آری جریان جسارت به پاره تن رسول الله یعنی سیده نسأ العالمین حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرأ روشن‌تر از این است که نیاز به شواهد و ادله باشد و مؤلفان کتب حدیث و تاریخ و رجال از اهل‌سنّت با اینکه بنای بر سانسور و بعضاً پنهان داشتن حقایق داشته‌اند، باز هم نتوانسته‌اند تمامی آنچه را که اتفاق افتاد مخفی کنند لذا با شرمندگی و احتیاط هر یک به گوشه‌ای از آن فاجعه اشاره کرده‌اند؛ بعضی به آوردن آتش توسط خلیفه ثانی، (و معه قبس من نار){1} بعضی دیگر به محاصره و حمله مسلحانه به خانه حضرت فاطمه(س)؛ (ثم قام عمر، فمشی و معه جماعْ حتی اتواباب فاطمْ... و بقی عمر و معه قوم فاخرجوا علیاً...){2} گروهی هم به سقط جنین و لگد زدن عمر بن الخطّاب به فاطمه زهرا اشاره کرده‌اند؛ (ان عمر رفس فاطمْ حتی أسقطت محسناً){3} و عده‌ای به هتک حرمت ایشان و شکسته شدن استخوان پهلو و پایمال کردن حقوق و ارث ایشان دارند، (وقد دخل الذل بیتها و انتهکت حرمتها و غصب حقها و منعت ارثها، و کسر جنبها، و اسقطت جنینها){4} گروهی دیگر به عذر خواهی عمر و ابوبکر از ایشان بعد از فاجعه - که خود دلیل گویا بر اصل جریان است - اشاره دارند: (فقال عمر لابی بکر انطلق بنا الی فاطمْ، فانا قد اغضبناها، فانطلقا جمیعاً، فاستأذنا علی فاطمْ، فلم تاذن لهما، فلم تاذن لهما، فأتیا علیاً فکلماه، فادخلها علیها فلما قعدا عندها، حولت وجهها الی الحائط فسلّما علیها فلم ترد عیهما، السلام).{5} (عمر به ابوبکر گفت: برویم به حضور فاطمه زهرا، زیرا که ما ایشان را به خشم آورده، ناراحت کردیم، پس اذن خواستند، حضرت فاطمه(س) اذان نداد، خدمت امیرالمؤنین علی(ع) آمده و ایشان را واسطه قرار دادند چون وارد منزل و به حضور حضرت زهرا مشرف شدند، حضرت فاطمه از آن دو روی برگردانید و جواب سلام آن دو را نداد)/ ذهبی می‌گوید: (اتی ابوبکر فاستاذن، فقال علی: یا فاطمْ، هذا ابوبکر، یستأذن علیک، فقالت: اتحب ان اذن له؟ قال: نعم، فاذنت له، فدخل علیها یترّضاها).{6} (ابوبکر خدمت علی بن ابی طالب آمد و طلب اذن برای زیارت و عذر خواهی از حضرت فاطمه را نمود، حضرت علی به فاطمه زهرا فرمود: ابوبکر اذن می‌طلبد ایشان عرض کرد: آیا دوست داری به او اذن دهم؟ فرمود: آری؛ پس ابوبکر اذن یافت و وارد شد، و شروع به طلب رضایت و عذرخواهی کرد).{7} بعضی به پشیمانی خلیفه اول به هنگام مرگ از یورش به خانه وحی اشاره دارد: (وددت انی لم اکشف بیت فاطمْ و ترکته و ان اغلق علی الحرب).{8} (ای کاش خانه فاطمه را رها می‌کردم و به آن یورش نمی‌بردم و آن را باز نمی‌کردم هر چند بسته شدن آن بعنوان اعلام جنگ با من باشد) پی نوشتها: [1].تاریخ طبری، ج 3، ص 101؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 432؛ العقد الفرید، ج 4، ص 260، چاپ مصر سال 1381 ه’، انساب الاشراف، ج 2، ص 268 [2].الامامْ و السیاسْ، ج 1، ص 12 [3].سیر اعلام النبلأ، ج 15، ص 578؛ لسان المیزان، ج 1، ص 373؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 139 [4].فرائد السمطین، ج 2، ص 34؛ جوینی شافعی، متوفی سال 722، او شیخ و استاد شمس الدین ذهبی است [5].الامامْ و السیاسْ، ج 1، ص 12 [6].سیر اعلام النبلأ، ج 2، ص 121 [7].دقت کنید: که ذهبی جریان عذرخواهی و پشیمانی را چگونه با احتیاط و سانسور شدید نقل می‌کند، به گونه‌ای برای خواننده و مطالعه کننده اصل جریان و حادثه کاملاً روشن و واضح نشود. [8].المعجم الکبیر، ج 1، ص 62؛ شماره حدیث 43، کتاب الاموال بن سلام ص 174 متوفی 224 ه’ ولی این عبارت را تغییر داده و به جای آن کلمه (کذا و کذا) آورده است. www.eporsesh.com
آیا در کتابهای اهلسنّت درباره یورش به خانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اشارهای شده است؟
آری جریان جسارت به پاره تن رسول الله یعنی سیده نسأ العالمین حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرأ روشنتر از این است که نیاز به شواهد و ادله باشد و مؤلفان کتب حدیث و تاریخ و رجال از اهلسنّت با اینکه بنای بر سانسور و بعضاً پنهان داشتن حقایق داشتهاند، باز هم نتوانستهاند تمامی آنچه را که اتفاق افتاد مخفی کنند لذا با شرمندگی و احتیاط هر یک به گوشهای از آن فاجعه اشاره کردهاند؛ بعضی به آوردن آتش توسط خلیفه ثانی، (و معه قبس من نار){1}
بعضی دیگر به محاصره و حمله مسلحانه به خانه حضرت فاطمه(س)؛ (ثم قام عمر، فمشی و معه جماعْ حتی اتواباب فاطمْ... و بقی عمر و معه قوم فاخرجوا علیاً...){2}
گروهی هم به سقط جنین و لگد زدن عمر بن الخطّاب به فاطمه زهرا اشاره کردهاند؛
(ان عمر رفس فاطمْ حتی أسقطت محسناً){3}
و عدهای به هتک حرمت ایشان و شکسته شدن استخوان پهلو و پایمال کردن حقوق و ارث ایشان دارند،
(وقد دخل الذل بیتها و انتهکت حرمتها و غصب حقها و منعت ارثها، و کسر جنبها، و اسقطت جنینها){4}
گروهی دیگر به عذر خواهی عمر و ابوبکر از ایشان بعد از فاجعه - که خود دلیل گویا بر اصل جریان است - اشاره دارند:
(فقال عمر لابی بکر انطلق بنا الی فاطمْ، فانا قد اغضبناها، فانطلقا جمیعاً، فاستأذنا علی فاطمْ، فلم تاذن لهما، فلم تاذن لهما، فأتیا علیاً فکلماه، فادخلها علیها فلما قعدا عندها، حولت وجهها الی الحائط فسلّما علیها فلم ترد عیهما، السلام).{5}
(عمر به ابوبکر گفت: برویم به حضور فاطمه زهرا، زیرا که ما ایشان را به خشم آورده، ناراحت کردیم، پس اذن خواستند، حضرت فاطمه(س) اذان نداد، خدمت امیرالمؤنین علی(ع) آمده و ایشان را واسطه قرار دادند چون وارد منزل و به حضور حضرت زهرا مشرف شدند، حضرت فاطمه از آن دو روی برگردانید و جواب سلام آن دو را نداد)/
ذهبی میگوید: (اتی ابوبکر فاستاذن، فقال علی: یا فاطمْ، هذا ابوبکر، یستأذن علیک، فقالت: اتحب ان اذن له؟ قال: نعم، فاذنت له، فدخل علیها یترّضاها).{6}
(ابوبکر خدمت علی بن ابی طالب آمد و طلب اذن برای زیارت و عذر خواهی از حضرت فاطمه را نمود، حضرت علی به فاطمه زهرا فرمود: ابوبکر اذن میطلبد ایشان عرض کرد: آیا دوست داری به او اذن دهم؟ فرمود: آری؛ پس ابوبکر اذن یافت و وارد شد، و شروع به طلب رضایت و عذرخواهی کرد).{7}
بعضی به پشیمانی خلیفه اول به هنگام مرگ از یورش به خانه وحی اشاره دارد:
(وددت انی لم اکشف بیت فاطمْ و ترکته و ان اغلق علی الحرب).{8}
(ای کاش خانه فاطمه را رها میکردم و به آن یورش نمیبردم و آن را باز نمیکردم هر چند بسته شدن آن بعنوان اعلام جنگ با من باشد)
پی نوشتها:
[1].تاریخ طبری، ج 3، ص 101؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 432؛ العقد الفرید، ج 4، ص 260، چاپ مصر سال 1381 ه’، انساب الاشراف، ج 2، ص 268
[2].الامامْ و السیاسْ، ج 1، ص 12
[3].سیر اعلام النبلأ، ج 15، ص 578؛ لسان المیزان، ج 1، ص 373؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 139
[4].فرائد السمطین، ج 2، ص 34؛ جوینی شافعی، متوفی سال 722، او شیخ و استاد شمس الدین ذهبی است
[5].الامامْ و السیاسْ، ج 1، ص 12
[6].سیر اعلام النبلأ، ج 2، ص 121
[7].دقت کنید: که ذهبی جریان عذرخواهی و پشیمانی را چگونه با احتیاط و سانسور شدید نقل میکند، به گونهای برای خواننده و مطالعه کننده اصل جریان و حادثه کاملاً روشن و واضح نشود.
[8].المعجم الکبیر، ج 1، ص 62؛ شماره حدیث 43، کتاب الاموال بن سلام ص 174 متوفی 224 ه’ ولی این عبارت را تغییر داده و به جای آن کلمه (کذا و کذا) آورده است.
www.eporsesh.com
- [سایر] از علت شهادت حضرت فاطمه(س) در کتابهای اهل تسنن چیزی بیان شده است؟
- [سایر] چه مدرک معتبر سنی پسندی برای ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) وجود دارد؟
- [سایر] چگونگی شهادت خانم فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت رابیان کنید.
- [سایر] دیدگاه و اعتقاد اهل سنت پیرامون شخصیت حضرت زهرا(س) چیست؟
- [سایر] در منابع اهل سنت شهادت حضرت زهرا س چگونه نقل شده است؟
- [سایر] شهادت حضرت زهرا (س) طبق منابع اهل سنت چگونه بوده است؟
- [سایر] شهادت حضرت زهرا (س) طبق منابع اهل سنت چگونه بوده است؟
- [سایر] کتب اهل سنت در مورد مقام و منزلت حضرت زهرا س چه نقلی دارد؟
- [سایر] حضرت خدیجه(س) در چه سنی به همسری پیامبر اکرم(ص) برگزیده شدند و چند سال بچه دار نشدند و در چند سالگی فاطمه(س) را به دنیا آوردند و در چه سنی رحلت نمودند؟
- [سایر] سنی ها چقدر به اهل بیت (علیهم السلام)و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و هم چنین وجود مصلح آخرالزمان اعتقاد دارند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).