درباره خداشناسی مسیحی توضیحات کاملی ارایه نمایید.
در مسیحیت مباحث مربوط به (خدا) تحت پنج عنوان مطرح می شود: (ذات خدا)، (صفات خدا)، (ماهیت خدا)، (مشیت خدا) و (کارهای خدا). 1. ذات خدا الف) حضرت عیسی(علیه السلام) فرموده: (خدا روح است)؛[1] یعنی دارای یک وجود روحانی است. از روح بودن خدا، چهار نتیجه حاصل می شود: 1. خدا غیر مادی و بدون جسم است. اگر در کتاب مقدس به اجزایی مثل دست و پا و سر و چشم و.... اشاره شده، جنبه ی تمثیلی و نمادین دارد. 2. خدا نامرئی است: (هیچ انسانی او را ندیده و نتواند دید.) (اول تیموتائوس، 6: 16) (او خدای نادیده است). (کولسیان، 1: 15) اگر در متون مقدس از دیدن خدا سخن به میان آمده، به معنای دیدن آثار خدا و انعکاسی از جلال اوست. 3. خدا زنده است؛ یعنی احساسات و قدرت و فعالیت دارد. او نه تنها حیّ، بلکه سرچشمه و حافظ حیات است. 4. خدا یک شخصیت[2] است؛ چون روح است. همان طور که روح انسان دارای شخصیت است، او نیز یک شخصیت است و الاّ از انسان پست تر می شود. ذات شخصیت خدا خودآگاهی و خودمختاری است. از کتاب مقدس می فهمیم که خدا دارای خصوصیات روان شناسی شخصیت هم هست، که از آن جمله است: عقل (اعمال، 15: 18)، احساسات (یوحنا، 3: 16)، اراده (یوحنا، 6: 38). کتاب مقدس، هم چنین خصوصیات و ارتباطات شخصیت را به خدا نسبت می دهد؛ مانند سخن گفتن، دیدن، شنیدن، غمگین شدن، پشیمان شدن، خشمگین شدن، غیور بودن و رحیم بودن.[3] ب) خدا قائم به ذات است. (هستم آن که هستم.) (فروج، 3: 14). توماس آکوئیناس می گوید: (خدا علة العلل است و خودش علت ندارد.) [4] ج) خدا نامحدود است (اعمال رسولان، 17: 24 28). د) خدا ابدی است. خدا بارها در کتاب مقدس وجودی بی آغاز و بی انتها و سرمدی وازلی و ابدی خوانده شده است. 2. صفات خدا منظور از صفات خدا در مسیحیت، کیفیاتی است که در ذات او وجود دارند؛ به عبارت دیگر: از تجزیه و تحلیل ذات او به دست می آیند. تقسیم بندی های مختلفی در مورد صفات خدا وجود دارد؛ مثل تقسیم صفات خدا به ثبوتیه و منفی.[5] در این جا طبق یکی از این تقسیمات به صفات خدا اشاره می شود. الف) صفاتی که جنبه ی اخلاقی ندارند. 1. حضور مطلق: خدا در تمام خلقت خود حضور دارد، ولی محدود به آنها نیست بلکه او برتر و نامحدود است؛ (او در کائنات حضور دارد.) (اعمال، 7: 47). 2. علم مطلق: خدا خود و همه چیز و حوادث آینده را می داند و می شناسد. پدر، پسر و روح القدس یکدیگر را کامل می شناسند (متی، 10: 3؛ نامه ی پولس به عبرانیان، 4: 13). 3. قدرت مطلق: هر کاری که بخواهد و با کمالاتش هماهنگ باشد انجام می دهد (مکاشفه، 4: 8). 4. تغییر ناپذیری: چون خدا بسیط است و متشکل از روح و بدن نیست، تغییری در او رخ نمی دهد (دوم قرنتیان، 1: 20). ب) صفات اخلاقی خدا 1. قدوسیت: او از مخلوقاتش جدا و متعالی است و از پلیدی های اخلاقی و گناه مبرا و منزه است. از قدوسیت خدا سه نکته ی مهم می توان فرا گرفت: بین خدا و انسان گناهکار جدائی وجود دارد. اگر انسان بخواهد به خدا نزدیک شود به واسطه احتیاج دارد. واسطه می تواند وجود مسیح یا هرگونه کفاره ای باشد: (چون خدا قدوس است، پس کفاره لازم است و این کار از طریق محبت الهی عملی می گردد.) (نامه ی پولس به رومیان، 5: 6). در موقع نزدیک شدن به خدا باید با خشوع و تقوا عمل کنیم (عبرانیان، 2: 28). از درک قدوسیت خدا به گناهکار بودن خود پی می بریم (یوحنا، 1: 5). این درک ما را به فروتنی و خرد شدن و اعتراف می کشاند (لوقا، 5: 8، نامه ی اول یوحنا، 1: 5 7).[6] 2. عدالت: یعنی قدوسیت او در رفتارش با مخلوقات. ده ها آیه دلالت بر عدالت خدا دارد.[7] 3. نیکوئی: منظور از این صفت، محبت، نیک خواهی، شفقت و لطف خداست. محبت خدا: محبت خدا از کمالات الهی است که ذاتاً در او وجود دارد و فقط یک انگیزه ی احساساتی نیست، بلکه عاطفه ای عقلانی و ارادی است و بر اساس قدّوسیت و حقیقت است و با انتخاب آزاد الهی ظاهر می گردد... کلام خدا، خدا را (خدای محبت) می خواند (نامه ی دوم قرنتیان، 13: 11) و اعلام می دارد که او (محبت) است (نامه ی اول یوحنا، 4: 8 و 16)؛ خدا ذاتاً محبت می نماید و او شروع کننده ی محبت است (نامه ی اول یوحنا، 4: 10)؛... پدر پسر را محبت می نماید (متی، 3: 17) و پسر پدر را (یوحنا، 14: 31)؛ خدا جهان را محبت می نماید (یوحنا، 3: 16) و به فرزندان واقعی خود محبت دارد (یوحنا، 14: 23)؛ اطمینان در مورد محبت خدا باعث تسلی مؤمنان می گردد (رومیان، 8: 35 و 39).[8] نیک خواهی خدا: خدا با تمام مخلوقاتش با لطف و مهربانی رفتار می کند و نیک خواهی او به مؤمنان محدود نمی گردد؛ (زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران خود را بر عادلان و ظالمان می باراند.)[9] شفقت یا رحمت خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که در بدبختی و ناراحتی هستند. (خدا در رحمانیت دولتمند، (افسسیان، 2: 4) به غایت مهربان و کریم (یعقوب، 5: 11) و دارای رحمت عظیم است.) (نامه ی اول پطرس، 1: 3). لطف یا فیض خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که شایستگی آن را ندارند. خداوند نسبت به گناهکاران صبر دارد و مجازات آنها را به تأخیر می اندازد. (رومیان، 2: 4؛ 3: 25 و 9: 22) به آنها نجات ارزانی می دارد (نامه ی اول یوحنا، 1: 2) و کلام خود را به آنان عطا می کند (هوشع 8: 12). علاوه بر این، خداوند فیض مخصوصی برای برگزیده شدگان دارد: این ها کسانی هستند که نجات می یابند (اعمال، 18: 27)، تقدیس کرده می شوند (رومیان، 5: 21)، پایدار می مانند (نامه ی دوم قرنتیان، 12: 9)، خدمت می کنند (رومیان، 12: 6) و جلال می یابند (نامه ی اول پطرس، 1: 13). آیات فوق باعث شده که برخی صاحب نظران تفاوت خدای مسیحی با یهودی را در این بدانند که (خدای مسیحی با (عشق) یکی است و او از طریق عیسی به مردم درس عشق و محبت می دهد. 4. حقیقت: خدا حقیقت است. علم و اظهار است و مظاهر او همیشه با حقیقت مطابقت دارد... خدا سرچشمه ی تمام حقایق است. اعتماد به این که حواس ما را فریب نمی دهند و آگاهی، قابل اطمینان است و اشیا و موجودات جهان همان هستند که می بینیم و اعتقاد به این که جهان خواب و خیال نیست، تمام این ها بر اساس حقیقت بودن خدا قرار دارند. حقیقت بودن خدا در ارتباط با مخلوقاتش از این فهمیده می شود که او صدیق و امین است و تمام وعده هایش را انجام می دهد.[10] 3. ماهیت خدا در مسیحیت، خدا واحد و بسیط و منحصر به فرد و بی نظیر و نامحدود و کامل است و تصور دو وجود نامحدود یا بیشتر خلاف عقل و منطق است... لکن وحدانیت الهی با تثلیث وی تضادی ندارد؛ زیرا وحدانیت مانند یک عدد واحد بسیط نیست، در وحدانیت خدا در عین حال که معتقد به یکی بودن او هستیم، وجود اقانیم ثلاثه در خدای واحد را قبول داریم. اعتقاد ما این است که در ذات الهی در عین وحدت تثلیث هم وجود دارد. گروه های بدعت کار زیادی از مسیحیت اصیل جدا شده اند، زیرا تعلیم در مورد تثلیث اقدس و وحدانیت خدا را درک نکرده اند.[11] 4. مشیت خدا[12] در این رابطه ذکر توضیحاتی لازم است: 1. مشیت خدا عبارت است از هدف ابدی او. خدا در طول تاریخ بشر، نقشه ی خود را طرح نمی ریزد و آن را تغییر نمی دهد، بلکه از ازل برنامه ی خود را تعیین فرموده است. 2. مشیت خدا بر اساس اراده ی مقدس و حکیمانه ی او قرار دارد. خدا عالم مطلق است و می داند چه چیزی نیکوست، و چون مقدس است نمی تواند هدف بدی داشته باشد. 3. مشیت الهی از اراده ی آزاد خدا سرچشمه می گیرد و اهدافش را بر اساس صفات خودش انتخاب می کند. 4. خدا قادر مطلق است و می تواند هرچه مایل است انجام دهد. 5. منظور نهایی از این مشیت عبارت است از (جلال خدا). منظور اصلی در وهله ی اول شادی مخلوقات و تکمیل مقدسان نیست. 6. دو نوع مشیت وجود دارد؛ اولی را خود خدا اجرا می کند، و دومی را اجازه می دهد. 7. مشیت الهی تمام وقایعی است که به وقوع می پیوندد و شامل گذشته و حال و آینده می شود. به قول یکی از علمای الهیات: خدا با نیروی بی حدّ و با حکمت ابدی خود، از ازل مسیر تمام حوادث را بدون استثنا تا ابد تعیین نموده است.[13] 5. اعمال خدا[14] اعمال خدا در دو دسته ی اصلی قرار می گیرند: 1. آفرینش، که به دو شکل صورت می گیرد: آفرینش مستقیم: که عبارت است از عمل خدای تثلیث که در ابتدای امر برای جلال خود و بدون استفاده از مواد قبلی، تمام جهان مرئی و غیرمرئی را در یک فرمان به وجود آورد. آفرینش غیرمستقیم: آن دسته از کارهای خدا که چیزی را از نیستی به هستی نمی آورند، بلکه چیزهای موجود را تغییر شکل می دهند و تبدیل می نمایند. 2. فرمان روایی مطلق، که شامل دو امر است: محافظت خدا. تدبیر خدا. پی نوشتها: [1]. انجیل یوحنّا، 24: 4. [2]. Personality [3]. الهیات مسیحی، ص 75. [4]. همان، ص 76. [5]. همان، ص 77. [6]. همان، ص 82. [7]. برای نمونه ر.ک: انجیل متی، 25: 25 و عبرانیان، 6: 15 و.... [8]. الهیات مسیحی، ص 84. [9]. انجیل متی، 5: 45، اعمال رسولان، 14: 17. [10]. الهیات مسیحی، ص 85 86. [11]. همان، ص 87. [12]. The decrees of God [13]. الهیات مسیحی، ص 99. [14]. همان، برگرفته از فصل یازدهم و دوازدهم. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
عنوان سوال:

درباره خداشناسی مسیحی توضیحات کاملی ارایه نمایید.


پاسخ:

در مسیحیت مباحث مربوط به (خدا) تحت پنج عنوان مطرح می شود:
(ذات خدا)، (صفات خدا)، (ماهیت خدا)، (مشیت خدا) و (کارهای خدا).
1. ذات خدا
الف) حضرت عیسی(علیه السلام) فرموده: (خدا روح است)؛[1] یعنی دارای یک وجود روحانی است. از روح بودن خدا، چهار نتیجه حاصل می شود:
1. خدا غیر مادی و بدون جسم است. اگر در کتاب مقدس به اجزایی مثل دست و پا و سر و چشم و.... اشاره شده، جنبه ی تمثیلی و نمادین دارد.
2. خدا نامرئی است: (هیچ انسانی او را ندیده و نتواند دید.) (اول تیموتائوس، 6: 16)
(او خدای نادیده است). (کولسیان، 1: 15)
اگر در متون مقدس از دیدن خدا سخن به میان آمده، به معنای دیدن آثار خدا و انعکاسی از جلال اوست.
3. خدا زنده است؛ یعنی احساسات و قدرت و فعالیت دارد. او نه تنها حیّ، بلکه سرچشمه و حافظ حیات است.
4. خدا یک شخصیت[2] است؛ چون روح است. همان طور که روح انسان دارای شخصیت است، او نیز یک شخصیت است و الاّ از انسان پست تر می شود. ذات شخصیت خدا خودآگاهی و خودمختاری است.
از کتاب مقدس می فهمیم که خدا دارای خصوصیات روان شناسی شخصیت هم هست، که از آن جمله است: عقل (اعمال، 15: 18)، احساسات (یوحنا، 3: 16)، اراده (یوحنا، 6: 38). کتاب مقدس، هم چنین خصوصیات و ارتباطات شخصیت را به خدا نسبت می دهد؛ مانند سخن گفتن، دیدن، شنیدن، غمگین شدن، پشیمان شدن، خشمگین شدن، غیور بودن و رحیم بودن.[3]
ب) خدا قائم به ذات است.
(هستم آن که هستم.) (فروج، 3: 14).
توماس آکوئیناس می گوید: (خدا علة العلل است و خودش علت ندارد.) [4]
ج) خدا نامحدود است (اعمال رسولان، 17: 24 28).
د) خدا ابدی است.
خدا بارها در کتاب مقدس وجودی بی آغاز و بی انتها و سرمدی وازلی و ابدی خوانده شده است.
2. صفات خدا
منظور از صفات خدا در مسیحیت، کیفیاتی است که در ذات او وجود دارند؛ به عبارت دیگر: از تجزیه و تحلیل ذات او به دست می آیند.
تقسیم بندی های مختلفی در مورد صفات خدا وجود دارد؛ مثل تقسیم صفات خدا به ثبوتیه و منفی.[5]
در این جا طبق یکی از این تقسیمات به صفات خدا اشاره می شود.
الف) صفاتی که جنبه ی اخلاقی ندارند.
1. حضور مطلق: خدا در تمام خلقت خود حضور دارد، ولی محدود به آنها نیست بلکه او برتر و نامحدود است؛ (او در کائنات حضور دارد.) (اعمال، 7: 47).
2. علم مطلق: خدا خود و همه چیز و حوادث آینده را می داند و می شناسد.
پدر، پسر و روح القدس یکدیگر را کامل می شناسند (متی، 10: 3؛ نامه ی پولس به عبرانیان، 4: 13).
3. قدرت مطلق: هر کاری که بخواهد و با کمالاتش هماهنگ باشد انجام می دهد (مکاشفه، 4: 8).
4. تغییر ناپذیری: چون خدا بسیط است و متشکل از روح و بدن نیست، تغییری در او رخ نمی دهد (دوم قرنتیان، 1: 20).
ب) صفات اخلاقی خدا
1. قدوسیت: او از مخلوقاتش جدا و متعالی است و از پلیدی های اخلاقی و گناه مبرا و منزه است.
از قدوسیت خدا سه نکته ی مهم می توان فرا گرفت:
بین خدا و انسان گناهکار جدائی وجود دارد.
اگر انسان بخواهد به خدا نزدیک شود به واسطه احتیاج دارد. واسطه می تواند وجود مسیح یا هرگونه کفاره ای باشد:
(چون خدا قدوس است، پس کفاره لازم است و این کار از طریق محبت الهی عملی می گردد.) (نامه ی پولس به رومیان، 5: 6).
در موقع نزدیک شدن به خدا باید با خشوع و تقوا عمل کنیم (عبرانیان، 2: 28).
از درک قدوسیت خدا به گناهکار بودن خود پی می بریم (یوحنا، 1: 5).
این درک ما را به فروتنی و خرد شدن و اعتراف می کشاند (لوقا، 5: 8، نامه ی اول یوحنا، 1: 5 7).[6]
2. عدالت: یعنی قدوسیت او در رفتارش با مخلوقات. ده ها آیه دلالت بر عدالت خدا دارد.[7]
3. نیکوئی: منظور از این صفت، محبت، نیک خواهی، شفقت و لطف خداست.
محبت خدا:
محبت خدا از کمالات الهی است که ذاتاً در او وجود دارد و فقط یک انگیزه ی احساساتی نیست، بلکه عاطفه ای عقلانی و ارادی است و بر اساس قدّوسیت و حقیقت است و با انتخاب آزاد الهی ظاهر می گردد...
کلام خدا، خدا را (خدای محبت) می خواند (نامه ی دوم قرنتیان، 13: 11) و اعلام می دارد که او (محبت) است (نامه ی اول یوحنا، 4: 8 و 16)؛ خدا ذاتاً محبت می نماید و او شروع کننده ی محبت است (نامه ی اول یوحنا، 4: 10)؛... پدر پسر را محبت می نماید (متی، 3: 17) و پسر پدر را (یوحنا، 14: 31)؛ خدا جهان را محبت می نماید (یوحنا، 3: 16) و به فرزندان واقعی خود محبت دارد (یوحنا، 14: 23)؛ اطمینان در مورد محبت خدا باعث تسلی مؤمنان می گردد (رومیان، 8: 35 و 39).[8]
نیک خواهی خدا: خدا با تمام مخلوقاتش با لطف و مهربانی رفتار می کند و نیک خواهی او به مؤمنان محدود نمی گردد؛ (زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران خود را بر عادلان و ظالمان می باراند.)[9]
شفقت یا رحمت خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که در بدبختی و ناراحتی هستند. (خدا در رحمانیت دولتمند، (افسسیان، 2: 4) به غایت مهربان و کریم (یعقوب، 5: 11) و دارای رحمت عظیم است.) (نامه ی اول پطرس، 1: 3).
لطف یا فیض خدا: یعنی نیکویی او نسبت به کسانی که شایستگی آن را ندارند. خداوند نسبت به گناهکاران صبر دارد و مجازات آنها را به تأخیر می اندازد. (رومیان، 2: 4؛ 3: 25 و 9: 22) به آنها نجات ارزانی می دارد (نامه ی اول یوحنا، 1: 2) و کلام خود را به آنان عطا می کند (هوشع 8: 12).
علاوه بر این، خداوند فیض مخصوصی برای برگزیده شدگان دارد: این ها کسانی هستند که نجات می یابند (اعمال، 18: 27)، تقدیس کرده می شوند (رومیان، 5: 21)، پایدار می مانند (نامه ی دوم قرنتیان، 12: 9)، خدمت می کنند (رومیان، 12: 6) و جلال می یابند (نامه ی اول پطرس، 1: 13).
آیات فوق باعث شده که برخی صاحب نظران تفاوت خدای مسیحی با یهودی را در این بدانند که (خدای مسیحی با (عشق) یکی است و او از طریق عیسی به مردم درس عشق و محبت می دهد.
4. حقیقت:
خدا حقیقت است. علم و اظهار است و مظاهر او همیشه با حقیقت مطابقت دارد... خدا سرچشمه ی تمام حقایق است. اعتماد به این که حواس ما را فریب نمی دهند و آگاهی، قابل اطمینان است و اشیا و موجودات جهان همان هستند که می بینیم و اعتقاد به این که جهان خواب و خیال نیست، تمام این ها بر اساس حقیقت بودن خدا قرار دارند.
حقیقت بودن خدا در ارتباط با مخلوقاتش از این فهمیده می شود که او صدیق و امین است و تمام وعده هایش را انجام می دهد.[10]
3. ماهیت خدا
در مسیحیت، خدا واحد و بسیط و منحصر به فرد و بی نظیر و نامحدود و کامل است و تصور دو وجود نامحدود یا بیشتر خلاف عقل و منطق است... لکن وحدانیت الهی با تثلیث وی تضادی ندارد؛ زیرا وحدانیت مانند یک عدد واحد بسیط نیست، در وحدانیت خدا در عین حال که معتقد به یکی بودن او هستیم، وجود اقانیم ثلاثه در خدای واحد را قبول داریم. اعتقاد ما این است که در ذات الهی در عین وحدت تثلیث هم وجود دارد. گروه های بدعت کار زیادی از مسیحیت اصیل جدا شده اند، زیرا تعلیم در مورد تثلیث اقدس و وحدانیت خدا را درک نکرده اند.[11]
4. مشیت خدا[12]
در این رابطه ذکر توضیحاتی لازم است:
1. مشیت خدا عبارت است از هدف ابدی او. خدا در طول تاریخ بشر، نقشه ی خود را طرح نمی ریزد و آن را تغییر نمی دهد، بلکه از ازل برنامه ی خود را تعیین فرموده است.
2. مشیت خدا بر اساس اراده ی مقدس و حکیمانه ی او قرار دارد. خدا عالم مطلق است و می داند چه چیزی نیکوست، و چون مقدس است نمی تواند هدف بدی داشته باشد.
3. مشیت الهی از اراده ی آزاد خدا سرچشمه می گیرد و اهدافش را بر اساس صفات خودش انتخاب می کند.
4. خدا قادر مطلق است و می تواند هرچه مایل است انجام دهد.
5. منظور نهایی از این مشیت عبارت است از (جلال خدا). منظور اصلی در وهله ی اول شادی مخلوقات و تکمیل مقدسان نیست.
6. دو نوع مشیت وجود دارد؛ اولی را خود خدا اجرا می کند، و دومی را اجازه می دهد.
7. مشیت الهی تمام وقایعی است که به وقوع می پیوندد و شامل گذشته و حال و آینده می شود.
به قول یکی از علمای الهیات: خدا با نیروی بی حدّ و با حکمت ابدی خود، از ازل مسیر تمام حوادث را بدون استثنا تا ابد تعیین نموده است.[13]
5. اعمال خدا[14]
اعمال خدا در دو دسته ی اصلی قرار می گیرند:
1. آفرینش، که به دو شکل صورت می گیرد:
آفرینش مستقیم: که عبارت است از عمل خدای تثلیث که در ابتدای امر برای جلال خود و بدون استفاده از مواد قبلی، تمام جهان مرئی و غیرمرئی را در یک فرمان به وجود آورد.
آفرینش غیرمستقیم: آن دسته از کارهای خدا که چیزی را از نیستی به هستی نمی آورند، بلکه چیزهای موجود را تغییر شکل می دهند و تبدیل می نمایند.
2. فرمان روایی مطلق، که شامل دو امر است:
محافظت خدا.
تدبیر خدا.
پی نوشتها:
[1]. انجیل یوحنّا، 24: 4.
[2]. Personality
[3]. الهیات مسیحی، ص 75.
[4]. همان، ص 76.
[5]. همان، ص 77.
[6]. همان، ص 82.
[7]. برای نمونه ر.ک: انجیل متی، 25: 25 و عبرانیان، 6: 15 و....
[8]. الهیات مسیحی، ص 84.
[9]. انجیل متی، 5: 45، اعمال رسولان، 14: 17.
[10]. الهیات مسیحی، ص 85 86.
[11]. همان، ص 87.
[12]. The decrees of God
[13]. الهیات مسیحی، ص 99.
[14]. همان، برگرفته از فصل یازدهم و دوازدهم.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین