اهل حق به معنی مردان حق است و آن یک مذهب باطنی است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگی می کنند. بعضی دیگر از فرق اسلام نیز، مانند: حروفی ها و متصوفه، خود را اهل حق و حقیقت نامیده اند. امّا اهل حق به معنی اخص نام گروهی است که به آن ها علی اللهی هم می گویند. (مذهب اهل حق مجموعه ای از آراء و عقایدی است که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی، یهودی، مسیحی، مهرپرستی و مانوی و هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. از نشانه های خاص آنها (شارب) است. یعنی موی سبیل را نمی زنند تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان شارب را معرّف مسلک حقیقت می دانند و معتقدند که شاه ولایت علی علیه السلام نیز شارب خود را نمی زده است، از این جهت زدن شارب را گناه بزرگ می دانند)[1]، مرکز شان تا قرن هفتم هجری لرستان بوده، سپس این مرکز به کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. اهل حق به چهار مرحله برای رسیدن به کمال باور دارند که در مرحله اول عمل به واجبات دینی را، لازم می دانند و از این به مرحله شریعت یاد می کنند، ولی در مراحل بعدی، یعنی طریقت، معرفت و حقیقت است که نیازی به عمل کردن بر واجباتی که در اسلام آمده، و ترک کارهای حرام، نیست.[2] اهل حقّ یک سری رهبران اصلی دارند که مورد قبول همة خاندانهای آنهاست. که عبارتند از : 1- نصیر، 2- بهلول ماهی،3- شاه فضل ولی،4- باباسرهنگ، 5- شاه خوشین،6- بابا نااوس، 7- سلطان اسحق ،8- شاه ویسقلی قرمزی.[3] همه اینها همراه با یاران و ساداتی که برای آنان ذکر شده است، مربوط به قبل از قرن هشتم هجری می باشند. امّا از قرن هشتم به بعد، خاندان ها و دودمان های دیگری به وجود آمده اند، به گونه ای که امروزه یازده خاندان مجزّا را تشکیل می دهند که عبارتند از: 1- خاندان شاه ابراهیم،2- خاندان عالی قلندر،3- خاندان بابا یادگار،4- خاندان خاموش،5- خاندان میر سور،6- خاندان سیّد مصطفی (مصفّی)،7- خاندان حاجی بابو عیسی،8- خاندان ذوالنور،9- خاندان آتش بیگی،10- خاندان شاه حیاس،11- خاندان بابا حیدر).[4] فرقه اهل حق هم اکنون به دو گروه، محافظه کار و اصلاح طلب تقسیم می شوند و این طرز تفکر توسط سادات آنها که متأثر از فرهنگ کشورهای غربی بوده، وارد مذهب و آئین آنها شده است. با توّجه به مطالب یاد شده، باید گفت: در مورد اینکه این فرقه در چه زمانی، به وجود آمده و موسس آن چه کسی است؟ نظرات و آراء مختلفی وجود دارد. طبق نظر جیحون آبادی، نصیر مؤسس و بنیان گذار فرقه اهل حق می باشد. بعد هم ادّعا می کند که نصیر غلام حضرت علی علیه السلام بوده است.[5] و نحوه قابل جمع بودن این نظریه با آراء دیگر این است که: همه آنها که به نوعی ادّعا می کنند که بنیان گذار اهل حق هستند، بعد از زمان نصیر بوجود آمده اند و به گسترش مکتب او پرداخته اند. امّا بیشتر رهبران و نویسندگان جدید این فرقه زرنگی کرده، نامی از نصیر نمی برند. وجه مشترک اینها با فرقه نصیریّه هم، همان زیاده روی در بالا بردن مقامات معصومین است. همچنین فرقه اهل حق مسلک و آئین خود را، آئین یاری می نامند و این هم وجه مشترک فرقه اهل حق با نصیریّه می باشد؛ چرا که معنی نصیر که کلمه ای عربی است، همان یاری و کمک می باشد. در نتیجه نصیری های ایران نام خود را به فارسی تبدیل کرده و خود را یار و یارستان و مسلک جدید را دین یاری نامیدند.[6] بنابراین می توانیم بنیان گذار این فرقه را نصیر معرفی کنیم و دیگران را گسترش دهندة مکتب نصیر. امّا نه آن چنان که جیحون آبادی افسانه سرائی کرده است. زیرا تاریخ وجود چنین صحابه ای را برای حضرت علی علیه السلام ذکر نکرده است و نه حضرت علی به مصر سفر کرده است، نه در بین راه از قرقر بن کرکر آدرس خواسته و نه گردن زده و پشیمان شده. امّا در اواخر عصر ائمه علیهم السلام شخصی به نام محمد بن نصیر وجود داشته است. شیخ طوسی هم در کتاب الغیبه او را از یاران امام عسکری - علیه السلام - شمرده است و می گوید: چون آن امام درگذشت، نصیر، دعوی بابیّت و مقام محمد بن عثمان را که از نوّاب اربعه است، کرد و از سعد بن عبدالله روایت می کند: محمد بن نصیر نمیری دعوی نبوت می کرد و می گفت: امام حسن عسکری علیه السلام وی را بدان کار برانگیخته و او خداست. محمد بن نصیر زناشوئی با محارم و نزدیکی با مردان را روا می شمرد و آن را نوعی فروتنی و خدمت گذاری می دانست و می گفت: این کار از شهوترانی نیک است و خداوند آن را ناروا نشمرده است.[7] امّا اینکه در عصر حاضر رهبری این فرقه به عهده چه کسی می باشد؟ باید گفت: از مطالب بالا هم روشن شد که این فرقه از یازده خاندان و دوده (دودمان) تشکیل شده، در نتیجه رهبری هر خاندان را رهبران و سادات آنها برعهده دارند. البته در مورد سادات فرقه اهل حق، باید گفت: آنها نه سید نسبی هستند و نه حسبی به این معنی که سادات آنها سیّد واقعی و هاشمی نیستند، بلکه هر یک از بزرگ خاندان که رهبری آنها را به عهده دارند، سید هم محسوب می شوند. امّا عده ای از اهل حق خودشان بعضی از بزرگان و رهبران خود را سادات حسبی و نسبی می دانند. خصوصاً در مورد سه خاندان 1- شاه ابراهیمی و 2- خاندان آتش بیگی و 3- خاندان خاموشی.[8] در پایان به عنوان مثال باید گفت: رهبری خاندان آتش بیگی الآن بر عهده سام مشعشعی است و دیگر خاندان ها هر کدام رهبران خاص خود را دارند. و رهبری خاندان شاه حیاس نیز به عهده بهرام الهی فرزند نور علی الهی رئیس فرقه مکتب، می باشد. اجمالی از بزرگان فعلی اهل حق که رهبری دوده ها و خاندانهای آنان را بر عهده دارند آورده می شود. خاندان شاه ابراهیمی سیّد قاسم افضلی متوفی 1377- سید علیار ثانی معروف به سید عزیزی- سیّد جمشید - سیّد علیار بزرگ- سیّد اسماعیل - سید فضل الله بیک- افضل خان- شمسعلی بیک- رضا بیک ثانی- فتح الله بیگ- رضا بیگ بزرگ و ....[9] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. آئین یاری؛ مجید القاضی، تهران، 1359ه ش. 2. مجموعه رسائل و اشعار راهل حق، ایوانف، بمبئی، انجمن اسماعیلی. 3. شاهنامه حقیقت؛ نعمت الله جیحون آبادی، تهران، 1345ه ش. 4. دفتر رموز یارستان، گنجینه سلطان صحاک؛ قاسم افضلی شاه ابراهیمی، تهران، راستی، 1350ه ش. [1] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ص87. [2]. الهی، نورعلی، برهان الحق، تهران، جیحون، هشتم، 1373ه ش، ص139. [3] . مالامیری کجوری، احمد، اهل حقّ، بیجا، سرّ مرتضی، چاپ اوّل، 1376، ص23. [4] . الهی، نورعلی، برهان الحق، تهران، انتشارات جیحون، چاپ هشتم، 1373ه ش، ص52و56. [5] . جیحون آبادی، نعمت الله، شاهنامه حقیقت، تهران، جیحون، 1373ه ش، ص135. [6] . مالامیری کجوری، احمد، اهل حق، بیجا، انتشارات مرتضی، چاپ اول، 1376، ص163. [7] . طوسی، محمدبن حسن، الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411ه ق، ص244. [8] . سلطانی، محمدعلی، خاندانهای حقیقت در کرمانشاه، تهران، سها، چاپ دوم، 1381ه ش، ص18. [9] . سلطانی، محمد علی، تاریخ خاندانهای حقیقت، تهران، انتشارات: سها، چاپ دوم، ص25. ( اندیشه قم )
بنیانگذاران اهل حق را معرفی نموده و بگویید در عصر حاضر رهبری این فرقه به عهده چه کسی می باشد؟
اهل حق به معنی مردان حق است و آن یک مذهب باطنی است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگی می کنند. بعضی دیگر از فرق اسلام نیز، مانند: حروفی ها و متصوفه، خود را اهل حق و حقیقت نامیده اند. امّا اهل حق به معنی اخص نام گروهی است که به آن ها علی اللهی هم می گویند.
(مذهب اهل حق مجموعه ای از آراء و عقایدی است که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی، یهودی، مسیحی، مهرپرستی و مانوی و هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است.
از نشانه های خاص آنها (شارب) است. یعنی موی سبیل را نمی زنند تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان شارب را معرّف مسلک حقیقت می دانند و معتقدند که شاه ولایت علی علیه السلام نیز شارب خود را نمی زده است، از این جهت زدن شارب را گناه بزرگ می دانند)[1]، مرکز شان تا قرن هفتم هجری لرستان بوده، سپس این مرکز به کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید.
اهل حق به چهار مرحله برای رسیدن به کمال باور دارند که در مرحله اول عمل به واجبات دینی را، لازم می دانند و از این به مرحله شریعت یاد می کنند، ولی در مراحل بعدی، یعنی طریقت، معرفت و حقیقت است که نیازی به عمل کردن بر واجباتی که در اسلام آمده، و ترک کارهای حرام، نیست.[2]
اهل حقّ یک سری رهبران اصلی دارند که مورد قبول همة خاندانهای آنهاست. که عبارتند از : 1- نصیر، 2- بهلول ماهی،3- شاه فضل ولی،4- باباسرهنگ، 5- شاه خوشین،6- بابا نااوس، 7- سلطان اسحق ،8- شاه ویسقلی قرمزی.[3]
همه اینها همراه با یاران و ساداتی که برای آنان ذکر شده است، مربوط به قبل از قرن هشتم هجری می باشند. امّا از قرن هشتم به بعد، خاندان ها و دودمان های دیگری به وجود آمده اند، به گونه ای که امروزه یازده خاندان مجزّا را تشکیل می دهند که عبارتند از:
1- خاندان شاه ابراهیم،2- خاندان عالی قلندر،3- خاندان بابا یادگار،4- خاندان خاموش،5- خاندان میر سور،6- خاندان سیّد مصطفی (مصفّی)،7- خاندان حاجی بابو عیسی،8- خاندان ذوالنور،9- خاندان آتش بیگی،10- خاندان شاه حیاس،11- خاندان بابا حیدر).[4]
فرقه اهل حق هم اکنون به دو گروه، محافظه کار و اصلاح طلب تقسیم می شوند و این طرز تفکر توسط سادات آنها که متأثر از فرهنگ کشورهای غربی بوده، وارد مذهب و آئین آنها شده است.
با توّجه به مطالب یاد شده، باید گفت: در مورد اینکه این فرقه در چه زمانی، به وجود آمده و موسس آن چه کسی است؟ نظرات و آراء مختلفی وجود دارد. طبق نظر جیحون آبادی، نصیر مؤسس و بنیان گذار فرقه اهل حق می باشد. بعد هم ادّعا می کند که نصیر غلام حضرت علی علیه السلام بوده است.[5]
و نحوه قابل جمع بودن این نظریه با آراء دیگر این است که: همه آنها که به نوعی ادّعا می کنند که بنیان گذار اهل حق هستند، بعد از زمان نصیر بوجود آمده اند و به گسترش مکتب او پرداخته اند. امّا بیشتر رهبران و نویسندگان جدید این فرقه زرنگی کرده، نامی از نصیر نمی برند.
وجه مشترک اینها با فرقه نصیریّه هم، همان زیاده روی در بالا بردن مقامات معصومین است. همچنین فرقه اهل حق مسلک و آئین خود را، آئین یاری می نامند و این هم وجه مشترک فرقه اهل حق با نصیریّه می باشد؛ چرا که معنی نصیر که کلمه ای عربی است، همان یاری و کمک می باشد. در نتیجه نصیری های ایران نام خود را به فارسی تبدیل کرده و خود را یار و یارستان و مسلک جدید را دین یاری نامیدند.[6]
بنابراین می توانیم بنیان گذار این فرقه را نصیر معرفی کنیم و دیگران را گسترش دهندة مکتب نصیر. امّا نه آن چنان که جیحون آبادی افسانه سرائی کرده است. زیرا تاریخ وجود چنین صحابه ای را برای حضرت علی علیه السلام ذکر نکرده است و نه حضرت علی به مصر سفر کرده است، نه در بین راه از قرقر بن کرکر آدرس خواسته و نه گردن زده و پشیمان شده.
امّا در اواخر عصر ائمه علیهم السلام شخصی به نام محمد بن نصیر وجود داشته است. شیخ طوسی هم در کتاب الغیبه او را از یاران امام عسکری - علیه السلام - شمرده است و می گوید: چون آن امام درگذشت، نصیر، دعوی بابیّت و مقام محمد بن عثمان را که از نوّاب اربعه است، کرد و از سعد بن عبدالله روایت می کند: محمد بن نصیر نمیری دعوی نبوت می کرد و می گفت: امام حسن عسکری علیه السلام وی را بدان کار برانگیخته و او خداست. محمد بن نصیر زناشوئی با محارم و نزدیکی با مردان را روا می شمرد و آن را نوعی فروتنی و خدمت گذاری می دانست و می گفت: این کار از شهوترانی نیک است و خداوند آن را ناروا نشمرده است.[7]
امّا اینکه در عصر حاضر رهبری این فرقه به عهده چه کسی می باشد؟ باید گفت: از مطالب بالا هم روشن شد که این فرقه از یازده خاندان و دوده (دودمان) تشکیل شده، در نتیجه رهبری هر خاندان را رهبران و سادات آنها برعهده دارند. البته در مورد سادات فرقه اهل حق، باید گفت: آنها نه سید نسبی هستند و نه حسبی به این معنی که سادات آنها سیّد واقعی و هاشمی نیستند، بلکه هر یک از بزرگ خاندان که رهبری آنها را به عهده دارند، سید هم محسوب می شوند. امّا عده ای از اهل حق خودشان بعضی از بزرگان و رهبران خود را سادات حسبی و نسبی می دانند. خصوصاً در مورد سه خاندان 1- شاه ابراهیمی و 2- خاندان آتش بیگی و 3- خاندان خاموشی.[8]
در پایان به عنوان مثال باید گفت: رهبری خاندان آتش بیگی الآن بر عهده سام مشعشعی است و دیگر خاندان ها هر کدام رهبران خاص خود را دارند. و رهبری خاندان شاه حیاس نیز به عهده بهرام الهی فرزند نور علی الهی رئیس فرقه مکتب، می باشد.
اجمالی از بزرگان فعلی اهل حق که رهبری دوده ها و خاندانهای آنان را بر عهده دارند آورده می شود.
خاندان شاه ابراهیمی سیّد قاسم افضلی متوفی 1377- سید علیار ثانی معروف به سید عزیزی- سیّد جمشید - سیّد علیار بزرگ- سیّد اسماعیل - سید فضل الله بیک- افضل خان- شمسعلی بیک- رضا بیک ثانی- فتح الله بیگ- رضا بیگ بزرگ و ....[9]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آئین یاری؛ مجید القاضی، تهران، 1359ه ش.
2. مجموعه رسائل و اشعار راهل حق، ایوانف، بمبئی، انجمن اسماعیلی.
3. شاهنامه حقیقت؛ نعمت الله جیحون آبادی، تهران، 1345ه ش.
4. دفتر رموز یارستان، گنجینه سلطان صحاک؛ قاسم افضلی شاه ابراهیمی، تهران، راستی، 1350ه ش.
[1] . مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ص87.
[2]. الهی، نورعلی، برهان الحق، تهران، جیحون، هشتم، 1373ه ش، ص139.
[3] . مالامیری کجوری، احمد، اهل حقّ، بیجا، سرّ مرتضی، چاپ اوّل، 1376، ص23.
[4] . الهی، نورعلی، برهان الحق، تهران، انتشارات جیحون، چاپ هشتم، 1373ه ش، ص52و56.
[5] . جیحون آبادی، نعمت الله، شاهنامه حقیقت، تهران، جیحون، 1373ه ش، ص135.
[6] . مالامیری کجوری، احمد، اهل حق، بیجا، انتشارات مرتضی، چاپ اول، 1376، ص163.
[7] . طوسی، محمدبن حسن، الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411ه ق، ص244.
[8] . سلطانی، محمدعلی، خاندانهای حقیقت در کرمانشاه، تهران، سها، چاپ دوم، 1381ه ش، ص18.
[9] . سلطانی، محمد علی، تاریخ خاندانهای حقیقت، تهران، انتشارات: سها، چاپ دوم، ص25.
( اندیشه قم )
- [سایر] بنیان گذاران دروزیه را معرفی نموده و عوامل ایجاد این فرقه را بیان نمائید؟
- [سایر] بزرگان و علماء دروزیه را معرفی نموده و رهبری آنان در حال حاضر در دست کیست؟
- [سایر] در کدام کشورها اسماعیلیه حضور دارد و رهبری آنان در عصر حاضر به عهده چه کسی است؟
- [سایر] در کدام کشورها اسماعیلیه حضور دارد و رهبری آنان در عصر حاضر به عهده چه کسی است؟
- [سایر] آیا صابئین به چندین فرقه تقسیم می شوند اگر این گونه است فرقه های آنها را معرفی کنید؟
- [سایر] آیا آئین شینتو دارای فرقه های متعدد می باشد؟ رهبری و مرکزیت آن در کجاست؟
- [سایر] فرقه اهل حق، اعتقادات صحیحی دارند؟
- [سایر] فرقه اهل حق چه کسانی هستند؟
- [سایر] آمار اهل سنت به تفکیک فرقه ها؟
- [سایر] لطفاً کلیاتی در مورد فرقه قادیانیه ارائه و منابعی در این زمینه معرفی فرمائید؟
- [آیت الله اردبیلی] مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، باید روزه واجب را بگیرد و میتواند روزه مستحبّی را نیز بجا آورد و امامت نماز جمعه را به عهده بگیرد و نافله ظهر و عصر و عشاء را نیز بخواند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اولی آنها کدام است؛ چنانچه نه نماز به ترتیب بخواند مثلا از نماز صبح شروع کند و بعد از آنکه ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند؛ یقین به ترتیب حاصل نموده است.
- [آیت الله خوئی] .-. کسی که پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمیداند اولی آنها کدام است، چنانچه نه نماز به ترتیب بخواند مثلًا از نماز صبح شروع کند و بعد از آنکه ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند یقین به ترتیب حاصل نموده است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسانی که متدین و ملتزم به احکام اسلام نیستند و اهل نماز و روزه و وظایف شرعیه نمی باشند لیاقت عهده داری مشاغل اجتماعی اسلامی و مناصب عمومی را ندارند و اگر عهده دار شوند، غاصب و متجاوز به حقوق عمومی شناخته می شوند.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که می داند یک نماز چهار رکعتی بر ذمه دارد، اما نمی داند قضای ظهر بوده یا عصر یا عشاء اگر یک نماز چهار رکعتی به نیت ما فی الذمه یعنی قضایی که بر عهده اوست بخواند کافی است و در بلند خواندن و آهسته خواندن حمد و سوره مخیر است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مزدوران و کارکنان ظلمه که خود را به عنوان مبلغ و مروج دین، معرفی می کنند و با اهل باطل و برنامه های باطله، همکاری می نمایند گناهشان از دیگران، بیشتر است و لازم است مسلمان ها از آنها بپرهیزند، و فریب ظاهر لباس و کلمات آنها را نخورند.
- [آیت الله جوادی آملی] .برگرداندن نیّت نماز واجب به نماز واجب دیگر, در صورتی جایز است که بین آنها ترتیب بوده و محلّ برگرداندن باقی باشد. در برگرداندن نیّت از نماز ادا به نماز قضایی که در عهده دارد، ترتیب لازم نیست؛ ولی محلّ برگرداندن باید باقی باشد. برای مثال، کسی که در حال خواندن نماز ظهر یا عصر یا مغرب است، در صورتی که وارد رکوع رکعت سوم نشده باشد، می تواند در وسعت وقت، نیّت را به نماز قضای صبح برگرداند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که چند نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمیداند اولی کدام است، اگر یک بار تمام آن نمازها را بخواند و بار دیگر نمازها را به همان ترتیب - به غیر از نماز آخری - بخواند ترتیب یقیناً حاصل میشود؛ مثلاً کسی که پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمیداند اولی آنها کدام است، چنانچه نه نماز به ترتیب بخواند؛ مثلاً از نماز صبح شروع کند و بعد از آن که ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند، دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند یقین به ترتیب حاصل نموده است.
- [امام خمینی] اگر به واسطه قراینی ظن حاصل شد که شخص متصدی که به لباس اهل علم است مؤسسه را از طرف دولت جائر تصدی نموده است لازم است که به مفاد مسأله 2801 با آنها عمل شود یا آن که برائت او ثابت شود.