باید گفت تمامی علمای شیعه هر کدام به سهم خود در گسترش تشیع نقش مهم و تعیین کننده ای داشته اند و آنچه امروز در نزد ماست ثمره چهارده قرن زحمات بی دریغ علمی و عملی و صدها سال تلاش و ایثار جان و مال و ... برای روشن نگهداشتن مشعل هدایت توسط عالمان بزرگ شیعه بوده است. اما با مطالعه تاریخ، نقش عده ای از علما قدری برجسته تر به نظر می رسد، آنان که با درک صحیح از شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه خود بهره برداری های بسیاری برای گسترش این مکتب علوی نمودند. با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی ممالک اسلامی، مکتب تشیع تا قرن هفتم گسترش چشم گیری نداشت و اصولاً اظهار علنی تشیع نوعی جرم که عواقب وخیمی را در پی داشت به شمار می رفت، و شیعیان اثنا عشری همواره مورد آزار و ستم قرار داشتند، هرچند در مواردی هم توفیقات کوتاه مدتی برای آن ها به دست می آمد، مثل دولت های آل بویه، و سربداران. یا مثل به تشیع گرویدن الجایتو (که به سلطان محمد خدابنده تغییر نام داد) به راهنمایی تاج الدین آوجی و جمال الدین مطهر حلی (علامه حلی) که بر اثر فعالیت این عالمان تشیع نام 12 امام بر مسکوکات ایلخانان[1] حک شد و مذهب شیعه مذهب رسمی اعلام گردد. نیز علامه حلی(ره) از کسانی است که فکر سلطان را برای پذیرش شیعه آماده ساخته بود.[2] در دوران تسلط مغولان صدمات شدیدی را بر قسمت بزرگی از جهان اسلام تحمیل کرده بود، در حمله مغولان، سنی و شیعه هردو به قتل می رسیدند، ولی با درایت عالمان اسلامی خصوصاً علمای شیعه، رفته رفته این موجودات سرکش رام شدند و با پذیرش اسلام و در بعضی مواقع تشیع فرصتی پیش آمد که شیعیان توانستند از خود بروز و ظهوری نشان دهند. از فقیهان و دانشمندان شیعه در آن زمان می توان از محقق حلی، علامه حلی، خواهر زاده محقق حلی و فخر المحققین فرزند علامه حلی و فیلسوف و فقیه نادر خواجه نصیر الدین طوسی نام برد. در زمان مرجعیت محقق حلی، هلاگوخان بغداد را فتح کرد و آخرین خلیفه عباسی را به قتل رسانید، اما شهر حله با درایت ایشان و سایر فقها از آسیب مغولان در امان ماند، وی در سال 676ق در حله در گذشت و همان جا به خاک سپرده شد. از خدمات مهم این علامه بزرگوار پذیرش مذهب شیعه از سوی سلطان محمد خدابنده بود که در علت آن نقل های فراوانی آمده است ولی آن چه مسلم است عدم رضایت سلطان از آراء غیر منطقی فقهای اهل سنت و استدلال عقلانی و تسلط علامه بر شیوه های کلامی معقول و منقول بوده که موجب قبول تشیع توسط سلطان شد، هرچند مشکلات سیاسی فراوانی نیز برای او ایجاد کرد. علامه از آن به بعد در دستگاه سلطان جایگاهی سترگ یافت و ترویج تشیع را اساس کار خود قرار داد.[3] علامه در خدمت به تشیع از لحاظ سیاسی و علمی سهم به سزایی دارد خصوصاً وی در ایران موجب رونق تشیع و پشتوانه علمی و سیاسی شیعیان شد، و نباید اثر او را در زمینه سازی حکومت انقلابی شیعیان صفوی و پذیرش مردمی آن نادیده گرفت، علامه حلی در محرم 726 ق. در 78 سالگی در گذشت. یکی دیگر از فقهای معروف شیعه در قرن هفتم محمد بن محمد بن الحسن معروف به خواجه نصیر الدین طوسی است خواجه در 597 در طوس متولد شد، دروس ابتدایی را در طوس فرا گرفت و بعد به نیشابور رفت و در محضر قطب الدین سرخسی و فرید الدین نیشابوری به تحصیل حدیث و عرفان پرداخت بعد از آنکه هلاکو در صفر 656 بغداد را تصرف کرد وی که به دستور هلاکو سرپرستی اوقاف را به دست آورده بود، با استفاده از امکانات حکومت و اوقاف دانشگاه مراغه و رصدخانه ای بزرگ به وجود آورد، وی از همه مسلمانان بهره مند از دانش (چه شیعه و چه سنی) دعوت کرد تا در این دانشگاه به تحقیق بپردازند، خواجه کتابخانه بزرگی نیز تأسیس و کتاب های پراکنده شده را در آن جمع کرد. تأسیس این مرکز عظیم علمی، در زمانی صورت گرفت که شرق و غرب عالم به دست نیروی ویرانگر مغول نابود شده بود حضور خواجه در دستگاه حکومتی هلاگوی مغول بر اساس این نظریه شیعه بود که حُضور در دستگاه ظالمین حرام است مگر احقاق حقی شود، یا ابطال باطلی انجام گیرد. از میان فقهیان عصر صفوی نیز می توان علی بن الحسین بن عبدالعالی کرکی معروف به محقق ثانی و یا کرکی را که در کرک از روستاهای بعلبک به دنیا آمد نام برد که. [4] تأثیر زیادی در زمان شاه طهماسب داشت و با احکام مهمی که شاه برای محقق صادر کرد محقق با دست باز به اصلاح امور دینی پرداخت. وی با ارسال بخش نامه هایی به سرتاسر کشور قوانین عادلانه برای کارگزاران وضع کرد که چگونه با مردم در گرفتن مالیات و مقدار و زمان آن رفتار نمایند، در هر شهر و روستا امامی را برای نماز جماعت و تعلیم احکام معین کرد.[5] تأثیر محقق کرکی در ایران سنی الاصل تا جایی است که گفته اند بعد از خواجه نصیر الدین طوسی هیچ کس به اندازه محقق کرکی در اعتلای مذهب جعفری و ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام مؤثر نبوده است. وی فاجران را از فساد بازداشت و قوانین بدعت آمیز را منسوخ کرد، منکرات را از میان برداشت، حدود و تعزیرات را اجرا و نماز جماعت و دیگر واجبات را اقامه کرد و به احوال ائمه جماعات و مؤذنین رسیدگی نمود و در این راه تلاش و نظارت جدی داشت.[6] وی بعد از رتق و فتق امور به نجف برگشت و در سال 940 در آن جا فوت کرد شیخ عبدالصمد پدر شیخ بهایی مدعی است که وی به دست برخی عمال حکومت مسموم و به قتل رسیده است. از دیگر عالمان که برای اعتلای شیعه کوشیده اند می توان به شیخ محمد بن حسین بن عبدالصمد الحارثی معروف به شیخ بهایی یاد کرد. وی در کودکی همراه پدر به ایران آمد و در ایران به تحصیل پرداخت و به سرعت نبوغ خود را نشان داد تا آنجا که صاحب وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی در مورد وی گفته است: او همه محاسن را با خود جمع کرد، فضائل او قابل شمارش نیست در همه علوم زبردست، شاعر و ادیب بود و در فقه و حدیث و معانی بیان و ریاضی و سایر علوم بی مانند بود.[7] با این که وی از فقها بود و کتابی فارسی به نام جامع عباسی در فقه به اضافه 18 کتاب دیگر در همین موضوع تألیف کرد امّا تبحر او در سایر علوم حجاب فقاهت وی شد.[8] وی در دوران شیخ الاسلامی خود و چه قبل و بعد از آن خدمات بسیار فراوانی را به بسط و گسترش شیعه نمود که اظهر من الشمس است، صاحب روضات الجنات برای او 55 کتاب در موضوعات مختلف ذکر کرده است.[9] وی در سال 1030 در سن 78 سالگی درگذشت و پیکر مطهرش در جوار امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به خاک سپرده شد. علامه مجلسی فرزند ملا محمد تقی مجلسی، از دیگر دانشمندان به نام شیعه است که در سال 1038 به دنیا آمد و در محضر پدر دانشمندش مراتب علمی را در اصفهان با نبوغ سرشار طی کرد. برای وی 169 کتاب ذکر کرده اند معروف ترین اثر وی بحارالانوار است که در صد و ده (110) جلد منتشر شده است، ایشان در سال 1098 به اصرار شاه سلیمان منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت وی در اجرای احکام اسلام و امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود، تا جایی که ادوارد براون وی را مردی هولانگیز توصیف کرده است. در تأثیر علامه بر حکومت گفته اند تا زمانی که علامه مجلسی زنده بود شاه سلطان حسین هم فردی متدین و خوش رفتار بود، اما پس از رحلت ایشان وی به فساد و تباهی گرایید و نسبت به علما بی توجه و جسور شده بود. وی در سال 1110 در اصفهان درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. گرچه ما در این مختصر از این دانشمندان به عنوان علمای گسترش دهنده تشیع یاد کردیم، اما همانگونه که در ابتدا بیان شد، تمامی علما از صدر اسلام تا امروز هرکدام علمداری رشید برای لشکر توحیدی شیعه بوده اند. نیز باید از بزرگمردانی چون حضرت آیت الله بروجردی یاد کرد که با درایت خود چهارده قرن دوری دو مذهب اصلی اسلام را بدل به دوستی کرد و موجب صدور فتوای تاریخی شیخ الازهر در جواز تبعیت از مکتب تشیع شد، هم چنین از زنده کنند اسلام در قرن اخیر و خورشید منیر و سلالة پاک امیر مؤمنان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رحمة الله علیه که با شهامت، کیاست، فراست و در نهایت خلوص و تقوا با مدد الهی و تأیید انفاس قدسیه معصومین ثمره تلاش هزار و چهارصد ساله شیعه را در قیام خود تجلی بخشید. افزون بر اینها علمای بسیاری در این عصر و دوران های گذشته بدون هیچ چشم داشتی و سر و صدایی در راه اعتلای اسلام تلاش نموده اند و گذار تاریخ آنها را به فراموشی سپرده است ولی تلاش آنها موجب تداوم اسلام و تشیع گردیده و خواهد بود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: مفاخر اسلام، علی دوانی؛ اعیان الشیعه، محسن امین؛ طبقات أعلام الشیعه، آقابزرگ تهرانی. [1] . برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، ص195. [2] . دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 71، ج2، ص598. [3] . خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعلیان، بی تا، ج2، ص281. [4] . دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج4، ص421. [5] . خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بی تا، ص361. [6] . مدرک پیشین، ص369. [7] . خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بیتا، ج 7، ص6. [8] . مهدی پور، محمود ، شیخ بهایی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص35. [9] . خوانساری، محمد باقر، پیشین، ص61. ( اندیشه قم )
باید گفت تمامی علمای شیعه هر کدام به سهم خود در گسترش تشیع نقش مهم و تعیین کننده ای داشته اند و آنچه امروز در نزد ماست ثمره چهارده قرن زحمات بی دریغ علمی و عملی و صدها سال تلاش و ایثار جان و مال و ... برای روشن نگهداشتن مشعل هدایت توسط عالمان بزرگ شیعه بوده است.
اما با مطالعه تاریخ، نقش عده ای از علما قدری برجسته تر به نظر می رسد، آنان که با درک صحیح از شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه خود بهره برداری های بسیاری برای گسترش این مکتب علوی نمودند.
با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی ممالک اسلامی، مکتب تشیع تا قرن هفتم گسترش چشم گیری نداشت و اصولاً اظهار علنی تشیع نوعی جرم که عواقب وخیمی را در پی داشت به شمار می رفت، و شیعیان اثنا عشری همواره مورد آزار و ستم قرار داشتند، هرچند در مواردی هم توفیقات کوتاه مدتی برای آن ها به دست می آمد، مثل دولت های آل بویه، و سربداران. یا مثل به تشیع گرویدن الجایتو (که به سلطان محمد خدابنده تغییر نام داد) به راهنمایی تاج الدین آوجی و جمال الدین مطهر حلی (علامه حلی) که بر اثر فعالیت این عالمان تشیع نام 12 امام بر مسکوکات ایلخانان[1] حک شد و مذهب شیعه مذهب رسمی اعلام گردد. نیز علامه حلی(ره) از کسانی است که فکر سلطان را برای پذیرش شیعه آماده ساخته بود.[2]
در دوران تسلط مغولان صدمات شدیدی را بر قسمت بزرگی از جهان اسلام تحمیل کرده بود، در حمله مغولان، سنی و شیعه هردو به قتل می رسیدند، ولی با درایت عالمان اسلامی خصوصاً علمای شیعه، رفته رفته این موجودات سرکش رام شدند و با پذیرش اسلام و در بعضی مواقع تشیع فرصتی پیش آمد که شیعیان توانستند از خود بروز و ظهوری نشان دهند.
از فقیهان و دانشمندان شیعه در آن زمان می توان از محقق حلی، علامه حلی، خواهر زاده محقق حلی و فخر المحققین فرزند علامه حلی و فیلسوف و فقیه نادر خواجه نصیر الدین طوسی نام برد. در زمان مرجعیت محقق حلی، هلاگوخان بغداد را فتح کرد و آخرین خلیفه عباسی را به قتل رسانید، اما شهر حله با درایت ایشان و سایر فقها از آسیب مغولان در امان ماند، وی در سال 676ق در حله در گذشت و همان جا به خاک سپرده شد. از خدمات مهم این علامه بزرگوار پذیرش مذهب شیعه از سوی سلطان محمد خدابنده بود که در علت آن نقل های فراوانی آمده است ولی آن چه مسلم است عدم رضایت سلطان از آراء غیر منطقی فقهای اهل سنت و استدلال عقلانی و تسلط علامه بر شیوه های کلامی معقول و منقول بوده که موجب قبول تشیع توسط سلطان شد، هرچند مشکلات سیاسی فراوانی نیز برای او ایجاد کرد. علامه از آن به بعد در دستگاه سلطان جایگاهی سترگ یافت و ترویج تشیع را اساس کار خود قرار داد.[3] علامه در خدمت به تشیع از لحاظ سیاسی و علمی سهم به سزایی دارد خصوصاً وی در ایران موجب رونق تشیع و پشتوانه علمی و سیاسی شیعیان شد، و نباید اثر او را در زمینه سازی حکومت انقلابی شیعیان صفوی و پذیرش مردمی آن نادیده گرفت، علامه حلی در محرم 726 ق. در 78 سالگی در گذشت.
یکی دیگر از فقهای معروف شیعه در قرن هفتم محمد بن محمد بن الحسن معروف به خواجه نصیر الدین طوسی است خواجه در 597 در طوس متولد شد، دروس ابتدایی را در طوس فرا گرفت و بعد به نیشابور رفت و در محضر قطب الدین سرخسی و فرید الدین نیشابوری به تحصیل حدیث و عرفان پرداخت بعد از آنکه هلاکو در صفر 656 بغداد را تصرف کرد وی که به دستور هلاکو سرپرستی اوقاف را به دست آورده بود، با استفاده از امکانات حکومت و اوقاف دانشگاه مراغه و رصدخانه ای بزرگ به وجود آورد، وی از همه مسلمانان بهره مند از دانش (چه شیعه و چه سنی) دعوت کرد تا در این دانشگاه به تحقیق بپردازند، خواجه کتابخانه بزرگی نیز تأسیس و کتاب های پراکنده شده را در آن جمع کرد. تأسیس این مرکز عظیم علمی، در زمانی صورت گرفت که شرق و غرب عالم به دست نیروی ویرانگر مغول نابود شده بود حضور خواجه در دستگاه حکومتی هلاگوی مغول بر اساس این نظریه شیعه بود که حُضور در دستگاه ظالمین حرام است مگر احقاق حقی شود، یا ابطال باطلی انجام گیرد.
از میان فقهیان عصر صفوی نیز می توان علی بن الحسین بن عبدالعالی کرکی معروف به محقق ثانی و یا کرکی را که در کرک از روستاهای بعلبک به دنیا آمد نام برد که. [4]
تأثیر زیادی در زمان شاه طهماسب داشت و با احکام مهمی که شاه برای محقق صادر کرد محقق با دست باز به اصلاح امور دینی پرداخت. وی با ارسال بخش نامه هایی به سرتاسر کشور قوانین عادلانه برای کارگزاران وضع کرد که چگونه با مردم در گرفتن مالیات و مقدار و زمان آن رفتار نمایند، در هر شهر و روستا امامی را برای نماز جماعت و تعلیم احکام معین کرد.[5]
تأثیر محقق کرکی در ایران سنی الاصل تا جایی است که گفته اند بعد از خواجه نصیر الدین طوسی هیچ کس به اندازه محقق کرکی در اعتلای مذهب جعفری و ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام مؤثر نبوده است. وی فاجران را از فساد بازداشت و قوانین بدعت آمیز را منسوخ کرد، منکرات را از میان برداشت، حدود و تعزیرات را اجرا و نماز جماعت و دیگر واجبات را اقامه کرد و به احوال ائمه جماعات و مؤذنین رسیدگی نمود و در این راه تلاش و نظارت جدی داشت.[6] وی بعد از رتق و فتق امور به نجف برگشت و در سال 940 در آن جا فوت کرد شیخ عبدالصمد پدر شیخ بهایی مدعی است که وی به دست برخی عمال حکومت مسموم و به قتل رسیده است.
از دیگر عالمان که برای اعتلای شیعه کوشیده اند می توان به شیخ محمد بن حسین بن عبدالصمد الحارثی معروف به شیخ بهایی یاد کرد. وی در کودکی همراه پدر به ایران آمد و در ایران به تحصیل پرداخت و به سرعت نبوغ خود را نشان داد تا آنجا که صاحب وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی در مورد وی گفته است: او همه محاسن را با خود جمع کرد، فضائل او قابل شمارش نیست در همه علوم زبردست، شاعر و ادیب بود و در فقه و حدیث و معانی بیان و ریاضی و سایر علوم بی مانند بود.[7] با این که وی از فقها بود و کتابی فارسی به نام جامع عباسی در فقه به اضافه 18 کتاب دیگر در همین موضوع تألیف کرد امّا تبحر او در سایر علوم حجاب فقاهت وی شد.[8]
وی در دوران شیخ الاسلامی خود و چه قبل و بعد از آن خدمات بسیار فراوانی را به بسط و گسترش شیعه نمود که اظهر من الشمس است، صاحب روضات الجنات برای او 55 کتاب در موضوعات مختلف ذکر کرده است.[9]
وی در سال 1030 در سن 78 سالگی درگذشت و پیکر مطهرش در جوار امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به خاک سپرده شد.
علامه مجلسی فرزند ملا محمد تقی مجلسی، از دیگر دانشمندان به نام شیعه است که در سال 1038 به دنیا آمد و در محضر پدر دانشمندش مراتب علمی را در اصفهان با نبوغ سرشار طی کرد. برای وی 169 کتاب ذکر کرده اند معروف ترین اثر وی بحارالانوار است که در صد و ده (110) جلد منتشر شده است، ایشان در سال 1098 به اصرار شاه سلیمان منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت وی در اجرای احکام اسلام و امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود، تا جایی که ادوارد براون وی را مردی هولانگیز توصیف کرده است.
در تأثیر علامه بر حکومت گفته اند تا زمانی که علامه مجلسی زنده بود شاه سلطان حسین هم فردی متدین و خوش رفتار بود، اما پس از رحلت ایشان وی به فساد و تباهی گرایید و نسبت به علما بی توجه و جسور شده بود. وی در سال 1110 در اصفهان درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
گرچه ما در این مختصر از این دانشمندان به عنوان علمای گسترش دهنده تشیع یاد کردیم، اما همانگونه که در ابتدا بیان شد، تمامی علما از صدر اسلام تا امروز هرکدام علمداری رشید برای لشکر توحیدی شیعه بوده اند. نیز باید از بزرگمردانی چون حضرت آیت الله بروجردی یاد کرد که با درایت خود چهارده قرن دوری دو مذهب اصلی اسلام را بدل به دوستی کرد و موجب صدور فتوای تاریخی شیخ الازهر در جواز تبعیت از مکتب تشیع شد، هم چنین از زنده کنند اسلام در قرن اخیر و خورشید منیر و سلالة پاک امیر مؤمنان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رحمة الله علیه که با شهامت، کیاست، فراست و در نهایت خلوص و تقوا با مدد الهی و تأیید انفاس قدسیه معصومین ثمره تلاش هزار و چهارصد ساله شیعه را در قیام خود تجلی بخشید. افزون بر اینها علمای بسیاری در این عصر و دوران های گذشته بدون هیچ چشم داشتی و سر و صدایی در راه اعتلای اسلام تلاش نموده اند و گذار تاریخ آنها را به فراموشی سپرده است ولی تلاش آنها موجب تداوم اسلام و تشیع گردیده و خواهد بود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
مفاخر اسلام، علی دوانی؛
اعیان الشیعه، محسن امین؛
طبقات أعلام الشیعه، آقابزرگ تهرانی.
[1] . برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، ص195.
[2] . دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 71، ج2، ص598.
[3] . خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعلیان، بی تا، ج2، ص281.
[4] . دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج4، ص421.
[5] . خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بی تا، ص361.
[6] . مدرک پیشین، ص369.
[7] . خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، بیتا، ج 7، ص6.
[8] . مهدی پور، محمود ، شیخ بهایی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص35.
[9] . خوانساری، محمد باقر، پیشین، ص61.
( اندیشه قم )
- [سایر] نقش امام صادق(ع) در گسترش اسلام ناب چگونه بوده؟
- [سایر] نقش امام خمینی (رحمت الله علیه) در گسترش و تشدید جنگ تحمیلی چه بود؟
- [سایر] وهابیت برای مقابله با گسترش تشیع چه اقداماتی دارد؟
- [سایر] کدامیک از کشورهای استعماری به صورت عمده در جریان سازی بهائیت نقش داشتند؟
- [سایر] نقش خانواده در گسترش آسیبهای اجتماعی تا چه اندازه است؟ با ذکر سند به صورت تفصیلی بیان فرمایید.
- [سایر] آیا حضور امام رضا (ع)در گسترش تشیّع در ایران تاثیر داشت؟
- [سایر] شبهه: علومی که نزد امامان شیعه است با علومی که نزد غیر آنها است تفاوتی ندارد و علم آنها هم مثل سایر دانشمندان، بشری است.
- [سایر] هرمنوتیک چیست؟ با توجه به نوپایی این علم آیا دانشمندان اسلامی به آن توجه داشتهاند؟ و بالاخره نقش آن در فهم انسان چیست؟
- [سایر] تأثیر حضور امام رضا علیه السّلام در گسترش تشیّع در ایران را بیان کنید؟
- [سایر] حضور امام رضا(علیه السلام) در ایران چه تأثیری در گسترش تشیع در ایران داشته است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر معیّن نکنند که کدامیک از آنان با سرمایه خرید و فروش نماید، هیچ یک آنان بدون اجازه دیگری نمی تواند با آن سرمایه معامله کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که می داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده، مثلاً بول کرده، چنانچه نداند کدامیک جلوتر بوده، باید وضو بگیرد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی که نمازهایی از او قضا شده میداند کدامیک جلوتر قضا شده، بهتر آن است که به ترتیب قضا کند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر کسی نداند که نمازهائی که از قضا شده کدامیک جلوتر بوده لازم نیست بطوری بخواند که ترتیب حاصل شود و هر یک را می تواند مقدم بدارد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر معیّن نکنند که کدامیک از آنان با سرمایه خرید و فروش نماید، هیچ یک از آنان بدون اجازه دیگری نمیتواند با آن سرمایه معامله کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک وتنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمههای لباس ودست کردن انگشتری که نقش صورت دارد مکروه میباشد.
- [آیت الله مظاهری] هشت چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: 1 - پوشیدن لباس سیاه. 2 - پوشیدن لباس کثیف. 3 - پوشیدن لباس تنگ. 4 - پوشیدن لباس شرابخوار. 5 - پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمیکند. 6 - پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد. 7 - باز بودن دکمههای لباس. 8 - دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد.
- [آیت الله سبحانی] چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک وتنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز بازبودن تکمه های لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباس شرابخوار و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمه های لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد مکروه می باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباس شرابخوار و پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند، پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمه های لباس ودست کردن انگشتری که نقش صورت داردبرای نمازگزار مکروه می باشد.