آئین وهابیت، هر چند به ظاهر زائیده اندیشه محمد بن عبدالوهاب) 1206- 1115 هجری قمری) نجدی است، ولی ریشه های آن مربوط به احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه شامی است، که در سال 728 در زندان دمشق درگذشت، و نوشته های این شخص، اساس معتقدات وهابیان را تشکیل می دهد. وقتی ابن تیمیه آراء و عقائد خود را درباره زیارت قبر پیامبر و مسافرت برای آن آشکار ساخت، و آن را حرام اعلام نمود، از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصرو شام، آراء او مورد نقد قرار گرفت و کتابهای ارزشمندی در رد وی نوشته شد، که قسمت مهم آنها چاپ و منتشر شده است) 1 (. قضات چهارگانه اهل سنت بر این اکتفا نکردند، بلکه سران آنان در مصر و شام به تفسیق او پرداخته و او را یک فرد منحرف معرفی کردند، حتی دوست معاصر ابن تیمیه ذهبی در نامه دوستانه ای که به او نوشته است، او را دراشاعه و گسترش فساد همتای حجاج خوانده است) 2 (. غائله ابن تیمیه با مرگ او فروکش کرد. شاگرد معروف او ابن القیم، هرچندبه ترویج آراء استاد پرداخت، ولی چندان از آن نتیجه نگرفت. او نیز در سال 751 درگذشت و با مرگ او مکتب استاد او نیز به دست فراموشی سپرده شد. ولی در اواسط قرن دوازدهم هجری یعنی سالهای 1145، بار دیگر اندیشه های ابن تیمیه به وسیله شخصی به نام محمد فرزند عبدالوهاب در سرزمین نجد احیا شد. و چون پدر او عبدالوهاب با عقائد فرزند مخالف بود، از این جهت، تا پدر در قید حیات بود، وی از اظهار عقائد خودداری می کرد. وقتی پدر در سال 1153 درگذشت، وی عرصه را برای نشر عقائد خود مناسب دید. لذا با همکاری امیرشهر عیینه به نام عثمان بن حمد به نشر عقائد خود پرداخت. چیزی نگذشت که عثمان از طرف امیر احساء مورد توبیخ قرار گرفت. او نیز ناچار شد که عذر شیخ را بخواهد و او را از شهر بیرون کند. شیخ محمد در سال 1160، از شهر عیینه بیرون رفت، و رهسپار درعیه شد. در آن زمان، ریاست شهر با محمد بن سعود (جد آل سعود) بود، سرانجام میان آن دو، ارتباط برقرار شد و امیر شهر به او وعده پشتیبانی، و او نیز به امیر، نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد. شیخ دعوت خود را تحت عنوان توحید و مبارزه با شرک آغاز کرد، و جز خود وپیروان مکتب را، مشرک معرفی کرد. حملات او به اطراف و اکناف و نجد آغازگردید. و نفوس زیادی از زن و مرد و کودک قبائل اطراف، به دست اتباع شیخ کشته شد، و اموال زیادی تحت عنوان غنائم از مشرکان گرد آمد. در زمانی که شیخ محمد به درعیه آمد و با محمد بن سعود توافق کرد، مردم آنجا در نهایت تنگدستی و احتیاج بودند. آلوسی از قول ابن بشر نجدی نقل می کند که من (ابن بشر) در اول کارشاهد تنگدستی مردم درعیه بودم، سپس آن شهر را در زمان سعود مشاهده کردم، در حالی که مردم آن از ثروت فراوان برخوردار بودند، و سلاحهای ایشان بازر و سیم زینت یافته بود، بر اسبان اصیل و نجیب سوار می شدند و جامه های فاخر دربر می کردند، و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند، به حدی که زبان از شرح وبیان آن قاصر است. روزی در یکی از بازارهای درعیه ناظر بودم، که مردان در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند، در آنجا طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و لباسهای فاخر وگوشت و گندم و دیگر ماکولات به قدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است، تاچشم کار می کرد بازار دیده می شد و من فریاد فروشندگان و خریدارانی را می شنیدم که مانند همهمه زنبور عسل، درهم پیچیده بود که یکی می گفت فروختم، و دیگری می گفت خریدم.) 3 (. البته ابن بشر شرح نداده است که این ثروت هنگفت از کجا پیدا شده بود، ولی با قرائن تاریخی معلوم می شود که از حمله به مسلمانان قبائل و شهرهای دیگر نجد به جرم موافقت نکردن با عقائد وی، و به غنیمت گرفتن و غارت کردن اموال آنان به دست آمده است. روش شیخ محمد در مورد غنائم جنگی که از مسلمانان آن دیار می گرفت، این بودکه آن را هر طور مایل بود به مصرف می رسانید. گاهی تمام غنائمی را که در جنگی نصیب او شده بود و مقدار آنهم خیلی زیاد بود، تنها به دو یا سه نفر عطامی کرد. غنائم هر چه بود در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه اومی توانست سهمی ببرد. یکی از بزرگترین نقاط ضعف برنامه زندگی شیخ، همین است که با مسلمانانی که از عقائد کذائی او پیروی نمی کردند، معامله کافر حربی می کرد، و برای جان وناموس آنان ارزشی قائل نبود. کوتاه سخن اینکه: محمد بن عبدالوهاب به توحید، اما توحید غلطی که او می گفت دعوت می کرد. هر کس می پذیرفت خون و مالش سالم می ماند. وگرنه خون و مالش مانند کفار حربی حلال و مباح بود. جنگهائی که وهابیان در نجد و خارج از نجد- از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق- می کردند، بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند، برایشان حلال بود. اگرمی توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار می دادند، و الا به غنائمی که به دست آورده بودند، اکتفا می کردند) 4 (. کسانی که با عقائد او موافقت می کردند، و دعوت او را می پذیرفتند می بایست با اوبیعت نمایند. و اگر کسانی به مقابله برخیزند، باید کشته شوند، و اموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه، مثلا از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احساء سیصد مرد را به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند) 5 (. شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206، درگذشت) 6 (، و پس از شیخ محمد هم، پیروان او به همین روش ادامه دادند. مثلا در سال 1216، امیر سعود وهابی، سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز کرد و به شهر کربلا حمله ور شد. کربلا در این ایام در نهایت شهرت و عظمت بود و زائران ایرانی و ترک و عرب بدان روی می آوردند. سعود پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید و کشتارسختی از مدافعین و ساکنین آن نمود. سپاه وهابی آنچنان رسوائی در شهر کربلا به بار آورد، که به وصف نمی گنجد، پنج هزار تن یا بیشتر (تا بیست هزار هم نوشته اند) را به قتل رسانیدند. پس ازآنکه امیر سعود از کارهای جنگی فراغت یافت، به طرف خزینه های حرم امام حسین (علیه السلام) متوجه شد. این خزائن، از اموال فراوان و اشیاء نفیس انباشته بود، وی هر چه در آنجا یافت، برداشت و به غارت برد. کربلا پس از این حادثه به وضعی درآمد که شعرا برای آن مرثیه می گفتند) 7 (. وهابیها در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و ناگاه به شهر کربلا و اطراف آن، و همین طور به شهر نجف حمله می بردند و غارت می کردند. نخستین این حملات هجوم در سال 1216 بود، که شرح داده شد و این هجوم به نوشته عموم نویسندگان شیعه در روز عید غدیر آن سال انجام گرفته است. حملات وهابیان متمرکز در نجد، به جده و مکه و مدینه و سوریه و عراق، بیش ازآنست که در این جا، بیان گردد. پیوسته جنگهای خونین میان حکومت عثمانی ازطریق امراء مصر، و وهابیان وجود داشت. و گاهی بر اثر ضعف دولت عثمانی، وهابیان بر طائف و مکه و مدینه دست یافته و آثار و مشاهد اسلامی را ویران کرده واموال را به غارت می بردند و سرانجام از آنجا به نجد طرد می شدند و عثمانیها تسلطخود را بر این مناطق با گماردن خاندان شریف بر ریاست حرمین حفظ می کردند. در جنگ نخست جهانی، مساله پان عربیسم زنده شد، و با اشغال شام و اردن وعراق از طریق دول بزرگ مانند بریتانیا و فرانسه، وحدت کشورهای عربی از هم گسست، و هر نقطه ای از این بلاد به امیری که مطیع دول بزرگ بود، سپرده شد. بلادنجد، به آل سعود که بزرگ آن در آن روز عبدالعزیز بن سعود (پدر فهد شاه کنونی) واگذار گردید و این به خاطر همکاری نزدیکی بود که عبدالعزیز بابریتانیا در شکستن قدرت عثمانی انجام داده بود. این واگذاری، تحت شرائطی صددرصد استعماری انجام گرفت که در تاریخ مذکور است. بعدها مصالح بریتانیا خصوصا و جهان استعمار عموما، ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز را در اختیار آل سعود قرارگیرد. از این رو، با برنامه ریزی خاصی که در آن بریتانیا دست داشت، در سال 1344 ه. ق، وهابیان، حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند، و تنهادر طائف دو هزار نفر از علما و بزرگان و زن و مرد را کشتند، به گونه ای که خود عبدالعزیز بر این جنایت اعتراف کرد. در نتیجه، به حکومت خاندان شرفا در این سرزمین خاتمه داده شد، این دو منطقه وسیع اسلامی به ضمیمه نجد و حجاز به نام یک فامیل سعودی در دفاتر دول بزرگ استعماری، به ثبت داده شد، نام نجد و حجاز منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه. ق.) 1310 ه. ش) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام مملکت عربی سعودی (نه اسلامی سعودی) نام گذاری شد. وی تا سال 1334 (1374 ش) زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او، فرزندان وی به نامهای: (سعود، فیصل، خالد، فهد) اشغالگران حکومت بر این سرزمین بوده و هستند. عقائد وهابی زندگی سیاسی وهابیان در منطقه ای که خاندان آل سعود در راس آن قرار دارند، برای خود فصل جداگانه ای لازم دارد که فعلا برای ما مطرح نیست. آنچه لازم است، بازگوئی اجمالی عقاید وهابیان است که آل سعود از آن ترویج می کنند و در حقیقت وهابیت شیشه عمر آنها است. اساس آئین وهابیت را دو چیز تشکیل می دهد: 1- هدم و نابودی آثار رسالت و اصالتهای باقی مانده از دوران پیامبر (ص) وصحابه و تابعان، به گونه ای که چیزی ملموس از آن زمان باقی نماند، و همه این کارها را در پوشش توحید و مبارزه با شرک انجام می دهند. از این جهت کلیه قبور متعلق به صحابه و عترت پیامبر و تابعان و علما و شخصیت های اسلامی رانابود کرده و با خاک یکسان می کنند. و اگر از مسلمانان جهان نمی ترسیدند، قبرپیامبر را نیز ویران کرده و به صورت مصلی درمی آوردند. در اثر این تز نامعقول، قبور ائمه چهارگانه شیعه و عموی پیامبر (ص)، وقبر عبداللّه پدر آن حضرت و قبور کلیه صحابه در بقیع ویران گردید، و به صورت تل خاکی درآمد، روشن است که استعمار ملتی که گذشته خود را فراموش کند، بسیار سهل و آسان می باشد. امروزه برای بسیاری از مسیحیان غرب، وجود مسیح مریم و حواریون او به صورت یک افسانه تاریخی درآمده و در اصل وجود چنین شخصی با تمام خصوصیاتی که دارد، شک وتردید دارند، چرا که اثر ملموسی از مسیح و یاران او در دست نیست. اگر خدای نکرده، اصالتهای اسلامی دستخوش چنین ناجوانمردی شود، راه برای انکار اصل وجودپیامبر اسلام و یاران او آسان خواهد بود. 2- پائین آوردن مقام و موقعیت شخصیتهای الهی از پیامبران و اولیاء در حال حیات و ممات، بعنوان اینکه آنان تنها بازگو کنندگان دستورات الهی بودند، و رسالت آنها در این قسمت با مرگ آنان پایان یافته و تفاوت چندانی با امت خود ندارند. این دو اصل، دو پی آمد بسیار ناگوار داشت. الف: آئین اسلام به صورت یک آئین خشک معرفی شد که هر نوع حرکت و تحول، رنگ شرک و دوگانه پرستی به خود گرفت، به گونه ای که احترام آموزگاران الهی به صورت برگزاری یادواره نیز شرک اعلام گردید. گوئی باید ارتباط بشر با گلهای سرسبدآفرینش قطع شود، و از اسلام جز کتاب، و احادیث (کذائی) چیزی باقی نماند. ب: ایجاد تفرقه در میان مسلمین، به گونه ای که جهان تسنن دچار تفرقه شد وجنگهای خونینی به راه افتاد، خامه دانشمندان به جای دفاع از حملات مسیحیان ومادیها، صرف دفاع از شبهات محمد بن عبدالوهاب شد و اندیشمندان بزرگ مصر و عراق و شام و لبنان در این سه قرن، پاسی از وقت خود را صرف نقد این مسلک نمودند. اساس آئین وهابیت همان دو اصل است و دیگر عقائد آنان روی این دو اصل استواراست مانند: 1- تحریم ساختن سقف و سایبان روی قبور. 2- تحریم گزاردن نماز در مشاهد مشرفه. 3- تحریم مسافرت برای زیارت پیامبر اسلام و دیگر اولیاء نیکان. 4- تحریم توسل به اولیاء الهی پس از ممات. 5- تحریم تبرک و استشفاء. 6- تحریم درخواست شفاعت از شافعان واقعی. 7- تحریم برگزاری یادواره پیامبران و اولیاء الهی. 8- تحریم سوگند به غیر خدا. 9- تحریم نذر بر اولیاء الهی. گوئی اسلام حکمی جز تحریم، و دعوتی جز مبارزه با فطرت انسان نداشته و انسان ازچپ و راست پیوسته باید، الفاظ شرک، حرام، ممنوع را بشنود. درباره آگاهی از تاریخچه وهابیان به کتاب وهابیان و برای آگاهی از بی پایگی این اصول و عقائد آنان، به کتاب آئین وهابیت مراجعه بفرمائید. 1- به کتابنامه رد وهابیت در مجله مکتب اسلام سال 29، و نشریه تراثنا شماره 17 مراجعه شود. 2- متن نامه در کتاب تکمله السیف الصیقل، ص 190 موجود است. 3- تاریخ ابن بشر نجدی. 4- جزیره العرب فی القرن العشرین ص 5. 341- تاریخ المملکه پرسشها و پاسخها، آیت الله جعفر سبحانی (حفظه الله)
آئین وهابیت، هر چند به ظاهر زائیده اندیشه محمد بن عبدالوهاب) 1206- 1115 هجری قمری) نجدی است، ولی ریشه های آن مربوط به احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه شامی است، که در سال 728 در زندان دمشق درگذشت، و نوشته های این شخص، اساس معتقدات وهابیان را تشکیل می دهد. وقتی ابن تیمیه آراء و عقائد خود را درباره زیارت قبر پیامبر و مسافرت برای آن آشکار ساخت، و آن را حرام اعلام نمود، از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصرو شام، آراء او مورد نقد قرار گرفت و کتابهای ارزشمندی در رد وی نوشته شد، که قسمت مهم آنها چاپ و منتشر شده است) 1 (. قضات چهارگانه اهل سنت بر این اکتفا نکردند، بلکه سران آنان در مصر و شام به تفسیق او پرداخته و او را یک فرد منحرف معرفی کردند، حتی دوست معاصر ابن تیمیه ذهبی در نامه دوستانه ای که به او نوشته است، او را دراشاعه و گسترش فساد همتای حجاج خوانده است) 2 (. غائله ابن تیمیه با مرگ او فروکش کرد. شاگرد معروف او ابن القیم، هرچندبه ترویج آراء استاد پرداخت، ولی چندان از آن نتیجه نگرفت. او نیز در سال 751 درگذشت و با مرگ او مکتب استاد او نیز به دست فراموشی سپرده شد. ولی در اواسط قرن دوازدهم هجری یعنی سالهای 1145، بار دیگر اندیشه های ابن تیمیه به وسیله شخصی به نام محمد فرزند عبدالوهاب در سرزمین نجد احیا شد. و چون پدر او عبدالوهاب با عقائد فرزند مخالف بود، از این جهت، تا پدر در قید حیات بود، وی از اظهار عقائد خودداری می کرد. وقتی پدر در سال 1153 درگذشت، وی عرصه را برای نشر عقائد خود مناسب دید. لذا با همکاری امیرشهر عیینه به نام عثمان بن حمد به نشر عقائد خود پرداخت. چیزی نگذشت که عثمان از طرف امیر احساء مورد توبیخ قرار گرفت. او نیز ناچار شد که عذر شیخ را بخواهد و او را از شهر بیرون کند. شیخ محمد در سال 1160، از شهر عیینه بیرون رفت، و رهسپار درعیه شد. در آن زمان، ریاست شهر با محمد بن سعود (جد آل سعود) بود، سرانجام میان آن دو، ارتباط برقرار شد و امیر شهر به او وعده پشتیبانی، و او نیز به امیر، نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد. شیخ دعوت خود را تحت عنوان توحید و مبارزه با شرک آغاز کرد، و جز خود وپیروان مکتب را، مشرک معرفی کرد. حملات او به اطراف و اکناف و نجد آغازگردید. و نفوس زیادی از زن و مرد و کودک قبائل اطراف، به دست اتباع شیخ کشته شد، و اموال زیادی تحت عنوان غنائم از مشرکان گرد آمد. در زمانی که شیخ محمد به درعیه آمد و با محمد بن سعود توافق کرد، مردم آنجا در نهایت تنگدستی و احتیاج بودند. آلوسی از قول ابن بشر نجدی نقل می کند که من (ابن بشر) در اول کارشاهد تنگدستی مردم درعیه بودم، سپس آن شهر را در زمان سعود مشاهده کردم، در حالی که مردم آن از ثروت فراوان برخوردار بودند، و سلاحهای ایشان بازر و سیم زینت یافته بود، بر اسبان اصیل و نجیب سوار می شدند و جامه های فاخر دربر می کردند، و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند، به حدی که زبان از شرح وبیان آن قاصر است. روزی در یکی از بازارهای درعیه ناظر بودم، که مردان در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند، در آنجا طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و لباسهای فاخر وگوشت و گندم و دیگر ماکولات به قدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است، تاچشم کار می کرد بازار دیده می شد و من فریاد فروشندگان و خریدارانی را می شنیدم که مانند همهمه زنبور عسل، درهم پیچیده بود که یکی می گفت فروختم، و دیگری می گفت خریدم.) 3 (. البته ابن بشر شرح نداده است که این ثروت هنگفت از کجا پیدا شده بود، ولی با قرائن تاریخی معلوم می شود که از حمله به مسلمانان قبائل و شهرهای دیگر نجد به جرم موافقت نکردن با عقائد وی، و به غنیمت گرفتن و غارت کردن اموال آنان به دست آمده است. روش شیخ محمد در مورد غنائم جنگی که از مسلمانان آن دیار می گرفت، این بودکه آن را هر طور مایل بود به مصرف می رسانید. گاهی تمام غنائمی را که در جنگی نصیب او شده بود و مقدار
آنهم خیلی زیاد بود، تنها به دو یا سه نفر عطامی کرد. غنائم هر چه بود در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه اومی توانست سهمی ببرد. یکی از بزرگترین نقاط ضعف برنامه زندگی شیخ، همین است که با مسلمانانی که از عقائد کذائی او پیروی نمی کردند، معامله کافر حربی می کرد، و برای جان وناموس آنان ارزشی قائل نبود. کوتاه سخن اینکه: محمد بن عبدالوهاب به توحید، اما توحید غلطی که او می گفت دعوت می کرد. هر کس می پذیرفت خون و مالش سالم می ماند. وگرنه خون و مالش مانند کفار حربی حلال و مباح بود. جنگهائی که وهابیان در نجد و خارج از نجد- از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق- می کردند، بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند، برایشان حلال بود. اگرمی توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار می دادند، و الا به غنائمی که به دست آورده بودند، اکتفا می کردند) 4 (. کسانی که با عقائد او موافقت می کردند، و دعوت او را می پذیرفتند می بایست با اوبیعت نمایند. و اگر کسانی به مقابله برخیزند، باید کشته شوند، و اموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه، مثلا از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احساء سیصد مرد را به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند) 5 (. شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206، درگذشت) 6 (، و پس از شیخ محمد هم، پیروان او به همین روش ادامه دادند. مثلا در سال 1216، امیر سعود وهابی، سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز کرد و به شهر کربلا حمله ور شد. کربلا در این ایام در نهایت شهرت و عظمت بود و زائران ایرانی و ترک و عرب بدان روی می آوردند. سعود پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید و کشتارسختی از مدافعین و ساکنین آن نمود. سپاه وهابی آنچنان رسوائی در شهر کربلا به بار آورد، که به وصف نمی گنجد، پنج هزار تن یا بیشتر (تا بیست هزار هم نوشته اند) را به قتل رسانیدند. پس ازآنکه امیر سعود از کارهای جنگی فراغت یافت، به طرف خزینه های حرم امام حسین (علیه السلام) متوجه شد. این خزائن، از اموال فراوان و اشیاء نفیس انباشته بود، وی هر چه در آنجا یافت، برداشت و به غارت برد. کربلا پس از این حادثه به وضعی درآمد که شعرا برای آن مرثیه می گفتند) 7 (. وهابیها در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و ناگاه به شهر کربلا و اطراف آن، و همین طور به شهر نجف حمله می بردند و غارت می کردند. نخستین این حملات هجوم در سال 1216 بود، که شرح داده شد و این هجوم به نوشته عموم نویسندگان شیعه در روز عید غدیر آن سال انجام گرفته است. حملات وهابیان متمرکز در نجد، به جده و مکه و مدینه و سوریه و عراق، بیش ازآنست که در این جا، بیان گردد. پیوسته جنگهای خونین میان حکومت عثمانی ازطریق امراء مصر، و وهابیان وجود داشت. و گاهی بر اثر ضعف دولت عثمانی، وهابیان بر طائف و مکه و مدینه دست یافته و آثار و مشاهد اسلامی را ویران کرده واموال را به غارت می بردند و سرانجام از آنجا به نجد طرد می شدند و عثمانیها تسلطخود را بر این مناطق با گماردن خاندان شریف بر ریاست حرمین حفظ می کردند. در جنگ نخست جهانی، مساله پان عربیسم زنده شد، و با اشغال شام و اردن وعراق از طریق دول بزرگ مانند بریتانیا و فرانسه، وحدت کشورهای عربی از هم گسست، و هر نقطه ای از این بلاد به امیری که مطیع دول بزرگ بود، سپرده شد. بلادنجد، به آل سعود که بزرگ آن در آن روز عبدالعزیز بن سعود (پدر فهد شاه کنونی) واگذار گردید و این به خاطر همکاری نزدیکی بود که عبدالعزیز بابریتانیا در شکستن قدرت عثمانی انجام داده بود. این واگذاری، تحت شرائطی صددرصد استعماری انجام گرفت که در تاریخ مذکور است. بعدها مصالح بریتانیا خصوصا و جهان استعمار عموما، ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز را در اختیار آل سعود قرارگیرد. از این رو، با برنامه ریزی خاصی که در آن بریتانیا دست داشت، در سال 1344 ه. ق، وهابیان، حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند، و تنهادر طائف دو هزار نفر
از علما و بزرگان و زن و مرد را کشتند، به گونه ای که خود عبدالعزیز بر این جنایت اعتراف کرد. در نتیجه، به حکومت خاندان شرفا در این سرزمین خاتمه داده شد، این دو منطقه وسیع اسلامی به ضمیمه نجد و حجاز به نام یک فامیل سعودی در دفاتر دول بزرگ استعماری، به ثبت داده شد، نام نجد و حجاز منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه. ق.) 1310 ه. ش) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام مملکت عربی سعودی (نه اسلامی سعودی) نام گذاری شد. وی تا سال 1334 (1374 ش) زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او، فرزندان وی به نامهای: (سعود، فیصل، خالد، فهد) اشغالگران حکومت بر این سرزمین بوده و هستند. عقائد وهابی زندگی سیاسی وهابیان در منطقه ای که خاندان آل سعود در راس آن قرار دارند، برای خود فصل جداگانه ای لازم دارد که فعلا برای ما مطرح نیست. آنچه لازم است، بازگوئی اجمالی عقاید وهابیان است که آل سعود از آن ترویج می کنند و در حقیقت وهابیت شیشه عمر آنها است. اساس آئین وهابیت را دو چیز تشکیل می دهد: 1- هدم و نابودی آثار رسالت و اصالتهای باقی مانده از دوران پیامبر (ص) وصحابه و تابعان، به گونه ای که چیزی ملموس از آن زمان باقی نماند، و همه این کارها را در پوشش توحید و مبارزه با شرک انجام می دهند. از این جهت کلیه قبور متعلق به صحابه و عترت پیامبر و تابعان و علما و شخصیت های اسلامی رانابود کرده و با خاک یکسان می کنند. و اگر از مسلمانان جهان نمی ترسیدند، قبرپیامبر را نیز ویران کرده و به صورت مصلی درمی آوردند. در اثر این تز نامعقول، قبور ائمه چهارگانه شیعه و عموی پیامبر (ص)، وقبر عبداللّه پدر آن حضرت و قبور کلیه صحابه در بقیع ویران گردید، و به صورت تل خاکی درآمد، روشن است که استعمار ملتی که گذشته خود را فراموش کند، بسیار سهل و آسان می باشد. امروزه برای بسیاری از مسیحیان غرب، وجود مسیح مریم و حواریون او به صورت یک افسانه تاریخی درآمده و در اصل وجود چنین شخصی با تمام خصوصیاتی که دارد، شک وتردید دارند، چرا که اثر ملموسی از مسیح و یاران او در دست نیست. اگر خدای نکرده، اصالتهای اسلامی دستخوش چنین ناجوانمردی شود، راه برای انکار اصل وجودپیامبر اسلام و یاران او آسان خواهد بود. 2- پائین آوردن مقام و موقعیت شخصیتهای الهی از پیامبران و اولیاء در حال حیات و ممات، بعنوان اینکه آنان تنها بازگو کنندگان دستورات الهی بودند، و رسالت آنها در این قسمت با مرگ آنان پایان یافته و تفاوت چندانی با امت خود ندارند. این دو اصل، دو پی آمد بسیار ناگوار داشت. الف: آئین اسلام به صورت یک آئین خشک معرفی شد که هر نوع حرکت و تحول، رنگ شرک و دوگانه پرستی به خود گرفت، به گونه ای که احترام آموزگاران الهی به صورت برگزاری یادواره نیز شرک اعلام گردید. گوئی باید ارتباط بشر با گلهای سرسبدآفرینش قطع شود، و از اسلام جز کتاب، و احادیث (کذائی) چیزی باقی نماند. ب: ایجاد تفرقه در میان مسلمین، به گونه ای که جهان تسنن دچار تفرقه شد وجنگهای خونینی به راه افتاد، خامه دانشمندان به جای دفاع از حملات مسیحیان ومادیها، صرف دفاع از شبهات محمد بن عبدالوهاب شد و اندیشمندان بزرگ مصر و عراق و شام و لبنان در این سه قرن، پاسی از وقت خود را صرف نقد این مسلک نمودند. اساس آئین وهابیت همان دو اصل است و دیگر عقائد آنان روی این دو اصل استواراست مانند: 1- تحریم ساختن سقف و سایبان روی قبور. 2- تحریم گزاردن نماز در مشاهد مشرفه. 3- تحریم مسافرت برای زیارت پیامبر اسلام و دیگر اولیاء نیکان. 4- تحریم توسل به اولیاء الهی پس از ممات. 5- تحریم تبرک و استشفاء. 6- تحریم درخواست شفاعت از شافعان واقعی. 7- تحریم برگزاری یادواره پیامبران و اولیاء الهی. 8- تحریم سوگند به غیر خدا. 9- تحریم نذر بر اولیاء الهی. گوئی اسلام حکمی جز تحریم، و دعوتی جز مبارزه با فطرت انسان نداشته و انسان ازچپ و راست پیوسته باید، الفاظ شرک، حرام، ممنوع را بشنود. درباره آگاهی از تاریخچه وهابیان به کتاب وهابیان و برای آگاهی از بی پایگی این اصول و عقائد آنان، به کتاب آئین وهابیت مراجعه بفرمائید.
1- به کتابنامه رد وهابیت در مجله مکتب اسلام سال 29، و نشریه تراثنا
شماره 17 مراجعه شود. 2- متن نامه در کتاب تکمله السیف الصیقل، ص 190 موجود است. 3- تاریخ ابن بشر نجدی. 4- جزیره العرب فی القرن العشرین ص 5. 341- تاریخ المملکه
پرسشها و پاسخها، آیت الله جعفر سبحانی (حفظه الله)
- [سایر] پایه گذار بدعت قیاس در فقه که بود؟
- [سایر] منجی در آیین بودا کیست؟
- [سایر] منجی در آیین هندو کیست؟
- [سایر] امام جعفر صادق علیهالسلام را پایه گذار مذهب شیعه می نامند؟
- [سایر] پایه گذار سب مولا علی علیه السلام که بود؟ چه دلایلی داشت؟
- [سایر] بنیانگذار فکری وهابیت کیست؟
- [سایر] در آیئن مسیحیت شخصی به اسم پولس(poles) کیست؟
- [سایر] در آیئن مسیحیت شخصی به اسم poles کیست؟
- [سایر] چه کسی در اسلام اولین پایه گذار تقیه بود؟ محمد حنقیه یا از ائمه شیعه اثنی عشر بودند؟
- [سایر] آیین وهابیت چگونه شکل گرفت و پایهگذار آن چه کسی بود؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که نمی تواند امانت را نگهداری نماید؛ در صورتی که امانت گذار ملتفت حال او نباشد بنا بر احتیاط واجب باید قبول نکند.
- [آیت الله سیستانی] کسی که نمیتواند امانت را نگهداری نماید ، در صورتی که امانت گذار ملتفت حال او نباشد ، باید قبول نکند ، و اگر قبول کرد و تلف شد ، ضامن است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دیواری که مال دو نفر است، هیچ کدام آنان حق ندارد، بدون اذن شریک دیگر آن را بسازد، یا سر تیر یا پایه عمارت خود را روی آن دیوار بگذارد یا به دیوار چیزی بکوبد ولی کارهایی که معلوم است شریک راضی است یا آن کارها تصرف شمرده نشود مانند تکیه دادن به دیوار و لباس انداختن روی آن اشکال ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] تشریح بدن کافر غیر ذمی مرده جایز است و جواز تشریح بدن ذمی و عدم ثبوت دیه جنین ذمی در تشریح ان محل اشکال است مگر ان که در ایین انها جایز باشد که در این صورت مانعی ندارد و اگر مرده ای مسلمان یا ذمی بودن او مشکوک باشد تشریح بدن او جایز است
- [آیت الله علوی گرگانی] قرارداد بیمه چند رکن و پایه دارد: 1 - ایجاب از بیمه کننده یعنی انشأ عقد بیمه بر طبق بیمهنامه به وسیله بیمه کننده. 2 - قبول بیمهگر یعنی آنچه بیمهگر انشأ کند، او قبول کند. 3 - معلوم کردن آنچه بیمه میشود: حیات وسلامتی بدن اموال ماشین و یا چیزهای دیگر. 4 - تعیین بیمه ماهیانه و یا سالیانهأ
- [آیت الله خوئی] قرارداد بیمه چند رکن و پایه دارد: 1. ایجاب از بیمهکننده یعنی انشاء عقد بیمه بر طبق بیمهنامه به وسیلة بیمهکننده. 2. قبول بیمهگر یعنی آنچه بیمهکننده انشاء کرد، او قبول کند. 3. معلوم کردن آنچه بیمه میشود: حیات و سلامتی بدن- اموال- ماشین و یا چیزهای دیگر. 4. تعیین بیمة ماهیانه و یا سالیانه ...
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر از بچه ای چیزی را به طور امانت قبول کند اگر آن چیز مال خود بچه است و ولیّ در امانت گذاشتن بچّه اجازه نداده باشد لازم است آن مال را به ولیّ او برساند و چنانچه در رساندن مال به آنان کوتاهی کند و تلف شود باید عوض آنرا بدهد ولی اگر برای این که مال از بین نرود آن را از بچه گرفته چنانچه در نگهداری آن کوتاهی نکرده باشد ضامن نیست و همچنین است اگر امانت گذار دیوانه باشد.
- [آیت الله اردبیلی] مبالغ معیّنی را که شرکتها یا بانکها به عنوان سود ثابت به سرمایهگذار میپردازند و گاهی پیش از شروع عمل پرداخت میکنند، به عنوان مضاربه صحیح نیست، مگر بدانند سهم سود سرمایه گذار، آن مقدار یا بیشتر خواهد بود یا سرمایهگذار شرط کند اگر سهم او کمتر از آن مقدار بود، بانک آن را از اموال دیگر خود جبران کند و همچنین اگر به عنوان علیالحساب مبلغی بپردازند تا در آخر مدّت با هم مصالحه کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر از بچه ای چیزی را بدون اذن صاحبش به طور امانت قبول کند باید ان را به صاحبش بدهد و اگر ان چیز مال خود بچه است و ولی اجازه امانت گذاشتن ان را نداده باشد لازم است ان مال را به ولی او برساند و چنانچه در رساندن مال به انان کوتاهی کند و تلف شود باید عوض ان را بدهد و همچنین است اگر امانت گذار دیوانه باشد