برای آشنایی بیشتر با زندگی حضرت موسی و عیسی علیهما السّلام خلاصه ای از زندگی این دو پیامبر بزرگ را بیان کنید؟
سرگذشت حضرت موسی علیه السّلام ، که به صورت داستانها و حکایات در دو کتاب از اسفار پنجگانه تورات (سفر خروج و سفر اعداد) مندرج است، سیصد یا چهار صد سال بعد از زمان وفات او به رشته تحریر در آمده است[1]، فلذا با توجه به تحریفات موجود در تورات مطالب مندرج در آن در خصوص حضرت موسی علیه السّلام ، قابل پذیرش و استدلال نمی باشند. قرآن کریم، بنی اسرائیل را به جهت تحریف تورات مذمت و توبیخ می کند. و تاریخ هم مؤید گفتار قرآن است، زیرا بخت النصر بعد از آنکه فلسطین را فتح کرد و هیکل (معبد یهود) را ویران ساخت، و تورات را سوزانید، در سال 588 ق.م، یهود را از فلسطین به سوی بابل کوچ داد، در سال 530 ق.م، یعنی 50 سال بعد، کورش، بابِل را فتح نمود و به یهود اجازه داد تا به سرزمین خود، بروند، و در آنجا (عزرای کاهن) تورات را برایشان نوشت، پس تورات اصلی منقرض شده و آنچه مانده محفوظات (عزرا) می باشد.[2] اما زندگینامه حضرت موسی علیه السّلام بر طبق متون اسلامی این طور بیان شده است که بعضی از کاهنان، به فرعون خبر داده بودند که فرزندی در بنی اسرائیل متولد می شود، که زوال ملک او به دست وی صورت می گیرد، ناگزیر فرعون دستور داد تا هر طفل پسری که در بنی اسرائیل متولد می شود، به قتل برسانند، تا بتواند عدم زوال ملک خود را بیمه کند. امّا مدّتی نگذشته بود که اراده خداوند لایزال عملی شد، پسری به دنیا آمد. مادر بچه نگران حال بچه اش بود؛ خداوند وحی فرمود: تا آن را در صندوقچه ای بگذارد و به رود نیل بیاندازد، مادر موسی به بچه اش شیر داد و چنین کرد تا از خطر جلادان فرعون نجات یابد. آب، موسی را به طرف قصر فرعون برد، مادر موسی دختر خود را که همان خواهر موسی بود فرستاد تا از سرنوشت برادرش خبردار شود، خواهر، پیرامون قصر گردش می کرد که دید چند نفر به دنبال زن شیردهی می گردند، آن خواهر دلباخته برادر، آنان را به مادرش راهنمایی کرد و سرانجام وعده بازگشت موسی به مادرش تحقق یافت و خداوند به دل نگران و مظطرب مادر آرامش بخشید. خداوند قادر در دامان فرعون ستمگر موسای مصلح را بزرگ کرد و با اظهار قدرت خویش نگذاشت فرعون طاغی نور خدا را خاموش نموده و هدف پلیدش را عملی سازد.[3] موسی سرانجام بعد از کشتن مرد قبطی، که درباریان قبط به کشتن وی رأی داده بودند بار دیگر با منت و لطف الهی نجات یافت و هراسان راه مدین را در پیش گرفت و پس از تحمل رنج و زحمت راه به کنار چاهی رسید که مردم را در حال آب دادن به گوسفندانشان دید، روح ضعیف نوازی موسی به وی اجازه نداد از مشاهده حادثه ای بی تفاوت بماند. فلذا اقدام به یاری ضعیف کرد و گوسفندان دختران شعیب را آب داد و به خاطر همین عمل نیک، به خانه شعیب دعوت شد، در آنجا با یکی از دختران عفیفهء وی ازدواج کرد و پس از مدت ده سال کار در خانه شعیب علیه السّلام ، همراه خانواده اش راه مصر را در شب بسیار سرد، در پیش می گیرد که راه را گم می کنند. و در چنین شرایطی، موسی از کوه طور که در آن نزدیکی ها بوده نور آتشی را می بیند، او از خانواده خود می خواهد همانجا بمانند، تا برود از آتش خبری بیاورد. هنگامی که وارد آن مکان می شود، ندای (من پروردگار عالمیان هستم)[4] گوش او را می نوازد، و بدین ترتیب موسی مأمور به دعوت فرعون ستمگر می شود.[5] و خداوند حکیم، هارون را به عنوان وزیر و یاور موسی، همراه او می کند تا دو برادر به انجام امر الهی همت گمارده و مبارزه خویش را با طاغی آن زمان آغاز کنند، تا پس از سالها تلاش وکوشش، و مبارزه طلبی بی امان موفق به فرو نشاندن طغیان و سرکشی فرعون نمی شوند و خداوند با اراده خویش طومار زندگی فرعون را می پیچد و همراه لشگریانش در آب غرق می کند تا درسی باشد برای ستمگران تاریخ. خداوند متعال برای اثبات حقانیت موسی، به انجام معجزاتی، او را توانا کرده بود که تبدیل کردن عصای او به اژدها، نور دادن دستش، ایجاد طوفان، مسلط کردن ملخ، شپش، قورباغه و خون بر معاندین، شکافته شدن دریا، نازل کردن منّ (=شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوی (=مرغان مخصوص شبیه کبوتران)، جوشاندن 12 چشمه از یک سنگ با زدن عصا، زنده کردن مردگان، بلند کردن کوه بالای سر مردم و انزال الواح ... از جمله آن معجزات بودند.[6] زندگی حضرت عیسی علیه السّلام هم، با اختلافاتی که در اناجیل موجود است ثابت نمی شود بلکه خصوصیات زندگی او باید از طریق قرآن تبیین شود. خلقت عیسی یکی از شگفتی های عالم آفرینش است، زیرا مادرش به اراده مستقیم خداوند و با بشارت روح خدا، که به صورت انسانی بر مریم تمثیل یافت و در حواس بینایی مریم به صورت انسان محسوس شد. به وی خطاب کرد: (من فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو جوان پر نمو و شایسته ای را ببخشم)[7] فلذا مریم(س) باردار گردید تا آیت و نشانه ای برای همگان باشد. چگونگی تولد عیسی علیه السّلام طبق نقل قرآن چنین است. مادر او هنگامی که باردار می شود خداوند او را به نقطه دور دستی می برد و درد زایمان، او را به کنار تنة درخت خرمای خشک کشاند و بعد از تولد حضرت عیسی علیه السّلام ، آنقدر ناراحت شد، که گفت: (ای کاش پیش از این مرده بودم، و به کلّی فراموش می شدم) ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که (غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمة آب گوارا قرار داده است. این تنة درخت خرما را به طرف خود تکان بده، خرمای تازه ای بر تو فرو می ریزد. و فرمود: از این غذای لذیذ بخور، و از آن آب گوارا بنوش، و چشمت را به این مولود جدید روشن دار! و هرگاه کسی از انسانها را دیدی، با اشاره بگو: من برای خداوند رحمان روزه ای نذر کرده ام و با کسی سخن نمی گویم.[8] امّا این نوزاد مبارک در برابر نسبت های ناروای مردم آرام نشد و به دفاع از مادر پاکش لب به سخن گشود و در گهواره فرمود: (من بنده خدا هستم! به من کتاب داده و مرا پیامبر خویش قرار داده است).[9] و با این بیان حزن و اندوه را از چهره مادر مهربانش بر طرف کرد و تلخی های گفتار مردم با معجزه الهی تبدیل به شیرینی گردید. اینکه عیسی علیه السّلام ، در گهواره زبان به سخن گشود گرچه معجزه است ولی از آن شگفت انگیز تر کلام اوست که خویشتن را در اولین گفتار، بنده خدا معرفی می کند و با اعتراف به عبودیت خود در برابر خدا، از غلو، غلوّکنندگان جلوگیری کرده و حجت را بر آنان تمام می کند. و سپس نبوت خویش را اعلام نموده و با کلمه (مبارکاً) با با برکت، دفاع از منافع و حقوق مردم را اعلان می دارد و از وجود برخی اعمال مانند نماز و روزه، مهربانی و نیکی به مادر خبر می دهد و خویشتن را از ظلم و جور مبرا می سازد.[10] و در طول زندگی همواره به ارشاد و موعظه مردم می پردازد و با تربیت شاگردان و انجام معجزاتی به اذن خدا مانند: شفا دادن کور مادر زاد، ساختن پرنده از گل، بهبودی به مبتلایان پیسی، زنده کردن مردگان، خبر دادن از خوراک مردم و آنچه ذخیره می کنند و سیر کردن پنچ هزار تن با چند قرص نان و تعدادی ماهی ...[11] در رساندن پیام خدا دریغ نمی ورزد. و سرانجام به سبب خیانت برخی از رسولان، از میان بنی اسرائیل گرفته می شود، و خدا او را به سوی خود، بالا می برد گرچه آنان می گویند ما عیسی مسیح را کشته ایم و به دار آویخته ایم ولی حقیقت مطلب آنست که آنان نه عیسی را کشته اند و نه به دار کشیده اند بلکه این کار بر آنان مشتبه شده است، او را به یقین نکشته اند بلکه خدا او را به آسمان برده است[12] که پس از ظهور حضرت مهدی (عج) برای یاری اش نزول خواهد کرد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. آر چیبالد رابرتسون، عیسی اسطوره تاریخ، ترجمة حسین توفیقی. 2. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1 و 6 و 7 و 16. [1] . جان. بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علی اصغر حکمت، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، نهم، 1377، ص 491. [2] . طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمة محمد باقر موسوی همدانی، دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، ج 16، ص 58،. [3] . المیزان، ج 4، ص 206-208. [4] . قصص/30. [5] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 43-45. [6] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 58. [7] . مریم/19. [8] . مریم/17-30. [9] . مریم/31. [10] . تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج 14، ص 47-3،. [11] . آل عمران/49. [12] . نساء/157 و 158. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

برای آشنایی بیشتر با زندگی حضرت موسی و عیسی علیهما السّلام خلاصه ای از زندگی این دو پیامبر بزرگ را بیان کنید؟


پاسخ:

سرگذشت حضرت موسی علیه السّلام ، که به صورت داستانها و حکایات در دو کتاب از اسفار پنجگانه تورات (سفر خروج و سفر اعداد) مندرج است، سیصد یا چهار صد سال بعد از زمان وفات او به رشته تحریر در آمده است[1]، فلذا با توجه به تحریفات موجود در تورات مطالب مندرج در آن در خصوص حضرت موسی علیه السّلام ، قابل پذیرش و استدلال نمی باشند. قرآن کریم، بنی اسرائیل را به جهت تحریف تورات مذمت و توبیخ می کند. و تاریخ هم مؤید گفتار قرآن است، زیرا بخت النصر بعد از آنکه فلسطین را فتح کرد و هیکل (معبد یهود) را ویران ساخت، و تورات را سوزانید، در سال 588 ق.م، یهود را از فلسطین به سوی بابل کوچ داد، در سال 530 ق.م، یعنی 50 سال بعد، کورش، بابِل را فتح نمود و به یهود اجازه داد تا به سرزمین خود، بروند، و در آنجا (عزرای کاهن) تورات را برایشان نوشت، پس تورات اصلی منقرض شده و آنچه مانده محفوظات (عزرا) می باشد.[2]
اما زندگینامه حضرت موسی علیه السّلام بر طبق متون اسلامی این طور بیان شده است که بعضی از کاهنان، به فرعون خبر داده بودند که فرزندی در بنی اسرائیل متولد می شود، که زوال ملک او به دست وی صورت می گیرد، ناگزیر فرعون دستور داد تا هر طفل پسری که در بنی اسرائیل متولد می شود، به قتل برسانند، تا بتواند عدم زوال ملک خود را بیمه کند. امّا مدّتی نگذشته بود که اراده خداوند لایزال عملی شد، پسری به دنیا آمد.
مادر بچه نگران حال بچه اش بود؛ خداوند وحی فرمود: تا آن را در صندوقچه ای بگذارد و به رود نیل بیاندازد، مادر موسی به بچه اش شیر داد و چنین کرد تا از خطر جلادان فرعون نجات یابد.
آب، موسی را به طرف قصر فرعون برد، مادر موسی دختر خود را که همان خواهر موسی بود فرستاد تا از سرنوشت برادرش خبردار شود، خواهر، پیرامون قصر گردش می کرد که دید چند نفر به دنبال زن شیردهی می گردند، آن خواهر دلباخته برادر، آنان را به مادرش راهنمایی کرد و سرانجام وعده بازگشت موسی به مادرش تحقق یافت و خداوند به دل نگران و مظطرب مادر آرامش بخشید. خداوند قادر در دامان فرعون ستمگر موسای مصلح را بزرگ کرد و با اظهار قدرت خویش نگذاشت فرعون طاغی نور خدا را خاموش نموده و هدف پلیدش را عملی سازد.[3]
موسی سرانجام بعد از کشتن مرد قبطی، که درباریان قبط به کشتن وی رأی داده بودند بار دیگر با منت و لطف الهی نجات یافت و هراسان راه مدین را در پیش گرفت و پس از تحمل رنج و زحمت راه به کنار چاهی رسید که مردم را در حال آب دادن به گوسفندانشان دید، روح ضعیف نوازی موسی به وی اجازه نداد از مشاهده حادثه ای بی تفاوت بماند. فلذا اقدام به یاری ضعیف کرد و گوسفندان دختران شعیب را آب داد و به خاطر همین عمل نیک، به خانه شعیب دعوت شد، در آنجا با یکی از دختران عفیفهء وی ازدواج کرد و پس از مدت ده سال کار در خانه شعیب علیه السّلام ، همراه خانواده اش راه مصر را در شب بسیار سرد، در پیش می گیرد که راه را گم می کنند. و در چنین شرایطی، موسی از کوه طور که در آن نزدیکی ها بوده نور آتشی را می بیند، او از خانواده خود می خواهد همانجا بمانند، تا برود از آتش خبری بیاورد. هنگامی که وارد آن مکان می شود، ندای (من پروردگار عالمیان هستم)[4] گوش او را می نوازد، و بدین ترتیب موسی مأمور به دعوت فرعون ستمگر می شود.[5]
و خداوند حکیم، هارون را به عنوان وزیر و یاور موسی، همراه او می کند تا دو برادر به انجام امر الهی همت گمارده و مبارزه خویش را با طاغی آن زمان آغاز کنند، تا پس از سالها تلاش وکوشش، و مبارزه طلبی بی امان موفق به فرو نشاندن طغیان و سرکشی فرعون نمی شوند و خداوند با اراده خویش طومار زندگی فرعون را می پیچد و همراه لشگریانش در آب غرق می کند تا درسی باشد برای ستمگران تاریخ.
خداوند متعال برای اثبات حقانیت موسی، به انجام معجزاتی، او را توانا کرده بود که تبدیل کردن عصای او به اژدها، نور دادن دستش، ایجاد طوفان، مسلط کردن ملخ، شپش، قورباغه و خون بر معاندین، شکافته شدن دریا، نازل کردن منّ (=شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوی (=مرغان مخصوص شبیه کبوتران)، جوشاندن 12 چشمه از یک سنگ با زدن عصا، زنده کردن مردگان، بلند کردن کوه بالای سر مردم و انزال الواح ... از جمله آن معجزات بودند.[6]
زندگی حضرت عیسی علیه السّلام هم، با اختلافاتی که در اناجیل موجود است ثابت نمی شود بلکه خصوصیات زندگی او باید از طریق قرآن تبیین شود.
خلقت عیسی یکی از شگفتی های عالم آفرینش است، زیرا مادرش به اراده مستقیم خداوند و با بشارت روح خدا، که به صورت انسانی بر مریم تمثیل یافت و در حواس بینایی مریم به صورت انسان محسوس شد. به وی خطاب کرد: (من فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو جوان پر نمو و شایسته ای را ببخشم)[7] فلذا مریم(س) باردار گردید تا آیت و نشانه ای برای همگان باشد.
چگونگی تولد عیسی علیه السّلام طبق نقل قرآن چنین است. مادر او هنگامی که باردار می شود خداوند او را به نقطه دور دستی می برد و درد زایمان، او را به کنار تنة درخت خرمای خشک کشاند و بعد از تولد حضرت عیسی علیه السّلام ، آنقدر ناراحت شد، که گفت: (ای کاش پیش از این مرده بودم، و به کلّی فراموش می شدم) ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که (غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمة آب گوارا قرار داده است. این تنة درخت خرما را به طرف خود تکان بده، خرمای تازه ای بر تو فرو می ریزد. و فرمود: از این غذای لذیذ بخور، و از آن آب گوارا بنوش، و چشمت را به این مولود جدید روشن دار! و هرگاه کسی از انسانها را دیدی، با اشاره بگو: من برای خداوند رحمان روزه ای نذر کرده ام و با کسی سخن نمی گویم.[8]
امّا این نوزاد مبارک در برابر نسبت های ناروای مردم آرام نشد و به دفاع از مادر پاکش لب به سخن گشود و در گهواره فرمود: (من بنده خدا هستم! به من کتاب داده و مرا پیامبر خویش قرار داده است).[9] و با این بیان حزن و اندوه را از چهره مادر مهربانش بر طرف کرد و تلخی های گفتار مردم با معجزه الهی تبدیل به شیرینی گردید.
اینکه عیسی علیه السّلام ، در گهواره زبان به سخن گشود گرچه معجزه است ولی از آن شگفت انگیز تر کلام اوست که خویشتن را در اولین گفتار، بنده خدا معرفی می کند و با اعتراف به عبودیت خود در برابر خدا، از غلو، غلوّکنندگان جلوگیری کرده و حجت را بر آنان تمام می کند. و سپس نبوت خویش را اعلام نموده و با کلمه (مبارکاً) با با برکت، دفاع از منافع و حقوق مردم را اعلان می دارد و از وجود برخی اعمال مانند نماز و روزه، مهربانی و نیکی به مادر خبر می دهد و خویشتن را از ظلم و جور مبرا می سازد.[10]
و در طول زندگی همواره به ارشاد و موعظه مردم می پردازد و با تربیت شاگردان و انجام معجزاتی به اذن خدا مانند: شفا دادن کور مادر زاد، ساختن پرنده از گل، بهبودی به مبتلایان پیسی، زنده کردن مردگان، خبر دادن از خوراک مردم و آنچه ذخیره می کنند و سیر کردن پنچ هزار تن با چند قرص نان و تعدادی ماهی ...[11] در رساندن پیام خدا دریغ نمی ورزد. و سرانجام به سبب خیانت برخی از رسولان، از میان بنی اسرائیل گرفته می شود، و خدا او را به سوی خود، بالا می برد گرچه آنان می گویند ما عیسی مسیح را کشته ایم و به دار آویخته ایم ولی حقیقت مطلب آنست که آنان نه عیسی را کشته اند و نه به دار کشیده اند بلکه این کار بر آنان مشتبه شده است، او را به یقین نکشته اند بلکه خدا او را به آسمان برده است[12] که پس از ظهور حضرت مهدی (عج) برای یاری اش نزول خواهد کرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آر چیبالد رابرتسون، عیسی اسطوره تاریخ، ترجمة حسین توفیقی.
2. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1 و 6 و 7 و 16.


[1] . جان. بی. ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علی اصغر حکمت، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، نهم، 1377، ص 491.
[2] . طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمة محمد باقر موسوی همدانی، دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم، ج 16، ص 58،.
[3] . المیزان، ج 4، ص 206-208.
[4] . قصص/30.
[5] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 43-45.
[6] . تفسیر المیزان، ج 16، ص 58.
[7] . مریم/19.
[8] . مریم/17-30.
[9] . مریم/31.
[10] . تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج 14، ص 47-3،.
[11] . آل عمران/49.
[12] . نساء/157 و 158.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین