در آثار دینی خصوصاً در نهج البلاغه که فوق العاده روی کلمه تقوا تکیه شده است، همه جا تقوا به معنای آن ملکه مقدس که در روح پیدا می شود و به روح قوت و قدرت و نیرو می دهد و نفس امّاره و احساسات سرکش را رام و مطیع می سازد، به کار رفته است. در خطبه 112 می فرماید: اِنَّ تَقوی اللّهِ حَمَت اَولیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، وَ اَلزَمَت قُلُوبَهم مَخَافَتَهُ، حَتّی اَشْهَرت لَیالیَهم، وَ اَظمَأَت هَواجِرَهُم.) تقوای خدا، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آن ها را از تجاوز به حریم محرّمات الهی نگهداشته و خوف خدا را ملازم دل های آن ها قرار داده است تا آن جا که شب های آن ها را زنده و بیدار نگهداشته و روزهای آن ها را قرین تشنگی (تشنگی روزه) کرده است. در این جمله ها، با صراحت کامل، تقوا را به معنای آن حالت معنوی و روحانی ذکر کرده که حافظ و نگهبان از گناه است و ترس از خدا را به عنوان یک اثر از آثار تقوا ذکر کرده است. از همین جا می توان دانست که تقوا به معنای ترس نیست، بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف خدا را ملازم دل قرار می دهد. در آغاز سخن عرض کردم که معنای (اِتَّقوا اللّه) این نیست که از خدا بترسید. [علی علیه السلام ] در خطبه 16 نهج البلاغه می فرماید: ذِمَّتی بِما أَقولُ رَهینَةٌ، وِ أَنا بِهِ زَعیمٌ، اِنَّ مَن صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عَمّا بَینَ یَدَیهِ مِنَ المَثُلاتِ حَجَرَتهُ التَّقوی عَن تَقَحُّم الشُّبَهاتِ. ذمّه خود را در گرو گفتار خود قرار می دهم و صحت گفتار خود را ضمانت می کنم. اگر عبرت های گذشته برای شخصی آینه آینده قرار گیرد، تقوا جلو او را از فرو رفتن در کارهای شبهه ناک می گیرد... . تا آن جا که می فرماید: مَثَل خلاف کاری و زمان را به کف هوس دادن مثل اسب های سرکش و چموشی است که لجام را پاره کرده و اختیار را تماماً از کف آن که بر او سوار است، گرفته و عاقبت آن ها را در آتش می افکنند. مَثَل تقوا نیز مَثَل مرکب هایی رهوار و مطیع و رام است که مهار آن ها در اختیار کسانی است که بر آن ها سوارند و آن ها را وارد بهشت می سازند. در این جا با صراحت کامل، تقوا یک حالت روحی و معنوی معرفی شده که ما از آن به ضبط نفس یا مالکیّت نفس تعبیر می کنیم. ضمناً در این جا حقیقت بزرگی بیان شده است و آن این که لازمه مطیع هوا و هوس بودن و عنان را به نفس سرکش واگذاردن، زبونی و ضعف بی شخصیت بودن است. انسان در آن حال نسبت به اداره حوزه وجود خودش مانند سواره زبونی است که بر اسب سرکشی سوار است و از خود اراده و اختیاری ندارد. لازمه تقوا و ضبط نفس نیز افزایش قدرت اراده و شخصیت معنوی و عقلی داشتن است، مانند سوار ماهر و مسلّطی که بر اسب تربیت شده ای سوار است و با قدرت فرمان می دهد و آن اسب با سهولت اطاعت می کند. آن کس که بر مرکب چموش هوا و هوس و شهوت و حرص و طمع و جاه طلبی سوار است و تکیه گاهش این امور است، زمام اختیار از دست خودش گرفته و به این امور سپرده شده. پس دیوانه وار به دنبال این امور می رود و دیگر عقل و مصلحت و مآل اندیشی در وجود او حکومتی ندارد. آن که تکیه گاهش تقوا است و بر مرکب ضبط نفس سوار است، عنان اختیار در دست خودش است و به هر طرف که بخواهد در کمال سهولت فرمان می دهد و حرکت می کند. [آن حضرت] در خطبه 189 می فرماید: فَاِنَّ التَّقوی فی الیَومِ اَلحِرزُ و الجُنَّةُ، وَ فی غَدا الطَّریقُ اِلَی الجّنَةِ. تقوا در امروزه دنیا برای انسان به منزله یک حصار و با رو و به منزله یک سپر است و در فردای آخرت، راه بهشت است. منبع: مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، 1369، چ 6، صص 24 26.
در آثار دینی خصوصاً در نهج البلاغه که فوق العاده روی کلمه تقوا تکیه شده است، همه جا تقوا به معنای آن ملکه مقدس که در روح پیدا می شود و به روح قوت و قدرت و نیرو می دهد و نفس امّاره و احساسات سرکش را رام و مطیع می سازد، به کار رفته است. در خطبه 112 می فرماید:
اِنَّ تَقوی اللّهِ حَمَت اَولیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ، وَ اَلزَمَت قُلُوبَهم مَخَافَتَهُ، حَتّی اَشْهَرت لَیالیَهم، وَ اَظمَأَت هَواجِرَهُم.)
تقوای خدا، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آن ها را از تجاوز به حریم محرّمات الهی نگهداشته و خوف خدا را ملازم دل های آن ها قرار داده است تا آن جا که شب های آن ها را زنده و بیدار نگهداشته و روزهای آن ها را قرین تشنگی (تشنگی روزه) کرده است.
در این جمله ها، با صراحت کامل، تقوا را به معنای آن حالت معنوی و روحانی ذکر کرده که حافظ و نگهبان از گناه است و ترس از خدا را به عنوان یک اثر از آثار تقوا ذکر کرده است. از همین جا می توان دانست که تقوا به معنای ترس نیست، بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف خدا را ملازم دل قرار می دهد. در آغاز سخن عرض کردم که معنای (اِتَّقوا اللّه) این نیست که از خدا بترسید. [علی علیه السلام ] در خطبه 16 نهج البلاغه می فرماید:
ذِمَّتی بِما أَقولُ رَهینَةٌ، وِ أَنا بِهِ زَعیمٌ، اِنَّ مَن صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عَمّا بَینَ یَدَیهِ مِنَ المَثُلاتِ حَجَرَتهُ التَّقوی عَن تَقَحُّم الشُّبَهاتِ.
ذمّه خود را در گرو گفتار خود قرار می دهم و صحت گفتار خود را ضمانت می کنم. اگر عبرت های گذشته برای شخصی آینه آینده قرار گیرد، تقوا جلو او را از فرو رفتن در کارهای شبهه ناک می گیرد... .
تا آن جا که می فرماید:
مَثَل خلاف کاری و زمان را به کف هوس دادن مثل اسب های سرکش و چموشی است که لجام را پاره کرده و اختیار را تماماً از کف آن که بر او سوار است، گرفته و عاقبت آن ها را در آتش می افکنند. مَثَل تقوا نیز مَثَل مرکب هایی رهوار و مطیع و رام است که مهار آن ها در اختیار کسانی است که بر آن ها سوارند و آن ها را وارد بهشت می سازند.
در این جا با صراحت کامل، تقوا یک حالت روحی و معنوی معرفی شده که ما از آن به ضبط نفس یا مالکیّت نفس تعبیر می کنیم. ضمناً در این جا حقیقت بزرگی بیان شده است و آن این که لازمه مطیع هوا و هوس بودن و عنان را به نفس سرکش واگذاردن، زبونی و ضعف بی شخصیت بودن است. انسان در آن حال نسبت به اداره حوزه وجود خودش مانند سواره زبونی است که بر اسب سرکشی سوار است و از خود اراده و اختیاری ندارد. لازمه تقوا و ضبط نفس نیز افزایش قدرت اراده و شخصیت معنوی و عقلی داشتن است، مانند سوار ماهر و مسلّطی که بر اسب تربیت شده ای سوار است و با قدرت فرمان می دهد و آن اسب با سهولت اطاعت می کند. آن کس که بر مرکب چموش هوا و هوس و شهوت و حرص و طمع و جاه طلبی سوار است و تکیه گاهش این امور است، زمام اختیار از دست خودش گرفته و به این امور سپرده شده. پس دیوانه وار به دنبال این امور می رود و دیگر عقل و مصلحت و مآل اندیشی در وجود او حکومتی ندارد. آن که تکیه گاهش تقوا است و بر مرکب ضبط نفس سوار است، عنان اختیار در دست خودش است و به هر طرف که بخواهد در کمال سهولت فرمان می دهد و حرکت می کند. [آن حضرت] در خطبه 189 می فرماید:
فَاِنَّ التَّقوی فی الیَومِ اَلحِرزُ و الجُنَّةُ، وَ فی غَدا الطَّریقُ اِلَی الجّنَةِ.
تقوا در امروزه دنیا برای انسان به منزله یک حصار و با رو و به منزله یک سپر است و در فردای آخرت، راه بهشت است.
منبع: مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، 1369، چ 6، صص 24 26.
- [سایر] در زمینة تقوا و پارسایی در نهج البلاغه، کتاب هایی معرفی شود؟
- [سایر] مصونیت قرآن و نهج البلاغه ؟
- [سایر] تقسیم بندی نهج البلاغه چگونه است؟
- [سایر] تقسیم بندی نهج البلاغه چگونه است؟
- [سایر] نهج البلاغه، حکمت 230 را توضیح دهید؟
- [سایر] بعثت در نهج البلاغه را بیان کنید؟
- [سایر] ترجمه های نهج البلاغه را ذکر کنید.
- [سایر] متمایلم نظر دانشمندان را در خصوص نهج البلاغه بدانم که آیا نهج البلاغه یک منبع دانش اسلامی مورد وثوق، معتبر و قابل اطمینان است؟
- [سایر] بیانات امیرالمؤمنین در خصوص زن در نهجالبلاغه چه توجیهی دارد؟
- [سایر] حکمت 17 و 19 نهج البلاغه را توضیح دهید؟
- [آیت الله مظاهری] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت از اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.
- [امام خمینی] مستحب است امام در وسط بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.
- [آیت الله اردبیلی] مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد، این عمل مکروه نیست.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوا در صف اوّل بایستند.