آیا صحیح است که یهودیان تبلیغات دینی برای جذب افراد جدید ندارند؟
قوم یهود دارای چند ویژگی است که این خصوصیات آنها باعث شده که در نشر و تبلیغ آئین یهود بعد از مبعوث شدن حضرت عیسی و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله کم‌توجه باشند. یهود تعصب شدیدی نسبت به دین‌شان دارند و آن را مخصوص به خود می‌دانند. این تعصب شدید تنها برای حفظ منافع مادی و نگهداری موقعیت اجتماعی‌شان است زیرا آنان به اصول واقعی دین موسی علیه السّلام پایبند نیستند و آن را مطابق هوای نفسانی خود تغییر داده‌اند و تنها در برابر دیگر مردمان تظاهر به دین‌داری می‌کنند.[1] از صفات بارز شخصیتی یهود خود برتربینی آنها است و در این زمینه آنقدر مغرور بودند که در برابر خداوند هم عصیان کردند. وقتی که طالوت از جانب خداوند به پادشاهی برگزیده شد، به مخالفت با وی بر خاستند و گفتند: ما به پادشاهی، از طالوت سزاوارتریم.[2] بُخل از دیگر ویژگی‌های اخلاقی یهود است. و برخی از آیات قرآن بر تداوم وجود این صفت در میان یهود دلالت دارد.[3] یهود در خود برتربینی به حدی افراط دارند، که به اعتقاد آنها یهودی در نزد خداوند بیش از ملائکه محبوب و معتبر است و بهشت را مخصوص خود می‌دانند و معتقدند هیچ کس به جز آن‌ها داخل آن نمی‌شود. می‌گویند نطفهء غیر یهودی مثل نطفهء بقیه حیوانات است. ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است؛ زیرا ارواح یهود جزء خداوند است، همچنان‌که فرزند، جزء پدرش می‌باشد، فلذا روح‌های یهود نزد خدا عزیز است.[4] زیرا ارواح دیگران شیطانی و مانند ارواح حیوانات است. دکتر ولفنسون در مورد وضعیت دینی و دعوتی یهود معتقد است: تردیدی نیست که یهود توان آن را داشتندکه نفوذ دینی خود را میان عرب‌ها گسترش دهند، آنها اگر می خواستند، می‌توانستند از نظر دینی دارای سلطه بیشتری بشوند. اما آگاهان به تاریخ یهود، کاملاً می‌دانند که یهودی‌ها هیچ ملت دیگری را به پذیرش دین خود وادار نکرده‌اند و بنابر بعضی عوامل انتشار دعوت دینی برای یهود ممنوع است.[5] در زمانی که در عربستان، بت‌پرستی و جهل، حکمفرما بود، یهود به عنوان امتی یکتاپرست با اینکه می‌توانست مردم را جذب دین خود کند، ولی این کار را نکردند. یهودی‌ها نتوانستند تفوق و صلاحیت خود را مانند یک امت صاحب کتاب و رسالت به اثبات برسانند و به عنوان وارثان پیامبران گذشته نقشی در اصلاح و تحول جامعه داشته باشند. آنها حتی مردم را به عقیدهء توحید که از امتیازات‌شان بود دعوت نکردند.[6] شاید عامل اصلی بی‌تفاوتی یهودی‌ها این باشد که آنها دوست ندارند غیر اسرائیلی‌ها را به دین انبیای خود دعوت نمایند. یهودی‌ها در طول تاریخ از دعوت دیگران به آئین خود خودداری نمودند به علاوه یهودی‌ها به قدری و سرگرم امور اقتصادی بودند، که اصلاً فرصت چنین کاری را پیدا نمی‌کردند. و شاید این عدم دعوت دیگران به خاطر این باشد که یهود ادعا دارد که هدایت در انحصار قوم یهود است و پیروان دیگر ادیان گمراه هستند.[7] علاوه بر این یهود در صدر اسلام، با اینکه آمدن پیامبری را بشارت می‌دادند، ولی نه تنها به پیامبر اسلام ایمان نیاوردند، بلکه با حیله‌های مختلف سعی کردند از پیشرفت اسلام جلوگیری کنند. از جمله آنکه برخی از احبار یهود از روی نفاق تظاهر به اسلام می‌کردند. آنان مسلمانان را به نفاق یا بازگشت به دین پدرانشان (که اغلب بت‌پرست بودند) تشویق می‌کردند.[8] این عمل آنها از حسادت شدید یهود ناشی می‌شد، که قرآن هم به آن اشاره دارد.[9] و این حسادت به حدی بود که یهود دوست داشتند، مسلمانان از دین خود دست بکشند و به گمراهی و ضلالت اولیه خود بازگردند و دوست داشتند اعراب کافر و بت‌پرست باشند تا خداپرست و موحد، و نمی‌خواستند که به دین خود آنان درآیند. بنابراین می‌توان گفت: قوم یهود با آنکه قومی یکتاپرست بود ولی با گذشت زمان و با توجه به خصوصیات اخلاقی و نژادپرستی ای که داشتند، حتی با پیامبران خود نیز به مخالفت برخاسته و به مرور زمان، کتاب خدا را به میل و خواسته خود تحریف کردند، و آن را منحصر در اهداف و اغراض خود قرار دادند و خودشان را برتر از دیگران پنداشتند، و به واسطه حسادت و غرور و تعصب شدید نسبت به دین، منحرف شدة خود آن را به صورت آئینی بسته در جامعهء بستهء یهود حفظ کردند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تاریخ یهود مذهب یهود، اسرائیل شاهاک، ترجمه مجید شریف. 2. تحقیقی در دین یهود، جلال الدین آشتیانی. 3. شخصیة الیهود من خلال القرآن، صلاح عبد الفتاح خالدی. [1] . جلالی کندری، سهیلا، یهود شناخت، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران، 1380، ص 190. [2] . بقره/247. [3] . نساء/56 53. [4] . شیرازی، سید محمّد، (دنیا و یهود)، ترجمه محمد هادی مدرسی، چاپ فروغ دانش (بی تا)، ص 122 124. [5] . ندوی، ابوالحسن، نبی رحمت، ترجمه محمد قاسم قاسمی، انتشارات شیخ الاسلام، چاپ اول، مشهد، 1380، ص 170، به نقل از اسرائیل و الفنسون، تاریخ یهود در بلاد عرب، ص 72. [6] . همان، ص 171. [7] . بقره/135. [8] . ابن هشام، سیرة ابن هشام، دار المعرفة، بیروت(بی تا)، ج 1، ص 527. [9] . بقره/105.
عنوان سوال:

آیا صحیح است که یهودیان تبلیغات دینی برای جذب افراد جدید ندارند؟


پاسخ:

قوم یهود دارای چند ویژگی است که این خصوصیات آنها باعث شده که در نشر و تبلیغ آئین یهود بعد از مبعوث شدن حضرت عیسی و حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله کم‌توجه باشند. یهود تعصب شدیدی نسبت به دین‌شان دارند و آن را مخصوص به خود می‌دانند. این تعصب شدید تنها برای حفظ منافع مادی و نگهداری موقعیت اجتماعی‌شان است زیرا آنان به اصول واقعی دین موسی علیه السّلام پایبند نیستند و آن را مطابق هوای نفسانی خود تغییر داده‌اند و تنها در برابر دیگر مردمان تظاهر به دین‌داری می‌کنند.[1] از صفات بارز شخصیتی یهود خود برتربینی آنها است و در این زمینه آنقدر مغرور بودند که در برابر خداوند هم عصیان کردند. وقتی که طالوت از جانب خداوند به پادشاهی برگزیده شد، به مخالفت با وی بر خاستند و گفتند: ما به پادشاهی، از طالوت سزاوارتریم.[2]
بُخل از دیگر ویژگی‌های اخلاقی یهود است. و برخی از آیات قرآن بر تداوم وجود این صفت در میان یهود دلالت دارد.[3]
یهود در خود برتربینی به حدی افراط دارند، که به اعتقاد آنها یهودی در نزد خداوند بیش از ملائکه محبوب و معتبر است و بهشت را مخصوص خود می‌دانند و معتقدند هیچ کس به جز آن‌ها داخل آن نمی‌شود. می‌گویند نطفهء غیر یهودی مثل نطفهء بقیه حیوانات است. ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است؛ زیرا ارواح یهود جزء خداوند است، همچنان‌که فرزند، جزء پدرش می‌باشد، فلذا روح‌های یهود نزد خدا عزیز است.[4] زیرا ارواح دیگران شیطانی و مانند ارواح حیوانات است.
دکتر ولفنسون در مورد وضعیت دینی و دعوتی یهود معتقد است:
تردیدی نیست که یهود توان آن را داشتندکه نفوذ دینی خود را میان عرب‌ها گسترش دهند، آنها اگر می خواستند، می‌توانستند از نظر دینی دارای سلطه بیشتری بشوند. اما آگاهان به تاریخ یهود، کاملاً می‌دانند که یهودی‌ها هیچ ملت دیگری را به پذیرش دین خود وادار نکرده‌اند و بنابر بعضی عوامل انتشار دعوت دینی برای یهود ممنوع است.[5]
در زمانی که در عربستان، بت‌پرستی و جهل، حکمفرما بود، یهود به عنوان امتی یکتاپرست با اینکه می‌توانست مردم را جذب دین خود کند، ولی این کار را نکردند.
یهودی‌ها نتوانستند تفوق و صلاحیت خود را مانند یک امت صاحب کتاب و رسالت به اثبات برسانند و به عنوان وارثان پیامبران گذشته نقشی در اصلاح و تحول جامعه داشته باشند. آنها حتی مردم را به عقیدهء توحید که از امتیازات‌شان بود دعوت نکردند.[6] شاید عامل اصلی بی‌تفاوتی یهودی‌ها این باشد که آنها دوست ندارند غیر اسرائیلی‌ها را به دین انبیای خود دعوت نمایند. یهودی‌ها در طول تاریخ از دعوت دیگران به آئین خود خودداری نمودند به علاوه یهودی‌ها به قدری و سرگرم امور اقتصادی بودند، که اصلاً فرصت چنین کاری را پیدا نمی‌کردند.
و شاید این عدم دعوت دیگران به خاطر این باشد که یهود ادعا دارد که هدایت در انحصار قوم یهود است و پیروان دیگر ادیان گمراه هستند.[7]
علاوه بر این یهود در صدر اسلام، با اینکه آمدن پیامبری را بشارت می‌دادند، ولی نه تنها به پیامبر اسلام ایمان نیاوردند، بلکه با حیله‌های مختلف سعی کردند از پیشرفت اسلام جلوگیری کنند. از جمله آنکه برخی از احبار یهود از روی نفاق تظاهر به اسلام می‌کردند. آنان مسلمانان را به نفاق یا بازگشت به دین پدرانشان (که اغلب بت‌پرست بودند) تشویق می‌کردند.[8] این عمل آنها از حسادت شدید یهود ناشی می‌شد، که قرآن هم به آن اشاره دارد.[9] و این حسادت به حدی بود که یهود دوست داشتند، مسلمانان از دین خود دست بکشند و به گمراهی و ضلالت اولیه خود بازگردند و دوست داشتند اعراب کافر و بت‌پرست باشند تا خداپرست و موحد، و نمی‌خواستند که به دین خود آنان درآیند.
بنابراین می‌توان گفت: قوم یهود با آنکه قومی یکتاپرست بود ولی با گذشت زمان و با توجه به خصوصیات اخلاقی و نژادپرستی ای که داشتند، حتی با پیامبران خود نیز به مخالفت برخاسته و به مرور زمان، کتاب خدا را به میل و خواسته خود تحریف کردند، و آن را منحصر در اهداف و اغراض خود قرار دادند و خودشان را برتر از دیگران پنداشتند، و به واسطه حسادت و غرور و تعصب شدید نسبت به دین، منحرف شدة خود آن را به صورت آئینی بسته در جامعهء بستهء یهود حفظ کردند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تاریخ یهود مذهب یهود، اسرائیل شاهاک، ترجمه مجید شریف.
2. تحقیقی در دین یهود، جلال الدین آشتیانی.
3. شخصیة الیهود من خلال القرآن، صلاح عبد الفتاح خالدی.


[1] . جلالی کندری، سهیلا، یهود شناخت، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران، 1380، ص 190.
[2] . بقره/247.
[3] . نساء/56 53.
[4] . شیرازی، سید محمّد، (دنیا و یهود)، ترجمه محمد هادی مدرسی، چاپ فروغ دانش (بی تا)، ص 122 124.
[5] . ندوی، ابوالحسن، نبی رحمت، ترجمه محمد قاسم قاسمی، انتشارات شیخ الاسلام، چاپ اول، مشهد، 1380، ص 170، به نقل از اسرائیل و الفنسون، تاریخ یهود در بلاد عرب، ص 72.
[6] . همان، ص 171.
[7] . بقره/135.
[8] . ابن هشام، سیرة ابن هشام، دار المعرفة، بیروت(بی تا)، ج 1، ص 527.
[9] . بقره/105.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین