جلوه های عرفان در قیام عاشورا چیست؟
بوعلی‌سینا(ره) در تعریف عرفان گفته است: (توجه مستمر درونی و انصراف فکری به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفان‌است.)(1) رسیدن به چنین حالتی، آرزوی همه سالکان راه حق است. همت عالی آنان این است که همه حجاب‌های ظلمانی و نورانی عالم ملک و ملکوت را پشت سر نهند و با چشم دل، بدون واسطه، رخ زیبای یار را ببینند و خود را فدای او کنند. این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست‌ روزی رُخَش ببینم و تسلیم وی کنم‌ در مناجات شعبانیه، که زمزمه همه امامان بوده است، آمده است: (اِلهی‌ وَ اَلْحِقْنی‌ بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خائِفاً مُراقِباً یا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِکْرامِ؛(2) معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، ای دارنده جلالت و کرامت.) این حالت عالی روحی در اثر تقوای الهی، پرهیز از گناهان ، انجام وظایف و پیشرفت درسیر و سلوک اخلاقی پدید می‌آید . سالار شهیدان در دعای عرفه از خدا ‌می‌خواهد: (اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی‌ اَخْشاکَ کَاَنّی‌ اَراکَ؛(3) خدایا مرا در مرتبه‌ای از خوف از خودت قرار ده که گویا تو را می‌بینم.) جلوه های عرفان در کربلا: 1- وصال به حق: آن امام همام و یاران او خود را به خدا نزدیک می‌دیدند تا جایی که از همه هستی خویش گذشتند و هر سختی و تلخی را به جان خریدند. هر چه در راه جانبازی و جهاد جلوتر می‌رفتند، آثار شیرین این حالت عرفانی برایشان بیشتر جلوه‌گر می‌شد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفاداری اصحاب، امام آنان را دعا کرد، سپس پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهای بهشتی را که خدا عطایشان کرده بود دیدند و جایگاه خویش را شناختند.)(4) همچنین پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود: (یا کِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَاینََعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلوُا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَروُنَ بِکُمْ فَحاموُا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ دینِ نَبیّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ ای بزرگواران! این بهشت است که دروازه‌هایش به رویتان گشوده شده و رودهایش به هم پیوسته و میوه‌هایش شیرین گشته است. رسول خدا(ص) و شهدایی که در راه خدا کشته شده‌اند ، منتظر ورود شما هستند تا خوش‌آمد گویند، بنابراین از دین خدا و پیامبرش دفاع کنید و از ناموس پیامبر پاسداری نمایید.)(5) حماسه‌سازان عارف کربلا آنچه را که دیگران در آینه نمی‌دیدند، در خشت خام می‌دیدند و بصیرت و عرفانشان پرده‌های زمین و زمان را درنوردیده بود و بر بام دنیا گام نهاده ،چنین مقام ارجمندی را در پرتو همراهی با حضرت اباعبداللَّه(ع) به دست آورده بودند: زهیر بن‌قین آن‌گاه که آهنگ میدان کرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛ (اینک راه خویش را به نیکی یافته‌ام و عارفانه قدم به میدان می‌نهم و یقین دارم که به ملاقات نیاکان بی‌نظیر تو یعنی پیامبر و علی و حسن و جعفر طیار و حمزه علیهم‌السلام می‌شتابم.)(6) حضرت علی‌اکبر(ع) نیز یک بار از میدان برگشت و در ظاهر از امام طلب آب نمود ولی در واقع آب حیات می‌طلبید، امام به او فرمود: (پسرم، به میدان باز گرد که پس از اندکی جنگیدن، جدت محمد(ص) را ملاقات خواهی کرد و او چنان تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن، هرگز تشنه نخواهی شد!) پس از سخنان امام(ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفرید. در آن میان‌منقذ بن‌عروه، او را هدف قرار داد و بر زمین افکند، علی‌اکبر در میان خاک و خون، فریادبرآورد: (پدر عزیزم، درود بر تو، این، جدم پیامبر است که بر تو سلام می‌فرستد و پیام می‌دهد که هر چه زودتر به سوی ما بشتاب!)(7) راستی در عرفانگاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر ،دل می‌کند و خود را تسلیم امواج بلا می‌نماید؟ جز اینکه جملگی تصمیم گرفته‌اند از آوردگاه نینوا به بارگاه (دَنی فَتَدلَّی) پر بکشند و با زبان حال و قال بگویند: تَرَکْتُ الْخَلقَ طُرّاً فی‌ رِضاکا وَ اَیْتَمْتُ الْعَیالَ لِکَنی اَراکا فَلَوْ قَطَّعْتَنی‌ اِرْباً فَاِربا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی‌ سِواکا! تمامی مردمان را در راه رضایت تو ترک گفتم و عیالم یتیم گشت تا تو را ببینم اگر مرا قطعه قطعه کنی، دلم غیر ار تو را نمی‌خواهد.(8) همه عاشوراییان، مست جمال حسینی شدند و زیباترین سرود عاشقانه را پیام‌آور کربلا، حضرت زینب(س)، در کوفه ابراز داشت. وقتی اهل بیت(ع) به عنوان اسرای جنگی وارد مجلس عبیداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زینب(ع) پرسید: خدا با خاندان تو چه کرد؟ دختر پیامبر با اطمینان و صلابت پاسخ داد: (ما رَأَیْتُ إلاَّ جَمیلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلی‌ مَضاجِعِهِمْ ...؛(9) جز زیبایی ندیدم! این خیل (شهدا) کسانی هستند که خدا شهادت را برایشان مقرر کرده بود و آنان به مشهد خویش شتافتند.) 2. راز و نیاز با خدا: دعا و عبادت، زیباترین حالتی است که انسان پیدا می‌کند و در خلوت انس خدای خویش می‌نشیند. از نظر قرآن مجید، هدف نهایی آفرینش محسوب می‌شود؛(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدوُنِ؛(10) جن و انسان را نیافریدم جز آنکه مرا بپرستند.) نیایش و پرستش خالصانه از ویژگی‌های دایمی امام حسین (ع) و یاران فداکار او بود. امام سجاد(ع)فرمود:(پدرم در شبانه‌ روز هزار رکعت نمازمی‌خواند.)(11) حضرت، در طول سفر، حتی در صبح و ظهر روز عاشورا نمازهای واجب را همراه اصحابش به جماعت برگزار ‌کرد. عصر تاسوعا وقتی جنب و جوش دشمن را ملاحظه کرد، حضرت عباس(ع) را فرستاد تا از آنان خبر بیاورد، به او گفتند، قصد حمله دارند، امام برادر را به سوی عمر سعد فرستاد تا از او مهلت بگیرد جنگ را به فردا موکول کند تا یک شب دیگر به درگاه خدا عبادت کنند، آنگاه فرمود: (خدا می‌داند که نماز، قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست ‌دارم.)(12) شب عاشورا تا صبح، مشغول نماز و دعا و استغفار و مناجات و تلاوت قرآن بودند.(13) حضرت مسلم(ع) هنگام عزیمت به سوی کوفه، برای وداع به مسجد النبی رفت و دورکعت نماز به جای آورد.(14) در باره یکی دیگر از شهدا به نام (سوید بن‌عمر) نوشته‌اند:(انسانی شریف و پرنماز بود.)(15) حبیب بن‌مظاهر عصر تاسوعا خطاب به نیروهای یزید گفت: (چه بد گروهی هستید ؛ فردای رستاخیز در حالی به پیشگاه خدا حضور می‌یابید که نسل و عترت پیامبرش را کشته‌اید؛ کسانی که عابدان این دیار و نمازشب‌خوان و ذاکر خدا بودند.)(16) به شهادت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگی را نسبت به خداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستان ها و روایات و اخبار، یک جمله برای ما کافی است، که از مهم ترین قسمت های مناجات او در عصر عرفه در صحرای عرفات با خدای خویش است: (متی غبتَ حتی تحتاج الی دلیل یدلُّ علیک و متی بعدتَ حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک، عمیت عینٌ لا تراک علیها رقیباً و خسرت صفقة عبد لم تجعل لَهُ من حبک نصیبا؛ تو کی از نظر پنهانی تا به دلیل و برهان محتاج باشی و کی از ما دور شدی تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزدیک سازد؟! کور باد چشمی که تو را نمی‌بیند، با آن که همیشه تو مراقب و همنشین او هستی. در زیان باد بنده‌ای که نصیبی از عشق و محبت نیافت.(17) کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تورا کی رفته‌ای ز دیده که پیدا کنم تو را امام حسین(ع) همچون دیگر پیشوایان اسلام، با آن‌همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبی، بیشترین احساس ابهت و جلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود داشت که در موارد گونه‌گون تجلی و بروز می‌کرد. امام تالحظه شهادت، ارتباط ناگسستنی و عشق سوزان به محبوب واقعی خود را به همراه داشت. در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک می‌گردید و ساعات بحرانی جبهه کربلا نزدیک‌تر می‌شد، آن عاشق دلباخته با سپری شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعدة وصل، قیافه‌اش مصمم‌تر، رنگ او برافروخته‌تر، سیمایش گلگون‌تر و چهره‌اش شکفته‌تر می‌گردید و شور مخصوصی در امام دیده می‌شد. (18) امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرام و شاد و بشاش و متبسم و خندان بود. شمر سراو را می‌برید اما وی چون گل شکفته بود (19)چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوب خویش است. آری این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه ادای تکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه، حاصل ارزشمند انجام تکلیف است، و چه موهبتی از این ارزشمندتر. پیامبر اسلام(ص) درباره اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوی دوست و شیفتگان وصال یار فرموده بود:( لا یجدون الم مس الحدید؛(20) آنان درد و رنج اصابت اسلحه آهن را نمی‌یابند). چگونه می‌شود نیزه و خنجر به بدنی فرو رود و بیرون کشیده شود و خون جاری گردد اما احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این است که اینان چنان شیفته و دلباخته کوی دوست و راهی به سوی آن دیار بودند که سر از پا نمی‌شناخته ، برخورد با سلاح‌های گوناگون را به چیزی نمی‌گرفتند و کوچک‌ترین اعتنائی‌به آن نداشتند . چنان در راه ادای تکلیف و انجام وظیفه اسلامی و انسانی خود سرمست موفقیت و کامیابی بودند که به هیچ چیز دیگر نمی‌اندیشیدند. وقتی یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند ، خود آن وجود سرشار و آن مصداق بارز (والذین آمنوا اشد حبا (21) للّه) چگونه بود؟ 3. تجلی رضا به قضا: در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام (رضا) دشوار و ارجمند است. به راستی که حسین بن علی(ع) در میان آنان - که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران میاندیشید و آن را میپسندید - (آنچه را جانان پسندد) میپسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، زمزمه میکرد: (الهی رضی بقضائک). این مرحله از عرفان؛ یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز فرموده: (رضا الله رضانا اهل البیت ؛رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است). (22) حضرت با مجاهدت، ریاضت و زهدورزی خالصانه به مقام رضا رسیده بود . این مقام درتمامی برخوردهای حضرت با دشمن ظهور و بروز پیدا می کرد و کوفیان را نهیب می‌زد که شما کسانی هستید که رضایت و خواسته‌های دل خویش را بر رضای الهی ترجیح‌داده‌اید: (لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم علی مرضاة الخالق؛ (23) رستگار نخواهند شد قومی که رضایت خود را بر رضایت خداوند ترجیح دهند). ... هیچ یک از پیشامدهای تلخ ظاهری، خللی در ارادۀ مصمم حضرت در ادامه حرکت پدید نیاورد و با دلی راضی به پیشواز حوادث می‌رفت. آن گاه که فرزدق ایشان را از اوضاع کوفه خبرداد در جواب فرمود: (همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که دوست داریم و می‌پسندیم، خدا را بر نعمت‌هایش سپاس می‌گوییم اما اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز از کسی که نیتش حق و شیوه‌اش تقوا باشد دور نیست). (24) این کلام امام(ع) در مدینه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد: (اسئلک...ما اخترتَ مِن أمری هذا ما هو لک رضی؛ خدایا! از تو درخواست دارم آنچه را مایة خشنودی توست، برایم برگزینی.)(25) این خصلت حضرت در همراهانش نیز ظهور و بروز کامل داشت. حضرت زینب در مجلس ابن زیاد آن گاه که والی مغرور کوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد که: (چگونه دیدی رفتاری را که خدا با برادرت نمود؟)فرمود:(ما رأیتُ الا جمیلاً؛ غیر از خوبی و جمال چیزی ندیدم). (26) این برخورد از سر رضایت و عاشقانه، فضای مجلس را علیه ابن زیاد دگرگون نمود و او را زمینگیر کرد. وقتی انسان به عظمت صفات و اسمای الهی پی ببرد، بهت زده می‌شود و در آن وادی، پای عقل را چوبین دیده ، در حرارت تمنا و خیرگی تماشا به یکباره می‌سوزد، پس طبعاً اراده‌ای که در این آتش صیقلی می‌شود، شکست ‌ناپذیر است. نه رهبر عاشورا و نه هیچ یک از اهل‌بیت و اصحاب با آن همه صحنه‌های دلخراش و فشارهای سخت درونی و بیرونی از پای در نیامدند و زبان اعتراض نگشودند. درک این حقیقت و این حالت ،درک مشکلی است، از آن جهت که عقل آدمی جز حیرت و شگفتی در این باره به چیزی نمی‌رسد و در مقابل حرکات اعجاب‌آمیز سیدالشهدا زانوی تسلیم و عجز بر زمین می‌زند. امام زین‌العابدین در وصف این ویژگی در عمه خویش می‌فرماید: (در سفر اسارت از کوفه تا شام، بارها شاهد بودم که عمه‌ام زینب غذای خود را بین کودکان تقسیم می‌نمود و خود از شدت گرسنگی و ضعف نماز شب را نشسته می‌خواند ، در ایام سفر هیچ‌گاه نماز شب او ترک نشد). (27) -------------------------------------------------------------------------------------------------- پی‌نوشت‌ها: 1. عرفان و حماسه، آیت‌اللَّه جوادی آملی، ص‌35، نشر رجاء، 1372، به نقل از نمط نهم اشارات و تنبیهات. 2. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه. 3. همان، دعای عرفه. 4. مقتل الحسین، مقرّم، ص‌261، بصیرتی، قم، 1394ق. 5. همان، ص‌304. 6. همان، ص‌306. 7. لهوف، ص‌166، 167. 8. جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملی، ص‌11 مقدمه، تهران، 1347. (همه مردم را در راه خشنودی تو ترک گفتم، و خانواده‌ام را رها کردم تا تو را بینم، اگر مرا قطعه قطعه کنی، باز هم دلم به سوی دیگری مشتاق نخواهد شد.) 9. نفس المهموم، ص‌371. 10. سوره ذاریات، آیه 56. 11. بحارالانوار، مجلسی، ج‌44، ص‌196. 12. مقتل، ابومخنف، ص‌106. 13. همان، ص‌112. 14. الفتوح، ص‌53. 15. لهوف، ص‌165. 16. مقتل، ابومخنف، ص‌105. 17. مفاتیح الجنان، بخشی از دعای امام حسین(ع) در روز عرفه. 18. بحارالانوار، ج 44، ص 297 19. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق، تبریز، ص 150 151. 20. بحار الانوار، ج45، ص 80 21. بقره(2) آیه 165 22. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 328. 23. مقتل الحسین، خوارزمی، ج‌1، ص‌239، بحارالانوار، ج‌44، ص‌383. 24. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‌336. 25. همان، ص‌328. 26. بحارالانوار، ج‌45، ص‌116. 27. زینب کبرا، اسماعیل منصوری، نشر آیه، ص 38.
عنوان سوال:

جلوه های عرفان در قیام عاشورا چیست؟


پاسخ:

بوعلی‌سینا(ره) در تعریف عرفان گفته است:
(توجه مستمر درونی و انصراف فکری به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفان‌است.)(1)
رسیدن به چنین حالتی، آرزوی همه سالکان راه حق است. همت عالی آنان این است که همه حجاب‌های ظلمانی و نورانی عالم ملک و ملکوت را پشت سر نهند و با چشم دل، بدون واسطه، رخ زیبای یار را ببینند و خود را فدای او کنند.
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست‌ روزی رُخَش ببینم و تسلیم وی کنم‌
در مناجات شعبانیه، که زمزمه همه امامان بوده است، آمده است:
(اِلهی‌ وَ اَلْحِقْنی‌ بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خائِفاً مُراقِباً یا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِکْرامِ؛(2) معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، ای دارنده جلالت و کرامت.)
این حالت عالی روحی در اثر تقوای الهی، پرهیز از گناهان ، انجام وظایف و پیشرفت درسیر و سلوک اخلاقی پدید می‌آید . سالار شهیدان در دعای عرفه از خدا ‌می‌خواهد:
(اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی‌ اَخْشاکَ کَاَنّی‌ اَراکَ؛(3) خدایا مرا در مرتبه‌ای از خوف از خودت قرار ده که گویا تو را می‌بینم.)
جلوه های عرفان در کربلا:
1- وصال به حق:
آن امام همام و یاران او خود را به خدا نزدیک می‌دیدند تا جایی که از همه هستی خویش گذشتند و هر سختی و تلخی را به جان خریدند. هر چه در راه جانبازی و جهاد جلوتر می‌رفتند، آثار شیرین این حالت عرفانی برایشان بیشتر جلوه‌گر می‌شد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفاداری اصحاب، امام آنان را دعا کرد، سپس پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهای بهشتی را که خدا عطایشان کرده بود دیدند و جایگاه خویش را شناختند.)(4)
همچنین پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود:
(یا کِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَاینََعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلوُا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَروُنَ بِکُمْ فَحاموُا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ دینِ نَبیّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ ای بزرگواران! این بهشت است که دروازه‌هایش به رویتان گشوده شده و رودهایش به هم پیوسته و میوه‌هایش شیرین گشته است. رسول خدا(ص) و شهدایی که در راه خدا کشته شده‌اند ، منتظر ورود شما هستند تا خوش‌آمد گویند، بنابراین از دین خدا و پیامبرش دفاع کنید و از ناموس پیامبر پاسداری نمایید.)(5)
حماسه‌سازان عارف کربلا آنچه را که دیگران در آینه نمی‌دیدند، در خشت خام می‌دیدند و بصیرت و عرفانشان پرده‌های زمین و زمان را درنوردیده بود و بر بام دنیا گام نهاده ،چنین مقام ارجمندی را در پرتو همراهی با حضرت اباعبداللَّه(ع) به دست آورده بودند:
زهیر بن‌قین آن‌گاه که آهنگ میدان کرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛
(اینک راه خویش را به نیکی یافته‌ام و عارفانه قدم به میدان می‌نهم و یقین دارم که به ملاقات نیاکان بی‌نظیر تو یعنی پیامبر و علی و حسن و جعفر طیار و حمزه علیهم‌السلام می‌شتابم.)(6)
حضرت علی‌اکبر(ع) نیز یک بار از میدان برگشت و در ظاهر از امام طلب آب نمود ولی در واقع آب حیات می‌طلبید، امام به او فرمود:
(پسرم، به میدان باز گرد که پس از اندکی جنگیدن، جدت محمد(ص) را ملاقات خواهی کرد و او چنان تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن، هرگز تشنه نخواهی شد!)
پس از سخنان امام(ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفرید. در آن میان‌منقذ بن‌عروه، او را هدف قرار داد و بر زمین افکند، علی‌اکبر در میان خاک و خون، فریادبرآورد:
(پدر عزیزم، درود بر تو، این، جدم پیامبر است که بر تو سلام می‌فرستد و پیام می‌دهد که هر چه زودتر به سوی ما بشتاب!)(7)
راستی در عرفانگاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر ،دل می‌کند و خود را تسلیم امواج بلا می‌نماید؟ جز اینکه جملگی تصمیم گرفته‌اند از آوردگاه نینوا به بارگاه (دَنی فَتَدلَّی) پر بکشند و با زبان حال و قال بگویند:
تَرَکْتُ الْخَلقَ طُرّاً فی‌ رِضاکا وَ اَیْتَمْتُ الْعَیالَ لِکَنی اَراکا فَلَوْ قَطَّعْتَنی‌ اِرْباً فَاِربا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی‌ سِواکا!
تمامی مردمان را در راه رضایت تو ترک گفتم و عیالم یتیم گشت تا تو را ببینم اگر مرا قطعه قطعه کنی، دلم غیر ار تو را نمی‌خواهد.(8)
همه عاشوراییان، مست جمال حسینی شدند و زیباترین سرود عاشقانه را پیام‌آور کربلا، حضرت زینب(س)، در کوفه ابراز داشت. وقتی اهل بیت(ع) به عنوان اسرای جنگی وارد مجلس عبیداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زینب(ع) پرسید: خدا با خاندان تو چه کرد؟ دختر پیامبر با اطمینان و صلابت پاسخ داد:
(ما رَأَیْتُ إلاَّ جَمیلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلی‌ مَضاجِعِهِمْ ...؛(9) جز زیبایی ندیدم! این خیل (شهدا) کسانی هستند که خدا شهادت را برایشان مقرر کرده بود و آنان به مشهد خویش شتافتند.)
2. راز و نیاز با خدا:
دعا و عبادت، زیباترین حالتی است که انسان پیدا می‌کند و در خلوت انس خدای خویش می‌نشیند. از نظر قرآن مجید، هدف نهایی آفرینش محسوب می‌شود؛(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدوُنِ؛(10)
جن و انسان را نیافریدم جز آنکه مرا بپرستند.)
نیایش و پرستش خالصانه از ویژگی‌های دایمی امام حسین (ع) و یاران فداکار او بود. امام سجاد(ع)فرمود:(پدرم در شبانه‌ روز هزار رکعت نمازمی‌خواند.)(11)
حضرت، در طول سفر، حتی در صبح و ظهر روز عاشورا نمازهای واجب را همراه اصحابش به جماعت برگزار ‌کرد. عصر تاسوعا وقتی جنب و جوش دشمن را ملاحظه کرد، حضرت عباس(ع) را فرستاد تا از آنان خبر بیاورد، به او گفتند، قصد حمله دارند، امام برادر را به سوی عمر سعد فرستاد تا از او مهلت بگیرد جنگ را به فردا موکول کند تا یک شب دیگر به درگاه خدا عبادت کنند، آنگاه فرمود:
(خدا می‌داند که نماز، قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست ‌دارم.)(12)
شب عاشورا تا صبح، مشغول نماز و دعا و استغفار و مناجات و تلاوت قرآن بودند.(13)
حضرت مسلم(ع) هنگام عزیمت به سوی کوفه، برای وداع به مسجد النبی رفت و دورکعت نماز به جای آورد.(14) در باره یکی دیگر از شهدا به نام (سوید بن‌عمر) نوشته‌اند:(انسانی شریف و پرنماز بود.)(15) حبیب بن‌مظاهر عصر تاسوعا خطاب به نیروهای یزید گفت: (چه بد گروهی هستید ؛ فردای رستاخیز در حالی به پیشگاه خدا حضور می‌یابید که نسل و عترت پیامبرش را کشته‌اید؛ کسانی که عابدان این دیار و نمازشب‌خوان و ذاکر خدا بودند.)(16)
به شهادت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگی را نسبت به خداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستان ها و روایات و اخبار، یک جمله برای ما کافی است، که از مهم ترین قسمت های مناجات او در عصر عرفه در صحرای عرفات با خدای خویش است:
(متی غبتَ حتی تحتاج الی دلیل یدلُّ علیک و متی بعدتَ حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک، عمیت عینٌ لا تراک علیها رقیباً و خسرت صفقة عبد لم تجعل لَهُ من حبک نصیبا؛ تو کی از نظر پنهانی تا به دلیل و برهان محتاج باشی و کی از ما دور شدی تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزدیک سازد؟! کور باد چشمی که تو را نمی‌بیند، با آن که همیشه تو مراقب و همنشین او هستی. در زیان باد بنده‌ای که نصیبی از عشق و محبت نیافت.(17)
کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تورا کی رفته‌ای ز دیده که پیدا کنم تو را
امام حسین(ع) همچون دیگر پیشوایان اسلام، با آن‌همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبی، بیشترین احساس ابهت و جلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود داشت که در موارد گونه‌گون تجلی و بروز می‌کرد. امام تالحظه شهادت، ارتباط ناگسستنی و عشق سوزان به محبوب واقعی خود را به همراه داشت.
در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک می‌گردید و ساعات بحرانی جبهه کربلا نزدیک‌تر می‌شد، آن عاشق دلباخته با سپری شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعدة وصل، قیافه‌اش مصمم‌تر، رنگ او برافروخته‌تر، سیمایش گلگون‌تر و چهره‌اش شکفته‌تر می‌گردید و شور مخصوصی در امام دیده می‌شد. (18)
امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرام و شاد و بشاش و متبسم و خندان بود. شمر سراو را می‌برید اما وی چون گل شکفته بود (19)چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوب خویش است. آری این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه ادای تکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه، حاصل ارزشمند انجام تکلیف است، و چه موهبتی از این ارزشمندتر.
پیامبر اسلام(ص) درباره اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوی دوست و شیفتگان وصال یار فرموده بود:( لا یجدون الم مس الحدید؛(20) آنان درد و رنج اصابت اسلحه آهن را نمی‌یابند). چگونه می‌شود نیزه و خنجر به بدنی فرو رود و بیرون کشیده شود و خون جاری گردد اما احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این است که اینان چنان شیفته و دلباخته کوی دوست و راهی به سوی آن دیار بودند که سر از پا نمی‌شناخته ، برخورد با سلاح‌های گوناگون را به چیزی نمی‌گرفتند و کوچک‌ترین اعتنائی‌به آن نداشتند . چنان در راه ادای تکلیف و انجام وظیفه اسلامی و انسانی خود سرمست موفقیت و کامیابی بودند که به هیچ چیز دیگر نمی‌اندیشیدند. وقتی یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند ، خود آن وجود سرشار و آن مصداق بارز (والذین آمنوا اشد حبا (21) للّه) چگونه بود؟
3. تجلی رضا به قضا:
در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام (رضا) دشوار و ارجمند است.
به راستی که حسین بن علی(ع) در میان آنان - که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران میاندیشید و آن را میپسندید - (آنچه را جانان پسندد) میپسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، زمزمه میکرد: (الهی رضی بقضائک).
این مرحله از عرفان؛ یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز فرموده: (رضا الله رضانا اهل البیت ؛رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است). (22)
حضرت با مجاهدت، ریاضت و زهدورزی خالصانه به مقام رضا رسیده بود . این مقام درتمامی برخوردهای حضرت با دشمن ظهور و بروز پیدا می کرد و کوفیان را نهیب می‌زد که شما کسانی هستید که رضایت و خواسته‌های دل خویش را بر رضای الهی ترجیح‌داده‌اید:
(لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم علی مرضاة الخالق؛ (23)
رستگار نخواهند شد قومی که رضایت خود را بر رضایت خداوند ترجیح دهند).
... هیچ یک از پیشامدهای تلخ ظاهری، خللی در ارادۀ مصمم حضرت در ادامه حرکت پدید نیاورد و با دلی راضی به پیشواز حوادث می‌رفت. آن گاه که فرزدق ایشان را از اوضاع کوفه خبرداد در جواب فرمود:
(همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که دوست داریم و می‌پسندیم، خدا را بر نعمت‌هایش سپاس می‌گوییم اما اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز از کسی که نیتش حق و شیوه‌اش تقوا باشد دور نیست). (24)
این کلام امام(ع) در مدینه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد:
(اسئلک...ما اخترتَ مِن أمری هذا ما هو لک رضی؛ خدایا! از تو درخواست دارم آنچه را مایة خشنودی توست، برایم برگزینی.)(25)
این خصلت حضرت در همراهانش نیز ظهور و بروز کامل داشت. حضرت زینب در مجلس ابن زیاد آن گاه که والی مغرور کوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد که:
(چگونه دیدی رفتاری را که خدا با برادرت نمود؟)فرمود:(ما رأیتُ الا جمیلاً؛ غیر از خوبی و جمال چیزی ندیدم). (26)
این برخورد از سر رضایت و عاشقانه، فضای مجلس را علیه ابن زیاد دگرگون نمود و او را زمینگیر کرد.
وقتی انسان به عظمت صفات و اسمای الهی پی ببرد، بهت زده می‌شود و در آن وادی، پای عقل را چوبین دیده ، در حرارت تمنا و خیرگی تماشا به یکباره می‌سوزد، پس طبعاً اراده‌ای که در این آتش صیقلی می‌شود، شکست ‌ناپذیر است. نه رهبر عاشورا و نه هیچ یک از اهل‌بیت و اصحاب با آن همه صحنه‌های دلخراش و فشارهای سخت درونی و بیرونی از پای در نیامدند و زبان اعتراض نگشودند. درک این حقیقت و این حالت ،درک مشکلی است، از آن جهت که عقل آدمی جز حیرت و شگفتی در این باره به چیزی نمی‌رسد و در مقابل حرکات اعجاب‌آمیز سیدالشهدا زانوی تسلیم و عجز بر زمین می‌زند. امام زین‌العابدین در وصف این ویژگی در عمه خویش می‌فرماید:
(در سفر اسارت از کوفه تا شام، بارها شاهد بودم که عمه‌ام زینب غذای خود را بین کودکان تقسیم می‌نمود و خود از شدت گرسنگی و ضعف نماز شب را نشسته می‌خواند ، در ایام سفر هیچ‌گاه نماز شب او ترک نشد). (27)
--------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. عرفان و حماسه، آیت‌اللَّه جوادی آملی، ص‌35، نشر رجاء، 1372، به نقل از نمط نهم اشارات و تنبیهات.
2. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
3. همان، دعای عرفه.
4. مقتل الحسین، مقرّم، ص‌261، بصیرتی، قم، 1394ق.
5. همان، ص‌304.
6. همان، ص‌306.
7. لهوف، ص‌166، 167.
8. جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملی، ص‌11 مقدمه، تهران، 1347. (همه مردم را در راه خشنودی تو ترک گفتم، و خانواده‌ام را رها کردم تا تو را بینم، اگر مرا قطعه قطعه کنی، باز هم دلم به سوی دیگری مشتاق نخواهد شد.)
9. نفس المهموم، ص‌371.
10. سوره ذاریات، آیه 56.
11. بحارالانوار، مجلسی، ج‌44، ص‌196.
12. مقتل، ابومخنف، ص‌106.
13. همان، ص‌112.
14. الفتوح، ص‌53.
15. لهوف، ص‌165.
16. مقتل، ابومخنف، ص‌105.
17. مفاتیح الجنان، بخشی از دعای امام حسین(ع) در روز عرفه.
18. بحارالانوار، ج 44، ص 297
19. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق، تبریز، ص 150 151.
20. بحار الانوار، ج45، ص 80
21. بقره(2) آیه 165
22. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 328.
23. مقتل الحسین، خوارزمی، ج‌1، ص‌239، بحارالانوار، ج‌44، ص‌383.
24. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‌336.
25. همان، ص‌328.
26. بحارالانوار، ج‌45، ص‌116.
27. زینب کبرا، اسماعیل منصوری، نشر آیه، ص 38.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین