ابن بابویه کیست ؟ و چه کتابهای در رابطه با حضرت نوشت ؟
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق(رحمت الله علیه) از علمای بزرگ جهان اسلام است. وی در تاریخ 311 ه.ق از دنیا رفت و در شهر ری مدفون شد. یکی از کتابهای مهم وی "کمال الدین و تمام النعمه" در زمینه مهدویت است. این کتاب از دیدگاه مکتب تشیع در موضوع غیبت و طول عمر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نیز راجع به غیبت برخی از انبیاء(علیه السلام) است. ابن بابویه درباره تالیف کتاب "کمال الدین و تمام النعمه" می نویسد: انگیزه من در تألیف کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علی بن موس الرضا(علیه السلام) برآورده شد به نیشابور برگشتم و در آنجا آقامت گزیدم. دیدم بیشتر شیعیانی که به نزد من آمد و شد دارند، در امر غیبت حیران بوده درباره امام زمان(علیه السلام) شبهه دارند، حتی عدهای از راه راست منحرف گشته و به رأی و قیاس روی آورده اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) تلاش خود را در ارشاد ایشان به کار بستم تا آنها را به درستی دلالت کنم. تا این که شیخی از اهل فضل و علم و شرف (شیخ نجم الدین محمد بن حسن قمی)، از بخارا بر ما وارد شد. من به جهت آن که وی دیندار و خوش فکر و راست کردار بود، از دیر زمان آرزوی ملاقات او را داشتم و مشتاق دیدارش بودم. پدرم از جد او محمد بن احمد بن علی بن صلت روایت می کرد و علم و عمل و زهد و فضلش را می ستود. پس چون خدا مرا به این شیخ رسانید او را سپاس گفتم که دیدارش را نصیبم ساخت و به برادری اش مرا گرامی داشت و دوستی و صفایش را به من ارزانی فرمود. یک روز برایم سخن می گفت، کلامی از یکی از فیلسوفان بزرگ بخارا نقل کرد که آن کلام، او را در مورد قائم(علیه السلام) حیران ساخته، و به واسطه طول غیبتش و انقطاع اخبارش، او را به شک و تردید انداخته بود!! پس من فصولی در اثبات وجود آن حضرت بیان کرده و اخباری از پیامبر اکرم پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) در غیبت آن امام روایت کردم. او بدان اخبار آرامش یافت و شک و تردید و شبهه از قلبش زایل شد. از من درخواست کرد که در این موضوع کتابی برایش تالیف کنم. من نیز درخواست او را پذیرفتم و به او وعده دادم که هرگاه خداوند وسایل مراجعتم را به محل استقرار و وطنم(شهر ری) فراهم کند، به گرد آوری آنچه خواسته است اقدام نمایم. در این میان شبی درباره آنچه در شهر ری باز گذاشته بودم اندیشیدم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد و در خواب دیدم گویا در مکه هستم و به گرد بیت الله الحرام طواف می کنم در دور هفتم به حجر الاسود رسیدم، آن را استلام کردم و این دعا را خواندم: امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافاة" " این امانت من است که آن را تادیه می کنم و پیمان من است که آن را تعاهد می کند تا به ادای آن گواهی دهی". آن گاه مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است، من با دلی مشغول و حالی پریشان به ایشان نزدیک شدم، آن حضرت در چهره من نگریست و از درون دانست. بر او سلام کردم و ایشان پاسخم را داد. سپس فرمودند: "لم لا تصنف کتابا فی الغیبة حتی تکفی ما قد همک؟" فقلت له: یابن رسول الله قد صنفت فی الغیبة اشیاء. فقال علیه السلام: لیس علی ذلک السبیل، آمرک ان تصنیف الان کتابا فی الغیبه و اذکر فیه غیبات الانبیاء علیهم السلام ثم مضی صلوات الله علیه"؛ " چرا در باب غیبت کتابی تالیف نمی کنی تا اندوهت را زایل سازد؟ عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره غیبت پیشتر رساله هایی تالیف کرده ام. فرمودند: نه به آن طریق، اکنون تو را امر می کنم که درباره غیبت کتابی تالیف کنی و غیبت انبیاء را در آن بازگویی، آن گاه آن حضرت(علیه السلام) تشریف برند. من از خواب برخواستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد و دل و شکوه نمودن پرداختم. چون صبح دمید تالیف این کتاب را آغاز کردم.(کتاب کمال الدین و تمام النعمه، ص4-7).
عنوان سوال:

ابن بابویه کیست ؟ و چه کتابهای در رابطه با حضرت نوشت ؟


پاسخ:

ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق(رحمت الله علیه) از علمای بزرگ جهان اسلام است. وی در تاریخ 311 ه.ق از دنیا رفت و در شهر ری مدفون شد.
یکی از کتابهای مهم وی "کمال الدین و تمام النعمه" در زمینه مهدویت است. این کتاب از دیدگاه مکتب تشیع در موضوع غیبت و طول عمر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نیز راجع به غیبت برخی از انبیاء(علیه السلام) است.
ابن بابویه درباره تالیف کتاب "کمال الدین و تمام النعمه" می نویسد: انگیزه من در تألیف کتاب آن بود که چون آرزویم در زیارت علی بن موس الرضا(علیه السلام) برآورده شد به نیشابور برگشتم و در آنجا آقامت گزیدم. دیدم بیشتر شیعیانی که به نزد من آمد و شد دارند، در امر غیبت حیران بوده درباره امام زمان(علیه السلام) شبهه دارند، حتی عدهای از راه راست منحرف گشته و به رأی و قیاس روی آورده اند. پس با استمداد از اخبار وارده از پیامبر اکرم پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) تلاش خود را در ارشاد ایشان به کار بستم تا آنها را به درستی دلالت کنم.
تا این که شیخی از اهل فضل و علم و شرف (شیخ نجم الدین محمد بن حسن قمی)، از بخارا بر ما وارد شد. من به جهت آن که وی دیندار و خوش فکر و راست کردار بود، از دیر زمان آرزوی ملاقات او را داشتم و مشتاق دیدارش بودم.
پدرم از جد او محمد بن احمد بن علی بن صلت روایت می کرد و علم و عمل و زهد و فضلش را می ستود.
پس چون خدا مرا به این شیخ رسانید او را سپاس گفتم که دیدارش را نصیبم ساخت و به برادری اش مرا گرامی داشت و دوستی و صفایش را به من ارزانی فرمود.
یک روز برایم سخن می گفت، کلامی از یکی از فیلسوفان بزرگ بخارا نقل کرد که آن کلام، او را در مورد قائم(علیه السلام) حیران ساخته، و به واسطه طول غیبتش و انقطاع اخبارش، او را به شک و تردید انداخته بود!! پس من فصولی در اثبات وجود آن حضرت بیان کرده و اخباری از پیامبر اکرم پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) در غیبت آن امام روایت کردم. او بدان اخبار آرامش یافت و شک و تردید و شبهه از قلبش زایل شد. از من درخواست کرد که در این موضوع کتابی برایش تالیف کنم. من نیز درخواست او را پذیرفتم و به او وعده دادم که هرگاه خداوند وسایل مراجعتم را به محل استقرار و وطنم(شهر ری) فراهم کند، به گرد آوری آنچه خواسته است اقدام نمایم.
در این میان شبی درباره آنچه در شهر ری باز گذاشته بودم اندیشیدم که ناگاه خواب بر من غلبه کرد و در خواب دیدم گویا در مکه هستم و به گرد بیت الله الحرام طواف می کنم در دور هفتم به حجر الاسود رسیدم، آن را استلام کردم و این دعا را خواندم: امانتی ادیتها و میثاقی تعاهدته لتشهد لی بالموافاة" " این امانت من است که آن را تادیه می کنم و پیمان من است که آن را تعاهد می کند تا به ادای آن گواهی دهی".
آن گاه مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده است، من با دلی مشغول و حالی پریشان به ایشان نزدیک شدم، آن حضرت در چهره من نگریست و از درون دانست. بر او سلام کردم و ایشان پاسخم را داد.
سپس فرمودند: "لم لا تصنف کتابا فی الغیبة حتی تکفی ما قد همک؟" فقلت له: یابن رسول الله قد صنفت فی الغیبة اشیاء. فقال علیه السلام: لیس علی ذلک السبیل، آمرک ان تصنیف الان کتابا فی الغیبه و اذکر فیه غیبات الانبیاء علیهم السلام ثم مضی صلوات الله علیه"؛ " چرا در باب غیبت کتابی تالیف نمی کنی تا اندوهت را زایل سازد؟ عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره غیبت پیشتر رساله هایی تالیف کرده ام. فرمودند: نه به آن طریق، اکنون تو را امر می کنم که درباره غیبت کتابی تالیف کنی و غیبت انبیاء را در آن بازگویی، آن گاه آن حضرت(علیه السلام) تشریف برند.
من از خواب برخواستم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و درد و دل و شکوه نمودن پرداختم. چون صبح دمید تالیف این کتاب را آغاز کردم.(کتاب کمال الدین و تمام النعمه، ص4-7).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین