باید گفت ریشه های عبری، آرامی و سریانی نیز برای کلمه صلاة دیده شده است. پیش از ظهور اسلام، این واژه را پرستش گاه و نیایش معنا می کردند.1 در اینجا به چند وجه تسمیه صلاة اشاره می کنیم: 1. شاید نماز را به سبب دعاهایی که در آن وجود دارد، (صلاة) نامیده اند،2 همان گونه که در لغت نیز (صلاة) را دعا معنا کرده اند. 2. همچنین (صلاة) در لغت به معنای برکت از سوی خدا نیز آمده است و به دلیل آنکه نماز رحمتی از سوی پروردگار است، (صلاة) نامیده می شود.3 3. نماز را از آن رو (صلاة) گفته اند که به معنای بزرگداشت نیز آ مده است. 4. همچنین نماز را صلاة نامیده اند؛ چون که پیوند میان بنده و پروردگار است.4 (صلاة) در قرآن افزون بر معنای عبادت ویژه به معناهای دیگری نیز به کار رفته است که می توان به این موارد اشاره کرد: دعا،5 درود،6 آمرزش،7 وسیله دعای خیر و آمرزش خواهی،8 دین،9 و قرآن خواندن در نماز.10 پی نوشتها: 1. نمازشناسی، ج 1، ص 73. 2. فرید نهاوندی، رموز نماز، ص 207. 3. همان. 4. لسان العرب، 5. نک: احزاب: 32؛ توبه: 101. 6. نک: بقره: 157. 7. نک: همان. 8. نک: توبه: 97. 9. نک: هود: 87. 10. نک: بنیاسرائیل: 110. www.irc.ir
کلمه صلاة به چه معناست؟ آیا پیش از اسلام نیز این واژه را به کار می بردند؟
باید گفت ریشه های عبری، آرامی و سریانی نیز برای کلمه صلاة دیده شده است. پیش از ظهور اسلام، این واژه را پرستش گاه و نیایش معنا می کردند.1 در اینجا به چند وجه تسمیه صلاة اشاره می کنیم:
1. شاید نماز را به سبب دعاهایی که در آن وجود دارد، (صلاة) نامیده اند،2 همان گونه که در لغت نیز (صلاة) را دعا معنا کرده اند.
2. همچنین (صلاة) در لغت به معنای برکت از سوی خدا نیز آمده است و به دلیل آنکه نماز رحمتی از سوی پروردگار است، (صلاة) نامیده می شود.3
3. نماز را از آن رو (صلاة) گفته اند که به معنای بزرگداشت نیز آ مده است.
4. همچنین نماز را صلاة نامیده اند؛ چون که پیوند میان بنده و پروردگار است.4
(صلاة) در قرآن افزون بر معنای عبادت ویژه به معناهای دیگری نیز به کار رفته است که می توان به این موارد اشاره کرد: دعا،5 درود،6 آمرزش،7 وسیله دعای خیر و آمرزش خواهی،8 دین،9 و قرآن خواندن در نماز.10
پی نوشتها:
1. نمازشناسی، ج 1، ص 73.
2. فرید نهاوندی، رموز نماز، ص 207.
3. همان.
4. لسان العرب،
5. نک: احزاب: 32؛ توبه: 101.
6. نک: بقره: 157.
7. نک: همان.
8. نک: توبه: 97.
9. نک: هود: 87.
10. نک: بنیاسرائیل: 110.
www.irc.ir
- [سایر] کلمه صلاة به چه معناست؟ آیا پیش از اسلام نیز این واژه را به کار می بردند؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) کلمه (مُنّوا عَلَیّ) را برای طلب آب برای علی اصغر(ع) به کار بردند؟
- [سایر] واژه «نماز» در فارسی به چه معناست؟ چرا در عربی آن را «صلاة» معنا می کنند؟
- [سایر] واژه «نماز» در فارسی به چه معناست؟ چرا در عربی آن را «صلاة» معنا می کنند؟
- [سایر] تفاوت واژه الله در اسلام و واژه God در مسیحیت چیست؟
- [آیت الله خامنه ای] می دانیم که کلمه (صلاة) به حرف (تاء) ختم می شود ولی در اذان (حیّ علی الصلاة) با (هاء) گفته می شود، آیا این صحیح است؟
- [سایر] مفهوم اصلی واژه تناسخ را در اسلام توضیح دهید.
- [سایر] واژه عید در قرآن چند بار به کار رفته است؟
- [سایر] در برخی از تفاسیر بیان شده است واژه (کلمه) در آیه 109 سوره کهف، به معنای مخلوق است. این تفسیر بر چه اساسی است؟ شاید (کلمه) به معنای فرشته باشد!
- [سایر] واژة عارف وصوفی از چه تاریخی در میان مسلمانان رایج گردید؟
- [آیت الله جوادی آملی] .وقفِ به حرکت و وصلِ به سکون , جایز است , هرچند احتیاط مستحب, ترک آن است. وقفِ به حرکت, آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر کند و بین این کلمه و کلمه دیگر, لحظه ای ساکت شود و وصلِ به سکون , آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر نکند و بدون سکون ، کلمه بعدی را بگوید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان در صورتی که ذمی نباشند؛ واجب نیست و اگر ذمی باشند بنا بر احتیاط واجب به کلمه (علیک) اکتفا شود.
- [آیت الله سیستانی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام میکند ، و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان در صورتی که ذمّی نباشند ، واجب نیست ، و اگر ذمّی باشند بنابر احتیاط واجب به کلمه (علیک) اکتفا شود .
- [آیت الله خوئی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام میکند و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان درصورتی که ذمی نباشند واجب نیست و اگر ذمی باشند بنابر احتیاط واجب به کلمة (علیک) اکتفا شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بر هر مسلمان شایسته است محتضر مسلمان را رو به قبله کند و این کار مطابق احتیاط استحبابیست و بنا بر احتیاط استحبابی از ولیّ محتضر اجازه بگیرند.
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.