مقصود از جامعیت دین چیست؟ نظریات پیرامون آن را بررسی نمایید.
قبل از پاسخ به سؤال فوق، لازم است ابتدا مفهوم دین تبیین وتعریف شود؛ تا مشخص گردد مقصود از جامعیت دین، کدام دین است. مفهوم دین دربارة مفهوم دین، تعاریف بسیار متفاوت و گاه متعارض و چند پهلو ذکر می‌شود که گاه حتی مرام‌های ماده‌گرا و آیین‌های انسان پرستانه و غیر معتقد به خدا را نیز شامل می‌شود. ولی آن چه برای ما اهمیت دارد روشن شدن مفهوم اصطلاحی کلمه دین است و لذا مراد ما از دین همان پیام هدایت خداوند برای انسان است که در قالب شریعت‌های گوناگون بر پیامبران الهی وحی شده است، روح کلی این پیام مشتمل بر عقاید صحیح و دستورات اخلاقی و حقوقی برخاسته از مصالح و مفاسد واقعی حیات انسان است که پیروی از آنها کمال حقیقی و توسعه وجودی انسان را پدید می‌آورد. بنا به دلایل قطعی و خدشه ناپذیر، امروز مصداق واقعی دین الهی و شریعت حق همان آیین نازل بر حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و وحی قرآنی است که از هر گونه دستبرد بشری مصون است. حقانیت هر یک از شریعت‌های پیشین که مورد تصدیق قرآن نیز هست، مربوط به ظرف زمانی آنها است و با آمدن شریعت بعدی، تدین به شریعت پیشین نامقبول است.[1] مفهوم جامعیت دین در مورد جامعیت دین و گستردگی آن، نظریات و تفسیرهای مختلفی از سوی اندیشمندان و صاحب نظران ارائه شده است که می‌توان آنها را در سه نظریه ذیل خلاصه نمود: نظریه نخست: دین، جامع همة علوم و معارف بشری است و در همة عرصه‌های زندگی مادی و معنوی، همة مسایل نظری و عملی را در سطح کلان و جزیی بیان می‌کند و تعالیم آن ما را از هر گونه تلاش فکری در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگی بی‌نیاز می‌کند. و لذا دین نظام‌های لازم جهت ادارة جامعه را در بردارد. و می‌توان علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، علم سیاست، فیزیک، شیمی و حتی کامپیوتری و... را از دین استخراج کرد.[2] نظریة دوّم: به اعتقاد این گروه تنها وظیفة دین ارائه رهنمودهایی برای رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است. و مدعی ‌اند دین برای ادارة ‌شئون دنیوی نیامده است و اساساً کاری به دنیای انسانها ندارد و جامعیت دین را در این می‌دانند که آن چه در هدایت به کمال وسعادت اخروی انسان نقش دارد در اختیار بشر قرار دهد. و امّا چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش ادارة حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده‌ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است و این آدمی است که باید بدون استمداد از آموزه‌های دینی خود به سامان دهی مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه بپردازد. و دین در این زمینه‌ها تنها به کلیات بسنده کرده و از راهکار معین پرهیز کرده است و در صورتی که به تدبیر امور دنیوی و تنظیم معیشت و تعیین نظام بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیک می‌شود و این با جاودانگی آن در تضاد است.[3] نظریه سوم: جامعیت دین را باید در راستای هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و باید از هر گونه افراط و تفریط در این زمینه پرهیز کرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات در می‌یابیم که هدف دین، تأمین سعادت دنیا و ‌آخرت او است و چون امور دنیوی و مناسبات اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و کمال انسان و تأمین سعادت واقعی وی دارند، دین خاتم هرگز نمی‌تواند از دخالت در این امور چشم پوشی کند و باید برای تمام آنها برنامه ای جامع ارائه دهد.[4] از دیدگاه اسلام انسان یک موجود مادی محدود به این دنیا نیست بلکه موجودی فراتر از ماده و دارای زندگی جاوید است که همة شئون و اعمال او با سرنوشت نهایی او ارتباط دارد. یعنی هرگونه تلاشی در این زندگی در سعادت ابدی و یا شقاوت او تأثیر خواهد داشت. (الدنیا مزرعة الاخرة)[5] (الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل)[6]. از این رو نوع رفتار اجتماعی و سیاسی که انسان بر می‌گزیند به مانند رفتارهای فردی او تأثیر قطعی در سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدفرجامی اخروی او دارد؛[7] و لذا دینی که علاوه بر مسایل فردی به مسایل اجتماعی انسان و سعادت و هدایت جامعه می‌اندیشد نمی‌تواند نسبت به اجرای احکام و چگونگی ادارة جامعه، تعیین ساختار حکومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و... طرح و نظری نداشته باشد. بنابراین مقصود از جامعیت دین آن است که در راستای هدف و رسالت خود رئوس کلی همة معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد به گونه‌ای که بشر با تطبیق آن اصول کلی به صورت نظام‌مند بتواند همه معارف و راهنمون‌های مورد نیاز را برای رسیدن به سعادت خویش به دست آورد.[8] از این جا روشن می‌شود که تفسیر جامعیت دین به این که بتوان نظریه‌ها، قوانین و فرمول‌های پذیرفته شده یا مطرح شده در علوم مختلف بشری را از متون و منابع دینی (کتب آسمانی و احادیث دینی) بیرون کشید تفسیری نادرست است چنان که منحصر کردن احکام و تعالیم دینی به مسائل مربوط به عبادت و نیایش خداوند نیز تفسیری ناقص از دین است؛ چرا که رسالت هدایتی دین با هیچ یک از دو تفسیر یاد شده از جامعیت دین سازگاری ندارد.[9] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مائده، 15. [2] . سید محمد علی ایازی، جامعیت قرآن، چ اول، رشت، انتشارات کتاب مبین، 1378، ص 59 67. [3] . عبدالکریم سروش، کیان، دین اقلی و اکثری، سال هشتم، ش 41، ص 2 9. [4] . جمعی از نویسندگان، در آمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام(ره)، 1381، ص 150. [5] . محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، ج 70، ص 225. [6] . همان، ج 32، ص 354. [7] . محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380، ص 46 - 50. [8] . علی ربانی گلپایگانی، جامعیت وکمال دین، چ اول، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379، ص 15 16. [9] . همان، ص 16.
عنوان سوال:

مقصود از جامعیت دین چیست؟ نظریات پیرامون آن را بررسی نمایید.


پاسخ:

قبل از پاسخ به سؤال فوق، لازم است ابتدا مفهوم دین تبیین وتعریف شود؛ تا مشخص گردد مقصود از جامعیت دین، کدام دین است.
مفهوم دین
دربارة مفهوم دین، تعاریف بسیار متفاوت و گاه متعارض و چند پهلو ذکر می‌شود که گاه حتی مرام‌های ماده‌گرا و آیین‌های انسان پرستانه و غیر معتقد به خدا را نیز شامل می‌شود. ولی آن چه برای ما اهمیت دارد روشن شدن مفهوم اصطلاحی کلمه دین است و لذا مراد ما از دین همان پیام هدایت خداوند برای انسان است که در قالب شریعت‌های گوناگون بر پیامبران الهی وحی شده است، روح کلی این پیام مشتمل بر عقاید صحیح و دستورات اخلاقی و حقوقی برخاسته از مصالح و مفاسد واقعی حیات انسان است که پیروی از آنها کمال حقیقی و توسعه وجودی انسان را پدید می‌آورد.
بنا به دلایل قطعی و خدشه ناپذیر، امروز مصداق واقعی دین الهی و شریعت حق همان آیین نازل بر حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و وحی قرآنی است که از هر گونه دستبرد بشری مصون است. حقانیت هر یک از شریعت‌های پیشین که مورد تصدیق قرآن نیز هست، مربوط به ظرف زمانی آنها است و با آمدن شریعت بعدی، تدین به شریعت پیشین نامقبول است.[1]
مفهوم جامعیت دین
در مورد جامعیت دین و گستردگی آن، نظریات و تفسیرهای مختلفی از سوی اندیشمندان و صاحب نظران ارائه شده است که می‌توان آنها را در سه نظریه ذیل خلاصه نمود:
نظریه نخست: دین، جامع همة علوم و معارف بشری است و در همة عرصه‌های زندگی مادی و معنوی، همة مسایل نظری و عملی را در سطح کلان و جزیی بیان می‌کند و تعالیم آن ما را از هر گونه تلاش فکری در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگی بی‌نیاز می‌کند. و لذا دین نظام‌های لازم جهت ادارة جامعه را در بردارد. و می‌توان علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، علم سیاست، فیزیک، شیمی و حتی کامپیوتری و... را از دین استخراج کرد.[2]
نظریة دوّم: به اعتقاد این گروه تنها وظیفة دین ارائه رهنمودهایی برای رسیدن به سعادت و کمال اخروی انسان است. و مدعی ‌اند دین برای ادارة ‌شئون دنیوی نیامده است و اساساً کاری به دنیای انسانها ندارد و جامعیت دین را در این می‌دانند که آن چه در هدایت به کمال وسعادت اخروی انسان نقش دارد در اختیار بشر قرار دهد. و امّا چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشکیل حکومت، روش ادارة حکومت، چگونگی مبارزه با مشکلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و ده‌ها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است و این آدمی است که باید بدون استمداد از آموزه‌های دینی خود به سامان دهی مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه بپردازد. و دین در این زمینه‌ها تنها به کلیات بسنده کرده و از راهکار معین پرهیز کرده است و در صورتی که به تدبیر امور دنیوی و تنظیم معیشت و تعیین نظام بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیک می‌شود و این با جاودانگی آن در تضاد است.[3]
نظریه سوم: جامعیت دین را باید در راستای هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و باید از هر گونه افراط و تفریط در این زمینه پرهیز کرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات در می‌یابیم که هدف دین، تأمین سعادت دنیا و ‌آخرت او است و چون امور دنیوی و مناسبات اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و کمال انسان و تأمین سعادت واقعی وی دارند، دین خاتم هرگز نمی‌تواند از دخالت در این امور چشم پوشی کند و باید برای تمام آنها برنامه ای جامع ارائه دهد.[4]
از دیدگاه اسلام انسان یک موجود مادی محدود به این دنیا نیست بلکه موجودی فراتر از ماده و دارای زندگی جاوید است که همة شئون و اعمال او با سرنوشت نهایی او ارتباط دارد. یعنی هرگونه تلاشی در این زندگی در سعادت ابدی و یا شقاوت او تأثیر خواهد داشت. (الدنیا مزرعة الاخرة)[5] (الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل)[6]. از این رو نوع رفتار اجتماعی و سیاسی که انسان بر می‌گزیند به مانند رفتارهای فردی او تأثیر قطعی در سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدفرجامی اخروی او دارد؛[7] و لذا دینی که علاوه بر مسایل فردی به مسایل اجتماعی انسان و سعادت و هدایت جامعه می‌اندیشد نمی‌تواند نسبت به اجرای احکام و چگونگی ادارة جامعه، تعیین ساختار حکومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و... طرح و نظری نداشته باشد.
بنابراین مقصود از جامعیت دین آن است که در راستای هدف و رسالت خود رئوس کلی همة معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد به گونه‌ای که بشر با تطبیق آن اصول کلی به صورت نظام‌مند بتواند همه معارف و راهنمون‌های مورد نیاز را برای رسیدن به سعادت خویش به دست آورد.[8]
از این جا روشن می‌شود که تفسیر جامعیت دین به این که بتوان نظریه‌ها، قوانین و فرمول‌های پذیرفته شده یا مطرح شده در علوم مختلف بشری را از متون و منابع دینی (کتب آسمانی و احادیث دینی) بیرون کشید تفسیری نادرست است چنان که منحصر کردن احکام و تعالیم دینی به مسائل مربوط به عبادت و نیایش خداوند نیز تفسیری ناقص از دین است؛ چرا که رسالت هدایتی دین با هیچ یک از دو تفسیر یاد شده از جامعیت دین سازگاری ندارد.[9]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مائده، 15.
[2] . سید محمد علی ایازی، جامعیت قرآن، چ اول، رشت، انتشارات کتاب مبین، 1378، ص 59 67.
[3] . عبدالکریم سروش، کیان، دین اقلی و اکثری، سال هشتم، ش 41، ص 2 9.
[4] . جمعی از نویسندگان، در آمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام(ره)، 1381، ص 150.
[5] . محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، ج 70، ص 225.
[6] . همان، ج 32، ص 354.
[7] . محمد تقی مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ج 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380، ص 46 - 50.
[8] . علی ربانی گلپایگانی، جامعیت وکمال دین، چ اول، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1379، ص 15 16.
[9] . همان، ص 16.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین