آیا فرزندتان به طور ناگهانی در یک بازی دوستانه، شروع به جنگیدن و زد و خورد می کند؟ کودکان 6 تا 8 سال دوست دارند که در همه جا و همه چیز برنده شوند و معمولاً رقبای سرسخت یکدیگر می شوند. در عین حال کار آن ها باعث حیرت بسیاری از والدین می شود. آیا شما از این نوع رقابت افراطی حمایت کرده یا آن را کنترل می کنید؟ اگرچه بعضی از کودکان ذاتاً رقابت طلب تر از دیگران هستند، ولی کاملاً طبیعی است که آن ها برای این کار دست به کارهای جالب و خنده دار بزنند. کودکان در سن 6 تا 8 سالگی می خواهند خیلی زود بزرگ شوند، آن ها مهارت های جدید یاد می گیرند و می خواهند آن چه را که می دانند به دیگران نشان دهند. وقتی که کودکان می بینند که بچه های هم سن و سالشان چه کارهایی انجام می دهند، خود را با آن ها مقایسه کرده و تلاش می کنند که به آن ها برسند. رقابت می تواند کودک را برای رسیدن به موفقیت ترغیب کند و همچنین او، حس همدردی و اعتماد به نفس خود را تقویت می کند. گاهی اوقات، رقابت می تواند خنده دار و مسخره باشد. ولی این یک طرف قضیه است. بسیاری از کودکان وقتی در یک کار یا یک بازی بازنده می شوند از شدت عصبانیت گریه می کنند. همچنین تعدادی از کودکان 6 تا 8 سال برای برنده شدن، تقلب می کنند. چون فکر می کنند که باید حتماً اول شوند. حتی برای برنده شدن قوانین بازی را نیز تغییر می دهند. هشت ساله ها کم کم حس رقابتشان کاهش می یابد و فکر می کنند که بهتر است مشکلاتشان را حل کنند، بنابراین عادلانه بازی کرده و تا آخر بازی هم قاطعانه می نشینند. نکاتی در مورد بازنده شدن رقابت کردن دو رو دارد: برد و باخت. به فرزندتان یاد دهید که باختن نیز مانند بردن یک امر کاملاً عادی است. کودکان باید بدانند که گاهی اوقات آن ها برنده می شوند و بعضی وقت ها هم ممکن است دیگران برنده شوند و همه چیز در بردن خلاصه نمی شود. شما باید به فرزندتان بگویید آن چه مهم است داشتن لحظات شیرین و پیشرفت مهارت هایمان است. کودکان باید یاد بگیرند که همیشه نمی توانند نفر اول باشند و کسی برنده می شود که حواسش را کاملاً جمع کنند و بهترین باشد و همه ی کارها را به نحو احسن انجام دهد. کلمات امیدوار کننده فرزندتان را به همکاری تشویق کنید و به او یاد دهید که چگونه می تواند یک بازنده یا برنده خوبی باشد. آن چه را که شما باید به فرزندتان بگویید عبارتند از: به جای این که بگویید: هر کسی اول لباسش را بپوشد، برنده است. مثل یک بازنده غمگین نباش. تو بی نظیری، سومین بار است که تو در این مسابقه برنده می شوی. خیلی بد، تو باید بازی را از اول شروع کنی. برنده شدی! باید برنده می شدی! سعی کنید بگویید: هر کسی در ده دقیقه لباسش را بپوشد، جایزه می گیرد. هر کسی شانسی در برنده شدن دارد. برو و به برادرت تبریک بگو. دوست دارم ببینم که تو همیشه خوشحال و خندان باشی. حالا می توانیم در زمان طولانی تر با یکدیگر بازی کنیم. خیلی جالب است. واقعاً مهارت ها و توانایی هایت پیشرفت کرده است. قوانین بازی کارشناسان معقتدند که رقابت کردن کار درستی است. به فرزندتان بیاموزید که هنگام رقابت کردن به روی خودش متمرکز شود تا این که خود را با هم سن و سالانش و یا خواهر و برادرش مقایسه کند. سپس سعی کنید با استفاده از روش های دیگر او را به رقابتی سالم تشویق کنید. هرگز از او نخواهید که حتماً برنده شود. درست است که نتیجه کار خیلی مهم است ولی لذت بردن از آن خیلی با ارزش تر است. به جای این که بگویید که چگونه برنده شود، بهتر است که روحیه او را تضعیف نکنید تا او راحت تر بتواند از توانایی هایش استفاده کند. او را تحت فشار قرار ندهید. وقتی کودکان بازنده می شوند می ترسند در چشم والدینشان نگاه کنند تا مبادا احساس کنند که آن ها باید بهتر از دیگران باشند. به فرزندتان در هنگام رقابت روحیه دهید چون آن ها می خواهند برنده شوند، نه صرفاً به خاطر رضایت شما. برای او در مورد برد و باخت بیشتر توضیح دهید. به او بگویید که اصلاً مهم نیست که او برنده یا بازنده شود آن چه اهمیت دارد این است که او تلاش کرده. قدرت و توانایی او را مهم نشان دهید. شاید فرزندتان نمی تواند به توپ خوب ضربه بزند، ولی او خیلی خوب توپ می گیرد. زمانی که شما او را برای انجام دادن کاری مجبور کنید، او احساس ناتوانی می کند یا باور می کند که باید در همه چیز برنده شود. او را به کارهای گروهی تشویق کنید. اگر فرزندتان نمی تواند در بازی گروهی شرکت کند، او را به عضویت ورزش های انفرادی درآورید تا کمی بزرگ تر شود. اگر از بازی های گروهی خسته می شود، سعی کنید او را به همکاری تشویق کنید مانند پازل و بازی های رایانه ای که می توانند با یکدیگر بازی کنند. برای او زنگ تفریح در نظر بگیرید. اگر هنوز بازی تمام نشده و فرزندتان از شکست احساس ناتوانی می کند، به او زمان استراحت دهید تا بتواند از بازی لذت ببرد. و این کار به این معنا نیست که بازی تمام شده است بلکه زمانی برای تجدید قوا است. هنگامی که کودک 8 ساله شما گریه می کند او را به دیدن بازی بقیه اعضای خانواده تشویق کنید. ولی بعدها متوجه می شود که شرکت در بازی خیلی لذت بخش تر از نگاه کردن به آن است. از چه روشی برای تربیت فرزندانمان استفاده کنیم؟ نمیتوان گفت که یک راه قطعی برای تربیت همه کودکان وجود دارد. مانند خرید ماشین، آشنایی با همسایهها یا خشک کردن لباسها. هیچ شیوه ی صحیح و منحصر به فردی وجود ندارد که شما با استفاده از آن بتوانید یک کودک سالم را پرورش دهید. به هر حال شیوههای متفاوتی هستند که همه ی پدر و مادرها باید از آنها آگاهی داشته باشند. قبل از هر چیز باید یکی از تصورات غلط در زمینه پرورش کودکان را متذکر شد: ( به هیچ وجه نمیتوان گفت که یک راه روشن و قطعی برای تربیت همه نوع بچهای وجود دارد.) براساس تحقیقاتی که در زمینه ی نحوه برخورد با کودکان انجام شده، محققان به 4 شیوه ی تربیت دست پیدا کردهاند: 1- محبت کم، محدودیت کم، 2- محبت کم، محدودیت زیاد 3- محبت زیاد، محدودیت کم، 4- محبت زیاد، محدودیت زیاد میزان عشق و محبت و محدودیتهایی که در مورد تربیت کودکان به میان میآید، با نحوه ی برخوردی که والدین با فرزندان خود دارند، ارتباط مستقیمی دارد. والدین باید با محبتی که به فرزندان خود ابراز میکنند به آنها احساس آرامش داده و به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنند و به گفتوگو بنشینند. همچنین با محدودیتهایی که برای فرزندان خود قایل میشوند ، میتوانند به صورت متعادل، غیرفعال و سلطهجویانه در برابر کودکان خود ظاهر شوند. به این معنا که میتوانند عکسالعمل متعادلی در مقابل رفتار کودک خود نشان دهند، یا نسبت به رفتار او هیچگونه عکسالمعلی از خود نشان ندهند و یا نهایتا عکسالعمل تندی نشان داده و به صورت سلطهجویانه در مقابل او ظاهر شوند. اگر بخواهیم در یک کلام این روشها را تشریح کنیم، میتوانیم بگوییم: واکنش غیرفعال هیچکاری را از پیش نمیبرد، واکنش متعادل، شما و فرزند را به نتیجه ی دلخواه رسانده و هر دو موفق خواهید بود و واکنش پرخاشگرانه نیز در نهایت به کتک خوردن کودک میانجامد. به هر حال همه پدر و مادرها به نحوی از این روش ها استفاده میکنند و با بهرهگیری از الگوهای رفتاری متفاوت، عشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیتها، آنها را در مسیر درست قرار میدهند. در حقیقت نتیجه ی تمام این تلاشها رسیدن به تعادل است که هم در زمینه ی محدودیتها و هم در زمینه ی محبت کردن باید مورد تامل و بررسی قرار گیرد. از چهار شیوه ارایه شده باید تکنیکی را انتخاب کنید که خودتان به شخصه ارتباط بهتری با آن برقرار میکنید. به عنوان مثال اگر والدین شما از تکنیک قرار دادن محدودیتهای زیاد برای تربیت شما استفاده میکردند و شما احساس میکنید که با این شیوه به بهترین نحو تربیت شدهاید، بنابراین این امکان وجود دارد که خودتان نیز همین شیوه را در مقابل فرزندتان به کار گیرید. از سوی دیگر شاید به هیچوجه با شیوه ی والدینتان موافق نباشید و ترجیح دهید تا از شیوه ی محبت زیاد در قبال فرزندانتان بهره بگیرید. تحقیقات، گویای این مطلب هستند که محبت و محدودیت زیاد خیلی بهتر از محبت و محدودیت کم عمل میکند. چرا که در صورت کم بودن میزان محبت و محدودیت، کودکان از شخصیت پایینی برخوردار میشوند. اغلب پدر و مادرهایی که بیشتر به فکر راحتی و آرامش خود هستند تا به فکر پرورش و تربیت کودکان، از این روش استفاده میکنند. در یکی از برنامههای تلویزیونی، مادری را نشان میدادند که ترجیح میداد هیچکاری به کار فرزندش نداشته باشد، دلیلش هم این بود که ممکن است کودک از گفتهها و کارهای او برداشت منفی کند. یک کارشناس در پاسخ به این مادر گفت: (چنین تصوری کاملا سطحی است و بیشتر میتوان گفت که شما میخواهید وظایف خود را ساده کنید و هیچ ارزش و اهمیتی برای تربیت فرزند خود قایل نیستید.) در پایان گفتو گو، مادر به اشتباه خود پی برد و تصمیم گرفت تا رفتار خود را به طور کلی در مقابل فرزندانش تغییر دهد. زمانی که میتوان از محبت فراوان استفاده کرد و کودکان را به راحتی در مسیر درست قرار داد، چرا به زور و اجبار متوسل شویم؟ خود شما هم دوست ندارید همه چیز به شما دیکته شود و تحت کنترل شدید دیگران قرار بگیرید. هیچگاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید و کاری نکنید که حد و مرز، بیش از اندازه آنها را خسته کرده و مجبور شوند تا دست به مخالفتهای شدید بزنند. باید تا جایی که میتوانید عشق و محبت خود را نثار آنها کنید و هر کجا که لازم بود حد و مرزهای مشخصی برایشان تعیین کنید. در موقعیتهایی که سلامت جسمانی کودک در معرض خطر قرار میگیرد و یا امکان بروز مشکلات جدی برای او وجود دارد، میتوانید تا حدی از شیوه پرخاشگرانه و سلطهجویانه استفاده کنید. زمانی که کودکان ملزم به انجام کاری هستند، به عنوان مثال زمان خوابشان فرا رسیده و باید برای خوابیدن آماده شوند، باید با شیوه متعادل با آنها برخورد کنید. واکنش غیرفعال نیز در مواقعی نظیر زمانی که کودک نوشیدنی خود را از دهان به بیرون میریزد، کاربرد دارد. در چنین مواقعی به هیچ وجه نباید به روی خود بیاورید ولی میتوانید طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر میکنید کار او کاملا تصادفی بوده است. به این طریق او از تکرار مجدد این کار خودداری خواهد کرد. در این موقعیت نباید بر سر کودک داد بزنید و یا او را تنبیه کنید چرا که در صورت مشاهده چنین واکنشی او مجددا این کار را تکرار خواهد کرد. براساس موقعیتهای مختلف شما ملزم به تغییر روشهای تربیتی خود هستید. همانطور که در ابتدای این مقاله هم اشاره کردم، هیچ شیوهی از پیش تعیین شدهای برای تربیت کودکان وجود ندارد. در هر حال او را دوست بدارید و با توجه به موقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطهجو باشید. www.eporsesh.com
آیا فرزندتان به طور ناگهانی در یک بازی دوستانه، شروع به جنگیدن و زد و خورد می کند؟ کودکان 6 تا 8 سال دوست دارند که در همه جا و همه چیز برنده شوند و معمولاً رقبای سرسخت یکدیگر می شوند. در عین حال کار آن ها باعث حیرت بسیاری از والدین می شود. آیا شما از این نوع رقابت افراطی حمایت کرده یا آن را کنترل می کنید؟
اگرچه بعضی از کودکان ذاتاً رقابت طلب تر از دیگران هستند، ولی کاملاً طبیعی است که آن ها برای این کار دست به کارهای جالب و خنده دار بزنند. کودکان در سن 6 تا 8 سالگی می خواهند خیلی زود بزرگ شوند، آن ها مهارت های جدید یاد می گیرند و می خواهند آن چه را که می دانند به دیگران نشان دهند. وقتی که کودکان می بینند که بچه های هم سن و سالشان چه کارهایی انجام می دهند، خود را با آن ها مقایسه کرده و تلاش می کنند که به آن ها برسند.
رقابت می تواند کودک را برای رسیدن به موفقیت ترغیب کند و همچنین او، حس همدردی و اعتماد به نفس خود را تقویت می کند. گاهی اوقات، رقابت می تواند خنده دار و مسخره باشد. ولی این یک طرف قضیه است. بسیاری از کودکان وقتی در یک کار یا یک بازی بازنده می شوند از شدت عصبانیت گریه می کنند.
همچنین تعدادی از کودکان 6 تا 8 سال برای برنده شدن، تقلب می کنند. چون فکر می کنند که باید حتماً اول شوند. حتی برای برنده شدن قوانین بازی را نیز تغییر می دهند. هشت ساله ها کم کم حس رقابتشان کاهش می یابد و فکر می کنند که بهتر است مشکلاتشان را حل کنند، بنابراین عادلانه بازی کرده و تا آخر بازی هم قاطعانه می نشینند.
نکاتی در مورد بازنده شدن
رقابت کردن دو رو دارد: برد و باخت. به فرزندتان یاد دهید که باختن نیز مانند بردن یک امر کاملاً عادی است. کودکان باید بدانند که گاهی اوقات آن ها برنده می شوند و بعضی وقت ها هم ممکن است دیگران برنده شوند و همه چیز در بردن خلاصه نمی شود. شما باید به فرزندتان بگویید آن چه مهم است داشتن لحظات شیرین و پیشرفت مهارت هایمان است.
کودکان باید یاد بگیرند که همیشه نمی توانند نفر اول باشند و کسی برنده می شود که حواسش را کاملاً جمع کنند و بهترین باشد و همه ی کارها را به نحو احسن انجام دهد.
کلمات امیدوار کننده
فرزندتان را به همکاری تشویق کنید و به او یاد دهید که چگونه می تواند یک بازنده یا برنده خوبی باشد. آن چه را که شما باید به فرزندتان بگویید عبارتند از:
به جای این که بگویید:
هر کسی اول لباسش را بپوشد، برنده است.
مثل یک بازنده غمگین نباش.
تو بی نظیری، سومین بار است که تو در این مسابقه برنده می شوی.
خیلی بد، تو باید بازی را از اول شروع کنی.
برنده شدی! باید برنده می شدی!
سعی کنید بگویید:
هر کسی در ده دقیقه لباسش را بپوشد، جایزه می گیرد.
هر کسی شانسی در برنده شدن دارد. برو و به برادرت تبریک بگو.
دوست دارم ببینم که تو همیشه خوشحال و خندان باشی.
حالا می توانیم در زمان طولانی تر با یکدیگر بازی کنیم.
خیلی جالب است. واقعاً مهارت ها و توانایی هایت پیشرفت کرده است.
قوانین بازی
کارشناسان معقتدند که رقابت کردن کار درستی است. به فرزندتان بیاموزید که هنگام رقابت کردن به روی خودش متمرکز شود تا این که خود را با هم سن و سالانش و یا خواهر و برادرش مقایسه کند. سپس سعی کنید با استفاده از روش های دیگر او را به رقابتی سالم تشویق کنید.
هرگز از او نخواهید که حتماً برنده شود. درست است که نتیجه کار خیلی مهم است ولی لذت بردن از آن خیلی با ارزش تر است. به جای این که بگویید که چگونه برنده شود، بهتر است که روحیه او را تضعیف نکنید تا او راحت تر بتواند از توانایی هایش استفاده کند.
او را تحت فشار قرار ندهید. وقتی کودکان بازنده می شوند می ترسند در چشم والدینشان نگاه کنند تا مبادا احساس کنند که آن ها باید بهتر از دیگران باشند. به فرزندتان در هنگام رقابت روحیه دهید چون آن ها می خواهند برنده شوند، نه صرفاً به خاطر رضایت شما.
برای او در مورد برد و باخت بیشتر توضیح دهید. به او بگویید که اصلاً مهم نیست که او برنده یا بازنده شود آن چه اهمیت دارد این است که او تلاش کرده.
قدرت و توانایی او را مهم نشان دهید. شاید فرزندتان نمی تواند به توپ خوب ضربه بزند، ولی او خیلی خوب توپ می گیرد. زمانی که شما او را برای انجام دادن کاری مجبور کنید، او احساس ناتوانی می کند یا باور می کند که باید در همه چیز برنده شود.
او را به کارهای گروهی تشویق کنید. اگر فرزندتان نمی تواند در بازی گروهی شرکت کند، او را به عضویت ورزش های انفرادی درآورید تا کمی بزرگ تر شود. اگر از بازی های گروهی خسته می شود، سعی کنید او را به همکاری تشویق کنید مانند پازل و بازی های رایانه ای که می توانند با یکدیگر بازی کنند.
برای او زنگ تفریح در نظر بگیرید. اگر هنوز بازی تمام نشده و فرزندتان از شکست احساس ناتوانی می کند، به او زمان استراحت دهید تا بتواند از بازی لذت ببرد. و این کار به این معنا نیست که بازی تمام شده است بلکه زمانی برای تجدید قوا است. هنگامی که کودک 8 ساله شما گریه می کند او را به دیدن بازی بقیه اعضای خانواده تشویق کنید. ولی بعدها متوجه می شود که شرکت در بازی خیلی لذت بخش تر از نگاه کردن به آن است.
از چه روشی برای تربیت فرزندانمان استفاده کنیم؟
نمیتوان گفت که یک راه قطعی برای تربیت همه کودکان وجود دارد.
مانند خرید ماشین، آشنایی با همسایهها یا خشک کردن لباسها.
هیچ شیوه ی صحیح و منحصر به فردی وجود ندارد که شما با استفاده از آن بتوانید یک کودک سالم را پرورش دهید. به هر حال شیوههای متفاوتی هستند که همه ی پدر و مادرها باید از آنها آگاهی داشته باشند.
قبل از هر چیز باید یکی از تصورات غلط در زمینه پرورش کودکان را متذکر شد:
( به هیچ وجه نمیتوان گفت که یک راه روشن و قطعی برای تربیت همه نوع بچهای وجود دارد.)
براساس تحقیقاتی که در زمینه ی نحوه برخورد با کودکان انجام شده، محققان به 4 شیوه ی تربیت دست پیدا کردهاند:
1- محبت کم، محدودیت کم،
2- محبت کم، محدودیت زیاد
3- محبت زیاد، محدودیت کم،
4- محبت زیاد، محدودیت زیاد
میزان عشق و محبت و محدودیتهایی که در مورد تربیت کودکان به میان میآید، با نحوه ی برخوردی که والدین با فرزندان خود دارند، ارتباط مستقیمی دارد. والدین باید با محبتی که به فرزندان خود ابراز میکنند به آنها احساس آرامش داده و به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنند و به گفتوگو بنشینند. همچنین با محدودیتهایی که برای فرزندان خود قایل میشوند ، میتوانند به صورت متعادل، غیرفعال و سلطهجویانه در برابر کودکان خود ظاهر شوند. به این معنا که میتوانند عکسالعمل متعادلی در مقابل رفتار کودک خود نشان دهند، یا نسبت به رفتار او هیچگونه عکسالمعلی از خود نشان ندهند و یا نهایتا عکسالعمل تندی نشان داده و به صورت سلطهجویانه در مقابل او ظاهر شوند.
اگر بخواهیم در یک کلام این روشها را تشریح کنیم، میتوانیم بگوییم:
واکنش غیرفعال هیچکاری را از پیش نمیبرد، واکنش متعادل، شما و فرزند را به نتیجه ی دلخواه رسانده و هر دو موفق خواهید بود و واکنش پرخاشگرانه نیز در نهایت به کتک خوردن کودک میانجامد.
به هر حال همه پدر و مادرها به نحوی از این روش ها استفاده میکنند و با بهرهگیری از الگوهای رفتاری متفاوت، عشق خود را نثار کودکان کرده و با تعیین محدودیتها، آنها را در مسیر درست قرار میدهند.
در حقیقت نتیجه ی تمام این تلاشها رسیدن به تعادل است که هم در زمینه ی محدودیتها و هم در زمینه ی محبت کردن باید مورد تامل و بررسی قرار گیرد.
از چهار شیوه ارایه شده باید تکنیکی را انتخاب کنید که خودتان به شخصه ارتباط بهتری با آن برقرار میکنید.
به عنوان مثال اگر والدین شما از تکنیک قرار دادن محدودیتهای زیاد برای تربیت شما استفاده میکردند و شما احساس میکنید که با این شیوه به بهترین نحو تربیت شدهاید، بنابراین این امکان وجود دارد که خودتان نیز همین شیوه را در مقابل فرزندتان به کار گیرید.
از سوی دیگر شاید به هیچوجه با شیوه ی والدینتان موافق نباشید و ترجیح دهید تا از شیوه ی محبت زیاد در قبال فرزندانتان بهره بگیرید.
تحقیقات، گویای این مطلب هستند که محبت و محدودیت زیاد خیلی بهتر از محبت و محدودیت کم عمل میکند. چرا که در صورت کم بودن میزان محبت و محدودیت، کودکان از شخصیت پایینی برخوردار میشوند. اغلب پدر و مادرهایی که بیشتر به فکر راحتی و آرامش خود هستند تا به فکر پرورش و تربیت کودکان، از این روش استفاده میکنند. در یکی از برنامههای تلویزیونی، مادری را نشان میدادند که ترجیح میداد هیچکاری به کار فرزندش نداشته باشد، دلیلش هم این بود که ممکن است کودک از گفتهها و کارهای او برداشت منفی کند. یک کارشناس در پاسخ به این مادر گفت: (چنین تصوری کاملا سطحی است و بیشتر میتوان گفت که شما میخواهید وظایف خود را ساده کنید و هیچ ارزش و اهمیتی برای تربیت فرزند خود قایل نیستید.) در پایان گفتو گو، مادر به اشتباه خود پی برد و تصمیم گرفت تا رفتار خود را به طور کلی در مقابل فرزندانش تغییر دهد.
زمانی که میتوان از محبت فراوان استفاده کرد و کودکان را به راحتی در مسیر درست قرار داد، چرا به زور و اجبار متوسل شویم؟ خود شما هم دوست ندارید همه چیز به شما دیکته شود و تحت کنترل شدید دیگران قرار بگیرید. هیچگاه زور و اجبار غیرضروری را به فرزندان خود تحمیل نکنید و کاری نکنید که حد و مرز، بیش از اندازه آنها را خسته کرده و مجبور شوند تا دست به مخالفتهای شدید بزنند.
باید تا جایی که میتوانید عشق و محبت خود را نثار آنها کنید و هر کجا که لازم بود حد و مرزهای مشخصی برایشان تعیین کنید. در موقعیتهایی که سلامت جسمانی کودک در معرض خطر قرار میگیرد و یا امکان بروز مشکلات جدی برای او وجود دارد، میتوانید تا حدی از شیوه پرخاشگرانه و سلطهجویانه استفاده کنید.
زمانی که کودکان ملزم به انجام کاری هستند، به عنوان مثال زمان خوابشان فرا رسیده و باید برای خوابیدن آماده شوند، باید با شیوه متعادل با آنها برخورد کنید. واکنش غیرفعال نیز در مواقعی نظیر زمانی که کودک نوشیدنی خود را از دهان به بیرون میریزد، کاربرد دارد. در چنین مواقعی به هیچ وجه نباید به روی خود بیاورید ولی میتوانید طوری وانمود کنید که کودک تصور کند شما فکر میکنید کار او کاملا تصادفی بوده است. به این طریق او از تکرار مجدد این کار خودداری خواهد کرد. در این موقعیت نباید بر سر کودک داد بزنید و یا او را تنبیه کنید چرا که در صورت مشاهده چنین واکنشی او مجددا این کار را تکرار خواهد کرد. براساس موقعیتهای مختلف شما ملزم به تغییر روشهای تربیتی خود هستید. همانطور که در ابتدای این مقاله هم اشاره کردم، هیچ شیوهی از پیش تعیین شدهای برای تربیت کودکان وجود ندارد. در هر حال او را دوست بدارید و با توجه به موقعیت های مختلف، متعادل، منفعل و سلطهجو باشید.
www.eporsesh.com
- [سایر] وظیفه والدین در مقابل کودکان تازه وارد به خانواده چیست؟
- [سایر] وظیفه والدین در مقابل استعداد هنری کودکان چیست؟
- [سایر] وظیفه والدین در مقابل درخواست پول توسط کودکان از آنها چیست؟
- [سایر] وظیفه والدین در قبال پرسش های کودکان درباره مسائل دینی چیست؟
- [سایر] در مدرسه ممتازین چگونه درس بخوانیم؟آنجا رقابت شدید است وانتظارات والدین نیز بالاست؟
- [سایر] آیا والدین باید رقابت افراطی فرزندان با دوستانشان حمایت نمایند یا آن را کنترل کنند؟
- [سایر] شیوه مناسب برخورد والدین با کودکان چیست؟
- [سایر] کلیدهای والدین برای تربیت موفق کودکان چیست؟
- [سایر] شیوه برخورد ومدیریت صحیح والدین باسؤالات کودکان چیست؟
- [سایر] کلیدهای موفق والدین برای تربیت موفق کودکان چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر فقیری بمیرد ومال او به اندازه قرضش نباشد، انسان میتواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاْ حساب کند و همچنین اگر مال او به اندازه قرضش باشد وورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند قرض خود را بگیرد، میتواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاْ حساب کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند بلکه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد، نیز می تواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد؛ انسان می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکاه حساب کند؛ بلکه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند؛ یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد؛ نیز می تواند طلبی را که از او دارد؛ بابت زکاه حساب کند.
- [آیت الله خوئی] اگر فقیر بمیرد و مال او به انداز قرضش نباشد، انسان میتوند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند بلکه اگر مال او به انداز قرضش باشد و ورثه قرض او ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد، نیز میتواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان میتواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند، ولی اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر، انسان نتواند طلب خود را بگیرد، بنابر احتیاط واجب نباید طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
- [آیت الله بروجردی] اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازهی قرضش نباشد، انسان میتواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند، ولی اگر مال او به اندازهی قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد، بنا بر احتیاط واجب نباید طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
- [آیت الله سیستانی] اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد ، انسان میتواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند ، بلکه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند ، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد ، نیز میتواند طلبی را که از او دارد ، بابت زکات حساب کند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که باید زکات بدهد، اگر از فقیری طلبکار باشد، می تواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی طلبی دارد که باید بعد از مدّتی بگیرد، چنانچه طلب خود را به مقدار کمتری صلح کند اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که باید زکات بدهد، اگر از فقیری طلبکار باشد، میتواند طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.