محیط خانواده مملکت کوچکی است که باید گرم نگهداشته شود. ریاست منزل، از نظر قرآن، به عهده ی مرد است و مرد باید طوری رفتار کند که هم در میان خانواده نفوذ کلمه داشته باشد و هم بر دل افراد خانواده حکومت کند. انجام مسؤولیت از روی اشتیاق افراد خانواده، خاصه زن، باید خودسر نباشند. از مرد خانواده فرمان برند و با دل و جان از او متابعت کنند، نه از روی اکراه و اجبار. چه اساس نسل و مسؤولیت انسان بر اختیار استوار است و اگر زن وظیفه شناس نباشد، و تنها بر اثر اجبار شوهر به کارهای منزل رسیدگی کند نمی توان به گرمی روابط خانواده امیدوار بود و به محض خروج فرد از خانه، زن مسؤولیتهای خود را انجام نخواهد داد. انجام مسؤولیت زن در خانه و مرد درخارج از منزل و نیز فرماندهی و فرمانبری در سپاه باید بر اساس دل باشد، یعنی زن با اشتیاق و میل قلبی کارهای خانه را انجام دهد، وهمسر را فرمان برد. وضع فرمانده و فرمانبردار، زن و شوهر، پدر و پسر، رئیس و مرئوس باید به گونه ای محبت آمیز باشد که هر کدام با اشتیاق و اختیار انجام وظیفه کنند. تنها در این صورت است که در محیط کار، محیط خانه و در سراسر مملکت موفقیت و پیروزی، صفا و صمیمیت حاکم می شود. اگر چه مرد فرمانده و رئیس خانه است، ولی باید بداند که هنگامی در فرماندهی و ریاستش موفق خواهد شد که بر قلوب افراد خانواده اش حکومت کند، یعنی دل آنها را به تسخیر خود درآورد. زن و فرزندان فرمانبرند زن و فرزند باید فرمانبردار باشند، ولی همانطور که گفتیم اساس این فرمانبری نباید بر پایه ی قوانین خشک و زورگویی استوار باشد. بلکه باید فرمانبردار مهتر خانواده، یعنی پدر، باشند. همانگونه که در ترجمه ی آیه ی (الرجال قوّامون علی النّساء بما فضّل الله بعضهم علی بعضٍ و بما اَنفقوا من اَموالهم) (1) اشاره شد، سرپرستی و ریاست منزل با مرد است، مردان بر زنان خود حق تسلط و نگهبانی دارند. اداره ای امور معنوی و مادی خانه با آنها است. زیرا جنبه ی تعقلی مرد از دیگر افراد خانواده بیشتر است و مخارج خانواده را خود تأمین می کند زن باید متواضع و در مقابل همسرش سر به زیر و افتاده باشد. چنانکه وظیفه ی هر فرمانبر در مقابل فرمانده، تواضع و سر به زیری است. اگر خدای ناکرده زنی (زبان دراز) و عاصی، باشد و باعث سرد شدن محیط خانه شود، دست به یک نوع زورگویی و استبداد زده است و همانطوریکه استبداد از مرد ناپسند است، برای زنان ناپسندتر است. از این رو، به این دو نکته ی مهم باید توجه داشت: نکته ی اول: بدخلقی اگر مرد در محیط خانه بدخلقی کند و خواستهای بی حساب خود را به افراد خانواده تحمیل کند، زورگو و مستبّد است و زود باشد که در این دنیا به وسیله ی حکومت اسلامی تأدیب شود و فشار قبر نیز انتظار او را می کشد. عذاب طولانی برزخ البته، نیک می دانید که حساب عالم برزخ و قیامت غیر از محاسبه های دنیایی است. آنجا عذاب آنقدر شکننده و عظیم است که یک دقیقه اش با هزاران سال دنیا برابری می کند. از این رو برای افراد جهنّمی یک دقیقه در قبر بودن برابر با هزار سال عذاب کشیدن در دنیا است. روایتی از حضرت مسیح (علیه السلام) در خبر است که حضرت عیسی (علیه السلام) جوانِ مرده ای را به اذن پروردگار پس از چند لحظه ای که از دفنش می گذشت زنده کرد هنگامی که آن جوانِ مرده زنده شد کاملاً پیر و افسرده می نمود و سیاه و پژمرده و غم آلود بود. در آن حال از او سؤال کردند: چند وقت است که مرده ای؟ گفت: بیش از ده هزار سال (در حالی که چند دقیقه ای بیش از مرگش نگذشته بود). از او پرسیدند: از عالم برزخ چه خبر داری؟ گفت: تا روی قبر را پوشاندند، مأمورین الهی برای سؤال و جواب آمدند و وقتی از پاسخ فروماندم تازیانه ای به من زدند که قبرم را از آتش پر کرد، و چندین هزار سال است که در آتش این تازیانه می گدازم. روایتی دیگر در جایی دیگر آمده است که حضرت مسیح (علیه السلام) پیرمردی را پس از سالیان درازی که از مرگش می گذشت و آثاری از قبرش به جای نمانده بود به إذن پروردگار زنده کرد، وقتی پیرمرد زنده شد بسیار با نشاط و سرزنده و مسرور بود. از او سؤال کردند چند وقت است که مرده ای؟ گفت: چند لحظه ای بیش نیست. از عالم برزخ پرسیدند:گفت: تا روی قبر مرا پوشاندند یک باغ سرسبز و وسیعی در برابرم گشوده شد که بی درنگ به درون آن شتافتم، و (حورالعین) را در استقبال خود یافتم. البته، (بدخلقی) را نباید به (فحاشی) و ناسزاگویی تعبیر کرد. آنچه اشاره رفت، سزای بدخلقی است نه فحاشی. ناسزاگویی بسیار زشت و ناپسند است و نباید از یک مسلمان سر بزند، حتی در برابر دشمنان خود. چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفین هنگامی که گروهی از اصحابش را در حال دشنام دادن به لشگر دشمن دید فرمودند: (إنّی اَکرهُ أن تَکونوا سبّابین (3) (من نمی پسندم که دشنام دهنده و ناسزاگو باشید.) مسلمان باید دشمنان را نیز دعای خیر کند و از خداوند هدایت آنهایی را که قابل هدایتند طلب کند. حکایتی در مورد بدزبانی درباره بدزبانی در خبری از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که یکی از یاران حضرت روزی در خدمت ایشان به جایی رهسپار بودند. آن مرد در حالی که غلامش از آنها عقب افتاده بود، او را فراخواند ولی غلام جوابی نداد، بار دوم نیز، او را صدا کرد، اما پاسخی نشنید بار سوم او را صدا زد، ولی جوابی از غلام نرسید، آنگاه او را دشنام داد به این که: (یابن الفاعله، با تو هستم).یعنی، ای حرامزاده تو را می خوانم! راوی می گوید: امام صادق (علیه السلام)، با شنیدن این سخن زشت از رفتن بازایستادند، دستش را به کمر زدند و فرمودند: (چه گفتی؟) صحابی عرض کرد: یابن رسول الله، این که به او گفتم (ولدالزّنا)، پدر و مادرش مسلمان نیستند و اهل هندوستان بوده اند. حضرت فرمودند: مرا با پدر و مادر آن کاری نسیت، به تو می گویم چرا (فحاشی) می کنی؟ سپس، فرمودند: دیگر حق نداری با من رفت و آمد کنی، راوی می گوید: تا امام صادق (علیه السلام)، زنده بودند آن صحابی را به حضور نپذیرفتند و با او رفت و آمد نکردند. روایتی دیگر در خبری دیگر آمده است که (یهودیان) توطئه کردند تا نسبت به پیامبر اسلام ناسزا بگویند، یکی یکی بر حضرت وارد می شدند. و او را به عنوان سلام چنین می گفتند: (السّام علیکم). یعنی مرگ بر شما باد. حضرت با متانت، در پاسخ آنها تنها می گفتند (علیکم). (عایشه) از این گستاخی یهودیان سخت برآشفت و آنان را به باد دشنام گرفت و گفت:(مرگ بر شما باد ای فرزندان خوک و میمون). ولی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) (عایشه) را از این امر بازداشت و فرمودند: (اگر حقیقت ناسزاگویی مُجسّم شود، زشت ترین صورتها را دارد.) از این روایات نتیجه می گیریم که مسلمانان باید (مؤدّب) باشند و زبان خود را از لغوگویی و ناسزا و فحاشی نگاه دارند. رعایت این امر مخصوصاً در محیط خانه خیلی اهمیت دارد. اگر مسلمانی، خاصه یک رزمنده، فحش بدهد دیگر پاسدار اسلام نخواهد بود و شاید اسمش از دفتر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) قلم بخورد و از امت آن بزرگوار خارج شود. باید توجه داشت که اگر زن مقصر باشد، تقصیر او مجوزی برای ناسزاگویی شما نیست. اگر حقی از شما ضایع شده باشد حق ندارید به همسرتان یا هر کس دیگری فحش دهید، که در آن صورت شما هم دچار عذاب قبر خواهید شد و روز قیامت با صورت نامناسب فحشهایی که داده اید محشور می شوید. نکته ی دوم: تأثیرپذیری فرزندان نکته ی دومی که باید بدان توجه کنیم، تأثیرپذیری فرزندان از رفتار و کردار و گفتار والدین است و بر این اساس نباید پدر و مادر بدزبانی کنند. تمام حوادثی که در برابر روی فرزندان در محیط خانه اتفاق می افتد، در مغز آنها ضبط و در رفتارشان منعکس می شود. از این رو در روایات می خوانیم، اگر کودک بیدار است، زن و مرد در مقابل او عمل زناشویی انجام ندهند. زیرا فرزندان از رفتار پدر و مادر مستقیماً تأثیر می پذیرند. حکایتی سودمند زنی می گفت: هنگامی که با همسرش اختلافی پیدا می کرد که احیاناً به سردی موقت کانون گرم خانواده می انجامید، کودکان خود را به خانه ی مادرش می برد تا شاهد اختلاف و سردی روابط پدر و مادر خود نباشند و از آن اثر سوء نپذیرند. این کار، انصافاً عمل خوبی است. چون حتی یک ساعت سردی محیط خانواده در تکوین شخصیت فرزندان اثر نامطلوب دارد. پی نوشت: 1-سوره ی نساء، آیات 40-3. 2-سوره ی نساء، آیه 34. 3-نهج البلاغه، ترجمه ی فیض الاسلام، ص 659، خطبه ی 197. منبع:کتاب خانواده در اسلام، حضرت آیت الله العظمی مظاهری
محیط خانواده مملکت کوچکی است که باید گرم نگهداشته شود. ریاست منزل، از نظر قرآن، به عهده ی مرد است و مرد باید طوری رفتار کند که هم در میان خانواده نفوذ کلمه داشته باشد و هم بر دل افراد خانواده حکومت کند.
انجام مسؤولیت از روی اشتیاق
افراد خانواده، خاصه زن، باید خودسر نباشند. از مرد خانواده فرمان برند و با دل و جان از او متابعت کنند، نه از روی اکراه و اجبار. چه اساس نسل و مسؤولیت انسان بر اختیار استوار است و اگر زن وظیفه شناس نباشد، و تنها بر اثر اجبار شوهر به کارهای منزل رسیدگی کند نمی توان به گرمی روابط خانواده امیدوار بود و به محض خروج فرد از خانه، زن مسؤولیتهای خود را انجام نخواهد داد.
انجام مسؤولیت زن در خانه و مرد درخارج از منزل و نیز فرماندهی و فرمانبری در سپاه باید بر اساس دل باشد، یعنی زن با اشتیاق و میل قلبی کارهای خانه را انجام دهد، وهمسر را فرمان برد. وضع فرمانده و فرمانبردار، زن و شوهر، پدر و پسر، رئیس و مرئوس باید به گونه ای محبت آمیز باشد که هر کدام با اشتیاق و اختیار انجام وظیفه کنند. تنها در این صورت است که در محیط کار، محیط خانه و در سراسر مملکت موفقیت و پیروزی، صفا و صمیمیت حاکم می شود. اگر چه مرد فرمانده و رئیس خانه است، ولی باید بداند که هنگامی در فرماندهی و ریاستش موفق خواهد شد که بر قلوب افراد خانواده اش حکومت کند، یعنی دل آنها را به تسخیر خود درآورد.
زن و فرزندان فرمانبرند
زن و فرزند باید فرمانبردار باشند، ولی همانطور که گفتیم اساس این فرمانبری نباید بر پایه ی قوانین خشک و زورگویی استوار باشد. بلکه باید فرمانبردار مهتر خانواده، یعنی پدر، باشند.
همانگونه که در ترجمه ی آیه ی (الرجال قوّامون علی النّساء بما فضّل الله بعضهم علی بعضٍ و بما اَنفقوا من اَموالهم) (1) اشاره شد، سرپرستی و ریاست منزل با مرد است، مردان بر زنان خود حق تسلط و نگهبانی دارند. اداره ای امور معنوی و مادی خانه با آنها است. زیرا جنبه ی تعقلی مرد از دیگر افراد خانواده بیشتر است و مخارج خانواده را خود تأمین می کند
زن باید متواضع و در مقابل همسرش سر به زیر و افتاده باشد. چنانکه وظیفه ی هر فرمانبر در مقابل فرمانده، تواضع و سر به زیری است. اگر خدای ناکرده زنی (زبان دراز) و عاصی، باشد و باعث سرد شدن محیط خانه شود، دست به یک نوع زورگویی و استبداد زده است و همانطوریکه استبداد از مرد ناپسند است، برای زنان ناپسندتر است.
از این رو، به این دو نکته ی مهم باید توجه داشت:
نکته ی اول: بدخلقی
اگر مرد در محیط خانه بدخلقی کند و خواستهای بی حساب خود را به افراد خانواده تحمیل کند، زورگو و مستبّد است و زود باشد که در این دنیا به وسیله ی حکومت اسلامی تأدیب شود و فشار قبر نیز انتظار او را می کشد.
عذاب طولانی برزخ
البته، نیک می دانید که حساب عالم برزخ و قیامت غیر از محاسبه های دنیایی است. آنجا عذاب آنقدر شکننده و عظیم است که یک دقیقه اش با هزاران سال دنیا برابری می کند. از این رو برای افراد جهنّمی یک دقیقه در قبر بودن برابر با هزار سال عذاب کشیدن در دنیا است.
روایتی از حضرت مسیح (علیه السلام)
در خبر است که حضرت عیسی (علیه السلام) جوانِ مرده ای را به اذن پروردگار پس از چند لحظه ای که از دفنش می گذشت زنده کرد هنگامی که آن جوانِ مرده زنده شد کاملاً پیر و افسرده می نمود و سیاه و پژمرده و غم آلود بود.
در آن حال از او سؤال کردند: چند وقت است که مرده ای؟
گفت: بیش از ده هزار سال (در حالی که چند دقیقه ای بیش از مرگش نگذشته بود).
از او پرسیدند: از عالم برزخ چه خبر داری؟ گفت: تا روی قبر را پوشاندند، مأمورین الهی برای سؤال و جواب آمدند و وقتی از پاسخ فروماندم تازیانه ای به من زدند که قبرم را از آتش پر کرد، و چندین هزار سال است که در آتش این تازیانه می گدازم.
روایتی دیگر
در جایی دیگر آمده است که حضرت مسیح (علیه السلام) پیرمردی را پس از سالیان درازی که از مرگش می گذشت و آثاری از قبرش به جای نمانده بود به إذن پروردگار زنده کرد، وقتی پیرمرد زنده شد بسیار با نشاط و سرزنده و مسرور بود. از او سؤال کردند چند وقت است که مرده ای؟ گفت: چند لحظه ای بیش نیست. از عالم برزخ پرسیدند:گفت: تا روی قبر مرا پوشاندند
یک باغ سرسبز و وسیعی در برابرم گشوده شد که بی درنگ به درون آن شتافتم، و (حورالعین) را در استقبال خود یافتم.
البته، (بدخلقی) را نباید به (فحاشی) و ناسزاگویی تعبیر کرد. آنچه اشاره رفت، سزای بدخلقی است نه فحاشی.
ناسزاگویی بسیار زشت و ناپسند است و نباید از یک مسلمان سر بزند، حتی در برابر دشمنان خود. چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفین هنگامی که گروهی از اصحابش را در حال دشنام دادن به لشگر دشمن دید فرمودند:
(إنّی اَکرهُ أن تَکونوا سبّابین (3)
(من نمی پسندم که دشنام دهنده و ناسزاگو باشید.)
مسلمان باید دشمنان را نیز دعای خیر کند و از خداوند هدایت آنهایی را که قابل هدایتند طلب کند.
حکایتی در مورد بدزبانی
درباره بدزبانی در خبری از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که یکی از یاران حضرت روزی در خدمت ایشان به جایی رهسپار بودند. آن مرد در حالی که غلامش از آنها عقب افتاده بود، او را فراخواند ولی غلام جوابی نداد، بار دوم نیز، او را صدا کرد، اما پاسخی نشنید بار سوم او را صدا زد، ولی جوابی از غلام نرسید، آنگاه او را دشنام داد به این که: (یابن الفاعله، با تو هستم).یعنی، ای حرامزاده تو را می خوانم!
راوی می گوید: امام صادق (علیه السلام)، با شنیدن این سخن زشت از رفتن بازایستادند، دستش را به کمر زدند و فرمودند: (چه گفتی؟) صحابی عرض کرد: یابن رسول الله، این که به او گفتم (ولدالزّنا)، پدر و مادرش مسلمان نیستند و اهل هندوستان بوده اند.
حضرت فرمودند: مرا با پدر و مادر آن کاری نسیت، به تو می گویم چرا (فحاشی) می کنی؟
سپس، فرمودند: دیگر حق نداری با من رفت و آمد کنی، راوی می گوید: تا امام صادق (علیه السلام)، زنده بودند آن صحابی را به حضور نپذیرفتند و با او رفت و آمد نکردند.
روایتی دیگر
در خبری دیگر آمده است که (یهودیان) توطئه کردند تا نسبت به پیامبر اسلام ناسزا بگویند، یکی یکی بر حضرت وارد می شدند. و او را به عنوان سلام چنین می گفتند: (السّام علیکم).
یعنی مرگ بر شما باد. حضرت با متانت، در پاسخ آنها تنها می گفتند (علیکم).
(عایشه) از این گستاخی یهودیان سخت برآشفت و آنان را به باد دشنام گرفت و گفت:(مرگ بر شما باد ای فرزندان خوک و میمون). ولی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) (عایشه) را از این امر بازداشت و فرمودند: (اگر حقیقت ناسزاگویی مُجسّم شود، زشت ترین صورتها را دارد.)
از این روایات نتیجه می گیریم که مسلمانان باید (مؤدّب) باشند و زبان خود را از لغوگویی و ناسزا و فحاشی نگاه دارند.
رعایت این امر مخصوصاً در محیط خانه خیلی اهمیت دارد.
اگر مسلمانی، خاصه یک رزمنده، فحش بدهد دیگر پاسدار اسلام نخواهد بود و شاید اسمش از دفتر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) قلم بخورد و از امت آن بزرگوار خارج شود.
باید توجه داشت که اگر زن مقصر باشد، تقصیر او مجوزی برای ناسزاگویی شما نیست. اگر حقی از شما ضایع شده باشد حق ندارید به همسرتان یا هر کس دیگری فحش دهید، که در آن صورت شما هم دچار عذاب قبر خواهید شد و روز قیامت با صورت نامناسب فحشهایی که داده اید محشور می شوید.
نکته ی دوم: تأثیرپذیری فرزندان
نکته ی دومی که باید بدان توجه کنیم، تأثیرپذیری فرزندان از رفتار و کردار و گفتار والدین است و بر این اساس نباید پدر و مادر بدزبانی کنند. تمام حوادثی که در برابر روی فرزندان در محیط خانه اتفاق می افتد، در مغز آنها ضبط و در رفتارشان منعکس می شود. از این رو در روایات می خوانیم، اگر کودک بیدار است، زن و مرد در مقابل او عمل زناشویی انجام ندهند. زیرا فرزندان از رفتار پدر و مادر مستقیماً تأثیر می پذیرند.
حکایتی سودمند
زنی می گفت: هنگامی که با همسرش اختلافی پیدا می کرد که احیاناً به سردی موقت کانون گرم خانواده می انجامید، کودکان خود را به خانه ی مادرش می برد تا شاهد اختلاف و سردی روابط پدر و مادر خود نباشند و از آن اثر سوء نپذیرند.
این کار، انصافاً عمل خوبی است. چون حتی یک ساعت سردی محیط خانواده در تکوین شخصیت فرزندان اثر نامطلوب دارد.
پی نوشت:
1-سوره ی نساء، آیات 40-3.
2-سوره ی نساء، آیه 34.
3-نهج البلاغه، ترجمه ی فیض الاسلام، ص 659، خطبه ی 197.
منبع:کتاب خانواده در اسلام، حضرت آیت الله العظمی مظاهری
- [سایر] تأثیر دین بر تربیت اجتماعی کودکان چیست؟
- [سایر] مناسب ترین زمان تربیت فرزندان کی است؟
- [سایر] تاثیرات اختلاف پدر و مادر در تربیت فرزندان چیست؟
- [سایر] نقش محبت و قاطعیت در تربیت فرزندان را توضیح دهید.
- [سایر] روشها و سبکهای پرورشی در تربیت فرزندان کدامند؟
- [سایر] فرزندان خود را بر چه خصالی تربیت کنیم؟
- [سایر] در کجای قرآن به تعلیم و تربیت فرزندان اشاره دارد؟
- [سایر] در کجای قرآن به تعلیم و تربیت فرزندان اشاره دارد؟
- [سایر] شیوه صحیح تربیت فرزندان از دیدگاه قرآن کریم چگونه است؟
- [سایر] رهنمودهای مهم و کاربردی در تربیت فرزندان چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کفار حق ندارند در بلاد اسلام، مدرسه دایر کنند و تعلیم و تربیت اطفال مسلمانان را عهده دار شوند، و جایز نیست مسلمانان فرزندان خود را به مدارس و کودکستان های آنها بفرستند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طبقه اول عبارتند از پدر مادر فرزندان فرزندان آنها (نوه) به تفصیلی که بیان می شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهی الزامی کند، و اگر تأثیر نمی کند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر می داند که نصیحت تأثیر ندارد ، واجب است با احتمال تأثیر امر ونهی الزامی کند ، اگر تأثیر نمی کند مگر با تشدید در گفتار وتهدید بر مخالفت ، لازم است لکن باید از دروغ ومعصیت دیگر احتراز شود .
- [امام خمینی] اگر میداند که نصیحت تأثیر ندارد، واجب است با احتمال تأثیر امر و نهی الزامی کند، و اگر تأثیر نمیکند مگر با تشدید در گفتار و تهدید بر مخالفت، لازم است لکن باید از دروغ و معصیت دیگر احتراز شود.
- [آیت الله مظاهری] درختها در دست کسی که آنها را آبیاری و تربیت میکند امانت است و اگر تلف شود ضامن نیست، ولی اگر در تربیت و آبیاری آنها کوتاهی کند و یا به شرایطی که گفته شد عمل نکرده باشد ضامن است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر تمام فرزندان میت قبل از او مرده باشند فرزندان آنها (نوه ها) از متوفی ارث می برند. نحوه ارث بردن به این صورت است که فرض می شود فرزندان میت زنده هستند و سهم هر یک را طبق مسائل قبل معین نموده و بین فرزندان آنها تقسیم می کنیم مثلا اگر میت یک پسر و یک دختر داشته است 32 اموال میت به فرزندان پسر او می رسد (هر چند یک دختر باشد) و 31 اموال او به فرزندان دختر او می رسد (هرچند پسر باشند).
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد، چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند ورثهاش به جای او هستند و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند واجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میّت اجیر میگیرد، وحاصل را بین ورثه میّت ومالک قسمت میکند، و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد، و اگر قرار نگذاشتهاند مالک میتواند عقد را به هم بزند یا راضی شود که ورثه او یا کسی که آنها اجیرش میکنند درختها را تربیت نمایند.
- [آیت الله مظاهری] دو نفری که مساقات کردهاند اگر بفهمند که معامله مساقات باطل است، پس اگر درختها مال صاحب زمین بوده، بعد از تربیت هم مال اوست و باید مزد کسی که آنها را تربیت کرده بدهد، و اگر مال کسی بوده که آنها را تربیت کرده بعد از تربیت هم مال اوست و میتواند آنها را بکند، ولی باید گودالهایی را که به واسطه کندن درختها پیدا شده پر کند و اجاره زمین را از روزی که درختها را کاشته به صاحب زمین بدهد، ولی صاحب زمین نمیتواند او را مجبور نماید که درختها را بکند و فقط میتواند اجاره زمین را بگیرد.
- [امام خمینی] اگر کسی که تربیت درختها به او واگذار شده بمیرد چنانچه در عقد شرط نکرده باشند که خودش آنها را تربیت کند، ورثهاش به جای او هستند، و چنانچه خودشان عمل را انجام ندهند و اجیر هم نگیرند، حاکم شرع از مال میت اجیر میگیرد و حاصل را بین ورثه میت و مالک قسمت میکند و اگر شرط کرده باشند که خود او درختها را تربیت نماید، پس اگر قرار گذاشتهاند که به دیگری واگذار نکند، با مردن او معامله به هم میخورد، و اگر قرار نگذاشتهاند مالک میتواند عقد را به هم بزند، یا راضی شود که ورثه او یا کسی که آنها اجیرش میکنند، درختها را تربیت نماید.