شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی میباشند[1] که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شدهاند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند[2]. پیدایش فرقه شیخیه به دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار باز میگردد. در این دوره بود که شیخ احمد احسایی در ایران شهرت بسزایی پیدا کرده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفت. وی سالیان متمادی در ایران بود و در شهرهای مختلف از جمله یزد، تهران، کرمانشاه و ... اقامت گزیده بود و به نشر آراء و افکار خود میپرداخت، تا این که در یکی از مسافرتهایش در شهر قزوین با یکی از علمای آن شهر بر سر مسأله معاد جسمانی مناظرهای پیش آمد و شیخ احمد اصرار میکرد که (آدمی را دو جسم است یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامهای است که انسان آن را میپوشد و از تن بیرون میآورد و آن چه پس از مرگ میپوسد و از میان میرود، همین جسم است. دیگری سرشتی که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم (هور قلیا) است و در گور او باقی خواهد ماند. و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم میباشد[3].) اما عالم قزوینی، این تحلیل از معاد جسمانی را نوعی انکار معاد میدانست و اعلام کرد که هر کس معاد جسمانی را که از ضروریات دین است، انکار کند، کافر است و بدین ترتیب حکم تکفیر شیخ احمد را اعلام کرد. شیخ احمد علاوه بر مطلب فوق در مسأله معراج هم تبیین جدیدی داشت[4] که برای حل مسأله خرق و التیام افلاک که مبتنی بر هیئت بطلمیوسی بود، مطرح کرده بود و با روشن شدن بطلان هیئت بطلمیوسی، بطلان تبیین شیخ و ادلّه مخالفین وی نیز روشن شد. واقعیت این است که خود شیخ احمد احسایی، قصد تأسیس فرقه و مذهبی کلامی نداشت[5] و بعد از نزاع مذکور طولی نکشید که در راه مدینه وفات کرد، ولی شاگرد وی سید کاظم رشتی متوفای 1259 هجری قمری دنباله نزاع را گرفت و با تألیف کتابهای متعدد و تربیت شاگردان فراوان، پایههای فرقه شیخیه را بنا نهاد و بعد از وی شیخیه به دو فرقه تقسیم شدند: فرقه اول طرفداران کریم خان قاجار بودند. کریم خان که از اقربای فتحعلی شاه بود، در متمرکز کردن فرقه شیخیه کرمان و ایجاد فاصله با شیعه امامیه بسیار تلاش نمود و توانست فرقهای جدید به نام شیخیه کرمان یا (رکنیه) و یا (کریم خانیه) و ... بنا نهد. فرقه دوم: پیروان میرزا حسن معروف به (گوهر) بودند که خود را (کشفیه)[6] مینامند اینان شیخیه آذربایجان هستند و اختلاف چندانی با امامیه ندارند. هر چند بررسی تاریخ شیخیه خود نشانگر سیاسی بودن تأسیس و انشعاب شیخیه از شیعه امامیه است و قدرت طلبی و منفعت طلبی افرادی چون سید کاظم رشتی و کریم خان قاجار مهمترین عامل این انشعاب میباشد، با این همه میتوان چندین انتقاد کلی را در دو بخش انتقادهای رفتاری و اعتقادی عنوان نمود: الف) انتقادهای اعتقادی: 1. معاد جسمانی: در طول قرنهای متمادی تنازعی که بین برخی از متکلمین و برخی از فلاسفه در مورد معاد جسمانی به وجود آمده بود، باعث شده بود تا برخی از فلاسفه معاد جسمانی را منکر شوند و تنها به معاد روحانی اعتقاد پیدا کنند و در مقابل برخی از متکلمین نیز برای رفع ایرادات فلاسفه، فرضیه اعاده معدوم را مطرح سازند و این نزاع و افراط و تفریطها ادامه داشت تا این که صدر المتألهین با طرح نظریه حرکت جوهری به اثبات معاد جسمانی پرداخت؛ اما احمد احسایی به ناکار آمدی این نظریه اعتقاد داشت و خود برای حل مناقشه متکلم و فیلسوف فرضیه جدید هور قلیا را مطرح ساخت که نه تنها مشکل را حل نکرد بلکه باعث تکفیر خودش و ایجاد فرقهای جدید در میان شیعه امامیه شد و این تنها به این دلیل بود که به جای استفاده از احادیث اهل بیت علیه السلام و اصطلاحات مکتب معصومین علیه السلام به دامن اصطلاحات صابئین افتاده و سعی کرد با روش و اصطلاح آنها مسائل کلامی اسلام را تبیین کند و بدون دلیل عقلی یا نقلی مستحکم برای انسان دو جسد اثبات کند که یکی جسم عنصری و دیگری جسد هور قلیایی بود. در حالی که این سخن ادعایی بیش نیست و قرآن در بیان معاد جسمانی میفرماید: (آیا انسان گمان میکند استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد بلکه ما قدرت داریم سر انگشتان او را به حال نخستین برگردانیم[7].) 2. معراج پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم مسأله معراج اساساً در بحثهای کلامی مطرح نبوده و بعد از ورود فلسفه یونان به جامعه اسلامی و مطرح شدن بحثهای طبیعیات این فلسفه که بیشتر بر هیئت بطلمیوسی استوار بود و کره زمین را مرکز عالم دانسته و به افلاک نه گانه قائل بود، این سوال مطرح شد که معراج جسمانی نبی اکرم صلی الله علیه واله و سلم و حرکت به سوی آسمان مستلزم حزق و التیام افلاک میشود و این امکان فلسفی ندارد. ... عدهای تحت تأثیر همین اشکال نظریه روحانی بودن معراج را مطرح ساختند و بعضی نیز پاسخهای دیگری دادند، اما شیخ در پاسخ این اشکال فرضیه جدیدی را مطرح کرد. وی عقیده دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم در هر فلکی از افلاک، جسمی متناسب با جرم آن فلک برای خود گرفت تا حزق و التیامی لازم نیاید و ورود در افلاک مختلف برای بدن ظاهری و جسمانی او مشکلی ایجاد نکند[8]. البته بعد از غلبه هیئت کوپرنیکی بر هیئت بطلمیوسی و سقوط طبیعیات فلسفه یونانی، همان گونه که صدور افلاک از عقول عشره مسکوت واقع شد، همچنین معلوم گشت که وجود افلاک با تعریف مورد نظر فلسفه یونان، وهمی بیش نبوده است تا اشکال حزق و التیام در معراج پیش بیاید. 3. انکار شق القمر مسلمانان متفقند که پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم همین قمر را به دو شقه کرده است، اما شیخ احمد چنین شق القمری را انکار کرده و میگوید: آن حضرت صورت انتزاعی قمر را منشق کرده است، نه قمر مرئی حقیقی را.[9] 4. غلو در امامت شیخ احمد و پیروان وی در مورد اهل بیت علیهم السلام دچار غلو شدهاند و برخی از مقامات را به آن حضرات نسبت میدهند که مختص ذات خداوند است، به عنوان مثال معتقدند که خداوند هر چه در هستی وجود دارد، از قبیل خلق کردن، روزی دادن، حیات و ممات و ... همه را به ائمه تفویض کرده است و هم چنین معتقدند که علم ائمه علیهم السلام حضوری است نه حصولی، یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست و یا واقع خواهد شد به گونهای میدانند که نزد آنها حاضر است، مثل این که به عینه میبیند.[10] 5. کم اهمیت دانستن عدل و معاد: پیروان بعدی سید کاظم اصل معاد و عدل را که از اصول پنج گانه دین نزد شیعه امامیه و متفق علیه بود حذف کردند و کریم خانیه به جای آن اصل چهارم یا همان رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند: 1. شناخت خداوند. 2. شناخت پیامبر. 3. شناخت امام. 4. شناخت فقیه جامع الشرایط که قائم مقام امام در زمان غیبت میباشد.[11] و معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد، سپس سید کاظم و سپس کریم خان بوده است و بعد از او نیز رکن رابع ارثی شده و در خاندان کریم خان استمرار پیدا کرد.[12] ب) انتقادهای رفتاری: 1. عدم پیروی از رهبر و پیشوای خود هر کس نگاهی گذرا به تاریخ فرقه شیخیه بیندازد این سوال را مطرح خواهد کرد که اگر سید کاظم رشتی. کریم خان قاجار، محمدباقر خندق آبادی و پیروان اینها واقعاً ادامه دهنده راه شیخ احمد احسایی هستند، چرا همانند او عمل نکردند؛ زیرا شیخ احمد بعد از واقعه قزوین به هیچ وجه در صدد منازعه و مقابله و ایجاد فرقه و ... برنیامد و فرزندانش نیز همانند پدر وارد گود قوم گرایی و فرقه سازی نشدند، اما سید کاظم بعد از مرگ شیخ، کاسه داغتر از آش و دایه مهربانتر از مادر شده، به تأسیس فرقه شیخیه اقدام کرد و با استفاده از نام شیخ، قدم در راه شهرتطلبی و فرقهسازی گذاشت و چنان نزاعی به وجود آورد که پیکر نحیف جامعه اسلامی تاب آن را نداشت و تنها استعمار انگلیس و حکومت عثمانی سنی از آن سود میبرد. 2. اختلافافکنی بین شیعیان: بعد از شروع نزاع شیخیه با شیعیان که متشرعه نامیده میشدند درگیریهای بسیاری میان دو گروه در گرفت که مشهور به نزاع بالا سری و پایین سری شد و ریشه این اختلاف به این مسأله باز میگشت که آیا میتوان بالای سر ضریح امام علیه السلام نماز خواند یا نه؟ که شیخیه قائل بودند نمیتوان بالای سر ضریح امام نماز خواند و به همین بهانه، نزاعها و قتل و غارتهای فراوانی به راه انداختند و مال و جانهای زیادی را تلف کردند. 3. زمینهسازی برای بابیت و بهائیت: یکی از اثرات و نتایج فرقه گراییهای بزرگان شیخیه بستر سازی برای پیدایش فرقههای ضاله بابیت - به رهبری علی محمد باب که شاگرد سید کاظم رشتی بود - و بهائیت بود و هر دو فرقه، ضربههای جبران ناپذیری بر پیکر جامعهی اسلامی ایران وارد ساختند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. شیخیگری، بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرس چهاردهی. 2. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی. 3. المذاهب الاسلامیه، آیت الله جعفر سبحانی. 4. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور. [1] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فوق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1375، ص 266. [2] . سبحانی. جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، 1423، ص 351. [3] . فرهنگ فرق اسلامی، ص 270. [4] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه ش، ص320. [5] . المذاهب الاسلامی، ص 356. [6] . همان، ص 356. [7] . قیامت/3 و 4. [8] . فرق و مذاهب کلامی، ص 320. [9] . المذاهب الاسلامیه، ص 355. [10] . المذاهب الاسلامیه، ص 355. [11] . همان، ص 356. [12] . همان، ص 357. ( اندیشه قم )
شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی میباشند[1] که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شدهاند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند[2].
پیدایش فرقه شیخیه به دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار باز میگردد. در این دوره بود که شیخ احمد احسایی در ایران شهرت بسزایی پیدا کرده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفت. وی سالیان متمادی در ایران بود و در شهرهای مختلف از جمله یزد، تهران، کرمانشاه و ... اقامت گزیده بود و به نشر آراء و افکار خود میپرداخت، تا این که در یکی از مسافرتهایش در شهر قزوین با یکی از علمای آن شهر بر سر مسأله معاد جسمانی مناظرهای پیش آمد و شیخ احمد اصرار میکرد که (آدمی را دو جسم است یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامهای است که انسان آن را میپوشد و از تن بیرون میآورد و آن چه پس از مرگ میپوسد و از میان میرود، همین جسم است. دیگری سرشتی که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم (هور قلیا) است و در گور او باقی خواهد ماند. و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم میباشد[3].) اما عالم قزوینی، این تحلیل از معاد جسمانی را نوعی انکار معاد میدانست و اعلام کرد که هر کس معاد جسمانی را که از ضروریات دین است، انکار کند، کافر است و بدین ترتیب حکم تکفیر شیخ احمد را اعلام کرد.
شیخ احمد علاوه بر مطلب فوق در مسأله معراج هم تبیین جدیدی داشت[4] که برای حل مسأله خرق و التیام افلاک که مبتنی بر هیئت بطلمیوسی بود، مطرح کرده بود و با روشن شدن بطلان هیئت بطلمیوسی، بطلان تبیین شیخ و ادلّه مخالفین وی نیز روشن شد.
واقعیت این است که خود شیخ احمد احسایی، قصد تأسیس فرقه و مذهبی کلامی نداشت[5] و بعد از نزاع مذکور طولی نکشید که در راه مدینه وفات کرد، ولی شاگرد وی سید کاظم رشتی متوفای 1259 هجری قمری دنباله نزاع را گرفت و با تألیف کتابهای متعدد و تربیت شاگردان فراوان، پایههای فرقه شیخیه را بنا نهاد و بعد از وی شیخیه به دو فرقه تقسیم شدند:
فرقه اول طرفداران کریم خان قاجار بودند. کریم خان که از اقربای فتحعلی شاه بود، در متمرکز کردن فرقه شیخیه کرمان و ایجاد فاصله با شیعه امامیه بسیار تلاش نمود و توانست فرقهای جدید به نام شیخیه کرمان یا (رکنیه) و یا (کریم خانیه) و ... بنا نهد.
فرقه دوم: پیروان میرزا حسن معروف به (گوهر) بودند که خود را (کشفیه)[6] مینامند اینان شیخیه آذربایجان هستند و اختلاف چندانی با امامیه ندارند.
هر چند بررسی تاریخ شیخیه خود نشانگر سیاسی بودن تأسیس و انشعاب شیخیه از شیعه امامیه است و قدرت طلبی و منفعت طلبی افرادی چون سید کاظم رشتی و کریم خان قاجار مهمترین عامل این انشعاب میباشد، با این همه میتوان چندین انتقاد کلی را در دو بخش انتقادهای رفتاری و اعتقادی عنوان نمود:
الف) انتقادهای اعتقادی:
1. معاد جسمانی: در طول قرنهای متمادی تنازعی که بین برخی از متکلمین و برخی از فلاسفه در مورد معاد جسمانی به وجود آمده بود، باعث شده بود تا برخی از فلاسفه معاد جسمانی را منکر شوند و تنها به معاد روحانی اعتقاد پیدا کنند و در مقابل برخی از متکلمین نیز برای رفع ایرادات فلاسفه، فرضیه اعاده معدوم را مطرح سازند و این نزاع و افراط و تفریطها ادامه داشت تا این که صدر المتألهین با طرح نظریه حرکت جوهری به اثبات معاد جسمانی پرداخت؛ اما احمد احسایی به ناکار آمدی این نظریه اعتقاد داشت و خود برای حل مناقشه متکلم و فیلسوف فرضیه جدید هور قلیا را مطرح ساخت که نه تنها مشکل را حل نکرد بلکه باعث تکفیر خودش و ایجاد فرقهای جدید در میان شیعه امامیه شد و این تنها به این دلیل بود که به جای استفاده از احادیث اهل بیت علیه السلام و اصطلاحات مکتب معصومین علیه السلام به دامن اصطلاحات صابئین افتاده و سعی کرد با روش و اصطلاح آنها مسائل کلامی اسلام را تبیین کند و بدون دلیل عقلی یا نقلی مستحکم برای انسان دو جسد اثبات کند که یکی جسم عنصری و دیگری جسد هور قلیایی بود. در حالی که این سخن ادعایی بیش نیست و قرآن در بیان معاد جسمانی میفرماید: (آیا انسان گمان میکند استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد بلکه ما قدرت داریم سر انگشتان او را به حال نخستین برگردانیم[7].)
2. معراج پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم مسأله معراج اساساً در بحثهای کلامی مطرح نبوده و بعد از ورود فلسفه یونان به جامعه اسلامی و مطرح شدن بحثهای طبیعیات این فلسفه که بیشتر بر هیئت بطلمیوسی استوار بود و کره زمین را مرکز عالم دانسته و به افلاک نه گانه قائل بود، این سوال مطرح شد که معراج جسمانی نبی اکرم صلی الله علیه واله و سلم و حرکت به سوی آسمان مستلزم حزق و التیام افلاک میشود و این امکان فلسفی ندارد. ... عدهای تحت تأثیر همین اشکال نظریه روحانی بودن معراج را مطرح ساختند و بعضی نیز پاسخهای دیگری دادند، اما شیخ در پاسخ این اشکال فرضیه جدیدی را مطرح کرد. وی عقیده دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم در هر فلکی از افلاک، جسمی متناسب با جرم آن فلک برای خود گرفت تا حزق و التیامی لازم نیاید و ورود در افلاک مختلف برای بدن ظاهری و جسمانی او مشکلی ایجاد نکند[8]. البته بعد از غلبه هیئت کوپرنیکی بر هیئت بطلمیوسی و سقوط طبیعیات فلسفه یونانی، همان گونه که صدور افلاک از عقول عشره مسکوت واقع شد، همچنین معلوم گشت که وجود افلاک با تعریف مورد نظر فلسفه یونان، وهمی بیش نبوده است تا اشکال حزق و التیام در معراج پیش بیاید.
3. انکار شق القمر مسلمانان متفقند که پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم همین قمر را به دو شقه کرده است، اما شیخ احمد چنین شق القمری را انکار کرده و میگوید: آن حضرت صورت انتزاعی قمر را منشق کرده است، نه قمر مرئی حقیقی را.[9]
4. غلو در امامت شیخ احمد و پیروان وی در مورد اهل بیت علیهم السلام دچار غلو شدهاند و برخی از مقامات را به آن حضرات نسبت میدهند که مختص ذات خداوند است، به عنوان مثال معتقدند که خداوند هر چه در هستی وجود دارد، از قبیل خلق کردن، روزی دادن، حیات و ممات و ... همه را به ائمه تفویض کرده است و هم چنین معتقدند که علم ائمه علیهم السلام حضوری است نه حصولی، یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست و یا واقع خواهد شد به گونهای میدانند که نزد آنها حاضر است، مثل این که به عینه میبیند.[10]
5. کم اهمیت دانستن عدل و معاد: پیروان بعدی سید کاظم اصل معاد و عدل را که از اصول پنج گانه دین نزد شیعه امامیه و متفق علیه بود حذف کردند و کریم خانیه به جای آن اصل چهارم یا همان رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند:
1. شناخت خداوند. 2. شناخت پیامبر. 3. شناخت امام. 4. شناخت فقیه جامع الشرایط که قائم مقام امام در زمان غیبت میباشد.[11] و معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد، سپس سید کاظم و سپس کریم خان بوده است و بعد از او نیز رکن رابع ارثی شده و در خاندان کریم خان استمرار پیدا کرد.[12]
ب) انتقادهای رفتاری:
1. عدم پیروی از رهبر و پیشوای خود هر کس نگاهی گذرا به تاریخ فرقه شیخیه بیندازد این سوال را مطرح خواهد کرد که اگر سید کاظم رشتی. کریم خان قاجار، محمدباقر خندق آبادی و پیروان اینها واقعاً ادامه دهنده راه شیخ احمد احسایی هستند، چرا همانند او عمل نکردند؛ زیرا شیخ احمد بعد از واقعه قزوین به هیچ وجه در صدد منازعه و مقابله و ایجاد فرقه و ... برنیامد و فرزندانش نیز همانند پدر وارد گود قوم گرایی و فرقه سازی نشدند، اما سید کاظم بعد از مرگ شیخ، کاسه داغتر از آش و دایه مهربانتر از مادر شده، به تأسیس فرقه شیخیه اقدام کرد و با استفاده از نام شیخ، قدم در راه شهرتطلبی و فرقهسازی گذاشت و چنان نزاعی به وجود آورد که پیکر نحیف جامعه اسلامی تاب آن را نداشت و تنها استعمار انگلیس و حکومت عثمانی سنی از آن سود میبرد.
2. اختلافافکنی بین شیعیان: بعد از شروع نزاع شیخیه با شیعیان که متشرعه نامیده میشدند درگیریهای بسیاری میان دو گروه در گرفت که مشهور به نزاع بالا سری و پایین سری شد و ریشه این اختلاف به این مسأله باز میگشت که آیا میتوان بالای سر ضریح امام علیه السلام نماز خواند یا نه؟ که شیخیه قائل بودند نمیتوان بالای سر ضریح امام نماز خواند و به همین بهانه، نزاعها و قتل و غارتهای فراوانی به راه انداختند و مال و جانهای زیادی را تلف کردند.
3. زمینهسازی برای بابیت و بهائیت: یکی از اثرات و نتایج فرقه گراییهای بزرگان شیخیه بستر سازی برای پیدایش فرقههای ضاله بابیت - به رهبری علی محمد باب که شاگرد سید کاظم رشتی بود - و بهائیت بود و هر دو فرقه، ضربههای جبران ناپذیری بر پیکر جامعهی اسلامی ایران وارد ساختند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شیخیگری، بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرس چهاردهی.
2. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی.
3. المذاهب الاسلامیه، آیت الله جعفر سبحانی.
4. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.
[1] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فوق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1375، ص 266.
[2] . سبحانی. جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، 1423، ص 351.
[3] . فرهنگ فرق اسلامی، ص 270.
[4] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه ش، ص320.
[5] . المذاهب الاسلامی، ص 356.
[6] . همان، ص 356.
[7] . قیامت/3 و 4.
[8] . فرق و مذاهب کلامی، ص 320.
[9] . المذاهب الاسلامیه، ص 355.
[10] . المذاهب الاسلامیه، ص 355.
[11] . همان، ص 356.
[12] . همان، ص 357.
( اندیشه قم )
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقة زیدیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه وهابیت وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه بهائیت وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اهل حق وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه کلامی مرجئه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه دروزیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقة زیدیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه وهابیت وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر معتزله وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اسماعیلیه وارد است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] تمام فرقه های اسلامی پاکند، مگر آنها که با ائمه معصومین(علیهم السلام)عداوت و دشمنی دارند و خوارج و غلات، یعنی غلوکنندگان در حق ائمه(علیهم السلام).
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحاضه کثیره و متوسطه وقتی که به کلی از خون پاک شد باید غسل کند ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده و به کلی پاک شده لازم نیست دوباره غسل نماید
- [آیت الله فاضل لنکرانی] خوردن چیزی که موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر کلّی دارد حرام است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خوردن چیزی که موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر کلی دارد حرام است.
- [آیت الله خوئی] خوردن چیزی که موجب مرگ میشود یا برای انسان ضرر کلی دارد، حرام است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زکات در صورتی واجب میشود که مال به مقدار نصاب که بعداً گفته میشود برسد و مالک آن، بالغ و عاقل باشد و نیز مالک باید شخص خاصّی باشد نه عنوان کلّی، بنابراین در اوقاف عامه و مانند آن که مالک عنوان کلّی است، زکات واجب نیست و نیز باید ملک شخصی باشد، بنابراین در مواردی همچون قرض که قرضدهنده در ذمّه قرضگیرنده به طور کلّی به مقدار قرض مالک میباشد، بر قرضدهنده زکات واجب نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] خودداری کردن از بول و غایط مکروه است و اگر برای بدن ضرر کلی داشته باشد حرام است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خودداری کردن از بول و غائط مکروه است. و اگر برای بدن ضرر کلی داشته باشد حرام است.
- [آیت الله مظاهری] دفن میّت در قبر مرده دیگر جایز نیست، مگر آنکه قبر کهنه شده و میّت اوّل به کلی پوسیده شده باشد.
- [آیت الله سبحانی] هرگاه پیش از آغاز کار یا در اثناء، سرمایه به کلی تلف شود مضاربه خود به خود فسخ می شود.