طول امل و آرزوی دراز چه پیامدهایی دارد؟
طول امل و آرزوهای دراز این است که انسان اعتقاد و اعتماد بر ماندن در دنیا و عمر زیاد و باقی ماندن قدرت و جوانی و ثروت داشته باشد که آن از جهل و یا محبّت دنیا نشئت می گیرد و مدام انسان به خود وعده می دهد که فعلا زود است و هنوز جوانم و وقت دارم که مثلا به حجّ بروم یا خمس بدهم یا از گناه توبه کنم؛ و یا به نماز اوّل وقت و یا ترک حرام مبادرت نمیورزد و امروز و فردا می کند، غافل از آن که به هیچ چیز نمی شود اعتماد کرد، نه به سلامتی، نه به جوانی، نه به عمر، نه به ثروت، و نه به پست و مقام. ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد. چند گویی که به پیری رسم و توبه کنم *** چه کنی گر ز جوانی به لحد درمانی نَفَس المرء خطاه الی قبره: هر چه انسان نَفَس می کشد قدم به طرف قبر برمی دارد. خوب است به دوستان و بستگان گذشته فکر کنیم که چقدر جوان مردند. با این مرگ های ناگهانی که پیش می آید که گاهی به سبب سکته ی قلبی و مغزی، تصادفات، زلزله، سیل، آتش سوزی، جنگ و خون ریزی و... جوانان می میرند. انسان از چهل سالگی رو به سرازیری می رود و قوا، یکی پس از دیگری از بین می رود؛ چشم عینک می خواهد، گوش سمعک نیاز دارد و پا عصا می خواهد. امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرماید: من ایقن انّه یفارق الاحناب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنی عمّا خلّف و یفتقر الی ما قدّم کان الأحباب حریّاً بقصر الامل و طول العمل[1]؛ هر کس یقین دارد که از عزیزانش جدا می شود و زیر خاک می رود و با حسابش روبه رو می شود و آنچه جمع آوری نموده پشت سر می گذارد و به آنچه جلوتر از مرگ فرستاده نیاز و احتیاج دارد، خیلی به جا است که آرزوها را کم و عمل صالح را زیاد کند. متأسفانه هر چه انسان پیرتر می شود، آرزوهایش بیش تر می شود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می فرماید: یشیب بن آدم و تشبّ فیه خصلتان الحرص و طول الامل[2]؛ فرزند آدم پیر می شود و دو صفت در او جوان می گردد: یکی حرص به جمع آوری مال و دیگری آرزوی دراز. آدمی پیر شود حرص جوان می گردد *** خواب در وقت سحرگاه گران می گردد هم چنین می فرماید: انّ اشدّ ما اخاف علیکم خصلتان اتّباع الهوی و طول الامل فامّا اتباع الهوی فانّه یصدّ عن الحقّ و امّا طول الامل فانّه الحبّ للدنیا[3]؛ به راستی بدترین چیزی که بر شما می ترسم، دو صفت است: یکی پیروی از هوای نفس و دیگری آرزوی دراز؛ امّا پیروی از هوای نفس، پس جلوگیری از حقّ می کند و امّا آرزوی دراز، پس به راستی همان دوستی دنیاست. بر سایه بان حسن عمل اعتماد کن بسیار سال ها به سر خاک ما رود *** کاین آب چشمه آید و باد صبا رود این پنج روز مهلت ایّام آدمی *** بر خاک دیگران به تکبّر چرا رود ای دوست بر جنازه ی دشمن چو بگذری *** شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود دامن کشان که می روی امروز بر زمین *** فردا غبار کالبدت بر هوا رود خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم *** مانند سرمه دان که در آن توتیا رود دنیا حریف سفله و معشوقْ بیوفاست *** چون می رود هر آینه بگذار تا رود این است حال تن که تو بینی به زیر خاک *** تا جان نازنین که برآید کجا رود بر سایه بان حسن عمل اعتماد نیست *** سعدی مگر به سایه ی لطف خدا رود یاربّ مگیر بنده ی مسکین و دست گیر *** کز تو کرم فزاید و از ما خطا رود[4] ناگفته نماند تمام این بدی ها در رابطه با آرزوی دراز و طول امل است، لکن اصل امل و آرزوی متعارف اشکال ندارد و به جاست. رسول خدا می فرماید: الامل رحمة لامّتی و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجراً[5]؛ اصل آرزو برای امتّم رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هیچ مادری بچه اش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی کاشت. پی نوشتها: [1]. سفینة البحار، ج 1، ص 123، بحارالانوار، ج 73، ص 167. [2]. جامع السعادات، ج 3، ص 29. [3]. جامع السعادات، ج 3، ص 27. [4]. کلیات سعدی ص 316. [5]. سفینه البحار، ج 1، ص 121. منبع: دروس اخلاق اسلامی، سید محمد علی جزایری (آل غفور)، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
عنوان سوال:

طول امل و آرزوی دراز چه پیامدهایی دارد؟


پاسخ:

طول امل و آرزوهای دراز این است که انسان اعتقاد و اعتماد بر ماندن در دنیا و عمر زیاد و باقی ماندن قدرت و جوانی و ثروت داشته باشد که آن از جهل و یا محبّت دنیا نشئت می گیرد و مدام انسان به خود وعده می دهد که فعلا زود است و هنوز جوانم و وقت دارم که مثلا به حجّ بروم یا خمس بدهم یا از گناه توبه کنم؛ و یا به نماز اوّل وقت و یا ترک حرام مبادرت نمیورزد و امروز و فردا می کند، غافل از آن که به هیچ چیز نمی شود اعتماد کرد، نه به سلامتی، نه به جوانی، نه به عمر، نه به ثروت، و نه به پست و مقام. ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد.
چند گویی که به پیری رسم و توبه کنم *** چه کنی گر ز جوانی به لحد درمانی
نَفَس المرء خطاه الی قبره: هر چه انسان نَفَس می کشد قدم به طرف قبر برمی دارد.
خوب است به دوستان و بستگان گذشته فکر کنیم که چقدر جوان مردند. با این مرگ های ناگهانی که پیش می آید که گاهی به سبب سکته ی قلبی و مغزی، تصادفات، زلزله، سیل، آتش سوزی، جنگ و خون ریزی و... جوانان می میرند. انسان از چهل سالگی رو به سرازیری می رود و قوا، یکی پس از دیگری از بین می رود؛ چشم عینک می خواهد، گوش سمعک نیاز دارد و پا عصا می خواهد. امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرماید:
من ایقن انّه یفارق الاحناب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنی عمّا خلّف و یفتقر الی ما قدّم کان الأحباب حریّاً بقصر الامل و طول العمل[1]؛ هر کس یقین دارد که از عزیزانش جدا می شود و زیر خاک می رود و با حسابش روبه رو می شود و آنچه جمع آوری نموده پشت سر می گذارد و به آنچه جلوتر از مرگ فرستاده نیاز و احتیاج دارد، خیلی به جا است که آرزوها را کم و عمل صالح را زیاد کند.
متأسفانه هر چه انسان پیرتر می شود، آرزوهایش بیش تر می شود. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می فرماید:
یشیب بن آدم و تشبّ فیه خصلتان الحرص و طول الامل[2]؛ فرزند آدم پیر می شود و دو صفت در او جوان می گردد: یکی حرص به جمع آوری مال و دیگری آرزوی دراز.
آدمی پیر شود حرص جوان می گردد *** خواب در وقت سحرگاه گران می گردد
هم چنین می فرماید:
انّ اشدّ ما اخاف علیکم خصلتان اتّباع الهوی و طول الامل فامّا اتباع الهوی فانّه یصدّ عن الحقّ و امّا طول الامل فانّه الحبّ للدنیا[3]؛ به راستی بدترین چیزی که بر شما می ترسم، دو صفت است: یکی پیروی از هوای نفس و دیگری آرزوی دراز؛ امّا پیروی از هوای نفس، پس جلوگیری از حقّ می کند و امّا آرزوی دراز، پس به راستی همان دوستی دنیاست.
بر سایه بان حسن عمل اعتماد کن
بسیار سال ها به سر خاک ما رود *** کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
این پنج روز مهلت ایّام آدمی *** بر خاک دیگران به تکبّر چرا رود
ای دوست بر جنازه ی دشمن چو بگذری *** شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود
دامن کشان که می روی امروز بر زمین *** فردا غبار کالبدت بر هوا رود
خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم *** مانند سرمه دان که در آن توتیا رود
دنیا حریف سفله و معشوقْ بیوفاست *** چون می رود هر آینه بگذار تا رود
این است حال تن که تو بینی به زیر خاک *** تا جان نازنین که برآید کجا رود
بر سایه بان حسن عمل اعتماد نیست *** سعدی مگر به سایه ی لطف خدا رود
یاربّ مگیر بنده ی مسکین و دست گیر *** کز تو کرم فزاید و از ما خطا رود[4]
ناگفته نماند تمام این بدی ها در رابطه با آرزوی دراز و طول امل است، لکن اصل امل و آرزوی متعارف اشکال ندارد و به جاست. رسول خدا می فرماید:
الامل رحمة لامّتی و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجراً[5]؛ اصل آرزو برای امتّم رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هیچ مادری بچه اش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی نمی کاشت.
پی نوشتها:
[1]. سفینة البحار، ج 1، ص 123، بحارالانوار، ج 73، ص 167.
[2]. جامع السعادات، ج 3، ص 29.
[3]. جامع السعادات، ج 3، ص 27.
[4]. کلیات سعدی ص 316.
[5]. سفینه البحار، ج 1، ص 121.
منبع: دروس اخلاق اسلامی، سید محمد علی جزایری (آل غفور)، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین