هدف از بعثت پیامبران تعلیم وتربیت و اجرای عدل و قسط در جامعه و هدایت مردم به توحید و یکتا پرستی و در نهایت کمال و سعادت انسان است . برای رسیدن این هدف باید همۀ اسباب و وسائل ارشاد و هدایت در اختیار آنان باشد که از جملۀ آن نیاز پیامبران به علم کافی و لازم برای این کار عظیم است. با مراجعه به آیات قرآن این مطلب روشن می شود که خدا علم لازم و کافی را جهت تحقق اهداف والای بعثت به آنها داده است. به عبارت دیگر امکان ندارد اینان نسبت به حکم و یا حق و یا وظیفه ای نا آگاه باشند البته برای گرفتن جواب منتظر وحی می مانند ولی بعد از آمدن وحی مجهولی در آن مورد برای آنها نمی ماند.[1]، شاهد مدعا اینکه درباره حضرت داوود (ع)می فرماید:خداوند حکومت و حکمت به او داد واز آنچه می خواست به او آموخت[2]. و یا در مورد حضرت یوسف (ع)آمده به او حکمرانی و دانش بخشیدیم.[3] دربارۀ نحوۀ علم و کیفیت یادگیری آنها باید گفت آیات قرآن و روایات دلالت بر این دارند که علم الهی پیامبران علم لدنی است. به این معنی که آنان نیاز به تعلیم و یاد گیری از استاد ندارند .علم حصولی علمی است که افراد از نزد کسی که مطلبی را می داند چیزی را فرا می گیرند ولی در علم لدنی یادگیری از بشر نیست لذا علم لدنی در ردیف علوم دیگر نیست که موضوع و محمولی داشته باشد بلکه حقایق و معارف از نزد الله به آنان می رسد.[4] ویژ گی های دیگر از علم پیامبر: الف. عصمت علمی: همانطور که از نظر عقل و نقل پیامبران الهی باید در مرحله عمل از هرگونه خطا و اشتباهی و گناه و معصیتی مصون باشند؛ زیرا آنان مربی جامعه انسانی هستند در علم هم باید عصمت داشته باشند و هیچ گونه خطا و اشتباهی نداشته باشند. لذا پیامبران آنچه را که مربوط به هدایت انسان ها می باشد به طور کامل از خدا دریافت کرده اند و خوب می فهمند و آنچه را فهمیدند خوب حفظ و بیان می کنند چرا که اگر کوچک ترین احتمال خطا و نسیانی در علم آنها رخ داده شود پیروی از آنها برای رسیدن قطعی به سعادت امکان ندارد.[5] ب. اختصاص بعضی از علوم به آنان: بعضی از علوم الهی پیامبران (علم نبوتی که خدا به آنها داده) مختص به خود آنان است و قابل تعلیم و انتقال به دیگر افراد نیست؛ زیرا موهبتی الهی است به افراد خاص به کیفیت خاص که هدف خاصی را دنبال می کنند. گر چه بسیاری از علوم و دستوراتی که از طرف خدا برای سعادت مردم دریافت کرده اند قابل انتقال به مردم است ولی آن ملکۀ نبوت و شهود الهی پیامبر قابل تعلیم نیست. [6] ج. احاطه علمی: علم پیامبران بسیار وسیع و گسترده است و آنان به اذن پروردگار علاوه بر احاطه بر عالم شهود بر عالم غیب نیز احاطه دارند. در قرآن نمونه های متعددی از احاطه آنان بر عالم غیب بیان شده است از جمله:" خدا به حضرت نوح (ع) وحی کرد که: (جز آنها که (تا کنون) ایمان آورده‌اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایی که می‌کردند، غمگین مباش!"[7] و از این طریق آن حضرت از این امر غیبی اطلاع داشت. و همچنین در باره علم غیب حضرت مسیح (ع) آمده که که به قوم خود می فرمود: "...، و از آنچه می‌خورید، و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم مسلماً در اینها، نشانه‌ای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!"[8] همچنین آمدن حضرت خاتم انبیا (ص) را به مردم زمان خود بشارت داد و فرمود:"....و بشارت ‌دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است!...".[9] روشن است که علم غیب پیامبران با آیاتی که غیب را مخصوص خداوند متعال می‌داند و یا علم غیب را از نبی(ص) نفی می‌کند منافاتی ندارد؛ زیرا این آیات با آیات دیگری که دالّ بر این هستند که خداوند خود برخی از بندگان را بر غیب تا حدودی مطلع می‌گرداند تخصیص می‌خورد. به عبارت دیگر علم خداوند به غیب عالم، علمی ذاتی و ازلی ونا محدود است، اما علم پیامبران به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) منوط به اذن و اراده الهی و محدود به آن مقداری است که خداوند ایشان را بر آن مطلع می‌گرداند نه بیشتر. از طرف دیگر، این علم غیبی بدین معنا نیست که هیچ امری بر آنهاپوشیده نباشد، مثلاً در راه تبوک شتر پیامبر(ص) گم شد و اطلاعی از آن نداشتند؛ کسی طعنه زد که چگونه پیامبری هستی که از جای شتر خود خبر نداری؟! پیامبر(ص) فرمود: "به خدا قسم من نمی‌دانم مگر چیزی را که خدا به من تعلیم کند و اکنون خداوند مرا به آن دلالت نمود، آن شتر در فلان قسمت به واسطه گیر کردن مهارش به درختی، حبس شده است، بروید او را بیاورید.[10] لذا می توان گفت علم غیب آنان منوط به اذن و ارادۀ خدای متعال است و در مواردی که که ارادۀ خداوند به آگاهی آنان تعلق بگیرد هم آینده را می بینند و هم گذشته در نزد آنها حاضر است؛ زیرا آنان انسان کامل هستند و به ام الکتاب می رسند از عالم طبیعت بالا می روند و زمان زیر پای آنهاست.[11] مصداق دیگر احاطه علمی پیامبران آگاهی آنها از زبان حیوانات و پرندگان مختلف است چنانکه در قرآن بیان شده :"که ما به داوود و سلیمان دانش خاصی دادیم و سلیمان نبی فرمود زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده است.[12] مصداق دیگر احاطه علمی پیامبران آگاهی و علم آنها به ملاکات احکام است که خداوند این علم را در اختیار آنها قرار داده است. همانطورکه قرآن گاهی بعضی از ملاک های برخی از احکام را برای آگاهی همگان بیان کرده است .مثلا در باره نماز این ملاک رابیان کرده که نماز انسان را از بدیها باز می دارد.[13] آگاهی از حقایق آفرینش مصداق دیگری از وسعت علمی پیامبر است، این ویژگی را مفسران در ذیل آیه ای که می فرماید: "خدا همه اسماء را به آدم تعلیم داد سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات‌] را همگی به آدم آموخت‌ "[14] بیان کرده اند و فرموده اند منظور از اسماء همان حقایق عالم است که خدا به پیامبران تعلیم کرده است.[15] ابا بصیر از امام صادق نقل می کند که حضرت فرمودند: از جد ما حضرت علی (ع)در مورد علم پیامبر اسلام سوال شد که چگونه علمی است و چه کیفیتی دارد حضرت فرمودند : علم حضرتش علم تمام پیامبران بود و علم به هرچه در گذشته بوده و هر چه در زمان حال است وهر چه در آینده خواهد شد.[16] د. نحوه انتقال علم الهی به پیامبران: نحوه انتقال علم الهی به پیامبران از یکی از صورت های زیر واقع می شود: أ: بدون واسطه و به طور مستقیم کلام الهی به قلب یا سمع، پیامبر می‌رسد. ب: ملکی به صورت واقعی‌اش رؤیت شده و او وحی را به پیامبر ابلاغ می‌کند. ج: پیامبر تنها صدای ملک را می‌شوند و پیام را را دریافت می‌کند، اما او را نمی‌بیند. د: مَلَک به صورت انسانی متمثل شده و پیام الاهی را به مخاطبش می‌رساند. و.... نکته ای که در مورد وحی باید به آن توجه کرد این است که تنزّل حقایق از عالم ربوبی مستقیما به قلب پیامبر صورت می گیرد بدین معنی که در تلقی وحی، حواس ظاهره هیچگونه دخالتی ندارند، مثلا وحی از طریق گوش شنیده نمی‌شود و همچنین واسطه مادی برای رسیدن وحی در کار نیست تا اینکه مثلا با ایجاد صدا حقایقی به پیغمبر وحی شود در تمام موارد پروردگار حقایق را از طریق قلب و روح قدسی بآنان می فهماند و با ارتباط به یک چنین وسیله غیبی است که علم پیامبران اکتسابی تلقی نمی شود بلکه موهوبی است و لذا انبیاء از فراموشی و خطا و اشتباه منزه هستند،[17] پی نوشتها: [1]سبحانی جعفر منشور جاوید ، ج3، ص230، انتشارات موسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول 1383. [2]بقره،251. [3]یوسف،22. [4]جوادی آملی عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن ،ج8، ص141، انتشارات اسرا، چاپ پنجم، 1385 و تفسیر نور محسن قرائتی ، ج8، ص394 . [5]تفسیر موضوعی قرآن، جوادی آملی، ج9 ، ص 17. [6]تفسیر موضوعی قرآن ، جوادی آملی ج9 ، ص179. [7] هود، 36 وَ أُوحِیَ إِلیَ‌ نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلَّا مَن قَدْ ءَامَنَ فَلَا تَبْتَئسْ بِمَا کاَنُواْ یَفْعَلُون‌. [8] آل عمران، 49 "وَ أُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکلُُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فیِ بُیُوتِکُمْ إِنَّ فیِ ذَالِکَ لاََیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ". [9]الصف، 6 "... وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتیِ مِن بَعْدِی اسمُْهُ أَحْمَدُ..." [10]سبحانی، جعفر، تاریخ پیامبر اسلام، ص 480. [11]تفسیر موضوعی قرآن، جوادی آملی ج9، ص236. [12]النمل، 16 ، " وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ یَأَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیرِْ وَ أُوتِینَا مِن کلُ‌ِّ شیَ‌ْءٍ إِنَّ هَاذَا لهَُوَ الْفَضْلُ الْمُبِین.‌ [13]تفسیر منشور جاوید جعفر سبحانی، ج3، ص232 . [14]بقره ، 31 ، وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. [15]تفسیر منشور جاوید جعفر سبحانی ، ج3، ص 244. [16]مجلسی محمد تقی، بحار الانوار ج17، ص144، موسسه الوفا بیروت 1403ق [17]حسینی همدانی، سید محمد حسین ، انوار درخشان، ج2، ص186، کتابفروشی لطفی تهران1404 . منبع: http://farsi.islamquest.net
هدف از بعثت پیامبران تعلیم وتربیت و اجرای عدل و قسط در جامعه و هدایت مردم به توحید و یکتا پرستی و در نهایت کمال و سعادت انسان است . برای رسیدن این هدف باید همۀ اسباب و وسائل ارشاد و هدایت در اختیار آنان باشد که از جملۀ آن نیاز پیامبران به علم کافی و لازم برای این کار عظیم است. با مراجعه به آیات قرآن این مطلب روشن می شود که خدا علم لازم و کافی را جهت تحقق اهداف والای بعثت به آنها داده است. به عبارت دیگر امکان ندارد اینان نسبت به حکم و یا حق و یا وظیفه ای نا آگاه باشند البته برای گرفتن جواب منتظر وحی می مانند ولی بعد از آمدن وحی مجهولی در آن مورد برای آنها نمی ماند.[1]، شاهد مدعا اینکه درباره حضرت داوود (ع)می فرماید:خداوند حکومت و حکمت به او داد واز آنچه می خواست به او آموخت[2]. و یا در مورد حضرت یوسف (ع)آمده به او حکمرانی و دانش بخشیدیم.[3]
دربارۀ نحوۀ علم و کیفیت یادگیری آنها باید گفت آیات قرآن و روایات دلالت بر این دارند که علم الهی پیامبران علم لدنی است. به این معنی که آنان نیاز به تعلیم و یاد گیری از استاد ندارند .علم حصولی علمی است که افراد از نزد کسی که مطلبی را می داند چیزی را فرا می گیرند ولی در علم لدنی یادگیری از بشر نیست لذا علم لدنی در ردیف علوم دیگر نیست که موضوع و محمولی داشته باشد بلکه حقایق و معارف از نزد الله به آنان می رسد.[4]
ویژ گی های دیگر از علم پیامبر:
الف. عصمت علمی:
همانطور که از نظر عقل و نقل پیامبران الهی باید در مرحله عمل از هرگونه خطا و اشتباهی و گناه و معصیتی مصون باشند؛ زیرا آنان مربی جامعه انسانی هستند در علم هم باید عصمت داشته باشند و هیچ گونه خطا و اشتباهی نداشته باشند. لذا پیامبران آنچه را که مربوط به هدایت انسان ها می باشد به طور کامل از خدا دریافت کرده اند و خوب می فهمند و آنچه را فهمیدند خوب حفظ و بیان می کنند چرا که اگر کوچک ترین احتمال خطا و نسیانی در علم آنها رخ داده شود پیروی از آنها برای رسیدن قطعی به سعادت امکان ندارد.[5]
ب. اختصاص بعضی از علوم به آنان:
بعضی از علوم الهی پیامبران (علم نبوتی که خدا به آنها داده) مختص به خود آنان است و قابل تعلیم و انتقال به دیگر افراد نیست؛ زیرا موهبتی الهی است به افراد خاص به کیفیت خاص که هدف خاصی را دنبال می کنند. گر چه بسیاری از علوم و دستوراتی که از طرف خدا برای سعادت مردم دریافت کرده اند قابل انتقال به مردم است ولی آن ملکۀ نبوت و شهود الهی پیامبر قابل تعلیم نیست. [6]
ج. احاطه علمی:
علم پیامبران بسیار وسیع و گسترده است و آنان به اذن پروردگار علاوه بر احاطه بر عالم شهود بر عالم غیب نیز احاطه دارند. در قرآن نمونه های متعددی از احاطه آنان بر عالم غیب بیان شده است از جمله:" خدا به حضرت نوح (ع) وحی کرد که: (جز آنها که (تا کنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد! پس، از کارهایی که میکردند، غمگین مباش!"[7] و از این طریق آن حضرت از این امر غیبی اطلاع داشت. و همچنین در باره علم غیب حضرت مسیح (ع) آمده که که به قوم خود می فرمود: "...، و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم مسلماً در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید!"[8] همچنین آمدن حضرت خاتم انبیا (ص) را به مردم زمان خود بشارت داد و فرمود:"....و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من میآید و نام او احمد است!...".[9]
روشن است که علم غیب پیامبران با آیاتی که غیب را مخصوص خداوند متعال میداند و یا علم غیب را از نبی(ص) نفی میکند منافاتی ندارد؛ زیرا این آیات با آیات دیگری که دالّ بر این هستند که خداوند خود برخی از بندگان را بر غیب تا حدودی مطلع میگرداند تخصیص میخورد.
به عبارت دیگر علم خداوند به غیب عالم، علمی ذاتی و ازلی ونا محدود است، اما علم پیامبران به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) منوط به اذن و اراده الهی و محدود به آن مقداری است که خداوند ایشان را بر آن مطلع میگرداند نه بیشتر.
از طرف دیگر، این علم غیبی بدین معنا نیست که هیچ امری بر آنهاپوشیده نباشد، مثلاً در راه تبوک شتر پیامبر(ص) گم شد و اطلاعی از آن نداشتند؛ کسی طعنه زد که چگونه پیامبری هستی که از جای شتر خود خبر نداری؟! پیامبر(ص) فرمود: "به خدا قسم من نمیدانم مگر چیزی را که خدا به من تعلیم کند و اکنون خداوند مرا به آن دلالت نمود، آن شتر در فلان قسمت به واسطه گیر کردن مهارش به درختی، حبس شده است، بروید او را بیاورید.[10]
لذا می توان گفت علم غیب آنان منوط به اذن و ارادۀ خدای متعال است و در مواردی که که ارادۀ خداوند به آگاهی آنان تعلق بگیرد هم آینده را می بینند و هم گذشته در نزد آنها حاضر است؛ زیرا آنان انسان کامل هستند و به ام الکتاب می رسند از عالم طبیعت بالا می روند و زمان زیر پای آنهاست.[11]
مصداق دیگر احاطه علمی پیامبران آگاهی آنها از زبان حیوانات و پرندگان مختلف است چنانکه در قرآن بیان شده :"که ما به داوود و سلیمان دانش خاصی دادیم و سلیمان نبی فرمود زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده است.[12]
مصداق دیگر احاطه علمی پیامبران آگاهی و علم آنها به ملاکات احکام است که خداوند این علم را در اختیار آنها قرار داده است. همانطورکه قرآن گاهی بعضی از ملاک های برخی از احکام را برای آگاهی همگان بیان کرده است .مثلا در باره نماز این ملاک رابیان کرده که نماز انسان را از بدیها باز می دارد.[13]
آگاهی از حقایق آفرینش مصداق دیگری از وسعت علمی پیامبر است، این ویژگی را مفسران در ذیل آیه ای که می فرماید: "خدا همه اسماء را به آدم تعلیم داد سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت "[14] بیان کرده اند و فرموده اند منظور از اسماء همان حقایق عالم است که خدا به پیامبران تعلیم کرده است.[15]
ابا بصیر از امام صادق نقل می کند که حضرت فرمودند: از جد ما حضرت علی (ع)در مورد علم پیامبر اسلام سوال شد که چگونه علمی است و چه کیفیتی دارد حضرت فرمودند : علم حضرتش علم تمام پیامبران بود و علم به هرچه در گذشته بوده و هر چه در زمان حال است وهر چه در آینده خواهد شد.[16]
د. نحوه انتقال علم الهی به پیامبران:
نحوه انتقال علم الهی به پیامبران از یکی از صورت های زیر واقع می شود:
أ: بدون واسطه و به طور مستقیم کلام الهی به قلب یا سمع، پیامبر میرسد.
ب: ملکی به صورت واقعیاش رؤیت شده و او وحی را به پیامبر ابلاغ میکند.
ج: پیامبر تنها صدای ملک را میشوند و پیام را را دریافت میکند، اما او را نمیبیند.
د: مَلَک به صورت انسانی متمثل شده و پیام الاهی را به مخاطبش میرساند. و....
نکته ای که در مورد وحی باید به آن توجه کرد این است که تنزّل حقایق از عالم ربوبی مستقیما به قلب پیامبر صورت می گیرد بدین معنی که در تلقی وحی، حواس ظاهره هیچگونه دخالتی ندارند، مثلا وحی از طریق گوش شنیده نمیشود و همچنین واسطه مادی برای رسیدن وحی در کار نیست تا اینکه مثلا با ایجاد صدا حقایقی به پیغمبر وحی شود در تمام موارد پروردگار حقایق را از طریق قلب و روح قدسی بآنان می فهماند و با ارتباط به یک چنین وسیله غیبی است که علم پیامبران اکتسابی تلقی نمی شود بلکه موهوبی است و لذا انبیاء از فراموشی و خطا و اشتباه منزه هستند،[17]
پی نوشتها:
[1]سبحانی جعفر منشور جاوید ، ج3، ص230، انتشارات موسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول 1383.
[2]بقره،251.
[3]یوسف،22.
[4]جوادی آملی عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن ،ج8، ص141، انتشارات اسرا، چاپ پنجم، 1385 و تفسیر نور محسن قرائتی ، ج8، ص394 .
[5]تفسیر موضوعی قرآن، جوادی آملی، ج9 ، ص 17.
[6]تفسیر موضوعی قرآن ، جوادی آملی ج9 ، ص179.
[7] هود، 36 وَ أُوحِیَ إِلیَ نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلَّا مَن قَدْ ءَامَنَ فَلَا تَبْتَئسْ بِمَا کاَنُواْ یَفْعَلُون.
[8] آل عمران، 49 "وَ أُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکلُُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فیِ بُیُوتِکُمْ إِنَّ فیِ ذَالِکَ لاََیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ".
[9]الصف، 6 "... وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ یَأْتیِ مِن بَعْدِی اسمُْهُ أَحْمَدُ..."
[10]سبحانی، جعفر، تاریخ پیامبر اسلام، ص 480.
[11]تفسیر موضوعی قرآن، جوادی آملی ج9، ص236.
[12]النمل، 16 ، " وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ یَأَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیرِْ وَ أُوتِینَا مِن کلُِّ شیَْءٍ إِنَّ هَاذَا لهَُوَ الْفَضْلُ الْمُبِین.
[13]تفسیر منشور جاوید جعفر سبحانی، ج3، ص232 .
[14]بقره ، 31 ، وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها.
[15]تفسیر منشور جاوید جعفر سبحانی ، ج3، ص 244.
[16]مجلسی محمد تقی، بحار الانوار ج17، ص144، موسسه الوفا بیروت 1403ق
[17]حسینی همدانی، سید محمد حسین ، انوار درخشان، ج2، ص186، کتابفروشی لطفی تهران1404 .
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] توضیحات کامل را در مورد علم الهی پیامبران ارائه فرمائید.
- [سایر] لطفا در مورد نقش شهید بهشتی در بازسازی اندیشه دینی توضیحات مفصلی ارائه فرمایید؟
- [سایر] درباره خداشناسی مسیحی توضیحات کاملی ارایه نمایید.
- [سایر] چرا پیامبران الهی آزمایش شدند؟
- [سایر] چرا محل بعثت همه پیامبران الهی شرق خاورمیانه بوده است؟
- [سایر] دلیل عصمت پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران الهی چیست؟
- [سایر] اهورامزدا از پیامبران الهی مورد تائید اسلام است؟
- [سایر] چرا با وجود این که به علم، قدرت و حکمت الهی علم داریم از فرمان الهی سرپیچی می کنیم؟
- [سایر] چرا با وجود این که به علم، قدرت و حکمت الهی علم داریم از فرمان الهی سرپیچی می کنیم؟
- [سایر] منشأ علم پیامبران چیست و آنان به چه چیزهایی علم داشته اند؟
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی یکی از واجبات الهی را با توجّه به واجب بودن آن ترک کند یا یکی از محرّمات الهی را مرتکب شود حاکم شرع به هر اندازه که صلاح بداند دستور میدهد برای ادب کردن، او را تازیانه بزنند.
- [آیت الله مظاهری] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند گرچه آن علم، علم دینی نباشد، میشود به او زکات داد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] لازم نیست در موقع نیت معین کند که تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو، همین اندازه که قصد اطاعت امر الهی را دارد کافی است، حتی اگر یکی را به جای دیگری نیت کند اما قصد او اطاعت امر واقعی الهی باشد صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحبّ باشد، میشود به او زکاْ داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکاْ دادن به او اشکال دارد، بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [امام خمینی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ باشد میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان لازم نیست کفاره را فوراً ادا کند، ولی نباید آن را به قدری به تأخیر بیندازد که بگویند در انجام دستور الهی، کوتاهی و مسامحه کرده است.
- [آیت الله مظاهری] اجرای حدود الهی وظیفه حاکم شرع است و دیگران حقّ دخالت ندارند. و در باب حدود به اندک شبهه، باید از اجرای حدّ خودداری شود.