامامه، قم، منشورات الرضی، 1363، ص 178.
[5] . مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، چاپ بیست و هفتم، 1384، ص 210.
[6] . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1364، ج 13، ص 5676.
[7] . فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417، ج 2، ص 80؛ شیخ مفید، همان، ج 2، ص 260.
[8] . مطهری، مرتضی، همان، ص 211.
[9] . شیخ مفید، همان، ج 2، ص 262261.
[10] . همان، ص 262.
[11] . فضل بن حسن طبرسی، همان، ص 8382.
[12] . باقر شریف القرشی، همان، ص 375.
- [سایر] نحوه شهادت امام رضا علیه السلام چگونه بود؟
- [سایر] آیا نحوه شهادت امام رضا (ع) نوشیدن جام زهر بوده است و ایا چنین روشی برای این امام والا مقام پسندیده میباشد که جام زهر را باهیچگونه مقاومتی بنوشد؟ایا روایتی دیگر از نحوه شهادت ایشان وجود ندارد?
- [سایر] امام رضا ع چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] چگونگی شهادت امام رضا (ع) را توضیح دهید؟
- [سایر] آیا امام رضا علیه السلام قبل از احمد بن موسی علیه السلام به شهادت رسیدند؟
- [سایر] زمان ورود حضرت معصومه(س) به ایران امام رضا(ع) شهید شده بود یا زنده بود؟
- [سایر] پس از شهادت کدام امام دو گرایش عمده به نامهای قطعیه و واقفیه پدید آمد؟ الف) امام رضا(ع) ب)امام موسی کاظم)ع)
- [سایر] اگر ماه صفر 29 روز باشد و شهادت امام رضا در 30 ماه صفر بوده شهادت امام در چه روزی خواهد بود آیا اول ربیع خواهد بود؟
- [سایر] چرا به علی بن موسی، امام هشتم شیعیان، "رضا" می گویند؟
- [سایر] آیا امام رضا(ع) بعد از شهادت حضرت معصومه(س) به قم سفر کردهاند یا خیر؟ همراهان حضرت معصومه در سفر به ایران چه کسانی بودهاند؟
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله وحید خراسانی] الله اکبر یعنی الله بزرگتر از ان است که وصف شود اشهد ان لا اله الا الله یعنی شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی به غیر از الله اشهد ان محمدا رسول الله یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله وسلم فرستاده خداست حی علی الصلاه یعنی بشتاب برای نماز حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین کارها قد قامت الصلاه یعنی به تحقیق که نماز بر پا شد لا اله الا الله یعنی نیست معبودی مگر الله
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .
- [امام خمینی] "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه "الله اکبر" یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند."اشهد ان لا اله الا الله" یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. "اشهد ان محمدا رسول الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام، امیر المؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"یعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" یعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خیرالعمل" یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. "قد قامت الصلاه" یعنی به تحقیق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است.
- [آیت الله اردبیلی] (أشْهَدُ أنَّ عَلِیّا أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ)(9) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوبست بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ) به قصد قربت مطلقه گفته شود. =============================================================================== 1 یعنی: (خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند). 2 یعنی: (شهادت میدهم که معبودی جز خداوند یکتا و بیهمتا، نیست). 3 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر و فرستاده خدا است). 4 یعنی: (بشتاب برای نماز). 5 یعنی: (بشتاب برای رستگاری). 6 یعنی: (بشتاب برای بهترین کارها که نماز است). 7 یعنی: (معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا، نیست). 8 یعنی: (به تحقیق نماز بر پاشد). 9 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت علی علیهالسلام امیرالمؤمنین، ولیّ خدا بر خلق است).
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اشهد ان علیا ولی اللّه جزو اذان و اقامه نیست؛ ولی خوب است بعد از اشهد ان محمدا رسول اللّه به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر: یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اشهد ان لا اله الا اللّه: یعنی شهادت می دهم که خدائی سزاوار پرستش نیست جز خدائی که یکتا و بی همتا است. اشهد ان محمدا رسول اللّه: یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبداللّه (ص) پیغمبر و فرستاده خدا است. اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی اللّه: یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاه و السلام امیر مؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حی علی الصلاه: یعنی بشتاب برای نماز. حی علی الفلاح: یعنی بشتاب برای رستگاری. حی علی خیر العمل: یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قد قامت الصلاه: یعنی به تحقیق نماز بر پا شد. لا اله الا اللّه: یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است.