برای اینکه ساره همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) خودش پیشنهاد هاجر را برای ازدواج مجدد به حضرت ابراهیم(علیه السلام) کرده، توجیهی دارید؟
پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی: البته این یک روایت است که ایشان هاجر را پیشنهاد داده اند . نقل دیگر هم داریم که حضرت ابراهیم دیدند که سنشان خیلی بالا رفته است و ساره هم سنش بالا رفته و فرزندی ندارند ، درخواست کردند و ساره با درخواست حضرت موافقت کرد . حالا ما فرض را بر این میگذاریم که خود ساره پیشنهاد کردند . آن هم دلیل خاصی داشته . باز هم حساب الهی بوده است . سن ساره بیش از نود سال بود و خدا فرزندی به ایشان نداده بودند و ساره دید که اگر حضرت ابراهیم ازدواج نکنند ، نسل پیامبر خدا منقطع میشود لذا اجازه دادند . الان هم خانم هایی را داریم که سالها گذشته و فرزندی ندارند و همه ی راه ها را هم رفته اند و البته ما برای آقایان بخاطر مشکلاتش ، بلافاصله پیشنهاد ازدواج مجدد نمی دهیم . فرزند دار شدن خانم ها امروزه راههای علمی دارد و فقه ما هم اجازه می دهد . حالا همه ی راه ها را رفته اند، خانم نمی تواند بچه دار بشود و آقا می تواند، بالاخره اجازه می دهد که شوهرش ازدواج مجدد بکند . ولی حالا این منظور این نیست که ساره از این قضیه خوشحال بوده است یا خانم هایی که اجازه ی اینکار را می دهند خوشحال هستند . از باب اضطرار و ناچاری است . یکسری حساب کتاب دنیایی است و یک سری حساب کتاب آخرتی است . ساره با همه ی عظمتی که داشتند ، نتوانستند تحمل کنند . امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: ساره از این رخداد یعنی بعد از بدنیا آمدن اسماعیل بشدت غمگین شد . و خودش به حضرت ابراهیم گفت : هاجر و اسماعیل را بردارد و از اینجا دور کن. که بعد به دستور خداوند حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را به بیابان بردند که مکه بود و ماجرای چشمه ی زمزم که همه می دانند . پس ساره هم نتوانست تحمل کند . بعضی از نویسندگان و تاریخ نویسان ما تعصب به خرج می دهند و می گویند : ساره زن با ایمانی بوده است و چنین چیزی نمی شود . با این ایمان بزرگ میشود حس حسادت و تملک و غم شدید داشته باشد؟ و می گویند : این تهمتی است که مسیحیان به ساره می زنند و استناد به تورات سفر تکوین یا پیدایش باب شانزده و می خواهند ساره را مبرا کنند . ما چه لزومی دارد که تعصب به خرج بدهیم . این حسی است که خدا در خانم ها قرار داده است . روایت از امام صادق(علیه السلام) داریم ، تفسیر مرحوم قمی ، تفسیرالمیزان که این را بیان می کنند حتی منابع اهل سنت هم این را می گویند و حتی تعبیر رشک را بکار می برند. این منافاتی با ایمان ساره ندارد . حضرت ساره در ایمان زن بزرگی بوده است . در توحید و معرفت به درجه ی بزرگی رسیده بود. بگونه ای که هم کلام با فرشتگان الهی می شد . لذا جز معدود زنانی است که لقب محدثه گرفته است . محدثه یعنی خانمی که با فرشتگان هم صحبت شده است . ولی منافاتی ندارد . ساره با همه ی این مقامات والایی که داشته ، زن بوده است و این احساس بد نسبت به هوو و این حس تملک را خدا در وجود او قرار داده است . طبیعی است . روایت داریم: کسی که رنج هوو را بپذیرد ثواب شهید را دارد . اگر رنجی نبود که روایت معنا نداشت . رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند رنج هوو را برای زنان قرار داد و رنج جهاد را برای مردان و هر کدام بر این رنج صبر کنند، اجر شهید را به او می دهند. پس نشان می دهد واقعیتی است . وقتی که خدا به حضرت ابراهیم امر کرد که هاجر و اسماعیل را بردار و برو ، نگفت به حرف ساره کاری نداشته باش و همین جا بمان . خدا می گوید : به حرف او گوش بده. و آنها را ببر یعنی این رنج عظیمی بر ساره است. به خاطر همین رنج بود که ساره در سن صد سالگی بچه دار شد که از شگفتی های خلقت است . خدا در سن صد سالگی اول اسحاق و بعد یعقوب را به ساره می دهد. چرا؟ به خاطر اینکه او پیشنهاد کرد. یعنی همینکه پیشنهاد کرد ، فداکاری کرد اما چون صبر نکرد برکتی که خدا در هاجر قرار داد، در نسل ساره قرار نداد. حس تملک ویژگی است که خدا در خانم ها قرارداده است و طبیعی است. ch3.iribtv.ir
عنوان سوال:

برای اینکه ساره همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) خودش پیشنهاد هاجر را برای ازدواج مجدد به حضرت ابراهیم(علیه السلام) کرده، توجیهی دارید؟


پاسخ:

پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی:
البته این یک روایت است که ایشان هاجر را پیشنهاد داده اند . نقل دیگر هم داریم که حضرت ابراهیم دیدند که سنشان خیلی بالا رفته است و ساره هم سنش بالا رفته و فرزندی ندارند ، درخواست کردند و ساره با درخواست حضرت موافقت کرد . حالا ما فرض را بر این میگذاریم که خود ساره پیشنهاد کردند . آن هم دلیل خاصی داشته . باز هم حساب الهی بوده است . سن ساره بیش از نود سال بود و خدا فرزندی به ایشان نداده بودند و ساره دید که اگر حضرت ابراهیم ازدواج نکنند ، نسل پیامبر خدا منقطع میشود لذا اجازه دادند . الان هم خانم هایی را داریم که سالها گذشته و فرزندی ندارند و همه ی راه ها را هم رفته اند و البته ما برای آقایان بخاطر مشکلاتش ، بلافاصله پیشنهاد ازدواج مجدد نمی دهیم . فرزند دار شدن خانم ها امروزه راههای علمی دارد و فقه ما هم اجازه می دهد . حالا همه ی راه ها را رفته اند، خانم نمی تواند بچه دار بشود و آقا می تواند، بالاخره اجازه می دهد که شوهرش ازدواج مجدد بکند . ولی حالا این منظور این نیست که ساره از این قضیه خوشحال بوده است یا خانم هایی که اجازه ی اینکار را می دهند خوشحال هستند . از باب اضطرار و ناچاری است . یکسری حساب کتاب دنیایی است و یک سری حساب کتاب آخرتی است . ساره با همه ی عظمتی که داشتند ، نتوانستند تحمل کنند . امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: ساره از این رخداد یعنی بعد از بدنیا آمدن اسماعیل بشدت غمگین شد . و خودش به حضرت ابراهیم گفت : هاجر و اسماعیل را بردارد و از اینجا دور کن. که بعد به دستور خداوند حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را به بیابان بردند که مکه بود و ماجرای چشمه ی زمزم که همه می دانند . پس ساره هم نتوانست تحمل کند . بعضی از نویسندگان و تاریخ نویسان ما تعصب به خرج می دهند و می گویند : ساره زن با ایمانی بوده است و چنین چیزی نمی شود . با این ایمان بزرگ میشود حس حسادت و تملک و غم شدید داشته باشد؟ و می گویند : این تهمتی است که مسیحیان به ساره می زنند و استناد به تورات سفر تکوین یا پیدایش باب شانزده و می خواهند ساره را مبرا کنند . ما چه لزومی دارد که تعصب به خرج بدهیم . این حسی است که خدا در خانم ها قرار داده است . روایت از امام صادق(علیه السلام) داریم ، تفسیر مرحوم قمی ، تفسیرالمیزان که این را بیان می کنند حتی منابع اهل سنت هم این را می گویند و حتی تعبیر رشک را بکار می برند. این منافاتی با ایمان ساره ندارد . حضرت ساره در ایمان زن بزرگی بوده است . در توحید و معرفت به درجه ی بزرگی رسیده بود. بگونه ای که هم کلام با فرشتگان الهی می شد . لذا جز معدود زنانی است که لقب محدثه گرفته است . محدثه یعنی خانمی که با فرشتگان هم صحبت شده است . ولی منافاتی ندارد . ساره با همه ی این مقامات والایی که داشته ، زن بوده است و این احساس بد نسبت به هوو و این حس تملک را خدا در وجود او قرار داده است . طبیعی است . روایت داریم: کسی که رنج هوو را بپذیرد ثواب شهید را دارد . اگر رنجی نبود که روایت معنا نداشت . رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند رنج هوو را برای زنان قرار داد و رنج جهاد را برای مردان و هر کدام بر این رنج صبر کنند، اجر شهید را به او می دهند. پس نشان می دهد واقعیتی است . وقتی که خدا به حضرت ابراهیم امر کرد که هاجر و اسماعیل را بردار و برو ، نگفت به حرف ساره کاری نداشته باش و همین جا بمان . خدا می گوید : به حرف او گوش بده. و آنها را ببر یعنی این رنج عظیمی بر ساره است. به خاطر همین رنج بود که ساره در سن صد سالگی بچه دار شد که از شگفتی های خلقت است . خدا در سن صد سالگی اول اسحاق و بعد یعقوب را به ساره می دهد. چرا؟ به خاطر اینکه او پیشنهاد کرد. یعنی همینکه پیشنهاد کرد ، فداکاری کرد اما چون صبر نکرد برکتی که خدا در هاجر قرار داد، در نسل ساره قرار نداد. حس تملک ویژگی است که خدا در خانم ها قرارداده است و طبیعی است.
ch3.iribtv.ir





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین