سکولاریسم به چه معناست؟
سکولاریسم (secularism) واژه ای انگلیسی است که از ریشه ی لاتین seculum، به معنای این جهان، گرفته شده است[1] و در فارسی از آن به دنیاپرستی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، غیر دین گرایی، جدا شدن دین از دنیا، نادینی گری[2]، مخالفت با شرعیات و مطالب دینی[3]، عرف گرایی[4] و تقدّس زدایی[5] و در عربی به علمانیّت (به کسر یا فتح عین، بنابر اختلافی که در ریشه ی آن است که آیا از علم گرفته شده یا مشتق از عالَم است) تعبیر می شود. سکولاریسم نوعی ایدئولوژی است که ریشه در اخلاق طبیعی دارد و مبتنی بر وحی و امور فرا طبیعی نیست. این نظام فلسفی را اوّلین بار جورج اچ.جی. هول یوک در حدود سال 1846 م. به طور رسمی در انگلستان مطرح کرد.[6] واژه ی سکولاریسم در کشورهایی با مذهب پروتستان مصطلح است، اما در کشورهایی با مذهب کاتولیک، از آن به واژه ی لائیسم (laicism) تعبیر می شود. این دو واژه، که اولی برای فرانسه زبان ها و دومی برای انگلیسی زبان ها آشناست، با یکدیگر تفاوت دارند. تفکّر سکولار به دنیوی و ناسوتی ساختن دین نظر دارد و منطق لاییک مبتنی بر جداانگاری دین از سیاست است.[7] مدافعان عرف گرایی یا سکولاریسم، به طور آگاهانه، همه ی اشکال و صور اعتقاد به امور ماورای طبیعی را رد می کنند و اصول غیردینی و یا ضددینی را بنیاد اخلاق شخصی و سازمان دهیِ اجتماع قرار می دهند[8]. سکولارها معتقدند که برای تفسیر جهان نباید از زبان دینی استفاده کرد و تنها با زبان بشر می توان جهان را کشف و تبیین نمود[9] و علم و دانش بشر راه گشای جهان بهتر و زندگی نیکوتر است[10]. سکولاریسم، ایدئولوژی واحدی نیست، بلکه چنان که برت. اف گفته است، همان گونه که در جهان دین های مختلفی وجود دارند، انواع مختلف سکولاریسم نیز وجود دارند که هر یک هنجارها، ارزش ها و ساختار فلسفی متفاوتی را ارائه می دهند[11]. آنچه میان انواع سکولاریسم مشترک است، تقابل میان دین و سکولاریسم است. برای سکولاریست ها، جهانی که در آن زندگی می کنیم، خود سرچشمه ی نهایی ارجاع است؛ یعنی دنیا با استناد به خودش قابل فهم و کنترل است؛ حال آن که برای اهل دین، زندگی در این جهان قابل فهم و عقل یاب است، اما با استناد و ارجاع به حقیقتی متعالی سامان پذیر است. بر اساس ایمان دینی، معنا و ارزش حقیقی زندگی، بلکه کلّ هستی را تنها با رجوع به حقیقتی که برتر از کلّ جهان است، می توان دریافت. به طور کلّی، اختلاف دین و سکولاریسم بر سر دو چیز است: 1. ارزش های انسانی؛ 2. ملاک مناسب عمل انسان. آیا تکیه گاه ارزش های انسانی در جهانی است که در آن زندگی می کنیم، یا در چیزی ورای آن[12]. در جهان عرب نیز سکولاریسم با واژه ی علمانیّت ترجمه و معرّفی شده است. ادیب صعب در کاربرد سکولاریسم یا علمانیّت می گوید: دو مفهوم برای علمانیّت وجود دارد: 1. مفهومی که کسانی مانند مارکس و فروید و راسل ترسیم می کنند. دین از نظر اینان، وهم و پرداخته ی ذهن بشر و برای او زیانبار است. این مفهوم سکولاریسم را می توان سکولاریسم الحادی نامید که به الغای دین و انکار آن گرایش دارد. 2. مفهومی که عدّه ای از متفکّران نهضت روشنگری ترسیم نموده اند که به جدایی دین از دولت و عقلانی کردن نظم اجتماعی دعوت می کند[13]. پاره ای از روشن فکران ایرانی نیز به تفکّر و ایدئولوژی سکولار توجه کرده و به تبیین آن پرداخته اند. برخی گفته اند: تفکّر سکولار یعنی تبیین مستقل امور اخلاقی و طبیعی، بدون توسّل به حضور خداوند.[14] در عصر جدید، سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانه ی دین از صحنه ی معیشت و سیاست معرفی شده است. حکومت سکولار حکومتی است که با دین ضدیّت ندارد، اما دین را نه مبنای مشروعیّت خود قرار می دهد و نه مبنای عمل خود. سکولاریسم چیزی نیست جز علمی و عقلانی شدن تدبیر اجتماعی.[15] می توانیم سکولاریسم را به این معنا هم بگیریم که دیگر در عرصه ی سیاست هیچ ارزش و دستور سنجش ناپذیری وجود ندارد، یعنی ادب و مقام و منصب و قاعده ای نداریم که فوق نظارت عامّه باشد.[16] وقتی می گوییم حکومت سکولار است به این معناست که نه مشروعیّت خود را از دین کسب می کند و نه احکام و قوانین عملی خود را.[17] علمانیّت به معنای علمی بودن یا علمی شدن را باید دقیق ترین ترجمه ی سکولاریسم دانست؛ البته همان طوری که قبلا اشاره شد، در سکولاریسم، بی دینی یا بی اعتنایی به دین یا در میان نیاوردن دین هم نهفته است. سکولاریسم بر این نکته تأکید میورزد که هیچ کس در مقام سلطنت و حکومت، حقّ خدایی کردن ندارد؛ به تعبیر ساده تر، سلطنت و ریاست، مظهریّت حق نیست.[18] تعریف های مذکور نیز بر تقابل دین و سکولاریسم و جدایی دین از دنیا، خصوصاً سیاست، تأکید میورزد و معتقد به علمی و عقلانی کردن امور دنیایی است. پی نوشتها: [1]. شمس الدین فرهیخته، فرهنگ فرهیخته، ص 489. [2]. ماری بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، ویراسته ی بهاءالدین خرمشاهی، ص 780. [3]. فرهنگ حییم، ص 904. [4]. برایان ویلسون، (عرفی شدن)، در: دین اینجا و آنجا، ترجمه ی مجید محمدی، ص 21. [5]. ر.ک: همان، ص 23. [6]. ENCYCLOPEDIA AMERICANA. [7]. ژان پل ویلهم، جامعه شناسی ادیان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، ص 141. [8]. برایان ویلسون، همان، ص 21. [9]. برت اف، نامه ی فرهنگ، ش 22، ص 52. [10]. ر.ک: همان، ص 53. [11]. ر. ک: همان، ص 50. [12]. ر. ک: همان. [13]. ادیب صعب، الدین و المجتمع رویة مستقبله، ص 106 و برایان ویلسون، همان، ص 21. [14]. عبدالکریم سروش، کیان، ش 26، ص 6. [15]. همان، ص 6. [16]. همان، ص 7. [17]. همان، ص 6. [18]. همان، ص 10. منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه ی علمیه قم (1382).
عنوان سوال:

سکولاریسم به چه معناست؟


پاسخ:

سکولاریسم (secularism) واژه ای انگلیسی است که از ریشه ی لاتین seculum، به معنای این جهان، گرفته شده است[1] و در فارسی از آن به دنیاپرستی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، غیر دین گرایی، جدا شدن دین از دنیا، نادینی گری[2]، مخالفت با شرعیات و مطالب دینی[3]، عرف گرایی[4] و تقدّس زدایی[5] و در عربی به علمانیّت (به کسر یا فتح عین، بنابر اختلافی که در ریشه ی آن است که آیا از علم گرفته شده یا مشتق از عالَم است) تعبیر می شود.
سکولاریسم نوعی ایدئولوژی است که ریشه در اخلاق طبیعی دارد و مبتنی بر وحی و امور فرا طبیعی نیست. این نظام فلسفی را اوّلین بار جورج اچ.جی. هول یوک در حدود سال 1846 م. به طور رسمی در انگلستان مطرح کرد.[6]
واژه ی سکولاریسم در کشورهایی با مذهب پروتستان مصطلح است، اما در کشورهایی با مذهب کاتولیک، از آن به واژه ی لائیسم (laicism) تعبیر می شود. این دو واژه، که اولی برای فرانسه زبان ها و دومی برای انگلیسی زبان ها آشناست، با یکدیگر تفاوت دارند. تفکّر سکولار به دنیوی و ناسوتی ساختن دین نظر دارد و منطق لاییک مبتنی بر جداانگاری دین از سیاست است.[7]
مدافعان عرف گرایی یا سکولاریسم، به طور آگاهانه، همه ی اشکال و صور اعتقاد به امور ماورای طبیعی را رد می کنند و اصول غیردینی و یا ضددینی را بنیاد اخلاق شخصی و سازمان دهیِ اجتماع قرار می دهند[8].
سکولارها معتقدند که برای تفسیر جهان نباید از زبان دینی استفاده کرد و تنها با زبان بشر می توان جهان را کشف و تبیین نمود[9] و علم و دانش بشر راه گشای جهان بهتر و زندگی نیکوتر است[10].
سکولاریسم، ایدئولوژی واحدی نیست، بلکه چنان که برت. اف گفته است، همان گونه که در جهان دین های مختلفی وجود دارند، انواع مختلف سکولاریسم نیز وجود دارند که هر یک هنجارها، ارزش ها و ساختار فلسفی متفاوتی را ارائه می دهند[11]. آنچه میان انواع سکولاریسم مشترک است، تقابل میان دین و سکولاریسم است. برای سکولاریست ها، جهانی که در آن زندگی می کنیم، خود سرچشمه ی نهایی ارجاع است؛ یعنی دنیا با استناد به خودش قابل فهم و کنترل است؛ حال آن که برای اهل دین، زندگی در این جهان قابل فهم و عقل یاب است، اما با استناد و ارجاع به حقیقتی متعالی سامان پذیر است. بر اساس ایمان دینی، معنا و ارزش حقیقی زندگی، بلکه کلّ هستی را تنها با رجوع به حقیقتی که برتر از کلّ جهان است، می توان دریافت.
به طور کلّی، اختلاف دین و سکولاریسم بر سر دو چیز است: 1. ارزش های انسانی؛ 2. ملاک مناسب عمل انسان. آیا تکیه گاه ارزش های انسانی در جهانی است که در آن زندگی می کنیم، یا در چیزی ورای آن[12].
در جهان عرب نیز سکولاریسم با واژه ی علمانیّت ترجمه و معرّفی شده است. ادیب صعب در کاربرد سکولاریسم یا علمانیّت می گوید: دو مفهوم برای علمانیّت وجود دارد:
1. مفهومی که کسانی مانند مارکس و فروید و راسل ترسیم می کنند. دین از نظر اینان، وهم و پرداخته ی ذهن بشر و برای او زیانبار است. این مفهوم سکولاریسم را می توان سکولاریسم الحادی نامید که به الغای دین و انکار آن گرایش دارد.
2. مفهومی که عدّه ای از متفکّران نهضت روشنگری ترسیم نموده اند که به جدایی دین از دولت و عقلانی کردن نظم اجتماعی دعوت می کند[13].
پاره ای از روشن فکران ایرانی نیز به تفکّر و ایدئولوژی سکولار توجه کرده و به تبیین آن پرداخته اند. برخی گفته اند:
تفکّر سکولار یعنی تبیین مستقل امور اخلاقی و طبیعی، بدون توسّل به حضور خداوند.[14]
در عصر جدید، سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانه ی دین از صحنه ی معیشت و سیاست معرفی شده است. حکومت سکولار حکومتی است که با دین ضدیّت ندارد، اما دین را نه مبنای مشروعیّت خود قرار می دهد و نه مبنای عمل خود.
سکولاریسم چیزی نیست جز علمی و عقلانی شدن تدبیر اجتماعی.[15]
می توانیم سکولاریسم را به این معنا هم بگیریم که دیگر در عرصه ی سیاست هیچ ارزش و دستور سنجش ناپذیری وجود ندارد، یعنی ادب و مقام و منصب و قاعده ای نداریم که فوق نظارت عامّه باشد.[16]
وقتی می گوییم حکومت سکولار است به این معناست که نه مشروعیّت خود را از دین کسب می کند و نه احکام و قوانین عملی خود را.[17]
علمانیّت به معنای علمی بودن یا علمی شدن را باید دقیق ترین ترجمه ی سکولاریسم دانست؛ البته همان طوری که قبلا اشاره شد، در سکولاریسم، بی دینی یا بی اعتنایی به دین یا در میان نیاوردن دین هم نهفته است. سکولاریسم بر این نکته تأکید میورزد که هیچ کس در مقام سلطنت و حکومت، حقّ خدایی کردن ندارد؛ به تعبیر ساده تر، سلطنت و ریاست، مظهریّت حق نیست.[18]
تعریف های مذکور نیز بر تقابل دین و سکولاریسم و جدایی دین از دنیا، خصوصاً سیاست، تأکید میورزد و معتقد به علمی و عقلانی کردن امور دنیایی است.
پی نوشتها:
[1]. شمس الدین فرهیخته، فرهنگ فرهیخته، ص 489.
[2]. ماری بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، ویراسته ی بهاءالدین خرمشاهی، ص 780.
[3]. فرهنگ حییم، ص 904.
[4]. برایان ویلسون، (عرفی شدن)، در: دین اینجا و آنجا، ترجمه ی مجید محمدی، ص 21.
[5]. ر.ک: همان، ص 23.
[6]. ENCYCLOPEDIA AMERICANA.
[7]. ژان پل ویلهم، جامعه شناسی ادیان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، ص 141.
[8]. برایان ویلسون، همان، ص 21.
[9]. برت اف، نامه ی فرهنگ، ش 22، ص 52.
[10]. ر.ک: همان، ص 53.
[11]. ر. ک: همان، ص 50.
[12]. ر. ک: همان.
[13]. ادیب صعب، الدین و المجتمع رویة مستقبله، ص 106 و برایان ویلسون، همان، ص 21.
[14]. عبدالکریم سروش، کیان، ش 26، ص 6.
[15]. همان، ص 6.
[16]. همان، ص 7.
[17]. همان، ص 6.
[18]. همان، ص 10.
منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه ی علمیه قم (1382).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین