قبل از هر چیز بیان این مطلب لازم است که در طول تاریخ اسلام همیشه کسانی بودهاند که از دین به عنوان ابزاری برای رسیدن به مطامع و اغراض خود استفاده میکردهاند. قشر روحانیت نیز از این مسئله مستثنی نبوده و نیست چرا که در طول تاریخ حیات روحانیت، همیشه کسانی بوده اند که از لباس روحانیت سوء استفاده میکردهاند و آن را وسیلهای برای رسیدن به خواستهای نامشروع خود قرار میدادند. در این میان دشمنان اسلام نیز نه تنها بیکار نبودند، بلکه چه بسیارمواردی وجود دارد که از این افراد خواسته یا ناخواسته به نفع خود سوء استفاده میکردند و از آنها به عنوان وسیلهای برای ضربه زدن به اسلام و تشیع و روحانیت استفاده میکردند. یکی از این افراد علی محمد شیرازی معروف به باب میباشد که با سوء استفاده از مقام و جایگاه رفیع اجتماعی روحانیت در میان مردم آن زمان، برای خودش مقام و موقعیتی دست و پا کرد و با تأسیس فرقه بابیه عدهای را به طرف خود جذب کرد. البته لازم به ذکر است که علی محمد باب بازیچهای بیش نبود،چرا که صحنهگردان اصلی این میدان شخصی به نام میرزا حسینعلی نوری بود.[1] و امّا میرزا حسنعلی که بود؟ حسینعلی در دوّم محرم 1233 هجری قمری در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ از منشیان و مستوفیان زمان محمدشاه قاجار بود. خاندان میرزا بزرگ به خوشنویسی و خوبی انشاء مشهور بودند. میرزا حسینعلی در کودکی نزد پدر و بستگان و معلمان خصوصی، به فراگیری علوم و فنون مقدماتی پرداخت و بدین سبب از رفتن به مدرسه بینیاز بود. در ایام جوانی نیز چون هیچ اشتغالی نداشت، همه اوقاتش صرف گردش و تفریح یا مطالعه و تقریر و یا حضور در مجالس عارفان و حکیمان و محافل شاعران و ادیبان میکرد و از این راه معلوماتی پراکنده و فراوان آموخت.[2] او در جنبشهای بابیه، ازلیه و بهائیه نقش بسیار بارزی داشت. در اوان ادعای باب، میرزا حسینعلی نوری به وی گروید و کمکم بازیگر بسیاری از وقایع آن دوره شد.[3] پس از اعدام سید باب بهاء الله داستان وصایت میرزا یحیی را بر سر زبانها انداخت و برادر جوانش را سپر بلای خود نمود تا از آسیب معاندین در امان بماند.[4] این بود خلاصهای از زندگینامة بنیانگذاران بابیه و بهائیه، و امّا این دو فرقه را روحانیان به وجود نیاوردند، چرا که: اولاً اگر یک یا چند نفر از قشر یا گروهی خطایی مرتکب شدند، نمیتوان اشتباه آنها را به تمام افراد آن مجموعه نسبت داد. به عنوان مثال اگر پزشکی مرتکب خلافی شد، نمیگویند پزشکان فلان خلاف را کردند بلکه میگویند فلان پزشک آن خلاف را انجام داده، فلذا صحیح نیست که بگوییم روحانیون، بابیه و بهائیه را تأسیس کردهاند چرا که مؤسس هر کدام از فرقهها یک نفر بوده است. ثانیاً در آن زمان یعنی در حدود 180 سال قبل (1240 قمری) اگر نگاهی به نظام آموزشی آن دوره بنمائیم خواهیم دید که دانشگاه و مراکز آموزشی گوناگونی مانند این زمان وجود نداشته است که افراد برای تحصیل به آنها مراجعه کنند. و هر کس که میخواسته با سواد شود و درس بخواند به مکتب میرفته و در مکتب هم بعد از یادگرفتن خواندن و نوشتن به فراگیری قرائت قرآن و برخی مسائل و احکام دینی میپرداختهاند. و نمی توان به کسانی که در این سطح علمی قرار دارند عنوان روحانی را اطلاق نمود. رهبران با بیت و بهائیت در سطوح عالی علوم دینی تحصیلاتی نداشته اند و به این علت از حوزه روحانیت و روحانی خارج می باشند. ثالثاً برخی از بابیه ادعا میکردند که سید علی محمد باب دارای علم لدنی بوده، حسینعلی نوری نیز چنین ادعایی داشته است.[5] حال گذشته از باطل بودن این ادعاها، روشن است که خود آنها هم قبول داشتهاند که اشخاص بیسوادی بودهاند، فلذا برای توجیه عدم تحصیل و ناتوانی علمی خود ادعا میکردند که علم لدّنی دارند. مطلب دیگری که از این ادعای آنها میتوان فهمید این است که آنها در حوزه نیز درس نخواندهاند و داخل در قشر روحانی نیستند و الا ادعای علم لدنی نمیکردند. رابعاً از همه اینها که بگذریم مدارکی در دست است که ارتباط سید علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری را با سفارت روسیه و بعدها حسینعلی نوری را با سفارت انگلیس به اثبات میرساند که برای آگاهی از آن مدارک میتوان به کتاب بهائیت در ایران نوشته سید سعید زاهد زاهدانی صفحات 131 تا 146 مراجعه کرد. به علاوه آن چه ادعای وابستگی این جنبش از زمان سید محمدعلی باب به بیگانگان را تقویت میکند، این است که او پس از طرح ادعاهایش در شیراز و انجام مناظره با علمای وقت و طرد وی از جانب روحانیت، تحت حمایت حاکم گرجی الاصل اصفهان قرار گرفت. و بر اثر پذیرایی بسیار سخاوتمندانه آن حاکم بر شدت ادعاهایش افزود.[6] خامساً علی محمد باب در تحصیلات مقدماتی در مکتب به تحصیل اصول زبان فارسی پرداخته است[7] و در کربلا هم که در درس سید کاظم رشتی حاضر میشد، سید کاظم به شرح زیارت جامعه و شرح عرشیه[8] مشغول بود. فلذا نمیتوان ادعا کردکه او دروس حوزه را خوانده و حوزوی بوده است، چرا که اصلاً مانند طلبهای که در حوزه شروع به خواندن صرف و نحو و... میکند درس نخوانده، بلکه به علل دیگری در کلاس سید کاظم حاضر میشده است. حسینعلی نوری نیز از رفتن به مکتب بینیاز بود، چرا که تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و معلم خصوصی در منزل گذراند. و در ایام جوانی نیز هیچ اشتغالی نداشت و در مجالس عارفان و شاعران و ادیبان حاضر میشده است.[9] سادساً، برخی حکم بر دیوانه بودن علی محمد باب کردهاند، از جمله، میرزا قلی خان هدایت در این مورد نظرش را چنین بیان میکند: (اثرات سوء حرارت شمس، رطوبت دماغش را به کلی زائل کرده بود).[10] و نیز برخی خاورشناسان گفتهاند: تأثیر آفتاب سوزان و فعالیت دائمی وی، اثر عمیقی در آشفتگی خاطرش داشته بعلاوه تماس وی با اروپائیان در آن مکان، انحرافاتی در طرز فکر وی به وجود آورده و عامل دیگری در تغییر روحیات وی به شمار میرفت.[11] از این مطلب دو چیز ثابت میشود یکی آن که علی محمد اختلال روانی یا به عبارت بهتر مشکل روانی داشته. دوّم آن که با بیگانگان از همان آغاز در ارتباط بوده است. بسیاری از روحانیان آن زمان حکم به ارتداد علی محمد کرده بودند از جمله آنها روحانیان تبریز است.[12] حسینعلی در کتاب ایقان درباره عدم اقبال روحانیان بزرگ نسبت به باب میگوید: چنانچه در این عهد احدی از علمای مشهور که زمام ناس در قبضه حکم ایشان بود، اقبال نجستند، بلکه به تمام بغض و انکار در دفع کوشیدند.) پس بنابر گفته خود حسینعلی نوری نه تنها روحانیان حوزه و بزرگان حوزه به علی محمد باب نگرویدند بلکه با تمام توان و نیرو به مقابله با او برخاستند و او و پیروانش را تکفیر کردند. به همین دلیل بابیه و بهائیه با اسلام و روحانیت به مخالفت پرداخت، چنان که سفیر روسیه به وزارت خارجه کشورش مینویسد: سند شماره 4: این فرقه (بابیان) در دو جناح مبارزه خود را شروع کردهاند، بدین معنی که هم بر ضد دولت و هم بر ضد علماء قیام کردهاند.[13] و هم چنین در سند شماره 13 مینویسد: خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام مخالفت و مبارزه شدید شروع کرده است.[14] از مطالبی که بیان شد میتوان نتیجه گرفت که روحانیان بنیانگذار فرقههای بابی و بهایی نبودهاند بلکه موسسین این فرقهها روحانی نمایانی بودند که از لباس روحانیت برای رسیدن به مقام و منزلت سوء استفاده کردهآند و از سوی دیگر اولین مخالفان این دو فرقه ضاله، روحانیها بودند که به شدت در مقابل این فرقههای ضاله ایستاده و شهدای متعددی تقدیم کردند که شاخصترین این شهداء شهید آیت الله محمدتقی برغانی بود و الان نیز روحانیت در مقابل تبلیغات گسترده این فرقهها ایستاده و با آن به مبارزه میپردازد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور. 2. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی. 3. شیخیگری، بابیگری، بهائیگری، مدرسی چهاردهی. [1] . زاهدانی، سید سعید زاهد، بهائیت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ششم، ص 143 145،. [2] . بهائیت در ایران، ص 143-144. [3] . همان، ص 145. [4] . همان، ص 145. [5] . افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، انتشارات سخن، پنجم، 1374، ص 71. [6] . بهائیت در ایران، ص 150-160. [7] . تاریخ جامع بهائیت، ص 71. [8] . همان، ص 82. [9] . بهائیت در ایران، ص 143 و 144. [10] . تاریخ جامع بهائیت، ص 79. [11] . همان، ص 77. [12] . همان، ص 173. [13] . همان، ص 344. [14] . همان، ص 349. ( اندیشه قم )
قبل از هر چیز بیان این مطلب لازم است که در طول تاریخ اسلام همیشه کسانی بودهاند که از دین به عنوان ابزاری برای رسیدن به مطامع و اغراض خود استفاده میکردهاند.
قشر روحانیت نیز از این مسئله مستثنی نبوده و نیست چرا که در طول تاریخ حیات روحانیت، همیشه کسانی بوده اند که از لباس روحانیت سوء استفاده میکردهاند و آن را وسیلهای برای رسیدن به خواستهای نامشروع خود قرار میدادند.
در این میان دشمنان اسلام نیز نه تنها بیکار نبودند، بلکه چه بسیارمواردی وجود دارد که از این افراد خواسته یا ناخواسته به نفع خود سوء استفاده میکردند و از آنها به عنوان وسیلهای برای ضربه زدن به اسلام و تشیع و روحانیت استفاده میکردند.
یکی از این افراد علی محمد شیرازی معروف به باب میباشد که با سوء استفاده از مقام و جایگاه رفیع اجتماعی روحانیت در میان مردم آن زمان، برای خودش مقام و موقعیتی دست و پا کرد و با تأسیس فرقه بابیه عدهای را به طرف خود جذب کرد.
البته لازم به ذکر است که علی محمد باب بازیچهای بیش نبود،چرا که صحنهگردان اصلی این میدان شخصی به نام میرزا حسینعلی نوری بود.[1]
و امّا میرزا حسنعلی که بود؟
حسینعلی در دوّم محرم 1233 هجری قمری در تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ از منشیان و مستوفیان زمان محمدشاه قاجار بود. خاندان میرزا بزرگ به خوشنویسی و خوبی انشاء مشهور بودند. میرزا حسینعلی در کودکی نزد پدر و بستگان و معلمان خصوصی، به فراگیری علوم و فنون مقدماتی پرداخت و بدین سبب از رفتن به مدرسه بینیاز بود. در ایام جوانی نیز چون هیچ اشتغالی نداشت، همه اوقاتش صرف گردش و تفریح یا مطالعه و تقریر و یا حضور در مجالس عارفان و حکیمان و محافل شاعران و ادیبان میکرد و از این راه معلوماتی پراکنده و فراوان آموخت.[2]
او در جنبشهای بابیه، ازلیه و بهائیه نقش بسیار بارزی داشت. در اوان ادعای باب، میرزا حسینعلی نوری به وی گروید و کمکم بازیگر بسیاری از وقایع آن دوره شد.[3]
پس از اعدام سید باب بهاء الله داستان وصایت میرزا یحیی را بر سر زبانها انداخت و برادر جوانش را سپر بلای خود نمود تا از آسیب معاندین در امان بماند.[4]
این بود خلاصهای از زندگینامة بنیانگذاران بابیه و بهائیه، و امّا این دو فرقه را روحانیان به وجود نیاوردند، چرا که:
اولاً اگر یک یا چند نفر از قشر یا گروهی خطایی مرتکب شدند، نمیتوان اشتباه آنها را به تمام افراد آن مجموعه نسبت داد. به عنوان مثال اگر پزشکی مرتکب خلافی شد، نمیگویند پزشکان فلان خلاف را کردند بلکه میگویند فلان پزشک آن خلاف را انجام داده، فلذا صحیح نیست که بگوییم روحانیون، بابیه و بهائیه را تأسیس کردهاند چرا که مؤسس هر کدام از فرقهها یک نفر بوده است.
ثانیاً در آن زمان یعنی در حدود 180 سال قبل (1240 قمری) اگر نگاهی به نظام آموزشی آن دوره بنمائیم خواهیم دید که دانشگاه و مراکز آموزشی گوناگونی مانند این زمان وجود نداشته است که افراد برای تحصیل به آنها مراجعه کنند. و هر کس که میخواسته با سواد شود و درس بخواند به مکتب میرفته و در مکتب هم بعد از یادگرفتن خواندن و نوشتن به فراگیری قرائت قرآن و برخی مسائل و احکام دینی میپرداختهاند. و نمی توان به کسانی که در این سطح علمی قرار دارند عنوان روحانی را اطلاق نمود. رهبران با بیت و بهائیت در سطوح عالی علوم دینی تحصیلاتی نداشته اند و به این علت از حوزه روحانیت و روحانی خارج می باشند.
ثالثاً برخی از بابیه ادعا میکردند که سید علی محمد باب دارای علم لدنی بوده، حسینعلی نوری نیز چنین ادعایی داشته است.[5] حال گذشته از باطل بودن این ادعاها، روشن است که خود آنها هم قبول داشتهاند که اشخاص بیسوادی بودهاند، فلذا برای توجیه عدم تحصیل و ناتوانی علمی خود ادعا میکردند که علم لدّنی دارند. مطلب دیگری که از این ادعای آنها میتوان فهمید این است که آنها در حوزه نیز درس نخواندهاند و داخل در قشر روحانی نیستند و الا ادعای علم لدنی نمیکردند.
رابعاً از همه اینها که بگذریم مدارکی در دست است که ارتباط سید علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری را با سفارت روسیه و بعدها حسینعلی نوری را با سفارت انگلیس به اثبات میرساند که برای آگاهی از آن مدارک میتوان به کتاب بهائیت در ایران نوشته سید سعید زاهد زاهدانی صفحات 131 تا 146 مراجعه کرد. به علاوه آن چه ادعای وابستگی این جنبش از زمان سید محمدعلی باب به بیگانگان را تقویت میکند، این است که او پس از طرح ادعاهایش در شیراز و انجام مناظره با علمای وقت و طرد وی از جانب روحانیت، تحت حمایت حاکم گرجی الاصل اصفهان قرار گرفت. و بر اثر پذیرایی بسیار سخاوتمندانه آن حاکم بر شدت ادعاهایش افزود.[6]
خامساً علی محمد باب در تحصیلات مقدماتی در مکتب به تحصیل اصول زبان فارسی پرداخته است[7] و در کربلا هم که در درس سید کاظم رشتی حاضر میشد، سید کاظم به شرح زیارت جامعه و شرح عرشیه[8] مشغول بود. فلذا نمیتوان ادعا کردکه او دروس حوزه را خوانده و حوزوی بوده است، چرا که اصلاً مانند طلبهای که در حوزه شروع به خواندن صرف و نحو و... میکند درس نخوانده، بلکه به علل دیگری در کلاس سید کاظم حاضر میشده است.
حسینعلی نوری نیز از رفتن به مکتب بینیاز بود، چرا که تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و معلم خصوصی در منزل گذراند. و در ایام جوانی نیز هیچ اشتغالی نداشت و در مجالس عارفان و شاعران و ادیبان حاضر میشده است.[9]
سادساً، برخی حکم بر دیوانه بودن علی محمد باب کردهاند، از جمله، میرزا قلی خان هدایت در این مورد نظرش را چنین بیان میکند: (اثرات سوء حرارت شمس، رطوبت دماغش را به کلی زائل کرده بود).[10]
و نیز برخی خاورشناسان گفتهاند: تأثیر آفتاب سوزان و فعالیت دائمی وی، اثر عمیقی در آشفتگی خاطرش داشته بعلاوه تماس وی با اروپائیان در آن مکان، انحرافاتی در طرز فکر وی به وجود آورده و عامل دیگری در تغییر روحیات وی به شمار میرفت.[11]
از این مطلب دو چیز ثابت میشود یکی آن که علی محمد اختلال روانی یا به عبارت بهتر مشکل روانی داشته. دوّم آن که با بیگانگان از همان آغاز در ارتباط بوده است.
بسیاری از روحانیان آن زمان حکم به ارتداد علی محمد کرده بودند از جمله آنها روحانیان تبریز است.[12]
حسینعلی در کتاب ایقان درباره عدم اقبال روحانیان بزرگ نسبت به باب میگوید: چنانچه در این عهد احدی از علمای مشهور که زمام ناس در قبضه حکم ایشان بود، اقبال نجستند، بلکه به تمام بغض و انکار در دفع کوشیدند.)
پس بنابر گفته خود حسینعلی نوری نه تنها روحانیان حوزه و بزرگان حوزه به علی محمد باب نگرویدند بلکه با تمام توان و نیرو به مقابله با او برخاستند و او و پیروانش را تکفیر کردند. به همین دلیل بابیه و بهائیه با اسلام و روحانیت به مخالفت پرداخت، چنان که سفیر روسیه به وزارت خارجه کشورش مینویسد:
سند شماره 4: این فرقه (بابیان) در دو جناح مبارزه خود را شروع کردهاند، بدین معنی که هم بر ضد دولت و هم بر ضد علماء قیام کردهاند.[13] و هم چنین در سند شماره 13 مینویسد: خیلی خوب است که فرقه بابیه با علمای اسلام مخالفت و مبارزه شدید شروع کرده است.[14]
از مطالبی که بیان شد میتوان نتیجه گرفت که روحانیان بنیانگذار فرقههای بابی و بهایی نبودهاند بلکه موسسین این فرقهها روحانی نمایانی بودند که از لباس روحانیت برای رسیدن به مقام و منزلت سوء استفاده کردهآند و از سوی دیگر اولین مخالفان این دو فرقه ضاله، روحانیها بودند که به شدت در مقابل این فرقههای ضاله ایستاده و شهدای متعددی تقدیم کردند که شاخصترین این شهداء شهید آیت الله محمدتقی برغانی بود و الان نیز روحانیت در مقابل تبلیغات گسترده این فرقهها ایستاده و با آن به مبارزه میپردازد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور.
2. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی.
3. شیخیگری، بابیگری، بهائیگری، مدرسی چهاردهی.
[1] . زاهدانی، سید سعید زاهد، بهائیت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ ششم، ص 143 145،.
[2] . بهائیت در ایران، ص 143-144.
[3] . همان، ص 145.
[4] . همان، ص 145.
[5] . افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، انتشارات سخن، پنجم، 1374، ص 71.
[6] . بهائیت در ایران، ص 150-160.
[7] . تاریخ جامع بهائیت، ص 71.
[8] . همان، ص 82.
[9] . بهائیت در ایران، ص 143 و 144.
[10] . تاریخ جامع بهائیت، ص 79.
[11] . همان، ص 77.
[12] . همان، ص 173.
[13] . همان، ص 344.
[14] . همان، ص 349.
( اندیشه قم )
- [سایر] تاریخچه بابیت را بیان کنید؟
- [سایر] شعار و مطالبه بابیه چیست؟
- [سایر] کلیاتی از فرقه بهابیت و بابیت بفرمایید؟
- [سایر] انواع فرقههای صوفی کدام هستند و چه نام دارند؟
- [سایر] رابطه بابیت با بهائیت چیست؟ لطفاً توضیح دهید؟
- [سایر] منابع پیرامون فرقه های بهائیت و بابیت چیست؟
- [سایر] ارامنه منتسب به کدام یک از فرقههای سهگانه مسیحیت (ارتدکس، پروتستان، کاتولیک) میباشند؟
- [سایر] یهودیان ایران از یک فرقه هستند یا از فرقههای متعدد؟
- [سایر] علل پیدایش فرقههای مختلف در بین مسلمانان، چیست؟
- [سایر] آیا بهائیت فرقه بوده و از فرقههای اسلامی محسوب میشود؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر به شیعه دوازده امامی، مالی از پیروان دیگر فرقههای اسلامی یا از کافران برسد، واجب نیست خمس آن را بدهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پسر بزرگتر بداند که پدر ومادرش نماز قضا داشتهاند وشک کند که به جای آوردهاند یا نه، بنابر احتیاط واجب باید قضا نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر پسر بزرگتر بداند که پدر یا مادرش نماز قضا داشته و شک کند که به جا آوردهاند یا نه، واجب نیست آن را قضا نماید.
- [آیت الله بروجردی] اگر پسر بزرگتر بداند که پدر و مادرش نماز قضا داشتهاند و شک کند که به جا آوردهاند یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید قضا نماید.
- [آیت الله مظاهری] در موقع ازدواج یا وضع حمل و مانند آن، هدایایی برای زن و شوهر میآورند، اگر اینگونه هدایا را به حساب زن و برای او آوردهاند ملک اوست و اگر به حساب شوهر آورده باشند تعلّق به او دارد و اگر شک کنند که به حساب کیست، باید مصالحه شود.
- [آیت الله سیستانی] اگر عدّهای با سرمایهای که از اموال مشترک خویش فراهم آوردهاند، شرکتی تأسیس کنند و هر یک از آنان ضمن قراردادِ شرکت، بر دیگران شرط کند که در صورت وقوع حادثهای نسبت به شخص خود و یا اموالش که نوع آن را طی شرط معین میکند شرکت موظف به جبران خسارات وارده به او از سرمایه شرکت یا سود آن باشد، مادام که قرارداد باقی است، واجب است به این شرط عمل شود.
- [آیت الله مظاهری] گوشتها، مرغها و ماهیهایی که در بازار مسلمانها موجود است اگر شک کنیم که حلال است یا نه، محکوم به حلّیّت است و اگر بدانیم از بلاد کفر آوردهاند و احتمال بدهیم که بررسی کردهاند نیز محکوم به حلّیّت است، اگر بدانیم بررسی نکردهاند پاک است ولی خوردن آن حرام است، و چنانچه بدانیم ذبح شرعی نشده است علاوه بر اینکه خوردن آن حرام است نجس هم میباشد.
- [آیت الله مظاهری] نیابت در حجّ نظیر نیابت در بقیه عبادات جایز است و لازم نیست نایب بالغ و عاقل و رشید باشد و اگر کسی که آنها را نایب کرده است (منوب عنه) اطمینان داشته باشد که عمل را به جا میآورند و بعداً هم اطمینان پیدا کند که عمل را به طور صحیح به جا آوردهاند نیابت آنها صحیح است و همچنین لازم نیست ذمّه نایب در سال نیابت مشغول به حجّ واجب نباشد و اگر نایب حجّ واجب خودش به ذمّهاش باشد میتواند نایب شود و حجّ او صحیح است گرچه گناه کرده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت میشود: اوّل آن که خود انسان یقین کند چیز نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید بنابراین غذا خوردن در قهوه خانهها و مهمان خانه هایی که مردان لا ابالی وکسانی که پاکی ونجس را مراعات نمیکنند در آنها غذا میخورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذایی را که برای او آوردهاند نجس است اشکال ندارد. دوم آن که کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگویند ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس میباشد. سوم آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و نیز اگر یکنفر عادل هم بگوید چیزی نجس است و از گفته او اطمینان حاصل شود بنابر احتیاط واجب باید اجتناب کرد.
- [آیت الله اردبیلی] نجاست هر چیزی از سه راه ثابت میشود: اوّل:خود انسان از هر راهی وثوق و اطمینان پیدا کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید؛ بنابر این غذا خوردن در قهوهخانهها و مهمانخانههایی که مردمان بیپروا و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمیکنند در آنها غذا میخورند، اگر انسان اطمینان نداشته باشد غذایی که برای او آوردهاند نجس است، اشکال ندارد. دوم: گفتن (ذو الید) یعنی کسی که چیزی در اختیار او است مثلاً همسر یا خدمتکار انسان بگوید که ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است، نجس میباشد، مشروط بر این که متهم به دروغگویی نباشد. سوم: دو مرد عادل بگویند که چیزی نجس است.