در مسیحیت مباحث مربوط به (خدا) تحت پنج عنوان مطرح می شود: (ذات خدا)، (صفات خدا)، (ماهیت خدا)، (مشیت خدا) و (کارهای خدا). 1. ذات خدا الف) حضرت عیسی(علیه السلام) فرموده: (خدا روح است)؛[1] یعنی دارای یک وجود روحانی است. از روح بودن خدا، چهار نتیجه حاصل می شود: 1. خدا غیر مادی و بدون جسم است. اگر در کتاب مقدس به اجزایی مثل دست و پا و سر و چشم و.... اشاره شده، جنبه ی تمثیلی و نمادین دارد. 2. خدا نامرئی است: (هیچ انسانی او را ندیده و نتواند دید.) (اول تیموتائوس، 6: 16) (او خدای نادیده است). (کولسیان، 1: 15) اگر در متون مقدس از دیدن خدا سخن به میان آمده، به معنای دیدن آثار خدا و انعکاسی از جلال اوست. 3. خدا زنده است؛ یعنی احساسات و قدرت و فعالیت دارد. او نه تنها حیّ، بلکه سرچشمه و حافظ حیات است. 4. خدا یک شخصیت[2] است؛ چون روح است. همان طور که روح انسان دارای شخصیت است، او نیز یک شخصیت است و الاّ از انسان پست تر می شود. ذات شخصیت خدا خودآگاهی و خودمختاری است. از کتاب مقدس می فهمیم که خدا دارای خصوصیات روان شناسی شخصیت هم هست، که از آن جمله است: عقل (اعمال، 15: 18)، احساسات (یوحنا، 3: 16)، اراده (یوحنا، 6: 38). کتاب مقدس، هم چنین خصوصیات و ارتباطات شخصیت را به خدا نسبت می دهد؛ مانند سخن گفتن، دیدن، شنیدن، غمگین شدن، پشیمان شدن، خشمگین شدن، غیور بودن و رحیم بودن.[3] ب) خدا قائم به ذات است. (هستم آن که هستم.) (فروج، 3: 14). توماس آکوئیناس می گوید: (خدا علة العلل است و خودش علت ندارد.) [4] ج) خدا نامحدود است (اعمال رسولان، 17: 24 28). د) خدا ابدی است. خدا بارها در کتاب مقدس وجودی بی آغاز و بی انتها و سرمدی وازلی و ابدی خوانده شده است. 2. صفات خدا منظور از صفات خدا در مسیحیت، کیفیاتی است که در ذات او وجود دارند؛ به عبارت دیگر: از تجزیه و تحلیل ذات او به دست می آیند. تقسیم بندی های مختلفی در مورد صفات خدا وجود دارد؛ مثل تقسیم صفات خدا به ثبوتیه و منفی.[5] در این جا طبق یکی از این تقسیمات به صفات خدا اشاره می شود. الف) صفاتی که جنبه ی اخلاقی ندارند. 1. حضور مطلق: خدا در تمام خلقت خود حضور دارد، ولی محدود به آنها نیست بلکه او برتر و نامحدود است؛ (او در کائنات حضور دارد.) (اعمال، 7: 47). 2. علم مطلق: خدا خود و همه چیز و حوادث آینده را می داند و می شناسد. پدر، پسر و روح القدس یکدیگر را کامل می شناسند (متی، 10: 3؛ نامه ی پولس به عبرانیان، 4: 13). 3. قدرت مطلق: هر کاری که بخواهد و با کمالاتش هماهنگ باشد انجام می دهد (مکاشفه، 4: 8). 4. تغییر ناپذیری: چون خدا بسیط است و متشکل از روح و بدن نیست، تغییری در او رخ نمی دهد (دوم قرنتیان، 1: 20). ب) صفات اخلاقی خدا 1. قدوسیت: او از مخلوقاتش جدا و متعالی است و از پلیدی های اخلاقی و گناه مبرا و منزه است. از قدوسیت خدا سه نکته ی مهم می توان فرا گرفت: بین خدا و انسان گناهکار جدائی وجود دارد. اگر انسان بخواهد به خدا نزدیک شود به واسطه احتیاج دارد. واسطه می تواند وجود مسیح یا هرگونه کفاره ای باشد: (چون خدا قدوس است، پس کفاره لازم است و این کار از طریق محبت الهی عملی می گردد.) (نامه ی پولس به رومیان، 5: 6). در موقع نزدیک شدن به خدا باید با خشوع و تقوا عمل کنیم (عبرانیان، 2: 28). از درک قدوسیت خدا به گناهکار بودن خود پی می بریم (یوحنا، 1: 5). این درک ما را به فروتنی و خرد شدن و اعتراف می کشاند (لوقا، 5: 8، نامه ی اول یوحنا، 1: 5 7).[6] 2. عدالت: یعنی قدوسیت او در رفتارش با مخلوقات. ده ها آیه دلالت بر عدالت خدا دارد.[7] 3. نیکوئی: منظور از این صفت، محبت، نیک خواهی، شفقت و لطف خداست. محبت خدا: محبت خدا از کمالات الهی است که ذاتاً در او وجود دارد و فقط یک انگیزه ی احساساتی نیست، بلکه عاطفه ای عقلانی و ارادی است و بر اساس قدّوسیت و حقیقت است و با انتخاب آزاد الهی ظاهر می گردد... کلام خدا، خدا را (خدای محبت) می خواند (نامه ی دوم قرنتیان، 13: 11) و اعلام می دارد که او (محبت) است (نامه ی اول یوحنا، 4: 8 و 16)؛ خدا ذاتاً محبت می نماید و او شروع کننده ی محبت است (نامه ی اول یوحنا، 4: 10)؛... پدر پسر را محبت می نماید (متی، 3: 17) و پسر پدر را (یوحنا، 14: 31)؛ خدا جهان را محبت می نماید (یوحنا، 3: 16) و به فرزندان واقعی خود محبت دارد (یوحنا، 14: 23)؛ اطمینان در مورد محبت خدا باعث تسلی مؤمنان می گردد (رومیان، 8: 35 و 39).[8] نیک خواهی خدا: خدا با تمام مخلوقاتش با لطف و مهربانی رفتار می کند و نیک خواهی او به مؤمنان محدود نمی گردد؛ (زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران خود را بر عادلان و ظالمان می باراند.)[9] شفقت یا رحمت خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که در بدبختی و ناراحتی هستند. (خدا در رحمانیت دولتمند، (افسسیان، 2: 4) به غایت مهربان و کریم (یعقوب، 5: 11) و دارای رحمت عظیم است.) (نامه ی اول پطرس، 1: 3). لطف یا فیض خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که شایستگی آن را ندارند. خداوند نسبت به گناهکاران صبر دارد و مجازات آنها را به تأخیر می اندازد. (رومیان، 2: 4؛ 3: 25 و 9: 22) به آنها نجات ارزانی می دارد (نامه ی اول یوحنا، 1: 2) و کلام خود را به آنان عطا می کند (هوشع 8: 12). علاوه بر این، خداوند فیض مخصوصی برای برگزیده شدگان دارد: این ها کسانی هستند که نجات می یابند (اعمال، 18: 27)، تقدیس کرده می شوند (رومیان، 5: 21)، پایدار می مانند (نامه ی دوم قرنتیان، 12: 9)، خدمت می کنند (رومیان، 12: 6) و جلال می یابند (نامه ی اول پطرس، 1: 13). آیات فوق باعث شده که برخی صاحب نظران تفاوت خدای مسیحی با یهودی را در این بدانند که (خدای مسیحی با (عشق) یکی است و او از طریق عیسی به مردم درس عشق و محبت می دهد. 4. حقیقت: خدا حقیقت است. علم و اظهار است و مظاهر او همیشه با حقیقت مطابقت دارد... خدا سرچشمه ی تمام حقایق است. اعتماد به این که حواس ما را فریب نمی دهند و آگاهی، قابل اطمینان است و اشیا و موجودات جهان همان هستند که می بینیم و اعتقاد به این که جهان خواب و خیال نیست، تمام این ها بر اساس حقیقت بودن خدا قرار دارند. حقیقت بودن خدا در ارتباط با مخلوقاتش از این فهمیده می شود که او صدیق و امین است و تمام وعده هایش را انجام می دهد.[10] 3. ماهیت خدا در مسیحیت، خدا واحد و بسیط و منحصر به فرد و بی نظیر و نامحدود و کامل است و تصور دو وجود نامحدود یا بیشتر خلاف عقل و منطق است... لکن وحدانیت الهی با تثلیث وی تضادی ندارد؛ زیرا وحدانیت مانند یک عدد واحد بسیط نیست، در وحدانیت خدا در عین حال که معتقد به یکی بودن او هستیم، وجود اقانیم ثلاثه در خدای واحد را قبول داریم. اعتقاد ما این است که در ذات الهی در عین وحدت تثلیث هم وجود دارد. گروه های بدعت کار زیادی از مسیحیت اصیل جدا شده اند، زیرا تعلیم در مورد تثلیث اقدس و وحدانیت خدا را درک نکرده اند.[11] 4. مشیت خدا[12] در این رابطه ذکر توضیحاتی لازم است: 1. مشیت خدا عبارت است از هدف ابدی او. خدا در طول تاریخ بشر، نقشه ی خود را طرح نمی ریزد و آن را تغییر نمی دهد، بلکه از ازل برنامه ی خود را تعیین فرموده است. 2. مشیت خدا بر اساس اراده ی مقدس و حکیمانه ی او قرار دارد. خدا عالم مطلق است و می داند چه چیزی نیکوست، و چون مقدس است نمی تواند هدف بدی داشته باشد. 3. مشیت الهی از اراده ی آزاد خدا سرچشمه می گیرد و اهدافش را بر اساس صفات خودش انتخاب می کند. 4. خدا قادر مطلق است و می تواند هرچه مایل است انجام دهد. 5. منظور نهایی از این مشیت عبارت است از (جلال خدا). منظور اصلی در وهله ی اول شادی مخلوقات و تکمیل مقدسان نیست. 6. دو نوع مشیت وجود دارد؛ اولی را خود خدا اجرا می کند، و دومی را اجازه می دهد. 7. مشیت الهی تمام وقایعی است که به وقوع می پیوندد و شامل گذشته و حال و آینده می شود. به قول یکی از علمای الهیات: خدا با نیروی بی حدّ و با حکمت ابدی خود، از ازل مسیر تمام حوادث را بدون استثنا تا ابد تعیین نموده است.[13] 5. اعمال خدا[14] اعمال خدا در دو دسته ی اصلی قرار می گیرند: 1. آفرینش، که به دو شکل صورت می گیرد: آفرینش مستقیم: که عبارت است از عمل خدای تثلیث که در ابتدای امر برای جلال خود و بدون استفاده از مواد قبلی، تمام جهان مرئی و غیرمرئی را در یک فرمان به وجود آورد. آفرینش غیرمستقیم: آن دسته از کارهای خدا که چیزی را از نیستی به هستی نمی آورند، بلکه چیزهای موجود را تغییر شکل می دهند و تبدیل می نمایند. 2. فرمان روایی مطلق، که شامل دو امر است: محافظت خدا. تدبیر خدا. پی نوشتها: [1]. انجیل یوحنّا، 24: 4. [2]. Personality [3]. الهیات مسیحی، ص 75. [4]. همان، ص 76. [5]. همان، ص 77. [6]. همان، ص 82. [7]. برای نمونه ر.ک: انجیل متی، 25: 25 و عبرانیان، 6: 15 و.... [8]. الهیات مسیحی، ص 84. [9]. انجیل متی، 5: 45، اعمال رسولان، 14: 17. [10]. الهیات مسیحی، ص 85 86. [11]. همان، ص 87. [12]. The decrees of God [13]. الهیات مسیحی، ص 99. [14]. همان، برگرفته از فصل یازدهم و دوازدهم. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
در مسیحیت مباحث مربوط به (خدا) تحت پنج عنوان مطرح می شود:
(ذات خدا)، (صفات خدا)، (ماهیت خدا)، (مشیت خدا) و (کارهای خدا).
1. ذات خدا
الف) حضرت عیسی(علیه السلام) فرموده: (خدا روح است)؛[1] یعنی دارای یک وجود روحانی است. از روح بودن خدا، چهار نتیجه حاصل می شود:
1. خدا غیر مادی و بدون جسم است. اگر در کتاب مقدس به اجزایی مثل دست و پا و سر و چشم و.... اشاره شده، جنبه ی تمثیلی و نمادین دارد.
2. خدا نامرئی است: (هیچ انسانی او را ندیده و نتواند دید.) (اول تیموتائوس، 6: 16)
(او خدای نادیده است). (کولسیان، 1: 15)
اگر در متون مقدس از دیدن خدا سخن به میان آمده، به معنای دیدن آثار خدا و انعکاسی از جلال اوست.
3. خدا زنده است؛ یعنی احساسات و قدرت و فعالیت دارد. او نه تنها حیّ، بلکه سرچشمه و حافظ حیات است.
4. خدا یک شخصیت[2] است؛ چون روح است. همان طور که روح انسان دارای شخصیت است، او نیز یک شخصیت است و الاّ از انسان پست تر می شود. ذات شخصیت خدا خودآگاهی و خودمختاری است.
از کتاب مقدس می فهمیم که خدا دارای خصوصیات روان شناسی شخصیت هم هست، که از آن جمله است: عقل (اعمال، 15: 18)، احساسات (یوحنا، 3: 16)، اراده (یوحنا، 6: 38). کتاب مقدس، هم چنین خصوصیات و ارتباطات شخصیت را به خدا نسبت می دهد؛ مانند سخن گفتن، دیدن، شنیدن، غمگین شدن، پشیمان شدن، خشمگین شدن، غیور بودن و رحیم بودن.[3]
ب) خدا قائم به ذات است.
(هستم آن که هستم.) (فروج، 3: 14).
توماس آکوئیناس می گوید: (خدا علة العلل است و خودش علت ندارد.) [4]
ج) خدا نامحدود است (اعمال رسولان، 17: 24 28).
د) خدا ابدی است.
خدا بارها در کتاب مقدس وجودی بی آغاز و بی انتها و سرمدی وازلی و ابدی خوانده شده است.
2. صفات خدا
منظور از صفات خدا در مسیحیت، کیفیاتی است که در ذات او وجود دارند؛ به عبارت دیگر: از تجزیه و تحلیل ذات او به دست می آیند.
تقسیم بندی های مختلفی در مورد صفات خدا وجود دارد؛ مثل تقسیم صفات خدا به ثبوتیه و منفی.[5]
در این جا طبق یکی از این تقسیمات به صفات خدا اشاره می شود.
الف) صفاتی که جنبه ی اخلاقی ندارند.
1. حضور مطلق: خدا در تمام خلقت خود حضور دارد، ولی محدود به آنها نیست بلکه او برتر و نامحدود است؛ (او در کائنات حضور دارد.) (اعمال، 7: 47).
2. علم مطلق: خدا خود و همه چیز و حوادث آینده را می داند و می شناسد.
پدر، پسر و روح القدس یکدیگر را کامل می شناسند (متی، 10: 3؛ نامه ی پولس به عبرانیان، 4: 13).
3. قدرت مطلق: هر کاری که بخواهد و با کمالاتش هماهنگ باشد انجام می دهد (مکاشفه، 4: 8).
4. تغییر ناپذیری: چون خدا بسیط است و متشکل از روح و بدن نیست، تغییری در او رخ نمی دهد (دوم قرنتیان، 1: 20).
ب) صفات اخلاقی خدا
1. قدوسیت: او از مخلوقاتش جدا و متعالی است و از پلیدی های اخلاقی و گناه مبرا و منزه است.
از قدوسیت خدا سه نکته ی مهم می توان فرا گرفت:
بین خدا و انسان گناهکار جدائی وجود دارد.
اگر انسان بخواهد به خدا نزدیک شود به واسطه احتیاج دارد. واسطه می تواند وجود مسیح یا هرگونه کفاره ای باشد:
(چون خدا قدوس است، پس کفاره لازم است و این کار از طریق محبت الهی عملی می گردد.) (نامه ی پولس به رومیان، 5: 6).
در موقع نزدیک شدن به خدا باید با خشوع و تقوا عمل کنیم (عبرانیان، 2: 28).
از درک قدوسیت خدا به گناهکار بودن خود پی می بریم (یوحنا، 1: 5).
این درک ما را به فروتنی و خرد شدن و اعتراف می کشاند (لوقا، 5: 8، نامه ی اول یوحنا، 1: 5 7).[6]
2. عدالت: یعنی قدوسیت او در رفتارش با مخلوقات. ده ها آیه دلالت بر عدالت خدا دارد.[7]
3. نیکوئی: منظور از این صفت، محبت، نیک خواهی، شفقت و لطف خداست.
محبت خدا:
محبت خدا از کمالات الهی است که ذاتاً در او وجود دارد و فقط یک انگیزه ی احساساتی نیست، بلکه عاطفه ای عقلانی و ارادی است و بر اساس قدّوسیت و حقیقت است و با انتخاب آزاد الهی ظاهر می گردد...
کلام خدا، خدا را (خدای محبت) می خواند (نامه ی دوم قرنتیان، 13: 11) و اعلام می دارد که او (محبت) است (نامه ی اول یوحنا، 4: 8 و 16)؛ خدا ذاتاً محبت می نماید و او شروع کننده ی محبت است (نامه ی اول یوحنا، 4: 10)؛... پدر پسر را محبت می نماید (متی، 3: 17) و پسر پدر را (یوحنا، 14: 31)؛ خدا جهان را محبت می نماید (یوحنا، 3: 16) و به فرزندان واقعی خود محبت دارد (یوحنا، 14: 23)؛ اطمینان در مورد محبت خدا باعث تسلی مؤمنان می گردد (رومیان، 8: 35 و 39).[8]
نیک خواهی خدا: خدا با تمام مخلوقاتش با لطف و مهربانی رفتار می کند و نیک خواهی او به مؤمنان محدود نمی گردد؛ (زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران خود را بر عادلان و ظالمان می باراند.)[9]
شفقت یا رحمت خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که در بدبختی و ناراحتی هستند. (خدا در رحمانیت دولتمند، (افسسیان، 2: 4) به غایت مهربان و کریم (یعقوب، 5: 11) و دارای رحمت عظیم است.) (نامه ی اول پطرس، 1: 3).
لطف یا فیض خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که شایستگی آن را ندارند. خداوند نسبت به گناهکاران صبر دارد و مجازات آنها را به تأخیر می اندازد. (رومیان، 2: 4؛ 3: 25 و 9: 22) به آنها نجات ارزانی می دارد (نامه ی اول یوحنا، 1: 2) و کلام خود را به آنان عطا می کند (هوشع 8: 12).
علاوه بر این، خداوند فیض مخصوصی برای برگزیده شدگان دارد: این ها کسانی هستند که نجات می یابند (اعمال، 18: 27)، تقدیس کرده می شوند (رومیان، 5: 21)، پایدار می مانند (نامه ی دوم قرنتیان، 12: 9)، خدمت می کنند (رومیان، 12: 6) و جلال می یابند (نامه ی اول پطرس، 1: 13).
آیات فوق باعث شده که برخی صاحب نظران تفاوت خدای مسیحی با یهودی را در این بدانند که (خدای مسیحی با (عشق) یکی است و او از طریق عیسی به مردم درس عشق و محبت می دهد.
4. حقیقت:
خدا حقیقت است. علم و اظهار است و مظاهر او همیشه با حقیقت مطابقت دارد... خدا سرچشمه ی تمام حقایق است. اعتماد به این که حواس ما را فریب نمی دهند و آگاهی، قابل اطمینان است و اشیا و موجودات جهان همان هستند که می بینیم و اعتقاد به این که جهان خواب و خیال نیست، تمام این ها بر اساس حقیقت بودن خدا قرار دارند.
حقیقت بودن خدا در ارتباط با مخلوقاتش از این فهمیده می شود که او صدیق و امین است و تمام وعده هایش را انجام می دهد.[10]
3. ماهیت خدا
در مسیحیت، خدا واحد و بسیط و منحصر به فرد و بی نظیر و نامحدود و کامل است و تصور دو وجود نامحدود یا بیشتر خلاف عقل و منطق است... لکن وحدانیت الهی با تثلیث وی تضادی ندارد؛ زیرا وحدانیت مانند یک عدد واحد بسیط نیست، در وحدانیت خدا در عین حال که معتقد به یکی بودن او هستیم، وجود اقانیم ثلاثه در خدای واحد را قبول داریم. اعتقاد ما این است که در ذات الهی در عین وحدت تثلیث هم وجود دارد. گروه های بدعت کار زیادی از مسیحیت اصیل جدا شده اند، زیرا تعلیم در مورد تثلیث اقدس و وحدانیت خدا را درک نکرده اند.[11]
4. مشیت خدا[12]
در این رابطه ذکر توضیحاتی لازم است:
1. مشیت خدا عبارت است از هدف ابدی او. خدا در طول تاریخ بشر، نقشه ی خود را طرح نمی ریزد و آن را تغییر نمی دهد، بلکه از ازل برنامه ی خود را تعیین فرموده است.
2. مشیت خدا بر اساس اراده ی مقدس و حکیمانه ی او قرار دارد. خدا عالم مطلق است و می داند چه چیزی نیکوست، و چون مقدس است نمی تواند هدف بدی داشته باشد.
3. مشیت الهی از اراده ی آزاد خدا سرچشمه می گیرد و اهدافش را بر اساس صفات خودش انتخاب می کند.
4. خدا قادر مطلق است و می تواند هرچه مایل است انجام دهد.
5. منظور نهایی از این مشیت عبارت است از (جلال خدا). منظور اصلی در وهله ی اول شادی مخلوقات و تکمیل مقدسان نیست.
6. دو نوع مشیت وجود دارد؛ اولی را خود خدا اجرا می کند، و دومی را اجازه می دهد.
7. مشیت الهی تمام وقایعی است که به وقوع می پیوندد و شامل گذشته و حال و آینده می شود.
به قول یکی از علمای الهیات: خدا با نیروی بی حدّ و با حکمت ابدی خود، از ازل مسیر تمام حوادث را بدون استثنا تا ابد تعیین نموده است.[13]
5. اعمال خدا[14]
اعمال خدا در دو دسته ی اصلی قرار می گیرند:
1. آفرینش، که به دو شکل صورت می گیرد:
آفرینش مستقیم: که عبارت است از عمل خدای تثلیث که در ابتدای امر برای جلال خود و بدون استفاده از مواد قبلی، تمام جهان مرئی و غیرمرئی را در یک فرمان به وجود آورد.
آفرینش غیرمستقیم: آن دسته از کارهای خدا که چیزی را از نیستی به هستی نمی آورند، بلکه چیزهای موجود را تغییر شکل می دهند و تبدیل می نمایند.
2. فرمان روایی مطلق، که شامل دو امر است:
محافظت خدا.
تدبیر خدا.
پی نوشتها:
[1]. انجیل یوحنّا، 24: 4.
[2]. Personality
[3]. الهیات مسیحی، ص 75.
[4]. همان، ص 76.
[5]. همان، ص 77.
[6]. همان، ص 82.
[7]. برای نمونه ر.ک: انجیل متی، 25: 25 و عبرانیان، 6: 15 و....
[8]. الهیات مسیحی، ص 84.
[9]. انجیل متی، 5: 45، اعمال رسولان، 14: 17.
[10]. الهیات مسیحی، ص 85 86.
[11]. همان، ص 87.
[12]. The decrees of God
[13]. الهیات مسیحی، ص 99.
[14]. همان، برگرفته از فصل یازدهم و دوازدهم.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
- [سایر] توضیحات کاملی در رابطه با فرقه های مختلف در اسلام ارائه کرده و منابع سایت هایی در این رابطه معرفی کنید؟
- [سایر] توضیحات کامل را در مورد علم الهی پیامبران ارائه فرمائید.
- [سایر] توضیح کاملی در مورد سفیران هدایت ارائه بفرمایید.
- [سایر] توضیحات کامل را در مورد علم الهی پیامبران ارائه فرمائید.
- [سایر] با سلام از نشانه های ظهور قتل نفس زکیه است در این مورد توضیحات کاملی بفرمایید با تشکر
- [سایر] لطفا در مورد نقش شهید بهشتی در بازسازی اندیشه دینی توضیحات مفصلی ارائه فرمایید؟
- [سایر] لطفاً در مورد عقاید زیدیه به ویژه الحوثی ها اطلاعات کاملی ارائه فرمایید.
- [سایر] شرح کاملی از عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، ارائه نمایید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید می خواستم بپرسم که آیا فیلمی در رابطه با اما زمان وجود دارد؟ درصورت وجود آنها را معرفی کنید. در ضمن چند کتاب را که بصورت کامل و جامع در رابطه با آقا امام زمان و نشانه های ظهور ایشان و... توضیحات جامع و کاملی را داده اند ، معرفی نمائید. سوا دوم هم این است که آیا این درست است که مقام معظم رهبری با امام زمان ارتباط دارند یا نه ؟ و یا اصلا اینکه در ایران و سراسر جهان افرادی در حال حاضر وجود دارند که با آقا اما زمان در ارتباط باشند ؟ خواهش می کنم توضیحات کاملی در ارتباط با این موضوع ارائه بفرمائید. باتشکر
- [سایر] اگر ممکن است راجع به مقداد بن اسود شرح حال کاملی را ارائه فرمایید چون راجع به این شخصیت بزرگ اطلاعی چندانی نداریم.
- [آیت الله جوادی آملی] .ارائه طرح و برنامههای علمی و عملی, جهت اصلاح امور امت اسلامی، حفظ استقلال اقتصادی و مانند آن , در مسجد بدون رجحان نخواهد بود؛ چنان که تعلیم امور نظامی برای جهاد و دفاع دینی در غیر وقت نماز, هیچ کراهتی ندارد.
- [آیت الله خوئی] آشامیدن شراب، حرام است و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است، و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: شراب ریش بدیها، و منشأ گناهان است، و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، و احترام هیچکس را نگه نمیدارد، و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند، و از زشتیهای آشکار، رو نمیگرداند، و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است، در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت میکنند، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود، و روز قیامت روی او سیاه است، و زبان از دهانش بیرون میآید، و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [آیت الله علوی گرگانی] رادیو و تلویزیون هم دارای منافع حلال و عقلایی بسیار و هم دارای منافع حرام است وجائز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال از قبیل اخبار و مواعظ و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم وتربیت صحیح یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از برّ وبحر، وامّا چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی و اشاعه منکرات و پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم و ترویج باطل و ارائه چیزهائی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنان را متزلزل میکند حرام و معصیت است و شنیدن و نگاه کردن آنها هم جائز نیست.
- [امام خمینی] رادیو و تلویزیون دارای منافع حلال عقلایی و منافع حرام است از نظر اسلام و جایز است انتفاع بردن از آنها به نحو حلال، از قبیل اخبار و مواعظ از رادیو و نشان دادن چیزهای حلال برای تعلیم و تربیت صحیح، یا نشان دادن کالاها و عجایب خلقت از بر و بحر از تلویزیون و اما چیزهای حرام از قبیل پخش غنا و موسیقی مطرب و اشاعه منکرات از قبیل پخش قوانین خلاف اسلام و مدح خائن و ظالم، و ترویج باطل، و ارائه چیزهایی که اخلاق جامعه را فاسد و عقاید آنها را متزلزل میکند، حرام و معصیت است.
- [آیت الله اردبیلی] آشامیدن شراب، حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند، در صورتی که متوجّه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میباشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن هنگام خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیامبران علیهمالسلام و مؤمنین، او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.)(1)
- [آیت الله شبیری زنجانی] نصاب معدن بیست دینار شرعی است، یعنی اگر قیمت چیزی را که از معدن بیرون آورده، بعد از کم کردن مخارجی که برای آن کرده به بیست دینار شرعی برسد، باید خمس آن را بدهد، در تبدیل دینار شرعی به اوزان کنونی آرای چندی ارائه شده است: مشهور؛ دینار شرعی را 34 مثقال معمولی طلا دانسته، در نتیجه نصاب معدن 15 مثقال معمولی طلا یعنی تقریبا 69 / 1 گرم خواهد بود، ولی همچنان که در مسأله 1904 خواهد آمد، دینار شرعی ظاهراً بیش از این مقدار بوده، لذا نصاب معدن از مقدار فوق بیشتر است، نصاب معدن بنا بر یک نظر، تقریبا 84 / 7 گرم طلا و بنا بر نظر دیگر، تقریبا 89 / 3 گرم طلا میباشد، ولی بهتر است بر طبق قول مشهور عمل شود.
- [امام خمینی] آشامیدن شراب، حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که ملتفت باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر میباشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله بهجت] آشامیدن شراب حرام و در بعضی از روایات بزرگترین گناه شمرده شده است، و اگر کسی آن را حلال بداند، در صورتی که ملتفت باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میباشد، کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع، خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خداشناسی از او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند، و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود، و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . معاملات حرام و باطل بر شش قسم است: اول خرید و فروش عین نجس، مثل مشروبات مسکر و خوک و مردار و بول و غایط، ولی در غیر مشروبات مسکر و خوک و مردار، اگر قابل استفاده حلال از آنها باشد، خرید و فروش آن جایز است، اگر چه احتیاط در ترک آن است. دوم خرید و فروش مال غصبی، که اگر مالکش امضا نکند باطل است، و تصرف در آن حرام میباشد. سوم خرید و فروش چیزی که مال نیست، مثل حیوانات درنده. چهارم معامله چیزی که منافع معمولی آن فقط کار حرام باشد، مانند آلات قمار مثل نرد و شطرنج یا آلات لهو. پنجم معاملهای که در آن ربا باشد. ششم فروش جنسی که با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی که آن چیز معلوم نباشد فروشنده هم به خریدار نگوید، مثل فروختن روغنی که آن را با پیه مخلوط کرده است و این عمل را غش میگویند، و مشتری هر وقت فهمید میتواند معامله را فسخ کند، و در بعض صور آن اصل معامله باطل است، مثل اینکه چیزی را بر خلاف جنسش ارائه دهد، مثلاً مس را به طلا روکش کند و به اسم طلا بفروشد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: از ما نیست کسی که در معامله با مسلمانان غش کند یا به آنان ضرر بزند یا تقلب و حیله نماید و هر کس با برادر مسلمان خود غش کند، خداوند برکت روزی او را میبرد و راه معاش او را میبندد و او را به خودش واگذار میکند.