فرقه اهل حق، اعتقادات صحیحی دارند؟
روزی پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) در میان اصحاب خود، برای تبیین (صراط مستقیم)، خط مستقیمی را روی زمین ترسیم نمود در دو طرف آن خطوط کج و معوجی را کشید سپس (با اشاره به خطور کج و معوج) فرمود: هر کدام از این راه ها شیطانی دارد که به آن دعوت می‌کند و آنگاه آیه قرآن را تلاوت فرمود:‌‌( وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ[انعام/153] و این است راه راست من. از آن پیروی کنید و به راه‌های گوناگون مروید که شما را از راه خدا پراکنده می‌‌سازد)[1] پس طبیعتا انسان باید توجه خود را معطوف به همان یک راه راست بکند و نشانه راه راست نیز، برهانی و دلیلی است که به نفع آن اقامه می شود: (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ [بقره/111] بگو: اگر راست می‌‌گویید حجّت خویش بیاورید.) و البته باید در جامعیت دلیل نیز دقت کرد، و الا هر باطلی خود را اندکی با حق آمیخته می کند تا وجاهتی بیابد. حضرت علی (ع) می فرمایند:  همانا آغاز پدید آمدن فتنه‌‌ها، هوا پرستی، و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نوآوری‌‌هایی که قرآن با آن مخالف است، ... پس اگر باطل با حق مخلوط نمی‌‌شد، بر طالبان حق پوشیده نمی‌‌ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص می‌‌گشت زبان دشمنان قطع می‌‌گردید. امّا قسمتی از حقّ و قسمتی از باطل را می‌‌گیرند و به هم می‌‌آمیزند ، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می‌‌گردد.[2] پس در باطل بودن همه این راه ها، مخالفت آن ها با برهان و قرآن کافیست. علاوه بر اینکه ترکیب عجیب آیین اهل حق از اعتقادات اسلامی، مانوی، زردتشتی و ... دلیل نداشتن آن ها برای مطالبشان، راه را برای هر حق جویی آشکار می کند. در ذیل مطالبی درباره این فرقه به نقل از کتاب  فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص: 78 تا 84 تقدیم می کنیم: اسامی و مناطق زندگی معتقدان به فرقه اهل حق ( اهل حق بمعنی مردان حق است، و آن یک مذهب باطنی است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگی می‌‌کنند. بعضی دیگر از فرق اسلام نیز مانند حروفی‌‌ها و متصوفه، خود را اهل حق یا حقیقت نامیده‌‌اند. امّا اهل حق، بمعنی اخصّ نام گروهی است، که به ایشان با نوعی تسامح علی اللهی نیز گویند، ولی آنان علی اللهی واقعی نیستند، بلکه عقایدشان آمیخته‌‌ای از اعتقادات (مانوی)، و ادیان کهن (ایرانی)، و مذهب (اسماعیلی) و (تناسخ هندی) و دیگر ادیان سری است. مذهب اهل حق، امروز یکی از فرقه‌‌های وابسته به شیعه بشمار می‌‌رود، و آنان را از غلاة شیعه به حساب می‌‌آورند. طوایف اهل حق به نامهای مختلف مانند: اهل حق، اهل سرّ، یارسان، نصیری، علی اللهی معروف می‌‌باشند، و از نشانه‌‌های خاص آنان (شارب) است، یعنی موی سبیل خود را نمی‌‌زنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان (شارب) را معرّف مسلک حقیقت می‌‌دانند، و معتقدند که شاه ولایت علی (ع) نیز شارب خود را نمی‌‌زده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ می‌‌دانند. اهل حق را (گوران) نیز می‌‌گویند، و ناحیه گوران در آذربایجان، یکی از مراکز مهمّ این فرقه به شمار می‌‌رود. گورانها در اصل از مردم حوالی کرمانشاهان هستند، که از آن ناحیه به آذربایجان کوچیده‌‌اند، و لهجه‌‌ای مخصوص دارند، که در نواحی غربی و جنوبی کردستان به آن تکلّم می‌‌شود، و آن گویشی است آمیخته از لهجه کردی اورامانی و کرمانجی، و لکی. مرکز اصلی طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قلخانی و اکثر طوایف سنجابی، و شاخه‌‌هایی از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه‌ وند و جلال‌وند در شهرهای غربی ایران، از جمله قصر شیرین و سر پل ذهاب و کرند و صحنه و هلیلان از اهل حقند. در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند سکونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، و در مراغه و حوالی قزوین و تهران بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عده‌ای از صاحبان این مذهب زندگی می‌‌کنند. در بیرون از مرزهای ایران بعضی از طوایف کرد عراق عرب در شهرهای‌ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه گروه فراوانی از اهل حق هستند. پیروان اهل حق غالبا چادرنشین و ده ‌نشین‌‌اند. در قفقاز و آذربایجان شوروی و سوریه و در مازندران و فارس و خراسان نیز اهل حق یافت می‌‌شوند. اعتقادات اساس مذهب اهل حق کوشش برای (وصول) به حق و خداوند می‌‌باشد و در این راه باید نخست مرحله (شریعت) یعنی انجام آداب و مراسم ظاهری دین، و مرحله (طریقت) یعنی رسوم عرفانی و مرحله معرفت یعنی شناخت خداوند، و مرحله (حقیقت) یعنی وصول به خداوند را بپیمایند. بعقیده این جماعت اساس مذهبشان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات است. دین آنان آکنده از اسرار است، سرّی که خداوند به پیغمبران گفته و آن سر (نبوت) است، که از آدم ابو البشر آغاز شده است، و به حضرت محمد (ص) که خاتم انبیاست می‌‌پیوندد. از آن پس این سرّ به نام سرّ (امامت) که حضرت محمّد به علی (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که مهدی آل محمّد (ص) باشد می‌‌رسد. پس از غیبت امام دوازدهم این سرّ به پیروان، و اقطاب ایشان که یکی پس از دیگری می‌‌آیند گفته می‌‌شود. مذهب ایشان مجموعه‌‌ای است از آراء و عقایدی که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی و یهودی و مسیحی و مهرپرستی و مانوی و هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زردشتی، که (پندار نیک) و (گفتار نیک) و (کردار نیک) باشد از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یک بیت به گویش ترکی، از کلام (سرانجام) کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است:            یاری چارچیون، باوری وجا             پاکی و راستی، نیستی وردآ  یعنی یاری چهار چیز است به جای آورید، پاکی و راستی، نیستی و یاری. تناسخ و حلول: (تناسخ) یعنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را (دونادون) گویند. بعقیده ایشان در تن هر کس ذره‌ای از ذرات الهی موجود است، و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش می‌‌باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپیند و می‌‌گویند هر بار خداوند حق تعالی با چند تن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهای خاکی (حلول) می‌‌نماید، این (حلول) به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسی جامه و به ترکی (دون) گویند و همانست که در فلسفه برهمایی هندوئی (کارما) آمده است. چنان که در کتاب (سرانجام) آمده است، (خداوند در ازل درون دریّ می‌‌زیست، و سپس برای نخستین بار تجسّم یافت، و به صورت شخصی به نام خاوندگاریا کردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت علی (ع) ظاهر گشت.) در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می‌‌شود، و در جای دیگر سر بر می‌‌دارد. منظور از این (تناسخ) و جای به جای شدن، و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‌‌ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم می‌‌پذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلی می‌‌کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته‌‌ای به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشته‌‌ای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب (سرانجام) آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش. ...  اهل حق درباره حضرت علی (ع) می‌‌گویند، که او تجلی ذات خداست، و وی را (مظهر) تمام و کمال خدا می‌‌دانند، و اوست که در هر دوره و عصری ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلّی می‌‌کند. علی (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدّه‌ای از یاران نزدیک خود بیاموخت. ...   آفرینش جهان: اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلی انجام شده است، یکی خلقت (جهان معنوی) و دیگری خلقت (جهان مادی). این افسانه‌‌ها در دفترها و متون دینی ایشان به لهجه گورانی، به صورتهای گوناگون حکایت شده است. گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلّق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن درّ پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند ... موعود اهل حق: سه تن، شاه خوشین، بابا ناووس و سلطان اسحاق هستند ... آداب و رسوم اهل حق: از آداب و رسوم ایشان، نماز خواندن و قربانی کردن و سر سپردن و جوز شکستن و عهد و میثاق بستن و روزه گرفتن است. محل اجتماع ایشان (جمخانه) است که مخفف کلمه جمع خانه می‌‌باشد....  عبادت با نواختن طنبور و آلات موسیقی و خواندن سرود ودعاهای مذهبی انجام می‌‌پذیرد. گاهی هنگام دعا چنان از خود بیخود می‌‌شوند، که خویشتن را بر روی آتش افروخته افکنده و در آن حال جذبه به ایشان صدمه‌ای نمی‌‌رسد... . کتابهای مذهبی و مقدس:  یکی از کتابهای مذهبی ایشان (فرقان الاخبار) است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت اللّه جیحون‌ آبادی متخلّص به مجرم است، ... حاج نعمت اللّه جیحون‌ آبادی کتابی دیگر به بحر متقارب به نام (شاهنامه حقیقت) دارد، که در اسرار مذهب اهل حق، در آن کتاب به زبان شعر، سخن گفته است. ... دیگر از کتابهای اهل حق کتاب (سرانجام) است. ... ترکیب موجود در مذهب اهل حق چنان که در آغاز این مقاله اشاره رفت، اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنی‌ عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند درویشان دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند، مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته‌‌اند. اینکه گویند: خداوند در ازل در (درّی) پنهان بود، مأخوذ از عقاید مانوی است. عقیده (تناسخ) را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته‌‌اند، و این که عالم را به دو قسمت (الهی) و (اهریمنی) تقسیم می‌‌کنند، تحت تأثیر دین زردشتی واقع شده‌‌اند. اما کشتن خروس را از عادات یهود گرفته‌‌اند.) [1]. الدر المنثور، ج 3 ص 56. [2]. نهج البلاغه، خطبه 50.
عنوان سوال:

فرقه اهل حق، اعتقادات صحیحی دارند؟


پاسخ:

روزی پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) در میان اصحاب خود، برای تبیین (صراط مستقیم)، خط مستقیمی را روی زمین ترسیم نمود در دو طرف آن خطوط کج و معوجی را کشید سپس (با اشاره به خطور کج و معوج) فرمود: هر کدام از این راه ها شیطانی دارد که به آن دعوت می‌کند و آنگاه آیه قرآن را تلاوت فرمود:‌‌( وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ[انعام/153] و این است راه راست من. از آن پیروی کنید و به راه‌های گوناگون مروید که شما را از راه خدا پراکنده می‌‌سازد)[1]

پس طبیعتا انسان باید توجه خود را معطوف به همان یک راه راست بکند و نشانه راه راست نیز، برهانی و دلیلی است که به نفع آن اقامه می شود: (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ [بقره/111] بگو: اگر راست می‌‌گویید حجّت خویش بیاورید.)

و البته باید در جامعیت دلیل نیز دقت کرد، و الا هر باطلی خود را اندکی با حق آمیخته می کند تا وجاهتی بیابد. حضرت علی (ع) می فرمایند:  همانا آغاز پدید آمدن فتنه‌‌ها، هوا پرستی، و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نوآوری‌‌هایی که قرآن با آن مخالف است، ... پس اگر باطل با حق مخلوط نمی‌‌شد، بر طالبان حق پوشیده نمی‌‌ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص می‌‌گشت زبان دشمنان قطع می‌‌گردید. امّا قسمتی از حقّ و قسمتی از باطل را می‌‌گیرند و به هم می‌‌آمیزند ، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می‌‌گردد.[2]
پس در باطل بودن همه این راه ها، مخالفت آن ها با برهان و قرآن کافیست. علاوه بر اینکه ترکیب عجیب آیین اهل حق از اعتقادات اسلامی، مانوی، زردتشتی و ... دلیل نداشتن آن ها برای مطالبشان، راه را برای هر حق جویی آشکار می کند.

در ذیل مطالبی درباره این فرقه به نقل از کتاب  فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص: 78 تا 84 تقدیم می کنیم:

اسامی و مناطق زندگی معتقدان به فرقه اهل حق
( اهل حق بمعنی مردان حق است، و آن یک مذهب باطنی است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگی می‌‌کنند.
بعضی دیگر از فرق اسلام نیز مانند حروفی‌‌ها و متصوفه، خود را اهل حق یا حقیقت نامیده‌‌اند. امّا اهل حق، بمعنی اخصّ نام گروهی است، که به ایشان با نوعی تسامح علی اللهی نیز گویند، ولی آنان علی اللهی واقعی نیستند، بلکه عقایدشان آمیخته‌‌ای از اعتقادات (مانوی)، و ادیان کهن (ایرانی)، و مذهب (اسماعیلی) و (تناسخ هندی) و دیگر ادیان سری است.
مذهب اهل حق، امروز یکی از فرقه‌‌های وابسته به شیعه بشمار می‌‌رود، و آنان را از غلاة شیعه به حساب می‌‌آورند.
طوایف اهل حق به نامهای مختلف مانند: اهل حق، اهل سرّ، یارسان، نصیری، علی اللهی معروف می‌‌باشند، و از نشانه‌‌های خاص آنان (شارب) است، یعنی موی سبیل خود را نمی‌‌زنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان (شارب) را معرّف مسلک حقیقت می‌‌دانند، و معتقدند که شاه ولایت علی (ع) نیز شارب خود را نمی‌‌زده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ می‌‌دانند.
اهل حق را (گوران) نیز می‌‌گویند، و ناحیه گوران در آذربایجان، یکی از مراکز مهمّ این فرقه به شمار می‌‌رود. گورانها در اصل از مردم حوالی کرمانشاهان هستند، که از آن ناحیه به آذربایجان کوچیده‌‌اند، و لهجه‌‌ای مخصوص دارند، که در نواحی غربی و جنوبی کردستان به آن تکلّم می‌‌شود، و آن گویشی است آمیخته از لهجه کردی اورامانی و کرمانجی، و لکی.
مرکز اصلی طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قلخانی و اکثر طوایف سنجابی، و شاخه‌‌هایی از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه‌ وند و جلال‌وند در شهرهای غربی ایران، از جمله قصر شیرین و سر پل ذهاب و کرند و صحنه و هلیلان از اهل حقند.

در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند سکونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، و در مراغه و حوالی قزوین و تهران بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عده‌ای از صاحبان این مذهب زندگی می‌‌کنند.
در بیرون از مرزهای ایران بعضی از طوایف کرد عراق عرب در شهرهای‌ سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه گروه فراوانی از اهل حق هستند. پیروان اهل حق غالبا چادرنشین و ده ‌نشین‌‌اند. در قفقاز و آذربایجان شوروی و سوریه و در مازندران و فارس و خراسان نیز اهل حق یافت می‌‌شوند.

اعتقادات
اساس مذهب اهل حق کوشش برای (وصول) به حق و خداوند می‌‌باشد و در این راه باید نخست مرحله (شریعت) یعنی انجام آداب و مراسم ظاهری دین، و مرحله (طریقت) یعنی رسوم عرفانی و مرحله معرفت یعنی شناخت خداوند، و مرحله (حقیقت) یعنی وصول به خداوند را بپیمایند.
بعقیده این جماعت اساس مذهبشان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات است. دین آنان آکنده از اسرار است، سرّی که خداوند به پیغمبران گفته و آن سر (نبوت) است، که از آدم ابو البشر آغاز شده است، و به حضرت محمد (ص) که خاتم انبیاست می‌‌پیوندد. از آن پس این سرّ به نام سرّ (امامت) که حضرت محمّد به علی (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که مهدی آل محمّد (ص) باشد می‌‌رسد. پس از غیبت امام دوازدهم این سرّ به پیروان، و اقطاب ایشان که یکی پس از دیگری می‌‌آیند گفته می‌‌شود.

مذهب ایشان مجموعه‌‌ای است از آراء و عقایدی که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی و یهودی و مسیحی و مهرپرستی و مانوی و هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زردشتی، که (پندار نیک) و (گفتار نیک) و (کردار نیک) باشد از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یک بیت به گویش ترکی، از کلام (سرانجام) کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است:

 

         یاری چارچیون، باوری وجا             پاکی و راستی، نیستی وردآ


 یعنی یاری چهار چیز است به جای آورید، پاکی و راستی، نیستی و یاری.

تناسخ و حلول:
(تناسخ) یعنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است.
حلول ذات را (دونادون) گویند. بعقیده ایشان در تن هر کس ذره‌ای از ذرات الهی موجود است، و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش می‌‌باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپیند و می‌‌گویند هر بار خداوند حق تعالی با چند تن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهای خاکی (حلول) می‌‌نماید، این (حلول) به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسی جامه و به ترکی (دون) گویند و همانست که در فلسفه برهمایی هندوئی (کارما) آمده است.
چنان که در کتاب (سرانجام) آمده است، (خداوند در ازل درون دریّ می‌‌زیست، و سپس برای نخستین بار تجسّم یافت، و به صورت شخصی به نام خاوندگاریا کردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت علی (ع) ظاهر گشت.)
در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می‌‌شود، و در جای دیگر سر بر می‌‌دارد. منظور از این (تناسخ) و جای به جای شدن، و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است.
هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‌‌ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم می‌‌پذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلی می‌‌کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته‌‌ای به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشته‌‌ای به صورت بنیامین در آمد.

در کتاب (سرانجام) آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش.
...  اهل حق درباره حضرت علی (ع) می‌‌گویند، که او تجلی ذات خداست، و وی را (مظهر) تمام و کمال خدا می‌‌دانند، و اوست که در هر دوره و عصری ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلّی می‌‌کند. علی (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدّه‌ای از یاران نزدیک خود بیاموخت. ...  

آفرینش جهان:
اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلی انجام شده است، یکی خلقت (جهان معنوی) و دیگری خلقت (جهان مادی). این افسانه‌‌ها در دفترها و متون دینی ایشان به لهجه گورانی، به صورتهای گوناگون حکایت شده است. گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلّق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن درّ پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند ...

موعود اهل حق:
سه تن، شاه خوشین، بابا ناووس و سلطان اسحاق هستند ...

آداب و رسوم اهل حق:
از آداب و رسوم ایشان، نماز خواندن و قربانی کردن و سر سپردن و جوز شکستن و عهد و میثاق بستن و روزه گرفتن است. محل اجتماع ایشان (جمخانه) است که مخفف کلمه جمع خانه می‌‌باشد....  عبادت با نواختن طنبور و آلات موسیقی و خواندن سرود ودعاهای مذهبی انجام می‌‌پذیرد. گاهی هنگام دعا چنان از خود بیخود می‌‌شوند، که خویشتن را بر روی آتش افروخته افکنده و در آن حال جذبه به ایشان صدمه‌ای نمی‌‌رسد... .

کتابهای مذهبی و مقدس: 
یکی از کتابهای مذهبی ایشان (فرقان الاخبار) است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت اللّه جیحون‌ آبادی متخلّص به مجرم است، ... حاج نعمت اللّه جیحون‌ آبادی کتابی دیگر به بحر متقارب به نام (شاهنامه حقیقت) دارد، که در اسرار مذهب اهل حق، در آن کتاب به زبان شعر، سخن گفته است. ... دیگر از کتابهای اهل حق کتاب (سرانجام) است. ...

ترکیب موجود در مذهب اهل حق
چنان که در آغاز این مقاله اشاره رفت، اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنی‌ عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند درویشان دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند، مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته‌‌اند. اینکه گویند: خداوند در ازل در (درّی) پنهان بود، مأخوذ از عقاید مانوی است. عقیده (تناسخ) را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته‌‌اند، و این که عالم را به دو قسمت (الهی) و (اهریمنی) تقسیم می‌‌کنند، تحت تأثیر دین زردشتی واقع شده‌‌اند. اما کشتن خروس را از عادات یهود گرفته‌‌اند.)

[1]. الدر المنثور، ج 3 ص 56.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 50.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین