اطلاعاتی درباره ی اهل حق می خواستم. اهل حق یک مذهب باطنی است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگی می کنند. در بین فرقه های اهل حق کسانی هستند که به الوهیت برخی مخلوقات مثل حضرت علی (ع) عقیده دارند، اینها قطعاً کافرند، در بین آنها گویا کسانی هم هستند که به الوهیت مخلوقات قائل نیستند، اگر اینها منکر دیگر ضروریات دین اسلام هم نباشند مسلمان خواهند بود؛ لکن به نظر می رسد که بسیاری از اینها منکر ضروریات دین هستند مثلا برخی از آنها شرب خمر را حلال می دانند یا به روزه به آن شکلی که اسلام گفته است اعتقاد ندارند و...؛ مشکلی که در مورد اهل حق وجود دارد این است که آنها دارای فرقه های بسیار متعددند و حکم کردن در مورد همه آنها به یک صورت درست نخواهد بود. مشکل دیگر در مورد این فرقه ها این است که آنها عقائد خود را فاش نمی کنند و به اصطلاح خودشان حفظ اسرار می کنند لذا اطلاع از عقائد آنها کارآسانی نیست چون در مواجهه با مسلمین عقائد خلاف خود را انکار می کنند. در مورد تاریخ پیدایش اهل حق برخی از هواداران این فرقه معتقدند که این فرقه در قرن دوم هجری پدید آمده و در قرن هفتم تجدید حیات یافته است اما از نظر برخی دیگر این فرقه در قرن چهارم به دست شخصی به نام مبارک شاه، ملقب به شاه خُوَشین از اهالی بلوران از توابع لرستان تأسیس شده است. (ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، ص 331 ) به برخی ازعقائد این فرقه به نقل از کتاب ( فرهنگ فرق اسلامی، ص 87 ) نوشته ( دکتر محمد جواد مشکور ) اشاره می شود. بعضی دیگر از فرق اسلام نیز مانند حروفیها و متصوفه، خود را اهل حق یا حقیقت نامیدهاند. اما اهل حق، بمعنی اخص نام گروهی است، که به ایشان با نوعی تسامح علی اللهی نیز می گویند، ولی آنان علی اللهی واقعی نیستند، بلکه عقایدشان آمیخته ای از اعتقادات (مانوی)، و ادیان کهن (ایرانی)، و مذهب (اسماعیلی)، و (تناسخ هندی) و دیگر ادیان سرّی است. طوایف اهل حق به نامهای مختلف مانند: اهل حق، اهل سرّ، یارسان، نصیری، علی اللهی معروف میباشند، و از نشانههای خاص آنان (شارب) است، یعنی سبیل خود را نمیزنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان (شارب) را معرّف مسلک حقیقت میدانند، و معتقدند که شاه ولایت علی (ع) نیز شارب خود را نمیزده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ می دانند. اهل حق را (گوران) نیز میگویند، و ناحیه گوران در آذربایجان، یکی از مراکز مهم این فرقه به شمار میرود. گورانها در اصل از مردم حوالی کرمانشاهان هستند، که از آن ناحیه به آذربایجان کوچیده اند، و لهجه ای مخصوص دارند، که در نواحی غربی و جنوبی کردستان به آن تکلم می شود، و آن گویشی است آمیخته از لهجه کردی اورامانی، و کرمانجی، و لکی. مرکز اصلی طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قلخانی و اکثر طوایف سنجابی، وشاخههایی از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه وند و جلال وند در شهرهای غربی ایران، از جمله قصر شیرین و سرپل ذهاب و کرند و صحنه و هلیلان از اهل حق اند. در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند سکونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، و در مراغه و حوالی قزوین و تهران ، بومهن ، شهرآباد، گلخندان، سیاهبند ، شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عدهای از صاحبان این مذهب زندگی میکنند. در بیرون از مرزهای ایران بعضی از طوایف کرد عراق عرب در شهرهای سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه گروه فراوانی از اهل حق هستند. پیروان اهل حق غالبا چادر نشین و ده نشیناند. در قفقاز و جمهوری آذربایجان و سوریه و در مازندران و فارس و خراسان نیز اهل حق یافت می شوند. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زرتشتی (پندار نیک)، (گفتار نیک) و (کردار نیک) می باشد که از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یک بیت به گویش ترکی، از کلام (سرانجام) کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است: یاری چارچیون، باوری وجا پاکی و راستی، نیستی وردآ یعنی یاری چهار چیز است و به جای آورید، پاکی و راستی، نیستی و یاری. تناسخ و حلول: (تناسخ) یعنی حلول روح از قالبی مادّی به قالب مادّی دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را (دونادون) گویند. به عقیده ایشان در تن هر کس ذرهای از ذرات الهی موجوداست، و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش می باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و می گویند هر بار خداوند حق تعالی با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهای خاکی (حلول) می نماید، این (حلول) به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسی جامه و به ترکی (دون) گویند و همانست که در فلسفه برهمایی هندوئی (کارما) آمده است. چنان که در کتاب (سرانجام) آمده است، (خداوند در ازل درون دری میزیست، و سپس برای نخستین بار تجسم یافت، و به صورت شخصی به نام خاوندگار یا کردگار جهان ، مجسم شد، و بار دوم به صورت علی (ع) ظاهر گشت.) در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیرآب است. یعنی در جایی پنهان میشود، و در جای دیگر سر بر میدارد. منظور از این (تناسخ) و جای به جای شدن، و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجستهای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم میپذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلی میکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشتهای به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشته ای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب (سرانجام) آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش. در کتاب دیگری آمده است که بنیامین از عرق خاوندگار پیدا شد و آن رمز تواضع و فروتنی است، و داوود از نفس او و وی رمز خشم و غضب است، و موسی از سبلتان او، و وی رمز رحمت است، و رزبار از نبض او، و وی رمز احسان و نیکی است. اهل حق درباره حضرت علی (ع) میگویند، که او تجلی ذات خداست، و وی را (مظهر) تمام و کمال خدا میدانند، و اوست که در هر دوره و عصری ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلی میکند. علی (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدهای از یاران نزدیک خود بیاموخت. در دعای سفره، خطاب به حضرت علی (ع) گویند: (یا علی ایو الله، الحمد لله رب العالمین، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبی، شکسته، بسته جان مدعی، بر ما حلال بر صاحبانش خیر و برکت) . آفرینش جهان: اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلی انجام شده است، یکی خلقت (جهان معنوی) و دیگری خلقت (جهان مادی) . این افسانه ها در دفترها و متون دینی ایشان به لهجه گورانی، به صورتهای گوناگون حکایت شده است. گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسی) - عزرائیل (مصطفی داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار) که او را یادگار حسین نیز گفتهاند و او مظهر حسین بن علی (ع) است. پس از خلقت هفت تن، خداوند نخستین عهد و میثاق خویش را با آنان بست، و دو جهان (مادی) و (معنوی) را خلق فرمود: مخلوقات این عالم، بر حسب عنصر اولیه دو قسم متمایز و متضاداند، قسمتی از گل زرد آفریده شده و قمستی از گل سیاه، قسم اول را (زردگلان) و قسمت دوم را (سیاه گلان) نامند. (زردگلان) اهل نورند و ایشان را دو پیشوا بوده که یکی پس از دیگری آمده است، و آن دو بنیامین و سید محمد (به صورت بزرگ سوار) ظهور کرده است. اما قسم دوم از آتش و تاریکی اند، برای ایشان دو پیشوا آمد یکی (ابلیس) و دیگری را (خناس) گویند. هفت تنان - به اعتقاد ایشان، خداوند با هفت فرشته مقربی که از درون در خلق فرموده است به صورت بشر نازل شده، و در دوره های مختلف در بدنهای پاکان تجلی کرده است. در نخستین دوره خداوند به دون (یا) تجلی کرد، و در دوره دوم به دون (علی)، و به ترتیب به جامه (شاه خوشین)، بابا ناووس، و سلطان اسحق (سهاک) در آمد، و معتقدند که این سه تن اخیر، مانند عیسی مسیح بدون پدر از مادر متولد شدند. هفت تن در مرحله اول از یاران سلطان اسحق قرار دارند، همانطور که سلطان اسحق (مظهر) علی (ع)، و علی (ع) مظهر (ذات حق) است. موعود اهل حق این سه تن، شاه خوشین، باباناووس و سلطان اسحق، هستند. 1- شاه خوشین: گویند در اواخر قرن سوم هجری مردی به نام مبارک شاه، ملقب به شاه خوشین که او را مظهر الله میدانند، در لرستان بدون پدر از مادری بکر به نام (ماما جلاله) زاده شد. وی مریدان بسیار داشت، و به سیر و سیاحت می پرداخت، و ذکر جلی را با نواختن آلات موسیقی اجرا میکرد. روزی در اثنای گردش به رودخانه گاماسب افتاد و از نظر ناپدید شد. 2- بابا ناووس: گویند در فاصله بین قرن چهارم و پنجم، شخصی به نام بابا ناووس، بدون پدر مانند شاه خوشین، در میان طایفه جاف از طوایف کرد، از زنی به نام خاتونه گلی تولد یافت. روزی به شکل شاهباز پنهان گشت، و پیش از آن به یاران خود گفته بود که من دیگر باره ظهور خواهم کرد. 3- سلطان اسحق: گویند سلطان اسحق که به زبان محلی (سلطان سهاک) تلفظ میشود، پسر شیخ عیسی برزنجی از سادات موسی، و از پیشوایان دراویش نقشبندی است، و نسب او به امام موسی کاظم (ع) می رسد، از شیخ عیسی سه پسر باقی ماند، یکی سلطان اسحق، دیگری سید عبدالکریم، و نام پسر سوم معلوم نشد. سلطان اسحق جد سادات حیدری گوران از اهل حق است، که از جمله غلاة شیعه به شمار میروند. آداب و رسوم اهق حق: از آداب و رسوم ایشان، نماز خواندن و قربانی کردن و سرسپردن و جوز شکستن و عهدو میثاق بستن و روزه گرفتن است. محل اجتماع ایشان (جمخانه) است که مخفف کلمه جمع خانه میباشد. این اجتماع نباید کمتر از سه تن باشد، شرط شرکت در جمخانه، مرد بودن و عاقل و بالغ بودن، و قصد عبادت داشتن، و کمربند همتبرکمرداشتن است، که با گفتن یا علی در آن عبادتگاه وارد شوند. نماز ایشان به جماعت است، و نماز فرادی درست نیست، عبادت با نواختن طنبور و آلات موسیقی و خواندن سرود و دعاهای مذهبی انجام میپذیرد.سرسپردن یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن، و در پیش پیر دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد، از اصول سرسپردن شکستن یک عدد جوز هندی است، و برای شکستن جوز تشریفات خاصی در (جمخانه) برگزار میشود. نذر و نیاز، از واجبات مذهب اهل حق است، که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. دیگر از مراسم، قربانی کردن است، که در اصطلاح خود آن را کردار خوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاونر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن روزه سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نکند، و در زمستان باشد و پس از آن عید گیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغکشان) و خروس کشان خوانند. کتابهای مذهبی و مقدس: یکی از کتابهای مذهبی ایشان (فرقان الاخبار) است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جیحون آبادی متخلص به مجرم است، وی پسر میرزا بهرام مکری بود، و در سال 1288ه در ده جیحون آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان، زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338ه در جیحون آباد در گذشت. حاج نعمت الله جیحون آبادی کتابی دیگر به بحر متقارب به نام (شاهنامه حقیقت) دارد، که در اسرار مذهب اهل حق، در آن کتاب به زبان شعر، سخن گفته است. دیگر از کتابهای اهل حق کتاب (سرانجام) است. این کتاب را سرانجام یا کلام خزانه گویند، و هنگام نیاز با آهنگ خاصی همراه با طنبور خوانده می شود. این کلامها به گویش کردی گورانی است. چنان که در آغاز اشاره شد، اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاه شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنی عشریه و فرقه دروزی و نصیریه است. آنان مانند درویشان دارای حلقات ذکر و سرسپردن هستند، مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته اند. اینکه گویند: خداوند در ازل در (دری) پنهان بود، ماخوذ از عقاید مانوی است. عقیده (تناسخ) را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته اند، و این که عالم را به دو قسمت (الهی) و (اهریمنی) تقسیم می کنند، تحت تاثیر دین زردشتی واقع شده اند. کشتن خروس را از عادات یهود گرفته اند. منابع:فرق و مذاهب کلامی ، علی ربانی گلپایگانیمجله وحید، سال هفتم، مقاله اهل حق، دکتر حشمت طبیبی.
اطلاعاتی درباره ی اهل حق می خواستم.
اهل حق یک مذهب باطنی است که معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگی می کنند. در بین فرقه های اهل حق کسانی هستند که به الوهیت برخی مخلوقات مثل حضرت علی (ع) عقیده دارند، اینها قطعاً کافرند، در بین آنها گویا کسانی هم هستند که به الوهیت مخلوقات قائل نیستند، اگر اینها منکر دیگر ضروریات دین اسلام هم نباشند مسلمان خواهند بود؛ لکن به نظر می رسد که بسیاری از اینها منکر ضروریات دین هستند مثلا برخی از آنها شرب خمر را حلال می دانند یا به روزه به آن شکلی که اسلام گفته است اعتقاد ندارند و...؛ مشکلی که در مورد اهل حق وجود دارد این است که آنها دارای فرقه های بسیار متعددند و حکم کردن در مورد همه آنها به یک صورت درست نخواهد بود. مشکل دیگر در مورد این فرقه ها این است که آنها عقائد خود را فاش نمی کنند و به اصطلاح خودشان حفظ اسرار می کنند لذا اطلاع از عقائد آنها کارآسانی نیست چون در مواجهه با مسلمین عقائد خلاف خود را انکار می کنند. در مورد تاریخ پیدایش اهل حق برخی از هواداران این فرقه معتقدند که این فرقه در قرن دوم هجری پدید آمده و در قرن هفتم تجدید حیات یافته است اما از نظر برخی دیگر این فرقه در قرن چهارم به دست شخصی به نام مبارک شاه، ملقب به شاه خُوَشین از اهالی بلوران از توابع لرستان تأسیس شده است. (ر.ک: فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، ص 331 ) به برخی ازعقائد این فرقه به نقل از کتاب ( فرهنگ فرق اسلامی، ص 87 ) نوشته ( دکتر محمد جواد مشکور ) اشاره می شود. بعضی دیگر از فرق اسلام نیز مانند حروفیها و متصوفه، خود را اهل حق یا حقیقت نامیدهاند. اما اهل حق، بمعنی اخص نام گروهی است، که به ایشان با نوعی تسامح علی اللهی نیز می گویند، ولی آنان علی اللهی واقعی نیستند، بلکه عقایدشان آمیخته ای از اعتقادات (مانوی)، و ادیان کهن (ایرانی)، و مذهب (اسماعیلی)، و (تناسخ هندی) و دیگر ادیان سرّی است. طوایف اهل حق به نامهای مختلف مانند: اهل حق، اهل سرّ، یارسان، نصیری، علی اللهی معروف میباشند، و از نشانههای خاص آنان (شارب) است، یعنی سبیل خود را نمیزنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان (شارب) را معرّف مسلک حقیقت میدانند، و معتقدند که شاه ولایت علی (ع) نیز شارب خود را نمیزده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ می دانند. اهل حق را (گوران) نیز میگویند، و ناحیه گوران در آذربایجان، یکی از مراکز مهم این فرقه به شمار میرود. گورانها در اصل از مردم حوالی کرمانشاهان هستند، که از آن ناحیه به آذربایجان کوچیده اند، و لهجه ای مخصوص دارند، که در نواحی غربی و جنوبی کردستان به آن تکلم می شود، و آن گویشی است آمیخته از لهجه کردی اورامانی، و کرمانجی، و لکی. مرکز اصلی طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قلخانی و اکثر طوایف سنجابی، وشاخههایی از طایفه کلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه وند و جلال وند در شهرهای غربی ایران، از جمله قصر شیرین و سرپل ذهاب و کرند و صحنه و هلیلان از اهل حق اند. در لرستان در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند سکونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، و در مراغه و حوالی قزوین و تهران ، بومهن ، شهرآباد، گلخندان، سیاهبند ، شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال کلاردشت عدهای از صاحبان این مذهب زندگی میکنند. در بیرون از مرزهای ایران بعضی از طوایف کرد عراق عرب در شهرهای سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه گروه فراوانی از اهل حق هستند. پیروان اهل حق غالبا چادر نشین و ده نشیناند. در قفقاز و جمهوری آذربایجان و سوریه و در مازندران و فارس و خراسان نیز اهل حق یافت می شوند. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زرتشتی (پندار نیک)، (گفتار نیک) و (کردار نیک) می باشد که از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یک بیت به گویش ترکی، از کلام (سرانجام) کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است: یاری چارچیون، باوری وجا پاکی و راستی، نیستی وردآ یعنی یاری چهار چیز است و به جای آورید، پاکی و راستی، نیستی و یاری. تناسخ و حلول: (تناسخ) یعنی حلول روح از قالبی مادّی به قالب مادّی دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را (دونادون) گویند. به عقیده ایشان در تن هر کس ذرهای از ذرات الهی موجوداست، و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش می باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و می گویند هر بار خداوند حق تعالی با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهای خاکی (حلول) می نماید، این (حلول) به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسی جامه و به ترکی (دون) گویند و همانست که در فلسفه برهمایی هندوئی (کارما) آمده است. چنان که در کتاب (سرانجام) آمده است، (خداوند در ازل درون دری میزیست، و سپس برای نخستین بار تجسم یافت، و به صورت شخصی به نام خاوندگار یا کردگار جهان ، مجسم شد، و بار دوم به صورت علی (ع) ظاهر گشت.) در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیرآب است. یعنی در جایی پنهان میشود، و در جای دیگر سر بر میدارد. منظور از این (تناسخ) و جای به جای شدن، و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجستهای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم میپذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلی میکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشتهای به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشته ای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب (سرانجام) آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش. در کتاب دیگری آمده است که بنیامین از عرق خاوندگار پیدا شد و آن رمز تواضع و فروتنی است، و داوود از نفس او و وی رمز خشم و غضب است، و موسی از سبلتان او، و وی رمز رحمت است، و رزبار از نبض او، و وی رمز احسان و نیکی است. اهل حق درباره حضرت علی (ع) میگویند، که او تجلی ذات خداست، و وی را (مظهر) تمام و کمال خدا میدانند، و اوست که در هر دوره و عصری ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلی میکند. علی (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدهای از یاران نزدیک خود بیاموخت. در دعای سفره، خطاب به حضرت علی (ع) گویند: (یا علی ایو الله، الحمد لله رب العالمین، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبی، شکسته، بسته جان مدعی، بر ما حلال بر صاحبانش خیر و برکت) . آفرینش جهان: اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلی انجام شده است، یکی خلقت (جهان معنوی) و دیگری خلقت (جهان مادی) . این افسانه ها در دفترها و متون دینی ایشان به لهجه گورانی، به صورتهای گوناگون حکایت شده است. گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسی) - عزرائیل (مصطفی داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار) که او را یادگار حسین نیز گفتهاند و او مظهر حسین بن علی (ع) است. پس از خلقت هفت تن، خداوند نخستین عهد و میثاق خویش را با آنان بست، و دو جهان (مادی) و (معنوی) را خلق فرمود: مخلوقات این عالم، بر حسب عنصر اولیه دو قسم متمایز و متضاداند، قسمتی از گل زرد آفریده شده و قمستی از گل سیاه، قسم اول را (زردگلان) و قسمت دوم را (سیاه گلان) نامند. (زردگلان) اهل نورند و ایشان را دو پیشوا بوده که یکی پس از دیگری آمده است، و آن دو بنیامین و سید محمد (به صورت بزرگ سوار) ظهور کرده است. اما قسم دوم از آتش و تاریکی اند، برای ایشان دو پیشوا آمد یکی (ابلیس) و دیگری را (خناس) گویند. هفت تنان - به اعتقاد ایشان، خداوند با هفت فرشته مقربی که از درون در خلق فرموده است به صورت بشر نازل شده، و در دوره های مختلف در بدنهای پاکان تجلی کرده است. در نخستین دوره خداوند به دون (یا) تجلی کرد، و در دوره دوم به دون (علی)، و به ترتیب به جامه (شاه خوشین)، بابا ناووس، و سلطان اسحق (سهاک) در آمد، و معتقدند که این سه تن اخیر، مانند عیسی مسیح بدون پدر از مادر متولد شدند. هفت تن در مرحله اول از یاران سلطان اسحق قرار دارند، همانطور که سلطان اسحق (مظهر) علی (ع)، و علی (ع) مظهر (ذات حق) است. موعود اهل حق این سه تن، شاه خوشین، باباناووس و سلطان اسحق، هستند. 1- شاه خوشین: گویند در اواخر قرن سوم هجری مردی به نام مبارک شاه، ملقب به شاه خوشین که او را مظهر الله میدانند، در لرستان بدون پدر از مادری بکر به نام (ماما جلاله) زاده شد. وی مریدان بسیار داشت، و به سیر و سیاحت می پرداخت، و ذکر جلی را با نواختن آلات موسیقی اجرا میکرد. روزی در اثنای گردش به رودخانه گاماسب افتاد و از نظر ناپدید شد. 2- بابا ناووس: گویند در فاصله بین قرن چهارم و پنجم، شخصی به نام بابا ناووس، بدون پدر مانند شاه خوشین، در میان طایفه جاف از طوایف کرد، از زنی به نام خاتونه گلی تولد یافت. روزی به شکل شاهباز پنهان گشت، و پیش از آن به یاران خود گفته بود که من دیگر باره ظهور خواهم کرد. 3- سلطان اسحق: گویند سلطان اسحق که به زبان محلی (سلطان سهاک) تلفظ میشود، پسر شیخ عیسی برزنجی از سادات موسی، و از پیشوایان دراویش نقشبندی است، و نسب او به امام موسی کاظم (ع) می رسد، از شیخ عیسی سه پسر باقی ماند، یکی سلطان اسحق، دیگری سید عبدالکریم، و نام پسر سوم معلوم نشد. سلطان اسحق جد سادات حیدری گوران از اهل حق است، که از جمله غلاة شیعه به شمار میروند. آداب و رسوم اهق حق: از آداب و رسوم ایشان، نماز خواندن و قربانی کردن و سرسپردن و جوز شکستن و عهدو میثاق بستن و روزه گرفتن است. محل اجتماع ایشان (جمخانه) است که مخفف کلمه جمع خانه میباشد. این اجتماع نباید کمتر از سه تن باشد، شرط شرکت در جمخانه، مرد بودن و عاقل و بالغ بودن، و قصد عبادت داشتن، و کمربند همتبرکمرداشتن است، که با گفتن یا علی در آن عبادتگاه وارد شوند. نماز ایشان به جماعت است، و نماز فرادی درست نیست، عبادت با نواختن طنبور و آلات موسیقی و خواندن سرود و دعاهای مذهبی انجام میپذیرد.سرسپردن یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن، و در پیش پیر دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد، از اصول سرسپردن شکستن یک عدد جوز هندی است، و برای شکستن جوز تشریفات خاصی در (جمخانه) برگزار میشود. نذر و نیاز، از واجبات مذهب اهل حق است، که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. دیگر از مراسم، قربانی کردن است، که در اصطلاح خود آن را کردار خوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاونر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن روزه سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نکند، و در زمستان باشد و پس از آن عید گیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغکشان) و خروس کشان خوانند. کتابهای مذهبی و مقدس: یکی از کتابهای مذهبی ایشان (فرقان الاخبار) است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جیحون آبادی متخلص به مجرم است، وی پسر میرزا بهرام مکری بود، و در سال 1288ه در ده جیحون آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان، زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338ه در جیحون آباد در گذشت. حاج نعمت الله جیحون آبادی کتابی دیگر به بحر متقارب به نام (شاهنامه حقیقت) دارد، که در اسرار مذهب اهل حق، در آن کتاب به زبان شعر، سخن گفته است. دیگر از کتابهای اهل حق کتاب (سرانجام) است. این کتاب را سرانجام یا کلام خزانه گویند، و هنگام نیاز با آهنگ خاصی همراه با طنبور خوانده می شود. این کلامها به گویش کردی گورانی است. چنان که در آغاز اشاره شد، اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاه شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنی عشریه و فرقه دروزی و نصیریه است. آنان مانند درویشان دارای حلقات ذکر و سرسپردن هستند، مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته اند. اینکه گویند: خداوند در ازل در (دری) پنهان بود، ماخوذ از عقاید مانوی است. عقیده (تناسخ) را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته اند، و این که عالم را به دو قسمت (الهی) و (اهریمنی) تقسیم می کنند، تحت تاثیر دین زردشتی واقع شده اند. کشتن خروس را از عادات یهود گرفته اند. منابع:فرق و مذاهب کلامی ، علی ربانی گلپایگانیمجله وحید، سال هفتم، مقاله اهل حق، دکتر حشمت طبیبی.
- [سایر] فرقه اهل حق چه کسانی هستند؟
- [سایر] آمار اهل سنت به تفکیک فرقه ها؟
- [سایر] سوالم در مورد فرقه ی اهل حق چه فرقه ای است؟ خصوصا کسانی که در کرمانشاه زندگی می کنند.
- [سایر] اهل حق چگونه فرقه ای است و شرایط تغییردین از اهل حق به شیعه چیست؟
- [سایر] آیا فرقه اهل حق مسلمان هستند یا سنی؟
- [سایر] فرقه نصیریان با اهل حق چه رابطه ای دارد؟
- [سایر] فرقه اهل حق چند گروهند و چه عقایدی دارند؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا افرادی از فرقه اهل حق میتوانند اقامه قسامه نمایند؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقه اهل حق وارد است؟
- [سایر] فرقه اشعری و معتزله و اهل حدیث چه عقایدی دارند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] تمام فرقه های اسلامی پاکند، مگر آنها که با ائمه معصومین(علیهم السلام)عداوت و دشمنی دارند و خوارج و غلات، یعنی غلوکنندگان در حق ائمه(علیهم السلام).
- [آیت الله مظاهری] مستحب است در دادن زکات، خویشان خود را بر دیگران، و اهل علم و کمال را بر غیر آنان و کسانی را که اهل سؤال نیستند بر اهل سؤال مقدم بدارد.
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر از محلی مسافرت کند که اهل ندارد؛ وقتی به جائی برسد که اگر آن محل اهل داشت از آنجا دیده نمی شد؛ باید نماز را شکسته بخواند.
- [آیت الله خوئی] اگر از محلی مسافرت کند که خانه و اهل ندارد، وقتی بهجایی برسد که اگر آن محل اهل داشت از آنجا دیده نمیشد، باید نماز را شکسته بخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد باید به اسانترین راه او را بیرون اورند و چنانچه ناچار شوند او را قطعه قطعه کنند اشکال ندارد ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است وگرنه زنی که اهل فن باشد او را بیرون بیاورند و در صورت نبود زنی که اهل فن باشد مرد محرمی که اهل فن باشد و اگر ان هم ممکن نشد مرد نامحرمی که اهل فن باشد و در صورتی که ان هم پیدا نشد کسی که اهل فن نباشد با رعایت ترتیب مذکور می تواند بچه را بیرون اورد
- [آیت الله مظاهری] اهل کتاب پاک میباشند. 9 - مایعات مست کننده:
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس) پاک می باشند.
- [امام خمینی] اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد،باید به آسانترین راه او را بیرون آورند. و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند، اشکال ندارد. ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است یا زنی که اهل فن باشد او را بیرون بیاورند. و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد. و اگرآن هم ممکن نشود، مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد. و در صورتی که آن هم پیدا نشود، کسی که اهل فن نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.
- [آیت الله بهجت] اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسانترین راه او را بیرون آورند و چنانچه ناچار شوند که او را قطعهقطعه کنند اشکال ندارد، ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است انجام بگیرد؛ و اگر نشد، بهوسیله زنی که اهل فن باشد او را بیرون بیاورند؛ و اگر ممکن نیست، مرد محرمی که اهل فن باشد؛ و اگر آن هم ممکن نشود مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد؛ و در صورتی که آن هم پیدا نشود کسی که اهل فن نباشد میتواند بچه را بیرون آورد.