بحث اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشی، بحثی دامنه دار و بسیار مفصل و طولانی است که ما در این جا به اختصار آن را بررسی می کنیم[1]: در ابتدا باید گفت: این مسئله حتی در میان خودِ غربیان و به خصوص بعضی از کشورهای اروپایی و امریکایی دارای مخالفان بسیاری است. در بیش تر کشورهای جهان، مدارس به صورت غیر مختلط اداره می شوند و در بیش تر کشورهای دارای مذهب کاتولیک در اروپا و امریکا، حتی فرانسه و انگلستان و نیز بسیاری از مدارس متوسطه و دانشکده ها در خود امریکا و امریکای لاتین و بیش تر کشورهای شرق، هنوز دختران در مدارس جدا از پسران تحصیل می کنند. هم چنین در کشورهایی نظیر بلژیک، آلمان، اتریش، مجارستان، اسپانیا و یونان، از آموزش مختلط در سطح مدارس متوسطه استقبال نشده است.[2] حتی در کشورهایی نظیر شوروی سابق، تا اواسط قرن بیستم، اختلاط جنس ها در مدارس به صورت رسمی و جامع نبود و بیش تر مدارس به صورت غیر مختلط اداره می شد. قبل از هرگونه پیش داوری در این رابطه، ابتدا برخی از نظرات موافق و مخالف را با استفاده از منابع معتبر نقل می کنیم و سپس به بررسی آن ها می نشینم: الف. نظر موافقان موافقان و حامیان تعلیم و تربیت مختلط، مستندات و دلایل روی آوری جوامع گوناگون به این شیوه را ذکر کرده اند که مهم ترین آن ها بدین قرار است: 1. تعلیم و تربیت مختلط با عدالت و انصاف سازگارتر است و همه از فرصت های تحصیلی و امکانات آموزشی، به یک اندازه استفاده می برند. 2. غالباً گفته می شود که جوّ اخلاقی مؤسّسات آموزشی مختلط، بهتر از مؤسّسات غیر مختلط است. 3. تعلیم و تربیت مختلط از نوع غیر مختلط آن اقتصادی تر است. برخی از آن ها معتقدند که آموزش و تحصیل دختران جوان و زنان در کنار پسران و مردان، بسیاری از هزینه های اقتصادی را کاهش می دهد و به عکس، اگر دو جنس در مدارس جدا از هم و در عرض یک دیگر تحصیل کنند، دارای هزینه های اضافی بسیاری خواهند بود. و این را یکی از دلایل مهمّ آموزش مختلط می دانند. 4. تجربه ی تحصیل و آموزش دختران و پسران جوان در مدارس مختلط، برای کارهای گروهی آن ها در آینده مفیدتر است. 5. مردان و زنانی که در مؤسّسات آموزشی، با فضای باز و بدون قید و بند جنسیّتی تحصیل و کار کنند، برای انجام کارهای مشترک در آینده و ساختن جهانی بهتر، آمادگی بیش تری خواهند داشت. از مجموعه ی این دلایل استفاده می شود که مراکز و مؤسّسات آموزش، نباید در انحصار مردان باشد; بلکه چنین مراکزی باید برای زنان نیز وجود داشته باشد تا آن ها ضمن تحصیل و کسب معلومات و معارف، برای کسب درآمد و شغل نیز آماده شوند.[3] در پاسخ باید گفت ریشه ی این تفکّر، تلقّیِ غلط از تساوی حقوق زن و مرد[4] و پیروی از نهضت (فیمنیسم)[5] است. پرسشی که مطرح است این است که به چه دلیلی حتماً باید این مراکز به صورت مختلط وجود داشته باشد و زنان در کنار مردان به تحصیل بپردازند؟ بلکه می توان گفت به ظاهر یکسان قرار دادن زن و مرد در همه ی عرصه ها و کارها، در بسیاری از موارد نقض غرض نموده و سبب ظلم به زنان و نادیده گرفتن حقوق واقعی آنان می شود; زیرا اصلی ترین حق زن آن است که توانایی ها و استعدادها و ویژگی های فطری و طبیعی اش مورد توجه واقع شود. در زمینه ی مسئله ی آموزشی نیز می توان گفت: باید پیرو آموزش جداگانه بود و با در نظر گرفتن استعدادها و نیازهای هر یک از دو جنس، موادّ آموزشی را تدارک دید. همان طور که در بعضی از مناطق، نظیر کشور اسپانیا اجرا می شود که مواد آموزشی در هر نظام برای هر یک از دو جنس دختر وپسر متفاوت بوده، برای هر کدام از آن ها به طور جداگانه کتاب های درسی متناسب با خودشان، با توجه به نیازهایشان، تهیّه و تدارک دیده شده است.[6]علاوه بر این ها آثار و تبعات دیگری - که در ضمن نظر مخالفان آموزش مختلط بیان می شود - نیز دامن گیر آنان می شود و همان طور که گفته شد در بسیاری از کشورها صاحب نظران، از آن استقبال ننموده اند. این نکته که جوّ اخلاقی مؤسّسات در صورت اختلاط بهتر می شود، بر پایه ی نظر (فروید و راسل) بنا شده است که می گویند محدودیّت و جدا بودن از هم، سبب حرص و حسّاسیّت بیش تر می شود، این را در ضمن عنوان دلیل دوم در بخش دوم کتاب پاسخ گفتیم.[7] اما دخالت مسائل اقتصادی، دلیل ناقص و نادرستی است. نکته ی مهم در این است که آیا یک مرکز آموزشی و تربیتی، یک بنگاه تولیدی و اقتصادی است تا پیش از هر چیز تنها بُعد اقتصادی و صرفه جویی مادی آن در نظر گرفته شود! مراکز آموزشی به هدف تولید کالا تأسیس نشده اند، بلکه مقصودشان تربیت صحیح و هر چه بهتر انسان است، تا تمام استعدادهای او به صورت کامل، شکوفا و پرورش یابد و اگر لازمه ی آن صرف هزینه هایی هم باشد، باید برای تأمین هدف والای تعلیم و تربیت آن را پذیرفت. ونکته ی دیگر آن که تربیت و بالندگی صحیح نیروی انسانی، از جهتی در دراز مدت، سبب صرفه جویی بسیار اقتصادی است. آیا دلایل اقتصادی می تواند توجیهی برای نادیده گرفتن آن همه تفاوت ها و نیازها باشد؟ جای تأسف است که باید گفت به اعتراف این قائلین، تعلیم و تربیت مختلط، ابتدا از یک نیاز اقتصادی ناشی شده و آن گاه به یک اصل تربیتی تبدیل شده است.[8] ب. نظر مخالفان بیش تر دانشمندان و صاحب نظران علوم تربیتی و علوم اجتماعی، با تعلیم و تربیت به شیوه ی مختلط به مخالفت پرداخته، آن را مخالف علایق و خصوصیّات و نیازهای جنسی هر کدام از دو جنس و نیز مخالف علایق و ویژگی های فرهنگی در جوامع گوناگون دانسته اند. 1. به سبب تفاوت های زیستی و روانی دو جنس زن و مرد و در نتیجه، تفاوت آن ها در نیازهای آموزشی، آموزش یکسان و مشابه برای دو جنس غیر ممکن می نماید و باید برای هر گروه، برنامه ریزی آموزشی مطابق با نیازهای آن ها صورت پذیرد. 2. به دلیل تفاوت های موجود، بخصوص اختلاف دختران و پسران در بلوغ، رقابت در مدارس مختلط، نابرابر شده، غالباً سبب افت تحصیلی پسران و ناراحتی های روحی آن ها می شود. 3. هر یک از دانش آموزان دختر و پسر، در صورتی می توانند با کیفیّت بهتر به تحصیل ادامه دهند که با هم جنس خود در یک کلاس بوده، دارای کادر آموزشی و اداری هم جنس خود باشند. به گفته ی (آستن) وقتی هم دانشجویان و هم اعضای هیئت علمی یک آموزشکده، به طور عمده از یک جنس باشند، تحصیل دانشجویان در آن مؤسّسه ی آموزشی، تأثیرات مثبت بسیاری در پی خواهد داشت. در تحقیقات دیگری ثابت شده است که مهم ترین عامل تبیین الگوهای شغلی موفّق برای زنان، تحصیل آن ها در مؤسّسات آموزشی زنانه است نه مختلط. 4. دوران جوانی و نوجوانی، زمان اوج احساسات و غرایز جنسی است و اختلاط سبب دل بستگی هر یک از دو جنس به دیگری می شود. همین مسئله، افت تحصیلی و افزایش انحرافات اخلاقی را در پی خواهد داشت و اداره ی آن مؤسّسات را برای مدیران آن ها با مشکلات بسیاری همراه خواهد کرد. در مجله ای به نام (پلین تروت) آمده است: تا چند دهه ی پیش، داشتن یک طفل نامشروع یکی از بدترین اشتباهاتی بود که یک دختر جوان می توانست در زندگی خود مرتکب شود; اما اکنون مدیر یک دبیرستان دخترانه در یکی از شهرهای بزرگ امریکا می گوید: این موضوعی است که به طور کلی از جانب بچه ها پذیرفته شده است و این دیگر یک داغ و نشان بدنامی - به آن صورتی که قبلا تصور می شده - نیست. در دهه ی 1980، تعداد اطفال نامشروعی که زاییده ی همین اختلاط و آزادی های جنسی است، سه برابر شده و میزان سقط جنین در دهه ی 1960، یکصد هزار مورد، در دهه ی 1970، بیش از پانصد هزار مورد، و در دهه ی 1980، به بیش از یک و نیم میلیون مورد افزایش یافته است.[9] دلایل دیگری نیز وجود دارد از قبیل: به خطر افتادن سلامت جسمی و روحی، به ویژه برای دختران; ازدواج های زودرس و بدون شناخت کامل و احساسی، که غالباً به جدایی و طلاق کشیده می شوند; مشکلات برنامه ریزی مختلط براساس نیازهای زیستی - روانی و تحصیلی دو جنس با در نظر گرفتن گرایش های تحصیلی و شغلی دختران و پسران که چه بسا غیر ممکن می باشد. این دلایل و دلایل دیگری از این قبیل، بسیاری از محقّقان و صاحب نظران علوم تربیتی را به مخالفت با این نظریه وادار می کند.[10] در نتیجه اختلاط در مراکز آموزشی، از جهات علمی مورد خدشه واقع شده و ذکر نکاتی کلّی و مبهم و بدون نظرات کارشناسی درباره ی اختلاط در دانشگاه ها صحیح نیست. در ضمن، جوان در دانشگاه نیز همچون سایر مراکز و نهادهای اجتماعی، در معرض تبعات و آثار منفی اختلاط است. -------------------------------------------- [1].برای اطلاعات بیش تر رجوع شود به مقاله ی اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشی، آقای اسدالله طوسی، مجله ی معرفت، شماره ی 32، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، مطالب مربوط به بحث اختلاط در مدارس ... در صفحات بعدی این مقاله استفاده شده. [2]. The American peoples Encyelopedia (1950), V.389, P.614. &V. 5, P.753 . Willysing Goodsell op. cit, V.384, P.614. [3]. C. A. EG, OP. Cit, V. 7. p.14 / Willysing Goodsell op. cit. [4]. برای اطلاع بیش تر بر معنای صحیح تساوی حقوق زن و مرد، ر.ک: مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 114 و 122 و 159 تا 172. [5]. Feminism.(عقیده به برابری زن و مرد و طرفداری از زنان) [6]. موریس دوبس و هانری پیرون، روان شناسی اختلافی، ترجمه ی محمد حسین سروری، ص 197. [7]. ص 33. [8]. J. c. w. Op. citv. 6. P. 401. [9]. روزنامه ی جمهوری اسلامی، 13 مرداد 1364. [10]. The American Peoples Encyclodia, V.5, P.200 ( اندیشه قم )
برخی جداسازی پسر و دختر در مدرسه ها و دانشگاه را صحیح ندانسته، قائل به اختلاط شده اند، آیا صحیح است؟
بحث اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشی، بحثی دامنه دار و بسیار مفصل و طولانی است که ما در این جا به اختصار آن را بررسی می کنیم[1]:
در ابتدا باید گفت: این مسئله حتی در میان خودِ غربیان و به خصوص بعضی از کشورهای اروپایی و امریکایی دارای مخالفان بسیاری است. در بیش تر کشورهای جهان، مدارس به صورت غیر مختلط اداره می شوند و در بیش تر کشورهای دارای مذهب کاتولیک در اروپا و امریکا، حتی فرانسه و انگلستان و نیز بسیاری از مدارس متوسطه و دانشکده ها در خود امریکا و امریکای لاتین و بیش تر کشورهای شرق، هنوز دختران در مدارس جدا از پسران تحصیل می کنند. هم چنین در کشورهایی نظیر بلژیک، آلمان، اتریش، مجارستان، اسپانیا و یونان، از آموزش مختلط در سطح مدارس متوسطه استقبال نشده است.[2]
حتی در کشورهایی نظیر شوروی سابق، تا اواسط قرن بیستم، اختلاط جنس ها در مدارس به صورت رسمی و جامع نبود و بیش تر مدارس به صورت غیر مختلط اداره می شد.
قبل از هرگونه پیش داوری در این رابطه، ابتدا برخی از نظرات موافق و مخالف را با استفاده از منابع معتبر نقل می کنیم و سپس به بررسی آن ها می نشینم:
الف. نظر موافقان
موافقان و حامیان تعلیم و تربیت مختلط، مستندات و دلایل روی آوری جوامع گوناگون به این شیوه را ذکر کرده اند که مهم ترین آن ها بدین قرار است:
1. تعلیم و تربیت مختلط با عدالت و انصاف سازگارتر است و همه از فرصت های تحصیلی و امکانات آموزشی، به یک اندازه استفاده می برند.
2. غالباً گفته می شود که جوّ اخلاقی مؤسّسات آموزشی مختلط، بهتر از مؤسّسات غیر مختلط است.
3. تعلیم و تربیت مختلط از نوع غیر مختلط آن اقتصادی تر است. برخی از آن ها معتقدند که آموزش و تحصیل دختران جوان و زنان در کنار پسران و مردان، بسیاری از هزینه های اقتصادی را کاهش می دهد و به عکس، اگر دو جنس در مدارس جدا از هم و در عرض یک دیگر تحصیل کنند، دارای هزینه های اضافی بسیاری خواهند بود. و این را یکی از دلایل مهمّ آموزش مختلط می دانند.
4. تجربه ی تحصیل و آموزش دختران و پسران جوان در مدارس مختلط، برای کارهای گروهی آن ها در آینده مفیدتر است.
5. مردان و زنانی که در مؤسّسات آموزشی، با فضای باز و بدون قید و بند جنسیّتی تحصیل و کار کنند، برای انجام کارهای مشترک در آینده و ساختن جهانی بهتر، آمادگی بیش تری خواهند داشت. از مجموعه ی این دلایل استفاده می شود که مراکز و مؤسّسات آموزش، نباید در انحصار مردان باشد; بلکه چنین مراکزی باید برای زنان نیز وجود داشته باشد تا آن ها ضمن تحصیل و کسب معلومات و معارف، برای کسب درآمد و شغل نیز آماده شوند.[3]
در پاسخ باید گفت ریشه ی این تفکّر، تلقّیِ غلط از تساوی حقوق زن و مرد[4] و پیروی از نهضت (فیمنیسم)[5] است. پرسشی که مطرح است این است که به چه دلیلی حتماً باید این مراکز به صورت مختلط وجود داشته باشد و زنان در کنار مردان به تحصیل بپردازند؟ بلکه می توان گفت به ظاهر یکسان قرار دادن زن و مرد در همه ی عرصه ها و کارها، در بسیاری از موارد نقض غرض نموده و سبب ظلم به زنان و نادیده گرفتن حقوق واقعی آنان می شود; زیرا اصلی ترین حق زن آن است که توانایی ها و استعدادها و ویژگی های فطری و طبیعی اش مورد توجه واقع شود. در زمینه ی مسئله ی آموزشی نیز می توان گفت: باید پیرو آموزش جداگانه بود و با در نظر گرفتن استعدادها و نیازهای هر یک از دو جنس، موادّ آموزشی را تدارک دید. همان طور که در بعضی از مناطق، نظیر کشور اسپانیا اجرا می شود که مواد آموزشی در هر نظام برای هر یک از دو جنس دختر وپسر متفاوت بوده، برای هر کدام از آن ها به طور جداگانه کتاب های درسی متناسب با خودشان، با توجه به نیازهایشان، تهیّه و تدارک دیده شده است.[6]علاوه بر این ها آثار و تبعات دیگری - که در ضمن نظر مخالفان آموزش مختلط بیان می شود - نیز دامن گیر آنان می شود و همان طور که گفته شد در بسیاری از کشورها صاحب نظران، از آن استقبال ننموده اند.
این نکته که جوّ اخلاقی مؤسّسات در صورت اختلاط بهتر می شود، بر پایه ی نظر (فروید و راسل) بنا شده است که می گویند محدودیّت و جدا بودن از هم، سبب حرص و حسّاسیّت بیش تر می شود، این را در ضمن عنوان دلیل دوم در بخش دوم کتاب پاسخ گفتیم.[7]
اما دخالت مسائل اقتصادی، دلیل ناقص و نادرستی است. نکته ی مهم در این است که آیا یک مرکز آموزشی و تربیتی، یک بنگاه تولیدی و اقتصادی است تا پیش از هر چیز تنها بُعد اقتصادی و صرفه جویی مادی آن در نظر گرفته شود! مراکز آموزشی به هدف تولید کالا تأسیس نشده اند، بلکه مقصودشان تربیت صحیح و هر چه بهتر انسان است، تا تمام استعدادهای او به صورت کامل، شکوفا و پرورش یابد و اگر لازمه ی آن صرف هزینه هایی هم باشد، باید برای تأمین هدف والای تعلیم و تربیت آن را پذیرفت. ونکته ی دیگر آن که تربیت و بالندگی صحیح نیروی انسانی، از جهتی در دراز مدت، سبب صرفه جویی بسیار اقتصادی است.
آیا دلایل اقتصادی می تواند توجیهی برای نادیده گرفتن آن همه تفاوت ها و نیازها باشد؟ جای تأسف است که باید گفت به اعتراف این قائلین، تعلیم و تربیت مختلط، ابتدا از یک نیاز اقتصادی ناشی شده و آن گاه به یک اصل تربیتی تبدیل شده است.[8]
ب. نظر مخالفان
بیش تر دانشمندان و صاحب نظران علوم تربیتی و علوم اجتماعی، با تعلیم و تربیت به شیوه ی مختلط به مخالفت پرداخته، آن را مخالف علایق و خصوصیّات و نیازهای جنسی هر کدام از دو جنس و نیز مخالف علایق و ویژگی های فرهنگی در جوامع گوناگون دانسته اند.
1. به سبب تفاوت های زیستی و روانی دو جنس زن و مرد و در نتیجه، تفاوت آن ها در نیازهای آموزشی، آموزش یکسان و مشابه برای دو جنس غیر ممکن می نماید و باید برای هر گروه، برنامه ریزی آموزشی مطابق با نیازهای آن ها صورت پذیرد.
2. به دلیل تفاوت های موجود، بخصوص اختلاف دختران و پسران در بلوغ، رقابت در مدارس مختلط، نابرابر شده، غالباً سبب افت تحصیلی پسران و ناراحتی های روحی آن ها می شود.
3. هر یک از دانش آموزان دختر و پسر، در صورتی می توانند با کیفیّت بهتر به تحصیل ادامه دهند که با هم جنس خود در یک کلاس بوده، دارای کادر آموزشی و اداری هم جنس خود باشند.
به گفته ی (آستن) وقتی هم دانشجویان و هم اعضای هیئت علمی یک آموزشکده، به طور عمده از یک جنس باشند، تحصیل دانشجویان در آن مؤسّسه ی آموزشی، تأثیرات مثبت بسیاری در پی خواهد داشت.
در تحقیقات دیگری ثابت شده است که مهم ترین عامل تبیین الگوهای شغلی موفّق برای زنان، تحصیل آن ها در مؤسّسات آموزشی زنانه است نه مختلط.
4. دوران جوانی و نوجوانی، زمان اوج احساسات و غرایز جنسی است و اختلاط سبب دل بستگی هر یک از دو جنس به دیگری می شود. همین مسئله، افت تحصیلی و افزایش انحرافات اخلاقی را در پی خواهد داشت و اداره ی آن مؤسّسات را برای مدیران آن ها با مشکلات بسیاری همراه خواهد کرد.
در مجله ای به نام (پلین تروت) آمده است: تا چند دهه ی پیش، داشتن یک طفل نامشروع یکی از بدترین اشتباهاتی بود که یک دختر جوان می توانست در زندگی خود مرتکب شود; اما اکنون مدیر یک دبیرستان دخترانه در یکی از شهرهای بزرگ امریکا می گوید: این موضوعی است که به طور کلی از جانب بچه ها پذیرفته شده است و این دیگر یک داغ و نشان بدنامی - به آن صورتی که قبلا تصور می شده - نیست.
در دهه ی 1980، تعداد اطفال نامشروعی که زاییده ی همین اختلاط و آزادی های جنسی است، سه برابر شده و میزان سقط جنین در دهه ی 1960، یکصد هزار مورد، در دهه ی 1970، بیش از پانصد هزار مورد، و در دهه ی 1980، به بیش از یک و نیم میلیون مورد افزایش یافته است.[9]
دلایل دیگری نیز وجود دارد از قبیل: به خطر افتادن سلامت جسمی و روحی، به ویژه برای دختران; ازدواج های زودرس و بدون شناخت کامل و احساسی، که غالباً به جدایی و طلاق کشیده می شوند; مشکلات برنامه ریزی مختلط براساس نیازهای زیستی - روانی و تحصیلی دو جنس با در نظر گرفتن گرایش های تحصیلی و شغلی دختران و پسران که چه بسا غیر ممکن می باشد. این دلایل و دلایل دیگری از این قبیل، بسیاری از محقّقان و صاحب نظران علوم تربیتی را به مخالفت با این نظریه وادار می کند.[10] در نتیجه اختلاط در مراکز آموزشی، از جهات علمی مورد خدشه واقع شده و ذکر نکاتی کلّی و مبهم و بدون نظرات کارشناسی درباره ی اختلاط در دانشگاه ها صحیح نیست. در ضمن، جوان در دانشگاه نیز همچون سایر مراکز و نهادهای اجتماعی، در معرض تبعات و آثار منفی اختلاط است.
--------------------------------------------
[1].برای اطلاعات بیش تر رجوع شود به مقاله ی اختلاط زنان و مردان در مراکز آموزشی، آقای اسدالله طوسی، مجله ی معرفت، شماره ی 32، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، مطالب مربوط به بحث اختلاط در مدارس ... در صفحات بعدی این مقاله استفاده شده.
[2]. The American peoples Encyelopedia (1950), V.389, P.614. &V. 5, P.753 . Willysing Goodsell op. cit, V.384, P.614.
[3]. C. A. EG, OP. Cit, V. 7. p.14 / Willysing Goodsell op. cit.
[4]. برای اطلاع بیش تر بر معنای صحیح تساوی حقوق زن و مرد، ر.ک: مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 114 و 122 و 159 تا 172.
[5]. Feminism.(عقیده به برابری زن و مرد و طرفداری از زنان)
[6]. موریس دوبس و هانری پیرون، روان شناسی اختلافی، ترجمه ی محمد حسین سروری، ص 197.
[7]. ص 33.
[8]. J. c. w. Op. citv. 6. P. 401.
[9]. روزنامه ی جمهوری اسلامی، 13 مرداد 1364.
[10]. The American Peoples Encyclodia, V.5, P.200
( اندیشه قم )
- [سایر] آیا به نظر شما اختلاط پسر و دختر در دانشگاه صحیح است ؟ و راهکارهای اصلاح آن چیست ؟
- [سایر] از چه سنی باید مراقب اختلاط دختر و پسر باشیم؟
- [سایر] از چه سنی باید مراقب اختلاط دختر و پسر باشیم؟
- [سایر] از چه سنی باید مراقب اختلاط دختر و پسر باشیم؟
- [آیت الله سیستانی] اختلاط و صحبت کردن دختر و پسر چه حکمی دارد ؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا اختلاط پسر و دختر در دانشگاهها که الان دیده می¬شود صحیح است؟ بنده به همین دلیل، دیگر به دانشگاه نمیروم و فقط در امتحانات حاضر می شوم. آیا کار من اشتباه است؟ گر چه ضرر جزئی هم به درسهایم وارد می شود.
- [آیت الله نوری همدانی] در بسیاری از مراکز آموزشی درمانی و پزشکی امکان جداسازی دانشجویان دختر و پسر وجود دارد و لکن برخی از مسئولین در تفکیک بی توجهی می کنند . نظر جنابعالی در این زمینه چیست ؟
- [سایر] در دانشگاه ها، روابط پسر و دختر غوغا می کند ؛ وظیفه ما نسبت به آنان چیست؟
- [آیت الله سیستانی] ایا نشستن یک دختر در کنار یک پسر در یک کلاس دانشگاه چه حکمی دارد؟
- [سایر] آیا دختر و پسر میتوانند در محیط دانشگاه در مورد ازدواج با همدیگر، صحبت کنند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگرچه دختر باشد، سهم پسر میّت را میبرد ونوه دختری او اگرچه پسر باشد، سهم دختر میّت را میبرد مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود ویک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر ودو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر میت، اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد سهم پسر میت را میبرد، و نوه دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را میبرد، مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود، و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند؛ یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [امام خمینی] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد، سهم پسر میت را میبرد و نوه دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را میبرد مثلًا اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله بروجردی] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوهی پسری او اگر چه دختر باشد، سهم پسر میت را میبرد و نوهی دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را میبرد، مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد سهم پسر میّت را میبرد و نوه دختری او اگر چه پسر باشد سهم دختر میّت را میبرد، مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد سهم پسر دختر 13 و سهم دختر پسر 23 خواهد بود و در صورت متعدّد بودن نوادگان، سهم پسر دو برابر سهم دختر است، بنابراین نوادگان دختری 13 سهم خود را به گونهای تقسیم میکنند که هر پسر دو برابر هر دختر ببرد و نوادگان پسری هم 23 سهم خود را به این شکل تقسیم میکنند.
- [آیت الله سبحانی] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگرچه دختر باشد، سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او اگرچه پسر باشد، سهم دختر میت را می برد مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت می کنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر میت اولاد نداشته باشد نوه پسری او اگرچه دختر باشد سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او اگرچه پسر باشد سهم دختر میت را می برد مثلا اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد مال را سه قسمت می کنند یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند
- [آیت الله سیستانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد ، نوه پسری او اگر چه دختر باشد ، سهم پسر میّت را میبرد ، و نوه دختری او اگر چه پسر باشد ، سهم دختر میّت را میبرد ، مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود ، و یک دختر از پسرش داشته باشد ، مال را سه قسمت میکنند : یک قسمت را به پسرِ دختر ، و دو قسمت را به دخترِ پسر میدهند . و در ارث بردن نوهها ، نبودن پدر و مادر شرط نیست . ارث دسته دوم
- [آیت الله نوری همدانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد ، نوة پسری او اگر چه دختر باشد ، سهم پسر میّت را می برد و نوة دختری او اگر چه پسر باشد ، سهم دختر میّت را می برد ، مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد ، مال را سه قسمت می کنند ، یک قسمت را به پسر دختر ، و دو قسمت را به دختر پسر ، می دهند . ارث دستة دوّم
- [آیت الله بهجت] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او، اگرچه دختر باشد، سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او، اگرچه پسر باشد، سهم دختر میت را می برد؛ مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت می کنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند. ارث طبقه دوم