پیشگوئی پیامبراکرم(ص) در مورد مرگ ابوذر چگونه محقق شد و چه کسانی در دفن ابوذر شرکت کردند؟
پیشگویی پیامبراکرم (ص) در جنگ ( تبوک)، بعد از بیست و سه‌سال تحقق یافت، رادمرد الهی که به جرم حق گوئی و دعوت به عدل و داد، به ربذه تبعید شده بود، کم کم قوای بدنی خود را از دست داد و در بستر بیماری افتاد، او واپسین دقایق عمر پرفراز و نشیب خود را سپری می‌کرد، همسرش به سیمای نورانی و تکیده او می‌نگریست و به تلخی می‌گریست و قطرات عرق پیشانی شوهر خود را پاک می‌کرد، ابوذر پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ زن پاسخ داد: برای این گریه می‌کنم که تو اکنون می‌میری و لباسی که با آن پیکر تو را کفن کنم، در اختیار ندارم! لبخندی اندوهگین همچون خندة افق غروب، در میان لب‌های ابوذر نقش بست و گفت: آرام باش! گریه نکن، من روزی با گروهی از یاران پیامبر (ص) در محضر او نشسته بودم، پیامبر رو به ما کرد و فرمود: (یکی از شما در یکی از بیابان‌ها، تنها و دور از جمعیت از دنیا می‌رود، و گروهی از مؤمنان او را به خاک می‌سپارند). همه کسانی که در آن مجلس بودند، در میان مردم و در آبادی از دنیا رفته‌اند و اکنون غیر از من کسی از آنان باقی نمانده است، و اینک یقین دارم شخصی که پیامبر از او خبر داده منم! پس از مرگ من، سر راه حجاج عراق بنشین، طولی نمی‌کشد که گروهی از مؤمنان می‌آیند، آنان را از مرگ من آگاه ساز. همسرش گفت: اکنون هنگام عبور کاروان سپری شده است، ابوذر گفت: تو مراقب راه باش به خدا سوگند نه دروغ می‌گویم و نه دروغ شنیده‌ام. این را گفت و مرغ روحش به سوی فردوس برین بال و پر گشود.( اسدالغابه /1/302) ابوذر راست گفته بود کاروانی از مسلمانان به سرعت پیش می‌آمدند که در میان آن شخصیت‌های بزرگی مانند: (عبدالله بن مسعود) (حجر بن عدی) و (مالک اشتر) بودند. (عبدالله) از دور منظره عجیبی دید، منظرة پیکر بیجانی در کنار راه، و نزدیک آن یک نفر زن و یک پسر بچه که هر دو گریه می‌کنند. عبدالله، لجام مرکب را به سوی آن دو نفر پیچید، کاروانیان هم دنبال او روانه شدند عبدالله تا به آن جسد نگاه کرد چشمش به صورت دوست و برادرش در اسلام ا‌بوذر افتاد! چشمانش پر از اشک شد، بالای پیکر پاک ابوذر ایستاد و با یادآوری پیشگوئی پیامبر اسلام (ص) در جنگ تبوک، گفت: پیامبر اسلام راست فرمود که تو تنها می‌روی و تنها می‌میری و تنها از گور برانگیخته می‌شوی!(طبقات ابن سعد/4/34 232) آنگاه عبدالله بن مسعود بر جسد او نماز گذارد سپس او را بخاک سپردند. هنگامی که از دفن او فارغ شدند، مالک اشتر در کنار قبر او به پا ایستاد و چنین گفت: (پروردگارا! این ابوذر، یار پیامبر است که عمری تو را پرستش کرد و در راه تو با مشرکان جهاد نمود و هرگز در پیروی از آئین حق، تغییر روش و مسیر نداد، لکن چون بازبان و قلب خود به مبارزه با فساد و منکر پرداخت، مورد جفا و ستم و محرومیت و تحقیر واقع شد و تبعید گردید و سرانجام در سرزمین غربت، تنها جان سپرد!.)(الدرجات الرفیعه /252) منبع: آیت الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 2
عنوان سوال:

پیشگوئی پیامبراکرم(ص) در مورد مرگ ابوذر چگونه محقق شد و چه کسانی در دفن ابوذر شرکت کردند؟


پاسخ:

پیشگویی پیامبراکرم (ص) در جنگ ( تبوک)، بعد از بیست و سه‌سال تحقق یافت، رادمرد الهی که به جرم حق گوئی و دعوت به عدل و داد، به ربذه تبعید شده بود، کم کم قوای بدنی خود را از دست داد و در بستر بیماری افتاد، او واپسین دقایق عمر پرفراز و نشیب خود را سپری می‌کرد، همسرش به سیمای نورانی و تکیده او می‌نگریست و به تلخی می‌گریست و قطرات عرق پیشانی شوهر خود را پاک می‌کرد، ابوذر پرسید: چرا گریه می‌کنی؟
زن پاسخ داد: برای این گریه می‌کنم که تو اکنون می‌میری و لباسی که با آن پیکر تو را کفن کنم، در اختیار ندارم!
لبخندی اندوهگین همچون خندة افق غروب، در میان لب‌های ابوذر نقش بست و گفت:
آرام باش! گریه نکن، من روزی با گروهی از یاران پیامبر (ص) در محضر او نشسته بودم، پیامبر رو به ما کرد و فرمود: (یکی از شما در یکی از بیابان‌ها، تنها و دور از جمعیت از دنیا می‌رود، و گروهی از مؤمنان او را به خاک می‌سپارند). همه کسانی که در آن مجلس بودند، در میان مردم و در آبادی از دنیا رفته‌اند و اکنون غیر از من کسی از آنان باقی نمانده است، و اینک یقین دارم شخصی که پیامبر از او خبر داده منم!
پس از مرگ من، سر راه حجاج عراق بنشین، طولی نمی‌کشد که گروهی از مؤمنان می‌آیند، آنان را از مرگ من آگاه ساز.
همسرش گفت: اکنون هنگام عبور کاروان سپری شده است، ابوذر گفت: تو مراقب راه باش به خدا سوگند نه دروغ می‌گویم و نه دروغ شنیده‌ام. این را گفت و مرغ روحش به سوی فردوس برین بال و پر گشود.( اسدالغابه /1/302)
ابوذر راست گفته بود کاروانی از مسلمانان به سرعت پیش می‌آمدند که در میان آن شخصیت‌های بزرگی مانند: (عبدالله بن مسعود) (حجر بن عدی) و (مالک اشتر) بودند.
(عبدالله) از دور منظره عجیبی دید، منظرة پیکر بیجانی در کنار راه، و نزدیک آن یک نفر زن و یک پسر بچه که هر دو گریه می‌کنند.
عبدالله، لجام مرکب را به سوی آن دو نفر پیچید، کاروانیان هم دنبال او روانه شدند عبدالله تا به آن جسد نگاه کرد چشمش به صورت دوست و برادرش در اسلام ا‌بوذر افتاد!
چشمانش پر از اشک شد، بالای پیکر پاک ابوذر ایستاد و با یادآوری پیشگوئی پیامبر اسلام (ص) در جنگ تبوک، گفت: پیامبر اسلام راست فرمود که تو تنها می‌روی و تنها می‌میری و تنها از گور برانگیخته می‌شوی!(طبقات ابن سعد/4/34 232)
آنگاه عبدالله بن مسعود بر جسد او نماز گذارد سپس او را بخاک سپردند.
هنگامی که از دفن او فارغ شدند، مالک اشتر در کنار قبر او به پا ایستاد و چنین گفت:
(پروردگارا! این ابوذر، یار پیامبر است که عمری تو را پرستش کرد و در راه تو با مشرکان جهاد نمود و هرگز در پیروی از آئین حق، تغییر روش و مسیر نداد، لکن چون بازبان و قلب خود به مبارزه با فساد و منکر پرداخت، مورد جفا و ستم و محرومیت و تحقیر واقع شد و تبعید گردید و سرانجام در سرزمین غربت، تنها جان سپرد!.)(الدرجات الرفیعه /252)
منبع: آیت الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 2





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین