معنای کرامت و عزت نفس این است که انسان از نعمت بزرگی که پروردگارش به او ارزانی کرده نهایت استفاده را بکند و در پی مطلوب خویش باشد، تا آن جا که به طور پیوسته مشغول احوال خویش شود و از این موهبت استفاده کند و هیچ گونه مقایسه ای بین خود و دیگران نداشته باشد، اما تکبر به معنای مقایسه با دیگران و این حس که از همه برتر می باشد است. "بزرگان اخلاق گفته اند: اساس تکبر این است که انسان از این که خود را برتر از دیگری ببیند، احساس آرامش کند، بنابراین تکبر از سه عنصر تشکیل می شود: نخست این که برای خود مقامی قائل شود، دیگر این که برای دیگری نیز مقامی قائل شود و در مرحلة سوم مقام خود را برتر از او ببیند و احساس خوشحالی و آرامش کند".(1) اما انسانی که از کرامت نفس برخوردار است، هر لحظه بر تواضع و فروتنی اش افزوده می شود و به جای آن که مغرور شود، در مقابل مردم خود را خدمتگزار می داند، تا جایی که به ذلّتش نینجامد . امام علی (ع) فرمود: "کسی که برای نفس خود عظمت و بزرگی قائل باشد، فروتنی او از همه بیش تر خواهد بود."(2) اولیای الهی از خداوند عزت را می خواستند، ولی بلافاصله نداشتن کبر و خود بزرگ بینی را نیز از درگاه الهی تمنا می کردند. در دعای امام سجاد (ع) می خوانیم : "واعزّنی و لا تبتلینّی بالکبر؛ خدایا! به من عزت ده مرا به تکبر مبتلا نکن".(3) این جمله می فهماند که بین عزت و تکبر رابطه هست، یعنی اگر عزت نفس به حد افراط برسد و از مرز خود تجاوز کند، چه بسا آدمی دچار خود بزرگ بینی شود و مردم را با دیده تحقیر بنگرد . حالت روانی عزت نفس با کبر آن قدر به هم نزدیک اند که بعضی از افراد عادی از عزت نفس مردان بزرگ الهی برداشت کبر کرده اند. مردی به حضرت مجتبی (ع) عرض کرد : به نظر من در شما کبر وجود دارد، حضرت فرمود: "هرگز، من گرفتار کبر نیستم. بزرگی مخصوص خدا است. آن چه در من است، عزت نفس است".(4) با دقت در این دو مقوله می توان آن ها را از یکدیگر جدا کرد. کسی که تکبر دارد، به دیگران سلام نمی کند، از مردم انتظار تکریم و توقع خدمت دارد اما شخصی که عزت نفس دارد، هر چه را که با ارزش انسانی منافات دشته باشد ( از جمله خود بزرگ بینی) را ترک می کند. امام علی (ع) می فرماید: "کسی که از کرامت نفس برخوردار باشد، شهوات نفسانی در نظرش خوار و ناچیز می آید".(5) بنابراین در عین حال که برای خود شأن و منزلت قائل است، به دیگران احترام می گذارد و هرگز در مقام مقایسه خود را برتر از دیگران نمی بیند. به عبارت دیگر دو "من" و شخصیت در انسان است: یکی "من" و شخصیت واقعی و حقیقی انسان، که روح الهی در آن وجود داشته و مرتبط با خدا است. دیگری "من" و شخصیت مجازی انسان که از طریق تقویت نفس اماره و پیروی آن ، درون انسان شکل می گیرد و ساخته می شود. عزت نفس مربوط به "من" و حقیقت واقعی انسان است (انسانیت). تکبر، غرور، خودپسندی و خودبینی، مربوط به "من" و شخصیت مجازی و غیر حقیقی انسان است که از آن به شخصیت و "من" کاذب تعبیر می شود. پی نوشت ها : 1 - آیةالله مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن ، ج2، ص 45. 2 - غررالحکم ، ص 195. 3 - صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق. 4 - میزان الحکمه، ج8، ص 301. 5 - غررالحکم، ج5، ص 365. منبع:سایت انوار طاها
معنای کرامت و عزت نفس این است که انسان از نعمت بزرگی که پروردگارش به او ارزانی کرده نهایت استفاده را بکند و در پی مطلوب خویش باشد، تا آن جا که به طور پیوسته مشغول احوال خویش شود و از این موهبت استفاده کند و هیچ گونه مقایسه ای بین خود و دیگران نداشته باشد، اما تکبر به معنای مقایسه با دیگران و این حس که از همه برتر می باشد است.
"بزرگان اخلاق گفته اند: اساس تکبر این است که انسان از این که خود را برتر از دیگری ببیند، احساس آرامش کند، بنابراین تکبر از سه عنصر تشکیل می شود: نخست این که برای خود مقامی قائل شود، دیگر این که برای دیگری نیز مقامی قائل شود و در مرحلة سوم مقام خود را برتر از او ببیند و احساس خوشحالی و آرامش کند".(1)
اما انسانی که از کرامت نفس برخوردار است، هر لحظه بر تواضع و فروتنی اش افزوده می شود و به جای آن که مغرور شود، در مقابل مردم خود را خدمتگزار می داند، تا جایی که به ذلّتش نینجامد .
امام علی (ع) فرمود: "کسی که برای نفس خود عظمت و بزرگی قائل باشد، فروتنی او از همه بیش تر خواهد بود."(2)
اولیای الهی از خداوند عزت را می خواستند، ولی بلافاصله نداشتن کبر و خود بزرگ بینی را نیز از درگاه الهی تمنا می کردند. در دعای امام سجاد (ع) می خوانیم : "واعزّنی و لا تبتلینّی بالکبر؛ خدایا! به من عزت ده مرا به تکبر مبتلا نکن".(3) این جمله می فهماند که بین عزت و تکبر رابطه هست، یعنی اگر عزت نفس به حد افراط برسد و از مرز خود تجاوز کند، چه بسا آدمی دچار خود بزرگ بینی شود و مردم را با دیده تحقیر بنگرد . حالت روانی عزت نفس با کبر آن قدر به هم نزدیک اند که بعضی از افراد عادی از عزت نفس مردان بزرگ الهی برداشت کبر کرده اند. مردی به حضرت مجتبی (ع) عرض کرد : به نظر من در شما کبر وجود دارد، حضرت فرمود: "هرگز، من گرفتار کبر نیستم. بزرگی مخصوص خدا است. آن چه در من است، عزت نفس است".(4)
با دقت در این دو مقوله می توان آن ها را از یکدیگر جدا کرد. کسی که تکبر دارد، به دیگران سلام نمی کند، از مردم انتظار تکریم و توقع خدمت دارد اما شخصی که عزت نفس دارد، هر چه را که با ارزش انسانی منافات دشته باشد ( از جمله خود بزرگ بینی) را ترک می کند.
امام علی (ع) می فرماید: "کسی که از کرامت نفس برخوردار باشد، شهوات نفسانی در نظرش خوار و ناچیز می آید".(5)
بنابراین در عین حال که برای خود شأن و منزلت قائل است، به دیگران احترام می گذارد و هرگز در مقام مقایسه خود را برتر از دیگران نمی بیند.
به عبارت دیگر دو "من" و شخصیت در انسان است:
یکی "من" و شخصیت واقعی و حقیقی انسان، که روح الهی در آن وجود داشته و مرتبط با خدا است. دیگری "من" و شخصیت مجازی انسان که از طریق تقویت نفس اماره و پیروی آن ، درون انسان شکل می گیرد و ساخته می شود. عزت نفس مربوط به "من" و حقیقت واقعی انسان است (انسانیت). تکبر، غرور، خودپسندی و خودبینی، مربوط به "من" و شخصیت مجازی و غیر حقیقی انسان است که از آن به شخصیت و "من" کاذب تعبیر می شود.
پی نوشت ها :
1 - آیةالله مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن ، ج2، ص 45.
2 - غررالحکم ، ص 195.
3 - صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.
4 - میزان الحکمه، ج8، ص 301.
5 - غررالحکم، ج5، ص 365.
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] معیار و ملاک برای جدایی و مرز اصول و سلیقهها چیست؟ اصول را چگونه میتوان تشخیص داد؟
- [سایر] ملاک در ضرر، تشخیص پزشک است یا تشخیص خود شخص؟
- [سایر] ملاک تشخیص غیبت چیست؟
- [آیت الله مظاهری] ملاک در تشخیص صدق عنوان وسواس چیست؟
- [سایر] سخنان مؤدبانه چیست و ملاک تشخیص آن کدام است؟
- [سایر] گاهی مرز بین معنویت و خرافه از بین می رود . چگونه می توانیم معنویت را از خرافه تشخیص بدهیم ؟
- [سایر] معیار دوستی ها چیست و ملاک تشخیص دوستی به خاطر ارزشها چه می باشد؟
- [سایر] چه ملاک و معیاری برای تشخیص نظارت استصوابی از نظارت اطلاعی وجود دارد؟
- [سایر] چه ملاک و معیاری برای تشخیص نظارت استصوابی از نظارت اطلاعی وجود دارد؟
- [آیت الله جوادی آملی] نظر حضرتعالی درباره موسیقی مطرب و غیرمطرب چیست و ملاک تشخیص آن چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] کسی که در طهارت و نجاست دچار وسواس است، لازم نیست به برطرف شدن نجاست اطمینان پیدا کند، بلکه باید بدون توجه به وسوسههای نفسانی خود به متعارف مردم نگاه کرده و ببیند آنها در چه مواردی اطمینان به طهارت و نجاست پیدا میکنند و همانند آنان عمل نماید. همچنین اگر در مسائل وضو، غسل و سایر عبادات نیز وسواس داشته باشد، باید به همین ترتیب عمل نماید. اگر چنین شخصی به وسوسههای نفسانی خود اعتنا نماید، شیطان در او طمع کرده و به تدریج در اعتقادات و امور روزمره او نیز شک و تردید ایجاد مینماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در زکات فطره خوراک شخصی خود انسان ملاک نیست بلکه خوراک معمولی اهل شهر و یا محل ملاک است; بنابراین، کسی که همیشه برنج می خورد می تواند زکات فطره را از گندم بدهد.
- [آیت الله بهجت] زکات شتر، گاو و گوسفند غیر از شرطهایی که گفته شد، دو شرط دیگر دارد: 1 حیوان در تمام سال بیکار باشد، و ملاک تشخیص بیکار بودن نظر مردم و عرف است. 2 در تمام سال از علف بیابان بچرد، پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده، یا از زراعتی که ملک مالک یا ملک دیگری است بچرد، زکات ندارد. نصاب شتر
- [آیت الله اردبیلی] روزه و سایر عبادات بچّه نابالغی که خوب و بد را تشخیص میدهد صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] اگر سؤال (ابراز نیاز) بیجا سبب ذلّت شود حرام است، و آن سائل چون آبروی خود را بیجا به هدر داده، مبذّر است، و اگر سبب ذلّت نباشد، گرچه حرام نیست، ولی یک مؤمن واقعی نباید ابراز نیازمندی بیجا داشته باشد و به اندازه مقدور، عزّت و کرامت خود را باید حفظ کند.
- [آیت الله سبحانی] نوجوان نابالغ که خوب و بد را تشخیص می دهد، اگر اعتکاف کند، اعتکاف او صحیح است.
- [آیت الله بهجت] در موردی که به تشخیص دکتر حمل برای مادر ضرر دارد و ادامه حمل ممکن است منجر به مرگ مادر شود، چنانچه اشکالی در تشخیص دکتر نباشد و تحقیق کامل هم در این جهت شده باشد، سقط جنین قبل از دمیده شدن روح مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که میخواهد قیمت زکات فطره را بپردازد چنانچه قیمتها به حسب زمان و مکان مختلف باشند قیمت همان مکان و زمانی که میخواهد فطره را بپردازد، ملاک میباشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان می تواند در بین سال هر وقت منفعتی بدستش آید خمس آن را بدهد و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تأخیر بیندازد و اگر برای دادن خمس سال شمسی را ملاک شروع قرار دهد مانعی نیست.
- [آیت الله بروجردی] انسان میتواند در بین سال هر وقت منفعتی به دستش آید خمس آن را بدهد و جایز است دادن خمس را تا آخر سال تأخیر بیندازد و اگر برای دادن خمس، سال شمسی [را ملاک شروع] قرار دهد، مانعی ندارد.