به طور خلاصه عوامل پراکندگی و تفرقه در عقاید اسلامی، دو عامل است: یکی عامل فکری و فرهنگی و دیگری عوامل اجتماعی. عوامل تفرقه و تعدد عقاید در صدر اسلام الف) عامل اجتماعی: یکی از عوامل اجتماعی انحراف پیدا کردن مسیر خلافت است به عبارت دیگر نافرمانی از دستور و فرمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در امر زعامت دینی و وصیت او نسبت به جانشین وی مهمترین عامل تفرقه در عقاید اسلام به شمار می آید. وقتی زعامت دین از ولایت به خلافت کشانده شد، جای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را گرایشها و تعصبات حزبی و جاهلی پر کرد. این جایگزینی با منع از نوشتن و نقل احادیث پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله استوار گشت. مدعیان خلاء فکری، فرهنگی و قانونی را با اجتهاد (در مقابل نص و سنت رسول اکرم) پر کردند. در نتیجه قاعده، اصول و ضروریات دین اسلام به این شکل آسیب پذیرفته و تغییر یافت. ب) سادهنظری و کوتهفکری برخی از مسلمانان صدر اسلام، نامشخص بودن و گم کردن مرجعیت بیان دین، رسوخ نیافتن اصول دین در جان مسلمانان، وجود عادات، گرایشها و تعصبات قبیلهای و در جنگ و جهاد بودن بعضی از مسلمانان برای گسترش قلمرو اسلام عوامل دیگری است که تفرقه و پراکندگی در عقاید اسلام را تقویت و تشدید نمود. ج) راه یافتن روحانیون یهودی و مسیحی مثل کعبالاحبارها در دارالخلافه، موجب شد که بسیاری از آداب و رسوم یهودی و مسیحی در حوزه اسلام جا پا باز کند و عدهای را به خود مشغول کند و در اثر آن سه سبب خطرناک که باعث شد دین یهود و نصاری منحرف گردد، در اسلام راه یابد یعنی تحریف، کتمان تو تغییر. تبدیل از نوع کم و زیاد کردن و تفسیر و تأویل در حدیث و روایات بجا مانده از پیامبر از اسباب دیگری بودند که در صدر اسلام انحراف و تفرقه در اصول و آراء و عقاید را به دنبال داشتند. عامل فرهنگی در سالهای پس از خلفاء راشدین، مهمترین عاملی که زمینه پراکندگی عقاید و آراء اسلام را فراهم ساخت، ورود تمدنها و فرهنگهای دیگر چون فرهنگ روم و فارس در قلمرو کشور اسلامی بود. آشنا شدن مسلمانان با فلسفه روم و یونان و اسکندریه، باعث ایجاد نحلههای متعدد در عقاید اسلام شد. ترجمه آثار و فلسفه روم و یونان گرچه مایه رحمت و برکتهایی بود که در تاریخ فلسفه آمده است، اما این ضرر را داشت که نحلههای متعدد در حوزة اسلام ظهور پیدا کند. شرح و تفصیل هر یک از این عوامل کار و زمان زیاد میطلبد، امّا به عنوان نمونه به شرح چند مورد از اولین عوامل افتراق اشاره می شود. مسلمانان صدر اسلام در پرتو عقیده ساده و دین و شریعت آسان زندگی میکردند، آنان گوش جان خود را به رسولالله صلی الله علیه و آله سپرده بودند هرچه از آن حضرت میشنیدند، عمل میکردند. بعضیها با رسول خدا مخالفت میکردند، امّا در مقابل عظمت و هیبت آن حضرت و وحی الهی تاب نمیآوردند، زود از عقیده و رأی خود برمیگشتند. وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به رفیق اعلی پیوست خلیفة اول وقتی روی کار آمد، اولین کاری را که کرد گفت: (لا تحدثوا عن رسولالله...)[1] از رسول خدا حدیث نقل نکنید (بهتر آن است که ترجمه کنیم از رسولالله حدیث نکنید یعنی اصلاً از او نام نبرید و چیزی نقل نکنید) هرکه از شما چیزی را سؤال کرد، بگوئید کتاب خدا میان ما و شما حاکم است، حلال آن را حلال بشمارید، حرام آن را حرام بشمارید. نتیجه این منع و سنتگذاری آن شد که حرامهای رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال شد. از جمله محرماتی که حلال شد، سبّ و ناسزا گفتن به علی بن ابیطالب، وصی رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. (من سب علیاً فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبالله)[2] هرکه به علی ناسزا بگوید به من ناسزا گفته و هرکه به من ناسزا بگوید، خدا را سب نموده است. منع از کتاب و نقل احادیث پیامبر اسلام(ص) و سبّ امیرالمومنین علی(ع) در طول حکومت بنیامیه از خلافت معاویة بن ابیسفیان گرفته تا خلافت عمر بن عبدالعزیز، ادامه داشت و امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام را در منابر و قنوت نماز سب میکردند. مهمترین ثمره و اثر آن سبّ و منع از نقل حدیث آن بود که مسلمانان مرجعیت دینی و تفسیر و تأویل قرآن را گم کردند و گمراه گردیدند و به جای قرآن و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سیره و سنت خلفاء راشدین جایگزین و معرفی گردید. و به این حدیث جعلی تمسک کردند که: (علیکم بسنتی و سنة الخلفاء المهدیین الراشدین)[3] بر شما باد که به سنت من و سنت خلفاء راشدین چنگ زنید و با دندانهای خود آن را محکم بگیرید. صاحب بن خلیفه از عمر بن عبدالعزیز نقل میکند (الا انّ ما سنّ رسولالله و صاحباه فهودین تأخذ و تنتهی إلیه و ما سنّ سواهما فأنا نرجئه)[4] هرچه از پیامبر و دو خلیفه اول رسیده است، همان دین من است، بگیرید و به آن مراجعه کنید و هرچه را از غیر آن دوتاست (در عمل به آن) آن را به تأخیر اندازید. شما مشاهده میکنید که در حدیث اول و صدر سخن خلیفه اموی که سخن از سیره و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، ابن عبدالعزیز در پایانِ کلام خود گفته که فقط به سیره و سنت دو خلیفه اول چنگ زنید و عمل نمائید. بعدها که دیدند سیره و سنت آن دو خلیفه برای دین و دینداری و حکومت کفایت نمیکند، منابع دیگری را برای دین اضافه کردند. یکی از منابع، سیره و سنت صحابه بود.[5] (بجز سیره و سنت امام علی بن ابیطالب و حضرت زهرا، فاطمه دختر رسولاکرم، و حسن و حسین). دیگر سیره و سنت تابعین[6] بود. سپس سیره و سنت حکّام اموی[7] و عباسی و... از جمله عوامل بسیار قوی و مؤثر در تفرقه و تشتت آراء و عقاید مسلمانان نشر فرهنگ اهلکتاب در بین مسلمانان و جعل حدیث بود. نشر فرهنگ اهل کتاب هم توسط خود اهل کتاب مثل کعبالأحبار انجام میشد و هم توسط بعضی از مسلمانان از قبیل ابوهریره، عبدالله بن عمروعاص و مقاتل بن سلیمان بلخی. افراد شاخص و خطرناک در امر جعل حدیث سیف بن عمر تمیمی و ابوهریره میباشد. خرابکاریهای که سیف نموده است از این قبیل است: (او صدها صحابی، تابعی، راویان حدیث و جنگها، سرزمینها، قصیدهها و شعرها، نامهها و روایتهائی که اصلاً وجود نداشته، ساخته است.)[8] (ابوهریره احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که از پیامبر صلی الله علیه و آله آن حدیثها را نشنیده بود. چنانکه احمد بن حنبل امام حنابله در مسندِ خود روایت کرد که ابوهریره حدیثی را روایت کرد، حاضران به او گفتند: این را که نقل کردی از پیامبر صلی الله علیه و آله است یا از کیسة خودت میباشد؟! ابوهریره گفت: این را که نقل کردم از کیسه خودم میباشد.)[9] در پایان باید گفت: که هرگونه فعالیت و حرکت انسان به جهت (حب ذات) است. این حب ذات که میل طبیعی است در وجود انسان، در جامعه به شکل استکبار و استثمار ظهور میکند، میخواهد دیگران را به استخدام خود دربیاورد، میوه فعالیتها و کار آنان را از آنِ خود کند، اگر به این میل و خوی انسانی ریاستطلبی هم افزوده شود، آنگاه این شخص (برای رسیدن به جاه و منصب از عدم رشد فکری جماعتی استفاده کرده و تحت عنوان منصبی که در زمان و مکانِ انسان پذیرفته میشده، فعالیت میکند. اینان به کسان دیگر نیز که مانند خودشان حبّ ریاست داشتند نوید منصب و ریاست میدادند و به تودههای مردم که رشد فکری نداشتند دینی عرضه میداشتند که خواستههای نفسانی آنها را به نام آن دین، قانونی میکرده است و بدین ترتیب گروهی را گرد خود آورده، فرقهای را بنام آن دین و مذهب ایجاد میکردند.)[10] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. عسگری، مرتضی، مأة و خمسین صحابی مختلق. 2. عسگری، مرتضی، معالم المدرستین، 13. 3. عسگری، مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، 118. 4. احمد حسین یعقوب، العدالة الصحابة. [1] . ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 3. [2] . مستدرک الحاکم، ج 3، ص 121، تاریخ الخلفاء، للسیوطی، ص 73، خصائص النسائی، ص 24، المناقب للخوارزمی، جامع البیان، العلم، ج 2، ص 174. [3] . ترمذی، ابن ماجه، البیهقی و احمد بن حنبل. [4] . السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 160، (عمر بن عبدالعزیز). [5] . اعلام الموقعین، ج 4، ص 122. [6] . تاریخ بغداد، ج 14، ص 86. [7] . ملخص ابطال القیاس، ص 37. [8] . عسگری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، ج7. [9] . مسند احمد، ج 2، ص 252 و 299، صحیح بخاری کتاب النفقات باب وجوب النفقه علی الأهل و العیان، ج 3، ص191، به نقل از (عسگری، مرتضی نقش ائمه در احیاء دین، ج 12). [10] . عسگری، سید مرتضی. نقش ائمه در احیاء دین، ج 10،ص 90.
به طور خلاصه عوامل پراکندگی و تفرقه در عقاید اسلامی، دو عامل است: یکی عامل فکری و فرهنگی و دیگری عوامل اجتماعی.
عوامل تفرقه و تعدد عقاید در صدر اسلام
الف) عامل اجتماعی: یکی از عوامل اجتماعی انحراف پیدا کردن مسیر خلافت است به عبارت دیگر نافرمانی از دستور و فرمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در امر زعامت دینی و وصیت او نسبت به جانشین وی مهمترین عامل تفرقه در عقاید اسلام به شمار می آید. وقتی زعامت دین از ولایت به خلافت کشانده شد، جای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را گرایشها و تعصبات حزبی و جاهلی پر کرد. این جایگزینی با منع از نوشتن و نقل احادیث پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله استوار گشت. مدعیان خلاء فکری، فرهنگی و قانونی را با اجتهاد (در مقابل نص و سنت رسول اکرم) پر کردند. در نتیجه قاعده، اصول و ضروریات دین اسلام به این شکل آسیب پذیرفته و تغییر یافت.
ب) سادهنظری و کوتهفکری برخی از مسلمانان صدر اسلام، نامشخص بودن و گم کردن مرجعیت بیان دین، رسوخ نیافتن اصول دین در جان مسلمانان، وجود عادات، گرایشها و تعصبات قبیلهای و در جنگ و جهاد بودن بعضی از مسلمانان برای گسترش قلمرو اسلام عوامل دیگری است که تفرقه و پراکندگی در عقاید اسلام را تقویت و تشدید نمود.
ج) راه یافتن روحانیون یهودی و مسیحی مثل کعبالاحبارها در دارالخلافه، موجب شد که بسیاری از آداب و رسوم یهودی و مسیحی در حوزه اسلام جا پا باز کند و عدهای را به خود مشغول کند و در اثر آن سه سبب خطرناک که باعث شد دین یهود و نصاری منحرف گردد، در اسلام راه یابد یعنی تحریف، کتمان تو تغییر. تبدیل از نوع کم و زیاد کردن و تفسیر و تأویل در حدیث و روایات بجا مانده از پیامبر از اسباب دیگری بودند که در صدر اسلام انحراف و تفرقه در اصول و آراء و عقاید را به دنبال داشتند.
عامل فرهنگی
در سالهای پس از خلفاء راشدین، مهمترین عاملی که زمینه پراکندگی عقاید و آراء اسلام را فراهم ساخت، ورود تمدنها و فرهنگهای دیگر چون فرهنگ روم و فارس در قلمرو کشور اسلامی بود. آشنا شدن مسلمانان با فلسفه روم و یونان و اسکندریه، باعث ایجاد نحلههای متعدد در عقاید اسلام شد. ترجمه آثار و فلسفه روم و یونان گرچه مایه رحمت و برکتهایی بود که در تاریخ فلسفه آمده است، اما این ضرر را داشت که نحلههای متعدد در حوزة اسلام ظهور پیدا کند.
شرح و تفصیل هر یک از این عوامل کار و زمان زیاد میطلبد، امّا به عنوان نمونه به شرح چند مورد از اولین عوامل افتراق اشاره می شود.
مسلمانان صدر اسلام در پرتو عقیده ساده و دین و شریعت آسان زندگی میکردند، آنان گوش جان خود را به رسولالله صلی الله علیه و آله سپرده بودند هرچه از آن حضرت میشنیدند، عمل میکردند. بعضیها با رسول خدا مخالفت میکردند، امّا در مقابل عظمت و هیبت آن حضرت و وحی الهی تاب نمیآوردند، زود از عقیده و رأی خود برمیگشتند. وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به رفیق اعلی پیوست خلیفة اول وقتی روی کار آمد، اولین کاری را که کرد گفت: (لا تحدثوا عن رسولالله...)[1] از رسول خدا حدیث نقل نکنید (بهتر آن است که ترجمه کنیم از رسولالله حدیث نکنید یعنی اصلاً از او نام نبرید و چیزی نقل نکنید) هرکه از شما چیزی را سؤال کرد، بگوئید کتاب خدا میان ما و شما حاکم است، حلال آن را حلال بشمارید، حرام آن را حرام بشمارید. نتیجه این منع و سنتگذاری آن شد که حرامهای رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال شد. از جمله محرماتی که حلال شد، سبّ و ناسزا گفتن به علی بن ابیطالب، وصی رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود. (من سب علیاً فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبالله)[2] هرکه به علی ناسزا بگوید به من ناسزا گفته و هرکه به من ناسزا بگوید، خدا را سب نموده است.
منع از کتاب و نقل احادیث پیامبر اسلام(ص) و سبّ امیرالمومنین علی(ع) در طول حکومت بنیامیه از خلافت معاویة بن ابیسفیان گرفته تا خلافت عمر بن عبدالعزیز، ادامه داشت و امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام را در منابر و قنوت نماز سب میکردند.
مهمترین ثمره و اثر آن سبّ و منع از نقل حدیث آن بود که مسلمانان مرجعیت دینی و تفسیر و تأویل قرآن را گم کردند و گمراه گردیدند و به جای قرآن و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سیره و سنت خلفاء راشدین جایگزین و معرفی گردید. و به این حدیث جعلی تمسک کردند که: (علیکم بسنتی و سنة الخلفاء المهدیین الراشدین)[3] بر شما باد که به سنت من و سنت خلفاء راشدین چنگ زنید و با دندانهای خود آن را محکم بگیرید. صاحب بن خلیفه از عمر بن عبدالعزیز نقل میکند (الا انّ ما سنّ رسولالله و صاحباه فهودین تأخذ و تنتهی إلیه و ما سنّ سواهما فأنا نرجئه)[4] هرچه از پیامبر و دو خلیفه اول رسیده است، همان دین من است، بگیرید و به آن مراجعه کنید و هرچه را از غیر آن دوتاست (در عمل به آن) آن را به تأخیر اندازید. شما مشاهده میکنید که در حدیث اول و صدر سخن خلیفه اموی که سخن از سیره و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، ابن عبدالعزیز در پایانِ کلام خود گفته که فقط به سیره و سنت دو خلیفه اول چنگ زنید و عمل نمائید. بعدها که دیدند سیره و سنت آن دو خلیفه برای دین و دینداری و حکومت کفایت نمیکند، منابع دیگری را برای دین اضافه کردند. یکی از منابع، سیره و سنت صحابه بود.[5] (بجز سیره و سنت امام علی بن ابیطالب و حضرت زهرا، فاطمه دختر رسولاکرم، و حسن و حسین). دیگر سیره و سنت تابعین[6] بود. سپس سیره و سنت حکّام اموی[7] و عباسی و...
از جمله عوامل بسیار قوی و مؤثر در تفرقه و تشتت آراء و عقاید مسلمانان نشر فرهنگ اهلکتاب در بین مسلمانان و جعل حدیث بود. نشر فرهنگ اهل کتاب هم توسط خود اهل کتاب مثل کعبالأحبار انجام میشد و هم توسط بعضی از مسلمانان از قبیل ابوهریره، عبدالله بن عمروعاص و مقاتل بن سلیمان بلخی.
افراد شاخص و خطرناک در امر جعل حدیث سیف بن عمر تمیمی و ابوهریره میباشد. خرابکاریهای که سیف نموده است از این قبیل است: (او صدها صحابی، تابعی، راویان حدیث و جنگها، سرزمینها، قصیدهها و شعرها، نامهها و روایتهائی که اصلاً وجود نداشته، ساخته است.)[8]
(ابوهریره احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده که از پیامبر صلی الله علیه و آله آن حدیثها را نشنیده بود. چنانکه احمد بن حنبل امام حنابله در مسندِ خود روایت کرد که ابوهریره حدیثی را روایت کرد، حاضران به او گفتند: این را که نقل کردی از پیامبر صلی الله علیه و آله است یا از کیسة خودت میباشد؟! ابوهریره گفت: این را که نقل کردم از کیسه خودم میباشد.)[9]
در پایان باید گفت: که هرگونه فعالیت و حرکت انسان به جهت (حب ذات) است. این حب ذات که میل طبیعی است در وجود انسان، در جامعه به شکل استکبار و استثمار ظهور میکند، میخواهد دیگران را به استخدام خود دربیاورد، میوه فعالیتها و کار آنان را از آنِ خود کند، اگر به این میل و خوی انسانی ریاستطلبی هم افزوده شود، آنگاه این شخص (برای رسیدن به جاه و منصب از عدم رشد فکری جماعتی استفاده کرده و تحت عنوان منصبی که در زمان و مکانِ انسان پذیرفته میشده، فعالیت میکند. اینان به کسان دیگر نیز که مانند خودشان حبّ ریاست داشتند نوید منصب و ریاست میدادند و به تودههای مردم که رشد فکری نداشتند دینی عرضه میداشتند که خواستههای نفسانی آنها را به نام آن دین، قانونی میکرده است و بدین ترتیب گروهی را گرد خود آورده، فرقهای را بنام آن دین و مذهب ایجاد میکردند.)[10]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عسگری، مرتضی، مأة و خمسین صحابی مختلق.
2. عسگری، مرتضی، معالم المدرستین، 13.
3. عسگری، مرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، 118.
4. احمد حسین یعقوب، العدالة الصحابة.
[1] . ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 3.
[2] . مستدرک الحاکم، ج 3، ص 121، تاریخ الخلفاء، للسیوطی، ص 73، خصائص النسائی، ص 24، المناقب للخوارزمی، جامع البیان، العلم، ج 2، ص 174.
[3] . ترمذی، ابن ماجه، البیهقی و احمد بن حنبل.
[4] . السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 160، (عمر بن عبدالعزیز).
[5] . اعلام الموقعین، ج 4، ص 122.
[6] . تاریخ بغداد، ج 14، ص 86.
[7] . ملخص ابطال القیاس، ص 37.
[8] . عسگری، سیدمرتضی، نقش ائمه در احیاء دین، ج7.
[9] . مسند احمد، ج 2، ص 252 و 299، صحیح بخاری کتاب النفقات باب وجوب النفقه علی الأهل و العیان، ج 3، ص191، به نقل از (عسگری، مرتضی نقش ائمه در احیاء دین، ج 12).
[10] . عسگری، سید مرتضی. نقش ائمه در احیاء دین، ج 10،ص 90.
- [سایر] نقضهای موجود در عقاید فرقه بهائیت چیست؟
- [سایر] آیا در بوجود آمدن فرقة قادیانیه، استکبار نقش داشته است؟
- [آیت الله بهجت] ازدواج دختران شیعه اثنی عشریه با مردان دارای عقاید دیگر (فرقه های دیگر مسلمانان و یا اهل کتاب) چه حکمی دارد؟
- [سایر] فرقه وهابیت چگونه بوجود آمده و تفاوت آن با دیگر مذاهب اهل تسنن چیست؟
- [سایر] إباضیّه چه فرقه ای است، تاریخچه و عقاید آنها را به اختصار توضیح دهید؟
- [سایر] در اطراف زنجان فرقه ای هست به نام سرطالبی لطفاً عقاید و موقعیت آنها را و علل گرویدن به این فرقه را بنویسید؟
- [سایر] حکم خودارضایی در دین اسلام چیست؟ این سوال مممکنه سوال هزاران جوان دیگرهم باشد ممنون
- [سایر] از دیدگاه فرقه قادیانیه آیا دین اسلام منسوخ شده است؟
- [سایر] آیا عده زنان از زمان اسلام بوجود آمد یا در ادیان دیگر هم بوده است؟
- [سایر] دروزیه دارای چه عقایدی می باشد؟ آیا عقاید مخالف با اسلام هم دارد؟
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام و سایر عقائد اسلام را به کسی که در حال احتضار است طوری تلقین کنند که بفهمد و مستحب است آن را تا وقت مرگ تکرار کنند.
- [امام خمینی] اگر مراوده و معاشرت علمای اعلام با ظلمه و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها شود، باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اهم است- زیرا ممکن است معاشرت موجب سستی عقاید مردم شود، و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود- یا تخفیف ظلم، پس هر کدام اهم است، به آن عمل کنند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مراوده و معاشرت عالمان با ستمگران و سلاطین جور، موجب تخفیف ظلم آنها شود، باید ملاحظه کنند که آیا ترک معاشرت اَهمّ است زیرا ممکن است معاشرت موجب سستی عقاید مردم شود و موجب هتک اسلام و مراجع اسلام شود یا تخفیف ظلم، پس هر کدام اَهمّ باشد، به آن عمل کنند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر داخل شدن بعضی از مؤمنین یا علمای اسلام در دستگاههای ظلمه سبب جلوگیری از مفاسد یا منکراتی شود واجب است قبول این کار، مگر آن که مفسده مهمتری در آن باشد، مثل این که باعث سستی عقاید مردم، یا سلب اعتماد آنها از علمای دین گردد که در این صورت جایز نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله جوادی آملی] .معادنی که در اعماق هزاران متری زمین وجود دارد مانند معادن نفت، گاز و مواد معدنی دیگر جزء انفال است و استخراج آنها منوط به اذن امام معصوم(ع) یا ولیّ فقیه است.