در تاریخ غرب مجموعه ای از عوامل دینی، رفتاری، فکری و اجتماعی موجب پیدایش سکولاریسم گردید که در ذیل به توضیح و تبیین این عوامل می پردازیم: 1. عامل دینی: مسیحیّت تأکید انجیل و مفسّران آن بر جدایی دین و دنیا و از جمله سیاست و نیز خالی بودن انجیل و تعالیم کلیسا از برنامه ها و قوانین مورد نیاز اجتماع، از مهم ترین عوامل زمینه ساز سکولاریسم در غرب به شمار می رود. اینک به شواهد این مطلب اشاره می شود: الف) آموزه ی جدایی دین از دنیا و سیاست، در انجیل: 1. پیلاطس از حضرت عیسی پرسید: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ فرمود: پادشاهی من از این جهان نیست.[1] 2. عیسی چون دانست که می خواهند او را به زور پادشاه سازند، باز تنها به کوه برآمد.[2] ب) آموزه ی جدایی دین از دنیا و سیاست، در کلام پیروان مسیح (علیه السلام): کلازیوس، پاپ سده ی پنجم می گوید: از آن جا که عیسی مسیح از ضعف و نقیصه ی انسانی آگاه بود، برای نجات پیروان خود طرحی بزرگ و عالی ابتکار کرد. وی اقتدارات و وظایف شاهان را از آن مذهب جدا کرد و به هر کدام از این دو مرجع، آنچه سازگار و مناسب با شئونشان بود محوّل ساخت ... به هیچ بشری این امتیاز داده نشد که در آنِ واحد صاحب هر دوی آنها (و در نتیجه دارای قدرتی برین) شود.[3] ج) فقدان برنامه و قوانین مورد نیاز اجتماع در انجیل و تعالیم کلیسا: یکی از نشانه های دخالت دین در امور دنیوی و سیاست، وجود قوانین مورد نیاز است، حال آن که در مسیحیّت چنین قوانینی وجود ندارد و حتی شریعت تورات که تا نیمه ی قرن اوّل میلادی مورد التزام و عمل مسیحیان بود، در سال پنجاه میلادی توسط شورای مسیحیان اورشلیم نسخ شد و مسیحیان خود را دیگر ملتزم به آن ندانستند.[4] پروفسور لطفی لونیان می گوید: مسیح هیچ وقت قانون های موقّتی که مشتمل بر پاره ای از اوامر و نواهی باشد برای اجتماعات تدوین و تنظیم نفرمود.[5] میلر، مورخ معاصر نیز می گوید: خداوند مسیح، شریعتی چون شریعت موسی (علیه السلام) که در هر جزئی نیز تکلیفی برای ما معین کند، برقرار نفرموده و قوانینی از تقسیم ارث و عقوبت مجرمان یا امور دیگر سیاسی که به مقتضیات هر دوره تغییرپذیر است، وضع ننموده است.[6] اسلام در سه جهت گفته شده، خلاف مسیحیت است. قرآن و سنت به صراحت آموزه ی جدایی دین از سیاست را نفی می کند و یکی از مهم ترین اهداف پیامبران را مبارزه با ستمگران و ایجاد جامعه ی عدالت محور در پرتو کتاب الهی می داند.[7] دانشمندان و علمای اسلام نیز در طول تاریخ، پرداختن به مسائل دنیا و سیاست را از شؤون دین و تحقیق آن را از وظایف خود می دانستند و هرگاه مجالی برای حاکمیت اسلام فراهم می شد به تنظیم مسائل دنیا و اجرای شریعت و حدود الهی در جامعه و سیاست اقدام می نمودند؛ هم چنین اسلام نه تنها پرداختن به دنیا و سیاست را جزو اهداف خویش شمرده[8]، بلکه تعالیم و قوانین مورد نیاز انسان ها در این عرصه (سیاست، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ، حقوق و ...) را ارائه کرده است. 2. عامل رفتاری: عملکرد کلیسا نباید نقش عملکردهای کلیسا را در تغییر نگرش غرب به دین نادیده گرفت. می توان گفت پاره ای از عملکردهای نامطلوب کلیسا، در فاصله گرفتن مردم از دین و فراهم شدن بستر مناسب برای پیروزی علم گرایان و روشن فکران تأثیر بسزایی داشت. کلیسا از جهت اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی رفتارهای ناشایستی از خود بروز داد که نتیجه ی آنها همان است که در سال 1372 رؤسای دیرهای کولونی اعلام داشتند: کلیسای روم چنان بی حیثیت شده که آیین کاتولیک در این نواحی جداً به خطر افتاده است.[9] ویل دورانت می نویسد: با تشکیل دادگاه های تفتیش عقاید از سال 1480 - 1488؛ 8800 تن سوخته و 96494 تن محکوم به کیفرهای مختلف شدند و از سال 1480 - 1808؛ 31912 تن سوخته و 291450 تن محکوم شدند.[10] نهرو درباره ی تأثیر اختلاف پاپ ها در باب منصب پاپی می نویسد: جنگ و نزاع ناپیدا میان پاپ ها در مردم اروپا تأثیر بسیاری داشته است. وقتی مردم می دیدند کسانی که خود را جانشین و مظهر خداوند در روی زمین می نامند چنین رفتاری دارند، طبعاً در تقدّس و درستی و جدّی بودن حرف هایشان به تردید می افتادند.[11] بازرس ویژه ی پاپ درباره ی اوضاع کشیشان می نویسد: بسیاری از راهبان قمار می بازند، لب به لعن و نفرین می آلایند، در قهوه خانه ها می لولند، قداره می بندند، مال می اندوزند، زنا می کنند و چون باده خوارانِ عیاش زندگی می گذرانند.[12] قدیس برنارد دنیو می گوید: بسیاری از مردم چون پستی و فرومایگی زندگی راهبان و زاهدان و راهبه ها و کشیشان دنیادوست را می بینند، یکه می خورند و چه بسا ایمانشان را از دست می دهند.[13] راسل، دانشمند بزرگ غرب نیز می نویسد: اگر قدرت اخلاقی کلیسا از داخل و خارج به فساد کشانده نشده بود، مهاجمان هرگز واجد نیروی لازم برای غلبه بر کلیسا نبوده، قطعاً مغلوب می شدند.[14] هم چنین ویل دورانت می گوید: نفرت و تحقیر مردم نسبت به روحانیونِ فاسد، در این ارتداد و از دین برگشتگی بزرگ، عامل کوچکی نبود.[15] عامل دوم نیز در جهان اسلام وجود ندارد و آن این است که تعالیم عقلانی و صحیح اسلام و مکانیزم ها و برنامه های موجود در اسلام، هم چون وجوب امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از فساد و ثروت اندوزی و ستمگری، چنان زمینه ای را برای مسلمانان فراهم نموده است که کسی نمی تواند به نام اسلام و دین بر مردم ستم روا دارد و به مال اندوزی و فساد بپردازد. تاریخ اسلام شاهد است که حاکمیّت های دروغین که خود را به اسلام منسوب می کردند دوام نمی یافتند و مردم، در پرتو تعالیم اسلامی، حاکمیّت حق را از ناحق تشخیص می دادند. امروزه نیز پشتیبانی میلیونی مردم از علمای اسلام به خاطر تلاش آنها در راستای حاکمیّت خدا و تحقّق تعالیم اسلام و عدالت اجتماعی است. 3. عامل فکری شکسته شدن منزلت معرفتی مسیحیت به واسطه ی آموزه های تحریف شده، موجب رو آوردن دانشمندان از مسیحیّت به علم و عقل گردید. روشن شدن بطلان برخی تعالیم مسیحیت (مانند زمین مرکزی) و وجود پاره ای از آموزه های خردستیز در انجیل (مانند تثلیث) و ظهور اندیشه های نو در مسیحیّت، بستری را فراهم کرده بود که اعتبار تعالیم مسیحیّت را از بین می برد و آنچه به معیار علم و عقل درنمی آمد کنار نهاده می شد و امور علمی و عقلی اعتبار می یافت؛ از باب نمونه، باربور درباره ی تأثیر آموزه ی گناه فطری، که از جمله آموزه های مسیحیّت است می گوید: اختلاف بر سر گناهِ نخستین، در فرانسه به جدایی کامل دین و فلسفه انجامید و غرابت این آموزه، با تکامل علوم تجربی و زیست شناختی، مخصوصاً با فرضیه ی داروین به اوج خود رسید.[16] حقّانیّت تعالیم اسلام و مصونیّت آن از تحریف، مانع از آن است که علم گرایی و عقل گرایی بتواند در تحقّق سکولاریسم و جدا کردن دین از دنیا در جهان اسلام موفق گردد. 4. عامل اجتماعی رشد صنعت و فن آوری و تحوّل در شیوه های زندگی فردی و اجتماعی و رو آوردن به زندگی شهری، روحیه ی علم گرایی مردم در امور دنیوی را تقویت کرده و چنان شده بود که همگان حل مشکلات را از علم توقّع داشتند. نظریه ها و تبیین های راجع به حرکت کلی در جهت دنیاگرایی، این فراگرد را با درجه ی صنعتی شدن و شهری شدن آشکارا در ارتباط می دانند. موارد ذکر شده، مهم ترین عوامل تحقّق سکولاریزاسیون و تثبیت ایدئولوژی سکولاریسم بوده اند. بی اعتباری مسیحیت و مخالفت آن با دستاوردهای علمی و رشد صنعت و تکنولوژی، هم زمان با رشد علم گرایی، موجب گردید تا مردم تصوّر کنند که دین با علم مخالف است و تعالیم دینی مانعی بر سر راه صنعت و تکنولوژی است؛ حال آن که حقّانیّت تعالیم اسلام و برنامه های زندگی ساز آن و منزلت والای علم در اسلام موجب شد که اسلام، عامل پیشرفت های علمی و صنعتی و عقلانیّت به شمار آید و سستی مسلمانان علت انحطاط جوامع مسلمین معرفی شود. رشید رضا، در این باره می نویسد: علمای علم الاجتماع و سیاست مداران و مورخان اسلامی و غیراسلامی اتفاق دارند تنها عاملی که در برهه ای از زمان به عرب ها (مسلمانان) در همه ی زمینه های فرهنگی و اجتماعی و روحی نیرو بخشید و آنان را در پیشرفت فرهنگ و تمدن انسانی کمک کرد و با هم متّحد ساخت، اسلام بود و بس. طبعاً روگردانی از اسلام و یا داشتن مسمّای اسلام نتیجه ای جز خواری و ذلّت نخواهد داشت.[17] پی نوشتها: [1]. یوحنا، باب 19، آیه ی 36. [2]. همان، باب 6، آیه ی 15. [3]. فاستر مایکل ب، خداوندان اندیشه ی سیاسی، ج 2، ص 401. [4]. رامیار محمود، بخشی از نبوّت اسرائیلی و مسیحی، ص 196. [5]. لطفی لونیان، مذهب و متجددین، ترجمه ی انتشارات نور جهان، ص 13. [6]. و. م. میلر، تاریخ کلیسای قدیم در اروپا و ایران، ترجمه ی علی نخستین، ص 29. [7]. ر ک: سوره ی حدید، آیه ی 25. [8]. ر ک: همان. [9]. حسن قدردان قراملکی، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص 69. [10]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 18 (اصلاح دینی)، ص 360. [11]. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ج 1، ص 501. [12]. ویل دورانت، همان، ج 5، (رنسانس)، ص 62. [13]. ر.ک: همان، ج 6، ص 19. [14]. راسل، قدرت، ترجمه ی هوشنگ منتصری، ص 14. [15]. ویل دورانت، همان، ج 6، ص 29. [16]. ایان باربور، همان، ص 125. [17]. رشید رضا، الاعتصام، مقدمه ی کتاب. منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه ی علمیه قم (1382).
در تاریخ غرب مجموعه ای از عوامل دینی، رفتاری، فکری و اجتماعی موجب پیدایش سکولاریسم گردید که در ذیل به توضیح و تبیین این عوامل می پردازیم:
1. عامل دینی: مسیحیّت
تأکید انجیل و مفسّران آن بر جدایی دین و دنیا و از جمله سیاست و نیز خالی بودن انجیل و تعالیم کلیسا از برنامه ها و قوانین مورد نیاز اجتماع، از مهم ترین عوامل زمینه ساز سکولاریسم در غرب به شمار می رود. اینک به شواهد این مطلب اشاره می شود:
الف) آموزه ی جدایی دین از دنیا و سیاست، در انجیل:
1. پیلاطس از حضرت عیسی پرسید: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ فرمود: پادشاهی من از این جهان نیست.[1]
2. عیسی چون دانست که می خواهند او را به زور پادشاه سازند، باز تنها به کوه برآمد.[2]
ب) آموزه ی جدایی دین از دنیا و سیاست، در کلام پیروان مسیح (علیه السلام):
کلازیوس، پاپ سده ی پنجم می گوید:
از آن جا که عیسی مسیح از ضعف و نقیصه ی انسانی آگاه بود، برای نجات پیروان خود طرحی بزرگ و عالی ابتکار کرد. وی اقتدارات و وظایف شاهان را از آن مذهب جدا کرد و به هر کدام از این دو مرجع، آنچه سازگار و مناسب با شئونشان بود محوّل ساخت ... به هیچ بشری این امتیاز داده نشد که در آنِ واحد صاحب هر دوی آنها (و در نتیجه دارای قدرتی برین) شود.[3]
ج) فقدان برنامه و قوانین مورد نیاز اجتماع در انجیل و تعالیم کلیسا:
یکی از نشانه های دخالت دین در امور دنیوی و سیاست، وجود قوانین مورد نیاز است، حال آن که در مسیحیّت چنین قوانینی وجود ندارد و حتی شریعت تورات که تا نیمه ی قرن اوّل میلادی مورد التزام و عمل مسیحیان بود، در سال پنجاه میلادی توسط شورای مسیحیان اورشلیم نسخ شد و مسیحیان خود را دیگر ملتزم به آن ندانستند.[4] پروفسور لطفی لونیان می گوید:
مسیح هیچ وقت قانون های موقّتی که مشتمل بر پاره ای از اوامر و نواهی باشد برای اجتماعات تدوین و تنظیم نفرمود.[5]
میلر، مورخ معاصر نیز می گوید:
خداوند مسیح، شریعتی چون شریعت موسی (علیه السلام) که در هر جزئی نیز تکلیفی برای ما معین کند، برقرار نفرموده و قوانینی از تقسیم ارث و عقوبت مجرمان یا امور دیگر سیاسی که به مقتضیات هر دوره تغییرپذیر است، وضع ننموده است.[6]
اسلام در سه جهت گفته شده، خلاف مسیحیت است. قرآن و سنت به صراحت آموزه ی جدایی دین از سیاست را نفی می کند و یکی از مهم ترین اهداف پیامبران را مبارزه با ستمگران و ایجاد جامعه ی عدالت محور در پرتو کتاب الهی می داند.[7]
دانشمندان و علمای اسلام نیز در طول تاریخ، پرداختن به مسائل دنیا و سیاست را از شؤون دین و تحقیق آن را از وظایف خود می دانستند و هرگاه مجالی برای حاکمیت اسلام فراهم می شد به تنظیم مسائل دنیا و اجرای شریعت و حدود الهی در جامعه و سیاست اقدام می نمودند؛ هم چنین اسلام نه تنها پرداختن به دنیا و سیاست را جزو اهداف خویش شمرده[8]، بلکه تعالیم و قوانین مورد نیاز انسان ها در این عرصه (سیاست، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ، حقوق و ...) را ارائه کرده است.
2. عامل رفتاری: عملکرد کلیسا
نباید نقش عملکردهای کلیسا را در تغییر نگرش غرب به دین نادیده گرفت. می توان گفت پاره ای از عملکردهای نامطلوب کلیسا، در فاصله گرفتن مردم از دین و فراهم شدن بستر مناسب برای پیروزی علم گرایان و روشن فکران تأثیر بسزایی داشت. کلیسا از جهت اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی رفتارهای ناشایستی از خود بروز داد که نتیجه ی آنها همان است که در سال 1372 رؤسای دیرهای کولونی اعلام داشتند:
کلیسای روم چنان بی حیثیت شده که آیین کاتولیک در این نواحی جداً به خطر افتاده است.[9]
ویل دورانت می نویسد:
با تشکیل دادگاه های تفتیش عقاید از سال 1480 - 1488؛ 8800 تن سوخته و 96494 تن محکوم به کیفرهای مختلف شدند و از سال 1480 - 1808؛ 31912 تن سوخته و 291450 تن محکوم شدند.[10]
نهرو درباره ی تأثیر اختلاف پاپ ها در باب منصب پاپی می نویسد:
جنگ و نزاع ناپیدا میان پاپ ها در مردم اروپا تأثیر بسیاری داشته است. وقتی مردم می دیدند کسانی که خود را جانشین و مظهر خداوند در روی زمین می نامند چنین رفتاری دارند، طبعاً در تقدّس و درستی و جدّی بودن حرف هایشان به تردید می افتادند.[11]
بازرس ویژه ی پاپ درباره ی اوضاع کشیشان می نویسد:
بسیاری از راهبان قمار می بازند، لب به لعن و نفرین می آلایند، در قهوه خانه ها می لولند، قداره می بندند، مال می اندوزند، زنا می کنند و چون باده خوارانِ عیاش زندگی می گذرانند.[12]
قدیس برنارد دنیو می گوید:
بسیاری از مردم چون پستی و فرومایگی زندگی راهبان و زاهدان و راهبه ها و کشیشان دنیادوست را می بینند، یکه می خورند و چه بسا ایمانشان را از دست می دهند.[13]
راسل، دانشمند بزرگ غرب نیز می نویسد:
اگر قدرت اخلاقی کلیسا از داخل و خارج به فساد کشانده نشده بود، مهاجمان هرگز واجد نیروی لازم برای غلبه بر کلیسا نبوده، قطعاً مغلوب می شدند.[14]
هم چنین ویل دورانت می گوید:
نفرت و تحقیر مردم نسبت به روحانیونِ فاسد، در این ارتداد و از دین برگشتگی بزرگ، عامل کوچکی نبود.[15]
عامل دوم نیز در جهان اسلام وجود ندارد و آن این است که تعالیم عقلانی و صحیح اسلام و مکانیزم ها و برنامه های موجود در اسلام، هم چون وجوب امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از فساد و ثروت اندوزی و ستمگری، چنان زمینه ای را برای مسلمانان فراهم نموده است که کسی نمی تواند به نام اسلام و دین بر مردم ستم روا دارد و به مال اندوزی و فساد بپردازد. تاریخ اسلام شاهد است که حاکمیّت های دروغین که خود را به اسلام منسوب می کردند دوام نمی یافتند و مردم، در پرتو تعالیم اسلامی، حاکمیّت حق را از ناحق تشخیص می دادند. امروزه نیز پشتیبانی میلیونی مردم از علمای اسلام به خاطر تلاش آنها در راستای حاکمیّت خدا و تحقّق تعالیم اسلام و عدالت اجتماعی است.
3. عامل فکری
شکسته شدن منزلت معرفتی مسیحیت به واسطه ی آموزه های تحریف شده، موجب رو آوردن دانشمندان از مسیحیّت به علم و عقل گردید.
روشن شدن بطلان برخی تعالیم مسیحیت (مانند زمین مرکزی) و وجود پاره ای از آموزه های خردستیز در انجیل (مانند تثلیث) و ظهور اندیشه های نو در مسیحیّت، بستری را فراهم کرده بود که اعتبار تعالیم مسیحیّت را از بین می برد و آنچه به معیار علم و عقل درنمی آمد کنار نهاده می شد و امور علمی و عقلی اعتبار می یافت؛ از باب نمونه، باربور درباره ی تأثیر آموزه ی گناه فطری، که از جمله آموزه های مسیحیّت است می گوید:
اختلاف بر سر گناهِ نخستین، در فرانسه به جدایی کامل دین و فلسفه انجامید و غرابت این آموزه، با تکامل علوم تجربی و زیست شناختی، مخصوصاً با فرضیه ی داروین به اوج خود رسید.[16]
حقّانیّت تعالیم اسلام و مصونیّت آن از تحریف، مانع از آن است که علم گرایی و عقل گرایی بتواند در تحقّق سکولاریسم و جدا کردن دین از دنیا در جهان اسلام موفق گردد.
4. عامل اجتماعی
رشد صنعت و فن آوری و تحوّل در شیوه های زندگی فردی و اجتماعی و رو آوردن به زندگی شهری، روحیه ی علم گرایی مردم در امور دنیوی را تقویت کرده و چنان شده بود که همگان حل مشکلات را از علم توقّع داشتند. نظریه ها و تبیین های راجع به حرکت کلی در جهت دنیاگرایی، این فراگرد را با درجه ی صنعتی شدن و شهری شدن آشکارا در ارتباط می دانند.
موارد ذکر شده، مهم ترین عوامل تحقّق سکولاریزاسیون و تثبیت ایدئولوژی سکولاریسم بوده اند. بی اعتباری مسیحیت و مخالفت آن با دستاوردهای علمی و رشد صنعت و تکنولوژی، هم زمان با رشد علم گرایی، موجب گردید تا مردم تصوّر کنند که دین با علم مخالف است و تعالیم دینی مانعی بر سر راه صنعت و تکنولوژی است؛ حال آن که حقّانیّت تعالیم اسلام و برنامه های زندگی ساز آن و منزلت والای علم در اسلام موجب شد که اسلام، عامل پیشرفت های علمی و صنعتی و عقلانیّت به شمار آید و سستی مسلمانان علت انحطاط جوامع مسلمین معرفی شود.
رشید رضا، در این باره می نویسد:
علمای علم الاجتماع و سیاست مداران و مورخان اسلامی و غیراسلامی اتفاق دارند تنها عاملی که در برهه ای از زمان به عرب ها (مسلمانان) در همه ی زمینه های فرهنگی و اجتماعی و روحی نیرو بخشید و آنان را در پیشرفت فرهنگ و تمدن انسانی کمک کرد و با هم متّحد ساخت، اسلام بود و بس. طبعاً روگردانی از اسلام و یا داشتن مسمّای اسلام نتیجه ای جز خواری و ذلّت نخواهد داشت.[17]
پی نوشتها:
[1]. یوحنا، باب 19، آیه ی 36.
[2]. همان، باب 6، آیه ی 15.
[3]. فاستر مایکل ب، خداوندان اندیشه ی سیاسی، ج 2، ص 401.
[4]. رامیار محمود، بخشی از نبوّت اسرائیلی و مسیحی، ص 196.
[5]. لطفی لونیان، مذهب و متجددین، ترجمه ی انتشارات نور جهان، ص 13.
[6]. و. م. میلر، تاریخ کلیسای قدیم در اروپا و ایران، ترجمه ی علی نخستین، ص 29.
[7]. ر ک: سوره ی حدید، آیه ی 25.
[8]. ر ک: همان.
[9]. حسن قدردان قراملکی، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص 69.
[10]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 18 (اصلاح دینی)، ص 360.
[11]. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ج 1، ص 501.
[12]. ویل دورانت، همان، ج 5، (رنسانس)، ص 62.
[13]. ر.ک: همان، ج 6، ص 19.
[14]. راسل، قدرت، ترجمه ی هوشنگ منتصری، ص 14.
[15]. ویل دورانت، همان، ج 6، ص 29.
[16]. ایان باربور، همان، ص 125.
[17]. رشید رضا، الاعتصام، مقدمه ی کتاب.
منبع: تبیین و تحلیل سکولاریسم، سید محمد علی داعی نژاد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه ی علمیه قم (1382).
- [سایر] پیشینه و عوامل پیدایش سکولاریسم چیست؟
- [سایر] چه عوامل و زمینه هایی در پیدایش بهائیت و گرایش برخی افراد به آن نقش داشت؟
- [سایر] تاریخچهای از بحث تجربة دینی ارائه دهید و عوامل پیدایش آن را تبیین نمایید؟
- [سایر] آیا فاصله گرفتن از معنویت را می توان یکی از عوامل پیدایش بحران های اجتماعی در جامعه دانست؟
- [سایر] سکولاریسم به چه معناست؟
- [سایر] سکولاریسم به چه معناست؟
- [سایر] پیشینه تاریخی سوگند چیست؟
- [سایر] دلیل اندیشمندان سکولار بر سکولاریسم چیست؟
- [سایر] ابعاد سکولاریسم را تبیین و نقد فرمایید.
- [سایر] عقلانیت غرب با سکولاریسم چه ارتباطی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه طبیب به هنگام جراحی بیمار یا ختنه کردن کودک بر اثر سهل انگاری ضرری به بیمار یا کودک برساند، یا سبب مرگ او گردد ضامن است و همچنین اگر خطا کند و سبب زیانی شود، ولی اگر کوتاهی نکرده و مرتکب خطا نشده است، بلکه بر اثر عوامل دیگری، بیمار معیوب گردد یا بمیرد ضامن نیست به شرط این که در مورد کودک با اجازه ولی اقدام کرده باشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مهریّه زن پول قرار داده شود و در اثر گذشت زمان یا عوامل دیگر، قیمت آن تنزّل فاحش پیدا کند، باید معادل آن به نرخ روز به زن پرداخت شود و یا با مصالحه، رضایت زن فراهم شود؛ ولی اگر چیزهایی نظیر زمین، خانه، طلا یا نقره به عنوان مهر قرار داده شوند، زن همان مقدار را طلبکار میشود، هر چند قیمت آنها تنزّل کرده باشد.
- [آیت الله سبحانی] وقت اذان صبح برای نماز و روزه در شب های مهتابی و غیر مهتابی یکسان است و معیار ظاهر شدن نور شفق در افق است هرچند بر اثر مهتاب یا عوامل دیگر نمایان نباشد و وقت نماز صبح از اول طلوع فجر صادق تا طلوع آفتاب است، و فجر صادق سپیده صبح است. که در افق پهن می شود. نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود
- [آیت الله سیستانی] مضاربه عقد اذینه لازم نیست بنابراین مالک میتواند در اذنی که به عامل در مورد تصرف در مال او داده است رجوع نماید ، و عامل نیز ملزم به استمرار در انجام کار با سرمایه او نیست ، و هرگاه خواست میتواند از کار ابا نماید چه قبل از شروع در کار باشد ، و چه بعد از آن ، و چه قبل از پیدایش سود باشد ، و چه بعد از آن ، و چه قرارداد از جهت زمانی مطلق باشد ، و چه مدت برای آن تعیین شده باشد . ولی اگر شرط کنند که آن را تا زمان معینی فسخ نکنند شرط صحیح است ، و عمل به آن واجب ، در عین حال اگر یکی از آنها فسخ کند فسخ میشود ، گر چه او به دلیل مخالفت با تعهد خود گناه کرده است .
- [آیت الله اردبیلی] اگر بعد از زراعت بفهمند که مزارعه باطل بوده، چنانچه بذر مال مالک بوده، حاصلی هم که به دست میآید مال اوست و باید مزد زارع و مخارجی را که کرده و کرایه وسایل یا ابزار دیگری را که مال زارع بوده و در آن زمین کار کرده به او بدهد، مگر آن که بطلان مزارعه از جهت قراردادن تمام حاصل برای مالک زمین باشد که در این صورت مالک، ضامن چیزی نیست و اگر بذر مال زارع بوده، زراعت هم مال اوست و باید اجاره زمین و خرجهایی را که مالک کرده و کرایه وسایل یا ابزار دیگری را که مال او بوده و در آن زراعت کار کرده به او بدهد، مگر آن که بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای زارع باشد که در این صورت زارع ضامن اجرت زمین و عوامل نیست.
- [امام خمینی] اگر بعد از زراعت بفهمند که مزارعه باطل بوده چنانچه تخم، مال مالک بوده حاصلی هم که به دست میآید مال او است و باید مزد زارع و مخارجی را که کرده و کرایه گاو یا حیوان دیگری را که مال زارع بوده و در آن زمین کار کرده به او بدهد، مگر آن که بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای مالکِ زمین باشد که در این صورت چیزی را برای عامل، ضامن نیست، و اگر تخم مالِ زارع بوده، زراعت هم مال او است، و باید اجاره زمین و خرجهایی را که مالک کرده و کرایه گاو یا حیوان دیگری که مالِ او بوده و در آن زراعت کار کرده به او بدهد، مگر آن که بطلان مزارعه از جهت قرار دادن تمام حاصل برای عامل باشد که در این صورت اجرت زمین و عوامل را برای مالک ضامن نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شیر دادنی که علّت محرم شدن است ده شرط دارد: 1 - شیر، شیر کودک دایه باشد؛ پس اگر بدون بارداری شیر در سینه زنی جمع شود یا بر اثر بارداری شیر پیدا شده ولی کودک او به حدی نرسیده که از این شیر تغذیه کند یا تغذیه او مشکوک است، این شیر سبب محرمیت نمیشود؛ ولی اگر نزدیک تولد کودک است و حمل از آن تغذیه میکند به طوری که عرفاً این شیر، شیر آن کودک به حساب میآید، موجب محرمیت میشود. 2 - بچه شیر زن زنده را بخورد؛ پس اگر مقداری از رضاع معتبر را از پستان زنی که مرده است شیر بخورد، فایده ندارد. 3 - شیر آن زن از زنا نباشد؛ پس اگر شیر بچهای را که از زنا به دنیا آمده به بچه دیگری بدهند، به واسطه آن شیر بچه به کسی محرم نمیشود؛ ولی شیر مباشرت به شبهه و مباشرتی که از جهت دیگر حرام است؛ مانند مباشرت در حال احرام یا ضرر شدید یا حیض، سبب محرم شدن میشود. 4 - بچه شیر را مستقیم از سینه زن بنوشد؛ پس اگر شیر را بدوشند و به کودک بنوشانند، کافی نیست. 5 - باید شیر در دهان کودک از شیر بودن خارج نشود؛ پس اگر با مایعی مخلوط شود به طوری که دیگر به آن شیر نگویند، سبب محرمیت نمیشود. 6 - مقدار شیری که سبب محرمیت است از یک شوهر باشد؛ پس اگر زنی بچهای را از شیر مردی هفت مرتبه شیر بدهد و از شوهرش طلاق گرفته با مرد دیگری ازدواج کند و از شیر شوهر دوم هشت مرتبه به همان کودک شیر بدهد، آن بچه به کسی محرم نمیشود؛ اگر چه در این بین کودک از شیر زن دیگری تغذیه نکرده باشد. 7 - شیردهنده یک زن باشد؛ پس اگر مردی دو زن داشته باشد و یکی از آنها کودکی را مثلاً هفت مرتبه و دیگری هشت مرتبه شیر بدهد، آن بچه به کسی محرم نمیشود؛ اگر چه تمام شیرها مال یک شوهر باشد. 8 - بچه مقداری از شیر معتبر را قی نکند؛ ولی اگر کودک بعد از سیر شدن اضافه بخورد و آن اضافه را قی کند، مانعی ندارد. 9 - شیری که کودک میخورد در رشد او تأثیر محسوسی بگذارد به طوری که متعارف مردم بگویند از آن شیر استخوان او محکم شده و گوشت در بدنش روییده است، یا پانزده مرتبه کامل یا یک شبانهروز به طوری که در مسأله بعد گفته میشود، شیر بخورد؛ بلی اگر ده مرتبه به او شیر دهند و در بین آن، زن دیگری او را شیر ندهد، احتیاط مستحبّ آن است که کسانی که به واسطه شیر خوردن به او محرم میشوند، با او ازدواج نکنند و در نگاه کردن و دست دادن و مانند آن او را محرم ندانند. 10 - از ابتدای شیر خوردن بچه دو سال نگذشته باشد؛ بنابراین کودکی که در ابتدای ماه دوم تولد شروع به شیر خوردن کرده، چنانچه مقداری از شیر خوردن او بعد از ورود در ماه بیست و ششم از بدو تولد واقع شود، به کسی محرم نمیشود و اگر تمام مقدار معتبر را در ماه بیست و پنجم یا جلوتر بخورد محرم میشود. این امر در فرزند زن شیرده یا پیدایش شیر زن معتبر نیست؛ پس چنانچه از شروع شیر زن یا از شروع شیر خوردن کودک او بیش از دو سال گذشته باشد و با آن شیر کودک دیگری را با شرایط معتبر شیر بدهد، باعث محرمیت میگردد.