پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی: البته این یک روایت است که ایشان هاجر را پیشنهاد داده اند . نقل دیگر هم داریم که حضرت ابراهیم دیدند که سنشان خیلی بالا رفته است و ساره هم سنش بالا رفته و فرزندی ندارند ، درخواست کردند و ساره با درخواست حضرت موافقت کرد . حالا ما فرض را بر این میگذاریم که خود ساره پیشنهاد کردند . آن هم دلیل خاصی داشته . باز هم حساب الهی بوده است . سن ساره بیش از نود سال بود و خدا فرزندی به ایشان نداده بودند و ساره دید که اگر حضرت ابراهیم ازدواج نکنند ، نسل پیامبر خدا منقطع میشود لذا اجازه دادند . الان هم خانم هایی را داریم که سالها گذشته و فرزندی ندارند و همه ی راه ها را هم رفته اند و البته ما برای آقایان بخاطر مشکلاتش ، بلافاصله پیشنهاد ازدواج مجدد نمی دهیم . فرزند دار شدن خانم ها امروزه راههای علمی دارد و فقه ما هم اجازه می دهد . حالا همه ی راه ها را رفته اند، خانم نمی تواند بچه دار بشود و آقا می تواند، بالاخره اجازه می دهد که شوهرش ازدواج مجدد بکند . ولی حالا این منظور این نیست که ساره از این قضیه خوشحال بوده است یا خانم هایی که اجازه ی اینکار را می دهند خوشحال هستند . از باب اضطرار و ناچاری است . یکسری حساب کتاب دنیایی است و یک سری حساب کتاب آخرتی است . ساره با همه ی عظمتی که داشتند ، نتوانستند تحمل کنند . امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: ساره از این رخداد یعنی بعد از بدنیا آمدن اسماعیل بشدت غمگین شد . و خودش به حضرت ابراهیم گفت : هاجر و اسماعیل را بردارد و از اینجا دور کن. که بعد به دستور خداوند حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را به بیابان بردند که مکه بود و ماجرای چشمه ی زمزم که همه می دانند . پس ساره هم نتوانست تحمل کند . بعضی از نویسندگان و تاریخ نویسان ما تعصب به خرج می دهند و می گویند : ساره زن با ایمانی بوده است و چنین چیزی نمی شود . با این ایمان بزرگ میشود حس حسادت و تملک و غم شدید داشته باشد؟ و می گویند : این تهمتی است که مسیحیان به ساره می زنند و استناد به تورات سفر تکوین یا پیدایش باب شانزده و می خواهند ساره را مبرا کنند . ما چه لزومی دارد که تعصب به خرج بدهیم . این حسی است که خدا در خانم ها قرار داده است . روایت از امام صادق(علیه السلام) داریم ، تفسیر مرحوم قمی ، تفسیرالمیزان که این را بیان می کنند حتی منابع اهل سنت هم این را می گویند و حتی تعبیر رشک را بکار می برند. این منافاتی با ایمان ساره ندارد . حضرت ساره در ایمان زن بزرگی بوده است . در توحید و معرفت به درجه ی بزرگی رسیده بود. بگونه ای که هم کلام با فرشتگان الهی می شد . لذا جز معدود زنانی است که لقب محدثه گرفته است . محدثه یعنی خانمی که با فرشتگان هم صحبت شده است . ولی منافاتی ندارد . ساره با همه ی این مقامات والایی که داشته ، زن بوده است و این احساس بد نسبت به هوو و این حس تملک را خدا در وجود او قرار داده است . طبیعی است . روایت داریم: کسی که رنج هوو را بپذیرد ثواب شهید را دارد . اگر رنجی نبود که روایت معنا نداشت . رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند رنج هوو را برای زنان قرار داد و رنج جهاد را برای مردان و هر کدام بر این رنج صبر کنند، اجر شهید را به او می دهند. پس نشان می دهد واقعیتی است . وقتی که خدا به حضرت ابراهیم امر کرد که هاجر و اسماعیل را بردار و برو ، نگفت به حرف ساره کاری نداشته باش و همین جا بمان . خدا می گوید : به حرف او گوش بده. و آنها را ببر یعنی این رنج عظیمی بر ساره است. به خاطر همین رنج بود که ساره در سن صد سالگی بچه دار شد که از شگفتی های خلقت است . خدا در سن صد سالگی اول اسحاق و بعد یعقوب را به ساره می دهد. چرا؟ به خاطر اینکه او پیشنهاد کرد. یعنی همینکه پیشنهاد کرد ، فداکاری کرد اما چون صبر نکرد برکتی که خدا در هاجر قرار داد، در نسل ساره قرار نداد. حس تملک ویژگی است که خدا در خانم ها قرارداده است و طبیعی است. ch3.iribtv.ir
برای اینکه ساره همسر حضرت ابراهیم(علیه السلام) خودش پیشنهاد هاجر را برای ازدواج مجدد به حضرت ابراهیم(علیه السلام) کرده، توجیهی دارید؟
پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی:
البته این یک روایت است که ایشان هاجر را پیشنهاد داده اند . نقل دیگر هم داریم که حضرت ابراهیم دیدند که سنشان خیلی بالا رفته است و ساره هم سنش بالا رفته و فرزندی ندارند ، درخواست کردند و ساره با درخواست حضرت موافقت کرد . حالا ما فرض را بر این میگذاریم که خود ساره پیشنهاد کردند . آن هم دلیل خاصی داشته . باز هم حساب الهی بوده است . سن ساره بیش از نود سال بود و خدا فرزندی به ایشان نداده بودند و ساره دید که اگر حضرت ابراهیم ازدواج نکنند ، نسل پیامبر خدا منقطع میشود لذا اجازه دادند . الان هم خانم هایی را داریم که سالها گذشته و فرزندی ندارند و همه ی راه ها را هم رفته اند و البته ما برای آقایان بخاطر مشکلاتش ، بلافاصله پیشنهاد ازدواج مجدد نمی دهیم . فرزند دار شدن خانم ها امروزه راههای علمی دارد و فقه ما هم اجازه می دهد . حالا همه ی راه ها را رفته اند، خانم نمی تواند بچه دار بشود و آقا می تواند، بالاخره اجازه می دهد که شوهرش ازدواج مجدد بکند . ولی حالا این منظور این نیست که ساره از این قضیه خوشحال بوده است یا خانم هایی که اجازه ی اینکار را می دهند خوشحال هستند . از باب اضطرار و ناچاری است . یکسری حساب کتاب دنیایی است و یک سری حساب کتاب آخرتی است . ساره با همه ی عظمتی که داشتند ، نتوانستند تحمل کنند . امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: ساره از این رخداد یعنی بعد از بدنیا آمدن اسماعیل بشدت غمگین شد . و خودش به حضرت ابراهیم گفت : هاجر و اسماعیل را بردارد و از اینجا دور کن. که بعد به دستور خداوند حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را به بیابان بردند که مکه بود و ماجرای چشمه ی زمزم که همه می دانند . پس ساره هم نتوانست تحمل کند . بعضی از نویسندگان و تاریخ نویسان ما تعصب به خرج می دهند و می گویند : ساره زن با ایمانی بوده است و چنین چیزی نمی شود . با این ایمان بزرگ میشود حس حسادت و تملک و غم شدید داشته باشد؟ و می گویند : این تهمتی است که مسیحیان به ساره می زنند و استناد به تورات سفر تکوین یا پیدایش باب شانزده و می خواهند ساره را مبرا کنند . ما چه لزومی دارد که تعصب به خرج بدهیم . این حسی است که خدا در خانم ها قرار داده است . روایت از امام صادق(علیه السلام) داریم ، تفسیر مرحوم قمی ، تفسیرالمیزان که این را بیان می کنند حتی منابع اهل سنت هم این را می گویند و حتی تعبیر رشک را بکار می برند. این منافاتی با ایمان ساره ندارد . حضرت ساره در ایمان زن بزرگی بوده است . در توحید و معرفت به درجه ی بزرگی رسیده بود. بگونه ای که هم کلام با فرشتگان الهی می شد . لذا جز معدود زنانی است که لقب محدثه گرفته است . محدثه یعنی خانمی که با فرشتگان هم صحبت شده است . ولی منافاتی ندارد . ساره با همه ی این مقامات والایی که داشته ، زن بوده است و این احساس بد نسبت به هوو و این حس تملک را خدا در وجود او قرار داده است . طبیعی است . روایت داریم: کسی که رنج هوو را بپذیرد ثواب شهید را دارد . اگر رنجی نبود که روایت معنا نداشت . رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند رنج هوو را برای زنان قرار داد و رنج جهاد را برای مردان و هر کدام بر این رنج صبر کنند، اجر شهید را به او می دهند. پس نشان می دهد واقعیتی است . وقتی که خدا به حضرت ابراهیم امر کرد که هاجر و اسماعیل را بردار و برو ، نگفت به حرف ساره کاری نداشته باش و همین جا بمان . خدا می گوید : به حرف او گوش بده. و آنها را ببر یعنی این رنج عظیمی بر ساره است. به خاطر همین رنج بود که ساره در سن صد سالگی بچه دار شد که از شگفتی های خلقت است . خدا در سن صد سالگی اول اسحاق و بعد یعقوب را به ساره می دهد. چرا؟ به خاطر اینکه او پیشنهاد کرد. یعنی همینکه پیشنهاد کرد ، فداکاری کرد اما چون صبر نکرد برکتی که خدا در هاجر قرار داد، در نسل ساره قرار نداد. حس تملک ویژگی است که خدا در خانم ها قرارداده است و طبیعی است.
ch3.iribtv.ir
- [سایر] سلام، در مقالهای خواندم که در بنی اسرائیل هفت زن به پیامبری رسیدند؛ به عنوان مثال ساره همسر حضرت ابراهیم (ع) را پیامبر معرفی کرده است. آیا این موضوع صحت دارد؟ آیا اصولا پیامبر زن بوده است؟
- [سایر] حکمت چرخیدن مسلمانان دور کعبه چیست؟ آیا اعمال عمره مفرده از روی تقلید از اعمال هاجر و ابراهیم و ... است؟
- [سایر] رسول خدا(ص) میفرمود: «أنا دعوة ابراهیم» ؛ من محصول دعای حضرت ابراهیم هستم, معنای این سخن چیست؟
- [سایر] ابراهیم زنکو کیست؟
- [سایر] نام کتاب حضرت ابراهیم علیه السلام چیست؟
- [سایر] آیا مقام نبوّت حضرت ابراهیم علیه السلام با ترسیدن از افراد منافات ندارد؟ چرا حضرت ابراهیم علیه السلام از فرشتگان ترسید؟
- [سایر] آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از سلاله حضرت ابراهیم(علیه السلام) می باشد؟ آیا حضرت ابراهیم(علیه السلام) عرب بوده است؟
- [آیت الله بهجت] در بعضی از روایات اسلامی، از ازدواج های فامیلی نزدیک نهی شده است، با توجه به این مطلب، ازدواج حضرت علی علیه السّلام با حضرت فاطمه علیهاالسّلام که با موافقت پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بود، چه توجیهی دارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا در ازدواج مجدد، نیاز به اجازه همسر اول میباشد؟
- [سایر] آیا حضرت ابوالفضل علیه السلام ازدواج نموده بودند یا خیر و در صورت ازدواج نام همسر ایشان چه بوده است؟
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند باید زن را به گونهای مشخّص کند، مثلاً چنانچه اسم زن فاطمه باشد و مالی را به شوهرش بخشیده تا طلاقش دهد، شوهر او میگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) (یعنی من از زنم فاطمه در مقابل مالی که او بذل کرده جدا میشوم) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل میگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلی بارَأْتُ زَوْجَتُهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و در هر دو صورت پس از صیغه مبارات بنا بر احتیاط واجب صیغه طلاق را نیز بگوید، مثلاً بگوید: (هِیَ طالِقٌ) یا (فَهِیَ طالِقٌ) و اگر به جای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] بنابر احتیاط واجب باید صیغه طلاق به عربی صحیح خوانده شود و واجب است دو مرد عادل آن را بشنوند، اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است می گوید: (زوْجتی فاطمة طالقٌ) (یعنی همسرم فاطمه از همسری رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زوْجة موکلی فاطمة طالقٌ) یعنی همسر موکل من رهاست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله بعد از تکبیر دوم بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذا الْمَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَبَارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ والْمُرْسلیِنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَالأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَإنْ کَانَت مُسِیئةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَاغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.